eitaa logo
ذره‌بین درشهر
21.7هزار دنبال‌کننده
66.9هزار عکس
10.8هزار ویدیو
229 فایل
ارتباط با ادمین @Zarrhbin_Admin جهت هماهنگی و درج تبلیغات @Tablighat_zarrhbin شامدسایت‌‌‌‌:1-1-743924-64-0-4
مشاهده در ایتا
دانلود
، سیدمحمود🌷 (۱۳۵۸_۱۲۸۹ ه.ش.) روحانیِ و نخستین امام جمعه ی تهران ✅ زادگاهش روستای گِلیَرد از توابع طالقان بود؛ پدرش سیدابوالحسن طالقانی، از شاگردان در سامرّا و از هم فکران بود. ✅ در ۸ سالگی با پدر به تهران آمد، در نوجوانی به قم رفت و ۱۲ سال در مدرسه های فیضیّه و رضویّه، نزد آیت الله درس خواند؛ سپس به رفت و بعد از سه سال با درجه ی به تهران بازگشت. ✅ آیت الله طالقانی در سال ۱۳۲۷ مسجد هدایت را در تهران به عهده گرفت و آن را به پایگاهی برای هدایت و ارشاد ، به ویژه جوانان تبدیل کرد. ✅ طالقانی از آغاز جوانی، با هم فکری ، در اندیشه ی بسط معارف قرآنی و فعالیت در راه هدایت مردم و آزادیِ آنان از سلطه ی استبداد شاهنشاهی بود و پس از ۲۸ مرداد، با و ، را برای مبارزه با رژیم تشکیل دادند. ✅ آیت الله طالقانی بارها به زندان و فرستاده شد و شکنجه های بسیار دید و آخرین بار به ده سال زندان محکوم گشت. اما در آستانه ی آزاد شد. او از و ستایش گران بود و پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به فرمان امام، امام جمعه ی تهران شد و نمازهای باشکوهی را در اقامه کرد. او نماینده ی هم بود. ✅ آیت الله طالقانی در ۱۹ شهریور سال ۱۳۵۸ بر اثر سکته ی قلبی در گذشت و در بهشت زهرا به خاک سپرده شد. از اوست: اسلام و مالکیت، جهاد و شهادت، حج و تفسیر پرتوی از قرآن. یادش گرامی و راهش پر رهرو باد... 📚 فرهنگ نامه ی نام آوران (آشنایی با چهره های سرشناس ایران و جهان) 📩 سمیّه خیرزاده اردکان 📝بیایید با محرومین و دردمندان جامعه هم صدا شویم ! 💠 ما موظفیم و مسؤولیت نسبت به مردم داریم.باید دردها، اندیشه ها، بدبختی ها، ناراحتی ها، عقب ماندگی های این مردم را جبران کنیم با قوانین نجاتبخش و حیاتبخش اسلامی.  💠 امیدواریم که همه ی ما هشیار بشویم، فرد فرد مسؤولیت قبول بکنیم و این مسائل عظیم اسلامی را پیاده بکنیم. خودرایی و  را کنار بگذاریم، گروه خواهی و فرصت طلبی و تحمیل عقیده یا خدای نخواسته استبداد زیر پرده ی را کنار بگذاریم و بیاییم با ، با دردمندها، با رنج کشیده ها، بامحروم ها باشیم. 📚 پایگاه اطلاع رسانی حوزه و برگرفته از کتابچه ی طالقانی و شوری @zarrhbin
🍃 اما کار و کاسبیِ یزد هم او را می طلبید. بالاخره حاجی آقا دل به دریا زد و خانه ای در یزد تهیه کرد و زن جدید را از تهران به یزد آورد. هر روز به طرق مختلف به حاج نورسته خانم می رسید ولی او باور نمی کرد. بالاخره همسایه ی روبروی خانه ی جدید حاجی آقا اتاقی را در طبقه ی دوم در اختیار نورسته خانم گذاشت. آن به آنجا می رفت و از پنجره بالای خانه روبرو شاهد رفت و آمد شوهرش بود. بالاخره او کرد که شوهرش زن گرفته است؛ 🍂 ولی هر روز پیراهن شوهرش را اتو می زد و او را تر و تمیز می کرد تا حاجی آقا به خانه ی آن زن برود. حاج نورسته خانم می خورد و گاه آهسته می ریخت ولی می کرد. هر کس برای او دلسوزی می کرد، می گفت: این حرفها است و مرد او از این کارها نمی کند. حاج نورسته خانم سعی می کرد با ، التماس، درخواست و خواهش از حاجی آقا و با نذر و نیاز این را حل کند. 🍃 حاجی آقا روز به روز وضع مالی اش بهتر می شد ولی از خانه رخت بربسته بود. حاج آقا هم حرص و جوش می خورد. او هم به طرق مختلف سعی می کرد خود را از گرفتاری ها، حرف و حدیث ها، پیغام و پس پیغام ها برهاند. حاجی آقا ورزشکار بود ولی سالها بود ورزش را کنار گذاشته بود. در مراسمی بنا به در زورخانه میدان دار شد. فشارهای روحی و عصبی زمینه ی سکته را آماده کرده بود، حاجی آقا در سن ۵۴ سالگی وسط گود زورخانه کرد و سرعت عمل حاجی آقا را از نجات داد. با هواپیمای به تهران و بیمارستان آمریکایی ها (ساسان بعدی) منتقل شد. 🍂 حاجی خانم باید هم را می خورد و هم حضور هوو را در بیمارستان تحمل می کرد. آن زن باید روزی یک بار از اتاق بیمارستان می رفت تا هوو بیاید و حاجی آقا را کند. حاجی آقا یافت ولی برای همیشه نصف بدنش شد، حرف زدن و خواندن و نوشتن را هم کرد. بعد از مدتی حاجی را به یزد آوردند؛ دیگر نمی توانست به طورِ از خانه بیرون برود. قرار شد زن جوان طلاقش را بگیرد و آزاد شود. 🍃 حاج نورسته خانم ترتیب همه ی کارها را داد. او بعد از ۲۵ سال شوهرش را می کرد. حالا این شوهر نیمه فلجِ بی زبان مالِ خودش بود. من زن نیستم تا احساسات زن ها را بفهمم. دختری، ندیده همسر مرد می شود و بعد از ازدواج به شوهرش می ورزد و همیشه چشمش به در خانه است که کی شوهرش به خانه می آید. حالا بعد از ۲۵ سال شوهرش را، شوهر فلج و بی زبانش را تمام و کمال در داشت. من حالِ این زن و هیچ زن دیگری را نمی فهمم. ولی می دانم که حاجی نورسته خانم حالا احساس می کند که مردش مالِ خودش است. 🍂 حاجی نورسته خانم به کارهای بیرون می رسید او باید با ده ها مرد سر و کله می زد و حساب و کتاب ها را راست و ریس می کرد. به بیمه ی کارگران، مالیات و مسائل دیگر می پرداخت. پاسخ شکایت کارگرانش را می داد. شوهرش را برای ادامه ی معالجه به می برد. دخترها را عروس کرد. خانه ی قدیمی را فروخت و خانه ی جدید بزرگی ساخت. شوهر را به مسافرت های خارج و داخل به فرانسه به مکه، سوریه، دبی و ..‌. برد. 🍃 آن مرد که بعد از سالهای سال خانه نشین شده بود کم کم تسلیمِ شد. برای هر کاری و هر چیزی شکر خدا را می گوید. اما حاجی آقا در دردون خانه در ذهن خودش برنامه ی مخصوصی را برای خودش طرح ریزی کرده است. سر موقع باید غذا بخورد، سر موقع باید نماز بخواند، حمام کند. اگر کوچک ترین تغییری در برنامه اش پیدا شود، اعتراض می کند. عملاً برنامه هایش در حد است. سی و چند سال است حاج نورسته خانم از شوهر فلجش که مثل یک خودخواه شده است نگهداری می کند. 🍂 در این مدت حاجی آقا چندین عمل جراحی ( عمل کیسه صفرا، چشم و.‌..) داشته است. حاجی آقا در سال ۱۳۸۷ تقریباً هشتاد و هفت سال سن دارد. هنوز می تواند با نصفه ی سالم بدنش روزی یک ساعتی راه برود. پاهایش درد می کند ولی هنوز بدنش را می کشد. یک چشمش شده است اما چشم دیگرش او را یاری می دهد. 🍃 دوستان قدیمش گاه گاه به دیدن او می آمدند یکی یکی می میرند حاجی آقا همیشه چشم به راه است تا آشنای قدیمی از در وارد شود و با او از قدیم از دوره ی ، از دوره ی جوانی صحبت کند. هر مصیبت یا خوشی که به او و خانواده اش وارد شود را شکر می کند. حاج نورسته خانم این مرد مریض را مثل بچه تر و خشک می کند. حالا حاجی نورسته خانم خودش مریض تر از حاج آقاست، او هم هفتاد و چند سال دارد و سالی چند بار در بخش مراقبت های ویژه (CCU) بستری می شود، اما خوشحال است که شوهر ۸۷ ساله معلولش مال خودش است. همین او را سر پا نگاه داشته، شوهرش مال خودش است. ، یعنی همین. 📚 شازده حمام، جلد ۱، دکتر محمدحسین پاپلی یزدی 📩 سمیّه خیرزاده اردکان @zarrhbin
🍃 اندیشه های ناب.... 💠 هم صدا شویم.....⁉️ ✅ ، گروه‌خواهی و تحمیل عقیده، یا خدای نخواسته استبداد را کنار بگذاریم؛ و بیاییم با ، دردمندها، رنج ‌کشیده‌ها و محرومین شویم. @zarrhbin
🌺 در شب لیله الرغائب دعاے براے شما بزرگواران🌺 پروردگارا🙏 ✨در جمع ما اگر ڪسے بیمار است از خودش، خانواده اش بحق بیمار ڪربلا شفاے عاجل عنایت بفرما ✨در جمع ما اگر خواهرے اولادے ندارد بحق علے اصغر (ع) اولاد سالم و صالح عنایت بفرما ✨در بین ما هرڪس آرزوے زیارت دارد در دنیا زیارت اهل بیت (ع) و در آخرت شفاعت اهل بیت (ع) روزے اش قرار بده ✨دربین ما اگر مادرے جوانے در خانه دارد بحق جوانان ڪربلا به راه راست هدایت ڪن و مشڪل ازدواج وبیڪارے جوانانمان رفع بفرما ✨بحق موسے بن جعفر(ع) زندانیان آزاد و به آغوش خانوادهاشان برگردان ✨در بین ما اگر مادرے مسافر ڪوچولویے در راه داره ان شاءالله به سلامتے فارغ بشه وخودش و فرزندش را در پناه خودت حفظ بفرما ✨پروردگارا همه ے ما را از و و و دورڪن و درپناه خودت حفظ بفرما ✨دعاے خیر ما ، درحق دوستان و دعاے خیر دوستان درحق ما به آمین اجابت برسان ✨هرڪه را ما از دعاے خویش فراموش ڪردیم یارب تو از فضل و بخشش ورحمت خویش فراموش نڪن آمـیــن اے رب مهـــربان🤲💚 "اَللّهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ"
ذره‌بین درشهر
‍ ❌❌ #حرف‌حساب برای رفع مشکل فقط دنبال آسانترین راه هستیم، اگر خیابانی ترافیک دارد درختش رو قطع و
❌❌ از قدیم الایام گفتن "عقل که نباشه جون در عذابه" و الان هم ❌جون درختان سبز و بعدش هم ❌جون مردم اردکان توی این شهر آلوده از دست شورای ترافیک و شهردار و شورای جهادیش با قطع درختان در عذابه... 👈فکرش نمی کنند که با اجرای این طرح سرعت خودروها دو سه برابر خواهد شد و جان همه ی مردم در خطر خواهد بود... 👈فکرش نمی کنند که در قطع و جابه‌جایی همه ی درختان مثل جابه‌جایی درخت های قبلی ، همه خشک خواهند شد... 👈فکرش نمی کنند و نکردند که برای درست کردن مکانی برای دوچرخه سوارها بایستی خیابانی دیگر با ترافیکی کمتر را در نظر گرفت... یه نفر بیاد توجیه کنه تمام این چراها و چراهای دیگری که در این مورد زیاد هست... ✅خدایا کی تمام میشه این طرح و حرف های صدمن یه غاز آقایان متخصص😞 و یه حرفی با دلسوزان طبیعت در اردکان دارم: شما احیاناً حرفی ؛ حدیثی و یا شاید اعتراضی در این خصوص ندارید... @zarrhbin