eitaa logo
ذره‌بین درشهر
21.7هزار دنبال‌کننده
67هزار عکس
10.8هزار ویدیو
229 فایل
ارتباط با ادمین @Zarrhbin_Admin جهت هماهنگی و درج تبلیغات @Tablighat_zarrhbin شامدسایت‌‌‌‌:1-1-743924-64-0-4
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃 اندیشه های ناب آیت الله مطهری ⬅️ حسین ها و یزیدهای زمان ✅ گاهی یک موج خیز و حرکت زای ، روح خود را از دست می دهد و از آن یک سلسله آداب و تشریفات بی اثر باقی نمی ماند. امیرالمومنین علیه السلام فرمود: به دست اموی ها مانند که وارونه شود و محتوایش بیرون بریزد و جز خود ظرف باقی نماند، می شود و از محتوای خود می شود. یُکفا الاسلام کما یُکفَاءُ الاناءُ(نهج البلاغه، خطبه ی ۱۰۱) ما نام این را تبدیل حرکت به بنیاد می نامیم، با ذکر یک مثال توضیح می دهیم؛ ✅ امام حسین علیه السلام حرکت به بنیاد است، این عزاداری که به حق درباره اش گفته شده: مَن بَکی او تَباکی وَجَبَت لَهُ الجَنَّه که حتی برای تباکی (خود را گریه کن ساختن) هم ارزش فراوان قائل شده، در فلسفه اش تهییج احساسات علیه یزیدها و ابن زیادها و به سود و حسینی ها بوده. ✅ در شرایطی که به صورت یک در یک زمان دارد و راه و روش معین و نفی کننده راه و روش موجود معین دیگری است، یک قطره ریختن برایش واقعا نوعی است. در شرایطِ خشنِ یزیدی، در شرکت کردن و تظاهر به گریه کردن بر شهدا نوعی وابسته بودن به گروه اهل حق و جنگ با گروه اهل باطل و در حقیقت نوعی است، این جاست که حسین بن علی یک است، یک است، یک است. ✅ اما روح و فلسفه ی این دستور می شود و محتوای این ظرف بیرون می ریزد و مسئله شکل یک به خود می گیرد که مردمی دور هم جمع بشوند و به مراسم مشغول شوند، بدون اینکه یک جهت گیری خاص اجتماعی باشد و بدون آن که از نظر عمل معنی داری به شمار رود، فقط برای کسب (که البته دیگر ثوابی هم در کار بود) ✅ را مجرد از و بی رابطه با و بی رابطه با و عبیدالله های زمان بپا دارند. این جاست که حرکت به بنیاد یعنی شده و محتوای ظرف بیرون ریخته و ظرف باقی مانده است. ✅ در چنین که اگر شخص یزید بن معاویه هم از گور به در آید حاضر است که شرکت کند، بلکه بزرگترین مراسم را بپا دارد. در چنین که نه تنها (گریه کردن) اثر ندارد، اگر یک من هم نثار کنیم به جایی بر 📚 تابلوهای خطر 📩 سمیّه خیرزاده اردکان 📌 جالب است بدانید در مراسم های عزاداری سنتی که فراوان برگزار می شود، تنها به نشان دادن صفحه ی ظلمانی قیام می پردازند، صفحه ای که قهرمان آن شمر و یزید و حرمله و عبیدالله بن زیاد و خولی است و هر انسان آزاده ای دلش از این عزاداری ها می گیرد و گلایه می کند که چرا باید در این عزاداری ها،حسین علیه السلام را وجودی ضعیف جلوه دهند؟! که بزرگترین مشکلش و بی آبی بود! و حتی عزیزترین کسانش را نیز به خاطر همین مشکل به دَمِ دشمن داد!! و ای کاش ما امروز بعد از گذشت یاد بگیریم و نشان دهیم که قیام یک صفحه هم دارد که قهرمانش حسین است و زینب و یاران وفادارش، صفحه ای که در آن امام حسین (ع) حاکم بر جامعه ی اسلامی را تاب نمی آورد و این ظلم را با اِستاندارهای جامعه ی نبوی و علوی و در یک کلام جامعه الهی، در خورِ هم نمی بیند، به همین دلیل را نیمه تمام رها می کند و با خون خود به تمام جهانیان بدون استثنا می گوید: که اگر ندارید لااقل آزاده باشید. و اینکه زندگی در زیر بار ظلم جز خفّت و خواری ارمغانی نخواهد داشت و در اینجاست که مرگِ با عزّت بر زندگیِ با ذلّت ارجحیت می یابد.(و ما باید پیام های عاشورا را مرور کنیم تا اهداف امام حسین علیه السلام را از قیام ، از یاد نبریم.) @zarrhbin
🍃 اما کار و کاسبیِ یزد هم او را می طلبید. بالاخره حاجی آقا دل به دریا زد و خانه ای در یزد تهیه کرد و زن جدید را از تهران به یزد آورد. هر روز به طرق مختلف به حاج نورسته خانم می رسید ولی او باور نمی کرد. بالاخره همسایه ی روبروی خانه ی جدید حاجی آقا اتاقی را در طبقه ی دوم در اختیار نورسته خانم گذاشت. آن به آنجا می رفت و از پنجره بالای خانه روبرو شاهد رفت و آمد شوهرش بود. بالاخره او کرد که شوهرش زن گرفته است؛ 🍂 ولی هر روز پیراهن شوهرش را اتو می زد و او را تر و تمیز می کرد تا حاجی آقا به خانه ی آن زن برود. حاج نورسته خانم می خورد و گاه آهسته می ریخت ولی می کرد. هر کس برای او دلسوزی می کرد، می گفت: این حرفها است و مرد او از این کارها نمی کند. حاج نورسته خانم سعی می کرد با ، التماس، درخواست و خواهش از حاجی آقا و با نذر و نیاز این را حل کند. 🍃 حاجی آقا روز به روز وضع مالی اش بهتر می شد ولی از خانه رخت بربسته بود. حاج آقا هم حرص و جوش می خورد. او هم به طرق مختلف سعی می کرد خود را از گرفتاری ها، حرف و حدیث ها، پیغام و پس پیغام ها برهاند. حاجی آقا ورزشکار بود ولی سالها بود ورزش را کنار گذاشته بود. در مراسمی بنا به در زورخانه میدان دار شد. فشارهای روحی و عصبی زمینه ی سکته را آماده کرده بود، حاجی آقا در سن ۵۴ سالگی وسط گود زورخانه کرد و سرعت عمل حاجی آقا را از نجات داد. با هواپیمای به تهران و بیمارستان آمریکایی ها (ساسان بعدی) منتقل شد. 🍂 حاجی خانم باید هم را می خورد و هم حضور هوو را در بیمارستان تحمل می کرد. آن زن باید روزی یک بار از اتاق بیمارستان می رفت تا هوو بیاید و حاجی آقا را کند. حاجی آقا یافت ولی برای همیشه نصف بدنش شد، حرف زدن و خواندن و نوشتن را هم کرد. بعد از مدتی حاجی را به یزد آوردند؛ دیگر نمی توانست به طورِ از خانه بیرون برود. قرار شد زن جوان طلاقش را بگیرد و آزاد شود. 🍃 حاج نورسته خانم ترتیب همه ی کارها را داد. او بعد از ۲۵ سال شوهرش را می کرد. حالا این شوهر نیمه فلجِ بی زبان مالِ خودش بود. من زن نیستم تا احساسات زن ها را بفهمم. دختری، ندیده همسر مرد می شود و بعد از ازدواج به شوهرش می ورزد و همیشه چشمش به در خانه است که کی شوهرش به خانه می آید. حالا بعد از ۲۵ سال شوهرش را، شوهر فلج و بی زبانش را تمام و کمال در داشت. من حالِ این زن و هیچ زن دیگری را نمی فهمم. ولی می دانم که حاجی نورسته خانم حالا احساس می کند که مردش مالِ خودش است. 🍂 حاجی نورسته خانم به کارهای بیرون می رسید او باید با ده ها مرد سر و کله می زد و حساب و کتاب ها را راست و ریس می کرد. به بیمه ی کارگران، مالیات و مسائل دیگر می پرداخت. پاسخ شکایت کارگرانش را می داد. شوهرش را برای ادامه ی معالجه به می برد. دخترها را عروس کرد. خانه ی قدیمی را فروخت و خانه ی جدید بزرگی ساخت. شوهر را به مسافرت های خارج و داخل به فرانسه به مکه، سوریه، دبی و ..‌. برد. 🍃 آن مرد که بعد از سالهای سال خانه نشین شده بود کم کم تسلیمِ شد. برای هر کاری و هر چیزی شکر خدا را می گوید. اما حاجی آقا در دردون خانه در ذهن خودش برنامه ی مخصوصی را برای خودش طرح ریزی کرده است. سر موقع باید غذا بخورد، سر موقع باید نماز بخواند، حمام کند. اگر کوچک ترین تغییری در برنامه اش پیدا شود، اعتراض می کند. عملاً برنامه هایش در حد است. سی و چند سال است حاج نورسته خانم از شوهر فلجش که مثل یک خودخواه شده است نگهداری می کند. 🍂 در این مدت حاجی آقا چندین عمل جراحی ( عمل کیسه صفرا، چشم و.‌..) داشته است. حاجی آقا در سال ۱۳۸۷ تقریباً هشتاد و هفت سال سن دارد. هنوز می تواند با نصفه ی سالم بدنش روزی یک ساعتی راه برود. پاهایش درد می کند ولی هنوز بدنش را می کشد. یک چشمش شده است اما چشم دیگرش او را یاری می دهد. 🍃 دوستان قدیمش گاه گاه به دیدن او می آمدند یکی یکی می میرند حاجی آقا همیشه چشم به راه است تا آشنای قدیمی از در وارد شود و با او از قدیم از دوره ی ، از دوره ی جوانی صحبت کند. هر مصیبت یا خوشی که به او و خانواده اش وارد شود را شکر می کند. حاج نورسته خانم این مرد مریض را مثل بچه تر و خشک می کند. حالا حاجی نورسته خانم خودش مریض تر از حاج آقاست، او هم هفتاد و چند سال دارد و سالی چند بار در بخش مراقبت های ویژه (CCU) بستری می شود، اما خوشحال است که شوهر ۸۷ ساله معلولش مال خودش است. همین او را سر پا نگاه داشته، شوهرش مال خودش است. ، یعنی همین. 📚 شازده حمام، جلد ۱، دکتر محمدحسین پاپلی یزدی 📩 سمیّه خیرزاده اردکان @zarrhbin
امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) فرمودند: اگر به کسی کردی، آن را کن 👋 @zarrhbin
📸 ✍ اعضاء محترم هیئت مدیره بومی چادرملو و آقای فاطمی هیئت مدیره سابق مدیرعامل محترم چادرملو ... روزی که صدای شکستن را در رسانه جار می زدید یادتان هست .... همان روز صدای شکستن را می شنیدیم .... هروز که را بیشتر می کردید ،‌ها در این شهر بیشتر عفونت می کرد ... مردم و کارگران مجتمع ، زخم حذف را نمی کنند و ایشان برای کارگران و مردم این شهر بیشتر از چرخ های شتابان صنعت قائل بود ... @zarrhbin🕊