eitaa logo
زوار العباس علیه السلام
180 دنبال‌کننده
462 عکس
243 ویدیو
7 فایل
اللهم عجل لولیک الفرج و فرجنا بفرجه
مشاهده در ایتا
دانلود
قال امیرالمومنین صلوات الله علیه: تَسَرْبَلِ بِالْحَياءَ وَ ادَّرِعِ الْوَفاءَ وَ احْفَظِ الاْءِخاءَ وَ أَقْلِلْ مُحادَثَةَ النِّساءِ يَكْمُلْ لَكَ السَّناءُ. امیرالمومنین صلوات الله علیه: لباس و زره به تن نما، برادري را حفظ كن و با كمتر بحث و گفتگو نما تا رفعت و بزرگي تو كامل گردد. غرر الحكم جامع أحاديث الشيعة جلد 20 صفحه 306 مستدرك الوسائل جلد 14 صفحه 273
عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ عُثْمَانَ عَنْ مُفَضَّلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ سَعْدِ بْنِ طَرِيفٍ‏ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ عَنْ عَلِيٍّ علیه السلام قَالَ: هَبَطَ جَبْرَئِيلُ عَلَى آدَمَ علیه السلام فَقَالَ يَا آدَمُ إِنِّي أُمِرْتُ أَنْ أُخَيِّرَكَ وَاحِدَةً مِنْ ثَلَاثٍ فَاخْتَرْهَا وَ دَعِ اثْنَتَيْنِ فَقَالَ لَهُ آدَمُ يَا جَبْرَئِيلُ وَ مَا الثَّلَاثُ ؟ فَقَالَ الْعَقْلُ وَ الْحَيَاءُ وَ الدِّينُ فَقَالَ آدَمُ إِنِّي قَدِ اخْتَرْتُ الْعَقْلَ فَقَالَ جَبْرَئِيلُ لِلْحَيَاءِ وَ الدِّينِ انْصَرِفَا وَ دَعَاهُ- فَقَالا يَا جَبْرَئِيلُ " إِنَّا أُمِرْنَا أَنْ نَكُونَ مَعَ الْعَقْلِ حَيْثُ كَانَ قَالَ فَشَأْنَكُمَا وَ عَرَجَ‏ أصول الكافي / ترجمه مصطفوى ؛ ج‏1 ؛ ص11 باب عقل وجهل اصبغ بن نباته از(امیرالمومنین) على عليه السلام روايت ميكند كه جبرئيل بر آدم نازل شد : و گفت: اى آدم من مأمور شده‏ام كه ترا در انتخاب يكى از سه چيز مخير سازم پس يكى را برگزين و دوتا را واگذار. آدم گفت چيست آن سه چيز؟ گفت: عقل و حياء و دين آدم گفت عقل را برگزيدم، جبرئيل بحياء و دين گفت شما بازگرديد و او را واگذاريد، آن دو گفتند اى جبرئيل ما مأموريم هرجا كه عقل باشد با او باشيم. گفت خود دانيد و بالا رفت. از مجموع اين روايت چنين استفاده مى‏شود كه عقل باحياء و دين لازم و ملزومند و از يك ديگر جدا نشوند پس خداوند بهر كس عقل عنايت كند حياء و دين هم عنايت كرده است و كسي را كه باحياء و متدين يافتيم بايد او را عاقل هم بدانيم.
قال امیرالمومنین صلوات الله علیه: وَ صَارَ الْفُسُوقُ نَسَباً، وَ الْعَفَافُ عَجَباً امیرالمومنین صلوات الله علیه در پیش بینی آینده می فرماید: مردم به گناه افتخار مى كنند و از پاكدامنى در شگفتى و تعجب فرو مى‌روند. نهج البلاغه خطبه 108
و قال عليه السلام: السَّخَاءُ مَا كَانَ ابْتِدَاءً؛ فَأَمَّا مَا كَانَ عَنْ مَسْأَلَةٍ فَحَيَاءٌ وَ تَذَمُّمٌ. امیرالمومنین صلوات الله علیه: سخاوت آن است كه ابتدايى (و بدون درخواست) باشد و امّا آنچه در برابر تقاضا داده مى شود، از روى حيا و براى دفع مذمّت است. نهج البلاغه حکمت 53
حضرت امیرالمومنین علی صلوات الله علیه در بیانی نورانی، درباره پرگویی و لغزش های حاصل از آن، چنین هشدار می دهد: مَن کثُرَ کلامُهُ، کثُرَ خَطاؤُهُ وَمَن کثُرَ خُطاؤُهُ، قَلَّ حَیاؤُهُ وَ مَن قَلَّ حَیاؤُهُ، قَلَّ وَرَعُهُ. وَ مَنْ قَلَّ وَرَعُهُ، ماتَ قَلبُهُ و مَن ماتَ قَلبُهُ دَخَلَ النّارَ. آن که کلامش زیاد باشد، لغزشش زیاد خواهد بود و آن که لغزشش بسیار باشد، حیایش کم می شود. هر که حیایش کم شود، پارسایی اش اندک می شود و هر کس که پارسایی اش اندک شود، قلبش خواهد مُرد و آن کس که قلبش بمیرد، گرفتار دوزخ خواهد شد. تحف العقول ج۱ ص۹۲
قَالَ الصَّادِقُ صلوات الله علیه: «تَعَلَّمُوا مِنَ الْغُرَابِ ثَلَاثَ خِصَالٍ اسْتِتَارَهُ بِالسِّفَادِ وَ بُكُورَهُ فِي طَلَبِ الرِّزْقِ وَ حَذَرَهُ.» من‌لايحضره‌الفقيه، ج۱، ص۴۸۲ «سه خصلت را از کلاغ بیاموزید: پوشاندن (پنهان کردنِ) خود، هنگام نزدیکی صبح بسیار زود برخواستن، برای طلب روزی و احتیاط (هوش‌یاریِ) شدید (در قبال تهدیدها.)»
محمد بن سهل قمی میگوید ؛ آن زمان که در مکّه مجاور بودم ، فرصتی دست داد که در مدینة خدمت إمام جواد علیه السّلام برسم ، در طول راه با خودم فکر کردم که از إمام لباسی تقاضا کنم برای تیمّن و تبرّک. ملاقاتْ به پایان رسید و من مجال آن را نیافتم که خواسته ام را مطرح کنم. فکر کردم تقاضایم را در نامه ای بنویسم و به إمام تقدیم کنم. نامه را نوشتم ، اما برای دادنِ نامه به إمام تردید کردم و همچنان خجالت کشیدم و با خودم گفتم به مسجد میروم و دو رکعت نماز میخوانم و صد بار از خدا طلب خیر و صلاح میکنم ، اگر به قلبم الهام شد که نامه را بدهم ، میدهم و الّا آن را پاره میکنم. چنین کردم ، اما همچنان دلم به دادن نامه گواهی نداد ، از خواسته ام گذشتم ، نامه را پاره کردم و رهسپار مکّة شدم ، هنوز فاصله چندانی از مدینة نگرفته بودم که دیدم کسی با بسته ای در دست ، در میان کاروان دنبال من میگردد ، وقتی به من رسید ، بسته را به من داد و گفت این لباس را إمام جواد علیه السّلام برای شما فرستاده است. بحارالأنوار ۵۰ / ۴۴ .
علیه الرحمه الملهوف : حَدَّثَ جَماعَةٌ مِن بَني فَزارَةَ وبَجيلَةَ قالوا : كُنّا مَعَ زُهَيرِ بنِ القَينِ لَمّا أقبَلنا مِن مَكَّةَ ، فَكُنّا نُسايِرُ الحُسَينَ عليه السلام ، وما شَيءٌ أكرَهَ إلَينا مِن مُسايَرَتِهِ ، لِأَنَّ مَعَهُ نِسوانَهُ ، فَكانَ إذا أرادَ النُّزولَ اعتَزَلناهُ ، فَنَزَلنا ناحِيَةً . فَلَمّا كانَ في بَعضِ الأَيّامِ نَزَلَ في مَكانٍ ، فَلَم نَجِد بُدّا مِن أن نُنازِلَهُ فيهِ ، فَبَينَما نَحنُ نَتَغَدّى بِطَعامٍ لَنا إذ أقبَلَ رَسولُ الحُسَينِ عليه السلام حَتّى سَلَّمَ عَلَينا . ثُمَّ قالَ : يا زُهَيرُ بنُ القَينِ ، إنَّ أبا عَبدِ اللّه ِ عليه السلام بَعَثَني إلَيكَ لِتَأتِيَهُ . فَطَرَحَ كُلُّ إنسانٍ مِنّا ما في يَدِهِ ، حَتّى كَأَنَّما عَلى رُؤوسِنا الطَّيرُ . فَقالَت لَهُ زَوجَتُهُ ـ وهِيَ دَيلَمُ بِنتُ عَمرٍو ـ : سُبحانَ اللّه ِ ! أَيبعَثُ إلَيكَ ابنُ رَسولِ اللّه ِ ثُمَّ لا تَأتيهِ ؟ ! فَلَو أتَيتَهُ فَسَمِعتَ مِن كَلامِهِ . فَمَضى إلَيهِ زُهَيرٌ . فَما لَبِثَ أن جاءَ مُستَبشِرا قَد أشرَقَ وَجهُهُ ، فَأَمَرَ بِفُسطاطِهِ فَقُوِّضَ ، وبِثَقَلِهِ ومَتاعِهِ فَحُوِّلَ إلَى الحُسَينِ عليه السلام ، وقالَ لِامرَأَتِهِ : أنتِ طالِقٌ ؛ فَإِنّي لا اُحِبُّ أن يُصيبَكِ بِسَبَبي إلّا خَيرٌ ، وقَد عَزَمتُ عَلى صُحبَةِ الحُسَينِ عليه السلام لِأَفدِيَهُ بِروحي ، وأقِيَهُ بِنَفسي . ثُمَّ أعطاها مالَها ، وسَلَّمَها إلى بَعضِ بَني عَمِّها لِيوصِلَها إلى أهلِها . فَقامَت إلَيهِ ووَدَّعَتهُ وبَكَت ، وقالَت : خارَ اللّه ُ لَكَ ، أسأَلُكَ أن تَذكُرَني فِي القِيامَةِ عِندَ جَدِّ الحُسَينِ عليه السلام . ثُمَّ قالَ لِأَصحابِهِ : مَن أحَبَّ مِنكُم أن يَصحَبَني ، وإلّا فَهُوَ آخِرُ العَهدِ مِنّي بِهِ. گروهى از بنى فَزاره و بَجيله مى گويند: با زُهَير بن قَين ، از مكّه برمى گشتيم و با حسين عليه السلام هم سفر بوديم و هم سفرى با او ، بر ما بسيار ناگوار بود ؛ زيرا زنانش همراه او بودند و هر گاه در جايى فرود مى آمد، از او دورى مى جستيم و در ناحيه اى ديگر ، فرود مى آمديم. يك روز در جايى فرود آمد كه چاره اى نداشتيم ، مگر اين كه با او فرود بياييم. مشغول خوردن غذا بوديم كه فرستاده حسين عليه السلام آمد و بر ما سلام كرد و سپس گفت: اى زُهَير بن قَين ! ابا عبد اللّه ، مرا فرستاده تا تو به نزدش بروى. هر يك از ما ، آنچه را در دست داشت، افكند و گويا پرنده بر روى سر ما بود. همسرش ، دَيلَم دختر عمرو ، به او گفت: سبحان اللّه ! فرزند پيامبر خدا، پيغام مى دهد و تو نزد او نمى روى؟! كاش مى رفتى و به سخنش گوش فرا مى دادى ! زُهَير ، نزد ايشان رفت و لَختى نگذشت كه نويديافته، با چهره اى درخشان آمد و فرمان داد تا خيمه و بار و بنه و كالايش را برچينند و به سوى حسين عليه السلام ببرند و به همسرش گفت: تو را طلاق دادم ؛ چون نمى خواهم جز بهره نيكو ، از من به تو برسد. آهنگ همراهى حسين عليه السلام كرده ام تا جانم را فدايش نمايم و با جان ، از او پاسدارى كنم. سپس دارايىِ همسرش را به او پس داد و او را به برخى پسرعموهايش سپرد كه او را به خانواده اش برسانند. همسرش به سوى او رفت و با او خداحافظى كرد و گريست و گفت: خدا ، برايت خير خواست . از تو مى خواهم كه در روز رستاخيز ، مرا نزد جدّ حسين ، ياد كنى. سپس [زُهَير] به يارانش گفت: هر يك از شما دوست دارد، همراهم بيايد ، وگر نه اين ، واپسين ديدار من با اوست. الملهوف : ص 132 بحار الأنوار : ج 44 ص 371 پس طبق این نقل جناب زهیر علیه الرحمه اگر خیمه های خویش را دورتر از خیام حسینی علیه السلام برپا می کرده علتش حیاء بوده نه بی معرفتی.
حضرت_زینب کبری سلام‌الله‌علیها در مجلس یزید لعنة‌الله‌علیه فرمودند: «اى فرزند آزادشدگان! آيا اين از عدالت است كه زنان و كنيزان خود را پشت پرده پنهان کنی و دختران رسول خدا را در ميان نامحرمان به شکل اسير حاضر نمايى و ... آنان را با دشمنانشان شهر به شهر بگردانی ... در حالى كه از مردان آنها كسى همراهشان نيست و سرپرست و حمايت‌گرى ندارند؟!» احتجاج ص۳۰۸ لهوف ص۱۰۶ قابل توجه مردان بی‌غیرتی که مو و دیگر جاذبه‌های نوامیس‌شان در برابر نامحرمان نمایان است .
روزی صلوات‌الله‌علیه متوجه شدند در منزلشان هیچ خوردنی موجود نیست (بخاطر کثرت حضرت، گاهی چنین وضعی پیش می‌آمد)؛ به سلام‌الله‌علیها فرمودند: «فاطمه‌جان! چرا به من نگفته بودید تا برایتان چیزی بخرم؟» سرور بانوان عالم عرض کردند: «اى أباالحسن! من از پروردگارم شرم دارم که از شما درخواستی كنم و توانِ برآوردنش را نداشته باشید.» «فقال علي عليه‌السلام: يا فاطمة ألا كنت أعلمتيني فأبتاعكم شيئا؟ فقالت فاطمه علیهاالسلام: يا أباالحسن إني لاستحيي من إلهي أن تكلف نفسك ما لاتقدر عليه.» تفسیر فرات کوفی، ص۸۳ الأمالی (شیخ‌طوسی)، ص۶۱۶ چه زندگیِ نورانی می‌شد اگر بانوان شیعه، که آتش به بنیان خانواده‌ها کشیده است را کنار می‌گذاشتند و کمی به و صدّیقه‌کبری علیهاالسلام تأسّی می‌کردند.