eitaa logo
انارهای عاشق رمان
361 دنبال‌کننده
361 عکس
137 ویدیو
30 فایل
🌿🌿 اینجا محلی است برای نشر آثار داستانی اساتید و فارغ التحصیلان «انجمن هنری باغ انار» 🌹نشانی گروه: https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 🔸نمایشگاه انجمن: @ANARSTORY 👤ادمین: @ANARSTORY_ADMIN http://www.6w9.ir/msg/8113423 :ناشناس
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿 🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸 🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿 🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸 🌸🌿🌸🌿🌸🌿 🌸🌿🌸🌿🌸 🌸🌿🌸🌿 🌸🌿🌸 🌸🌿 🌸 ؛﷽؛ 💕 ⚡️ ✍🏻 با حس کوفتگی بدنش هشیار شد و سرما بر تنش پیچید. دست به زیر تنش کشید، خبری از ملحفه نرم پتوی گرمش نبود. وحشت زده چشم باز کرد. قلبش به تپش افتاد و دهانش خشک شد. تاریکی! تنها چیزی که از آن می ترسید و وحشت داشت، حالا دورش را احاطه کرده بود. حس کرد گلویش در دستان تاریکی فشرده می شود و قصد جانش را دارد. دلش پیچ خورد و عق زد. سعی کرد روی پاهایش بایستد، اما تنش آنقدر لرزان بود که توانایی این کار را نداشت. یقه اش را به چنگ کشید و سعی کرد با فریاد و جیغ، ترس و تاریکی را دور کند. انرژی نداشته اش بیشتر تحلیل رفت و مانند جنین در خود جمع شد. باز خفگی به سراغش آمد یقه اش را چنگ زد و محکم کشید. صدای جر خوردنش همزمان با صدای گوش خراش باز شدن درب آهنی بود. از پشت سرش نور تابید و تازه وجود اکسیژن را حس کرد. هنوز سست و لرزان بود. قدم های سنگینی را از پشت سر حس کرد. سایه ای بر سرش افتاد. نگاهش از زمین سیمانی و کثیف بالا آمد و چهره پر تمسخر مردی را دید. چشمانش پر از تحقیر بود. صدایش که در سرش پیچید بیشتر تحقیر شد. - چه وحشتناکه که یه مرد، یکی از بزرگ ترین خلافکارای شهر از تاریکی می ترسه! واقعا شرم آوره! با این ترس چجوری اومدی تو کار خلاف هوم؟ 🚫کپے مطلقا ممنوع🚫 پرده اول رمان👇🏻 https://eitaa.com/ANARASHEGH/1307 🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱 ╭─┈ │𝗛𝗮𝘀𝗵𝘁𝗮𝗴 ➺ │𝗝𝗼𝗶𝗻 ➺ @ANARASHEGH ╰───────────── 🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱
╔ 🍃🌸🍃 ╗ ❥با نام او صبحی دیگر را آغاز میکنم❥ امروز در👇 چهارفروردین‌سال‌هزاروچهارصدویک «‌‌‌‌۱‌‌‌۴‌‌‌۰‌‌‌۱/۰۱/۰۴» بیست‌ویک‌شعبان‌ساله‌هزاروچهارصدوچهل‌وسه. «۱۴‌‌‌۴‌‌۳‌‌/‌‌۸‌‌‌/۲۱» بیست‌وچهارمارس‌سال‌دوهزاروبیست‌‌ودو. «202‌‌2‌‌/3/‌‌‌24» { ☜هستیم.} ╚ 🍃🌸🍃 ╝ ¹- عید نوروز( تعطیل)🌸🌱 ╭─┈┈ │𝗛𝗮𝘀𝗵𝘁𝗮𝗴 ➺ │𝗝𝗼𝗶𝗻 ➺ @ANARASHEGH ╰─────────────
🌸🌺🌹🌷🌼🌱🌿 یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَیُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ وَیُحْیِی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَكَذَلِكَ تُخْرَجُونَ؛  زنده را از مرده بیرون مى‏ آورد و مرده را از زنده بیرون مى ‏آورد و زمین را بعد از مرگش زنده مى ‏سازد و بدین گونه [از گورها] بیرون آورده مى ‏شوید 🌿سوره روم آیه 19🌿 ╭─┈┈ │𝗛𝗮𝘀𝗵𝘁𝗮𝗴 ➺ │𝗝𝗼𝗶𝗻 ➺ @ANARASHEGH ╰─────────────
نور مناجات شعبانیه را تا بیست و چهار ساله هستی بخوان. سی و چهار ساله که بشوی و بخوانی‌اش احساس کسی را داری که ده سال است لال است. ده سال بی هدفی. ده سال بی خانمانی. ده سال سرگشتگی. ده سال چوپانی بدون گلّه. ده سال بی هویتی. از این ده سالها هر روز تکرار می‌شود... شاید چیزهای زیادی باشد که هیچ وقت نفهمیم. هیچ وقت درک نکنیم چه معامله پر سودی را ترک گفته ایم. هیچ وقت نفهمیم چه جای دنج و عظیم و پر نوری لای ورق های کتابهای روی میزهامان است. هربت و وقفت را فقط کسی می‌فهمد که واقعا فرار کرده باشد و واقعا به کور طور کنار شجره رسیده باشد و واقعا آن نور را تشخیص بدهد. آنجاست که اننی انا الله را خواهد شنید. وگرنه که برای خیلی ها نور ستاره و نور فندک فرقی ندارد. نورش از شدت وضوح مخفی است. چشم ما کور است.
یک کلیپ از طرز نماز خواندن آیت‌الله بهجت ببینید و بنویسید او در نماز چه می‌بیند که ما نمی‌بینیم. اگر بگویید ما هم مثل او نماز می‌خوانیم با همین پست دست🧐 🔸خدای او چقدر قوی است؟ 🔸مگر خدای او چقدر از او چقدر آتو دارد که رو کند و ابرویش را ببرد و از ما ندارد که اینقدر از خودِ پوست‌کلفتمان خاطر جمع هستیم؟ 🔸او در نمازش خدایش را می‌بیند مگر؟ چطور چنین چیزی ممکن است. 🔸انسان چه مقامی داشته که چنین اجازه ای به او داده شده که با الله صحبت کند؟ مگر انسان چه دارد؟
انارهای عاشق رمان
#تمرین111 یک کلیپ از طرز نماز خواندن آیت‌الله بهجت ببینید و بنویسید او در نماز چه می‌بیند که ما نمی
﷽؛اینجا با هم یاد می‌گیریم. با هم ریشه می کنیم. با هم ساقه می‌زنیم و برگ می‌دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
◇◇◇◇◇◇◇💐📻🍃◇◇◇◇◇ ❥با نام او صبحی دیگر را آغاز میکنم❥ امروز در👇 سیزده‌فروردین‌سال‌هزاروچهارصدویک «‌‌‌‌۱‌‌‌۴‌‌‌۰‌‌‌۱/۰۱‌‌‌/‌‌۱۳‌‌» سی‌شعبان‌ساله‌هزاروچهارصدوچهل‌وسه. «۱۴‌‌‌۴‌‌۳‌‌/‌‌۸‌‌‌/۳۰» دوآوریل‌سال‌دوهزاروبیست‌‌ودو. «202‌‌2‌‌/4/‌‌‌2» { ☜هستیم.} ◇◇◇◇◇◇◇💐📻🍃◇◇◇◇◇ ¹- روز طبیعت ²-روز جهانی کتاب کودک ╭─┈┈ │𝗛𝗮𝘀𝗵𝘁𝗮𝗴 ➺ │𝗝𝗼𝗶𝗻 ➺ @ANARASHEGH ╰─────────────
يَا أَيُّهَا الْإِنسَانُ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ ﺍﻱ ﺍﻧﺴﺎﻥ ! ﭼﻪ ﭼﻴﺰﻱ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭﺕ ﻣﻐﺮﻭﺭ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ؟ 🦋 انفطار، آیه ۶ 🦋 ╭─┈┈ │𝗛𝗮𝘀𝗵𝘁𝗮𝗴 ➺ │𝗝𝗼𝗶𝗻 ➺ @ANARASHEGH ╰─────────────
🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺 🍀 دلتنگ روزهایی هستم که بعد از ظهر سیزده به در آنقدر خسته باشم که راه هفت ساعته تا شهرمان را 🍀 سیزده به در است و ما سیزده را به تو میکنیم . زیرا شهرو رمضان است و ما روزه و گشنه ایم .. 🍀 سیزده به در است و ما سیزده را به تو می‌کنیم. زیرا فردایش مدرسه ها باز است و ما بدبخت و عاجزیم. ╭─┈┈ │𝗛𝗮𝘀𝗵𝘁𝗮𝗴 ➺ │𝗝𝗼𝗶𝗻 ➺ @ANARASHEGH ╰─────────────
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿 🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸 🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿 🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸 🌸🌿🌸🌿🌸🌿 🌸🌿🌸🌿🌸 🌸🌿🌸🌿 🌸🌿🌸 🌸🌿 🌸 ؛﷽؛ 💕 ⚡️ ✍🏻 با لکنت گفت: - تو... کی... هستی؟ - می فهمی... فعلا با تاریکی و تنهایی خوش باش... به التماس افتاد. - نه تاریکی نه... خفه...خفه‌ام می کنه! باز هم نگاه پرتمسخر مرد، هیکلش را نشانه رفت. مرد از او دور شد و چراغ لرزانی بالای سرش روشن شد. با صدای گوش خراش بست شدن در، چشم های را محکم بهم فشرد. "تنش از سرمای خاک لرزید. تک تک سلول هایش برای ذره ای اکسیژن به تقلا افتاده بودند. کف دستش را چند باری به درپوش چاه کوبید و از حنجره اش صدایی شبیه کمک و التماس بخشش بیرون آمد. انگار این چاه کوچک و تنگ تنها برای تنبیه او ساخته شده بود. قلب کودکان اش داشت از تپش می ایستاد. دیگر از خاک هم می ترسید.  دوباره بی صدا التماس کرد و اشک ریخت. چشم هایش را بست. جیغ کودکانه ای کشید و کوبش مشتی بر سر چاه او را از جا پراند و چشم هایش تا آخرین درجه باز شدند." درهمان انباری کوچک و کثیف بود. دست هایش به صندلی فلزی بسته شده بود، اما اینبار شخصی را مقابلش دید که انتظار دیدنش را نداشت. لبخندی زد؛ یعنی برای کمک او آمده بود؟ - آ...آریا!؟ نگاه آریا حس بدی را به او منتقل کرد. نگاهش بی حس و سرد بود و ابروهایش در هم تنیده بود. صدای آریا حس ترس را به او برگرداند و حرفش مانند حکم قصاص بود. - فکر می کردم یه روز دخلت رو بیارم... اما اینکه خودت، با دست خودت، گورت رو بکنی... نه! البته چرا فکر می کردم خودت باعث مرگ خودت میشی، اما نه به این شدت و گور به این عمیقی! اخم هایش از بهت و سوال در هم پیچیده شد. - چی؟ - خودت و به در و دیوار هم بکوبی دیگه فایده نداره، ماه از پشت ابر در اومده! 🚫کپے مطلقا ممنوع🚫 پرده اول رمان👇🏻 https://eitaa.com/ANARASHEGH/1307 🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱 ╭─┈ │𝗛𝗮𝘀𝗵𝘁𝗮𝗴 ➺ │𝗝𝗼𝗶𝗻 ➺ @ANARASHEGH ╰───────────── 🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱
5.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎼✨🌚 امام رضا علیه السلام فرمودند: در روز های آخر شعبان این دعا را زیاد بخوانید؛ ╭─┈┈ │𝗛𝗮𝘀𝗵𝘁𝗮𝗴 ➺ │𝗝𝗼𝗶𝗻 ➺ @ANARASHEGH ╰─────────