#روضه و توسل جانسوز ویژۀ هفتم ماه صفر شهادت کریم آل الله #امام_حسن مجتبی علیه السلام اجرا شده ماهِ صفر به نفسِ حاج محمود #کریمی
*زینبم!...*
تو گرفتی با حسین روی دامن سرمُ
من میرم جای شما ببینم مادرمُ
پیشِ مادری که با پرِ زخمی پر کشید
دلیلِ رفتنشو جز خودم کسی ندید
*به هر کی بگم می میره...*
مادری که گیسوهاش مو به مو سفید میشد
ذره ذره آب میشد...روز به روز شهید میشد
*آب شدن مادرمُ دیدم...*
شاهدِ شکستنش کسی غیرِ من نبود
من دیدم که گونه هاش،چه جوری شدن کبود
دست سنگین مثل برق، از رویِ سرم گذشت
دستِ من به روی خاک پیِ گوشواره میگشت
بی صدا گریه میکرد... اسم بابامُ میبرد
تا میخواست بلند بشه دوباره زمین میخورد...
خوبه که دور و برم پرِ از محارمِ
از میونِ همه تون که امشب عازمم
سر من رو دامنِ مهربون، برادرمِ
قاسمم گریه نکن،اِنقده بالاسرم
قاسمم یادت نره تا عمو کنارته
سختیایِ زندگی با عمو بهارته
قاسمم یه روز میاد که عمو تنها میشه
پیشِ چشمِ تو سیاه همه ی دنیا میشه
اون روزه که تو باید،جانشین من بشی
تویِ میدونِ بلا،یه تنه حسن بشی
*حسن شد...یه حسنی...یمن شد...چه عقیق یمنی...همه جاش کبود شد...سر رو برگردوند...*
خواهرم گریه نکن...گریه تو بذار کنار
همه اشکِ چشمتو،برا کربلا بذار
یه روزی تو خاک و خون تنِ بی سر میبینی
*فرمود: حسین جان! من الان چشمم رو میبندم و وا میکنم صورت تو رو میبینم.ای قربونِ صورتت...سرمو برمیگردونم عباسم رو میبینم...ای قربونِ عباست...اما یه روز میاد تو چشمتو باز میکنی جلو چشمات خاکه...سر رو برمیگردونی از روی خاک،میبنی بچه هات دارن خودشونو میزنند...این ور برگردونی چکمه ی شمر کنارته...الان اشک منو شما پاک میکنید...قربون صورت خون آلودت،حسین..*
یه روزی تو خاک و خون تنِ بی سر میبینی
سر یه شیرخواره رو رویِ خنجر میبینی
یه روزی که میبینی اوجِ اشک و ناله رو
در میاری از آتیش دختر سه ساله رو
*یه نگاه به عباس...*
زینبم!
یه روز از رو نیزه ها جلویِ پایِ حرم
میبینی که افتاده سرِ سقایِ حرم...
#حاج_محمود_کریمی
#ویژه_ایام_صفر
#روضه_امام_حسن_علیه_السلام
.
سینه زنی زمینه زیبا ویژۀ هفتم ماه صفر شهادت کریم آل الله امام حسن مجتبی علیه السلام به نفسِ حاج محمد طاهری
ای سرِ سفره ات عالمین ، یا حسن
دل نکن از من و از حسین ، یا حسن
در وطن چه بر تو بگذشت
همسرِ تو قاتلت گشت
هر چه غم به سینه ات بود
جا گرفته در دلِ طشت
کریمِ آل پیمبر ..
بدونِ من جانِ خواهر
مرو به دیدارِ مادر ..
« اَخ الغریب ، ای حسن جان ... »
غربتت آتشیست بر دلِ ، زینبت
هر نفس میچکد لخته خون از لبت
کوزه حاویِ چه بوده ست
روزۀ تو را گشوده ست
رنگِ صورتت شده سبز
مثلِ فاطمه کبود است
بمیرم ای عشقِ زهرا
که بین کاشانه حتّی
همیشه بودی تو تنها
« اَخ الغریب ، ای حسن جان ... »
ای سرِ سفره ات عالمین ، یا حسن
دل نکن از من و از حسین ، یا حسن
در وطن چه بر تو بگذشت
همسرِ تو قاتلت گشت
هر چه غم به سینه ات بود
جا گرفته در دلِ طشت
کریمِ آل پیمبر ..
بدونِ من جانِ خواهر
مرو به دیدارِ مادر ..
« اَخ الغریب ، ای حسن جان ... »
با حسین گفتی از کربلا مو به مو
آن چه در کودکی دیده ای هم بگو
گفتی از سنان و از خنجر
گفتی از لباس و از معجر
من ولی در انتظارم
بشنوم ز سِرّ مادر
چگونه قدش دوتا شد
چگونه دستش رها شد
تنش پر از ردّپا شد
« اَخ الغریب ، ای حسن جان ... »
ای سرِ سفره ات عالمین ، یا حسن
دل نکن از من و از حسین ، یا حسن
در وطن چه بر تو بگذشت
همسرِ تو قاتلت گشت
هر چه غم به سینه ات بود
جا گرفته در دلِ طشت
کریمِ آل پیمبر ..
بدونِ من جانِ خواهر
مرو به دیدارِ مادر ..
« اَخ الغریب ، ای حسن جان ... »
#حاج_محمد_طاهری
#ویژه_ایام_صفر
#روضه_امام_حسن_علیه_السلام
|⇦• سینه زنی زمینه زیبا ویژۀ ایام شهادت کریم آل الله امام حسن مجتبی علیه السلام به نفسِ حاج محمود کریمی •✾•
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
صلحِ تو قیام کربلا ، پیروت امام کربلا
آخرین لحظۀ زندگیت ، بر لبت کلام کربلا
ای سلام حسین ، حسن
ای تمام حسین ، حسن
ای امام حسین ، حسن
فدایِ جگرِ پاره ات ، که خون شد برایِ مادرت
فدایِ تو که غم حسین ، شراره زده به پیکرت
ای سلام حسین ، حسن
ای تمام حسین ، حسن
ای امام حسین ، حسن
ای غریب در وطن ، یا حسن
شاهِ خونین کفن ، یا حسن
اسم رمزِ قیام حسین ، یا حسن ..
هم صدایِ حسین ، حسن
دلربایِ حسین ، حسن
مقتدایِ حسین ، حسن
ندادی به اَحدی خبر ، زِ داغ جگر شعله ور
برایِ صورت نیلی و ، برایِ اثرِ میخ در ...
ای سلام حسین ، حسن
ای تمام حسین ، حسن
ای امام حسین ، حسن
خانه ات معبد انبیا ، خاکِ تو مسجد اولیا
شد درخشنده از نورِ تو ، گنبدِ مرقد کربلا
ای همه باورم ، حسن
ای خدایِ کرم ، حسن
قبلۀ بی حرم ، حسن
بقیع تو حرم خدا ، بقیع تو خود کربلا
به زودی همگی عازمیم ، به سمت حرم مجتبی
ای سلام حسین ، حسن
ای تمام حسین ، حسن
ای امام حسین ، حسن
#حاج_محمود_کریمی
#روضه_امام_حسن_علیه_السلام
#ویژه_ایام_صفر
#فاطمیه
┄•┄┅═══••↭••
⇦🕊دودمه های ویژۀ آخر ماه صفر به قلم حاج مرتضی محمودپور ↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
┄┅═══••↭••═══┅┄
پیش چشمان حسین شد تیرباران پیکرم
زادۀ پیغمرم(۲)
تا قیامت داغدار غصههای مادرم
زادۀ پیغمبرم(۲)
_____
من کریم بن کریمم سفره دار عالمم
سینه سوزد در غمم(۲)
در بقیع با خاک یکسان قبرِ من در ماتمم
سینه سوزد از غمم(۲)
_____
در کنار بستر بابا نشسته فاطمه
میکند این زمزمه(۲)
ای پدر جان فاطمه از بعد تو در ماتمه
گشته تنها فاطمه(۲)
_____
در غریبی بین حجره تا زپا افتاده بود
تشنه لب جان داده بود(۲)
بهر دیدار جوانش رویِ پا استاده بود
تشنه لب جان داده بود(۲)
#حاج_مرتضی_محمودپور
#دودمه
#ویژه_ایام_صفر
.
#سینه_زنی شور شهدایی ویژۀ ایام #فاطمیه و شهادت حضرت صدیقۀ طاهره زهرایِ مرضیه سلام الله علیها با نوایِ سید رضا #نریمانی _ سال97
••═══┅┄•◉⊰↭⊱◉•┄┅═══••
از جون جوونشون گذشتن
تا پرچم دین زمین نمونه
الگویِ تمامیۀ شهیدا
اون مادریِ که قد کمونِ ..
زهرا برایِ دفاع ازدین
هم جونش و هم جوونیشُ داد
اونجا که پشت در زمین خورد
اون روزی که بین کوچه افتاد
دردکشیدن ، پس ما چرا بی دردیم
حالا که تو میدونیم معلوم میشه مردیم یا نامردیم
مدیونیم ، به خون تک تک شهیدا
مدیونیم ، به قطره قطره خونِ زهرا
مدیونیم ، مدیونیم رفقا ..
« مدیونیم به شهدا مدیونیم .. »
چشماشونُ رویِ دنیا بستن
رو آرزوهاشون پا گذاشتن
هیچ خواسته ای از خدا به غیراز
دیدارِ امام حسین نداشتن
مردایی که از خدا میخواستن
تا مثل امامشون شهید شن
یا با لبِ تشنه یا که بیسر
خواستن پیش زهرا رو سفید شن
دل بریدند، از این همه صد رنگی
حسینُ پیدا کردند، ما موندیم و یک دنیا دلتنگی
مدیونیم ، به اون دلایِ مثلِ دریا
مدیونیم ، به اون همه صفا و تقوا
مدیونیم ، مدیونیم رفقا
« مدیونیم به شهدا مدیونیم .. »
جنگیدن ولی با دست خالی
تا ثابت کنن مرد نبردن
روبروی دنیا تنها بودن
اما صحنه رو خالی نکردن
ایستادن تا یادمون بمونه
باید تو مسیرِ نور باشیم
پیروزی برای مؤمنینِ
شرطش اینه که صبور باشیم
دم نزدن ، از ترس و ضعف و تسلیم
دشمنُ نابود کردن ، با سربلندی تو اوج تحریم
مدیونیم ، به استقامتِ شهیدا
مدیونیم ، به شیربچههای مولا
مدیونیم ، مدیونیم رفقا
« مدیونیم به شهدا مدیونیم .. »
#سید_رضا_نریمانی
#مدافعان_حرم
#راهیان_نور
#ویژه_ایام_محرم
#ویژه_ایام_صفر
#اربعین
#سینه_زنی
.
.
مناجات و توسل _ویژۀ 23 ذی القعده و ایام شهادتِ حضرت #امام_رضا علیه السلام _حاج سعید #حدادیان⚜️🔸⚜️
✼═══🔶🍁🔶═══✼
گر گدا کاهل بود تقصیر صاحب خانه نیست ...
گر شبی درخانۀ لیلی تو را مهمان کنند
گولِ نعمت رامخور درفکر صاحب خانه باش
*آقا طلا دیگه به دردم نمیخوره .... چی میخوای ؟؟... خودتو .... قول بده دم جون دادنم بیای ... فرمود ان شاالله حتما میام ، اومد و سرشُ به دامن گرفت ...*
شنیدم سجیتکم الکَرم
شما رو رها کنم کجا برم؟
آخرش حاجتمو من میگیرم
یه روز از عشقِ تو مولا میمیرم
قربونِ کبوترایِ حرمت
قربونِ این همه لطفُ کرمت
عباشُ طوری رو اصغر کشیده
گمونم خیلی خجالت کشیده ...
بچه ها دستِ بابا خونی شده
گمونم شش ماهه قربونی شده
*پردۀ خیمه رو کنار زدن ، رباب قبول باشه ... خدا قربونیتُ اَزت قبول کنه ... سربچه ت به پوست آویزان ...*
به جای آنکه رهایم کنی رَهم دادی
*دلت نیومد من جا بمونم از قافله ... با اینکه همه کار برای این که از چشمت بیفتم ازم سر زد بود .... سرم پایین بود اما گوشم باز بود ، گوشِ دلمو میگم ... میخواستم کَرَمت و امتحان کنم ، ببینم بازم میگی بیا ....*
بجایِ آنکه رهایم کنی رَهم دادی
کرَم نمودی و گفتی بیا پذیرفتی .....
✧✾═════🔶═════✾✧
#حاج_سعید_حدادیان
#روضه_امام_رضا_علیه_السلام
#زیارت_مخصوص
#ویژه_ایام_صفر
.
.
#روضه و توسل به کریم اهل بیت #امام_حسن مجتبی علیه السلام به نفس حاج محمدرضا طاهری
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
نزن که مادرم جوانِ
نزن که بی گناهِ
خالی نکن دقّ و دلیتُ
نزن که غرق اشک و آهِ
رفت آبروم ببین چشای ترمُ
بگو چطور بلند کنم من سرمُ
بسه دیگه کشتی آخه مادرمُ
«وای مادرم .. وای مادرم ..»
به کی بگم که چی کشیدم
از همه ناسزا شنیدم
به کی بگم که توی مسجد
زیر عبا زره پوشیدم
میخوام که جام زهرمُ سر بکشم
از سرزمین مادری پر بکشم
آخه چقدر از داغ مادری بکشم
«ای وایِ من .. ای وایِ من ..»
از من به جز کرم ندیدن
ولی همه ازم بریدن
این نانجیبا جانمازُ
از زیر پایِ من کشیدن
موندم تو این شهر بی کس و بی هم نشین
به کی بگم که کار دنیا رُ ببین
به من میگن سلام مضلَّ المومنین
*نه فقط دشمنا .. دوستان .. حتی حجربن عدی که بعدها در راه امیرالمومنین شهید شد .. حضرت کشیدش کنار تو دیگه چرا این حرفُ میزنی؟! *
یه عمر غریب بودم تو این شهر
خیلی به من سخت گذشته
خونِ دلایی رو که خوردم
حالا دیگه میون طشتِ
رو منبرا سَبّ بابامُ میشنیدم
*یه عمر پای منبرا می نشست ، خطبایِ نانجیب اول منبرشون لعن می کردند مولا امیرالمومنین علیه السلام رو .. میگن یه بار امام حسن نرفت مسجد ابی عبدالله علیه السلام رفت تا این نانجیب شروع کرد سب کردن ، ابی عبدالله خطیب نانجیب رو کشید از منبر پایین .. گفت نانجیب میکشمت! بابای من رو داری سب می کنی؟!
خبر رسید به امام حسن .. گفتن بیا.. نیای ، داداشت جون اینو می گیره... امام حسن داره میاد دوان دوان .. تا اومد میدونست چطور باید ابی عبدالله رو آروم کنه .. تا رسید گفت داداش! تو رو به حق مادرم رهاش کن .. فرمود چشم .. ولی نبودی ببینی که چیگفت .. گفت یه روز آمدی عزیز دلم.. من یه عمر پا منبرا نشستم .. این امام حسن هم فقط یه جا از کوره در رفت.. بلند شد فرمود نانجیب بشین اونم جایی بود که مغیره بالامنبر بود.. تا اومد سب کنه.. فرمود نانجیب بشین من هنوز یادم نرفته تو کوچه چطور با غلاف شمشیر ..*
رو منبرا سَبّ بابامُ میشنیدم
قاتل مادرُ تو کوچه می دیدم
از این کوچه رد میشدم،می لرزیدم
یادم نرفته....
*فرمود عبدالزهرا ! روضۀ منِ حسن اینه .. همۀ اینا که خوندی خدا ازت قبول کنه ، اما روضه منُ این طور بخون :
دستم تو دست مادرم بود داشتیم از مسجد برمیگشتیم خوشحال بودم .. گفتم الان میرم به بابا میگم مادر چه غوغایی کرد تو مسجد.. اما اون نانجیب جلو اومد .. اجازه نداد حرف مادرم تموم شه .. چنان سیلی تو صورت مادر.. مادر یه طرفِ کوچه افتاد..
اما امام حسن منتظرِ تو روضه ش اینطور اشاره کنند: همه دور بسترش جمعن .. سرش رو پای خواهرش ، عباس یه گوشه از حجره سر رو دیوار گذاشته داره اشک می ریزه .. داداشاش یه جور دارن گریه می کنن .. خواهرا یه طور ..همه رو داره نگاه می کنه امام حسن.. اما تا نگاهش افتاد به ابی عبدالله دید حسین داره گریه میکنه ؛ فرمود داداش تو دیگه گریه نکن.. چرا گریه نکنم؟! اماممُ دارم از دست میدم.. (هیچ کی مثل ابی عبدلله،امام مجتبی رو نشناخت.. فرمود یک بار جلوتر از برادرش حرف نزد.. این ادبُ ابالفضل داره یاد می گیره..) چرا گریه نکنم؟! یه وقت نگاه کرد دید امام مجتبی داره گریه می کنه.. فرمود لایوم کیومک یا اباعبدالله .. هزار تا حرف داره.. هزار تا اشاره داره.. یکیش اینه:
یعنی داداش این لحظۀ آخر سر من رو زانوی زینبِ .. همه دور من جمع شدید گریه می کنید....اما یه لحظه ای برای تو میرسه حسین همه دارن هلهله میکنن .. نه اینکه سرت رو دامن کسی نیست .. یه وقت زینب داره نگاه می کنه... میبینه نانجیب داره وارد گودال میشه .. "والشمر جالس علی صدرک.."*
ذستِ داییتُ بیار بالا بلند بگو یا حسین ..
ــــــــــــــــــ
#حاج_محمد_طاهری
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#روضه_امام_حسن_علیه_السلام
#فاطمیه
#ویژه_ایام_صفر
○👇
⇦🕊 روضه و توسل جانسوز _ ویژۀ ایام اربعین _ سید مهدی میرداماد ↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
چهل شبِ چشم انتظارم
چهل شبِ که خواب ندارم
(چهل شبِ میخوام برادر
رو خاکِ قبرت سَر بزارم )۲
آه .. چِلّه نشینِ داغَم ..
چِلِّه نشینِ دردَم ..
این همه راه رو اومَدم ، دورِت بگردم ..
*ای کاش زانو هام رمق داشت، داداش .. ای کاش بدنم یه ذره جون داشت .. میدونید اینکه میگن ، از رویِ ناقه ها خودشونو انداختن نرسیده به قبر ... شاید دیده باشید زائرای اربعین ،۱۴۰۰تا عمود ... می آمدن ، می آمدن ... دیگه از عمود ۱۲۰۰ به بعد اونهایی پیاده رفتن میدونن، دیگه پاهات مالِ خودت نیست .. دیگه این ۱۰۰ تا عمودِ آخر پاهاتُ میکِشی رویِ زمین ... هی به رفیقت میگی : صبر کن ، بِشین یه ذرّه استراحت کن ، میگه دیگه طاقت ندارم ، بزار برسیم .. بهش میگی : ده دقیقه ..، یه ذرّه آب بخور ، یه ذرّه جون بگیر ... میگه نه ... تا نِگام به حرم نیوفته نمیشینم .. این هزار و چهارصد .. همچین که نگاهش به حرم میافته (شاید دیده باشی ) تا میرسیدن از دور ، گنبد و گلدسته را میدیدن ، همه با صورت می افتادن .. همه داد میزدن .. حسین .. حسین .. هنوز صدایِ خواهرش میآد ...
ای تشنه لب ... جانِ زینب ... حسین .. *
چِلّه نشینِ دردم
این همه راه رو اومدم ،دورِت بِگردَم
آه .. چِلّه نشینِ داغَم ..
چِلِّه نشینِ دردَم ..
این همه راه رو اومَدم ، که برنگردم ..
*کاشکی همینجا سَرمو بزارم رو خاکِ تربتت، دیگه سَرَمو بلند نَکُنم.. داداش ، مدینه اَزَم بپرسهِ حسینتُ چرا نیاوردی ..؟ چی جواب بِدَم ..*
(افتادم از نَفَس اگر چه
با نامِ تو نَفَس گرفتم )۲
هر جوری بود از دستِ نیزهِ
سَرِت رو آخر پس گرفتم ...
آه .. از سَفرِ اسارت ..
از سَفرِ جِسارت..
سوغات آوردم پیرهَنِ رفته به غارت ..
(با اینکه هر چی بود تو خیمه ..
دشمنِ ما از کینه برده ..)۲
راحت بخواب ، عزیزِ زینب
معجرِ خواهر ، دست نخورده
آه .. خواهرتُ توانِ
گفتَنِشُ نداره
خودت بِخون، حرفهامُو از چادرِ پاره ۲
*اینم داداش .. هرجا اومدن بچه ها تُ بزنن خودم یک نفری ، سِپَر شدم .. چادرم زیرِ دست و پا ، پاره شد .. امّا نگذاشتم لباسِ بچه هاتُ پاره کُنَن ..*
( از داغِ تو اگر خمیدم ..۲
از داغِ دخترت شِکستم ..)۲
سَر پنجه هام اگر که زخمِ ..
قبرِشو کَندَم با دو دستم ....
*داداش خیلی بهم سخت گذشت ، تو تجربه اش رو داری حسین ... تو برای علی اصغرت قبر کَندی ، امّا با غلافِ شمشیر قبرِ بچه تُ کَندی .. من تنهایی تو خرابه .. با دستهای زخمیم هی خاکها رو کَندَم ... حسین ... حسین ...*
آه .. سَر پنجه هام اگر که زخمِ ..
قبرِشو کَندَم با دو دستم ....
آه .. از وقتی که اسیر شد ..
سه سالۀ تو پیر شد ...
از تازیانه ها تَنِش مثلِ کویر شد ..
فقط همینو بگم ... یه جای سالم تو بدن ِدخترت نموند ...
اِی ... حسین...
#سید_مهدی_میرداماد
#ویژه_ایام_صفر
#اربعین
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
⇦🕊 روضه و توسل جانسوز _ ویژۀ ایام اربعین _ سید مهدی میرداماد ↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
چهل شبِ چشم انتظارم
چهل شبِ که خواب ندارم
(چهل شبِ میخوام برادر
رو خاکِ قبرت سَر بزارم )۲
آه .. چِلّه نشینِ داغَم ..
چِلِّه نشینِ دردَم ..
این همه راه رو اومَدم ، دورِت بگردم ..
*ای کاش زانو هام رمق داشت، داداش .. ای کاش بدنم یه ذره جون داشت .. میدونید اینکه میگن ، از رویِ ناقه ها خودشونو انداختن نرسیده به قبر ... شاید دیده باشید زائرای اربعین ،۱۴۰۰تا عمود ... می آمدن ، می آمدن ... دیگه از عمود ۱۲۰۰ به بعد اونهایی پیاده رفتن میدونن، دیگه پاهات مالِ خودت نیست .. دیگه این ۱۰۰ تا عمودِ آخر پاهاتُ میکِشی رویِ زمین ... هی به رفیقت میگی : صبر کن ، بِشین یه ذرّه استراحت کن ، میگه دیگه طاقت ندارم ، بزار برسیم .. بهش میگی : ده دقیقه ..، یه ذرّه آب بخور ، یه ذرّه جون بگیر ... میگه نه ... تا نِگام به حرم نیوفته نمیشینم .. این هزار و چهارصد .. همچین که نگاهش به حرم میافته (شاید دیده باشی ) تا میرسیدن از دور ، گنبد و گلدسته را میدیدن ، همه با صورت می افتادن .. همه داد میزدن .. حسین .. حسین .. هنوز صدایِ خواهرش میآد ...
ای تشنه لب ... جانِ زینب ... حسین .. *
چِلّه نشینِ دردم
این همه راه رو اومدم ،دورِت بِگردَم
آه .. چِلّه نشینِ داغَم ..
چِلِّه نشینِ دردَم ..
این همه راه رو اومَدم ، که برنگردم ..
*کاشکی همینجا سَرمو بزارم رو خاکِ تربتت، دیگه سَرَمو بلند نَکُنم.. داداش ، مدینه اَزَم بپرسهِ حسینتُ چرا نیاوردی ..؟ چی جواب بِدَم ..*
(افتادم از نَفَس اگر چه
با نامِ تو نَفَس گرفتم )۲
هر جوری بود از دستِ نیزهِ
سَرِت رو آخر پس گرفتم ...
آه .. از سَفرِ اسارت ..
از سَفرِ جِسارت..
سوغات آوردم پیرهَنِ رفته به غارت ..
(با اینکه هر چی بود تو خیمه ..
دشمنِ ما از کینه برده ..)۲
راحت بخواب ، عزیزِ زینب
معجرِ خواهر ، دست نخورده
آه .. خواهرتُ توانِ
گفتَنِشُ نداره
خودت بِخون، حرفهامُو از چادرِ پاره ۲
*اینم داداش .. هرجا اومدن بچه ها تُ بزنن خودم یک نفری ، سِپَر شدم .. چادرم زیرِ دست و پا ، پاره شد .. امّا نگذاشتم لباسِ بچه هاتُ پاره کُنَن ..*
( از داغِ تو اگر خمیدم ..۲
از داغِ دخترت شِکستم ..)۲
سَر پنجه هام اگر که زخمِ ..
قبرِشو کَندَم با دو دستم ....
*داداش خیلی بهم سخت گذشت ، تو تجربه اش رو داری حسین ... تو برای علی اصغرت قبر کَندی ، امّا با غلافِ شمشیر قبرِ بچه تُ کَندی .. من تنهایی تو خرابه .. با دستهای زخمیم هی خاکها رو کَندَم ... حسین ... حسین ...*
آه .. سَر پنجه هام اگر که زخمِ ..
قبرِشو کَندَم با دو دستم ....
آه .. از وقتی که اسیر شد ..
سه سالۀ تو پیر شد ...
از تازیانه ها تَنِش مثلِ کویر شد ..
فقط همینو بگم ... یه جای سالم تو بدن ِدخترت نموند ...
اِی ... حسین...
#سید_مهدی_میرداماد
#ویژه_ایام_صفر
#اربعین
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
شاه پناهم بده..
#سینه_زنی و توسل به امام رضا علیه السلام به نفس حاج محمود کریمی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
دامنِ آلوده و بارِ گناه آورده ام
گرچه آهی در بساطم نیست آه آورده ام
هر که بودم هر که هستم بر کسی مربوط نیست
بر امامِ مهربانِ خود پناه آورده ام
شاه پناهم بده
خسته ی راه آمدم
غرق گناه آمدم
هر که آرَد تحفه ای بر محضر مولایِ خود
من دو دست خالی و کوه گناه آورده ام
در کرم شه را گدا باید گدا را نیز شاه
من گدا دست گدایی سوی شاه آورده ام
بر کبوترهای صحنت هدیه ی ناقابلی است
گندمِ اشکی که در این بارِگاه اورده ام
ناله ام در سینه، اشکم در بصر سوزم به دل
نامه ای چون دودِ آهِ خود سیاه آورده ام
شاه پناهم بده
خسته ی راه آمدم
غرق گناه آمدم
دامنِ آلوده و بارِ گناه آورده ام
گرچه آهی در بساطم نیست آه آورده ام
هر که بودم هر که هستم بر کسی مربوط نیست
بر امامِ مهربانِ خود پناه آورده ام
شاه پناهم بده
خسته ی راه آمدم
غرق گناه آمدم
ذره بودم زائر شمس الشموسم کرده اند
قطره ای بودم به این دریا پناه آورده ام
گرچه هستم قطره ای ناچیز یک دریای اشک
هدیه بر مولای خود روحی فداه آورده ام
هر فقیری هست دستِ خالی اش سرمایه اش
من فقیرم دستِ خالی را گواه آورده ام
شاه پناهم بده... خسته ی راه آمدم
شاه پناهم بده
خسته ی راه آمدم
غرق گناه آمدم
#حاج_محمود_كريمی
#روضه_امام_رضا_علیه_السلام
#ویژه_ایام_صفر
صد جا شمرده ام تو به دادم..
#روضه و توسل ویژۀ شهادت حضرت علی ابن موسی الرضا علیه السلام _ سید محمد جوادی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
بی اعتنا به گنبد و گلدسته و ضریح
این بار آمدم که ببینم تو را فقط ..
*یا امام رضا .. دلاتون هوایی حرم امام رضاست میدونم .. اما یه کاری کن امام رضا بیاد تو جلسه ...*
صد جا شمرده ام تو به دادم رسیده ای
*هرجا زمین خوردم اول گفتم یا امام رضا .. آخه شما هم تو کوچه تا بیای خونه هی زمین خوردی آقا ..*
صد جا شمرده ام تو به دادم رسیده ای
دورست از تو اینکه بیایی سه جا فقط
*به خدا هرجا گره به کارمون میخوره میاد .. یا امام رضا .. جانِ جوادت امشب یه نظری به ما کن امام رضا .. قربونِ حرم با صفات ..*
در بینِ کوچه هایِ خراسان دلش گرفت
از اینکه آمده است به ایران دلش گرفت
هرچند شد عزیزِ خراسان طبیعی است
یوسف اگر به خاطرِ کنعان دلش گرفت
آن چند دانه حبه ی انگور را که خورد
از هرچه میهمانی و مهمان دلش گرفت
*گفت میرم مجلسِ مامون بر میگردم اباصلت ، اگه دیدی عبا رو سر گرفتم بدون زهرم دادن .. اباصلت نشسته دل نگران ، داره لحظات رو میشماره خدایا آقام کی میاد چه جوری میاد ..
یه وقت دید آقا آمد ، عبا رو سرشِ .. هی چند قدم راه میره رو زمین میشینه .. هی میگه جگرم .. قربونِ این ناله ها و اشک ها ..
جگرم میسوزه ..
بال و پرم میسوزه ..
وارد حجره شد ، میگه هی می نشست پا میشد ، بعضی نقل ها میگه ۵۰ بار نشست هی بلند شد .. هی میگه جگرم .. یه وقتایی هم هی صدا میزنه پسرم ..
از بس شبیه مادرش افتاد بر زمین
در انتهایِ کوچه سرش را گرفته بود
چشم انتظارِ دیدنِ روی جواد بود
خیلی بهانه ی پسرش را گرفته بود ..
بر روی خاک بود که پیچید بر خودش
*صدا زد اباصلت فرشایِ حجره رو جمع کن .. میخوام مثل جدِ غریبم بال بال بزنم .. اباصلت میگه گلیمُ جمع کردم دیدم آقا پیراهنشُ بالا زده سینه مبارکشُ رو خاک گذاشته مثل مار گزیده به خودش میپیچه .. هی زیرِ لب میگه غریب حسین ..
لحظاتِ آخر ، انقده جوادشُ صدا زد ، اباصلت میگه یه وقت دیدم درای حجره باز شد .. یه آقازاده نورانی وارد شد فرمود من جواد ابن الرضا هستم .. جلو آمده سر مبارکِ حضرتُ رو زانوهاش گذاشت .. یه پدر آرزوش همینه لحظات آخر سرشُ رو پای پسر بزاره .. بابا وقتی سر رو زانو پسر میزاره آروم میشه .. چشم به چشم پسر باشه راحت جان میده .. اینجا جوادالائمه سرت رو به زانوش گذاشت .. دست تو گیسوانت کرد گفت بابا آروم باش .. بابا خودم بدنتُ تشییع میکنم .. خودم کفنت میکنم .. با دستِ خودم تو خاک میگذارمت .. (بگم صدا ناله ت بلند شه؟!..) امام رضا حجره وسیع بود راحت جون دادی اما جد غریبت تو گودال گیر افتاد .. همه ریختن تو گودال ..
امام رضا یه سنگ به پیشانیت نخورد .. امام رضا با اسب از رو بدنت رد نشدن .. امام رضا جوادتُ سیلی نزدن .. تا نفس داری و زنده ای گریه کن .. یکی دو شب دیگه آواره میشی میگی کجا روضه برم ..
یا امام رضا بدنت رو با احترام تشییع کردن .. خدا خیر بده نوعروسانِ خراسانُ .. پیش مادرش رو سفیدمون کردن یه جا دیگه ام سراغ دارم خوب مهمان نوازی کردن علما بزرگان و سادات از شهر بیرون اومدن گفتن این دختر موسی ابن جعفر .. این همونیِ که باباش از سندی ابن شاهک خیلی سیلی خورده .. آی امام رضا ایرانیا غوغا کردن .. زن ها اومدن گفتن مهریه هامون حلالتون فقط اجازه بدید بریم تشییع جنازه ی عزیز فاطمه .. آخه این آقا اینجا مادر نداره ، این آقا خواهر و دختر نداره .. جمعیت انبوهی آمد .. انقده گل ریختن رو این بدن .. اما کربلایی ها .. زینب اومد دید یه نقطه پر از سنگه .. سنگا رو کنار زد ( آی بمیرم ..) دید یه بدنِ پاره پاره .. یه بدنِ بی سر .. یه بدنی که پر جای سم اسبِ ... نشست رو خاکا .. داداش جان با بدنت چه کردن .. این کلامه معصوم علیه السلامِ میگه به اندازه نگین انگشتر جا سالم رو بدن نبوده ..ببین زینب چی کشیده .. یه وقت دیدن خم شد ، لب ها رو رگ های گلوی بریده گذاشت ..
هرچی نفس داری بگو حسین ...
#سید_محمد_جوادی
#روضه_امام_رضا_علیه_السلام
#ویژه_ایام_صفر
•
گناهامُ ندید گرفتی...
#سینه_زنی ویژه پیاده روی #اربعین اجرا شده ماه صفر۱۴۰۰ به نفس حاج میثم مطیعی
●━━━━━━───────
گناهامُ ندید گرفتی،انگار ازم بدی ندیدی
تا که دیدی دلم شکسته،بازم به داد من رسیدی
گرچه برا تو کم گذاشتم،از خوبا راهُ من جدا بود
روضه ولی همیشه واسم،راهِ رسیدن به خدا بود
حاجتِ هرشبم .. اربعین کربلا بودنه ..
دعوتم میکنی .. من هنوزم دلم روشنه ..
بی سر و سامان توام یاحسین
دست به دامان توام یاحسین
بر سر نی زلف رها کرده ای یاحسین
با جگر شیعه چه ها کرده ای یاحسین
زهرۀ منظومۀ زهرا حسین یاحسین
کشتۀ افتاده به صحرا حسین یاحسین
بگیر ازم هرچی که خواستی،ولی ازم نگیر غمت رو
نفس زدن تو هیئتا رو، بودنِ زیرِ پرچمت رو
دلم خوشه که تو رو دارم،حالِ دلم بی تو خرابه
دنیایی که حسین نداره،یه لحظه شم برام عذابه
روشنیِ دلم .. از همین اشکِ تو روضه هاس ..
روسفیدیِ من .. از سیاهیِ شال عزاس ..
عاقبت این عشق هلاکم کند یاحسین
در گذر کوی تو خاکم کند یاحسین
آقا دعام کن که تو راهِ،کسی به جز شما نباشم
یه کاری کن حتی یه لحظه،از شهدا جدا نباشم
دلم میخواد برات بمیرم،از این میترسم که نتونم
دعا کن آقا بیشتر از این،از شهدا عقب نمونم
مثل اون عاشقا .. تا ابد میمونم باحسین ..
تا دم آخرم .. با شهیدا میگم یاحسین ..
تربت تو بویِ خدا میدهد یاحسین
بویِ حضورِ شهدا میدهد یاحسین
مشعر حق عزم منا کرده ای یاحسین
کعبۀ شش گوشه بنا کرده ای یاحسین
#شاعر علی اکبر رهیده
ــــــــــــــــــ
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#حاج_میثم_مطیعی
#ویژه_ایام_صفر
#اربعین
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
⚘گمنام⚘:
|⇦• تا حالا شده که خسته بشی ..
#سینه_زنی و توسل ویژه شهادت امام رضا علیه السلام به نفس کربلایی حسین طاهری
●━━━━━━───────
تا حالا شده که خسته بشی دلت بگیره
تا حالا شده حس کنی جوونیت داره میره
تا حالا شده نیت بکنی جایی باشی که
غصه هات بمیره
شونه ی خستگی هات کجاست
کجا آرامش این دلاست
بهترین جا واسه عاشقی
حرم امام رضاست
کیه اونی که تو سختیها پناهته
امام رضاست
کیه اونی که همیشه چشم به راحته
امام رضاست
کیه اونی که نگاش توی نگاهته
امام رضاست
منو میشناسی همون گدام
نتونستم حرمت بیام
تو خودت یه کاری کن برام
جزو دلتنگای کربلام
میبینی بارونیه چشام
تو خودت یه کاری کن برام
تا حالا شده حس کنی که هیشکی رونداری
تا حالا شده تنهاشی تو اوج بی قراری
اما فکرشو بکن که حتی توی برزخ
امام رضا رو داری
اونیکه فکر من و شماست
دَم مردنم کنار ماست
همه دلخوشیم تو زندگی
حرم امام رضاست
کیه اونیکه صاحب اختیارته
امام رضاست
کیه اونی که اونیکه همیشه بی قرارت
امام رضاست
کیه اونیکه حس میکنی کنارته
امام رضا ست
حرمت خونه خستهها ست
هر موقع میری برو بیاست
هم مدینهست هم کربلاست
آب سقا خونهتون شفاست
خاک صحنای تو کیمیاست
هم مدینه ست هم کربلا
کیه اونی که دلت میخواد صداش کنی
امام رضاست
کیه اونی که دلت میخواد نگاش کنی
امام رضاست
کیه اونی که میخواد جون فداش کنی
امام رضاست
وقف تو میشه صدای من
میخوامت امام رضای من
ای برات کربلای من
حرمت خواب شبای من
ای بهشت با صفای من
ای برات کربلای من
ــــــــــــــــــ
#شهادت_امام_رضا
#روضه_امام_رضا_علیه_السلام
#کربلایی_حسین_طاهری
#ویژه_ایام_صفر
#زیارت_مخصوص
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات
#التماس_دعای_فرج_وعاقبت_بخیری
|⇦•دست خودم نبود ..
#قسمت_پایانی / #زمزمه و روضه حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده شب سوم محرم ۱۴۰۱ به نفس حاج محمد طاهری •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
دست خودم نبود، یدفه پیر شدم
از خواب که پا شدم، دیدم اسیر شدم
دست خودم که نیست، خرابه حال من
بچه هاشون بابا، عمه رومیزنن
دست میندازن منو،
میگن میریم برات، گوشواره میخریم
دست میندازن منو،
دست میزنن بابا، همهش به روسریم
دست میندازن منو میون بازار
دست میندازن منو توی خرابه
میگن آروم بازی کنیم تو کوچه
بابای این دختر رو نیزه خوابه
چشمات و وا کن و، دخترت و ببین
تو صورتم بابا، مادرت و ببین
دیگه نمیشه که، مشکل و حل کنی
دستی نداری تا، من و بغل کنی
دست تو که نبود،
دستم شکسته از، دست یهود شده
یه جوری زجر زده،
که حتی دستای، خودش کبود شده
دستم نمیرسید بابا تا نیزه
زد نیزه دار رو دست من با نیزه
دست کدومشون تو رو کبود کرد
دستای خیزرون بوده یا نیزه
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله
#حاج_محمد_طاهری
#شب_سوم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
#ویژه_ایام_صفر
#اربعین
|⇦•ای پدر! چشم تو روشن...
#قسمت_اول #روضه و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده شب سوم محرم۱۴۰۱ به نفس سیدمهدی میرداماد •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
السَّلامُ عَلَیْکَ یَا نُورَاللَهّ يا اَبا عَبْدِالله، أَلسَّلامُ عَلی مَنْ طَهَّرَهُ الْجَلیلُ، أَلسَّلامُ عَلى مَنِ افْتَـخَرَ بِهِ جَبْرَئیلُ،أَلسَّلامُ عَلى مَنْ ناغاهُ فِی الْمَهْدِ میکآئیلُ،أَلسَّلامُ عَلَى الْبَدَنِ السَّلیبِ،أَلسَّلامُ عَلَى الْخَدِّ التَّریبِ،أَلسَّلامُ عَلَى الشَّیْبِ الْخَضیبِ، أَلسَّلامُ عَلَى الثَّغْرِ الْمَقْرُوعِ بِالْقَضیبِ..." ای حسین...
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ الْحُسَیْنِ الشَّهیدِسَیِّدَتَناومولاتنا یا رُقَیَّةَ
ای پدر! چشم تو روشن، شب بیداری ماست
به اباالفضل بگو: وقت علمداری ماست
*راستی چرا عمو رو نیوردی؟ تو که بی عمو جایی نمیرفتی، بعضی حرفارو به تونمیتونم بگم به عموم میخواستم بگم ...*
خصم، بیهوده به ما سلسله بست؛ ای بابا!
کاروان بعد تو، ساکت ننشسته؛ ای بابا!
حیدر قافلهات، تیغ دو دَم را برداشت
به اباالفضل بگو: عمّه، عَلَم را برداشت
کوفه را با نَفَس خویش چنان مقبره کرد
خطبهای خواند که کار همه را یکسره کرد
من هم از زینبم و در رگ من، خون علی است
سوختم؛ سوختن از عشق تو، قانون علی است
دخترم؛ دختری از تیرهی اُمّالنّجبا
عمّه، بسته به سرم معجری از جنس حیا
لشکرم، اشک من و سنگر من، ویرانه
*هرقطره اشکم خونه ی این شامیاروخراب میکنه، قطره های اشکم سیل میشه دشمنت رو باخودش میبره *
لشکرم، اشک من و سنگر من، ویرانه
درس عزّت بدهم بر پسر مرجانه
*خانم زینب جوری این دختر رو بار آوُرده، به نقل معروف: مادر، رقیه رو وقتی به دنیا آوُردش از دنیا رفت، لذا این سه ساله مادر نداشت،توجه عمه بهش بیشتر بود ،برا همینخیلی بابایی شده بود،برا همین عاطفه اش به بابا فرق میکرد،لذا تو مدرسه زینب بزرگ شده بود، زینب هم که توی دامن زهرای مرضیه بزرگ شده بود، واقعا بچه اینجوری بار اومده که گریه کرد مثل مادربزرگش، نه گریه ی ضعف، یه بار برا دردهاش گریه نکرد، مادرش هم تو مدینه یه برا پهلوش گریه نکرد، فقط میزد تو سینه اش میگفت: علی غریبه، رقیه هم میزد روپاش میگفت بابام کجاست؟*
آهم، ارثی است که از خطبهی زهرا بردم
شام گریاند مرا؛ آبرویش را بردم
عمّه آموخت به من شکوهای از غم نکنم
زخم هم شد؛ سر خود پیش کسی خم نکنم
حرفی از آبله، از زخم به زینب نزدم
خاطرت جمع؛ به نان صدقه، لب نزدم
*بابا خاطرت جمع، داشتم از گرسنگی می مردم، اینقدر گرسنه شده بودم، تشنگی یادم رفته بود، دیدم نان وخرما میدن لب نزدم ...*
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله
#سید_مهدی_میرداماد
#شب_سوم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
#ویژه_ایام_صفر
|⇦•گِله ای نیست...
#قسمت_پایانی / #روضه و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده شب سوم محرم۱۴۰۱ به نفس سیدمهدی میرداماد •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
گِله ای نیست؛ گِله،حوصله هممیخواهد
من دلم تنگ شده؛ بوسه دلم میخواهد
*یه ساعت وقت داشته باشم فقط می بوسمت، اینقدر منتظر بودم تو بیای ..از اینجا به بعد دیگه این بچه قرارش از دست رفت، شب آخر بنارو گذاشت به گریه کردن، یه جوری گریه کرد شهر رو ریخت به هم، یهجوری گریه کرد صداش رسید به اون ملعون، از خواب نحسش بیدارشد، گفت: چیه این صدا،مال کیه؟ از کجاست؟ گفتن: از خرابه میاد، گفت: کی داره اینجور گریه میکنه؟ مگه اینها هنوز نفس دارن؟! مگه جون دارن گریهکنن؟ گفتن: آری، حسین یه دختر کوچیکداره این بچه تا باباش رو نبینه آروم نمیشه، باباش رو میخواد...
علامه مجلسی اینجارو نقل کرده میگه نانجیب صدازد: "اِرفَعُوا رَأسَ أَبِیهَا وَاَطرَحُوا إِلَیهَا"......سرباباش رو بندازید جلوش، یه کاری کنید صداش دیگه بند بیاد، زینب فهمید چه خبره، دید جلو در شلوغ شد.. مرحوم ربانی خلخالی در کتاب ستاره درخشان شام مینویسه، میگه: تا دید دارن سر رو میارن عمه ی سادات بلند شد، اُم کلثوم بلند شد، رباب بلند شد، زنا جلو در خرابه ایستادن، نیارید سر رو ،ما آرومش میکنیم.
چیکار کردن ؟یکی رو با لگد زدن،یکی رو با تازیانه زدن، ریختن تو خرابه مثل مدینه که ریختن تو خونه ی مادر ما، همه رو زدن سر رو گذاشتن جلو این بچه...
این سؤال رقیه که گفت: "ما هذا الرأس ؟"مثل عمه اش زینب بود، مثل اون سؤال توی قتلگاه بود، که آیا توحسینمنی ؟ این سؤال از رو نشناختن نبود، میدونی چرا گفت این سر کیه؟ با تعجب گفت: گفت تو بابای رقیه ای؟ مگه چند روز من ندیدمت؟ بیست و پنج روزه ندیدمت، چیکار کردن باهات؟حسین .....
سر رو بغل کرد، آروم سر رو آورد بالا، آروم دست میکشید، حالا لحنش عوض شد ...*
چند وقت است که شانه نزدی بر مویم
بغلم کن ولی آهسته؛ کمی پهلویم
خورده شلّاق روی بال و پرم
چیزی نیست لگد شمر، شکسته کمرم
پای چشمم، گُلِ زخم است؛ فدای سر تو
دخترت می رود از دست؛ فدای سر تو
*سر رو أوُرد بالا، دست کشید، آدمی که نمی بینه یا کم می بینه دست میکشه، با حس لامسه خیلی چیزا رو میفهمه، تا دست کشید، گفت:*
مهربانم! تو چرا پاره شده لبهایت؟
چقدر خاکی و خونی است سر زیبایت
راهی تشت شدی از سر نی؛ میدانم
گریه کردی وسط مجلس می؛ میدانم
بیحیا، جام به دست آمد و من میدیدم
چوبدستی به لبت میزد و من میدیدم
عمّهجان بود مراقب؛ سر ما پایین بود
ولی آن مرد نگاهش چقدر سنگین بود
خواهرم، نه دلم آشفته بماندبهتر
داغ ناموس تو، ناگفته بماند بهتر
*دیگه طاقت نیاورد، دست کشید رو لب ها ،دست کشید رومحاسن، دید پُر خاکِ ،پُر خونِ...
من از شما سؤال میکنم بعد ازلب و بعد از محاسن چیه؟محاسن رو زد کنار انگشتاش روگذاشت روی رگهای بریده، دید رگ ها از هم جدا جدا شده...
اونجا چیکار کرد ؟ می دونست باباش بالاسَرِ داداش اکبرش چیکار کرده، شنیده بود از عمه اش، شاید شنیده بود از خواهراش، باباش وقتی رسید بالا سر اکبر، سر رو به زانو گذاشت آرومنشد، رقیه هم سر بابارو روی زانو گذاشت آروم نشد، بابا سر علی اکبر رو به سینه چسبوند آرومنشد، رقیه هم سر بابا رو به سینه چسبوند، آروم نشد...
شنیده بود باباش صورت به صورت داداشش گذاشته " وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلَى خَدِّه "رقیه هم همین کار رو کرد، صورت روی صورت بابا گذاشت ،لباش رو روی لبهای بابا گذاشت...
کنار بدن علی اکبر همه گفتن:حسین جان داد، تا زینب رسید، زینب حسین رو برگردوند، اگه خواهرش نبود بابا و پسر کنار هم رفته بودن... زینب دست گذاشت رو شونه ی حسین، حسین رو زنده کرد، اما تو خرابه زینب دیر رسید، تا اومد بچه رو برداره، دید سر یه طرف، رقیه هم یه طرف، همه بگید حسین .....*
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله
#سید_مهدی_میرداماد
#شب_سوم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
#ویژه_ایام_صفر
|⇦•وقتی ندارم سرپناهی غیر از...
#قسمت_اول روضه و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده شبِ سوم محرم۱۴۰۱ به نفس سیدرضا نریمانی •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّه
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْن
وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْن
وقتی ندارم سرپناهی غیر از اینجا من
دستم به دامانت نکش از دستِ من دامن
شأنی برای خویش قائل نیستم اصلاً
خوب، نوکران بهتر از من داری اما من
پیدا نخواهم کرد بهتر از تو آقایی
تنها تو را دارم حسین! از دارِ دنیا من
خوب و بدِ عالم به زیرِ پرچمت جمع
هستم میانِ گریه کن های تو حتی من
مانند حُر که عاقبت او را بغل کردی
وا میکنی آغوش خود را میرسم تا من
*همه ی مارو حسین بغل گرفته، خبر نداریم، عجب آغوشِ گرمی، حسرت این آغوش به دلِ سه ساله موند، گفت: بابا! حالا که اومدی با سر اومدی...*
از دوستی با غیر تو خیری نمی بینم
تنها تو هستی که رفاقت میکنی با من
سرمایه ای دارم اگر قطعاً خودت هستی
اصلاً که را دارم به جز اولاد زهرا من
کی رو زدم، چیزی طلب کردم به جز اینکه
سالی فقط یک کربلا دارم تمنا من
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله
#سید_رضا_نریمانی
#شب_سوم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
#ویژه_ایام_صفر
|⇦•امشب برایت دخترت مرثیه...
#قسمت_دوم #روضه و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده شبِ سوم محرم۱۴۰۱ به نفس سیدرضا نریمانی •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
امشب برایت دخترت مرثیه میخواند
آزرده شد روحم همانند تو بابا من
آنکه سرش پی در پی افتاد از نوک نی تو
آنکه کنارِ نیزه ات افتاده از پا من
ماهِ کبودِ من، بیا تا صبح بشماری
تو بیشتر از شمر سیلی خورده ای یا من
قصه ی ناقه و آن نیمه ی شب یادت هست
به زمین خوردم و دیدم کمرم زخم شده
زجر هم مثل مغیره چه قدَر بد می زد!
زیر شلّاق و لگد، بال و پرم زخم شده
گفت: حالا که آمدی بابا!
یا مرا با خودت ببر یا باش
راستی دختری که آن کوچه است
کتک سیر خوردم از باباش
چگونه شد مویم این مثالِ ناگهانی را
کمانِ اَبرویِ من خوشحال کردی قد کمانی را
چگونه یافتی مارا در این ویران سرا امشب
گرفتی از صدایِ گریه ام شاید نشانی را
سرت را از طبق برداشتم با یاریِ عمه
چهل منزل تحمل کرده ام این ناتوانی را
حلالم کن که اشکم را به استقبال آوردم
پدر از یاد بُردم شیوه ی شیرین زبانی را
خبر دارم شبی کنجِ تنوری میهمان بودی
بجا آورده کوفه خوب حقِ میزبانی را
به قولِ تازیانه من یتیمی دردسر سازم
معطل میکنم با زخم پاهایم کاروانی را
لبت را قاریِ قرآن هزاران بار می بوسم
که طشت زر ببیند راه و رسمِ قدر دانی را
اگرچه دختران شام تحویلم نمی گیرن
نیاوُردم به رویِ خویش این نامهربانی را
دلِ آسمان میلِ دارد ببارد
که ویران نشینیِ ما گریه دارد
سَرانگشتِ مشکل گشایم ضعیف است
که خار از کفِ پایِ من دربیارد
بیا تا تماشاچیانم نگویند
که این طفلِ آواره بابا ندارد
بیا تا که همسایه يِ این خرابه
برایم دگر نان و خرما نیارد
عجب روزگارِ عجیب و غریبی ست!
یهودی مرا خارجی می شمارد
اَلا خیزران خورده يِ مجلس طشت
غم تو گلوی مرا میفشارد
تا رفته ام از حال
گوشواره خلخال گم کردم
اینا چیزی نیست
بابا تو گودال گم کردم
با صورتم چیکار کنم
فقط بگید کدوم طرف فرار کنم
چجوری دست به موم زدن
منو درست جلو سر عموم زدن
خشکِ حلقومم
گفتم مظلومم، بدتر زد
بعد از هق هق هام
تا دید آرومم، بدتر زد
یه جوری زد، که جون بدم
یه روز بیا زجر رو بهت نشون بدم
همون که قد بلندتره
یه ساعت هم از زدنم نمیگذره
این پهلو ناقص
این بازو بی حس، ای بابا!
مارو چرخوندن
مجلس به مجلس، ای بابا!
یه شهری رو شریک کنن
فقط میخواستن عمه مو کوچیک کنن
چطور بگم که پیر نشد
این خونواده مَردِش هم اسیر نشد
بند اومد راهها
دستِ بد خواهها سنگین بود
هرکی سنگم زد
باریک الله ها سنگین بود
یتیم و با طناب زدن
سرِ تو رو تو بغل رباب زدن
برا یه زن بدِ غمش
زمین که میخوره نباشه مَحرمش
عمه! من از عمو عباس توقع دارم
چند وقت است کز او هم خبری نیست که نیست
*اینقدر بابا بابا کرد، همین جور که نشسته بود زانوهاش رو بغل گرفته بود، یهو دید یه بویی داره میاد، عمه! خبری شده؟ عمه این چیه؟ یه طبقی واردِ خرابه شد، بی بی دوید جلویِ دَرِ خرابه، گفت: نمیذارم سر رو ببرید براش، بچه ببینه دق میکنه، خودم قول میدم آرومش میکنم، اول زینب رو با تازیانه توی خرابه زدن، بعد سر رو گذاشتن جلوی این بچه، بعد از چند لحظه دیدن دیگه صدایِ این بچه نمیآد، یه مرتبه دیدن سر از توی دستای این بچه یهو افتاد رو زمین، بچه یه طرفه، سَرِ بابا هم یه طرف، ای حسین!...*
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله
#سید_رضا_نریمانی
#شب_سوم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
#ویژه_ایام_صفر
|⇦•پشت خرابه دخترکی کج نشسته...
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده شب سوم محرم۱۴۰۱ به نفس سیدرضا نریمانی •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
پشت خرابه دخترکی کج نشسته بود
می خواست تا ادای مرا در بیارود
زخانه ها همه بوی طعام می آمد
ولی به جانِ تو بابا گرسنه خوابیدم
به جرم اینکه ندارم پدر، زدند مرا
شبیه مادرِ در پشتِ در، زدند مرا
نهادی سر به زانوی عُبیدالله و خوش خفتی!
نگفتی دختری داری که آن هم شانه ای دارد
داره موهام یواش یواش، شبیه مادرت سفید میشه
بیا که داره از همه رقیه نا امید میشه
اون زخمی که تو گلومِ، زخم رو سَرِ عمومِ
امشب تا سحر بابا جون، کارم تمومِ
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله
#سید_رضا_نریمانی
#شب_سوم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
#ویژه_ایام_صفر
⇦🕊روضه و توسل بسیار جانسوز ویژۀ شهادت امام سجاد علیه السلام _حاج آرمین غلامی ↯
┄┅═══••↭••══
┄┅═══••↭••═══┅┄
الحمدالله امشب همۀ گریه کنا دور هم جمع شدن ... شامِ شهادتِ امام سجادِ ... خیلی این آقا غریبه ... از غربت این آقا همین بس ، 35 سال گریه می کرد ... براش غذا می آوردن میزاشت کنار گریه می کرد ... آب براش می آوردن میزاشت کنار گریه می کرد ... هی می گفتن آقا چرا انقدر گریه میکنی؟... ناله ش بلند میشد می گفت خودم دیدم ... بابام گشنه بود ... تشنه بود کشتنش ....
همچین که از کربلا برگشتن مدینه . وقتی بشیر اومد خبر آورد برا اهل مدینه ، دسته دسته مردم میومدن بیرون از شهر به آقا تسلیت می گفتن ... بعد از اینکه تسلیت می گفتن و دلداری میدادن ؛ یه سوالی هم می پرسیدن . میگفتن آقا چه طوری شد باباتونُ کشتن ؟ .... فقط یه جمله جواب میداد ... میگفت فقط همینُ بهتون بگم ، حیوانات هم کربلا آب خوردن .... «انَا بْنُ مَنْ قُتِلَ صَبْراً» "1" من فرزند اون آقایی ام که با قتلِ صبر کشتنش ... یعنی چی آقا ؟.. یعنی یواش یواش کشتنش .... یعنی چی ؟.. یعنی اول نیزه زدن ... بعد با شمشیر زدن ... تازه سنگ زدن ... سنگاشون که تموم شد ریختن تو گودال .....
ته گودال پیکر افتاده ...
توی گودال ، مادر افتاده ... خواهر افتاده ...
مویِ بابایت به بادکین رها افتاده بود
در فضا ی اشک وناله بی هوا افتاده بود
روی ناقه پیکرت رابسته اند بر اشتران
یاکه آیاتِ وجودِ تو جدا افتاده بود
درمیان آتش تب پیکرت سوزدچرا
یا که آتش در دل آل عبا افتاده بود
در اسارت دیده ای که عمه ات رامیزدند
عمه ات زینب گمانم که ز پا افتاده بود
عاقبت دید ی هرآنچه که نباید دیده دید
خواهره زار توگویا ا ز صدا افتاده بود
دیده ای که کاروانی را اسارت برده اند
تازیانه ازچه بین خیمه ها افتاده بود
روضۀ گم شدن و دفنِ رقیه میخواند
*میگه دید دو تا دختر بچه ها میدویدن از این حجره به اون حجره ... شروع کرد گریه کردن ... آقا چی شده ؟ ... فرمود یاده رقیه افتادم ... یاده فرار بچه ها افتادم ... اون لحظه ای که خیمه ها رو آتیش زدن ... خودم بهشون گفتم «عَلَیکُنَّ بِالفرار» ....*
روضۀ گم شدن و دفنِ رقیه میخواند
تا به صحرا و خرابه نظرش می افتاد
گوسفندی جلویش ذبح که می شد یادِ
خنجر کُند و گلویِ پدرش می افتاد ...
حسین ......
*تا میدید گوسفندی رو سر میبرن ، سریع میومد به قصاب می گفت ، ببینم آب بهش دادی یا نه ؟... عرضه می داشتن آقا ما مسلمانیم ، خوده شما به ما یاد دادید آب بدید به قربانی ... آقا مینشست گریه می کرد ... بیا برات تعریف کنم ... یه عده به ظاهر مسلمون بابایِ منو آب بهش ندادن ....
آی حسین ....*
گریه بر کشتۀ عریان خوب است
گریه بر دامن طفلان خوب است
گریه بر آن لب و دندان خوب است
گریه خوب است که هر شب باشد
گریه بر چادر زینب باشد ....
*اینم بگمُ التماسِ دعا ... یه چیزی همیشه این آقا رو اذیت می کرد ... تا نگاه به دستاش می کرد ... هی می گفت با همین دستا خاک کردم ... با همین دستا بود بوریا آوردم ... با همین دستا بود بابامُ تو قبر گذاشتم ....*
1_ اللهوف في قتلى الطفوف السيد بن طاووس ج 1 ص 90
#حاج آرمین غلامی
#روضه_امام_سجاد_علیه_السلام
#بازگشت_کاروان_به_مدینه
#اسارت_خاندان_اهل_بیت_علیهم_السلام
#ویژه_ایام_صفر
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━
ضیایی:
#روضه_امامحسن_ ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
عبدالزهرا روضه خون بود، در عالم رؤيا خواب امام حسن مجتبي عليه السلام رو ديد، آقا! فرمود: عبدالزهرا! چرا روضه ي مارو نمي خوني؟ گفت: آقاجان! من يه عُمري روضه خون شما هستم، مگه روضه ي شما همين نيست كه به ما رسوندن، روضه ي زهر و طشت و پاره هاي جگر شما؟ آقا فرمود: اين روضه مَنِ، اما اون روضه اي كه من رو كشت اين روضه نبود، به گريه كن هاي ما بگيد: بچه بودم مادرم ميخواست از خونه بره بيرون، گفتم: مادر! مگه ميشه بدون من بيرون بري؟ پسر بزرگت منم، كجا بدون من ميخواي بري؟ حتي روايت ميگه: ابي عبدالله هم كوچيك بود اومد جلو گفت: مادر! منم ببر، بي بي يه نگاهي بهش كرد، فرمود:" سَيَقتُلُك " يعني بعداً تو رو ميكُشن، همه با تعجب نگاه مي كردن مگه چه اتفاقي ميخواد بيوفته، اما حسين رو با خودش نبرد يعني موقعِ قتلِ حسنِ...
امام حسن ميگه:با چه غروري دستم رو انداختم توي دستِ مادرم، يه نگاه به بابام كردم، بابا خيالت راحت من دارم با مادرم ميرم، همه جا رو هم نگاه مي كردم كسي نگاهِ چپ به مادرم نكنه، رفتيم مسجد از اونجا برميگشتيم خونه، تا رسيديم به كوچه ي بني هاشم، عبدالزهرا! نانجيبي كه در همه ي عالم مثالش پيدا نميشه، بين راه اومد راهِ من و مادرم رو سد كرد؛ قباله ي فدك دست مادرم بود، نانجيب گفت: فاطمه! قباله ي فدك رو بده من، مادرم گفت: قباله رو نميدم، خدا برا هيچ بچه اي نياره، جلو چشمم چنان به صورت مادرم زد، تا به خودم اومدم ديدم مادرم روي زمين افتاد... عبدالزهرا اينجا بود، گوشواره ي مادرم شكست، واي مادرم! مادرم! مادرم...
عبدالزهرا! تا اينجا دستِ من توي دستِ مادرم بود، اما از اينجا به بعد من عصاي دستِ مادرم شدم، هي ميگفت: مادر چيزي نشده، اما چشمام يه كم تار مي بينه... ديدم مادرم داره راه رو اشتباهي ميره...
ديگه امام حسن بعد اين حادثه روز خوش نديد، تا ساليان سال نيمه ي شب بلند ميشد، شروع مي كرد گريه مي كردن... مي گفت:....*
«مگه يادم ميره من بودم و يه گُلِ پرپر
مگه یادم میره خونابه ی بالِ کبوتر
مگه یادم میره زخمِ رویِ صورت مادر»
دامن چشم من از گریه به دریا اُفتاد
چشم زخمی شده از کارِ تماشا اُفتاد
پاره هایِ جگرم می چكد از كُنجِ لبم
عاقبت قرعه به نامِ منِ تنها افتاد
باز هم خاطره هایم همگی زنده شدند
راه من باز بر آن كوچه ی غم ها اُفتاد
یاد آن کوچه که با مادر خود می رفتم
به سرم سایه ای از غربتِ بابا اُفتاد
کوچه بن بست شد و در دل آن وانفسا
چشم نامرد به ناموس علی تا اُفتاد
آنچنان زد که رَهِ خانه ی خود گُم كردیم
آنچنان زد که به رخساره ی گُل جا اُفتاد
گاه می خورد به دیوار و گَهی رویِ زمین
چشمِ زخمی شده از کار تماشا اُفتاد
من از آن دست کشیدن به زمین فهمیدم
گوشواری که شکسته است در آنجا اُفتاد
شانه ام بود عصایش ولی از شدت درد
من قدم خم شد و او هر قدم اما اُفتاد
#شاعر حسن لطفی
* امام حسن تو بستر افتاده، تا شنيد خواهرش زينب ميخواد بياد فرمود: طشتي كه خونآبه و پاره هاي جگرِ من توي اونه رو زود جمع كنيد، زينب نبايد من رو اينجوري ببينه، حسين جان! زير بغل هاي من رو بگيريد من بشينم، زينب من رو نبايد اينجوري ببينه، يه نگاه كرد ديد همه دارن گريه ميكنن، هيچي بهشون نگفت، تا ديد حسين داره گريه ميكنه، صدا زد: حسين جان! تو چرا داري گريه ميكني؟ برا چي گريه نكم، امامم رو دارم از دست ميدم، آقام رو، داداشم دارم از دست ميدم، يه وقت امام حسن فرمود: "لَا یَوْمَ کَیَوْمِکَ یَا اَبا عَبْدِالله" حسين جان غصه ي من رو نخور، امروز همه ي شما كنار من جمع شديد، تو هستي، زينب هست، اباالفضل هم هست، اما يه روزي مياد كربلا يه عده نانجيب دوره ات ميكنن، تا تو فرياد ميزني همه هلهله ميكنن...
يا امام حسن! خوب شد گفتيد طشت رو جمع كنن، آخه خواهرتون زينب كبري يه جايِ ديگه اي قرارِ طشتي رو ببينه، اما نه با پاره هاي جگر، وارد مجلس يزيد ملعون كه شد، ديد ميان طشتِ طلا يه سَرِ بريده گذاشتن، يزيد چوب ميزنه، سر قرآن ميخونه …ناله بزن: حسين!...
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_امام_حسن_علیه_السلام
#ویژهٔ_ایام_صفر
آلتماس دعا صحت
.
|⇦•عمریست بی قرار...
#مناجات و توسل به امام زمان روحی له الفدا اجرا شده ۲۹ ماه صفر ۱۴۰۱به نفس حاجمحمد رضا طاهری
●━━━━━━───────
عمریست بی قرار، به سر می بریم ما
بر این قرار تا نفس آخریم ما
همراز روضه ها و نوا خوان نوحه ها
دمساز سوز سینه و چشم تریم ما
ما را به سر هوای شهیدان بی سر است
از سر گذشته ایم چو بر این سریم ما
نام حسین محشر عظمای جان ماست
جان دادگان زنده ی این محشریم ما
محشر به پا کنیم به فریاد یا حسین
امروز لشگر شه بی لشگریم ما
ما را به دست، پرچم صبر و بصیرت است
با عشق و شور همدم و همسنگریم ما
ما امّت نُه دی و اهل حماسه ایم
مرد جهاد و هم قدم حیدریم ما
حرف ولیّ ماست که “من انقلابی ام”
در راه انقلاب زِ جان بُگذریم ما
با طلحه و زبیر بگویید تا ابد
عمّار وار همنفس رهبریم ما
“الفتنهُ أشدُّ مِنَ القَتل” خوانده ایم
هرگز زِ جرم فتنه گران نَگذریم ما
با فاتحان بدر؛ زِ سازش سخن مگو
امروز رهسپار دژ خیبریم ما
چَشم انتظار منتقم آل مصطفی
چَشم انتظار معرکه ی آخریم ما
یا صاحب الزمان...
ــــــــــــــــــ
#بصیرتی
#مناجات_امام_زمان
#مناجات_امام_زمان_عجل_الله_تعالی
#حاج_محمد_طاهری
#ویژهٔ_ایام_صفر
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
.
|⇦•رسید موعد داغی...
#روضه و توسل ویژهٔ شهادت پیامبر اکرم صلوات الله علیه اجرا شده به نفس حاجمحمد رضا طاهری
●━━━━━━───────
رسید موعد داغی که سخت سوزان بود
غمی که در اثرش فاطمه پریشان بود
رسید لحظه و ساعات آخر مردی
که اوج دغدغه اش یاری فقیران بود
رسید روز وداعِ رسول خوبیها
همان که بر همگان رحمتی فراوان بود
*وقتی آیه نازل شد بر #رسول_الله ، که با رسول ما درست حرف بزنید او را درست صدا بزنید(بعضیها ایشان را با اسم صدا میزدند)،همه میگفتن "السلام علیک یا رسول الله"،وارد خانه ی فاطمه شد،بی بی دست روی سینه گذاشت و فرمود:"السلام علیک یا رسول الله"،رسول الله فرمود:این آیه برای تو نیست قربونت برم من عاشق بابا گفتن توأم،بگو سلام بابا!...
من بیشتر عشق میکنم...*
به یاد ام ابیها گفتنش به پیغمبر
دوچشمِ ام ابیها عجیب گریان بود
*همه دور بستر پیامبر گریانند ولی گریه های فاطمهٔ زهرا یه جور دیگه است خیلی بیقراره.پیغمبر طاقت نیاورد و صداش زد:
دخترم نزدیک بیا، نزدیک بستر شد
آروم درِ گوشش یه چیزی گفت. یه وقت امیرالمومنین دیدن فاطمه اشک هاشو پاک کرد یه لبخندی زد از کنار بستر بلندشد...
امیرالمومنین فرمود:فاطمه جان چی بابات بهت گفت؟اینطور بیقرار بودی و حالا داری میخندی؟فاطمه صدا زد: علی جان بابام گفت: عزیزم اینقدر بیقراری نکن اولین شخص میان این جمع تو هستی به من ملحق میشی،چیزی نمیگذره بابا..*
دوباره یاد اُحُد بود و یاد دندانش
دوباره خسته از این لشکر دورویان بود
همان زمان که بنای سقیفه برپا شد
دمِ شهادت خاتم زمانِ هجران بود
اگرچه زهر گرفت از وجود او طاقت
ولی هنوز رخش مثل شمس تابان بود
چقدر تشنه شد و سوخت لحظه ی آخر
همان نبی که دلیل نزول باران بود
هنوز جای همان سنگ های اهل جفا
به روی بال و پرِ خسته اش نمایان بود
هنوز اهل کَساء مستِ عطر او بودند
هنوز خانه پر از خاطرات جانان بود
چقدر حیف،نگاهش اگر که بسته شود
همان نگاه که اوج یقین سلمان بود
چقدر حیف نفس های آخرش باشد
همان نفس که معطر به عطر قرآن بود
رسول رفت و فدک غصب شد در آن اوضاع
امان زِ حال علی، سخت نا به سامان بود
رسول رفت و در این خانه چادرِ زهرا
میان دود لگدمالِ حزب شیطان بود
رسول رفت و علی را کشان کشان بردند
بتول در عقبش بین راه بی جان بود
رسول رفت و به بازوی او غلاف زدند
همان دری که در آن کوچه راه بندان بود
رسول رفت و به اشکِ بتول خندیدند
سه ماه فاطمه از خَلق روی گردان بود
*پیامبر خدا تو خانه ی فاطمه سلام الله علیها هستن،در میزنند، دق الباب میکنند،حضرت زهرا میره جلو در،میبینن که جوانیه لباس عربی تنشه،میگه که بی بی جان سلام علیک،میخوام ازتون اذن بگیرم بیام عیادت رسول خدا. بی بی فرمود:بابام حالش خوش نیست و کسی هم به حضور نمیپذیره،برگشت.
پیغمبر فرمود:دخترم این جوان، برادرم عزرائیله،جایی اذن نمیگیره امّا در خونه ی تو ایستاده و اذن میگیره اگه تو اجازه ندی وارد نمیشه....
گفتن: نانجیب! این همه هیزم براچی آوردی؟ دختر پیغمبر پشت درِ این خونه است. نانجیب گفت:خونه رو با اهلش آتیش میزنم...
اذن نگرفتی، آنچه جنایت بود انجام دادی، چرا جزء افتخارات نوشتی؟
برا معاویه نوشت:اومدم پشت در صدای نفس کشیدن های فاطمه رو میشنیدم، معاویه! چنان با لگد به در زدم که صدای شکسته شدن استخونای فاطمه رو شنیدم... مادر...مادر...
دیدن در باز شد دوتا آقازاده ها دوان دوان اومدن خودشون رو روی بدن پیغمبر انداختن، امیرالمومنین خواستن بچه هارو از روی سینه ی پیامبر بردارند، پیغمبر اشاره کردند که علی جان بذار باشن اینا سینه ام روسنگین نمیکنند که هیچ، اینها باشن جان دادن من راحت تر است...
یا رسول الله! جات خالی بود یه وقت سینه ی حسین سنگین شد چشمش رو باز کرد،"وَشِمرُجالسٌ علی صَدرکْ" یا حسین...
ــــــــــــــــــ
#روضه_پیامبر_اکرم_صلوات_الله_علیه
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#ویژهٔ_ایام_صفر
#حاج_محمد_طاهری
#رحلت_پیامبر_اکرم
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
👌باتایپ عبارت مورد نظر در جستجو یا کلیک بر عبارات پایین علامتی(↑ و ↓)شکل در پایین صفحه می آید که با ضربه برآن مطالب مرتبط در اختیار شما قرار میگیرد:
#شب_اول_محرم
#شب_دوم_محرم
#شب_سوم_محرم
#شب_چهارم_محرم
#شب_پنجم_محرم
#شب_ششم_محرم
#شب_هفتم_محرم
#شب_هشتم_محرم
#شب_نهم_محرم
#شب_دهم_محرم
یا:
#شب_تاسوعا
#شب_عاشورا
#شام_غریبان
#دودمه
#سینه_زنی
👌واعظ و مداح
#استاد_حاج_منصور_ارضی
#مرحوم_حاج_احمد_دلجو
#مرحوم_حاج_حجت_کسری
#حاج_محمد_نوروزی
#حاج_محمود_كريمی
#حاج_حسین_سازور
#حاج_سعید_حدادیان
#سید_مهدی_میرداماد
#حاج_محمد_طاهری
#حاج_حسن_خلج
#سید_مجید_بنی_فاطمه
#سید_محمد_جوادی
#حاج_یونس_حبیبی
#کربلایی_حسین_سیب_سرخی
#حاج_حیدر_خمسه
#حاج_مهدی_سماواتی
#کربلایی_محمدحسین_حدادیان
#حاج_احمد_واعظی
#حاج_میثم_مطیعی
#کربلایی_حنیف_طاهری
#حاج_مهدی_سلحشور
#کربلایی_جواد_مقدم
#سید_رضا_نریمانی
#حاج_کاظم_غفارنژاد
#کربلایی_مهدی_رسولی
#حاج_ابوذر_بیوکافی
#حاج_امیر_عباسی
#حاج_مجتبی_رمضانی
#حاج_محمد_بذری
#کربلایی_نریمان_پناهی
#حاج_امیر_کرمانشاهی
#حاج_عباس_خرم
#کربلایی_مسعود_پیرایش
#حاج_محمدرضا_غلامرضازاده
#حاج_ذبیح_الله_ترابی
#حاج_اکبر_بازوبند
#حاج_اسلام_میرزایی
#حاج_حسن_شالبافان
#حاج_محسن_عرب_خالقی
#کربلایی_علی_کرمی
#حاج_حمید_دادوندی
#حاج_ابوالفضل_بختیاری
#کربلایی_حسین_رجبیه
#کربلایی_حسین_طاهری
#کربلایی_سید_مهدی_حسینی
#کربلایی_محمدحسین_پویانفر
#کربلایی_حامد_خمسه
👌مناسبت ها:
#روضه_حضرت_مسلم_ابن_عقیل
#روضه_ورود_به_کربلا
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله
#روضه_دوطفلان_حضرت_زینب
#روضه_حضرت_حر_علیه_السلام
#روضه_اصحاب_علیهم_السلام
#روضه_حضرت_عبدالله_ابن_حسن
#روضه_حضرت_قاسم_علیه_السلام
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#روضه_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#روضه_حضرت_ابوالفضل_علیه_السلام
#روضه_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#تنور_خولی
#دیر_راهب
#اسارت_خاندان_اهل_بیت_علیهم_السلام
#حضرت_ام_کلثوم_سلام_الله_علیها
#روضه_حضرت_سکینه_سلام_الله_علیها
#بازگشت_کاروان_به_مدینه
#روضه_حضرت_رباب_علیه_السلام
#روضه_حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
#روضه_حضرت_خدیجه_کبری_سلام_الله
#روضه_حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#روضه_عبدالعظيم_الحسني_علیه_السلام
#روضه_حمزه_سيدالشهداء_عليه_السلام
#روضه_پیامبر_اکرم_صلوات_الله_علیه
#روضه_امیرالمومنین_علیه_السلام
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#روضه_امام_حسن_علیه_السلام
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#روضه_امام_سجاد_علیه_السلام
#شهادت_امام_باقر_علیه_السلام
#شهادت_امام_صادق_علیه_السلام
#روضه_امام_موسی_الکاظم_علیه_السلام
#روضه_امام_رضا_علیه_السلام
#شهادت_امام_جواد_علیه_السلام
#روضه_امام_هادی_علیه_السلام
#روضه_امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
#مناجات_امام_زمان_عجل_الله_تعالی
👌جشن ها:
#پیامبر_اکرم_صلوات_الله_علیه
#میلاد_پیامبر_اکرم_صلوات_الله_علیه
#میلاد_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#مدح_حضرت_زهرا_سلام_الله
#سرود_حضرت_زهرا_سلام_الله
#میلاد_امام_حسن_علیه_السلام
#ميلاد_امام_حسين_عليه_السلام
#ميلاد_امام_سجاد_عليه_السلام
#میلاد_امام_باقر_علیه_السلام
#میلاد_امام_صادق_علیه_السلام
#میلاد_امام_کاظم_علیه_السلام
#میلاد_امام_رضا_علیه_السلام
#ولادت_حضرت_جوادالائمه_علیه_السلام
#میلاد_امام_هادی_علیه_السلام
#میلاد_امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
#میلاد_امام_زمان_عجل_الله_تعالی
#ميلاد_اباالفضل_العباس_عليه_السلام
#میلاد_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#ميلاد_علي_اكبر_عليه_السلام
#میلاد_حضرت_رقیه_سلام_الله
#میلاد_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#میلاد_حضرت_عبدالعظیم_علیه_السلام
#میلاد_حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
#عروسی_حضرت_زهرا_و_امام_علی_علیهم_السلام
#آغاز_امامت_امام_زمان_عجل_الله_تعا
#تخریب_بقیع
#هفته_عفاف_و_حجاب
#عید_غدیر_خم
#اربعین
#فاطمیه
#لیله_الرغائب
#ویژه_ایام_محرم
#ویژه_ایام_صفر
#ماه_مبارک_رمضان
#روضه_شب_جمعه
‼️ از استفاده از مطالب تا کسب تسلطِ کافی خودداری شود.