eitaa logo
کانال مداحی باسبک عاشقان حضرت زینب(س)
25.1هزار دنبال‌کننده
1هزار عکس
934 ویدیو
586 فایل
ارائه متن و صوت نوحه، روضه، مرثیه و،،،، مدیریت کانال:شعبانپور @Haram75 ─⊱✾♡✾⊰─ https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122 @Asheghane_hazrat_zeynab 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 تعرفه تبلیغات این آیدی👇🏼 @kianatv ─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
مشاهده در ایتا
دانلود
. |⇦•میگیرم از چشمام.... و توسل به حضرت علی اکبر علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج‌ محمود کریمی ●━━━━━━─────── میگیرم از چشمام اشکا رو می‌بینم مرگ رؤیاها رو راهی کردم از زیر قرآن علی و زهرا و طاها رو زینب ببین این قد و بالا رو بیا ببین این سرو رعنا رو «جانم علی اکبر جانم جانم...» می‌بینم تشدید گردباد و دیدم کلاهخودش افتاد و پراکنده کرده این گردباد برگای این سرو آزاد و زینب ببین آوار طوفان و این تقطیع آیات قرآن و خزون پر از گلبرگ و برگ و این فواره های خون افشان و تو ثواب ذبحش شرکت دادن هر نیزه و شمشیر و پیکان و تو اردوی دشمن برپا کردن مهمونیِ تیغای بُرّان و زینب ببین عین جدّش حیدر فرق نوه ی شاه مردان و «جانم علی اکبر جانم جانم...» وقتی که سرخ شد جَعد مشکین بی تعادل شد بالای زین پر تلاطم شد موج گیسوش شمشیرا میرفت بالا پایین حالا چجوری آیاتش رو پیدا کنم از خاکِ خونین عبا بیارید گلبرگ بردارید اینجا توی میدون گلریزونه حال منو بابا کی میدونه جیگرمو داغت میسوزونه عبا بیارید گلبرگ بردارید اینجا توی میدون گلریزونه میوه ی دلم افتاد از شاخه جوون رشیدم غرق خونه عبا بیارید گلبرگ بردارید اینجا توی میدون گلریزونه بابا این جسم ارباً اربا رو چجوری به خیمه برگردونه چجوری گلبرگاتو از رو خاک پیدا کنه چشمی که گریونه چجوری اگه پیداشون کردم بردارم با دستی که لرزونه عبا بیارید گلبرگ بردارید اینجا توی میدون گلریزونه می‌خوام برم دنبال گلبرگات ولی دیگه زانوهام بی جونه عبا بیارید گلبرگ بردارید اینجا توی میدون گلریزونه از تنِ پراکنده ات اعضایی برا همیشه جا می‌مونه عبا بیارید گلبرگ بردارید اینجا توی میدون گلریزونه .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. |⇦•میگیرم از چشمام.... و توسل به حضرت علی اکبر علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج‌ محمود کریمی ●━━━━━━─────── میگیرم از چشمام اشکا رو می‌بینم مرگ رؤیاها رو راهی کردم از زیر قرآن علی و زهرا و طاها رو زینب ببین این قد و بالا رو بیا ببین این سرو رعنا رو «جانم علی اکبر جانم جانم...» می‌بینم تشدید گردباد و دیدم کلاهخودش افتاد و پراکنده کرده این گردباد برگای این سرو آزاد و زینب ببین آوار طوفان و این تقطیع آیات قرآن و خزون پر از گلبرگ و برگ و این فواره های خون افشان و تو ثواب ذبحش شرکت دادن هر نیزه و شمشیر و پیکان و تو اردوی دشمن برپا کردن مهمونیِ تیغای بُرّان و زینب ببین عین جدّش حیدر فرق نوه ی شاه مردان و «جانم علی اکبر جانم جانم...» وقتی که سرخ شد جَعد مشکین بی تعادل شد بالای زین پر تلاطم شد موج گیسوش شمشیرا میرفت بالا پایین حالا چجوری آیاتش رو پیدا کنم از خاکِ خونین عبا بیارید گلبرگ بردارید اینجا توی میدون گلریزونه حال منو بابا کی میدونه جیگرمو داغت میسوزونه عبا بیارید گلبرگ بردارید اینجا توی میدون گلریزونه میوه ی دلم افتاد از شاخه جوون رشیدم غرق خونه عبا بیارید گلبرگ بردارید اینجا توی میدون گلریزونه بابا این جسم ارباً اربا رو چجوری به خیمه برگردونه چجوری گلبرگاتو از رو خاک پیدا کنه چشمی که گریونه چجوری اگه پیداشون کردم بردارم با دستی که لرزونه عبا بیارید گلبرگ بردارید اینجا توی میدون گلریزونه می‌خوام برم دنبال گلبرگات ولی دیگه زانوهام بی جونه عبا بیارید گلبرگ بردارید اینجا توی میدون گلریزونه از تنِ پراکنده ات اعضایی برا همیشه جا می‌مونه عبا بیارید گلبرگ بردارید اینجا توی میدون گلریزونه .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
Mahmoud Karimi - Muharram 1402 Shab 8 - 5.mp3
6.41M
|⇦•جانم علی اکبر... حضرت علی اکبر علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج‌ محمود کریمی ●━━━━━━─────── جانم علی اکبر جانم علی اکبر خَلقاً و خُلقاً مثل پیغمبر علی اکبر «حسین..» مثل علی در جنگ؛ مثل علی در جنگ بوده برابر با دو صد لشکر علی اکبر «حسین..» .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
. |⇦•از جام‌ نگاه تو.. حضرت علی اکبر علیه السلام اجرا شده به نفسِ کربلایی سید امیر حسینی ●━━━━━━─────── از جام نگاه تو میجوشه شراب عشق محو روی ماهت ای هر لحظه جناب عشق ستاره ی شب حرمی ،ترانه ی لبِ حرمی دوای هر شب حرمی، تو مولای جوون میوفته تا که عکس چشات تو چشمهای رقیه سادات میاد میشینه روی پاهات ،ای جانم بهتون سر تا پا علی پر از گل و جوونه ای بارون لطیف و پاک عاشقونه ای سرسبزی مثل حضور سبز مادرم آرومی علی شبیه جدّ اطهرم نفس میده بهم نفسات بابام رو میبینم تو چشات دلم خوشه به قدّ و بالات ای نور سحرم علی ،علی،ولدی *خیلی علی اکبرش رو دوست داشت یه پیر غلام میگفت: شب عاشورا دید باباش افتاده دنبالش گفت: بابا من خجالت میکشم.. گفت: دست خودم نیست دلم دنبالت میاد علی اکبرم..* بالهای سفیدت و واکردی به راه عشق حالا پشت رفتنت بارون نگاه عشق بری با این حرم چه کنم با چشمهای ترم چه کنم با اخم دخترم چه کنم،ای وایِ دلم بی تو دل حرم میگیره شادی به دست غم اسیره رقیه رو نگو میمیره ای وایِ دلم دل شوره میگه داره میگیره جونمو این رفتن علی بُرید و برد امون مو میبوسید بابا عبام و روی شونه هام میبوسم تو رو آروم آروم پی ات میام میری ولی دلم باهاته نبودنت غم باباته دلِ شکسته زیر پاته ای روحِ حرم خدا ببین حرومیا رو نگاهِ شوم شامی ها رو تو دشمنها برو بیا رو آه ای پسرم! علی علی، ولدی .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. |⇦•چقدر پخشی تو‌میدون... حضرت علی اکبر علیه السلام اجرا شده به نفسِ کربلایی سید امیر حسینی ●━━━━━━─────── چقدر پخشی تو میدون پر از تو شده صحرا میام روی زانوهام، کنارِ تنت بابا جمعت میکنم از خاک دارم مرگ رو میبینم یه تیکه کمه بازم چرا هر چی میچینم چشمه،چشمه پر دهنه عزیزدلم با خون گلوت حسرت موندم برای دل منِ پیره مرد یه بابا بگو ترسم اینه که توی حرم رقیه با تو بشه روبرو ولدی ،ولدی، ولدی *فرمود: "اولادُنا اکبادُنا" بچه های ما جگر ما هستن ..هی می گفت: جیگرم..* ای واویلا پر از تو شده علی همه جا خدا چه کنم؟ آه! میریزه تن پسرم هی از روی این عبا چه کنم ؟ هی میخندن به گریه ی من باید توی این صدا چه کنم؟ ای واویلا.. علی پسرم به خاطر من تو زنده بمون عمه ات اومد بَده بخدا به جون بابا پاشو علی جون دارن اینجا ما رو میکشن با زخمهای تو با زخم زبون «حسین...» .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. |⇦•من باورم نمیشه.‌..‌ علیه السلام اجرا شده به نفسِ کربلایی سید امیر حسینی ●━━━━━━─────── من باورم نمیشه علی جان تنها بمونم یعنی واسه همیشه بری تو ای مهربونم صد تیکه مثل شیشه من، باورم نمیشه با پر زدن پرستوی مهاجرِ من میبری دلم رو تو همه حاصلم رو تا چشاتو وا میکنی بخاطر من دنیا بدون چشمات تاریک و سوت و کوره پیشت شکستم از غم، راهِ حرم چه دوره از تو نمونده باقی عزیزم ساقه نه ریشه هی قِطعه پیش قِطعه میذارم، اما نمیشه این قطعه آخریشه، نه! این که تن نمیشه نه! این دل و ویرون مکن با این جدایی میسوزه وجودم، آه! همه تار و پودم با روی تو داره همش حال و هوایی بابا برات بمیره، خونت رو خاکِ صحرا از بس شکسته پهلوت پیچیده بوی زهراست .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. |⇦•شبیه باد و بارون... و توسل به حضرت علی اکبر علیه السلام اجرا شده به نفسِ کربلایی سید امیر حسینی ●━━━━━━─────── شبیه باد و بارون رفتی تو از تن من ای جان رفتی شبیه حیدرِ بی زهرا با حسرت تو موندم تنها ستاره ی امیدم بابا شکستنت رو دیدم بابا به آخرم رسیدم بابا چشمهات پر خون ،پر خون، پر خون لبهات پر خون ،پر خون ،پر خون موهات پر خون ،پر خون، پرخون «آه! ولدی، ولدی، ولدی،ولدی» دلِ حرم پی تو میره تو میری و حرم میمیره نبودن تو آبم کرده داغ غمت کبابم کرده دلم با رفتن تو زخمه تنم مثل تن تو زخمه همین شکستن تو زخمه دلم با رفتن تو زخمه تنم مثل تنِ تو زخمه داغون دل من، دل من ،دل من ویرون دل من، دل من دل من حیرون دل من، دل من، دل من «آه! ولدی، ولدی، ولدی، ولدی» این بیابان جای خواب ناز نیست ایمن از صیاد تیر انداز نیست شکستنت علی پیرم کرد کنار تو زمین گیرم کرد حالا تنِ تو که ریش ریشه ضریح پاک دستام میشه با لرزش دو دستِ سردم تو رو تو خون زیارت کردم حالا اسیر دستِ دردم رو خاک تن تو، تن تو، تن تو صد چاک تن تو، تن تو ،تن تو «آه! ولدی ،ولدی، ولدی » .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. |⇦•به زانو میرسم پیشت... اجرا شده به نفسِ کربلایی سید مهدی حسینی ●━━━━━━─────── به زانو میرسم پیشت نفس دیگر نمی آید خودت را بر عبایم ریز از من بر نمی آید تو را گم کرده ام این راه را حتی رکابم را علی! بابای تو بودن به من دیگر نمی آید *اینقدر علی اکبر برا اهل خیمه عزیز بود تو تاریخ نداریم کسی صدای زنان بنی هاشم رو شنیده باشه* جوانم دست و پا میزد جوان هاشان مرا دیدند چه کردند این مسلمان ها که از کافر بر نمی آید تو را روی عبایم با مصیبت جمع کردم، وای علی ِاکبرم یارب به این اکبر نمی آید تو داری می دهی جان و تماشا می کنم ای وای پدر هستم ولی کاری ز دستم بر نمی آید سرِانگشت هایم را فرو درحنجرت کردم چرا این تیغ مانده در گلویت در نمی آید عزای بردن تو بود، بابا هم اضافه شد به خیمه بردن ماها به این خواهر نمی آید همین که کوچه وا کردن، فهمیدم از این اوضاع علیِ زنده ایی بیرون از این معبر نمی آید کمی از پاره هایت گم شده در وسعت صحرا تو را پاشیده صد لشکر به یک لشکر نمی آید *همونجوری که مادرم روتنها گیر آوردند علی را هم تنها گیر آوردند...* اگربیرون کشم این تیغ را می پاشی از هم آه! تنی که دوخته نیزه به یک پیکر از این سو نیزه خوردی و از آن سو نیزه بیرون زد از این سو در نمی آید، از آن سو در نمی آید .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. |⇦•إنَّهُ روحُ الحُسین.. و توسل به حضرت علی اکبر علیه السلام اجرا شده به نفسِ کربلایی سید مهدی حسینی ●━━━━━━─────── امشب روضهٔ قتل سیدالشهداءست.امشب روضهٔ وفات سیدالشهداءست.امشب روضهٔ احتضار سیدالشهداءست.....یه شخصی بود به نام کثیر ابن عبدالله شعبی ابن سعد این شخص رو فرستاد بره پیش امام حسین علیه السلام مذاکره کنه.اومد نزد امام خنجری رو زیر لباس عربیش پنهان کرد. به اسم مذاکره اومده بود امام حسین رو بُکُشه.. فهمیدن یاران اباعبدالله جلوشو گرفتند اومدند جانش رو بگیرند .ابی عبدالله صدازد..یاران! این مهمان ماست جونش درامانه. من ناراحتم چیزی نداریم ازش پذیرایی کنم.... وقتی این شخص برگشت، اومد پیش ابن سعد گفت وای برتو!!اگه می خواستی امام حسین رو بُکُشی.. رگ حیاتِ حسین علی اکبره. تو کار علی اکبر و تموم کنی کارحسین تمومه.. "اِنّهُٔ روحُ الحسین"اینقدراین آقا مقامش محترم بود زنهای بنی هاشم بهش وابسته بودند وقتی اومد وداع کنه آماده بشه بره میدان.. اومد دم خیمگاه زنها.. اولین باره درعالم صدای زنان بنی هاشم رو کسی شنیده شد.علما میگن حتی صدیقه طاهره که رفت پشت در کسی صدای زهرا رو نشنید. میگن وقتی حمزه عموی پیامبر رو با اون وضع کُشتندصدای زنهای بنی هاشم بلند نشد.. مراقبند نامحرم صداشونو نشنوه. همین که دم خیمه زنان رسید یکی دست علی روگرفته، یکی پای علی روگرفته، یکی لباس عربی علی روگرفته، میگن زنها صداشون بلند شد. ابی عبدالله غیرت الله ِ به غیرتش برخورد.. دوید میون جمعیت کمر علی اکبر رو گرفت بیرون کشید.گفت علی برو میدان، ولی داری میری آهسته برو.. وقتی علی اکبر روانه شد گوش به حرف بابا کرد آهسته آهسته رفت میگن امام حسین چنان بغض کرد. دستاشو جلو دهانش گرفت صدای گریه اشو علی اکبر نشنوه.. «شنیدن این روضه برا امام زمان سخته زیر لب بر امام زمان و سلامتیشون صلوات بفرستید.. این روضه دل امام زمان روبه درد میاره..» رفت سمت میدان یه نعره ی حیدری زد خیلی ها رو به درک واصل کرد یه عده از این لشگر دشمن تن و بدنشون به لرزه افتاد. صدا زدند.. این پیغمبره اومده وسط میدان جنگ. تا اینو جوری گفتند دیدند صدای علی اکبر بلند شد. خودشو اینجوری معرفی کرد صدا زد :"انا علی ابن حسین ابن علی" دشمن گوششونو تیز کردند اسم علی رو شنیدند بیشتر وحشی شدند.. تا گفت من پسرحسین ابن علی ام از پشت سه چهار نفر ضربه به سر علی اکبر زدند دیگه کلاهخود افتاد.عطش و زخم امون علی رو بریده.. دیدن علی اکبریه طرف افتاده روی اسب.. با اشاره به اسب فهموند منو بر گردون سمت لشگر و خیمه. میگن انقدر این خون سر ریخت روی چشم و صورت اسب، اسب دیگه جلو رو ندید دیدند اسب داره میره سمت لشکر دشمن. این بدن چه جوری رسید تا ته لشکر اللهُ اعلم.. میگن ابن سعد انتهای خیمه رو برای زخمی هاشون یه خیمه زده بود به اسم «مُخَیمُ الجِراحات» یه سری زنهای جرّاحه داشت..چرا امام حسین و زینب وقتی بدن علی رو دیدند یهو گفتند: واحمزه تا..چرا حمزه رو صدا زدن؟؟"فخرج قلبه من صدره.." میگن قلب رو از سینه خارج کردند ..وقتی علی اکبر رسید انتهای لشکر.. رئیس این زَنای حرومی جرّاحه، گفت اگه میخواید کار رو تموم کنید،اگه میخواید قلب حسین از کار بیوفته سینه رو بشکافید.امام حسین مُرد کنار بدن علی اکبر..* خیز و بابا آبرویم را بخر عمه را از بین نامحرم بِبًر صدای هلهله لشکربلند شد اولین جایی بود که امام حسین زانو زانو اومد اولین باری بودکه صدای گریه حسین رو‌ لشگر شنید. اولین باری بودکه به ارباب ما خندیدند..* ای عصای پیری ام پیرم مکن خیز بابا، خیز بابا، زمین گیرم مکن «وای حسین وای حسین...» .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. و توسل به حضرت علی اکبر علیه السلام اجرا شده به نفسِ کربلایی سید مهدی حسینی ●━━━━━━─────── بنا نبود آفت به باغ ما بزند پسربزرگ نکردم که دست و پا بزند *همینطور که ابی عبدالله داشت با بدن علی حرف میزد دید شونه هاش گرم شد سر بلندکرد دید زینب اومده..اصلاً علی رو یادش رفت. گفت: زینب جان! من ازخیمه تا اینجا شمشیر زنان اومدم تو تا اینجا چه جوری اومدی؟؟ دست کشید رو صورتش نکنه کسی سنگت زده باشه؟ گفت داداش خیالت راحت من دختر همون مادریم که تنه جلو چهل نفر ایستاد. چهل نفرعلی رو می کشیدند از یه طرف مادر ما می کشید.دیگه یادم نمیره صدای ضربه ی غلاف شمشیر رو..بعضیا نوشتند دیگه علی رو رها کرد.پاشو بریم خیمه پاشو، نمیخوام کسی به قد و قامتت نگاه کنه..*زینب گفت: حسین جان! من نگران‌ تو شدم من هول کردم دیدم اینجوری داری ناله می زنی.چقدر دلِ زینب آروم شد.داداشم هنوز هست وای به لحظه ای که غروب شد..اسبا رو نعل تازه زدند.ابن سعد میگه وقتی اسبا رو راهی کردم دیدم بعضی از این اسبا راه نمی روند.گفتم چرا اینا راه نمیرن؟ گفتن بعضی از این اسبا همون اسبایین که با لشکر حُر اومدن خود ابی عبدالله این مرکبا رو سیراب کرده،ببین مرکبا می فهمیدند.. ده تا زنازاده دستاشونو و بلندکردند گفتند ما اسبهامونو آماده می کنیم... آی دم غروب چه خبرشد...* از سرشون زیاد بودی کمت کردند کمت کردند کمت کردند بعد سه روز دهاتی ها جمعت کردند جمعت کردند جمعت کردند .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. |⇦•من پیرمرد.. علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج محمد رضا طاهری ●━━━━━━─────── من پیرمرد با دنیای درد با زانو نشستم علی روبرو نیگام کن علی صدام کن علی دارم لخته خون میکِشم از گلو علی جان علی... پسرم! صبوری دارم با غمت میکنم نیگا به تن مبهمت میکنم نیگا کن با عباس نشستم زمین دارم از رو خاکا جمعت میکنم بمیرم برات... وای از ماتمت خودم دیدمت شدی دست به دست روی سر نیزه ها دلم پر غمه تنت که کمه چطوری بچینم به روی عبا علی اکبرم.. مگه دیگه داریم ما سخت تر از این پاشو حال و روز باباتو ببین می‌خوام که تو آغوش بگیرم تو رو ولی باز میریزی به روی زمین بمیرم برات.. * خیلی دوست داشتی الان پایین پای حرم امام حسین باشی... از همین جا دلتو روانه کن... بگو السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین...* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. |⇦•فانی ذات خدا.. حضرت علی اکبر علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج محمد رضا طاهری ●━━━━━━─────── فانی ذات خدا شد فانی دنیا نشد *وقتی داره میره، ابی عبدالله اجازه داد همچین که اومد از خیمه بیاد بیرون زن و بچه همه دورشو گرفتن. مخدّرات، عمه ها، رقیه، سکینه خانم، همه دارن التماسش میکنن. علی اکبرم! اگرم می خوای بری میدان یه مقدار دیرتر برو. چرا اولین نفر تو داری میری؟ یه وقت ابی عبدالله فرمود: رهاش کنید پسرمو... هو ممسوس فی ذات الله... او غرق شده در ذات خدا... او باید بره.* فانی ذات خدا شد فانی دنیا نشد موقع رفتن حریفش گریه ی زن ها نشد از برم دامن کشان که رفت گفتم با خودم خوش بحال آنکه در هفت آسمان بابا نشد نیزه بر پهلوش خورد و کشتی ام پهلو گرفت روی موج تیغ رفت و راهی دریا نشد «حسین حسین آقام آقا آقام آقا» *وقتی وارد میدان شد پیرمردای سپاه، اونایی که پیغمبر و درک کرده بودن، تا نگاه کردن، گفتن: یا لَلْعَجب! پیغمبر وارد میدان شده. اشبه الناس خَلقاً، خُلقاً، منطقاً به رسول الله... گفتن ما با رسول خدا جنگ نداریم، اما تا خودشو معرفی کرد، صدا زد أنا علی بن الحسین ابن علی بن ابیطالب... تا گفت من علیم دوره اش کردن. یکی سنگ میزنه...* *وقتی نانجیب شمشیر رو بر فرق علی زد دست، گردن اسب انداخته دیگه جون نداره روی اسب، خون فرق علی رو چشمای اسب رو گرفت، اسب اشتباهی بجای اینکه برگرده سمت خیمه ها، رفت تو دل دشمن... روایت برا اینجاست نانجیب ها دوره کردن "فَقطّعوه به سُیوف ارباً اربا..."* *حالا با حسین میگی ولدی علی ولدی علی ...* *اینجا آخرین حرفشم زد، ابتا علیک مِنَّ السلام... خداحافظی کرد با بابا. میگن ابی عبدالله مثل باز شکاری خودشو رسوند. دشمنا رو قلع و قمع کرد، تا رسید به بدن علی از روی اسب داره نگاه میکنه حسین. تا نگاهش افتاد به بدن قطعه قطعه دیدن از اسب پیاده شد. این چند قدمو میخواد حسین، راه بره تا کنار بدن... جلو همه لشکر، یه وقت دیدن حسین خورد رو زمین....مرحوم شیخ حُر میگه: ابی عبدالله دو زانو دو زانو، دیگه پاها قوتی نداره. خودشو رسوند بالاسر علی..* دست و پای باعث و بانیش الهی بشکند اولین بار است پیش پای بابا، پا نشد یک پدر میخواستم از او مرا مهمان کند هرچه کردم وا کنم راه گلویش را نشد *بچه وقتی کوچیکه راحت بغلش میکنی، می بوسی، وقتی جوون میشه برا بابا سخت میشه...* حال، راحت در بغل می گیرمت می بوسمت چون حیا کردیم از هم، شام تاسوعا نشد خنده ای که شد سر جمع آوری پیکرش در طی پنجاه سال عمر ما، بر ما نشد *گفتن باباشو نگاه کن! هی داره قطعه قطعه این بدنو جمع میکنه. یه نگاه به عباس کرد گفت..* زحمتی دارم اباالفضلم تو هم با من بگرد من که خیلی گشتم اما، بیش ازین پیدا نشد این که برگشته حرم بین عبا بخت من است در میان یک عبا بخت بلندم جا نشد او خلاصه آمد و من هم خلاصه چیدمش چیدم اما آن جوان خوش قد و والا نشد چشم خود را بست و خواب از چشم یک خیمه گرفت هیچ کس مثل رقیه بعد او تنها نشد *میان همهمه شام راوی نوشته، و بَکا بُکاء عالیا... بلند بلند داد میزد حسین... روایات اینطوری نوشتن. بعضیا نوشتن اول، قبل ازینکه ابی عبدالله برسه عمه سادات اومد.این مسیر طولانی رو عمه سادات دوید. بعضی وقتا این چادر عربی به پاش گیر می کرد. روایت میگه کنار بدن علی داشت جون می داد، به وقت دید یه دست رو شونه شه. هی میگه داری چیکار میکنی با خودت؟ نگاه کرد دید زینبه. همه میگن کمکش کرد. اما من میگم دردسر حسین بیشتر شد. یه نگاه به زینب کرد. یه نگاه به علی کرد گفت ..* خیز از جا آبرویم را بخر عمه را از بین نامحرم ببر... «حسین حسین...» .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. |⇦•از حرم زینب بیا.. و توسل به حضرت علی اکبر علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج محمد رضا طاهری ●━━━━━━─────── از حرم زینب بیا اکبر به میدان می‌رود از تنم جان می‌رود نور چشمان تَرَم با کام عطشان میرود از تنم جان می‌رود علی! به تو دل بسته بابا علی! کمی آهسته بابا علی! رفتی تو ز دست بابا علی! ای جوان رشیدم علی! برو نور امیدم علی! دیگر از تو دل بریدم «علی جانم، ای جانم ای جانم» *تازه این صداها که گرفته میشه...خوشگل میشه... صدات که می‌گیره تازه، نمیدونی از کجا ارث می‌بری...میومد کنار قبر پیغمر با قد خمیده، حضرت زهرا، می‌گفت:"فَقَد اِنخَمَدَ صَوتی" دیگه صدام در نمیاد بابا... بذا صدات اینطوری بگیره* در میان حلقه ی شمشیر تنها شد علی ارباً اربا شد علی، ارباً اربا شد علی مثل پیغمبر که بود و مثل زهرا شد علی ارباً اربا شد علی، ارباً اربا شد علی علی! بگو آخر چه ها شد پر از تن تو کربلا شد چرا اعضایت ز هم جدا شد علی! مگذار این چنیم غمت بزند بر زمینم تو را باید در عبا بچینم «علی جانم، بابا جان بابا جان» .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. |⇦•جوانان عالم فدایت... علیه السلام اجرا شده به نفسِ کربلایی سید مهدی ●━━━━━━─────── "اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً؛ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَیْن..." كه هستي حسيني تو يا حيدري علي يا همان شخصِ پيغمبري جوانان عالم فدايت شوند كه تا صبح محشر جوان پروري *چه جواني داشت ابي عبدالله،  نگاه به علي اكبر مي كرد كِيف مي كرد، هر پدري به جوانش نگاه كنه كِيف ميكنه...* جمالت تمامِ كتابِ خداست به كوثر قسم مي خورم كوثري نبي نيستي و نبي خلقتي خدا نيستي و خدا منظري علي خوانمت يا نبي گويمت ندانم كه هستي علي اكبري بلند اختران خاكِ راهِ تواند شهيدان شهيدِ نگاهِ تواند *شهيدان ما علي اكبري رفتند، علي اكبري اومدن توي ميدون، وقتي علي اكبر از بابا پرسيد: آيا ما برحقيم؟ آيا حق با ماست؟ وقتي به شهادت مي رسيم دينمون سالمِ"أَفَلَسْنا عَلَى الْحَقِ" ابي عبدالله فرمود: آره پسرم، ما بر حقيم...* فروغ خدا در تجلّاي تو سلام پيمبر به سيماي تو حَسَن خويش را ديد در حُسن تو حسين محو تماشاي تو * ابي عبدالله چه جوري نگاه مي كرد علي اكبر رو؟ وقتي گفت:" أَفَلَسْنا عَلَى الْحَق" ابي عبدالله نگاه شُكر كرد به علي اكبر، وقتي ميخواست اولين بار بره ميدون، نوشتن ابي عبدالله دست به محاسنش گرفت، توعرب رسمِ، ميگن: وقتي عرب مستأصل ميشه، نگران ميشه، دست به محاسنش ميگيره و راه ميره، اولين باري كه علي اكبر ميخواست بره ميدون، نوشتن ابي عبدالله" فَنَظَرَ إِلَيْهِ نَظَرَ حَسْرَةً" با حسرت نگاهش كرد، علي اكبر رفت ميدان و برگشت، بار دوم نگاهش سخت تر شد" ثُمَ‏ نَظَرَ إِلَيْهِ نَظَرَ آيِسٍ مِنْه" یک نگاه از سر نا امیدی و دل کندن  به علی اکبر انداخت، همه ي اينها يه طرف، يه نگاه ديگه هم كرد منتظر باش...* به چشم علمدارِ كربلا قيامت كند قد رعناي تو مزار تو پايينِ پايِ حسين دلِ داغدارِ پدر جاي تو به زخم جبينِ تو اعجاز شد كه قرآن ز فرق سرت باز شد *خيلي شبيه بود شهادتش به ابي عبدالله، خيلي زياد، هم تو كلمه هاي مقتل، هم تو وا‍ژه هاي روضه، علي اكبر كسي جرات نكرد تن به تن بياد مقابلش، همون كاري كه با حسين كردن، دست جمعي حمله كردن، حريف نمي شدن... خود ابي عبدالله مُعرفيش كرد: خدايا! كسي رو دارم مي فرستم كه شبیه ترین فرد خَلقاً و خُلقاً و مَنطقاً به رسول خدا بود، تا دشمن فهميد علي داره مياد، گفتن: پسرِ بزرگِ حسينِ، گفتن: همين جا كارِ حسين رو تموم كنيم، لذا حمله كردن... يه وقت علي اكبر نگاه كرد ديد فقط اونه كه داره شمشير ميزنه و ميكُشه، مرحوم شوشتري ميگه: علي اكبر برگشت، ديد باباش رو بلند وايستاده، فهميد هنوز بابا از بچه اش دل نكنده، علي اكبر برگشت، مي دونه آب نيست، اما برگشت باباش رو بغل كنه، سير باباش رو ببينه،"هات لِسانَک" چند جا ابي عبدالله شرمنده شده، يكي از اون جاهايي كه شرمنده شد كنار قنداقه ي علي اصغر بود كه بچه رو زيرِ عبا گذاشت، ان شاءالله هيچ مردي شرمنده زن و بچه اش نشه، يكي ديگه از جاهايي كه حسين شرمنده شد اون جايي بود كه علي اكبر گفت: بابا! تشنگي امانم رو بريده"يَا أَبَتِ الْعَطَشُ قَدْ قَتَلَنِي" ابي عبدلله گفت: بابا بيا بغلم، يادته يه روزي توي مسجد رو دامنم نشسته بودي، يادته هوس انگور كردي؟ شاخه ي انگور رو دادم دستت، يادته گفتم: ان شاءالله هيچ روزي نياد از من چيزي بخواي نتونم فراهم كنم؟ اما امروز حسين شرمنده شد، زبان به زبان علي گذاشت، هر دو گريه كردن، بابا تو كه از من تشنه تري بابا...* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. حضرت علی اکبر علیه السلام اجرا شده به نفسِ کربلایی سید مهدی میرداماد ●━━━━━━─────── بار دوم رفت ميدان، ميداني رفت ديدني، اين روضه خوندنش خيلي سخته، اما اين اشكاي شما باعث ميشه راحت آدم حرفش رو بزنه، وقتي شمشير زد مُرَّة بْن مُنْقِذ به فرق علي اكبر، بارها شنيديد، خودش رو انداخت رو گردن اسب، اسب تعليم ديده است، آموزش ديده است، بايد سوارش رو از ميدان جنگ دور كنه، لذا وقتي علي اكبر خودش رو انداخت رو گردن اسب، نوشتن خونِ سرش چشماي اسب رو گرفت، اسب به جاي اينكه بياد عقب، رفت وسطِ لشكر دشمن، ابي عبدالله ديد اون وسط گرد و خاك بلند شده، رفت روي بلندي، جلو دَرِ خيمه قرار نداشت، خانوم سكينه از كنار باباش تكون نخورد، ميگه: دستم تو دستِ بابام بود، يه لحظه ديدم وسط ميدان گرد و خاك شد، يه صدايي اومد" اَبَتاه!..." بابا! بيا... خانوم سكينه ميگه: "قَد أشرَفَ عَلَی المَوت" چشماي بابام رو نگاه كردم سفيدي چشماش پيدا شد، هنوز علي اكبري نديده، اِرباً اِربا نديده، لخته خون نديده، بدن پاشيده نديده، يه صدا شنيد: بابا! بيا، دست و پا گم كرد، ركاب رو گم كرد، يه جوري خودش رو رسوند، روضه ي علي اكبر از اينجا به بعد شروع ميشه، رسيد بالاسَرِ علي اكبر، ابي عبدالله از بالاي ذوالجناح، ننوشتن پايين اومد، نوشتن:" سَقَطَ عَنِ الفَرَس " از ذوالجناح افتاد زمين، تصور كن يه آقايي رو دوتا زانوهاش داره راه ميره، اولين بار بود صداي گريه ابي عبدالله اينجور بلند شد" صاحَ الإِمام سَبعَ مَرّات: وَلَدي!..." يعني داد ميزد:پسرم! تا صدايِ حسين بلند شد، عُمرسعد گفت: اين صدايِ حسينِ، الان لشكر بهم ميريزه، چيكار كنيم؟ همه رو جمع كردن دورِ حسين، شروع كردن كف زدن، هلهله كردن، واي.... داشتن ميخنديدن به اربابِ ما، حسين....* پاشو عصايِ دستِ بابا پاشو عليِ اِرباً اِربا * "اِرباً اِربا" فقط برا علي اكبر اومده، "اِرباً اِربا" تفسير داره، يعني نانجيبا عجله داشتن، وقت نداشتن، يه جوري زدن بدن پاشيد، اما برا حسين وقت داشتن، سه ساعت توي گودال، اي حسين...* پاشو عصايِ دستِ بابا پاشو عليِ اِرباً اِربا تنت چه درهمه واويلا *صاحب روضه ي امشب خودِ حضرت زهراست، ميگن: كربلا رفتيد چند كارو انجام نديد، تو حرمِ اباالفضل روضه ي آب نخونيد، ميگن: شب جمعه كربلا روضه ي علي اكبر نخونيد، آخه مادرش زهرا كربلاست، ميگن: تو حرم ابي عبدالله بچه شير نديد...* پاشو يه فكري كن برا من رسيده عمه بينِ دشمن به گريه هام دارن ميخندن *نشست ابي عبدالله، سَرِ علي اكبر رو بلند كرد آروم بشه نشد، بدن متلاشي شده، خدا رحمت كنه مرحوم سيد مهدي قوام رو، ميخواست روضه ي علي اكبر بخونه، ميگن: تسبيح در آوُرد از جيبش، گفت: اين تسبيح اگه نخش سالم باشه، هر جاي اين مجلس بيوفته پيدا ميشه، اما اگه پاره بشه، هر تيكه اش يه جا بيوفته، ديگه سخته جمع كردنش، قربونت برم حسين جان! يه نگاه كرد ديد همه ي خاك پُرِ علي اكبر شده، ابي عبدالله ديد نميتونه بدن رو جمع كنه، صورت رو صورت علي گذاشت، ديگه سر بلند نكرد، همه گفتن ديگه كارِ حسين تموم شده، يه دفعه ديدن خواهر داره مياد، زينب به سر زنان، خودش رو رسوند، حسين صورت رو صورتِ، حسين رو بلند كرد، دست حسين رو گرفت، مقتل ميگه: زينب خودش رو كامل انداخت رو بدنِ علي اكبر، اينجا يه جا بود خودش رو انداخت رو بدن، يه جايي هم گودال قتلگاه، خودش رو انداخت رو بدن حسين... اي حسين... اما يه فرقي داشت، فرقش رو بگم با هم ناله بزنيم، اگه اومد بالا سَرِ علي اكبر، خودش رو انداخت رو بدنِ علي اكبر، حسين بلند شد، گفت: جوانان بني هاشم بيان، كمك كنن، همه ي مَحرم ها زنده بودن، زينب رو كمك كردن، حسين رو كمك كردن، اما تو گودال قتلگاه هيچ مَحرمي نبود، شمر اومد، سنان اومد، با تازيانه زينب رو جدا كردن، اي حسين...* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
السلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک علیک منی سلام الله ابدا ما بقیت و بقی اللیل و النهار ولا جعله الله آخر العهد منی لزیارتکم میخای سلام بدی به علی اکبر ابی عبدالله به نیابت از همه شهدا السلام علی الحسین وعلی علی بن الحسین وعلی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین میخاد علیش رو راهی میدان کنه، اَشبَهُ النّاس به پیغمبر رو داره میفرسته میدان اول فرمود برو با حرم وداع کن لذا فقط دو نفر با حرم وداع کردن، یکی خود ابی عبدالله ست، یکی هم علی اکبر، امام حسین دید وداع با اهل خیمه طول کشید، همه دورش حلقه زدند، همه یکصدا حرفشون اینه، دور علی اکبر طواف میکردن با گریه ها و ناله هاشون میگفتند اِرحَم غُربَتَنا وداع ، طول کشید ابی عبدالله اومد وارد خیمه نشده فرمود دَع عَلیا علیمو رها کنید فَإنَّه مَمسوسٌ فِی الله هر طوری بود علی رو از بین زن و بچه و عمه ها و خواهرا جدا کرد حالا پدر و پسر دارن باهم قدم میزنن، علی داره جلو ابی عبدالله راه میره، یه نگاه کرد دید راه رفتنش مثل پیغمبره، دست برد زیر محاسنش، به پهنای صورت داره اشک میریزه، علی رو با اشکش بدرقه کرد ، برگشت سمت خیمه ها، حضرت سکینه میگه من کنار بابا بودم حواسم به بابام بود دیدم بابام، چشماش مثل یه محتضر در حال دورانه، مرحوم شیخ جعفر می‌نویسد ابی عبدالله سه تا احتضار داشت کربلا، احتضار اول، همینجایی بود که علی رو راهی میدان کرد احتضار دوم، علی وقتی برگشت گفت بابا، العَطَشُ قَد قَتَلَنی، حضرت فرمود هٰاتِ لِسانَک، زبونتو بده پسرم، ابی عبدالله، زبان علی اکبر و گذاشت تو دهانش، علی اکبر آتیش گرفت گفت بابا، تو که از من تشنه تری، این احتضار دوم، اما احتضار سوم، اون لحظه ای بود که صدا زد علیک منی السلام ابی عبدالله مثل یه محتضر آمد بالاسر جوانش تعبیر مقاتل اینه العاطِلُ جَوارِحَه اعضا و جوارح حسین دیگه از کار افتاد، چنان با صورت خودشو زمین انداخت حسین.... ==================== ✍ حجت‌الاسلام میرزامحمدی
▪️درد بسیار و به دنبال دواییم هنوز ▪️چشم بر دست طبیبی به نواییم هنوز ▪️آبرو دار بود هر که شود سائل یار ▪️با همه فقر خریدار بلاییم هنوز ▪️بارها توبه شکستیم ،به ما فرصت داد ▪️پُر خطاییم و به دنبال عطاییم هنوز ▪️تا کنون گر به غم یار ارادت مندیم ▪️همه مدیون امام و شهداییم هنوز ▪️عمر رفت و دل ما زائر شش گوشه نشد... معلوم نیست دیگه زنده باشیم و حرمش رو ببینیم ▪️عمر رفت و دل ما زائر شش گوشه نشد ▪️به خدا در هوس کرب و بلاییم هنوز یابن الحسن... روز هشتم آقات صدا بزن یابن الحسن... السَّلامُ علی ساکن کربلاء السَّلامُ علی من جَعَلَ الله الشِّفاء فی تربته و مَنِ الاجابةُ تحتَ قُبَّتِه السَّلامُ عَلَى الاعضاءِ الْمُقَطَّعاتِ السَّلامُ عَلَى الاَجسادِ العاریات روز جوان ابی عبدالله ست السَّلامُ عَلیٰ علیٍ الکبیر چه کردند با علی اکبرش که دیگه ابی عبدالله نتونست بدنش رو بیاره به خیمه ها امروز همه جوون ها حسین رو کمک کنند با چه شوقی ،با چه احترامی ، اهل خیمه علی رو راهی میدان کردند ▪️بیایید ای جوانان.... ▪️بیایید ای جوانان ▪️گلاب آرید و قرآن ▪️که اکبر می رود به میدان ▪️بیایید ای ....(تو هم نوحه خون شو) ▪️بیایید ای جوانان ▪️گلاب آرید و قرآن ▪️که اکبر می رود به میدان اما چیزی نگذشت همین ابی عبدالله صدا زد ▪️جوانان بنی هاشم بیایید(۲) ▪️علی را بر در خیمه رسانید ▪️خدا داند که من طاقت ندارم... هفت قدم مونده بود برسه به بدن دیدند حسین خودش رو از روی مرکب انداخت زمین، فَنادیٰ بِاَعلیٰ صَوتِه وا وَلَدا وا عَلیا هفت مرتبه هی صدا میزد وَلَدِی عَلی حسین.... ▪️با سر نیزه تنت را چه به هم ریخته اند علی جانم ▪️ ذره ذره بدنت را چه به هم ریخته اند ▪️عمه ات آمده تا دست به معجر نبرند ▪️یوسفم پیرهنت را چه به هم ریخته اند حسین.... ▪️تا به حالا نشده بود جوابم ندهی ▪️وای بر من دهنت را چه به هم ریخته اند صلی الله علیک یا اباعبدالله دست گداییت رو بیار بالا به جوان ابی عبدالله به محاسن سفید ابی عبدالله و به اون گریه های بلند بلند امام حسین الهی العفو.... ==================== حجت‌الاسلام میرزامحمدی
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ الحَمدُ لِلَّه رَبِّ العَالَمِین وَ الصَّلاة وَ السَّلامُ عَلیٰ سَیّدِ الاَنبیاءِ وَ المُرسَلِین حَبیبِ اِلٰه العَالَمِین اَبِی القاسِم المُصطَفیٰ مُحمَّد وَ عَلیٰ اَهلِ بَیتِهِ الطَّیّـِبینَ الطَّاهِرینَ المَعصُومِینَ المُکـَرَّمِین لاسِیَّما بَقیَّةِ اللهِ فِی الاَرَضِین رُوحِی وَ اَرواحُ العَالَمِینَ لِتُرابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ لَعنَةُ اللهِ عَلیٰ اَعدائِهم اَجمَعین اللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، وَ فی کُلّ ساعَة وَلیّا وَ حافظاً وقائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتّعَهُ فیها طَویلاً ▪️بی ارزشم و جز تو خریدار ندارم ▪️گیرم نخرندم به کسی کار ندارم ▪️من دست تهی دارم و تو دست نوازش ▪️تو باغ گلی من به جز از خار ندارم ▪️من مشتری یوسف و هیچ ندارم ▪️جز رشته ی دل بر سر بازار ندارم ▪️در باغ جنان هم به هوای تو کنم رو ▪️مشتاق گلم ،کار به گلزار ندارم یابن الحسن... السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین از امام صادق علیه السلام پرسیدن بالاترین لذت‌ها برا پدر مادر داده چیه؟فرمود اینکه خدا به اونها فرزندی بده این فرزند جلو چشم پدر مادر بزرگ بشه قد بکشه آقاجان تلخ ترین تلخی‌ها برا پدر مادر،چیه فرمود اینکه جلو چشمشون ببینند جوانشون پرپر بشه، از همینجا بریم کربلا، ▪️تو اِرباً اِربا بدنی،من اِرباً اِربا جگرم ▪️جون بابا یه بار دیگه منو صدا کن پسرم یه چیزی میگم تا آخر روضه ی علی اکبر بهش فکر کن، تنها شهیدی که ابی عبدالله دیر رسید بالا سرش، وقتی رسید که علی جون نداشت حالا ببین با چه حسرتی باهاش حرف میزنه ▪️پاک میکنم با خون دل لخته ی خون از رو لبات ▪️هر کی نبود تو مدینه یه کوچه باز کرده برات اونایی که نبودن مادرمو بزنند، انتقامش رو کربلا از تو دارند میگیرند ▪️بلند شو از جا پسرم،بیا زمین گیرم نکن ▪️عصای پیری حسین ،تو کربلا پیرم نکن ▪️خوش قد و بالای حسين ،افتادی زیر دست و‌ پا ▪️اونقد تنت کوچیک شده،که جا شدی روی عبا حسین.... بأبی المُستَضعَفُ الغَریب یا اباعبدالله ▪️خیز و از جا آبرویم را بخر ▪️عمه را از پیش نامحرم ببر به نیابت از همه شهدا صدا بزن حسین جان.... ==================== ✍حجت‌الاسلام میرزامحمدی
السلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک علیک منی سلام الله ابدا ما بقیت و بقی اللیل و النهار ولا جعله الله آخر العهد منی لزیارتکم میخای سلام بدی به علی اکبر ابی عبدالله به نیابت از همه شهدا السلام علی الحسین وعلی علی بن الحسین وعلی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین میخاد علیش رو راهی میدان کنه، اَشبَهُ النّاس به پیغمبر رو داره میفرسته میدان اول فرمود برو با حرم وداع کن لذا فقط دو نفر با حرم وداع کردن، یکی خود ابی عبدالله ست، یکی هم علی اکبر، امام حسین دید وداع با اهل خیمه طول کشید، همه دورش حلقه زدند، همه یکصدا حرفشون اینه، دور علی اکبر طواف میکردن با گریه ها و ناله هاشون میگفتند اِرحَم غُربَتَنا وداع ، طول کشید ابی عبدالله اومد وارد خیمه نشده فرمود دَع عَلیا علیمو رها کنید فَإنَّه مَمسوسٌ فِی الله هر طوری بود علی رو از بین زن و بچه و عمه ها و خواهرا جدا کرد حالا پدر و پسر دارن باهم قدم میزنن، علی داره جلو ابی عبدالله راه میره، یه نگاه کرد دید راه رفتنش مثل پیغمبره، دست برد زیر محاسنش، به پهنای صورت داره اشک میریزه، علی رو با اشکش بدرقه کرد ، برگشت سمت خیمه ها، حضرت سکینه میگه من کنار بابا بودم حواسم به بابام بود دیدم بابام، چشماش مثل یه محتضر در حال دورانه، مرحوم شیخ جعفر می‌نویسد ابی عبدالله سه تا احتضار داشت کربلا، احتضار اول، همینجایی بود که علی رو راهی میدان کرد احتضار دوم، علی وقتی برگشت گفت بابا، العَطَشُ قَد قَتَلَنی، حضرت فرمود هٰاتِ لِسانَک، زبونتو بده پسرم، ابی عبدالله، زبان علی اکبر و گذاشت تو دهانش، علی اکبر آتیش گرفت گفت بابا، تو که از من تشنه تری، این احتضار دوم، اما احتضار سوم، اون لحظه ای بود که صدا زد علیک منی السلام ابی عبدالله مثل یه محتضر آمد بالاسر جوانش تعبیر مقاتل اینه العاطِلُ جَوارِحَه اعضا و جوارح حسین دیگه از کار افتاد، چنان با صورت خودشو زمین انداخت حسین.... ==================== ✍ حجت‌الاسلام میرزامحمدی
اومد سمت خیمه ها انقده عمه ها و خواهرا، این دختران خردسال دورش حلقه زده بودن، همه یکصدا یک چیزو میگفتند، میگفتند اِرحَم غُربَتَنا ابی عبدالله دید اگه وداع طول بکشه همینجا تو خیمه نگهش میدارند از بیرون خیمه صدا زد دَع عَلیا چ علی رو رها کنید فَإنَّه مَمسوسٌ فِی الله علی غرق در خداست شما دیگه مانعش نشید حالا پدر و پسر باهم از خیمه ها دارن میان یه نگاه کرد دید بابا به پهنای صورت، داره اشک میریزه، دست برد زیر محاسن سفیدش، پیرمردای جلسه، از شما میپرسم، مگه ابی عبدالله، چند سال داشت ۵۸ سال، اما همه محاسنش سفید شده، دست برد زیر محاسن، خدایا شاهد باش کیو دارم به میدان میفرستم شب علی اکبر شب ویژه ست ان شاءالله خیر از جونیت ببینی، امشب جوونیتون رو بیمه کنید حق روضه ش باید ادا بشه، یه جوری جنگیده میمنه و میسره رو بهم ریخته، تا فهمیدند علی داره میاد میدان، تا فهمیدن شبیه ترین کس به پیغمبر داره میاد ، همه کمین کردند، همشونم میدونستند، حاصل عمر حسینه، لذا شیخ جعفر شوشتری یه تعبیری داره، میگه ابی عبدالله یه قتل داره، اونم قتل صبره، مال گوداله، اما یه موت هم داره، مرگش بالا سر علی اکبرش بود فقط خدا میدونه به حسین چه گذشت، من از خیمه ها ابی عبدالله رو همراهی کنم سکینه بنت الحسین میگه من کنار بابام ایستاده بودم تا صدای داداش اکبرم از میدان آمد عَلیک مِنِّی السّلام دیدم چشمان بابام مثل یه محتضر در دورانه، با چه عجله ای خودشو رساند بالا سر جوانش علی اکبر، ۷ قدم مونده بود به پیکر برسه، دیدند حسین خودشو از مرکب رو زمین انداخت پدران شهدا میخام بگم هیچکدومتون افتادن بچه هاتون رو ندیدید هیچکدومتون قطعه قطعه شدن بچه هاتون رو ندیدید فقط خبرشو براتون آوردند که بعضیاتون سکته کردید ،دووم نیاوردید تنها پدری که قطعه قطعه شدن جوانش رو دیده ،حسینه مرحوم شیخ حر عاملی می‌نویسد دیگه ابی عبدالله نتونست رو پاهاش راه بره ۷ قدم رو زانوهاش راه رفت ابی عبدالله کنار بدن جوانش بلند بلند گریه کرده، تو هم حقشو ادا کن رسیدند کنار مقتل علی اکبر هر چه کرد دید دلش آرام نمیشه وَضَعَ خَدَّه عَلیٰ خَدِّه اما هر چی منتظر شدند دیدند حسین بلند نمیشه ▪️سپه کوفه و شام استاده ▪️به تماشای شه و شه زاده ▪️شه روی نعش علی افتاده ▪️همه گفتند حسین جان داده همه خوشحال از اینکه با یه تیر دو نشون زدند یا صاحب الزمان آقاجان ببخش منو اولین جایی که قدوم عمه جان به میدان باز شده همینجاست یه وقت دیدند یه زن بلند قامتی هی زمین میخوره ، هی بلند میشه هی صدا میزنه وا اُخَیّاه... حسین غیرت اللهِ، زینب عصمت اللهِ، تا صدای نفس نفس زدن دختر علی رو شنید فَقامَ الحُسین، دیگه علی اکبر یادش رفت زیر بغل خواهر رو گرفت خودش به خیمه ها برش گردوند، درستشم همینه، یاد مدینه افتاد، بچه بودم ، ▪️من ایستاده بودم دیدم که مادرم را ▪️قاتل گهی به کوچه ، گه به خانه میزد یازهرا... ==================== ✍حجت‌الاسلام میرزامحمدی
|⇦•پاشو‌ مؤذن حرم.... و توسل به حضرت علی اکبر علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج عباس واعظی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ پاشو موذن حرم یک سری به حرم بزن جلو حرم قدم بزن وقت اذونه دم بزن پاشو ببین رقیه خواهرت برای ما دست تکون میده تو رو به من نشون میده پاشو که داره جون میده رسید حسین چجوری؟ تا جسم علی دوید حسین اون آخرا خودش رو روی زمین میکشید واسه تنهایی بابا پاشو کاری کن عزیزم نمیتونم بی تو پاشم منو یاری کن عزیزم منه پیرمرد که هیچ چی زینبو به کی سپردی؟ همه جا بوی تو میاد مگه چند تا زخم خوردی؟ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
و توسل به حضرت علی اکبرعلیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج میثم مطیعی•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ یاس باغ امام را چیدند اشک چَشم حسین را دیدند آی مردم! بلند گریه کنید که به آقا بلند خندیدند... حسین تنِ، علی رو جمع کرده قدش خمه چشاش پر از درده حیرونه که چجوری برگرده پاشو بیا با هم بریم خیمه «علی پاشو..علی پاشو..» داری می‌بینی روبروت میخوای بگی بابا ولی بسته شده راه گلوت بلند شو...عزیزم....! با گوشه ی عبا دارم خونو میگیرم از لبت *دلش آروم نشد" وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلَى خَدِّهِ.." صورت به صورت جوانش گذاشت... ای حسیین...* با گوشه ی عبا دارم، خونو میگیرم از لبت پاشو یه کاری کن علی، رسیده عمه زینبت بلند شو...عزیزم...! *راوی میگه یه وقت خواهرش از خیمه ها بیرون آمد"کَاَنَّهَاالشَّمسُ الطّالِعَه"می دوید سمت قتلگاه..."و هی تُنادی! یابن اخاه..." وای علی اکبرم نور دو دیدهٔ ترم... "وا ثمرةَ فؤاداه ! " ای میوه دلم! " وا اُخَیّاه وابن اُخَیّاه،فَجائَت الیه،فَاَکَبَّت الیه"اومد خودشو رو این بدن پاره پاره انداخت. امامه...لنگر این دنیاست..."فَاَخَذَها الحُسَین"خواهر رو بلند کرد.زیر بازوهاشو گرفت..‌"وَ رَدَّها الی الخَیمَه..."خواهر رو بر گردوند سمت خیمه ها..."فَاَقبَل الیه فِتیانِه،اِحمَلوا اَخاکم"همینجور که بالای سر جوونش ایستاده بود.حسین رو کرد سمت خیمه ها هنوز بنی هاشم هستن صدا زد" يا فُتْيانَ بَنِي هاشِم" آی جوونای بنی هاشم" اِحمَلوا اَخاکم"این راوی که این صحنه رو نوشت،گفت:حسین رو کرد سمت خیمه ها وقتی خواهر رو برگردوند،خودش که نرفت‌...زینب رو تنها فرستاد...گفت:زینب جان! برگرد..* *این صحنه رو نوشت که زینب از خیمه ها بیرون آمد.ساعتی نگذشت.دوباره نوشت، گفت یادمم نمیره.."واللَّهِ لَا أَنْسَى زَيْنَبَ بِنْتَ عَلِيٍّ تَنْدُبُ الْحُسَيْنَ..." دختر علی از خیمه ها بیرون آمد"وَ تُنَادِي بِصَوْتٍ حَزِينٍ وَ قَلْبٍ كَئِيبٍ"میگه زینب با یه صدای حزین و قلب خسته ای شروع کرد ناله کردن... همه دست کشیدن...قاتل بلند شد، نگاه کرد...میدان سکوتِ مطلق شد...زینب شروع کرد حرف زدن،همه شروع کردند گریه کردن...عمر سعد گریه میکرد،سنان و خولی گریه می کردند.مگه چی میگفت؟صدا میزد.."وامحمداه! هذا حسين بالعراء، مرمل بالدماء، مقطع‏ الأعضاء و بناتك سبايا إلى الله المشتكى..."* «این کشته ی فتاده به هامون حسین توست» با یا علی بلند شو باباجون به خیمه‌ها از وسط میدون هرجوری هست عمه رو برگردون گریز روضه رفته اونجا که می‌بینه زینب تن صد چاکه حسینو، بی کفن روی خاکه برای اون لحظه ای که بابا کنار جوونش ایستاده بود.ب ای اون لحظه ی غربت دستت رو بلند کن.. «سیدنا الغریب حسین جانم....» : محمد رسولی نغمه پرداز: مهدی زنگ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═
👌باتایپ عبارت مورد نظر در جستجو یا کلیک بر عبارات پایین علامتی(↑ و ↓)شکل در پایین صفحه می آید که با ضربه برآن مطالب مرتبط در اختیار شما قرار میگیرد: یا: 👌واعظ و مداح 👌مناسبت ها: 👌جشن ها: ‼️ از استفاده از مطالب تا کسب تسلطِ کافی خودداری شود.
👌باتایپ عبارت مورد نظر در جستجو یا کلیک بر عبارات پایین علامتی(↑ و ↓)شکل در پایین صفحه می آید که با ضربه برآن مطالب مرتبط در اختیار شما قرار میگیرد: یا: 👌واعظ و مداح 👌مناسبت ها: 👌جشن ها: ‼️ از استفاده از مطالب تا کسب تسلطِ کافی خودداری شود.
|⇦•آشیانی را که با هم ساختیم ... و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها ویژه ایام فاطمیه به نفسِ حجت الاسلام شیخ هادی الیاسی •✾• السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ رَسُولِ اللّٰهِ، السَّلامُ عَلَيْكِ يَازَوْجَةَ وَلِيِّ اللّٰهِ، یا اُم الحَسِن و یا اُم الحُسَین اللّهمّ صلّ على محمّد وأهل بيته، وصلّ على البتول الطاهرة، الصدّيقة المعصومة، التقيّة النقيّة، الرّضيّة المرضيّة، الزكيّة الرشيدة، المظلومة المقهورة، المغصوبة حقّها، الممنوعة إرثها، الْمَکْسُورَةِ ضِلْعُهَا، المظلوم بعلها، المَقتُولَةِ وَلَدُهَا، المَخفِیَّةِ قَبْرِهَا الْمَجْهُولَةِ قَدَّرَهَا .. با مولا بریم کنار بستر همسرش ، مولا برامون درد دل کنه با فاطمه .. تو هم یه گوشه‌ی خانه بنشین مثل امام حسن ، مثل ابی عبدالله به این درد دل مادر و پدر گریه کن باغبانی همچو من شرمنده از گل ها نشد غنچه‌ی نشکفته ام گلبرگ هایش وا نشد آشیانی را که با هم ساختیم آتش زدند هرچه پیغمبر سفارش کرده بود اجرا نشد پای نامحرم نباید باز میشد در حرم خواستم با قدرتم مانع شوم اما نشد .. خدا نکنه جلو مرد با غیرت به ناموسش بی احترامی کنن .. اگه یه کسی به چادر ناموس ما نگاه چپ کنه غیرتمون اجازه نمیده .. شنید دارن به خیمه هاش حمله میکنن با کمک شمشیر سر از خاک بر داشت صدا زد «وَيْحَكُمْ يا شيعَةَ آلِ أَبي سُفْيانَ! إِنْ لَمْ يَكُنْ لَكُمْ دينٌ، وَ كُنْتُمْ لا تَخافُونَ الْمَعادَ، فَكُونُوا أَحْراراً في دُنْياكُمْ هذِهِ، وَارْجِعُوا إِلى أَحْسابِكُمْ إِنْ كُنْتُمْ عَرَبَاً كَما تَزْعُمُونَ» شمر اومد جلو گفت پسر فاطمه چی میگی ؟! گفت من با شما میجنگم شما با من می‌جنگید «أَنَا الَّذي أُقاتِلُكُمْ، وَ تُقاتِلُوني، وَ النِّساءُ لَيْسَ عَلَيْهِنَّ جُناحٌ، فَامْنَعُوا عُتاتَكُمْ وَ طُغاتَكُمْ وَ جُهّالَكُمْ عَنِ التَّعَرُّضِ لِحَرَمي ما دُمْتُ حَيّاً» این زن و بچه گناهی ندارن .. اول با من بجنگید .. خدا لعنت شمرُ اینجا مردونگی کرد گفت باشه اول کار تو رو تمام میکنیم .. ضربه ای با پا به در زد سخت پهلویم شکست بعد از آن زهرا برایِ من دگر زهرا نشد من فقط یه اشاره ای کنم ، آخه این شبا باید بفهمیم چرا هر شب میومد صورت رو قبر فاطمه میزاشت .. شرمنده ام که خانه‌ی امنی نداشتم دو تا لگد زد جلو مولا .. اول درُ با لگد باز کرده .. «وَ رَكَلَ الْبَابَ بِرِجْلِهِ فَرَدَّهُ عَلَيَّ» اول بی بی رو با لگد بین در و دیوار زدن .. بعد که وارد شد دید بی بی رو زمین افتاده فَرَفَسَهَا بِرِجْلِهِ .. رَفَس ضربه ای رو میگن که به سینه میزنن .. یه جوری زد صدای ناله‌ی فاطمه .. اینجا صدای فاطمه رو امیرالمومنین شنید از اتاق که بیرون دویید عبارت مقتل اینه چشمای مولا سرخ شده بود آنقدر گریه کرده .. امد سر فاطمه رو از رو خاک برداشت، عبا کشید رو بدن فاطمه .. صدا زد فضه کمک کن فاطمه رو داخل اتاق ببریم .. مولا جان عبا آوردی، فاطمه رو با فضه بردی داخل .. بریم کربلا .. یه امام با عبا بدن جوانشُ رو پوشاند خودم زیر بغل های تو را آرام میگیرم .. اما کربلا اومد کنار بدن جوانش : هر کجا می‌نگرم جسم تو را می بینم چشم من تار شده یا تو مکرر شده‌ای .. ای حسین .. ارائه متن و صوت نوحه، روضه، مرثیه و،،،، مدیریت کانال:شعبانپور @Haram75 ─⊱✾♡✾⊰─ https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122 @Asheghane_hazrat_zeynab 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 تعرفه تبلیغات این آیدی👇🏼 @kianatv ─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─