eitaa logo
آیات و روایات اجتماعی
2.3هزار دنبال‌کننده
123 عکس
42 ویدیو
0 فایل
نقدها + پیشنهادات + ارسال آیات و روایات اجتماعی جالب + تحلیل های اجتماعی شما: @yahadi71 شیوه کار: https://eitaa.com/AyatRevayatEjtemai/3 فهرست مطالب: https://eitaa.com/AyatRevayatEjtemai/4 سایر فیش های مطالعاتی پراکنده: @Fishha
مشاهده در ایتا
دانلود
آیات و روایات اجتماعی
#حاج_قاسم 🔹راهبرد مقابله با #سگ_هار
💠 راهبرد پیامبر در مقابل شایعه ترور نماینده اش توسط قریش 🔺ماجرای ، بسیار خواندنی است و بس عبرت آموز. در السیرة النبویة ج2ص315 نقل میکند بعد از سلسله اتفاقاتی، بنا شد به عنوان وارد مکه شده و با سران مذاکره کند و پیام حضرت را به آنان برساند. 🔺عثمان در همان ابتدای ورود به شهر، در پناه قرار گرفت تا کسی حق تعرض به او را نداشته باشد و جان او محفوظ بماند. 🔺بعد از مذاکرات، قریش به عثمان گفتند تو اگر مايل باشى ميتوانى به خانه خدا بپردازی. اما عثمان گفت: تا رسول خدا طواف نكند، من نیز طواف نخواهم كرد. (إن شئت أن تطوف بالبيت فطف، فقال: ما كنت لأفعل حتى يطوف به رسول اللّٰه. و احتبسته قريش عندها) 🔺اینجا بود که قریش، عثمان را در مکه و نگه داشت و از آن طرف به پیامبر خبر رسید که قریش، عثمان را و کشته است. (فبلغ رسول اللّٰه و المسلمين أنّ عثمان بن عفّان قد قتل) 🔺بعد از اینکه این به گوش مسلمانان رسید، حضرت فرمود: از اينجا نميرويم تا اینکه با قريش و نبرد كنيم. و از اين رو از مردم گرفت كه تا پاى جان با او بجنگند. مسلمانان دسته دسته آمدند و با او بيعت كردند. (أنّ رسول اللّٰه، قال حين بلغه أنّ عثمان قد قتل: لا نبرح حتى نناجز القوم، فدعا رسول اللّٰه، الناس إلى البيعة. فكان الناس يقولون: بايعهم رسول اللّٰه على الموت) 🔺البته اینگونه نبود که همه مردم بیعت بسته باشند تا ، بلکه در نقل ها دارد که عده ای اینگونه بیعت بستند که حداقل از معرکه جنگ نکنند. البته که عده ای هم از همان ابتدا بیعت نکرده و فرار کردند. 🔺خلاصه اینکه عمده مردم با پیامبر تا سر حد مرگ، بیعت کردند، که آن بیعت معروف به شد. ج2 ص591 نقل میکند: تنها یک نفر بود که از پا به فرار گذاشت و خود را زیر شکم شترش پنهان کرد و با حضرت بیعت نکرد. (فلمّا دعا رسول اللّه إلى البيعة فرّ الجدّ بن قيس فدخل تحت بطن البعير) 🔺او کسی نبود جز، . ابوقتاده انصاری میگوید به او گفتم: وای بر تو، چه چیزی باعث شده که زیر شکم شتر پنهان شوی؟ آیا میخواهی از آنچه که نازل کرده است، فرار کنی؟ گفت: نه، اما هنگامی که ندای بیعت را شنیدم، دچار و شدم. (فقلت: ويحك! ما أدخلك هاهنا؟ أ فرارا ممّا نزل به روح القدس‌؟ قال: لا، و لكنى رعبت و سمعت الهيعة) 📌پ.ن: با اینکه خبر ترور عثمان، هنوز قطعی نبود و بعدا هم مشخص شد که عثمان ترور نشده و هنوز زنده است اما واکنش پیامبر در مقابل این برخوردِ تندِ احتمالیِ دشمن، بسیار درس آموز است. اینکه محکم پالس سنگین به دادند که چون نماینده ما را ترور کرده اند، تا با آنها به جنگ و نبرد نپردازیم، از اینجا نخواهیم رفت. اینکه را به خط کرده و بیعت گرفتند و آنها را آماده نبرد کردند. ➕ کلیپ صحبت های شهید را که به نظرم مرتبط با همین راهبرد پیامبر است، حتما ببینید. ▫️به نظرم سیاست رهبران انقلاب و جمهوری اسلامی، در مقابل دشمنانش، همین راهبرد بوده و ما مردم و مسئولین مربوطه نیز باید همین مسیر را دنبال کنیم، ان شاالله. 💢 آیات‌ و‌ روایات‌ اجتماعی | 👇 https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
آیات و روایات اجتماعی
💠 «نعیم بن مسعود»های امروز را میشناسیم؟ ▪️جنگ «بدر الموعد» و عبرت های آن 🔺#ابوسفیان پس از اتمام #جن
📌تذکر: ▫️همین «» که در اینجا با تطمیع، به عنوان عامل قریش ماموریت داشت تا مسلمانان را دچار ترس و ارعاب کند، تا به جنگ با قریش نروند، ▫️در میانه جنگ احزاب، به صورت پنهانی اسلام آورد و پیامبر به او ماموریت داد تا میان قریش و یهودیان تفرقه اندازد. او نیز چنین کرد و اقدام او، عاملی مهم در شکست قریش و یهود به شمار میرود. 🔰 نقل میکند: نعيم بن مسعود در میانه جنگ احزاب، نزد پیامبر آمد و گفت: اى پيامبر خدا! من مسلمان شده‌ام و قوم من از اسلام آوردنم خبر ندارند. هر مأموريتى كه بدهید، انجام خواهم داد. 🔸پیامبر نیز به او ماموریت داد تا به ميان دشمن برود و بین آنها انداخته و اتحاد آنها را بشکند. لذا نعیم نزد رفت. او در جاهليت با بنى قريظه رفاقت داشت. به آنان گفت: اى بنى قريظه! شما از دوستى من با خودتان و صميميتى كه با هم داريم، آگاهيد. 🔸گفتند: درست مى‌گويى. تو نزد ما بى‌اعتبار نيستى. نعيم به آنها گفت: وضعیت شما با قريش و غطفان، یکسان نیست. آنها از جای دیگری به اینجا آمده اند و اگر در جنگ پیروز نشوید، آنها به سرزمین خود بازمیگردند اما این شما هستید که باید در این منطقه زندگی کنید اما وقتی آنها رفتند، شما با مسلمانان تنها میمانید و از پس آنها بر نخواهید آمد. 🔸پس، در كنار مشركان نجنگيد، مگر آن كه تعدادى از بزرگان و سران آنها را به عنوان از آنها بگيريد كه به عنوان در دست شما باشند، تا به اتّكاى آن در كنار قريش با محمّد بجنگيد. بنى قريظه نیز نظر نعیم را پسندیدند. 🔸نعيم سپس نزد آمد و به ابوسفيان و ديگر سران قريش گفت: شما مى‌دانيد كه من با شما دوست هستم و مرا با محمّد كارى نيست. موضوعى شنيده‌ام كه وظيفۀ خود ديدم از باب خيرخواهى، آن را به شما برسانم؛ امّا از من نشنيده بگيريد. 🔸گفتند: باشد. نعيم گفت: بدانيد كه يهوديان از رفتار خود با محمّد پشيمان شده‌اند و به او پيغام داده‌اند كه: «ما از كردۀ خود، پشيمان شده‌ايم. آيا اگر تعدادى از اشراف و بزرگان دو قبيلۀ قريش و غطفان را بستانيم و به شما بدهيم تا گردنشان را بزنيد و سپس در كنار شما با باقى ماندۀ آنها بجنگيم تا آن كه ريشه‌كن شوند، از ما خشنود مى‌شوى‌؟» و محمّد به آنها پيغام فرستاده كه: آرى. 🔸بنابراين، اگر يهود از شما خواستند تعدادى از رجال خود را به عنوان گروگان در اختيارشان بگذاريد، حتّى يك نفر را هم نفرستيد. 🔸نعيم سپس نزد آمد و گفت: اى غطفانيان! شما ايل و تبار من هستيد و بيشتر از همۀ مردم دوستتان دارم و فكر نمى‌كنم به من بدگمان باشيد. گفتند: درست است. ما به تو بدگمان نيستيم. گفت: پس، از من نشنيده بگيريد. گفتند: بسيار خوب! موضوع چيست‌؟ 🔸نعيم، همان سخنانى را كه به قريش گفته بود، به غطفان نيز گفت و از همان چيزى كه قريش را بر حذر داشته بود، آنان را نيز بر حذر داشت. 🔸همین کنش نعیم منجر به اختلاف میان قریش و یهودیان شد. قریشیان نزد بنى قريظه آمده و گفتند: اسبان و شتران ما از بين رفته‌اند لذا فردا صبح، آمادۀ جنگ شويد تا با محمّد پيكار كنيم. 🔸بنى قريظه گفت: فردا شنبه است و ما در اين روز، دست به هيچ كارى نمى‌زنيم. البته ما زمانى در كنار شما با محمّد مى‌جنگيم كه تعدادى از بزرگان و رجال خود را به ما گروگان دهيد كه به عنوان وثيقه‌اى در دست ما باشند. در اين صورت با محمّد مى‌جنگيم. 🔸قريش و غطفان نیز در واکنش به پاسخ آنها بهم گفتند: به خدا سوگند، حرف‌هايى كه نعيم بن مسعود میگفت، درست بود. لذا به بنى قريظه پيغام فرستادند كه: به خدا سوگند، ما حتّى يك نفر از افراد خود را در اختيار شما نمى‌گذاريم. 🔸بنى قريظه نیز در واکنش به پاسخ قریش بهم گفتند: حرف‌هايى كه نعيم بن مسعود میگفت، درست بود. لذا به قریش و غطفان پيغام دادند: به خدا سوگند، تا گروگان در اختيار ما نگذاريد، همراه شما با محمّد نمى‌جنگيم. 🔸اینجا بود که اتحاد دشمن شکسته شد. قریشیان به سرزمین خود بازگشته و یهودیان نیز خود را کنار کشیدند و خداوند اینچنین مسلمانان را یاری بخشید. 📚 السیرة النبویة، ابن هشام، ج2، ص229 💢 آیات‌ و‌ روایات‌ اجتماعی | 👇 https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
💠 پیشبرد دین و ظهور، بواسطه فُجّار و کسانی که بهره ای از دین ندارند! (بخش اول) 🔺«» کسی بود كه نَسَبَش خیلی معلوم نبود و هر گاه ذكرى از او ميشد، رسول خدا(ص) ميفرمود: «إنَّهُ لَمِنْ أَهْلِ النَّارِ» یعنی او اهل دوزخ است. 🔺 نقل میکند: وقتی پیش آمد، قُزمان كه از بود، از شركت در جنگ احد خوددارى كرد. زنان بنى ظفر وقتی متوجه نرفتن او به جنگ شدند، شروع به كردن او کردند و گفتند: ➕اى قُزمان! مردان همه به جنگ رفتند و تو تنها باقى ماندی؟ آيا از اين رفتار خود نمى‌كشى‌؟ تو نیستی مگر مانند ، مردان به جنگ رفته اند اما تو در خانه نشسته ای! (يا قُزمان، قد خرج الرجال و بقيت! يا قزمان، ألا تستحي ممّا صنعت؟ ما أنت إلّا امرأة، خرج قومك فبقيت فى الدار!) 🔺این سرزنش زنان بر او اثر گذاشت و قُزمان كه به هم معروف بود، به خانه‌اش رفت، شمشير و كمان خود را برداشت و از مدینه به سمت محل جنگ احد خارج شد. 🔺او هنگامى به پيامبر(ص) رسيد كه حضرت مشغول مرتب كردن صفوف مسلمانان بود. قزمان از پشت صف ها آمد و خود را به صف اول رساند. 🔺او نخستين فرد از مسلمانان بود كه به سوی دشمن، تير انداخت، تيرهايى كه او مى‌انداخت، همچون نيزه بود و همچون شتر نر، نعره مى‌كشيد. سپس با شمشير شروع به نبردی جانانه و برجسته کرد. 🔺غلاف شمشيرش را شكست و شعار داد: ➕ بهتر از است! اى اوسی ها، براى حفظ حيثيت و نژاد خود، جنگ كنيد و چنان كنيد كه من میكنم! (الموت أحسن من الفرار! يا آل أوس، قاتلوا على الأحساب و اصنعوا مثل ما أصنع!) / (قاتلوا، معشر الأوس، عن أحسابكم فالموت خير من العار و الفرار) 🔺قزمان با شمشير، به نحوی جانانه خود را ميان مشركان رساند و شروع به نبرد کرد، به طورى كه گفتند او كشته شده اما دوباره ظاهر شد، درحالیكه میگفت: من جوانمرد قبيلۀ ظفر هستم! 🔺قزمان هفت هشت نفر از مشرکان را كشت و خود نیز زخم هاى زيادى برداشت و به خاك افتاد. در اين هنگام، قتادة بن نعمان از كنار او گذشت و به او گفت: مبارکت باشد! (قال: هنيئا لك الشهادة!) 🔺قزمان گفت: اى اباعمرو! به خدا من براى ، جنگ نكردم، بلکه تنها به قصد جنگ كردم كه قريش بر ما پيروز نشوند و زمين هاى ما را لگدمال نكنند. (إنى و اللّه ما قاتلت يا أبا عمرو على دين، ما قاتلت إلّا على الحفاظ أن تسير قريش إلينا حتى تطأ سعفنا) 🔺خلاصه زخم ها موجب اذیت و آزار او شده و در نتیجه او دست به زد. اما ، و ، اینجای ماجرا را کمی متفاوت نقل کرده اند. براساس این نقل، وقتی او زخمی شد، همراهانش او را به خانه‌هاى بنى ظفر بردند. 🔺مسلمانان اطراف بسترش را گرفتند و به او گفتند: اى قزمان، امروز ، تلاش زيادى كرده و حسابی به پرداختی و او را به و پاداش الهی بشارت دادند. 🔺قزمان گفت: به چه چيز مرا مژده و بشارت میدهيد؟ به خدا اين فداكارى من، تنها به خاطر دفاع از شرف فاميلى و و و حمایت از قبيله‌ام بود و اگر به خاطر آن نبود، اصلا به این جنگ نمیرفتم! (قَالَ: بِمَاذَا أبشر؟ فو الله إنْ قَاتَلْتُ إلَّا عَنْ أَحْسَابِ قَوْمِي، وَلَوْلَا ذَلِكَ مَا قَاتَلْتُ) / (أى جنة‌؟ و اللّه ما قاتلت إلا حمية لقومى) / (و اللّٰه إن قاتلت إلا حدبا على قومي) 🔺قزمان وقتی ديد زخم هاى بدنش او را اذیت و آزار ميدهد و درد او را شدید فرا گرفت، تيرى از ميان جعبه تيردان خود بيرون كشيد و به وسيلۀ آن، رگى را از بدنش بريد و خود را آسوده ساخته و کرد. 🔺وقتی این ماجرا را برای پیامبر نقل کردند، حضرت فرمود: او اهل است. همانا خداوند گاهی خود را به وسیله مردی تایید کرده و پیش میبرد. (إنّ اللّه يؤيد هذا الدين بالرجل الفاجر) (ادامه دارد...) 📚 منابع: 1. المغازی، ج1، ص223 2. انساب الاشراف، ج1، ص281 3. سیره ابن هشام، ج2، ص88 4. تاریخ طبری، ج2، ص531 5. إعلام الورى بأعلام الهدى‏، ج1، ص182 💢 آیات‌ و‌ روایات‌ اجتماعی | 👇 https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9