eitaa logo
آیات و روایات اجتماعی
2.3هزار دنبال‌کننده
123 عکس
42 ویدیو
0 فایل
نقدها + پیشنهادات + ارسال آیات و روایات اجتماعی جالب + تحلیل های اجتماعی شما: @yahadi71 شیوه کار: https://eitaa.com/AyatRevayatEjtemai/3 فهرست مطالب: https://eitaa.com/AyatRevayatEjtemai/4 سایر فیش های مطالعاتی پراکنده: @Fishha
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 سومین لازمه اجتماعی عُجب: لجاجت و تعصب کورکورانه 🔺یکی دیگه از نتایج و بیماری ، مسئله و است. 🔺کسی که خود را میپندارد، فقط نظریات خود را صحیح میداند، احتمال خطا در خود نمیدهد، دیگران را تکفیر میکند، 🔺چنین شخصی، قطعا دچار که ریشه در تعصبات کورکورانه او دارد خواهد شد و حاضر نخواهد بود از حرف یا عمل خود کوتاه بیاید. این جریان، مسئله مهمی است که ریشه در عجب آنها دارد. 🔺 به نقل از حضرت امیر، این ویژگی را یکی از خصلت های میشمارد و خطاب به آنان فرمود: أيَّتُهَا العِصابَةُ الَّتي أخرَجَتها عَداوَةُ المِراءِ وَ اللَّجاجَةِ و صَدَّها عَنِ الحَقِّ الهَوى و طَمَحَ بِهَا النَّزَقُ و أصبَحَت فِي اللَّبسِ وَ الخَطبِ العَظيمِ‌. اى جماعتى كه دشمنىِ از روى ستيزه و ، شما را به شورش كشانده و از بازتان داشته و ، شما را به دنبال خود بُرده و در و كارى گِران افتاده‌ايد! 🔺این ویژگی باعث میشود، هیچگاه در باورهای خود دقت و تامل و نکنید، اینکه ممکن هم هست که من اشتباه کنم، هیچگاه! 🔺خوارج هم چون به هیچ وجه در خود نمیدادند، نیازی به بازنگری در نگاه خود نمیدیدند. 🔺لذا هرگز رهنمودهاى خيرخواهانه حضرت امیر را گوش ندادند و در برابر مباحثات مستدل و بيدارگر و ديگر فرستاده‌هاى حضرت به بازنگرى مواضع خود نپرداختند، 🔺و عجیب اینكه گاه از شنيدن سخن و استدلال ها نيز میکردند كه مبادا بشنوند و در آنها بگذارد! 📍آیات و روایات اجتماعی | عضو شوید📍
آیات و روایات اجتماعی
#حاج_قاسم 🔹راهبرد مقابله با #سگ_هار
💠 راهبرد پیامبر در مقابل شایعه ترور نماینده اش توسط قریش 🔺ماجرای ، بسیار خواندنی است و بس عبرت آموز. در السیرة النبویة ج2ص315 نقل میکند بعد از سلسله اتفاقاتی، بنا شد به عنوان وارد مکه شده و با سران مذاکره کند و پیام حضرت را به آنان برساند. 🔺عثمان در همان ابتدای ورود به شهر، در پناه قرار گرفت تا کسی حق تعرض به او را نداشته باشد و جان او محفوظ بماند. 🔺بعد از مذاکرات، قریش به عثمان گفتند تو اگر مايل باشى ميتوانى به خانه خدا بپردازی. اما عثمان گفت: تا رسول خدا طواف نكند، من نیز طواف نخواهم كرد. (إن شئت أن تطوف بالبيت فطف، فقال: ما كنت لأفعل حتى يطوف به رسول اللّٰه. و احتبسته قريش عندها) 🔺اینجا بود که قریش، عثمان را در مکه و نگه داشت و از آن طرف به پیامبر خبر رسید که قریش، عثمان را و کشته است. (فبلغ رسول اللّٰه و المسلمين أنّ عثمان بن عفّان قد قتل) 🔺بعد از اینکه این به گوش مسلمانان رسید، حضرت فرمود: از اينجا نميرويم تا اینکه با قريش و نبرد كنيم. و از اين رو از مردم گرفت كه تا پاى جان با او بجنگند. مسلمانان دسته دسته آمدند و با او بيعت كردند. (أنّ رسول اللّٰه، قال حين بلغه أنّ عثمان قد قتل: لا نبرح حتى نناجز القوم، فدعا رسول اللّٰه، الناس إلى البيعة. فكان الناس يقولون: بايعهم رسول اللّٰه على الموت) 🔺البته اینگونه نبود که همه مردم بیعت بسته باشند تا ، بلکه در نقل ها دارد که عده ای اینگونه بیعت بستند که حداقل از معرکه جنگ نکنند. البته که عده ای هم از همان ابتدا بیعت نکرده و فرار کردند. 🔺خلاصه اینکه عمده مردم با پیامبر تا سر حد مرگ، بیعت کردند، که آن بیعت معروف به شد. ج2 ص591 نقل میکند: تنها یک نفر بود که از پا به فرار گذاشت و خود را زیر شکم شترش پنهان کرد و با حضرت بیعت نکرد. (فلمّا دعا رسول اللّه إلى البيعة فرّ الجدّ بن قيس فدخل تحت بطن البعير) 🔺او کسی نبود جز، . ابوقتاده انصاری میگوید به او گفتم: وای بر تو، چه چیزی باعث شده که زیر شکم شتر پنهان شوی؟ آیا میخواهی از آنچه که نازل کرده است، فرار کنی؟ گفت: نه، اما هنگامی که ندای بیعت را شنیدم، دچار و شدم. (فقلت: ويحك! ما أدخلك هاهنا؟ أ فرارا ممّا نزل به روح القدس‌؟ قال: لا، و لكنى رعبت و سمعت الهيعة) 📌پ.ن: با اینکه خبر ترور عثمان، هنوز قطعی نبود و بعدا هم مشخص شد که عثمان ترور نشده و هنوز زنده است اما واکنش پیامبر در مقابل این برخوردِ تندِ احتمالیِ دشمن، بسیار درس آموز است. اینکه محکم پالس سنگین به دادند که چون نماینده ما را ترور کرده اند، تا با آنها به جنگ و نبرد نپردازیم، از اینجا نخواهیم رفت. اینکه را به خط کرده و بیعت گرفتند و آنها را آماده نبرد کردند. ➕ کلیپ صحبت های شهید را که به نظرم مرتبط با همین راهبرد پیامبر است، حتما ببینید. ▫️به نظرم سیاست رهبران انقلاب و جمهوری اسلامی، در مقابل دشمنانش، همین راهبرد بوده و ما مردم و مسئولین مربوطه نیز باید همین مسیر را دنبال کنیم، ان شاالله. 💢 آیات‌ و‌ روایات‌ اجتماعی | 👇 https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
💠 شکست بواسطه مغرور شدن به نیروی مادی 🔺این آیه شریفه(توبه:25) اشاره به ماجرای دارد. آنگاه که برخی از مسلمانان، پس از پیروزی بزرگ بر قریش و ، به تعداد نیرو (12 هزار نفر) و امکاناتشان نگاه کرده و به آن شده و گفتند: ما در این جنگ با داشتن چنین نیرویی، قطعا شکست نخواهیم خورد. (قال رجل من أصحابه: لو لقينا بنى شيبان ما بالينا، و لا يغلبنا اليوم أحد من قلّة... قال ابوبکر: لا نغلب اليوم من قلّة) المغازی، ج3، ص890. 🔺این سخن آنها، بر پیامبر گران آمد و حضرت آن را خوش نداشت و چیزی نگذشت که مسلمانان دچار شده و ابتدا ضربه سختی خورده و همه کردند. 🔺 نقل میکند: در جنگ حنین، من همراه پیامبر بودم و مسلمانان به خاطر شکست ابتدایی، از اطراف پیامبر پراکنده شده و تنها 80 نفر از اصحاب، نزد پیامبر مانده بودیم اما با همین تعداد کم کرده و از حضرت دفاع کردیم. 🔺لذا خداوند متعال در آیه 26 توبه میفرماید ما بر همین تعداد اندک که استقامت کردند، خود را نازل کردیم و در نهایت به خاطر استقامت همین افراد، نصیب لشکریان اسلام شد. 📌پ.ن: آن روزی که اتکای ما به ، ، تانک و دیگر تجهیزات و تعداد نیروها بشود، قطعا ماست. همه این ابزار و آلات، ای بیش نیست که البته حتما هم لازم است، آن هم به بهترین نحوش، آن هم با بهترین و جدیدترین تاکتیک های جنگی. اما آن چیزی که ما بوده و باید باشد، قطعا به نصرت خدا، بواسطه است که خواهیم ورزید. 📍آیات و روایات اجتماعی | عضو شوید📍
💠 پیشبرد دین و ظهور، بواسطه فُجّار و کسانی که بهره ای از دین ندارند! (بخش اول) 🔺«» کسی بود كه نَسَبَش خیلی معلوم نبود و هر گاه ذكرى از او ميشد، رسول خدا(ص) ميفرمود: «إنَّهُ لَمِنْ أَهْلِ النَّارِ» یعنی او اهل دوزخ است. 🔺 نقل میکند: وقتی پیش آمد، قُزمان كه از بود، از شركت در جنگ احد خوددارى كرد. زنان بنى ظفر وقتی متوجه نرفتن او به جنگ شدند، شروع به كردن او کردند و گفتند: ➕اى قُزمان! مردان همه به جنگ رفتند و تو تنها باقى ماندی؟ آيا از اين رفتار خود نمى‌كشى‌؟ تو نیستی مگر مانند ، مردان به جنگ رفته اند اما تو در خانه نشسته ای! (يا قُزمان، قد خرج الرجال و بقيت! يا قزمان، ألا تستحي ممّا صنعت؟ ما أنت إلّا امرأة، خرج قومك فبقيت فى الدار!) 🔺این سرزنش زنان بر او اثر گذاشت و قُزمان كه به هم معروف بود، به خانه‌اش رفت، شمشير و كمان خود را برداشت و از مدینه به سمت محل جنگ احد خارج شد. 🔺او هنگامى به پيامبر(ص) رسيد كه حضرت مشغول مرتب كردن صفوف مسلمانان بود. قزمان از پشت صف ها آمد و خود را به صف اول رساند. 🔺او نخستين فرد از مسلمانان بود كه به سوی دشمن، تير انداخت، تيرهايى كه او مى‌انداخت، همچون نيزه بود و همچون شتر نر، نعره مى‌كشيد. سپس با شمشير شروع به نبردی جانانه و برجسته کرد. 🔺غلاف شمشيرش را شكست و شعار داد: ➕ بهتر از است! اى اوسی ها، براى حفظ حيثيت و نژاد خود، جنگ كنيد و چنان كنيد كه من میكنم! (الموت أحسن من الفرار! يا آل أوس، قاتلوا على الأحساب و اصنعوا مثل ما أصنع!) / (قاتلوا، معشر الأوس، عن أحسابكم فالموت خير من العار و الفرار) 🔺قزمان با شمشير، به نحوی جانانه خود را ميان مشركان رساند و شروع به نبرد کرد، به طورى كه گفتند او كشته شده اما دوباره ظاهر شد، درحالیكه میگفت: من جوانمرد قبيلۀ ظفر هستم! 🔺قزمان هفت هشت نفر از مشرکان را كشت و خود نیز زخم هاى زيادى برداشت و به خاك افتاد. در اين هنگام، قتادة بن نعمان از كنار او گذشت و به او گفت: مبارکت باشد! (قال: هنيئا لك الشهادة!) 🔺قزمان گفت: اى اباعمرو! به خدا من براى ، جنگ نكردم، بلکه تنها به قصد جنگ كردم كه قريش بر ما پيروز نشوند و زمين هاى ما را لگدمال نكنند. (إنى و اللّه ما قاتلت يا أبا عمرو على دين، ما قاتلت إلّا على الحفاظ أن تسير قريش إلينا حتى تطأ سعفنا) 🔺خلاصه زخم ها موجب اذیت و آزار او شده و در نتیجه او دست به زد. اما ، و ، اینجای ماجرا را کمی متفاوت نقل کرده اند. براساس این نقل، وقتی او زخمی شد، همراهانش او را به خانه‌هاى بنى ظفر بردند. 🔺مسلمانان اطراف بسترش را گرفتند و به او گفتند: اى قزمان، امروز ، تلاش زيادى كرده و حسابی به پرداختی و او را به و پاداش الهی بشارت دادند. 🔺قزمان گفت: به چه چيز مرا مژده و بشارت میدهيد؟ به خدا اين فداكارى من، تنها به خاطر دفاع از شرف فاميلى و و و حمایت از قبيله‌ام بود و اگر به خاطر آن نبود، اصلا به این جنگ نمیرفتم! (قَالَ: بِمَاذَا أبشر؟ فو الله إنْ قَاتَلْتُ إلَّا عَنْ أَحْسَابِ قَوْمِي، وَلَوْلَا ذَلِكَ مَا قَاتَلْتُ) / (أى جنة‌؟ و اللّه ما قاتلت إلا حمية لقومى) / (و اللّٰه إن قاتلت إلا حدبا على قومي) 🔺قزمان وقتی ديد زخم هاى بدنش او را اذیت و آزار ميدهد و درد او را شدید فرا گرفت، تيرى از ميان جعبه تيردان خود بيرون كشيد و به وسيلۀ آن، رگى را از بدنش بريد و خود را آسوده ساخته و کرد. 🔺وقتی این ماجرا را برای پیامبر نقل کردند، حضرت فرمود: او اهل است. همانا خداوند گاهی خود را به وسیله مردی تایید کرده و پیش میبرد. (إنّ اللّه يؤيد هذا الدين بالرجل الفاجر) (ادامه دارد...) 📚 منابع: 1. المغازی، ج1، ص223 2. انساب الاشراف، ج1، ص281 3. سیره ابن هشام، ج2، ص88 4. تاریخ طبری، ج2، ص531 5. إعلام الورى بأعلام الهدى‏، ج1، ص182 💢 آیات‌ و‌ روایات‌ اجتماعی | 👇 https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
💠 ماجرای جنگ حنین و عفو تاریخی پیامبر (بخش اول) 🔺پس از ، یکی از سه دشمن اصلی پیامبر بلکه اصلی ترین آنها یعنی ، شکست خورد. اما همچنان دو دشمن مهم دیگر نیز وجود داشت: 1. طایفه 2. طایفه . 🔺هوازنی ها آنگاه که خبر حرکت سپاه اسلام از مدینه به سمت مکه را شنیدند، خود را آماده جنگ کرده بودند. ثقیفی ها نیز در شهر طائف مستقر بودند. پس از فتح مکه، این دو گروه بنای در مقابل اسلام داشتند. به همین جهت، پیامبر پیش از ترک مکه، تصمیم گرفت شورش آنها را نیز آرام کند. 🔺 نقل میکند: پس از فتح مکه توسط پیامبر، اشراف هوازن و ثقیف، هرکدام بین خودشان جلسه گذاشته و تصمیم به گرفتند و میگفتند: به خدا سوگند! محمد با قومی مبارز و قوی جنگ نکرده تا عیار او مشخص بشود و اکنون ما آماده شده و پیش از اینکه او به سوی ما بیاید، ما به سوی او میرویم. (و اللّه! ما لاقى محمّد قوما يحسنون القتال، فأجمعوا أمركم فسيروا إليه قبل أن يسير إليكم) 🔺رهبری هوازنی ها در دست ، یک جوان سی ساله بود که شخصیتی مغرور و داشت(كَانَ مُسْبَلا). او به قبیله اش دستور داد تا همه برای نبرد با اسلام حاضر شوند، آن هم با همه دارایی هایشان؛ لذا حتی زنان و کودکان نیز باید حاضر میشدند، به همراه همه شتران، گاوان و گوسفندانشان. 🔺دلیل مالک بن عوف این بود که تنها در این صورت است که همه تا آخرین قطره خونشان از جان، ناموس و مالشان در مقابل مسلمانان، دفاع خواهند کرد و کسی از جنگ نخواهد کرد. هرچند در میانه جنگ، کار به جایی رسید که خودش پا به فرار گذاشت. 🔺در بین هوازنی ها، پیرمرد دانا و باتجربه ای بود به نام «». او وقتی استراتژی جنگی مالک را دید، تمام تلاشش را کرد تا او را از جنگ به همراه زنان و بچه ها و در این شرایط، باز دارد اما تلاش او بی فایده بود. مالک به او گفت: دانش جنگی تو دیگر کهنه شده و امروز افرادی به مراتب قوی تر و داناتر از تو داریم. (إنك قد كبرت و كبر علمك، و حدث بعدك من هو أبصر بالحرب منك!) 🔺پیامبر نیز با سپاهی 12 هزار نفره به سمت هوازن حرکت کرد. (10 هزار از مدینه و 2 هزار از مکه) نخستین چیزی که جلب توجه میکرد، اسلام بود. و برخی دیگر گفتند: امروز از ناحیه قِلت و کمی جمعیت شکست نخواهیم خورد. (لا نغلب اليوم من قلّة) 🔺این جمله بر رسول خدا گران و سخت آمد، چرا که هیچگاه نگاه حضرت بر مادیات نبود، بلکه ایشان ها را همیشه میدانست، نه تعداد افراد یا تجهیزات و... . 🔺کثرت سپاهیان اسلام به دلیل حضور بود که عمده پس از ، مسلمان شده بودند. کسانی که تازه مسلمان شده و شناخت درستی از اسلام نداشتند و از حیث روحی نیز دارای آمادگی کافی برای انجام رسالت های اجتماعی نبودند. 🔺در این نبرد، نیز سپاه اسلام را همراهی میکردند اما چندان علاقه مند به پیروزی پیامبر نبودند بلکه بیشتر به دلیل دیدن نتیجه جنگ و احتمالا شکست سپاه اسلام و در صورت پیروزی، استفاده از ، سپاه را همراهی میکردند. 🔺این نکته خود مشکلی جدی بود چرا که فقط کافی بود تعدادی از این افراد در میانه جنگ از صحنه فرار کنند تا سپاه اسلام از هم بپاشد که اتفاقا چنین هم شد. هوازنی ها در تنگه ها مخفی شده و هنگام عبور سپاه اسلام، به صورت به آنها حمله کردند. طایفه به فرماندهی بن ولید که پیشران سپاه بود، پا به فرار گذاشت. به دنبال آنها، مابقی نیز فرار کردند. 🔺 میگوید: در آن لحظه تنها کسی را که من در کنار رسول خدا دیدم، بود که افسار اسب حضرت را در دست داشت. پیامبر وقتی میبیند همه در حال فرارند، دستور داد اینگونه صدا بزنند: «ای اصحاب شجره، ای گروه انصار، بازگردید، من اینجا هستم.» 🔺پیامبر میخواست ماجرای را به آنها یادآوری کند، چرا که امیدش به و بود، نه نومسلمانان. بعد از این، عده ای باز میگردند و در نهایت نیز با مهاجرین و انصار و با ، سپاه اسلام پیروز میشود. 🔺پس از پیروزی، برخی مسلمانان به دست میزنند. پیامبر به شدت ناراحت شده و مانع این اتفاق میشود. برخی میگویند: مگر اینها فرزندان مشرکین نیستند؟ حضرت پاسخ میدهد: حتی بهترین شما نیز هستید و الان مسلمان شده اید. این کودکان بر پاک به دنیا می آیند و بعدا به تدریج بواسطه پدر و مادرهایشان مسیحی یا یهودی و... میشوند. (أ و ليس خياركم أولاد المشركين‌؟ كلّ نسمة تولد على الفطرة حتى يعرب عنها لسانها، فأبواها يهوّدانها أو ينصّرانها) 💢 آیات‌ و‌ روایات‌ اجتماعی | 👇 https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
آیات و روایات اجتماعی
💠 مدیریت به سبک «بیا»، نه «برو» (بخش اول) 🔺در ماجرای #جنگ_احزاب، زمانی که مدینه در محاصره اتحاد قبا
💠 مدیریت به سبک «بیا»، نه «برو» (بخش دوم) 🔰 البته بودند کسانی که زیرآبی رفته و از مشارکت طفره میرفتند. وقتی که مسلمانان سخت مشغول کندن خندق بودند، پیامبر به که در اینکار سستی میکرد، گفت: مانند دیگر افراد کار کن و مشغول حفر خندق شو. 🔺عثمان عصبانی شده و گفت: محمد راضی نشده که به دست او آورده ایم، حالا دستور میدهد هم بکشیم. (لَا يَرْضَى مُحَمَّدٌ أَنْ أَسْلَمْنَا عَلَى يَدِهِ حَتَّى يَأْمُرَنَا بِالْكَد) 🔺در پی این واکنش ، آیه 17 حجرات نازل شد: «يَمُنُّونَ عَلَيْكَ أَنْ أَسْلَمُوا؛ قُلْ: لَا تَمُنُّوا عَلَيَّ إِسْلَامَكُمْ بَلِ اللَّهُ يَمُنُّ عَلَيْكُمْ أَنْ هَدَاكُمْ لِلْإِيمَانِ إِنْ كُنتُمْ صَادِقِينَ» به آنها که برای اسلام آوردن شان بر تو مى‌نهند، بگو: «براى اسلام‌آوردنتان سرِ من منّت نگذاريد؛ بلكه خداست كه با راهنمايى‌كردنتان به‌سوی ايمان، بر سرتان منّت مى‌گذارد. تازه، اگر در همين ادعايتان هم راستگو باشيد!» [البرهان في تفسير القرآن، ج‏5، ص122؛ به نقل از کتاب مصباح الانوار، تالیف هاشم بن محمد؛ که به اشتباه به شیخ طوسی نسبت داده میشود] 🔺علی بن ابراهیم در شأن نزول آیه شریفه اینگونه نقل میکند که روز حفر خندق، عثمان از کنار عبور میکرد و چون از کندن زمین، گردوغباری بلند شده بود، عثمان آستین خود را روی بینی اش گرفت و رد شد. عمار در واکنش به این کار عثمان، تعریضی به او میزند که افراد یکسان نیستند... 🔺اما عثمان در پاسخ به او میگوید: ای سیاه پوست زاده، آیا منظورت من هستم؟ سپس عثمان نزد پیامبر میرود و میگوید: همراه تو نشده ایم که را بریزی و ما را رسوا کنی. (لَمْ نَدْخُلْ مَعَكَ فِي الْإِسْلَامِ لِتَسُبَّ أَعْرَاضَنَا) 🔺حضرت در پاسخ به او میگویند: من شرط اسلام آوردن را از عهده تو برداشتم، حال برو. (قَدْ أَقَلْتُكَ إِسْلَامَكَ فَاذْهَبْ) اینجاست که آیه شریفه نازل میشود. [تفسير القمي، ج‏2، ص322؛ کشی در دو گزارش، این ماجرا را مربوط به ساخت مسجد پیامبر میداند، نه ماجرای حفر خندق(گزارش اول+گزارش دوم)] 🔰 جریان جامعه‌گریزِ ناتوانِ از همدلی، تنها محدود به عثمان نبود. نیز از همان دسته بودند لذا هنگام حفر خندق نزد پیامبر آمده و گفتند: ➕خانه های ما و است و مانند هیچ یک از خانه های انصار نیست لذا به ما اجازه دهید تا برگردیم و از خانواده خود محافظ کنیم. (إنّ بيوتنا عورة، و ليس دار من دور الأنصار مثل دارنا... فأذن لنا فلنرجع إلى دورنا فنمنع ذراريّنا و نساءنا) 🔺پیامبر نیز اجازه داد اما وقتی این خبر را شنید، نزد پیامبر آمده و گفت: ای رسول خدا به آنها اجازه رفتن ندهید چون به خدا قسم هر موقع سختی و مشکلی برای ما و آنها پیش می آید، آنها چنین رفتار کرده و از زیر مسئولیت فرار میکنند. (لا تأذن لهم، إنّا و اللّه ما أصابنا و إيّاهم شدّة قطّ إلاّ صنعوا هكذا) 🔺سپس خطاب به بنی حارثه نیز گفت: این کار همیشگی شما نسبت به ماست. هرگاه سختی و مشکلی پیش آمده، شما چنین رفتار کرده اید. (هذا لنا منكم أبدا، ما أصابنا و إيّاكم شدّة إلاّ صنعتم هكذا) در هر صورت، پیامبر اجازه بازگشت به آنها را داد. [المغازي، جلد۲، ص۴۶۳] 🔺قرآن کریم نیز این عقب نشینی ذلیلانه را در آیه 13 احزاب، افشا کرده و میفرماید: «يَسْتَأْذِنُ فَرِيقٌ مِنْهُمُ النَّبِيَّ يَقُولُونَ: إِنَّ بُيُوتَنَا عَوْرَةٌ وَ مَا هِيَ بِعَوْرَةٍ إِنْ يُرِيدُونَ إِلَّا فِرَارًا» گروه دیگری از آنها به پیامبر گفتند: چون خانه‌های ما دیوار و حفاظی ندارد، پس اجازه بده تا بازگردیم. این درحالی بود که آنها می‌گفتند و خانه‌هایشان بی‌حفاظ نبود، بلکه مقصود آنها صرفا از مسئولیت بود. [مطالعه تفصیل ماجرای این آیات] 💢 آیات‌ و‌ روایات‌ اجتماعی|👇 https://eitaa.com/joinchat/269877266Cf07fc0f3c9
💠 به موشک هایمان مغرور نشویم... 🔺آیه شریفه 25 توبه، اشاره به ماجرای دارد. آنگاه که برخی از مسلمانان، پس از پیروزی بزرگ بر قریش و ، به تعداد نیرو (12 هزار نفر) و امکاناتشان نگاه کرده و به آن شده و گفتند: ما در این جنگ با داشتن چنین نیرویی، قطعا شکست نخواهیم خورد. (قال رجل من أصحابه: لو لقينا بنى شيبان ما بالينا، و لا يغلبنا اليوم أحد من قلّة... قال ابوبکر: لا نغلب اليوم من قلّة) المغازی، ج3، ص890. 🔺این سخن، بر پیامبر گران آمد و حضرت آن را خوش نداشت و چیزی نگذشت که مسلمانان دچار شده و ابتدا ضربه سختی خورده و همه کردند. 🔺 نقل میکند: در جنگ حنین، من همراه پیامبر بودم و مسلمانان به خاطر شکست ابتدایی، از اطراف پیامبر پراکنده شده و تنها 80 نفر از اصحاب، نزد پیامبر مانده بودیم اما با همین تعداد کم کرده و از حضرت دفاع کردیم. 🔺لذا خداوند متعال در آیه 26 توبه میفرماید ما بر همین تعداد اندک که استقامت کردند، خود را نازل کردیم و در نهایت به خاطر استقامت همین افراد، نصیب لشکریان اسلام شد. 📌پ.ن: آن روزی که اتکای ما به ، ، تانک و دیگر تجهیزات و تعداد نیروها بشود، قطعا ماست. همه این ابزار و آلات، ای بیش نیست که البته حتما هم لازم است، آن هم به بهترین شکلش، آن هم با بهترین و جدیدترین تاکتیک های جنگی. اما آن چیزی که ما بوده و باید باشد، قطعا به نصرت خدا، بواسطه است که خواهیم ورزید. 📍آیات و روایات اجتماعی|عضو شوید📍
💠 پرده دوم: فرار بیش از 60 درصد نیروهای اعزامی کوفه و عدم حضور در لشکر عمرسعد در کربلا 🔰 هر لشکر که از کوفه به سمت کربلا میرفت، در قالب هزار نفره فرستاده میشد. اما خیلی از کوفیان خوش نداشتند دستشان به خون سیدالشهدا آلوده شود لذا از این لشکر هزار نفره، نهایت 300 یا 400 یا حتی کمتر از آن به مقصد میرسید و مابقی در بیابان ها میکردند. (و كان الرجل يبعث في ألف فلا يصل إلا في ثلاث مائة و أربع مائة و أقل من ذلك كراهة منهم لهذا الوجه) [أنساب الأشراف، ج۳، ص۱۷۹] 🔰 دينورى مى‌نويسد: وقتى ابن زياد فرماندهى را با یک لشکر به سمت كربلا مى‌فرستاد، تنها جمع كوچكى از سپاه به كربلا مى‌رسيدند و اين به سبب كراهت آنها از جنگ با حسين(ع) بود، لذا از سپاه جدا شده و میکردند. (كان ابن زياد إذا وجه الرجل الى قتال الحسين في الجمع الكثير، يصلون الى كربلاء، و لم يبق منهم الا القليل، كانوا يكرهون قتال الحسين، فيرتدعون، و يتخلفون) [الأخبار الطوال، ص۲۵۴] .