eitaa logo
دیباج
91 دنبال‌کننده
352 عکس
51 ویدیو
4 فایل
دیباجِ (حریرِ) سخن از تار و پود واژگان پذیرای نظرات خوانندگان ارجمند هستم. ارتباط با مدیر: @Armaktab 💠
مشاهده در ایتا
دانلود
✅دیباج هشتاد و سوم 🔶شکفتن از دل سنگ! 🖊علی‌رضا مکتب‌دار آن‌که میل و اراده به روییدن داشته باشد، خواهد رویید؛ از دل سخت سنگ‌ها، از قعر تاریک دریاها، در انتهای خشک کویرها، بر فراز سرد کوه‌ها! آری! پُتک اراده، پیکر صخره‌های ستبر سختی را درهم می‌شکند. غواص اراده، تا اعماق دریاها و اقیانوس‌های طلب، فرو می‌رود. توسن اراده تا انتهای کویرهای ناامیدی، می‌تازد. و سیمرغ اراده تا فراز کوه‌های سرد و پوشیده از برف یأس پر می‌کشد و آرمان و هدف خویش را در آغوش می‌گیرد. @Deebaj
✅دیباج هشتاد و چهارم 🔶آشتی دو تمدن 🖊علی‌رضا مکتب‌دار 📌دو کشور با پیشینه تمدنی قابل توجه و اشتراکات فرهنگی گوناگون را در نظر آورید که ‏مدتهاست به‌خاطر دسیسه‌های بدخواهان، به یکدیگر پشت کرده و درهای گفتگو را به روی ‏یکدیگر بسته‌اند. ‏ 📌با گذشت سالیان متمادی از قهر و قطع ارتباط، اکنون پنجره‌ای رو به آسمان گفتگو گشوده ‏شده و دو کشوری که میراث‌دار تمدنی فاخر و ریشه‌دار هستند، خود را در معرض نسیم دل‌انگیز آشتی قرار داده‌اند.‏ 📌امروز در خبرها خواندم که رایزن فرهنگی ایران در مصر تعیین شده است که این خود نوید ‏گشودن درهای بسته را می‌دهد. درهایی که اگر گشوده شود، می‌تواند راه را برای وزش نسیم ‏دوستی باز کرده و خار و خاشاک دشمنی و بدگمانی را از فضای روابط فیمابین به دور ‏افکند.‏ 📌ایرانیان و مصریان، محور دوستی مشترک دیگری نیز دارند که امید گرم‌شدن روابط میان ‏آن‌ها را دوچندان می‌کند و آن محبت و ارادت مردمان این دو کشور به خاندان گرامی پیامبر ‏اکرم (ص) است. باشد که به برکت وجود مراقد مطهر خاندان پیامبر (ص) در مصر و علاقه ‏زائدالوصف مصریان به این خاندان، زمینه حضور ایرانیان در مصر و مصریها در ایران، ‏فراهم شود.‏ @Deebaj
✅دیباج هشتاد و پنجم 🔶موازنه عرضه و تقاضا در «ابتذال» 🖊علی‌رضا مکتب‌دار 📌پس از مدتها، همه دور هم در یک مهمانی جمع شده بودیم. چهره ها تغییر کرده بود، بچه ها قد کشیده بودند، دیوار خجالت و رودربایستی قطورتر شده بود. 📌بعد از اینکه چند دقیقه، به اندازه صرف یک چایی، به خوش آمدگویی و ابراز خرسندی از دیدار دوباره گذشت، کم کم صدای گامهای سکوت به گوش میرسید. سکوت که پشت در بود، در را گشود و رفت و در صدر مجلس نشست. هیبتش بر تمام مجلس سایه انداخت. 📌دیگر کسی حرف نمیزد، نگاهها از چهره ها گرفته شد و به سمت و سویی دیگر رفت. 📌کم کم چهره سکوت خوفناک میشد. سکوت همچون نمایشگری بزرگ، نشان میداد که هر یک از حاضران در مهمانی، سرگرم چه کاری است. 📌مردها آن سوتر، جوکهای بی مزه و مسخره تعریف میکردند و زور خنده را با بردن دستها به سمت دهان، میگرفتند. 📌آن طرفتر، زنها صفحه زندگی دیگران را ورق میزدند و میخندیدند و یا آه حسرت میکشیدند.👇👇
📌در گوشه کنار خانه، کودکان و نوجوانان دختر و پسری هم بودند که همچون کبک، سر در برف سرد و کشنده فن آوری فرو برده و از آنچه پیرامونشان میگذشت، فارغ بودند. 📌پدربزرگ و مادربزرگ اما، اندوهگین به تماشای این تصویر تراژدیک نشسته و گاهی به چشمهای هم خیره میشدند و آه میکشیدند. 📌آن دو، با دریایی از تجربه و کوهی از خاطره میتوانستند هیبت سکوت را در هم شکنند و به جای سکوت، فضا را با نغمه دلربای سخنشان، به گلستان بدل کنند. 📌اما چه میشد کرد؟ به گفته «امیل کوندرا»، تعداد قابل توجهی از انسانها، تمایل عجیبی به چیزها و افکار و رفتار سطحی و مبتذل دارند. 📌او به پدیده ای با عنوان «جذابیت انکارناپذیر ابتذال» اشاره میکند که هواداران بسیاری دارد. 📌موسیقیها و فیلمها و داستانها و تصاویر فرومایه و مبتذل، همواره طرفدارانی دارد و شمار این طرفداران در دوران سیطره فناوریهای نوین و گسترش شبکه های اجتماعی، افزایشی چشمگیر یافته است. 📌برخی ابتذال را تولید، عرضه و از آن کسب سود میکنند و برخی همواره عطش تقاضای آن را دارند و اینگونه است که همیشه موازنه میان عرضه و تقاضای ابتذال برقرار است. 📌دیگر کسی ارزش گوهرهای س‍ُفته تجربه و مرواریدهای غلطان دانش بزرگترها را نمیداند. 📌دیگر کسی سعدی، حافظ، شاهنامه، مثنوی و... نمیخواند و یا به تماشای اثری هنری نمینشیند. @Deebaj
✅دیباج هشتاد و ششم 🔶گفتگو کنیم! 🖊علی‌رضا مکتب‌دار 📌در نمایشگاه کتاب بیروت، یکی از دوستان که مسؤول غرفه‌ای ایرانی بود از من خواست با حضور در غرفه، با ناشری مسیحی درباره اسلام، به گفتگو بنشینیم. 📌با دوستم گرم صحبت بودم که پیرمردی خوش پوش و مرتب، با کت و شلواری کرمی رنگ و کراواتی خوش رنگ‌تر، با ادب و متانت وارد غرفه شد و پس از خوشامدگویی و تعارفهایی به سبک ایرانی، روی صندلی نشست. 📌زیبایی لبخند، چهره باوقارش را زینت کرده بود. بعد از تعارفات معمول، کم کم سر صحبت باز شد و اسلام شد موضوع محوری گفتگو. 📌البته آدم بی اطلاعی نبود، به هر حال صاحب و مدیر یک انتشارات در کشور آزادی باورها و اندیشه‌ها بود؛ اما با همه اینها، نگاه تنگ‌نظرانه او نسبت به پیغمبر اکرم (ص) مرا شگفت‌زده کرد؛ همان نگاهی که از گذشته‌های دور اربابان کلیسا و در دوران جدید، اربابان رسانه به خورد اذهان مخاطبان خود می‌دهند. 📌وقتی به او گفتم مسلمانان و‌مسیحیان باید بر محور نقاط مشترک با هم گفتگو کنند تا بدفهمی‌ها برطرف گردد، کمی به جلو خم شد و حالت زبان بدنش را جوری تنظیم کرد که با تندی جمله‌ای که می‌خواست بر زبان آورد، همخوانی بیشتری داشته باشد. 📌 با تندی گفت: کدام نقطه و محور مشترک؟! ما با یکدیگر هیچ نقطه مشترکی نداریم. 📌و ادامه داد: پیامبر شما، پیامبر تیغ و شمشیر بود! (و البته با این جمله می‌خواست بر وجه محبت و رحمانیت در آیین مسیحیت تاکید بیشتری داشته باشد.) 👇👇
📌هرچند این جمله به اندازه کافی کلیشه‌ای و مبتذل بود که مانع از آچمز و میخکوب شدن من و دوست فاضلم شود. 📌من نیز با یک جمله کوتاه به واکنش او پاسخ دادم: محور و نقطه مشترک برای گفتگو، میتواند «اخلاق» باشد. 📌خیلی زود مقصود از این جمله کوتاه- که خاستگاهی قرآنی دارد- در ذهن آن پیرمرد حقیقت‌جو، به اصطلاح ماسید و او که تا چند لحظه پیشتر وضعیت حمله به خود گرفته بود، با تکان دادن سر و غنچه کردن لبهای کبودی که از زیر ابر سپید سبیل‌هایش کاملا پیدا بود، سپر انداخت و برای ادامه «گفتگوی اسلام و مسیحیت» چراغ سبز نشان داد. @Deebaj
✅دیباج هشتاد و هفتم 🔶پله‌ی قناعت 🖊علی‌رضا مکتب‌دار 📌بعضی از ما از زندگی توقعِ زیادی، داریم و وقتی به آرزوهای بلندمون نمی رسیم، رنجیده‌خاطر، افسرده و ناامید می‌شیم. 📌اگه ارتفاع بام توقعمون تو زندگی رو کمی کوتاهتر کنیم، با پلکان قناعت راحت میتونیم به پشت بام آرزوهامون بریم و آسمان رو که به رنگ آبی خوشبختی رنگ شده ببینیم که آفتاب زندگی از وسطش به همه جا نور می‌پاشه. 📌بی تعارف، همه‌مون می‌دونیم که زندگی هر چی بخوایم رو بهمون نمی‌ده، پس چرا الکی خودمونو سبک کنیم. 📌عوض این کار می‌تونیم قدر چیزایی رو که داریم بدونیم و از داشتن اونا لذت ببریم. 📌قناعت، گنجی تموم نشدنیه. آدم قانع و البته تلاش‌گر، دنیا به کامشه، اما آدم پرتوقع، همیشه کامش از حسرت از دست دادن گذشته‌ها و حرص و آز نسبت به آینده نیومده، تلخه. «الحياة لا تعطيك كل ما تحب .. لكن القناعة تجعلك تحب كل ما لديك.» 📌زندگی هر چه را که می خواهی به تو نمی دهد.. اما قانع بودن باعث می شود که چیزی را که داری دوست داشته باشی... @Deebaj
✅دیباج هشتاد و هشتم 🔶سنجه‌ی دانش 🖊علی‌رضا مکتب‌دار 📌هفتم ذی الحجة، سالروز شهادت شخصیتی ستُرگ است که به «باقر العلوم» نام‌بُردار گردیده است. او به‌راستی، به حقیقت دانش و فضل آراسته و از هر گونه عیب و کاستی پیراسته بود. با کشتی وجودش دریاهای دانش را می‌شکافت و گوهرهای آن را برای جویندگان دانش آشکار می‌ساخت. به تحلیل و تحریر دانشهای انبیای الهی می‌پرداخت و کام تشنگان دانش را با شراب زندگی‌بخش علم سیراب می‌ساخت. 📌او که خود از ابتدا بر فراز قله دانش ایستاده است، برای کسانی که در دامنه کوه دانش به سمت قله آن در حرکت و یا در فراز و نشیب‌های آن سرگردانند، سنجه و معیاری معرفی می‌کند تا با آن عیار دانش خویش را بسنجند و لاف در غریبی نزنند. 📌از نگاه امام، عیار دانش مدعیان را می‌توان با دو سنجه سنجید: گریز از رشک و حسد و پرهیز از غرور و خودبزرگ‌بینی. عالم کسی است که به بالادست خود رشک نورزد و فرودستان خویش را کوچک نشمارد: «لا یکونُ اَلعَبدُ عالِماً حَتّی لا یکونَ حاسِداً لِمَن فَوقَهُ و لا مُحَقِّراً لِمَن دُونَهُ.» (حرّانی، تحف العقول) 📌آنان که تنها هنرشان محصورساختن ذهن خویش در پشت خطوط عمودی و افقی کتاب‌ها است و پلک سنگین خودبینی، دیدگان آنان را بر دیدن توانایی‌ها و قابلیت‌های دیگران بسته است، به‌هیچ‌وجه درخور نام «عالم» نیستند. 📌دانشمند حقیقی به فرادست خود رشک نمی‌ورزد، پس کمر به بی‌آبروساختن او و انکار دانشش نمی‌بندد و فرودست خویش را نیز کوچک نمی‌شمارد و حتی از او نیز می آموزد چرا که نیک می‌داند که هر کسی چیزی برای آموختن به او دارد. @Deebaj
✅دیباج هشتاد ونهم 🔶کلوخه‌ی غم 🖊علی‌رضا مکتب‌دار 📌انسان که جای خود دارد، حتی حیوانات و گیاهان هم غم و شادی دارند. 📌نمی‌دانم، حیوان-از هر نوعش- شادیش را شاید با آواز و اندوهش را با ناله بروز دهد و گیاه، سرخوشی‌اش را با برگ و گل شادابی و اندوهش را با پژمردگی. 📌اما انسان؛ انسانی که رشد کرده و به بلوغ عقلی و عاطفی رسیده، شادی‌اش را نثار دیگران می‌کند و در فضا عطر شادمانی می‌پراکند، ولی آتش اندوهش را درون خویش پنهان می‌سازد و با آشکارساختن آن، صفحه دل دیگران را سیاه نمی‌کند. 📌او از خون دل، درخت چهره را آبیاری کرده، سبز و شاداب نگاه می‌دارد، نه آنکه با سوز ناله‌اش، آتش به گلستان زندگانی دیگران اندازد. «با دل خونین لب خندان بیاور همچو جام نی گرت زخمی رسد آیی چو چنگ اندر خروش» (حافظ) 📌علی علیه السلام که دریاهای اندوه را لاجرعه سرمی‌کشید و دم برنمی‌آورد، در وصف مؤمن فرمود: «مؤمن، شادیش در چهره‌اش نمایان و اندوهش در قلبش پنهان است.» 📌و به قول هوشنگ گلشیری: «کلوخه‌ی غم را باید به آب دهان خیس کرد و به زبان هی چرخاند و چرخاند و بعد فرو داد. گفتن ندارد.» @Deebaj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅دیباج نودم 🔶راهی به رهایی 🖊علی‌رضا مکتب‌دار 📌داشتم با دوستی اهل دل گفتگو می‌کردم. روی گشاده و دل فراخش، رشک‌برانگیز بود. با «سختی‌ها»ی زندگی به «آسانی» کنار می ‌آمد و این برای من معمایی گیج‌کننده بود! چگونه می‌توان از آتش سختی‌ها چنان سرافراز برون آمد که نه شهپر ایمان بسوزد و نه ‏کوه استوار عزت نفس ذوب شده، فروریزد؟ 📌دیری نپایید که پاسخ این چیستان را در قرآن یافتم؛ آنجا که خداوندگار جهان پس از آنکه با برگزیده آفریدگان خود درباره سینه ‏فراخی که به او داده تا کوه گران سختی‌های کمرشکن را همچون کاهی بیانگارد، سخن می‌گوید، با تأکیدی دوچندان به او بشارت ‏می‌دهد که: «پس، از پى دشوارى آسانى است. [آری] بی تردید با دشواری آسانی است.» 📌 نه تنها از پی هر دشواری آسانی است که ‏در دل هر دشواری آسانی است؛ یعنی راه نیل به آسانی، گذر از هزارتوی وحشت‌آمیز سختی‌ها است و مادر زندگی با واردکردن ‏فشار سختی‌ها، کودک شیرین آسانی را می‌زاید. این تأکید بر روی تأکید، در وجود انسانی که اهل باور است، جایی برای موریانه ‏تردید باقی نمی‌گذارد.‏👇👇👇
📌از آن پس، هرگاه همه درهای زندگی –به‌ظاهر- به رویم بسته می‌شد، یقین داشتم اگر خوب جستجو کنم روزنی خواهم یافت و اگر ‏زمین چنان بر من تنگ شود که گنجایش حتی من را هم نداشته باشد، به زودی گشایشی ایجاد خواهد شد. 📌تا به این فراز از دعای عارفانه «عرفه» برخوردم، آنجا که کشتی امنِ روان در دریای پرتلاطم زندگی، حسین علیه السلام، به پروردگار خویش می ‌گفت: 📌«تو پناهگاه منی زمانی که راه‌ها با همه وسعتشان درمانده‌ام کنند و زمین با همه پهناوری‌اش بر من تنگ گیرد و اگر رحمت ‏تو نبود، ‏هر آینه من از هلاک شدگان بودم».‏ خدایی که دعای زکرّیا را اجابت کرد و با بخشیدن یحیی به او، شب سیاه ناامیدی‌اش را به روز روشن امید مبدل ساخت و یونس ‏غرق در تاریکی‌های چندلایه را از دل ماهی، رهایی بخشید و با شکافتن دریا، ستمدیدگان بنی اسرائیل را به ساحل آرامش رسانید و ‏ساحران فرعون را که سالیانی دراز به روی خورشید حقیقت خاک می‌پاشیدند، از غرقه‌شدن در مرداب هلاکت رهانید. 📌 آری این خدا ‏می‌تواند همیشه از دل سختی‌ها راهی به سوی آسانی بگشاید.‏ @Deebaj
✅دیباج نود و یکم 🔶دین فردی، دین اجتماعی 🖊علی‌رضا مکتب‌دار 📌فروکاستن مقوله «دین» به امری شخصی و راندن آن از ساحت «جامعه» به گوشه دیرها، صومعه‌ها، مسجدها و خانقاه‌ها، تاریخی دراز دارد. 📌این تقلیل جایگاه دین، از دو عامل اساسی سرچشمه می‌گیرد: نادانی و غرض‌ورزی. 📌ناآگاهان چون دین را به‌درستی نشناخته‌اند، برای آن نقشی در اجتماع متصور نمی‌شوند. راهکار مناسب درخصوص این دسته، تبیین ابعاد اجتماعی دین برای آنان است. 📌اما غرض‌ورزان، از انکار ابعاد و نقش اجتماعی دین، اهدافی را دنبال می‌کنند که برای دینداری و دین‌داران بسی خطرناک‌تر است و: چون غرض آمد هنر پوشیده شد صد حجاب از دل به سوی دیده شد. 📌در قرآن کریم و سایر منابع اسلامی، دلایل و شواهد فراوانی بر نقش‌آفرینی دین در عرصه جامعه، گواهی می‌دهند. از جمله در باب «دعا» که در دین جایگاهی بسیار برجسته دارد، حدیثی دلنشین، به زیبایی تمام اهمیت بُعد اجتماعی دین را گوشزد می‌کند. 📚على بن ابراهيم از پدرش اين‌گونه نقل مى‌كند: عبد اللّه بن جندب را در موقفِ [عرفات] دیدم و وقوفی نیکوتر از وقوف او ندیدم. پیوسته، دو دستش به سوی آسمان، بلند و اشک هایش بر گونه هایش روان بود، به طوری که به زمین می ریخت. وقتی مردم [از عرفات] باز گشتند، به او گفتم: ای ابو محمّد! هرگز وقوفی بهتر از وقوف تو ندیده ام. گفت: به خدا سوگند که من، جز برای برادرانم دعا نکردم؛ 👇👇
زیرا ابو الحسن موسی [کاظم](علیه السلام) به من خبر داد که هر کس برای برادرش، پشت سرِ او دعا کند، از عرش ندا می آید: «و برای تو باد، صد هزار برابر [آنچه برای برادرت دعا و درخواست کردی]!». از این رو، من خوش نداشتم که یکصد هزار دعای تضمین شده را به‌خاطر یک دعا که نمی‌دانم مستجاب می‌شود یا نه، رها کنم! @Deebaj
✅دیباج نود و دوم 🔶جرعه‌نوشان غدیر 🖊علی‌رضا مکتب‌دار 📌«غدیر» در لغت به تالاب و برکه‌ای گویند که آب باران و سیل در آن جمع می‌شود. 📌اما «غدیر خم» اقیانوسی است بی پایان و بشریت در درازنای تاریخ، جرعه‌نوش آن. 📌در محل غدیر خم، در واپسین روزهای حیات آخرین و برترین پیام آور الهی، آیه‌ای بر پیامبر نازل شد که از «اکمال دین» و «اتمام نعمت» سخن می‌گفت. 📌رسالت در شُرف پایان بود اما پیام و آموزه‌های آن باید به فرزندان آدم تا انتهای عمر دنیا می‌رسید، پس شانه‌هایی سترگ و استوار باید سنگینی این امانت بزرگ را بر خود هموار می‌کرد. 📌پیامبر در میانه مکه و مدینه و بر کناره غدیر خم، خیل بی‌شمار حاجیان را بر ولایت علی علیه السلام گواه گرفت و ولایت و فرمانبری از او را از ایشان خواستار شد. 📌دسته دسته حاجیان، منصب ولایت را به حضرت تبریک گفتند اما تنها عده کمی نوشیدن از زلال غدیر را بر سرکشیدن جام‌های زهرآگین غرور و تکبر ترجیح دادند. 📌 جانی که جرعه‌نوش غدیر شد، «نامیرا» و آنکه جام‌های پی در پی هوس را سر کشید، مردار شد، هر چند در میان زندگان آمد و شد کند. 📌«ولایت» ل‍ُبّ و لباب «رسالت» است. جرعه‌نوشان غدیر، از رسالت به ولایت راهبر شدند و دیگران، حتی جانب رسالت را نیز فرو گذاشتند. «بزرگداشت غدیر»، پاسداشت ولایت است و ولایت چراغ راه هدایت تا رسیدن به سرمنزل سعادت. @Deebaj
هدایت شده از رواق
⏹ در هوای آذربایجان، تاجیکستان و دیگر پاره‌های وطن در آن سوی خزر و خلیج فارس ‌ ای مهر تو در قبالۀ من جا مانده ز روح والۀ من اى دُر دَرى تو را نشانه نام تو كهن‌ترين ترانه دست منى و جدا ز پيكر يا چشم منى كه مانده بر در هم كِلك و كتاب و دفتر من هم مجمر و عود و عنبر من زان عهد تميز ياد بادا و آن نقل و نَبيذ ياد بادا اى سروْ بُنِ كنار جوبار اين خاك ز بوى توست سرشار اى پيرترين برادر من تاجيكى و تاج، بر سر من هم روح تو را قرار اينجاست هم دُور تو را مدار اينجاست اين جاست كه گاهواره توست گهوارۀ پاره‌ پارۀ توست هجران تو گرچه جانگزا بود اين شام اگر چه ديرپا بود نوميد نى‌اَم كه صبح وحدت بر مى‌دمد از شبان فُرقت ما امت واحد سلاميم زين روی هميشه بر دواميم منصور ایمانی(صبا) @ravagh_channel
✅دیباج نود و سوم 🔶پُر از خالی! 🖊علی‌رضا مکتب‌دار 📌مرحوم پدرم گاه و بی‌گاه ما بچه‌ها را به کارهایی وامی‌داشت که در آن سن و سال خامی و ناپختگی، به‌نظرمان زائد و غیرضروی و یا حتی خنده‌دار می‌آمد. 📌اما هر وقت غرزدن ما شروع می‌شد، تک‌جمله‌ای می‌گفت که هنوز آویزه گوشم است: «بیگاری بهتر از بیکاری است!» 📌ایشان متعلق به چند نسل پیشتر بود که شرایط زندگی فرصتی برای تلف‌کردن و رخصتی چندان برای تفریح، در اختیارشان نمی‌گذاشت. اما زمانه ای که ما و فرزندانمان در آن زیست می‌کنیم، «پر» است از اوقات «خالی»! 📌بشر امروز به‌لطف حضور ماشین‌ها و اخیرا، پیشرفت و گسترش «هوش مصنوعی»، روز به روز «منطقة الفراغ»‌های زندگی‌اش، گسترده و گسترده‌تر می‌شود و بدیهی است که باید این فضاهای خالی به روشی پر شود. 📌در تمدن «سکولار»، فراهم‌ساختن وسایل و امکانات تفریح بیشتر، راهکار اندیشمندان غربی برای رهایی انسان از حس «بی‌معنایی» و «سرگشتگی» است، در حالی‌که در تمدن مبتنی بر وحی، هیچ «لحظه‌ای» از زندگی انسان از انجام کاری سازنده تهی نیست. 📌اسلام حتی به «اوقات فراغت» هم با «یاد خدا» و ضرورت پرداختن به «کار سودمند» دیگری رنگ «معنا» می‌زند: (پس هنگامی که از کار مهمّی فارغ می‌شوی به مهم دیگری پرداز و به سوی پروردگارت توجّه کن! [انشراح: ۷-۸]) @Deebaj
✅همراهان ارجمند سلام علیکم دعوتید به کانال محتوایی «دیباج» در: @Deebaj و کانال ویژه «پادکست» در: @Deebacast
✅دیباج نود و چهارم 🔶عشق و نجابت 🖊علی‌رضا مکتب‌دار 📌درباره عشق یا همان دوست‌داشتن بی‌حد و حصر، زیاد شنیده و خوانده‌ایم و چه بسا آن را تجربه نیز کرده باشیم. 📌در عشق، همه شاخ و برگ وجود عاشق در قامت وجود معشوق درمی‌پیچد و آن را چنان در آغوش می‌گیرد که دویی در میان نماند و هر دو یکی شوند. 📌تاریخ حیات آدمی پر است از داستان عشاقی که کهربای عشق چنان جانشان را مجذوب ساخته که پشت پا به هر آنچه غیر از معشوق است زده‌اند. 📌اما در این میان کم نبوده و نیستند مدعیانی که به دروغ، لاف عشق زده و حریر عشق را بر قامت دیوگون شهوت پوشانده‌اند. 📌در عشق راستین، بیشتر از جلوه‌های ظاهری معشوق، این زیبایی‌های معنوی او است که چشم دل عاشق را مسحور می‌کند، از این رو نجابت و پاکی همواره هم‌پای چنین عشقی است، اما در عشق‌های آلوده، رنگ و لعاب معشوق ظاهری، چشم عقل مدعی عاشقی را کور ساخته و فرشته پاکی و نجابت را در او می‌کشد و هوس سبب می‌شود به کارهایی دست یازد که یکسره با عشق و عاشقی راستین، بیگانه است. 📌به قول نادر ابراهیمی: عشق نیز تابعی از نجابت است. هوس‌بازِ نانجیب، بسیار می‌توان یافت؛ امّا هرگز عاشقِ نانجیب پیدا نخواهی کرد، ای سلیمه! هیچ گاه نشنیده‌اَم و نخواهی شنید که عشق، بتواند حتّی لحظه‌یی هم زیرِ چترِ نانجیبی، آسوده بنشیند و عشق باقی بماند، البتّه باز هم به شرطِ آن که عشق را با شهوت، اشتباه نگیریم. @Deebaj
✅دیباج نود و پنجم 🔶بهشت تن و بهشت جان 🖊علی‌رضا مکتب‌دار 📌هر چیز ارزشمندی در دنیا در مقابل ارزشی که انسان از آن برخوردار است، پوچ و بی‌ارزش می‌ن‍ُماید. انسان نیز آنگاه ارزش می‌یابد که جایگاه خویش در نظام آفرینش را به‌خوبی درک کند و بفهمد که خداوند او را به‌عنوان جانشین خود بر این کره خاکی آفریده است و جانشین باید آینه تمام‌نمای کسی باشد که او را نمایندگی می‌کند. 📌این‌گونه است که ارزش انسان آشکار شده و جایگاه او از فرشتگان نیز فراتر می‌رود. «رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند بنگر که تا چه حد است، مقام آدمیت» 📌موضوع جانشینی انسان از خداوند بر زمین، توجه و شگفتی انسان را برمی‌انگیزد. اگر خوب دقت کنیم خواهیم دید که همواره افراد، مناسب‌ترین و شبیه‌ترین فرد را به‌عنوان جانشین خود در رسیدگی به امور مربوط به خود، چه در دوران زندگی و چه پس از آن، انتخاب می‌کنند. این افراد باید از نقطه‌نظر صفات و ویژگی‌ها، بیشترین شباهت را با فردی که آنان را به‌عنوان جانشین خود برمی‌گزیند، داشته باشند تا او بتواند به آنان اعتماد کرده و از میان همه‌ی افراد، آنان را برگزیند.👇👇
📌حال اگر به موضوع جانشینی انسان از خداوند بازگشته و به آن نگاهی دوباره اندازیم، به خود خواهیم بالید و تمام تلاش خود را به‌کار خواهیم بست تا با آراستگی به صفات و اسمای زیبای خداوند، بیشترین شباهت را به ذات اقدس الهی پیدا کنیم که اگر به چنین درجه و مقامی رسیدیم، دیگر هیچ چیزی جز «فردوس برین» و «رضوان الهی»، قیمت و ارزش وجود ما نخواهد بود و هیچگاه خود را ارزان نخواهیم فروخت. 📌امام موسی بن جعفر علیه‌السلام فرمود: ﴿إنَّ أعظَمَ النّاسِ قَدَراً الَّذِی لایَرَی الدُّنیا لِنَفسِه خَطَرا، اما إنَّ أبدانَكُم لَیس لَها ثَمَنٌ إلّا الجَّنه، فَلا تَبِیعُوها بِغِیرِها﴾ به‌راستی كه با ارزش ترین مردم كسی است كه دنیا را برای خود مقامی نداند، بدانید بهای تن شما مردم، جز بهشت نیست، آن را ‏جز بدان مفروشید. تحف العقول، ص‌410‏ 📌بنا به‌فرموده امام موسی جعفر علیه‌السلام، بهشت کمترین بها برای بدن‌هایی است که از دست‌یازیدن به نافرمانی خداوند باز ایستاده‌اند، اما بهای جان مؤمنان و بهشت روح آنان، چیزی بزرگتر است و آن همانا «رضوان» و «خشنودی» الهی است: 📌﴿خداوند به مردان و زنان باايمان، باغ‎هاى بهشتى وعده داده كه نهرها از پاى درختانش جارى است، جاودانه در آن خواهند ماند و [همچنين] خانه‌ها [و قصرهاى] پاكيزه در باغ‎هاى جاودان بهشتى [به آن‌ها وعده داده] و خشنودى خدا، [از همه‌ی اين‌ها] برتر است و اين، همان رستگارى و پيروزى بزرگ است.﴾(توبه:۷۲) @Deebaj
✅دیباج نود و ششم 🔶دعا و نیاز 🖊علی‌رضا مکتب‌دار 📌نظریه: با عشق دعا كنيد نه نياز!! دعا كردن راهى براى بالا بردن ارتعاشات درونى شماست. آنگاه كه از درگاه خداوند چيزى را مى‌طلبيد با عشق واميد به دريافت بهتر از آن خواسته دعا كنيد و بدين وسيله خودتان را با آرزوهايتان هم‌مدار كنيد. هر دعايى كه از سر نياز والتماس باشد اجابت نخواهد شد چرا كه در پس هر احساس نياز‌، ارتعاشى منفى به جهان هستى ارسال مي‌شود و‌ شما هم‌جنس ارتعاش خود را جذب خواهيد كرد. عشق به دريافت، همان باور زيبايی است كه شما را در مسير دريافت خواسته‌هايتان هدايت مى‌كند و بدين‌گونه جهان هستى شما را با شرايط و‌‌ افرادى روبرو خواهد كرد كه اين باور ذهنى را در زندگيتان محقق سازند. 👇👇
🛑نقد این نکته که هیچ‌گاه از سر نیاز و التماس دعا نکنیم، با تعالیم قرآنی سازگاری ندارد؛ چرا که اتفاقا از نگاه قرآن وقتی دعای ما به اجابت نزدیک می‌شود و همچنین زمانی ما می‌توانیم واقعا و از ته دل دعا کنیم که به فقر، بیچارگی و ناچاری خودمان اعتراف و به بی‌نیازی و قدرت بی‌کران خداوند اقرار کنیم. قرآن کریم می‌فرماید:  ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ ۖ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ﴾؛ اى‌ مردم، همه شما به خدا نيازمنديد. اوست بى‌نياز و ستودنى. 📌همچنین اجابت دعا جایی است که انسان از عمق وجود، بیچارگی و اضطرار خودش را احساس کند: ﴿اَمَّن یُّجیبُ المُضطَرَّ اِذا دَعاهُ وَ یَکشِفُ السُّوءَ﴾؛ آیا كیست آن‌كس كه دعاى مضطر را اجابت مى ‏‌كند و گرفتارى را برطرف مى‌سازد. 📌پس یکی از شرائط اجابت دعا آن است که انسان چشم از عالم اسباب به‌کلی برگیرد و تمام قلب و روحش را در اختیار خدا قرار دهد، همه چیز را از آن او بداند و حل هر مشکلی را به دست او ببیند، و این درک و دید در حال اضطرار دست می‌دهد. نکته ۱: دعا نه تنها انرژی‌های منفی ساطع نمی‌کند و موج‌های منفی را در اطراف ما نمی‌پراکند که سرشار از امواج مثبت است؛ چرا که باعث می‌شود انسان مغرور به خود، با دیگر اجزای عالم هستی که صادقانه به عجز و نیاز خویش در درگاه خداوند اقرار دارند، هماهنگ شود و این بهترین راه و روش برای دستیابی به نتایج مثبت دعاست. نکته ۲: دعا کردن هیچ منافاتی با عشق ندارد. عاشق است که ناز معشوق را خریدار است، در مقابلِ معشوق گردن کج می‌کند بلکه با نیم نگاهی او را بنوازد. 📌مجنون را ببینید چگونه خود را در مقابل لیلی خوار و ذلیل می‌کند اما او باز در عشق خود اصرار و بر نیاز خود پای می‌فشارد: اگر بر دیده مجنون نشینی به جز خوبی تو از لیلی نبینی 📌لیلی  نذر کرده بود و یک شب همه مردم فقیر را طعام می‌داد ؛ مجنون هم در صف ایستاد که از دست لیلی غذا بگیرد ولی هنگامی که نوبت دادن غذا به مجنون شد؛ لیلی با قاشق ظرف مجنون را شکست و بعد از این موضوع مجنون گفت: همچو دگران نداد کامم وز سنگ ستم شکست جامم با من ، نظریش، هست تنها آزردگی‌ای جز این ندارم کان لحظه مرا که جام بشکست آزرده نگشته باشدش دست نکته مهم دیگر آنکه: اساسا این نوع نگاه به دعا، نگاه توحیدی نیست. گوینده این سخن نه خدای واحد، که جهان هستی را خدا می‌داند، آنجا که می‌گوید: و بدین‌گونه جهان هستی شما را با شرایط و افرادی روبرو خواهد کرد.... پس خدا کو؟! @Deebaj
✅دیباج نود و هفتم 🔶نگاه مکعبی 🖊علی‌رضا مکتب‌دار 📌چرا فلانی بی‌اعتنا از کنار من رد شد؟ چرا جواب سلام من را نداد؟ چرا این قدر اخم‌هایش درهم است؟ مگر طلبکار است. گویا از دماغ فیل افتاده است و.... 📌اینها و صدها مورد دیگر، نمونه‌ای از قضاوت‌هایی است که ما تقریبا هر روزه درباره دیگران با دیدن یک بُعد از ابعاد رفتار آنان داریم. 📌ما عادت نداریم ابعاد مختلف رفتار افراد را بررسی کنیم و از بس برای قضاوت‌کردن و تصمیم‌گرفتن، عجله داریم، فکر نمی‌کنیم که می‌توان و باید از زاویه و زوایای متعدد دیگری نیز به رفتار افراد نگریست و سپس بر اساس آن نگاه، به قضاوت و داوری درباره رفتار آنان نشست. 📌انسان موجودی به‌غایت پیچیده است. مثل گیاه و یا حتی حیوان نیست که نیازها، علایق، انگیزه‌ها و حساسیت‌های بسیط و غیرپیچیده‌ای داشته باشد؛ بلکه موجودی است که از این جهات بسیار پیچیده است. قاعدتا رفتار او نیز نشأت‌یافته از همین ابعاد پیچیده وجود اوست و قضاوت درباره آن کاری است دشوار. 📌حال اگر به این نکته مهم درخصوص انسان‌ها توجه داشته باشیم، در مواجهه با رفتارهای آنان، تلاش می‌کنیم از زوایای گوناگون به رفتار آنان نگریسته و جوانب مختلف؛ اعم از نیازها، انگیزه‌ها، زمینه‌ها، حساسیت‌ها و... را در تحلیل رفتار آنان درنظر گرفته و سپس درباره رفتارهای ایشان و نه شخصیتشان، به داوری بنشینیم.