فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠برنامۀ توسعه به یک مناسک در ایران تبدیل شده
🎥حجت میرزایی، برنامه شیوه
تا حد زیادی برنامۀ توسعه به یک مناسک در ایران تبدیل شده است. گویی برنامه میریزیم که چیزی به اسم سند برنامه وجود داشته باشد.
انتظار داریم که یک برنامه بگوید جامعه به کجا میخواهد برود و مسیر چیست و از چه پشتوانههایی برخوردار است.
@Kolbe_Andishe_Farhang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠تعارض منافع در تنظیم و اجرای برنامه هفتم!
🎥حسن چنارانی، برنامه شیوه
تعارض منافعی که در زمان تنظیم برنامه داریم در زمان اجرای آن نیز وجود دارد. همین برنامۀ هفتم هم چنین شده است.
@Kolbe_Andishe_Farhang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠مبارزه فرهنگی امام باقر(ع)
🎥 رهبر انقلاب
مبارزه با تحريف در دوران امام باقر(ع) نسبت به پيش از زمان آن حضرت، مشروحتر و مبسوطتر و گستردهتر انجام شد. مقصود از مبارزه با تحریف این است که دین مقدس اسلام اساسا با معارف و احکامی که دارد برای جامعه اسلامی، یک خصوصیاتی و شرایطی را مقرر کرده که اگر مردمی آن معارف را بدانند و به آن پایبند باشند، ممکن نیست بعضی چیزها را تحمل کنند. مثلا حکومت ستمگران را، یا حکومت فاسق و فجار را، یا حکومت از دین بی خبرها را تحمل نمی کنند. تبعیض را و تقسیم غیرعادلانه ثروت در جامعه را قهرا تحمل نمی کنند و بسیاری از این فسادهایی که در جامعه را قهرا تحمل نمی کنند و بسیاری از این فسادهایی که در جوامع اسلامی هست، این با احکام اسلامی و با نظام اسلامی سازگار نیست.
مبارزه فرهنگی فقط نشستن و از احکام اسلامی چیزهایی را بدون یک جهت گیری انقلابی و مبارزی بیان کردن نیست، بلکه مبارزه فرهنگی این است که ذهنیت حاکم بر مردم را عوض کنند تا راه را بر حکومت الهی هموار کنند و راه را بر حکومت طاغوتی و شیطانی ببندند و امام باقر(ع) این کار را شروع کرد.
@Kolbe_Andishe_Farhang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠ما تیغ به خلق و خوی قیصر و کسری کشیده ایم!
🎥 سکانسی زیبا از مناظره مسلم بن عقیل و عبیدالله بن زیاد در سریال مختارنامه
🔹مسلم خطاب به عبیدالله: مرتد تویی که بیقصاص آدم میکشی و خون کسانی را میریزی که کشتنشان حرام است. کسی که از سر خشم و سوءظن آدم میکشد، بیشتر سزاوار ارتداد است. نفس و عرق چون تویی نجس است که دلت را خانه ابلیس ساختهای.
🔹عبیداللهبنزیاد: ابلیس تویی که به پیروی از هوای نفس بر خلیفه مسلمین شوریدی و بر ولی مسلمین تیغ کشیدی و بین مسلمین نفاق کردی. ارتدادت محرز و مسلم است. من تو را برای رضای خدا خواهم کشت، نه از سر هوای نفس.
🔗 طبق منابع تاریخی شیعه، نهم ذی الحجه سالروز شهادت مسلم بن عقیل این سفیر فداکار حسین بن علی(ع) در مسیر عدالت و حقیقت جویی است.
@Kolbe_Andishe_Farhang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 نگذارید این تجربه تلخ تکرار شود!
تغییر نظم جهانی را میتوان از تغییر شرایط حج امسال هم فهمید. این تغییر شرایط در کنار نویدها و امیدهایش، بیمها و هشدارهایی هم دارد. رهبر انقلاب در پیامش به کنگرهی عظیم #برائت_از_مشرکین، این بیم و امیدها را به فعالان سیاسی و فرهنگی امت اسلامی تذکر میدهد!
#وحدت همچنین بدین معنی است که پیشروان سیاسی و فرهنگی در کشورهای اسلامی، به گونهای هماهنگ، خود را آمادهی شرایط نظم جهانیِ پیش رو کنند؛ جایگاه شایستهی امّت اسلامی را در تجربهی جدید جهان که سرشار از فرصتها و تهدیدها است، به دست خود و به ارادهی خود تعیین کنند؛ نگذارند تجربهی تلخِ «مهندسی سیاسی و سرزمینیِ غرب آسیا به دست دولتهای غربی پس از جنگ جهانی اوّل» تکرار شود.(پیام امسال رهبر انقلاب به حجاج)
🎥این ویدئو مروری است بر تجربهی تلخِ مهندسی سیاسی و سرزمینیِ غرب آسیا به دست دولتهای غربی پس از جنگ جهانی اوّل در سایه غفلت مسلمین.
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠 ما همه فرعونیم،مصرهایمان فرق دارد!
🔹تصوری اشتباه ذهن ما را تسخیر کرده است. ذهن من و شمای حزب اللهی را میگویم. فکر می کنیم فرعون مآبانه زیست کردن مخصوص جماعتی خاص از خواص، بزرگان و اعاظم می باشد. فکر می کنیم فقط همان شخصیت های معروف و مشهور متصل به قدرت و ثروت هستند که زیست فرعونی را انتخاب کرده اند. همان شخصیت هایی که احتمالا الان در ذهنتان مرورشان می کنید؛ حداد، قالیباف، باهنر، لاریجانی،عارف، خاتمی، جهانگیری و روحانی و... همانهایی که به دنبال مصر های بزرگ اند. مصرهایی برای ارضای شهوت قدرت پرستی و زرپرستی شان.
اما خیر برادر. این تصور را به دیوار بکوب. ما هم فرعونیم. غالباً ما مدعیان پُرگو و خوش سخن هم به دنبال مصرهای خود می گردیم. فقط تفاوت مان در یک چیز است؛مصرهایمان کوچک و بزرگ می شود. همین.
🔹آری ما همان کوچک شده های بزرگانی هستیم که صبح و شب نقدشان می کنیم.
خود را گول نزنیم، بپذیریم که بخشی از دوستان به اصطلاح انقلابی ما هضم در مدلی شده اند که شاید سالها آن را نقد می کردند. با نسلی از جریان دانشجویی و جوانان انقلابی مواجه ایم که الگوی رشد در جمهوری اسلامی را توسط بزرگان و ادوار دانشجویی خود دیده اند. مسیر را یافته اند. اینها هم دنبال مصر خود میگردند، مصرهای کوچکی که پله پله تو را به مصر های بزرگتر میرساند.
🔹امروز مگر می شود ولع،حرص و طمع برخی جوانان جویای نامی که به هر دری میزنند تا به فلان پُست و جایگاه برسند را کتمان کرد؟ امروز مگر میتوان بازی برای کسب قدرت را توسط کسانی که آیه و حدیث از زبانشان نمی افتد را تکذیب کرد؟ کوس رسوایی برخی چنان بلند شده است که گوش فلک را کر کرده. به کجا چنین شتابان!
🔹این مشی مزورانه و غیر توحیدی سیاسی،متاسفانه امروز در بخش زیادی از بدنه فعالین دانشجویی و انقلابی رسوخ کرده است. طریقه ای که مبنایش انا ربکم الاعلی، عامل زمینه ساز روانی اش خودپرستی، کبر و غرور، قدرت خواهی، دیده شدن و خروجی اش چیزی جز حق و حقیقت را ذلیل کردن، ارزشها و آرمانها را به مسلخ کشاندن و قبیله گرایی و رفیق بازی را اصل قرار دادن نیست. خیلی خلاصه بگویم،این مسیر دعوایی را رقم میزند که بویی از توحید نبرده است.دعوایی غیرتوحیدی مبتنی بر انانیت و نخوت و رذالت.
🔹امام راحل چه زیبا این صحنه پُر تعفن را تقریر می کند:«دعواهای ما دعوایی نیست که برای خدا باشد. این را همه از گوشتان بیرون کنید! همهتان همه ما، از گوشمان بیرون کنیم که دعوای ما برای خدا است، ما برای مصالح اسلام دعوا میکنیم. خیر! مسئله این حرفها نیست. من را نمیشود بازی داد! دعوای خود من و شما و همه کسانی که دعوا میکنند همه برای خودشان است. همه میگویند پیش بده برای ما! همه میخواهند تمام این قدرت چی چیه آخه. آخر من نمیفهمم چه قدرتی الآن در کار هست!
در مغز همه این مطلب هست که همه بروند و من باشم! تا نروید سراغ اینکه یک انصافی در کار باشد، یک توجهی به خدا در کار باشد. یک حسابی در کار باشد، که خودتان از خودتان حساب بکشید که من امروز میخواهم چه بکنم، میخواهم همه مملکت ایران را به هم بزنم برای اینکه من باشم و هیچ کس نباشد نه، همه باشید، و همه هم حفظ کنید مملکت را.»
🔹باید برای نسل بعدی مدیران و کارگزاران جمهوری اسلامی ترسید. خروجی برخی مدیران نسل اول انقلاب که شکنجه دیده بودند، زندان کشیده بودند، جنگ را دیده بودند، این شده است که می بینید، خدا عاقبت مان را با نسلی بخیر کند که علاوه برآنکه رنجی را ندیده است بلکه سر سفره آماده و پهن شده ای بزرگ شده است که لقمه ای جز عافیت طلبی و منفعت طلبی نگرفته است. باز نسل قبلی حداقل هزینه ای را داد و به مطاعی رسید، با نسلی که ذره ای برای آرمانها و اصول انقلاب هزینه ای نداده بلکه خود را ذی حق در بهره وری از امکانات جمهوری اسلامی می داند چه باید کرد؟! این جوانان حقیقتا آینده نگر برای تکتک کنشها،حرفها و اقدامات خود طراحی دارند. طراحی مبتنی بر کسب قدرت. طراحی صحنه ای که در آن او به هر چیزی می اندیشد جز رضایت ذات اقدس اله. صحنهای که به واقع می توان گفت ابلیس آن را پیریزی کرده است.
🔹 این جریان خطرناک رسوخ کرده در بدنه فعالین انقلابی و دانشجویی همچون برخی بزرگانشان اصالت را به کسب کرسی قدرت می دهند و همه چیز را به پای آن قربانی می کنند. همیشه سعی دارند وسط بازی کنند و خدای نکرده با حرف تیز و لبه داری دل عدهای را نلرزانند. اینان بر اساس فقه ماکیاولی عمل می کنند و نه فقه جعفری، دین و ارزشها را ملعبه امیال نفسانی خویش کرده و تاکتیک را بر تئوری ارجح می دانند. حاضرند با هر کس و ناکسی ائتلاف کنند،حاضرند کسانی را در کنار خویش بگذارند که بدیهیات اخلاقی و اصولی را زیر پا له می کنند. خلاصه از اینان باید ترسید.
✍علی ریاحی پور
@Kolbe_Andishe_Farhang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠از خطرناک ترین دام شیطان!
🎥این صدای بهشتی است...
من دوست دارم بر نام پاک پیغمبر و دودمانش شما درود بفرستید، اما نه به مناسبت ورود من!
خواهش می کنم این مساله منسوخ شود در این جلسه.
از خطرناک ترین دام های شیطان بر سر انسان های حق پرست یکی صدای کفش کسانی است که دنبالش می افتند...
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠 درباره نوچه پروری
🔹یکی از موارد تحریف، معنا کردن کار تشکیلاتی به نوچه پروری است. برخی سمّ نوچه پروری را به مدیریت ها تزریق می کنند، به ویژه جوانان انقلابی را آلوده می سازند و از این کار به عنوان تشکیلاتی بودن و داشتن سرمایه انسانی یاد می کنند.
🔹تشکیلاتی بودن با همکاری، انسجام، با ارتباط، برنامه ریزی و هدفمندی، با شناخت نیروها و تقسیم کار و مشارکت، با تقدم ضوابط بر روابط با نظارت و ارزیابی متقابل نیروها معنا پیدا می کند. این مولفه ها اگر همه با هم باشد، استحاله فرد در تشکیلات را شاهد نیستیم. در غیر اینصورت، تشکیلات و سازمان هم طاغوتی خواهد بود، حتی اگر نام اسلام و مردم را در پیشانی داشته باشد. تشکیلاتی کار کردن، خوب است، هر چند می تواند دچار آفت باشد.
🔹اما نوچه پروری از آغاز، خودش یک آفت است. روابطی بر اساس منفعت متقابل شکل می گیرد هر چند ممکن است توهم خدمت و مبارزه و ...در بین باشد. روابط افراد در نسبت با یک فرد تنظیم می شود. یکی، شمع جمع می شود و بقیه، جایگاه و هویت خود را در نسبت با او - و نه در نسبت با اهداف و ضوابط - تعریف می کنند.
🔹در نوچه پروری، یک فریب بزرگ وجود دارد. افراد توسط فردی که محور است، رشد پیدا نمی کنند؛ بلکه به خدمت گرفته می شوند، در ازای فرصت خدمت، متنعم می شوند؛ و همزمان مدیون می گردند. جزء تیم می شوند -تیم مدیریتی، تیم رسانه ای - در عوض، فردیت و قدرت تشخیص را واگذار می کنند. تا آنجا که چشم باز می کنند و می بینند صحبت از ضابطه حرکت و تشخیص فردی، به ناسپاسی و قدر نشناسی و تک روی معنا می شود.
🔹نوچه پروری، یک آفت است. به چاپلوسی و بی شخصیتی دامن می زند. افرادی تحویل می دهد بی هویت و بی ضابطه که می توانند تناقض ها را با وقاحت جمع کنند. نوچه پروری یک شیوه طاغوتی برای پیشرفت و گسترش نفوذ است.
🔹خطر مهم نوچه پروری بین نیروهای انقلابی این است که نیروهای انقلابی را به نام ارزش ها، به نام انقلاب از انقلاب می گیرد. نیروهای انقلابی را به افرادی فرصت طلب، توجیه گر و محافظه کار تبدیل می کند که خدمت را هم به چشم فرصتی برای جلب منفعت و تثبیت جایگاه و نردبانی برای دستیابی به جایگاه دیگر تبدیل می کند. نوچه ها هم از رشد نوچه پرور، شاد می شوند؛ او که رشد کند، نوچه ها هم بزرگ می شوند ...
@Kolbe_Andishe_Farhang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠چه کسی پشت چنین اتفاقی است؟
🎥دکتر فرشاد مومنی
در کشور ۲۰۰ میلیارد دلار خانه خالی داریم که با انگیزههای سوداگرانه ساخته شده است؟
بازدهی رانتی بخش ساختمان را آنچنان بالا بردهاند که بالغ بر ۲۰۰ میلیادر دلار از ساختمانهای کشور بلااستفاده است چون با انگیزههای سوداگرانه ساخته شدهاند.
مجموع مجوزهای خودروسازی که در ایران صادر شده معادل کل واحدهای خودروسازی در آلمان، ژاپن، آمریکا، فرانسه، کره جنوبی، ایتالیا، اسپانیا، برزیل و ترکیه است، چه کسی پشت چنین اتفاقی است؟
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠 اهداف اولیه سیاست
یکی از اهداف اولیه سیاست خیر عمومی، بازسازی زیربنای زندگی مدنی است. این سیاست به جای آن که بازتوزیع ثروت برای افزایش مصرف خصوصی را وجهه همتش قرار دهد، به ثروتمندان مالیات می بندد برای این که موسسات و خدمات عمومی را بازسازی کند تا فقیر و غنی به یک اندازه بتوانند از مزایای آنها بهره مند شوند.
نسل قبلی در آمریکا، سرمایه گذاری زیادی روی ساخت بزرگ راه ها کرد که تحرک و آزادی فردی بی سابقه ای برای آمریکایی ها فراهم آورد، ولی در کنارش وابستگی به خودرو شخصی، گسترش حومه نشینی، تخریب محیط زیست، و شیوه های زندگی فرساینده روحیه جمعی را هم افزایش داد.
نسل حاضر می توانست به همان اندازه سخاوتمندانه، روی زیر ساختی برای تجدید حیات مدنی، سرمایه گذاری کند : مدارس دولتی خوبی بسازد که فقیر و غنی به یک اندازه راغب به فرستادن فرزندان شان به آنها باشند؛ وسایل نقلیه عمومی را تقویت کند تا مرفهان هم به استفاده از آنها تشویق شوند؛ و درمانگاه های دولتی، زمین های بازی، پارک ها، مراکز تفریحی، کتابخانه ها، و موزه هایی بسازد که – لااقل بشود آرزو کرد- مردم را از محله های دربسته خودشان به فضاهای مشترک شهروندی دموکراتیک مشترک بکشانند....
... وقتی نابرابری زیاد می شود، فقیر و غنی، کاملا از هم جدا می شوند. اغنیاء فرزندان شان را به مدارس غیردولتی( یا مدارس دولتی محلات بالای شهر) می فرستند و مدارس دولتی می ماند برای بچه های خانواده هایی که گزینه دیگری ندارند. همین اتفاق در سایر موسسات و مکان های عمومی هم می افتد. باشگاه های خصوصی، جای تفریحگاه ها و استخرهای عمومی را می گیرند. محله های مسکونی ثروتمندان، دارای نگهبانان خصوصی می شوند و اتکای کمتری به پلیس حکومت پیدا می کنند. اتوموبیل های دوم و سوم خانواده، از نیاز آنها به وسایل نقلیه عمومی می کاهد. و الی آخر. به این ترتیب، اماکن و خدمات دولتی از وجود ثروتمندان خالی می شوند و می مانند برای کسانی که بضاعت بیشتر از آنها را ندارند.
این اتفاق، دو نتیجه بد به بار می آورد که یکی مالی و دیگری مدنی است. اول این که خدمات دولتی تنزل می کند، چون کسانی که دیگر از آنها استفاده نمی کنند رغبت کمتری به حمایت از آنها با پرداخت مالیات، پیدا می کنند. دوم این که مکان ها و موسسات عمومی از قبیل مدرسه ها، پارک ها، ورزشگاه ها، و فرهنگ سراها، دیگر همه ی قشرها را در بر نمی گیرند. مراکزی که زمانی محل تجمع مردم بودند و حکم آموزشگاه های غیررسمی فضلیت های مدنی را داشتند، روز به روز کمتر می شوند. وقتی که عرصه عمومی خالی شد، پرورش احساس هم بستگی و آموزش حس جمعی، که شهروندی دموکراتیک در گرو آن است، دشوار می شود.
✍مایکل سندل، کتاب عدالت، کار درست کدام است؟ ص۲۶۶ و۲۶۷
@Kolbe_Andishe_Farhang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠مصلحت
نه نفوذیاند نه ساواکیاند نه آنچنان دنبال میز و صندلیاند نه بقایای رژیم گذشتهاند.
انقلابی مخلصاند و بخاطر علقهای که به نظام دارند ظلم را توجیه میکنند و عدالت را مصلحت نمیدانند.
فیلم #مصلحت حرفهای رو به جلو زیاد دارد.
ولی این تصویرش از ماله کشی خیلی شبیه امروزمان است.
فیلم خیلی بچه مثبتی تمام شد.
فکر کنم برخوردی که با «دیدن این فیلم جرم است» کردند حتما در ذهن تهیه کننده اثر داشته است.
ولی فیلم آنقدر حرفهای آوانگارد دارد که حتما به دیدنش میارزد.
نمیفهمم همین روایت مثبت از عدالت و مصلحت را هم چرا نمیپذیرند و ۴ سال فیلم را توقیف کردند.
✍وحید اشتری
@Kolbe_Andishe_Farhang
سیره امام هادی از زبان رهبرانقلاب - @khamenei_history.mp3
903.5K
💠امانت حکومت اسلامی، از این گذرگاههای سخت عبور کرده!
🎙مبارزات و سختیهای امام #هادی از زبان رهبرانقلاب
@Kolbe_Andishe_Farhang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠مسئله غدیر اقامۀ عدل است
اینکه در روایات ما و از آن زمان تا حالا این #غدیر را آن قدر ازش تجلیل کردهاند، نه از باب اینکه حکومت یک مسئلهای است، حکومت آن است که حضرت امیر به ابن عباس میگوید که «به قدر این کفش بیقیمت هم پیش من نیست» (نهج البلاغه، خطبه۳۳) آنکه هست #اقامه_عدل است. آن چیزی که حضرت امیر - سلام الله علیه - و اولاد او میتوانستند در صورتی که فرصت بهشان بدهند، اقامه عدل را به آن طوری که خدای تبارک و تعالی رضا دارد انجام بدهند، اینها هستند، لکن فرصت نیافتند. زنده نگه داشتن این عید نه برای این است که چراغانی بشود و قصیدهخوانی بشود و مداحی بشود، اینها خوب است، اما مساله این نیست. مساله این است که به ما یاد بدهند که چطور باید تبعیت کنیم، به ما یاد بدهند که غدیر منحصر به آن زمان نیست، غدیر در همه اعصار باید باشد و روشی که حضرت امیر در این حکومت پیش گرفته است باید روش ملتها و دستاندرکاران باشد.
✍ امام خمینی(ره) _ ۲ شهریور ۱۳۶۵/ ۱۸ ذی الحجه ۱۴۰۶
📚 صحیفه امام خمینی (ره)؛ جلد ۲۰، صفحه ۱۱۲
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠بازار حکمرانی داغ است، پس با جمهوریت چه کنیم؟
بحث در باب #حکمرانی در مجموعۀ نهادهای حاکمیتی بسیار پرمشتری است این روزها. بازار همایشهای تبیینی در این موضوع بسیار داغ است. هر هفته در کنار و گوشۀ کشور، چندین نشست و برخاست با عناوین و زیرموضوعات متنوع برگزار میشود که مقصود همۀ آنها فضیلتتراشی برای مفهوم «حکمرانی» است.
در نگاه اول، این حد از تمرکز بخشنامهای بر برکشیدنِ مفهوم «حکمرانی» نشانۀ یک چرخش است؛ چرخشی انتقادی که احتمالاً نشان میدهد کاستیهایی در شیوۀ حکومتداری کنونی میبینیم و برای رفع این کاستیها، نسخۀ «حکمرانی به جای حکومتداری» را پیشنهاد میکنیم.
هر بازاندیشی اصلاحگرانهای در شیوۀ حکومتداری، مغتنم است، اما مسئله اینجاست که تا امروز هر آنچه در باب ویژگیها و فضایل «حکمرانی» شنیدهایم چیزی به #جمهوریت اضافه نکرده است. در جلسات و نشستها، مفهوم حکمرانی را زیر و رو میکنیم و از صدها زاویۀ بدیع، متنوع و متفاوت آن را میکاویم. در نهایت به این خصیصۀ محوری برای حکمرانی میرسیم: «مشارکت دادن تمام ذینفعان در امر حکومت»!
خب؛ آیا این یک ویژگی بسیار متمایز! که برای حکمرانی یافتهایم در جمهوریت یافت نمیشود؟
ما دچار رودربایستی با جمهوریت شدهایم. نمیخواهیم و نمیتوانیم به الزاماتش پایبند باشیم و هزینههای این پایبندی را بپردازیم. بنابراین مدام بازی درمیآوریم و برایش رقیب و معادل و مترادف میتراشیم.
گویی در مخصمهای گرفتار آمدهایم و میخواهیم از این مخمصه خلاص شویم و در جستجوی راه خلاصی، فعلاً به حکمرانی رسیدهایم! هم مقبول عام است، هم نزدیک به ادبیات رایج جهانی!
اگر حاضریم این همه هزینه بدهیم؛ آنچنانکه حتی بگوییم شیوۀ حکومتداری ما ایراد دارد و باید از حکومتداری به حکمرانی تغییر وضعیت بدهیم، چرا عارمان میآید بگوییم «باید به جمهوریت برگردیم»؟
جمهوریت چه چیزی نداشت که رفتیم سراغ حکمرانی؟
جمهوریت که مال خود ماست. برایش انقلاب کردهایم، به پایش خون دادهایم، حلاوتش را چشیدهایم و برکتش را دیدهایم.
اگر دنبال حکمرانی هستیم، پس با جمهوریت چه کنیم؟ بفرستیمش موزه؟
✍روح الله رشیدی
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠اسلام حکومت به آن معنا ندارد
بخش1⃣
«اسلام حکومت به آن معنا ندارد، اسلام خدمتگزار دارد.» این جملهای است از امام خمینی (ره) که اخیراً در تبلیغات محیطی شهری در تهران میبینیم. از این جمله قرار است چه پیامی به عموم ما برسد؟ همان که میرسد و میشنویم: اسلام حکومت به آن معنا که فکر میکنیم ندارد. دربارهی حکومت عموماً چه فکری میکنیم؟ حکومت عامل اصلی سلب آزادیهای ما است، دخالتگر بزرگ تاریخ در بازار، عامل اخلال، کانون تجمع ذینفعان عمده، پرمصرفِ کمبازده، غیرقابل اعتماد، بستر فساد و انواع تصورات رایج دیگری که در مجموع أصل حکومت را شرّی معرفی میکنند که پیشتر لازم بود، اما به زودی شاید دیگر لازم هم نباشد. شاید در استقبال از روند تحولات جهانی و به کمک فناوریهای شبکهای به زودی بتوانیم حکومت را به تمامی به «خدمات» تبدیل کنیم و به خود مردم واگذار کنیم و اینگونه همان «امامت امت» را که امام راحل در پیام 12 فروردین 58 گفته بود به چشم ببینیم. این است که هم بخش سلبی آن جمله که «اسلام حکومت به آن معنا ندارد» برای عموم ما معنادار است و هم بخش ایجابی آن که «اسلام «خدمت»گزار دارد» و در گوش ما حکومت را به خدمات (Services) تحویل میبرد.
بر خلاف آنچه از انبوه مسائل حکومت ممکن است به ذهن متبادر شود، روح همهی مسائل امروز ما اصل حکومت یا دولت به معنای عام کلمه است، نه قوهی اجرایی، بل آن شخصیت عمومی که پشت سازمان قدرت است، آن مرجع ضمیری که میتوان به او اشاره کرد و مسئولیت همهچیز را «رسماً» از طریق سازونهاد حکومت بر عهده او گذاشت. این خودآگاهی، قرارگرفتن در نقطهی جمع و پذیرفتن مسئولیت کل، قائمهی دولت است، و باز درست همین قائمه است که به علل مختلف (أعم از تجارب تاریخی ایرانیان از قاجار به این سو، موج اخیر تکنولوژی، فشار تبلیغاتی بر جمهوری اسلامی و نفوذ ترجمهها در نرمافزارش و ...) زیر ضربه است و میرود تا از پا درآید. جالبتر از همه گفتار خود دولتمردان است. شاید این اولین بار در تاریخ دولت در ایران باشد که خود دولتمردان صراحتاً از تلاش برای حذف دولت سخن میگویند. به عنوان نمونه دکتر میثم لطیفی، معاون رئیس جمهور در همایشی گفته: «بر خلاف الگوی غربی که حکمرانی را مبتنی بر Nation State (دولت ملت) تعریف میکند، علیالمبنا ما با این مشکل داریم و مسئلۀ ما امام و امت است» و هرچند شاید ایشان در جستجوی الگوی دیگری از دولت باشد، وجه سلبی حرفش روشن و وجه ایجابیش مبهم است و معلوم است کدام کار میکند. در نمونه دیگری دوستی که در معاونت سیاسی ریاستجمهوری کار میکند یادداشتی در فضای مجازی منتشر کرده و صراحتاً عنوانش را گذاشته: «ما دولت را نابود میکنیم» تا هدف عملیات برای همه واضح و روشن باشد. اما مهمتر از همه اینها سند تحول دولت است که جا به جا به عنوان مردمیسازی و امثال آن، ضعیف کردن دولت را در دستور کار قرار داده. قطعاً نسخه نجاتبخش ما امروز مشارکت هرچه بیشتر مردم در کار حکومت است (و در این کانال بارها این را گفتهایم)، اما جای تأمل است که چطور مردمیسازی به سادگی به ضعیف کردن دولت تعبیر میشود، نه حتی کوچک کردن دولت در هزینهها و کمکردن سهم مداخلاتش، بلکه تضعیف ذهنیتش و هدف قراردادن خودآگاهیش. اینجا مسائلی در حال خلط با هماند که باید با تیزبینی از هم جدا شوند و قطعاً دولت مسئلهای نیست که بتوان با مسامحه دربارهاش سخن گفت و سخنی را ترویج کرد. خودآگاهی دولت قائمهای است که اگر فرو بریزد معلوم نیست کار دست «مردم» بیفتد و اصولاً «مردم» در این گفتارها واژهی مبهمی است که لَه یا علیه دولت شکل میگیرد، معلوم نیست با فرض نبود دولت، دیگر چه موجودیتی میتواند داشته باشد. باز هم این خودآگاهی چیزی نیست که بتوان آن را تراشید و نگه داشت، صفر و یکی است، معلوم نیست تضعیف خودآگاهی دولت به انصراف تاریخی یک ملت از سیاست منجر نشود، چنانکه در کشورهایی مثل آلمان بعد از جنگ دوم شده است. و نمیدانم این تصورات «سوئیسی» از دولت چه تناسبی با جمهوری اسلامی ایران دارد که متهم به ایجاد بینظمی کلی در جهان است و از درون و برون تهدید میشود؟! این خودآگاهی، پذیرفتن مسئولیت همه چیز و قرار گرفتن در کانون عمومیت، نه تنها قائمهی دولت که قائمهی ملت هم هست، مردم را هم همین خودآگاهی «مردم» میکند و از این رو همان معروفی است که امر به آن واجب است، امر به دولت امر به معروف است، اگر این قائمه را از دولت بیابیم و بفهمیم.
✍️محمد هادی محمودی
#بازنشر
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠اسلام حکومت به آن معنا ندارد
بخش2⃣
باز گردیم به جمله امام (ره)، راستی اسلام به چه معنا حکومت ندارد و این چطور میشود سخن کسی باشد که برای حکومت انقلاب کرده، پایی روی عقاید رایج در باب حکومت گذاشته و جای دیگری گفته «الاسلام هو الحکومة بشؤونها؛ اسلام عین حکومت است با همه شئون حکومت»؟ «اسلام حکومت به آن معنا ندارد»، آن معنا را امام خمینی (ره) در همان سخنرانی که این جمله از میانهاش بریده شده گفته است: «که حکومت کنند به مردم و خودفروشى کنند به مردم و مردم را از خودشان بترسانند ... همه شماها خدمتگزار خودتان را حساب بکنید، نخواهید که هى به شما مدح بگویند و ثنا کنند و- نمىدانم- فریاد بکشند و با هم دعوا بکنید، اگر این چیزها را کنار بگذارید و خودتان با هم تفاهم کنید و دوستى داشته باشید، این براى ملت چه لذتى دارد!» جهت سخن امام (ره) پیراستن حکومت از کامروایی حاکمان و یادآوری معنا و مسئولیت عمومی آن است. این نه تنها نهاد حکومت را تضعیف و کوچک نمیکند و آن را چون زائدهای از میان برنمیدارد، بلکه به عکس آن را از ریشه تازه و محکم میکند. به خلاف آنچه امروز میپنداریم، حکومت از نظر امام حتی بیشتر نهاد (یا به بیان امام دستگاه) اداره و اجرا است تا قانونگذاری، این است که در «ولایت فقیه» میگوید: «اعتقاد به ضرورت تشکیل حکومت و برقرارى دستگاه اجرا و اداره جزئى از ولایت ... مبارزه و کوشش برای آن از اعتقاد به ولایت است».
مسئله اینجا، چند تابلوی تبلیغات شهری یا گفتههای این و آن نیست، حتی بازگشایی عقاید رایج و در دست ترویج دربارهی حکومت هم کاری تکراری است، مسئلهی حیاتی از دست دادن فرصت بازسازی دولت است، فرصتی که امروز داریم و شاید فردا نداشته باشیم. به مصداق آنکه «آنجا که خطر هست، مایهی نجات هم هست»، شاید امروز بیش از هر وقت دیگری بتوانیم دولت را به یاد بیاوریم و نیرویی برای احیاء آن داشته باشیم. اگر چنین عزمی داشته باشیم آنگاه به امام (ره) احتیاج وافر داریم، نه آنکه جملاتش را مصادره به مطلوب و عرف امروز کنیم، بلکه آنها را در لحظهی «بنیانگزاری» بشنویم، آنجا که خودآگاهی دولت و ملت از صفر شکل میگیرد و هر دو روی پای خود میایستند. این همان نقطهای است که هر روز نیاز داریم زیر پای خود بیابیم تا دولت و ملت باشیم. اگر بیگانگی خود با آن نقطه را با تکیه به مشهورات رایج از میان ببریم، نیروی به ودیعه نهاده شده در آن را به تمامی خنثی میکنیم و آنگاه دیگر چگونه میخواهیم بایستیم تا گام دومی برداریم؟ و اگر چنین کنیم ماله روی یک بیمسئولیتی تاریخی میکشیم که معلوم نیست دیگر کی جبرانپذیر باشد. دربارهی دولت با طمأنینه بیشتری بیندیشیم و عمل کنیم، اگر به تاریخ دولت در ایران هیچ نظری نمیاندازیم، دست کم طرحهای مختلف دولت در همین دنیای امروز را ببینیم و بفهمیم راهی که علیه دولت میرویم تنها راه نیست، بلکه تنها راه در سیاست همان راه اشتباه است، سیاست صحنه فرصت است.
✍️محمد هادی محمودی
#بازنشر
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠ولایت یعنی...
ولایت علی، نه علی را دوست داشتن که فقط علی را دوست داشتن است.
ولایت علی، علی را سرپرست گرفتن و از هواها و حرف ها و جلوه ها بریدن است. و این ولایت، ادامه ولایت حق است و دنباله توحید، آن هم توحیدی در سه بعد؛ در درون و در هستی و در جامعه ؛ که توحید در درون انسان، هواها و حرف ها و جلوه ها را می شکند؛ هواهای دل و حرف های خلق و جلوه های دنیا را.
و در جامعه طاغوت ها را کنار می ریزد و در هستی خدایان و بت ها را.
ولایت یعنی تنها علی را حاکم گرفتن و تنها او را دوست داشتن و این و ولایت و سرپرستی است که معاویه و احمد حنبل و جرج جرداق و و و از آن بهره ای ندارند، که حاکم در درون آنها و محرک در وجود آنها امر علی و دستور علی نیست؛ که هواها و حرف ها و جلوه ها در آنها حکومت دارند.
معاویه گرچه علی را دوست دارد، ولی سلطنت را بیشتر از علی خواهان است و دوستدار آن است.
و احمد حنبل گرچه برای علی شعر می سراید اما حکومت دیگری را به عهده دارد.
و جرج جرداق گر چه از چه از علی می نویسد، اما برای علی نمی نویسد؛ که محرکی دیگر دارد و عاطفه ای فقط او را به چرخ انداخته است.
اما مالک؟
این مالک است که ولایت علی را به عهده دارد و این بار گران را به آسانی می کشد.
مالک چند سال برای نابودی معاویه رنج کشیده و کوشش کرده است. خویش و فامیل و قبیله اش را به خون کشیده، شب ها و روزها را بر روی لبه تیغ و سر نیزه ها گذرانده و شمشیر زده و شمشیر زده تا این که لشگر شام را عقب رانده و معاویه را به حرکت وادار کرده و در بیرون از خیمه آماده فرار نموده، هان چیزی نمانده تا این بت بزرگ بشکند و این طاغوت سرکش بمیرد و یا فراری شود و مالک به هدف نهایی، به پیروزی محبوب دست بیابد و در میان قومش و در میان تمام مردم به بزرگی معرفی شود و بر رقیب خودش، اشعث و بر قبیله رقیبش، کنده، پیروز شود.
درست در این هنگام، در این هنگام، علی او را می خواند، علی او را می طلبد. علی می گوید که برگرد.
و این از مرگ سخت تر و این از مرگ جانکاه تر است.
مخالفت یک هوی، مخالفت یک هوس، مخالفت با یک حرف و گذشتن از حرفهای خلق، مخالفت با یک جلوه از جلوه های دنیا ما را می شکند، ما را از پای در می آورد. ما از راه حق با یک حرف با یک فحش با یک پشیز باز می گردیم و اما مالک؟ و اما مالک؟
او از تمام هواهای چند ساله و تمام حرف های مردها و زن های عرب و از زمزمه خفیف زبان ها بر سر راه مردان فاتح و از نگاه های شیفته سرداران و پیروز و از تمام جلوه های دنیا، از این همه می گذرد و باز می گردد و به علی این سرپرست آگاه ملحق می شود. چرا؟ چون در درون مالک، دیگر هواها و غریزه ها حرف ها و زمزمه های زن های عرب جلوه های پررنگ و برق دنیا حاکم نیست، اینها کوچکتر از این هستند که در روح بزرگ مالک موجی و حرکتی ایجاد کنند.
این بادهای بی رمق بیچاره تر از این است که در این دریای بزرگ، طوفانی بپاکند: مالک از هواها از حرف ها از جلوه های دنیا بزرگتر است و عظمت او اسیر این حقارت ها نیست. او در سطح غریزه نیست. او انسانی است که در حد وظیفه زندگی می کند و زندگی و مرگ او با این معیار می خواند، او کوه است از طوفان نمی لرزد. او کاه نیست تا با نسیمی از دهنی زیر و رو شود.
او به ولایت رسیده و از نعمت ولایت برخوردار است. نشستن و ایستادن و آمدن و رفتن و دوست داشتن و دشمن داشتن او همه از سمت ولی کنترل می شود؛ نه از طرف هواها و حرف ها و جلوه ها. مالک این را یافته که علی این مرد آزاد از غیر حق و این انسان آگاه حق، بیش از مالک به مالک علاقه دارد و بیش از مالک از مصالح و منافع مالک آگاهی دارد و بیشتر از مالک به منافع او می اندیشد و بهتر به منافع او می اندیشد؛ پس دیگر جای درنگ نیست و جای سرکشی نیست؛ که سرکشی ها حماقت های زیان آوری بیش نیستند. جای تسلیم است و اطاعت و پیروی و تشیع و دنباله روی.
✍ علی صفایی(عین.صاد)
📚کتاب غدیر
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠 مناسک اجتماعی-سیاسی غدیر
غیر از اطعام، غدیر چه مناسکی به خود دیده یا از چه سننی بهره برده است؟
1⃣ از "تعارف" تا "مواخاة"
غدیر، تجلی "فاصبحتم بنعمته اخواناً" هم هست. "ولایت عرضی" و پیوند اجتماعی مردم ذیل "ولایت طولی"(امامت) کارکرد دیگر غدیر است.
اصلا مهمانی و اطعام برای این منظور مورد تاکید است و میشود خروجی اش را سنجید.
از مراوده با همدیگر(تعارف) تا پیمان برادری(مواخات) مستحبات این روز است.
در دنیای مدرن _که "اهالی" را "شهروند" و مناسبات آموزشی، حمایتی، ضمانتیِ گذشته را بجای "باهم- از هم" به "موسسات مدرن" سپرده و با متمرکز کردن، کنترل پذیر و هدایت شونده کرده است_ بیشتر این کارکرد غدیر (اگر نصابش رعایت شود) مهم شده است.
2⃣ مناشده!
غدیر، عید سیاست و دخالت مردم در امر حکومت هم هست.(رهبری۷۵/۲/۱۸)
بحث بر سر حاکم، صفات و شرایط او، احتجاج به غدیر را به "شورای خلافت" (ذی حجه سال۲۴ه) کشاند. اینبار غدیر نه با مهمانی که با "مناشده" خود را نشان داد!
مناشده، قسم دادن برای اظهار شهادت است. حضرت امیر(ع) یکبار دیگر هم در زمان حکومت خود وقتی، او مورد تردید واقع شده بود در صحن علنی مردم و میدان شهر، مناشده برقرار کرد(مناشده رحبه). از حاضرین خواست هرکه در غدیر بود بلند شود و شهادت دهد!
برای پیروان غدیر، شاخص کردن ولایت غدیر و سنجش حکمرانی ها بر اساس معیارهای امامت غدیر، میتواند مضمون و محتوای سالگشت های غدیر باشد. افتخار به داشته ها و مطالبه کمبودها و احتجاج با منکران و منتقدان، بازتولید مناشده در عصر ماست.
چنین غدیری هرگز یک فستیوال و زنگ تفریح و "روز رُفع القلم" نمی شود.
✍محسن قنبریان
@Kolbe_Andishe_Farhang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠تحمل نقد!
امین سلیمی، بخاطر نقد ماجرای استیضاح وزیر کشور با همکاری مجلس موسوم به انقلابی و صداوسیمای موسوم به تحولخواه مجبور به کناره گیری رسمی از تلویزیون شد.
واژگان انقلابی و تحولخواه، عجیب روزگار مبتذلی را دارند تجربه میکنند.
افق را با پول قرب سپاه با این استدلال راه انداختند که جا برای انقلابی گری ما در شبکههای دیگر تنگ است.
میخواستند با بی بی سی و من و تو رقابت کنند الآن مشغول رقابت با شبکه قرآن در قعر جدول نظرسنجیهای تلویزیوناند.
چنان شبکه انقلابیای درست کردند که جا برای امثال سلیمی هم تنگ شد.
انقلابیگری را به #خبر_خوب پراکنی و اسپری کردن #امید ترجمه کردهاند.
هرکسی ماله دستش بزرگتر باشد انقلابیتر است.
همین چند دقیقهای که در کم ببینندهترین شبکه تلویزیون یک مجری به #سربازی_اجباری و کارگران عسلویه و غارت #هفت_تپه اختصاص میداد را هم تحمل نکردند و خلاص!
✍وحید اشتری
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠مسئله هویت، حلقه مفقوده فعالیت های محرومیت زدایی
🔹نهادهای متکفل حوزه محرومیت زدایی در کشور، در طول سالیان مختلف به اشکال گوناگونی جهت حل مسئله محرومیت، به ویژه در مناطق حاشیه ای شهرها مداخله داشته اند.
🔹 این مداخلات را به لحاظ رویکرد کلان می توان در چند دسته طبقه بندی نمود. مداخلات معیشتی، مداخلات مبتنی بر توانمندسازی شغلی و مهارتی و تحصیلی جامعه هدف و در نهایت مداخله در توسعه امکانات زیرساختی در جغرافیای هدف مهمترین رویکردهای غالب در این حوزه بوده اند.
🔹یکی از مسائلی که موجب شده است، علی رغم صرف بودجه کلان بسیاری از این برنامه ها، فاقد تاثیر پایدار بر پیشرفت مناطق محروم باشند، بی توجهی به حلقه ایجاد و تقویت هویت در این مناطق است. نگاه تهدید محور به مناطق مستضعف نشین، الگوی برنامه ریزی پیشرفت این مناطق را هم به راهبردهای ناظر به حل آسیب های اجتماعی تحدید نموده است.
🔹این در حالی است که فرصت ها و ظرفیت های اجتماعی (نخبگان علمی و اجرایی، شهدا، حفاظ قرآن و چهره های فرهنگی و ورزشی) که در هر یک از محلات محروم به وفور قابل احصا است، ظرفیت های بالایی جهت ایجاد هویت و تعلق محلی در جامعه محلی را دارد.در واقع وقتی صحبت از منطقه محروم می شود، این محرومیت غالبا ناظر به شاخص های اقتصادی است و چه بسا همین منطقه محروم از لحاظ ظرفیت فرهنگی و اجتماعی واجد ثروت های قابل توجهی باشند که بتوان با تکیه به آن به مواجهه موثر با محرومیت اقتصادی نیز پرداخت.
🔹اگر مسئله هویت محور برنامه های محرومیت زدایی قرار نگیرد و حس تعلق خاطر به محله هدف در جامعه محلی ایجاد نشود، هر چقدر هم که برنامه های توانمندسازی شغلی و معیشتی و تحصیلی در منطقه موفق باشد، به محض توانمند شدن اولین پروژه ذهنی جامعه هدف، تغییر محله سکونت به سایر مناطق شهری که سطح رفاه بالاتری دارند، خواهد بود.
🔹به تعبیر دیگر در این جنس از برنامه ریزی های منطقه ای اگر چه موجب توانمندی افرادی از جامعه مخاطب محلی شود، هیچگاه برای خود منطقه هدف، پیشرفت پایدار را به ارمغان نخواهد آورد و محوریت دادن به حلقه هویت است که می تواند به شکل همزمان در منطقه و جامعه محلی آن موجب پیشرفت شود.
✍میثم ظهوریان
@Kolbe_Andishe_Farhang
40.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠فرصت برابر در منابع
🎥حجتالاسلام محسن قنبریان، زنجان، تیرماه ۱۴۰۲
🔹ما در تحقق عدالت عقب هستیم.
🔹یکی از راههای تحقق عدالتاجتماعی، دخیل کردن خیل میلیونی مردم در چرخه تولید است.
🔹 منبر هیأت برای تعریض و کنایه نیست
بلکه باید صدای مردم برای مطالبهگری باشد.
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠 حاج سید اصغر حمال
امروز پادکست "ماجرای اصغر حمال" را که مجله پرگار منتشر کرده است، گوش دادم. این ماجرا را استاد حسین پاپلی یزدی در جلد دوم شاهکارش "شازده حمام" نقل می کند. ماجرایی شگفت اما واقعی و فراگیر در جامعه ی ماست؛ ماجرای "طبقه انگل" و چگونگی رشد آن در ایران. ایران همان طور که "طبقه فهیم" دارد، "طبقه انگل" هم دارد. اولی در کار ساختن ایران است، و دومی در کار تخریب ایران.
بگذارید خلاصه ماجرا را بگویم و بعد ببینیم این "طبقه انگل" چگونه و چرا ویرانگر جامعه ماست.
پاپلی یزدی در سال ۱۳۴۶ تصادفی اصغر حمال را در مشهد موقع گدایی می بیند و او را می شناسد. اصغر پیشتر در گاراژ اتو تاج در یزد باربری و حمالی می کرده. پاپلی احوالش را می پرسد و ناهار مهمانش می کند و با هم دوست می شوند. زمان می گذرد و ماجراهایی پیش می آید و اصغر و پاپلی رفیق می شوند و اصغر داستان زندگی اش را برای پاپلی می گوید.
قصه این است: اصغر برای زیارت به مشهد آمده و شبی کنار حرم نشسته و سرش را روی زانویش گذاشته بود. عابران به گمان این که گداست، جلوی پایش پول می گذاشتند. اصغر می بیند در زمان کمی چهار پنج تومن پول به او داده اند. همان شب دو ساعت دیگر سرش را به زانو می گذارد و ده تومن جمع می کند. پولی بسیار بیشتر از بار زدن یک کامیون.
اصغر بعد از آن کار حمالی را رها می کند و به گدایی می پردازد و روزی پنجاه تومن گدایی می کند. مدتی بعد پاپلی اصغر حمال را در حال نزول دادن می بیند، در حالی که شالی سبز دارد و سید هم شده است!
پنج سال می گذرد و سید صاحب خانه ای بزرگ و مال و منال اشرافی می شود. همسرش هم وارد دلالی می کند و او سیصد هزار تومن جهیزیه دخترش را از همین راه فراهم می سازد. حالا اصغر حمال به "حاج سید اصغر" مشهورست.
با وقوع انقلاب ۵۷ حاج سید اصغر حمال ساکن تهران می شود. سال ۶۷ پاپلی "حاج سید اصغر حمال" را در تهران می بیند، در حالی که صراف شده و صاحب صرافی در خیابان فردوسی و کاخ و جلال و جبروت است. بقیه ماجرا را خودتان حدس بزنید که چطور اصغر حمال می شود حاج سید اصغر صراف و سکینه بانویش هم "حاجیه مریم خانم".
فقط اصغر حمال نیست که هوشمندانه ناگهان در می یابد با زحمت کشیدن نمی شود پولدار شد، اطراف ما پر است از "حاج سید اصغر حمال ها" که از راه گدایی، ربا، دلالی و زندگی رانتی و انگلی، گنج قارون دارند و سید سبز پوش هم شده اند.
حاج سید اصغر حمال ها همه جا هستند، حتی در دانشگاه ها. کم نیستند اعضای هیات علمی که بدون زحمت، صلاحیت و مهارت، و با دوشیدن دانشجویان و سیستم دانشگاه، استاد و دانشمند شده اند. در ادارات هم همین طور. حتی در صنایع و کارخانه جات و بانک ها و هم مدیران زیادی می بینیم که همان اصغر حمال اند که از نردبان باندبازی و رانت بالا بالاها رفته و چه ثروت ها اندوخته اند.
این گروه طبقه انگل اند که بدون تولید کالا و خدمات، بدون داشتن دانش و مهارت، بدون طی کردن مراتب رشد و کمال، تنها و تنها از راه دوشیدن جامعه به ثروت باد آورده می رسند.
یکی از علل فلاکت ایران رشد این "طبقه انگل" است. ماجرای حاج سید اصغر حمال مرا یاد ماکس وبر و کتاب "اخلاق پروتستان و روح سرمایه داری" اش انداخت.
وبر نشان می دهد اخلاقیات مذهب پروتستان نقشی کلیدی در تکوین سرمایه داری داشت، چه، "پروتستان ها ... در پی خوشی نبودند؛ بلکه به استقبال سختی و مشقت نیز می رفتند." همچنین وبر نشان می دهد این روحیه ریاضت کشانه در درون "سازمان عقلانی و نهادی" قرار می گیرد و پیامد آن تولید و تراکم ثروت در جامعه است.
بحث وبر طولانی و شناخته است و مجال بسط آن اینجا نیست. اما، وبر راز بزرگی را کشف کرد، اگر میل سودجویی، پولدوستی و زراندوزی مردم در "چارچوب عقلانی و نهادی" هدایت نشود، صرف وجود ثروت و ثروتمند در جامعه، پیشرفت ایجاد نمی کند.
در ایران امروز حجم عظیمی پول و جمعیت پرشماری سودجو وجود دارد، اما این سرمایه ها و سودجویی ها فاقد " چارچوبی عقلانی و نهادی" است. بخش چشم گیری از سرمایه ها و ثروتمندان امروز ما از قماش حاج سید اصغر حمال اند.
اصغر حمال ها محصول دولت رانتی، فقدان آزادی و نبود نظم و نظام دموکراتیک در جامعه هستند. جامعه ای که سامان دموکراتیک ندارد، شایسته سالاری در آن پا نمی گیرد، و افراد به جای کوشش در ارتقای توانایی های شان، می کوشند راه های کم زحمت، اما پر درآمد و پر منزلت را طی کنند.
اصغر حمال ها تعهدی به هیچ ارزش و اخلاق و ادب و آدابی جز سودجویی و غارت ندارند. آنها انگل جامعه اند که خود را رنگ کرده اند، رنگ ارزش های حاکم.
اصغر حمال ها را نمی توان کامل از جامعه زدود، اما می توان راه تکثیرشان را تنگ کرد.
✍نعمت الله فاضلی
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠چهار منزلگاه علوم انسانی
در این سالها و در ارتباط با نهادهای مختلف داخلی و خارجی فهمیدهام که علوم انسانی بساطاش را در چهار جا پهن کرده است. یا به تعبیر بهتر با 4 نوع مخاطب مختلف در ارتباط است:
اولی، دانشگاه است که مخاطب آن دانشجویان و پژوهشگران هستند و هدف آن توسعه دانش و فهم عمیقتر از انسان، جامعه و سیاست است.
دوم، جامعه است که مخاطب آن مردم و شهروندان هستند و هدف آن ارتقا سطح دانش اجتماعی عمومی، اخلاق، آزادی و فرهنگ است.
سوم، کسب و کار است که مخاطب آن شرکتها و کسب و کارهای عموما خصوصی هستند و هدف آن در نهایت افزایش قدرت رقابتی یک شرکت در بازار از طریق متخصصان اقتصاد، مدیریت، روان شناسی و... است.
چهارم، دولت و حاکمیت است که مخاطب آن دولتمردان، قانونگذاران و تصمیمسازان کشور هستند و هدف آن ارائه راهکارهای سیاستی و حکمرانی در اقتصاد، دیپلماسی و سیاست داخلی است.
🔹این چهار عرصه و چهار علوم انسانی باهم متفاوتاند چون مخاطب متفاوت دارند ولذا دانش متفاوتی را میطلبند.
آنچه در دوره ما و در ایران معاصر مشهود است، لاغرتر شدن اولی و دومی و فربهتر شدن سومی و چهارمی است. این موضوع در سالهای اخیر شتاب بیشتری هم گرفته است. خبرهای این روزها به ویژه توقف گروه فلسفه علم امیرکبیر در جذب دانشجوی ارشد و بسته شدن خانه اندیشمندان علوم انسانی، هردو موید این مطلب است.
🔹تبیینی که برای این واقعیت به ذهن من میرسد، تقابل علوم انسانی نوع اول و دوم، با علوم انسانی نوع سوم و چهارم است. تقویت علوم انسانی دانشگاهی و ارتقا سطح دانش اجتماعی شهروندان، اجازه هرگونه بهرهکشی اقتصادی از مردم را به کسب و کارها نمیدهد، همچنین اراده حاکمان برای انقیاد و تحت کنترل قرار دادن مردم را محدود میکند.
آنچه که بعضا تحت عناوینی چون "بی فایده بودن"، "پول هدر دادن"، "وقت تلف کردن" و... همراه با علوم انسانی دانشگاهی و علوم انسانی مرتبط با جامعه شنیده میشود، صدای همان علوم انسانی مرتبط با کسب و کار و علوم انسانی مرتبط با حاکمیت است که توسط رسانه که عموما ابزار همین علوم انسانی هاست، اکو میشود و از زبان دیگران هم شنیده میشود.
🔗پ.ن: یکی از انگیزههای اصلی من برای حضور و فعالیت در نهادی مثل موسسه حامی علوم انسانی، تلاش برای حفظ و تقویت علوم انسانی در بعد اول و دوم است و امیدوارم افرادی که قدرت و سرمایهای در اختیار دارند، در برهه حساس کنونی! متوجه خطری که جان این دو نوع علوم انسانی را تهدید میکند، شده و به تقویت آنها همت گمارند!
✍جواد درویش
@Kolbe_Andishe_Farhang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠مالیات، سازکاری برای عادلانه کردن توزیع ثروت
🎥مهدی موحدی بکنظر، سخنگوی سازمان امور مالیاتی
در آمریکا ۴۰ درصد مالیات بر مجموع درآمد توسط یک صدک #ثروتمند جامعه پرداخت میشود.
در همین آمریکا، اگر کسی سالانه زیر ۴۰ هزار دلار درآمد داشته باشد، مشمول #یارانه میشود. ۵ دهک ضعیف جامعه آمریکا فقط سه درصد مالیات بر مجموع درآمد را پرداخت میکنند.
🔗پ.ن: حتی در مهد سرمایهداری هم سازکاری برای عادلانه کردن توزیع ثروت دارند؛ چیزی که نسخه پیچان سرمایهداری وارداتی از آن نمیگویند!
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠نزاع دو اسلام!
🔹نزاع امام کاظم(ع) با هارون الرشید، نزاع دو اسلام بود: اسلام در قول و عمل مدافع پابرهنگان، مقابل اسلام مرفهین بی درد!
عروسی میلیاردی هارون و زبیده و آن تجملات کنارش موقوفات هم داشت! زبیده خیّر هم بود!
آن کاخ ها و شب نشینی ها، ۱۰۰ندیمه ی حافظ قرآن هم همیشه کنار زبیده داشت! در حرم تا بیت الله پیاده رفتن را هم داشت!
اسلام موسوی، مقابل این اسلام لاکچری و قارونیِ هارون بود!
🔹اسلام هارون الرشید پیشرفت را داشت اما عدالت نداشت. اوج پیشرفت علمی و فناوری و شهرسازی و معماری بود. یک ساعت دیواری بزرگ اعجاب انگیزی را به شارلمانی پادشاه فرنگ(فرانسه امروز) هدیه داد که همه دست به دهن شدند. شهر رویایی بغداد سربرآورد و اختراعات نوآورانه از شیشه تا عدسی و چشم پزشکی.
اما ابوالعتاهیه شاعر که رسانه آنروز بود در شعرش از گرانی و خانه های خالی از طعام یتیمان و از پا افتادگان می گوید.
امام کاظم(ع) عایله و نان خور خود را ۵۰۰نفر شمرد یعنی به تنهایی همه آن نادارها را تامین میکرد.
🔹عجیب تر قدرت بازتولید آن اسلام مستکبر و مرفه در یاران امامِ مبارز است!
برخی وکلا و نمایندگان آن امام انقلابی و دائم در زندان و تبعید، در اموال و وجوهات طمع کردند و توقف در امامت (یعنی توقف در اسلام راستین و مبارزه با ستمگران) را پایه گذاری کردند!
حیّان سراج ۳۰هزار دینار وجوهات مردم به امام را بالا کشید و برای خودش خانه آنچنان و باغ و زراعت خرید!
عثمان بن عیسی هم ۶کنیز و وجوهات را حرمسرای خود کرد!
خطر بازتولید اسلام مرفهین بی درد و توقف در مقاصد ولایت را باید جدی گرفت.
✍حجت الاسلام قنبریان
@Kolbe_Andishe_Farhang
1401-04-31-sh1 - ناشناس.mp3
14.64M
💠امام موسی بن جعفر(ع)؛ زندگی با کدام سبک؟
🎙حسن رحیمپور ازغدی، مشهد، ۱۳۹۷
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠چرا جامعه ایرانی با مداخله فرهنگی حاکمیت هم افزایی می کند؟
خشکاندن جوشش های محلی، جشن های خُرد و ضیافت های خودجوش در قبال برپایی مهمانی متمرکز، خیابانی و کیلومتری غدیر، یکی از ایرادات ناصحانه ای بود که سال گذشته در نشست ها و جلسات ارزیابی مهمانی ده کیلومتری غدیر بارها از سوی ناقدین مورد طرح قرار می گرفت و این رویداد را از حیث ماهوی منافی رویکردهای مردمی و فولکلور انقلاب در ساحت فرهنگی قلمداد می نمود.
این نقد با پیش فرضهای نظری پیرامون نسبت دولت – ملت یا نسبت بخش عمومی - بخش دولتی منطقی و معقول به نظر می رسد، در واقع در شرایطی که حاکمیت با اتکا به منابع رسانه ای و هژمونیک خود در صدد خلق یک رویداد متمرکز برمی آید طبیعی است که جریان های توده ای خود را به حاشیه کشانده و ارضای تمنیات خود را در این وادی به ابزارهای رسمی واگذار می نمایند. اما رخدادهای روزهای گذشته حاکی از واکنش بسیار متفاوت جامعه ایران در مشارکت برای بزرگداشت واقعه غدیر بود.
تقریبا عمده مشاهدات و گزارشات از سراسر کشور حاکی از ضریب یافتن موضوع بزرگداشت عید غدیر در مناسبات ایرانیان شده است. مواجهه حاکمیت با این موضوع در ابعاد یک "رویداد ملی خیابانی" به صورت معناداری زمینه را برای فعال سازی استعدادهای فرهنگی ایرانی فراهم آورد. فارغ از مشارکت یدی و مالی ده ها هزار نفر در محدوده ده کیلومتری، بسیاری از روستاها، محلات، کوچه پس کوچه ها، دکان ها، بازارها، خانه ها و محافل خُرد بستری برای ابراز ارادت و عشق متمایز به ساحت امیرالمومنین شده بود. و بدین ترتیب برخلاف انتظار جامعه شناختی، واکنش انسان ایرانی به مداخله حاکمیت انفعالی و عقب نشینانه نبوده و با پیشروی او هم به میدان داری خود ضریب داده است و مناسبات خود با این سیاست را در قالبی هم افزا صورت بندی کرده است.
با این فرض رواست که خود را در مقام پاسخ به این پرسش انتقادی قرار دهیم که؛ اسباب و زمینه های این عکس العمل نامتعارف چه می تواند باشد؟ به طور کلی سابقه اجتماعی ما حکایتگر گرامیداشت غیرعمومی، نحیف و طبقه ای در ازای عید ولایت بود و از ابتدای انقلاب و حتی پیش از آن، با آن که مسأله غدیر به لحاظ اعتقادی، کلامی و ایدئولوژیک جایگاه ویژه و هویت بخشی در اذهان ایرانیان داشته اما هیچگاه در زمره یک جشن ملی ظهور نیافته و در واقع فاصله روشنی میان فرهنگ ذهنی و فرهنگ عینی ایرانیان در ازای این سوژه برقرار بوده است. لذا تنها نیروی اجتماعی که توانایی ایجاد چنین تحولی را داشته؛ تغییر سیاست حاکمیت در تعامل با این پدیده بوده است.
کارایی این سیاست از سه منظر قابل فهم است؛
منظر اول: ما در حال زیست در یک جامعه رسانه ای هستیم، در این جامعه موضوعی که واجد هویت رسانه ای نباشد قابلیت ورود به خیال اجتماعی را نخواهد داشت. این خصیصه دلالتی به برساختی شدن واقعیت ندارد بلکه نحوه تعاملات ذهنی و وجودی انسان در این جامعه به نحوی است که حضور رسانه ای را بخشی از ماهیت یک پدیده جمعی – اجتماعی می داند و در این شرایط اگر یک سوژه فاقد وجود رسانه ای باشد فاقد وجود اجتماعی خواهد بود. پرداختن به تعظیم غدیر در ابعاد یک "رویداد ملی خیابانی" زمینه ای فراهم آورد تا بشدت رسانه پذیر شود و از این رهگذر مراوده ایرانیان با این مقوله را به کلی متفاوت نماید. با این فرض اگر حاکمیت به جای این سیاست، امکانات خود را مصروف حمایت از خرده فعالیت های محلی و لوکال می نمود این سوژه هیچگاه واجد چنین هویت رسانه ای نمی شد و در ساحت رفتاری ایرانیان منشأ دگرگونی نمی گردید.
منظر دوم: این سیاست مبتنی بر استانداردهای ملی بوده است. اگر یک موضوع بخواهد در قامت یک سوژه به شادی ملی، ترس ملی، اندوه ملی یا عزت ملی مبدل شود می باید خود را در چارچوب های ملی بازتولید نماید. کلان شهر، پایتخت، میلیونی و خیابان از نمودهای ویژه امر ملی است و بعید است که یک معنا توانائی این را داشته باشد که خود را در هیئتی کوتاه یا کوچکتراز این به حد ملی برساند.
منظر سوم: حاکمیت دینی در انظار عمومی ایرانیان همان نهاد اجتماعی دین است که موفق به کسب قدرت سیاسی شده و در جایگاه حکمرانی قرار گرفته لذا تعیین مناسبات جامعه با مقولات دینی و مذهبی شدیداً به سبک تعامل حاکمیت با این موضوعات وابسته است. در واقع سبک مواجهه ملت ایران با جمهوری اسلامی خارج از نسبت دولت – ملت مدرن است. جامعه ایران دینداری خود را منطبق بر تقریر حاکمیت قرار داده و با لحاظ این خصیصه طبیعی است که شدت یافتن التفات نظام حکمرانی به یک معنا یا واقعه ی دینی موجبات تشدید توجهات عمومی به آن موضوع را به همراه خواهد داشت و طبیعتاً این ملازمه در امور غیرمذهبی، غیر معنوی و غیر دینی جاری نخواهد بود.
✍مهدی افراز
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠رقابت پوچ کیلومترها
🔻چگونه سرمایهی هویتهای خرد مذهبی در آیینهای انبوه تودهای ازبین میرود. | قسمت۱
۱. اجتماع دستهها و هیئتها در مناسبتهای بزرگ آیینی و مشخصاً عاشورا سنتی است که قدمتش لااقل به دورهی صفویه میرسد. در این اجتماعات که نوعاً در میدان مرکزی یا بازار بزرگ شهرها یا حرمها و اماکن زیارتی برگزار میشد (و میشود)، دستههای عزادار هر محله یا صنف یا گروه با حفظ هویت گروهی و علایم و نشانههای آیینی خاص خود (پرچم، بیرق، انواع علمها) شرکت میکردند. افراد بهصورت منفرد در اجتماع آیینی شهری شرکت نمیکردند، بلکه در قالب یک گروه کوچک شرکت میکردند که نام و هویت مشخصی داشت. علاوه بر این هر دسته، آخوند و مداح و نوحهخوان و میاندار خود را هم داشت. حتی دستههای بزرگتر و باسابقهتر نوحهها و دمهای اختصاصی خود را داشتند و این تمایز یک ارزش محسوب میشد. این تمایز گاه در فرم آیینی دستهها نیز دیده میشد. مثلاً دستهی سنگزنی یا دستهی زنجیرزنی و... کارکرد کانونی اشیاء آیینی هم همین حفظ تمایز و ابراز هویت گروهی دستهها بود و نام و نشانشان بر آنها حک شده بود. همین ویژگی بود که اجتماعات بزرگ آیینی در شهرها را به گردهمآیی موقت گروهها و دستهها و هویتهای خرد درعین حفظ تفاوتها و تکثر مبدل میکرد. تکثری که سرمایهی اجتماعی تشیع بود (و هست).
۲. در سالهای اخیر، شاهد شکلگیری نسل جدیدی از اجتماعات آیینی شهری (مانند پیادهروی غدیر) هستیم که نوعاً با عاملیت مستقیم حاکمیت و سازمانهای دولتی و حکومتی طراحی و اجرا میشوند. این نسل جدید اما با الگوی سنتی اجتماعات آیینی تفاوتهای مهم بسیاری دارد. یکی از تفاوتها این است که در هستهی مرکزی تشکیل اجتماعات است. اجتماعات جدید، از حضور انبوه افراد (نهایتاً در قالب خانواده) تشکیل میشوند، نه دستهها و گروههای خرد آیینی. در این اجتماع تودهای، تکثر و تنوع حذف میشود و هویتهای خرد مجال بروز ندارند. اشیا و نشانگان مستقل حضور نداردو همهچیز به شکل تودهای و انبوه طراحی و تکثیر شده است. یک چیز، یک ادبیات، یک نشانگان، یک زبان، همهجا تکثیر شده است: بهعنوان تراز و معیار.
۳. ماحصل این یکسانسازی، زدودهشدن هویتهای خرد است. دیگر نهتنها حاضران و شرکتکنندگان در اجتماع آیینی یک شهر شبیه هم اند، بلکه حتی بین اجتماعات آیینی شهرهای مختلف هم تفاوت محسوسی نیست. رقابت پوچ و بیمعنایی ایجاد میشود بین شهرها (در واقع: مقامات و ذینفعان محلی) بر سر هرچه بزرگتر و باشکوهتر برگزارکردن اجتماع شهر خود. با چه هدفی؟ برای آنکه به چشمِ بیایند. برای آنکه روی آنتن بروند. آنقدر قابل بشوند تا تلویزیون سراسری نشانشان بدهد. تا در اخبار اسمشان گنجانده شود. تا رزومهی مقامات و ذینفعان تکمیل شود. همین میشود که مثلاً روز عاشورا یا غدیر کادر شبکههای تلویزیون چند بخش میشود برای پخش زندهی برترین و باشکوهترین این اجتماعات: برندگان مسابقهی دیدهشدن. یک قاب سهم زنجان میشود، یکی سهم بم، یکی تفت، یکی... بینندهی تلویزیون دیگر از این خبر ندارد (و برای آنها هم که خبر دارند مهم نیست) که هرکدام این قابها به چه قیمت گزافی پر شدهاند. چند هیئت کوچک در زنجان از بین رفته یا لااقل اجتماع سنتی عاشورایش زایل شده تا آن اجتماع انبوه برای چشم حریص رسانه ساخته شود. چند دسته در بم قربانی این شهوت رسانهای شدهاند. چند هیئت در تفت... در همدان ... در...
۴. در این یکسانسازی و انبوهسازی مصنوعی و فرمایشی، قدرت سوژگی از آیینگزاران ستانده میشود. همهی شرکتکنندگان در برنامه، دانسته و ندانسته، برادههایی بیارادهاند در میدان مغناطیسی که برای آن آیین طراحی شده است. یک موج انسانی یکدست و یکشکل که خوراک تبلیغات و پروپاگاندای رسانهای است. سربازان یک مانور خیابانی که بعدها همین حضور «پرشور و حماسهآفرین»شان در شرایط فقدان یا بیاعتباری سازوکارهای علمی و کمی جامعهسنجی، بشود مستند تعریف جامعه و تعیین گرایش «مردم». در بزنگاههایی از جنس اعتراضات اجتماعی بشود مستند حاکمیت برای تعریف اکثریت مردم. تعریف رسانهزدهای که محصول همین نمایشهای تودهای است: اربعین، اعتکاف، راهپیمایی غدیر، مراسم احیا، سلام فرمانده و... .
✍محسن حسام مظاهری
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠رقابت پوچ کیلومترها
🔻چگونه سرمایهی هویتهای خرد مذهبی در آیینهای انبوه تودهای ازبین میرود. | قسمت۲
۵. اینچنین است که مناسک، بهموازات آنکه روزبهروز فربهتر و عریضوطویلتر میشوند، از قدرت تهی و تهیتر میشوند. مناسک که همواره سهم عامهی دیندار از دین بوده، میدان قدرتنماییشان بوده، تنها جایی بوده که میتوانستند از آن خود کنند، میتوانستند سوژهی امر دینی باشند و...، از آنها ستانده شده و به سیطرهی نهاد قدرت درمیآید. ساماندهی و «کمیتهی مردمی برگزاری» و نظایر اینها هم برگردان همان ارادهی کنترلگر است برای مدیریت آیین. که مبادا آن تکثر آن هویتهای خرد، مزاحمتی ایجاد کند برای برساخت یگانههویتی که رسانهی رسمی میسازد.
۶. وقتی تکثر از بین رفت و جامعهی مذهبی آیینگزار به توده تبدیل شد، دیگر هدایت و مدیریتش دشوار نیست. توده، خوراک فکری تودهای میخواهد، نشانگان تودهای میخواهد، رسانهی تودهای میخواهد، دین تودهای میخواهد. توده اسیر تبلیغات و پروپاگانداست. توده خمیری بیاراده است در دست قدرت. و اینگونه است که سرمایهی هویتهای خرد و متکثر مذهبی در مسیر رقابت پوچ کیلومترها با هم خرد میشود و از بین میرود.
🔗پ.ن.
این میان، رقتبار است وضعیت برخی جریانهای سنتگرا و هویتگرای شیعی که سادهدلانه و از نظرگاه منافع فرقهای، دلخوش به «گسترش نام امیرالمؤمنین» اند و در تکمیل این طراحی ـ که به تخریب سرمایهی مردمی تشیع میانجامد ـ با ارادهی سیاسی همدستی میکنند. جماعتی که مصداق حکایت معروف «خر برفت» مولوی هستند، در دفتر دوم مثنوی معنوی.
✍محسن حسام مظاهری
@Kolbe_Andishe_Farhang
💠 ایران جامعه کندذهن یا کندباور، مساله این است!
داشتم کتاب تفکر نقادانه را می خواندم به نوشته ای درخشان برخوردم از ویلیام گراهام سامنر یکی از بنیانگذاران جامعهشناسی آمریکا. بیش از ۱۰۰ سال از عمر این نوشته می گذرد اما چقدر این نوشته تازه است. انگار مساله امروز ماست:
«عادت فکری انتقادی (موشکافانه / سنجشگرانه)، اگر در جامعه ای رواج یابد، در همه شئون و روحیات آن جامعه رسوخ خواهد کرد، زیرا خوی انتقادی شیوه ای برای مواجهه با مسائل زندگی است. کسانی که این خوی در آنها پرورش پیدا کند به هیچ وجه مقهور اشخاصی که سخنرانیهای تبلیغاتی میکنند نخواهند شد. آنها «کند باورند» وقتی چیزی را باور می کنند، آن را قطعی تلقی نمیکنند؛ میدانند که چیزهایی که باور کرده اند اموری ممکن و محتمل اند و این امکان و احتمال درجه های مختلف دارد اینکه کسی مدعایش را با تأکید یا با اطمینان مطرح میکند هیچ تأثیری بر آنها نمی گذارد؛ آنها این توانایی را دارند که قضاوت را تا زمان دریافت شواهد به تأخیر بیاندازند؛ و توانایی ارزیابی شواهد را هم دارند. آنها می توانند از زبان بازی و نیز از استناد به پیشداوریهایشان خودداری کنند. آموزش سنجشگری (تفکر انتقادی) و پرورش توانایی سنجشگری تنها آموزش و پرورشی است که به حق میتوان گفت که شهروندان خوب پرورش میدهد.»
بعد از خواندن این نوشته تکان خوردم. هر چه تاریخ جوامع گذشته را می خوانم می فهمم یکی (و نه همه) ریشه های استعمار و استکبار و استثمار، «استحمار» است. استحمار از واژه حمار (به معنای الاغ) ساخته شده است و معنی الاغ پنداری، خر کردن یا خر فرض کردن دارد. به معنی به اشتباه و خطا انداختن است. البته ظاهرا واژه استحمار جعلی است و این کلمه ساخته شده است.
🔹تجویز راهبردی:
جامعه ای که کندذهن باشد زودباور است و جامعه ای که کندباور باشد تیزهوش است.
جامعه زودباور، به راحتی باور می کند که یک کاندیدا می گوید که برای همه حوزه ها برنامه دارد.
جامعه کندباور به راحتی باور نمی کند که یک نفر بتواند سه روزه همه مسایل را حل کند.
جامعه زودباور به راحتی می پذیرد که همه دنیا با ما بد هستند به همین خاطر ما عقب مانده ایم.
جامعه کندبارو قبول نمی کند که ضریب هوشی فکری ایرانیان بسیار بالاتر از متوسط جهانی است.
مساله زودباوری یا کندذهنی است! و این کندباوری، این نگاه سنجشگرانه، نقادانه، موشکافانه داشتن به مسایل است که سرنوشت یک ملت را تغییر می دهد. در کتاب چرا عقب ماندیم، چگونه پیشرفت کنیم به چهار استراتژی توسعه اشاره شده. یکی از آن ها تربیت نسل توسعه آفرین است. نسلی که ویژگی هایی دارد از جمله این ویژگی ها، مجهز بودن به تفکر انتقادی است.
هر نقشی در جامعه داریم: اگر پدر و مادریم، اگر مدیریم، اگر معلم هستیم می توانیم به پرورش تفکر انتقادی کمک کنیم. حتی در میهمانی های خانوادگی هم می توان اهتمام داشت که تفکر انتقادی را در خودمان و دیگران ایجاد کنیم، چگونه؟ برای شروع ۳ پیشنهاد ساده دارم:
هر کسی ادعایی کرد بگوییم که آیا می تواند بیشتر توضیح دهد یا نمونه بیاورد یا مصادیق و اجزای آن را تشریح کند؟ اینگونه باعث می شویم از کلی گویی که مستعد استحمار است بپرهیزیم (تکنیک سنجش وضوح). مثلا وقتی مسوولی می گوید که ما برای حوزه اشتغال برنامه جامع داریم از او همین سوالات را بپرسیم.
هر کسی ادعایی کرد بپرسیم که چه دلایلی برای تایید این جمله داریم؟ چه شواهدی، مدارکی، استدلالی پشت این جمله وجود دارد (تکنیک سنجش صدق). مثلا وقتی کسی می گوید بیشتر مردم با فلان موضوع موافقند؟ این گونه او را به چالش بکشیم که این مدعای شما بر اساس کدام نظرسنجی است؟ رفرنس آن؟ تاریخ آن؟ انجام دهنده نظرسنجی؟
هر کسی پیشنهادی مطرح کرد، بپرسیم که آیا مساله این است؟ آیا ریشه های دیگر ندارد؟ آیا ابعاد دیگری ندارد؟ آیا در بقیه کشورهای دنیا همین مساله را اینگونه حل کرده اند؟ آیا در گذشته که همین راه حل انجام شده، اثربخش بوده؟ اگر اثربخش بوده چرا دوباره مساله ظاهر شده و برگشته؟ (تکنیک سنجش عمق) مثلا اگر کسی گفت که اگر 5 سوداگر، 10 گرانفروش و 15 رشوه گیر را اعدام کنند مساله حل می شود همین سوالات را از او بپرسید!
سه تکنیک سنجش وضوح، صدق و عمق کمک می کند هر چیزی را باور نکنیم (کندباور باشیم)، خر پنداشته نشویم و تحمل عدمقطعیت داشته باشیم یعنی اینکه قضاوت را تا دستیابی به مستندات و شواهد کافی به تعویق بیاندازیم.
عمیقا آرزو می کنم که روزی به جای درس های بی فایده، تفکر انتقادی به صورت وسیع، عملی و کامل به دانش آموزان تدریس شود تا آن زمان نباید معطل ماند و هر نسلی باید هم خود را مجهز کند به تفکر انتقادی هم نسل بعدی را چنین پرورش دهد. کشور خوب، شهروند خوب می خواهد و از مشخصات شهروند خوب، این است که کندباور باشد!
✍️ مجتبی لشکربلوکی
@Kolbe_Andishe_Farhang