eitaa logo
کلبه اندیشه و فرهنگ
569 دنبال‌کننده
341 عکس
1.1هزار ویدیو
192 فایل
تاملات و یادداشت های تحلیلی در حوزه فرهنگ، سیاست و حکمرانی @Kolbe_Andishe_Farhang ادمین @mohsenmohammadi63
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5927217570431107837.pdf
حجم: 876.2K
💠کتاب حسین(ع) عقل سرخ ✍سه گفتار از استاد حسن رحیم پور eitaa.com/joinchat/470286336C5a1bc85809
کلبه اندیشه و فرهنگ
💠کتاب حسین(ع) عقل سرخ ✍سه گفتار از استاد حسن رحیم پور eitaa.com/joinchat/470286336C5a1bc85809
💠این سؤال هميشه پرسيدنى است... در سال شصت ويك هجرى، همه چيـز بـه ظـاهر درست و طبيعى بود و تـوده مـردم و افكـار عمـومى، اوضـاع را چنـدان غيرطبيعى نمی ديدند. همه چيز در دستگاه هاى تبليغاتى شـده بـود. در سال شصت ويك هجرى هم مثل قبل بر مأذنه ها توحيد می دادند و مردم روبه قبله نماز می گزاردند؛ اما اسلام تغيير كرده بود. شهر، شـهر اسـلام بود و نبود. مردم، مسلمان بودند و نبودند. ، بود و نبود. به اين معنا كه در مجالس، حرف از دين و پيغمبر و قرآن بود؛ ، بـه اين معنا كه بيشتر احكام حكـومتى اسـلام و در رأس آن، اجـراى اسلامى و اجراى بدون حدود الهى وقوانين حكـومتى، تـرك شـده بود. در حاشيه همين شهر اسلامى بود كه گردن حسين بن على(ع) را زدند و دختران بنيانگذار و مؤسس مدينه دينى و جامعه اسلامى را بـه زنجير كشيدند. مسئله شما و ما اين است كه چه شد شـهر اسـلامى، جامعـه دينى و حكومت دينى تا اين حد شد؟ این سؤال هميشه پرسيدنى است كه در اين چند دهه به تدريج بر سر افكار عمومى چه آمد؛ چون محال بود كه كسى چون يزيـد بلافاصله بعد از پيامبر اكرم(ص) در رأس حكومت اسلامى بنـشيند. در سـه دهه اى كه چهار خليفه، حكومت می كنند و سه تن از خلفاى راشدين كـشته می شوند، در اين بيست و پنج سال، اتّفاق هاى به ظاهر كوچك قبلى، فجايع بزرگ بعدى را كم كم سازى و توجيه كردند و اين ساختار ، بالا آمد؛ ساختمان پيش ساخته اى نبود كه ناگهان نصب شده باشد و مردم صـبح از خواب بيدار شوند و ببينند كه حكومت صدر اسلام، بـه حكومـت يزيـد تبديل شده است. 📚برشی از کتاب حسین(ع) عقل سرخ eitaa.com/joinchat/470286336C5a1bc85809
💠 آقازاده، علی اکبر بود... 🔸 روضه‌خوان‌ها درباره نحوه شهادتش می‌گویند که پدر با اولین درخواست او برای نبرد موافقت کرد و راحت‌تر از بقیه بنی‌هاشم او‌ را به میدان فرستاد. اگرچه پشت سرش «نگاهی یأس‌آلود به او کرد و چشمانش را به زیر افکند و گریست...» سپس به میدان رفت و نبردی تماشایی کرد، تا وقتی با لبان تشنه به‌سمت پدر برگشت و از تشنگی شکایت کرد و پدر به او وعده سیراب شدن با جامی از دستان پیامبر داد. علی به میدان برگشت و نبرد را از سرگرفت تا آن‌جا که خون از زخم‌هایش سرازیر شد و بینایی اسبش را مختل کرد و اسب، به‌اشتباه، علی را به قلب سپاه دشمن برد و از دید پدر پنهان کرد. پدرش، علی را درمیان انبوه شمشیرها و نیزه‌هایی که بر بدن او فرود می‌آمدند پیدا کرد. 🔹 امشب نه فقط برای علی اکبر و حسین(ع)، که به‌حال آقازادگی هم می‌گریم. می‌گویند علی اکبر، شبیه‌ترین مردم به پیامبر بود؛ خُلقا و خَلقا و منطقا. همان پیامبری که درباره‌اش گفته می‌شود که در مجالس، چنان درمیان مردم می‌نشست که اگر کسی از خارج وارد می‌شد، نمی‌توانست تشخیص دهد پیامبر کدامشان است. آقازاده علی اکبر بود، «اشبه‌الناس برسول الله». 🔸 «آقازادگی» را با نشین‌ها و و دو تابعیتی‌ها خراب‌ نکنید. آقازاده علی اکبر بود؛ اولین شهید بنی‌هاشم در روز عاشورا. آقازاده علی اکبر بود که برای دفاع از انقلاب الهی پدرش با لبان تشنه تکه تکه شد درحالی که از سر هیچ سفره‌ای بیشتر از خودش، چیزی برنداشته بود. شاید تنها امتیاز ویژه علی اکبر از آقازادگی، همان بود که پدر، برخلاف بقیه شهدا، به علی اکبر با اولین درخواست اذن میدان داد. ما از جایگاه عادی هیئت، درباره آقازاده کربلا این‌ها را می‌شنویم، نمی‌دانم «آقازاده‌ها» از جایگاه ویژه چه می‌شنوند... ✍روح الله اکبری eitaa.com/joinchat/470286336C5a1bc85809
💠خودمان را در لشکر عمر سعد پیدا کنیم قُرة بن قِیس حَنظلی روز عاشورا در سپاه عمر سعد بود و دوشادوش حر ایستاده بود. قرة یک سرباز عادی بود، یک شهروند ساده. آن‌قدر معمولی که حتی از ماجراهای بین بزرگان کوفه و امام بی‌اطلاع بود. او از طایفه بزرگ و سرشناسی بود اما کسی بود مثل دیگران، با این تفاوت که تا یک قدمی سعادت ابدی رفت، اما پشت کرد و برگشت. روز سوم محرم عمر سعد پیامی آماده کرد و یکی یکی بزرگان سپاه را صدا زد تا پیام را برای امام حسین در آن سوی میدان ببرند. همه سر پایین انداختند، یادشان آمد امضایشان پای دعوت‌نامه‌هایی که برای امام فرستادند بوده و پیام‌رسانی را قبول نکردند. بالاخره عمر سعد قره را صدا زد و گفت تا خیمه حسین بن علی برو و بپرس چرا قصد کوفه کرده و اصلا این‌جا چه کار می‌کند؟ قره اسبش را سوار شد و تا اردوگاه امام رفت. سلاحش را تحویل داد، به امام سلام کرد و جلو ‌رفت تا پیام عمر سعد را برساند. امام از اصحاب سوال کردند کسی این مرد را می‌شناسد؟ حبیب جواب داد او از طایفه ماست، مرد خوش عقیده‌ای بود، فکر نمی‌کردم این‌جا و در سپاه عمر سعد باشد. امام سلام قره را جواب دادند و گفتند: قره! مردم شهر شما به من نامه نوشتند و من را به کوفه دعوت کردند. من به خاطر دعوت آن‌ها تا این‌جا آمدم، اگر نمی‌خواهند، برمی‌گردم. قره از چادر امام که بیرون ‌آمد حبیب دستش را ‌گرفت. قره و حبیب هم ریشه بودند، از یک خانواده ‌و از یک طایفه بودند. حبیب ‌گفت: مرد تو آن‌جا چه می‌کنی؟ چرا به سمت لشکر ظلم برمی‌کردی؟ این حسین است، خدا به وسیله پدانش ما و تو را کرامت بخشیده، بمان و یاری‌اش کن. قره در چند قدمی امام زمانش، تنها چند دقیقه بعد از هم‌کلامی با حجت خدا، سر یک دو راهی بزرگ قرار گرفته بود: بماند یا برود. قره در سخت‌ترین انتخاب زندگی‌اش زمین‌گیر شد، به حبیب ‌گفت می‌روم و پاسخ حسین را به عمر سعد می‌رسانم و درباره پیشنهادت فکر می‌کنم بعد سوار بر اسبش ‌شد و ‌برگشت. قره پاسخ امام را به عمر سعد رساند‌. روز سوم محرم بود و عمر سعد هم هنوز بر سر دوراهی انتخاب. ‌گفت کاش خدا کاری کند که مجبور نشویم با حسین بجنگیم. بعد برای ابن زیاد نامه‌ای نوشت‌ و اوضاع اردوگاهش را به او اطلاع داد‌. کسی نمی‌داند از روز سوم تا روز عاشورا قره بن قیس چه کرد؟ به پیشنهاد حبیب فکر کرد یا رفت و در حلقه سپاه کوفیان نشست و گرم صحبت با آن‌ها شد و همه چیز را فراموش کرد؟ شاید دلش می‌خواست سمت امام برود اما هر بار که دست بر زمین می‌گذاشت تا بلند شود و خودش را از لشکر جدا کند یاد همسرش می‌افتاد که چشم‌انتظار آمدنش بوده، شاید به بچه‌هایش فکر می‌کرده، شاید به معامله‌هایی فکر می‌کرده که قرار بوده بعد از جنگ انجام دهد، شاید به سفری زیارتی فکر می‌کرده، شاید فکر می‌کرده هنوز باید چند سال دیگر کار کند تا بتواند خانه‌ای بزرگ‌تر یا باغی وسیع‌تر بخرد، شاید گاهی نگران مرگ می‌شده که خیلی به اردوگاه امام نزدیک بوده، شاید به فکر پدر و مادرش بوده، شاید قره تا روز عاشورا گرفتار انتخاب بوده و شاید هم خیلی زود تصمیمش قطعی شده. هر چه باشد تاریخ قره را جزء لشکر عمر سعد نوشته. قره رفیق حر هم بوده و در اردوگاه سپاه خیلی وقت‌ها کنار او بوده. بعدها، حتی سال‌ها بعد از واقعه عاشورا، وقتی حرفی از کربلا به میان می‌آمد قره سر تکان می‌داد و می‌گفت صبح عاشورا من در کنار حر بودم، نگاهی به من انداخت و به من گفت اسبت را نمی‌خواهی آب بدهی، بعد همان وقت که من از لشکر جدا شدم و اسبم را آب دادم، او رفت و به سپاه امام پیوست و عاقبت به خیر شد. قره می‌گفت اگر می‌دانستم، اگر حر گفته بود قرار است برود و به امام ملحق شود، حتما من هم همراهش می‌رفتم. عاشورا اما سال‌ها بود که تمام شده بود و فرصت انتخاب‌‌ها گذشته بود. قره یک خاطره دیگر هم از کربلا داشت. وقتی جنگ تمام شد، وقتی خیمه‌ها سوختند و اهل بیت اسیر شدند، قره جایی نزدیک قتلگاه شهدای کربلا بوده. می‌گوید من هیچ وقت صحنه‌ای دل‌خراش تر از آن روز ندیدم که اسرای کربلا را از کنار بدن شهدا عبور دادند و یک‌باره ناله زینب، بلندتر از همه ناله‌ها همه جا را گرفت: «ای محمد، ای محمد، فرشتگان آسمان بر تو صلوات فرستند، این حسین است که در دشت افتاده، آغشته به خون، با اعضائی بریده! ای محمد، دخترانت اسیرند، ذریه‌ات کشته شده‌ و باد بر پیکرشان می‌وزد.» قره می‌گوید ما شنیدیم و همه، همه سپاه با زینب گریه کردیم. eitaa.com/joinchat/470286336C5a1bc85809
4_5927217570431107842.pdf
حجم: 262.3K
💠سکوت در برابر مسئولیت، مسئولیت در برابر سکوت! ✔خطبه منای امام حسین(ع) باترجمه حسن رحیم پور یک سال قبل ازعاشورا،باحضور۲۰۰ تن ازصحابی و۵۰۰نفر از تابعین وصدها نفر از آگاهان امت @Kolbe_Andishe_Farhang
💠 تا اشک نباشد... گاهی به عزاداری‌ها اشکالات ناصحیحی صورت می‌گیرد؛ از جمله آنها اين است که: «امام حسين(ع) بيش از اينکه تشنه اشک باشد تشنه لبيک بود.» درست است که امام حسين(ع) مي‌خواست لبيک‌گو بسازد، اما لبيک‌گويش را خودش تربيت مي‌کند. تا اشک نريزيم و زنده نشويم، اين تربيت حاصل نمي‌شود. بايد دوراني بگذرد و عالم با اشک، به حيات طيبه برسد که پس از آن است که مي‌تواند نداي امام حسين(ع) را بشوند؛ زيرا هر گوشي صداي امام حسين(ع) را نمي‌شنود؛ قرآن کريم مي‌فرمايد: «وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ». پس آنان که در قبرهايشان زندگي مي‌کنند - که محيط ولايت جور قبر است - نمي‌توانند دعوت امام حسين(ع) را بشوند. انسان‌ها بايد ابتدا زنده شوند، بعد دعوت را بشنوند و لبيک بگويند. امام حسين(ع) ابتدا انسان‌ها را زنده مي‌کنند، سپس به مرحله لبيک مي‌رسانند. بله، امام حسين(ع) تشنه لبيک است، اما کساني لبيک مي‌گويند که دوران حزن را با امام حسين(ع) طي کنند و تا طي نکنند به امام لبيک نمي‌گويند. «برخی گفته‌اند بايد به جاي گريه کردن، بيشتر به تحليل عقلي عاشورا بپردازيم! اما مگر کسي مخالف تحليل کردن عاشورا است؟! به قدري علما راجع به عاشورا کتاب نوشتند و تحليل کردند که بين ساير موضوعات کم‌نظير است. ولي تا اشک به اين نگاه‌هاي عقلاني ضميمه نشود، تحليل‌هاي عقلي هيچ اثري ندارند. تحليل که کسي را به حرکت در نمي‌آورد! اگر قلب انسان تسخير عاشورا شد، آن وقت همه تحليل‌هاي عقلي راهگشا خواهند بود. اينکه علاوه بر تحليل عاشورا به جنبه‌هاي احساسي‌اش هم مي‌پردازيم، نکته‌اش همين است که اين جنبه‌هاي احساسي اثرگذار هستند و تحليل‌ها مکمل جنبه‌هاي احساسي هستند. اصولا آنچه موجب مي‌شود اين حادثه در کانون توجهات علما قرار بگيرد تا به تحليل عقلي آن بپردازند، همين جنبه‌هاي احساسي عاشورا است. بُعد احساسي عاشورا است که ما را از قيد و بندهاي شياطين آزاد کرده، آماده فداکاري مي‌کند.» ✍استادسیدمحمّدمهدی میرباقری eitaa.com/joinchat/470286336C5a1bc85809
💠عاشورا و ▪️مهمترین مسئله ی سرنوشت ساز جهان اسلام در اندیشه ی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) تداوم پس از خود بود. در اینجا بود که تا همیشه با موضوع ضرورت تحقق پیوند خورد. و البته دیدیم آن شد که شد. این موضوع با نیز پیوند واضح دارد تا آنجا که گفته شد: «قُتِلَ الْحُسَیْنُ یَوْمَ السَّقِیفَه»ِ؛ امام حسین(علیه السلام) در روز به شهادت رسید. ▪️ امام حسین علیه السلام حرفش این بود که پس از حضرت امیرالمومنین فاسد شده و اکنون با روی کار آمدن یزید به نابودی ختم خواهد شد. پس اگر امکانی بود با حاکمیت خود امام تحقق یابد و اگر نبود امام با عدم بیعت نشان دهد که وجود ندارد. اما پیام این عدم بیعت خونرنگ شد و کربلا را در تاریخ آفرید که تا آخر دنیا موجب رسوایی هر مدعی بی صلاحیت دولت حق و شود. و همین گونه هم شد و امروز نیز خون امام حسین (علیه السلام) می جوشد و مدعیان را رسوا می کند . اما چگونه؟ ▪️ برای فهم این چگونگی باید عاشورای قرن پانزدهم هجری را شبیه سازی کرد و نگریست چگونه درگیری میان جریان صالح برای تحقق و دولت حق با جریان مدعیِ فاسد دراین امر در جریان است. اسلام نمی تواند سپردن قدرت دولت حاکم بر بشر به افراد و طبقات ناصالح را تحمل کند. دولت حاکم بر بشر نهایتا به نماینده اصیل اسلام یعنی الهی سپرده و تشکیل خواهد شد. بهترین نوع زمینه سازی برای ظهورِاین ، نمونه سازی و به بشریت است. این اصولا در سنت دینی تثبیت شده است که دین در کنار بیّنه و کتاب و میزان، برای بشری که بیشتر بجای تعقل عادت به دیدن و‌حس کردن دارد، الگو و اسوه را ارائه می دهد. ▪️ انقلاب اسلامی در مرحله ی اول خود یک الگو و اسوه برای بشریت بود و حاوی این پیام بود که در عصر حاکمیت فراگیر ظلم و ستم می توان با یک ولو منطقه ای را نفی کرد.اما این آغاز کار این الگو بود. قدم دوم این بود نوع حکومتی را که مردم به جای حکومت قبلی می خواستند رسمیت یابد. 50 روز پس از پیروزی مرحله اول انقلاب، جمهور مردم با انتخاب اسلامیت برای حکومت خود را تأسیس کردند. اهمیت این مرحله از آن جهت بود که مردم جهت حرکت خود را تعیین کردند. مرحله ی دوم انقلاب اسلامی پیام آور این بود که نظامی جدید در عالم پدید آمده است. این مرحله نیز خود الگو بود. ▪️ انقلاب اسلامی در ایستگاه سوم باید به می رسید. اسلامی یعنی حاکمیت اعتقادات اسلامی بر کارگزاران حکومت و اسلامی شدن رفتار کارگزاران و ایجاد نظامات فرهنگی، سیاسی و اقتصادی و تشکیل دستگاهها و نهادهای اسلامی. این خود می تواند الگویی برای بشریت و امید بخش این معنا باشد که می توان در این زمانه ی پر از ظلم و کفر و نفاق و شرک و الحاد باشد. در دورانی که غالب حاکمان جوامع بی صلاحیتند جلوه پرفروغی از حکومت امیر المومنین علیه السلام را در حد خود به ارمغان خواهد آورد. این بشریت را به امکان اصلاح جهان امیدوار تر می کند. ▪️ مراحل بعدی انقلاب یعنی تشکیل درایران و سپس ایرانی نیز قبل از ظهور قادر است در بخشی از جامعه ی جهانی معاصر الگویی امید آفرین و جهت بخش برای هدایت بشریت به سوی وعده ی تحقق حقیقی و ظهور باشد. ▪️ اما نیروی پیشران این حرکت نیز همان پیام است که « فَإِنِّي لا أَرَى الْمَوْتَ إِلَّا سَعَادَةً وَ الْحَيَاةَ مَعَ الظَّالِمِينَ إِلَّا بَرَماً؛ به‌راستی که من مرگ آزادمنشانه را جز سعادت و نيك‌بختى، و زيستن با بيدادگران را جز تحمل حقارت و نگون‌سارى نمى ‏نگرم» (بحارالأنوار، ج‏44، ص381) امروز از خاستگاه در حال جهانی شدن است و راهپیمایی اربعین نشان می دهد که پیام کار خود را خواهد کرد. ✍حجت الاسلام ثقفی eitaa.com/joinchat/470286336C5a1bc85809
3.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠ای منی آواره قویان ابالفضل 🎥نوحه جانسوز با صدای مرحوم موذن زاده اردبیلی 🔻مکالمه ای عاشقانه میان حضرت عباس و حسین (ترجمه فارسی) @Kolbe_Andishe_Farhang
هدایت شده از KHAMENEI.IR
1.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 ببینید| مادر شهيد مدافع حرم افغانستانی خطاب به رهبر انقلاب: پسرم را در حالیکه مثل اباالفضل دست نداشت و مثل اربابش سر نداشت، برایمان هديه آوردند #تاسوعا 🏴 @Khamenei_ir
💠گریه بر حسین(ع) باید مقدمه فهم ولایت باشد. ▪️یک عده خوششان می‌آید سر خودشان را کلاه بگذارند. خیال می‌کنند دارای ولایت بودن یک آدم به این است که آدم در مجالس اهل بیت گریه کند فقط‌. خیال می‌کنند دارای ولایت بودن به این است که وقتی اسم اهل بیت می‌آید؛ علیهم‌السلام را بگوید پشت سرش حتما، فقط همین و بس. خیال می‌کنند که دارای ولایت بودن به این است که اهل بیت(عهم) در دل انسان باشد. همین و بس‌. بله محبت اهل بیت را داشتن واجب و فرض است. نام این بزرگواران را با عظمت گفتن لازم است، به نام اینها مجلس بپا کردن و از عزا و شادی آنها درس گرفتن، عزای آنها را گفتن، شادی آنها را گفتن، گریستن بر بزرگواری آنها، بر شهامت‌های آنها، بر مظلومیت‌های آنها، همه اینها لازم است. اما همه اینها ولایت نیست! ولایت از این بالاتر است. آنی که در مجلس سیدالشهداء(ع) می‌نشیند و می‌ریزد کار خوبی میکند که اشک می‌ریزد اما کار بدی می‌کند اگر اشک ریختن را برای دارای بودن ولایت کافی بداند. ▪️درست بفهمید چه می‌گویم. آن کسانی که ذهنشان تحت تاثیر تلقینات و القائات مغرضانه یا جاهلانه است درست دقت کنند، گفته نشود که با گریستن بر سیدالشهداء کسی مخالف است، نه. اگر هم کسی مخالف باشد ما مخالف نیستیم، ما . ما می‌گوییم گریستن بر امام حسین(ع) گاهی میتواند یک ملت را بدهد. ▪️اما تعظیم امیرالمومنین(ع) و امام حسین(ع) مختص شیعه نیست، جناب عالی حالا خیلی هنر کردی که وقتی می‌گویی علی‌ابن‌ابی‌طالب؛ دنبالش علیه‌السلام می‌گویی؟ خیلی کار مهمی انجام دادی؟ و خیال میکنی ولایت یعنی همین؟ بسی اشتباه بزرگ. آن ولایتی که انسان را به می‌برد این نیست. گریه بر امام حسین یکی از گوشه‌ها، شعبه‌ها، بخشهای بسیار دورِ اصل بسیار مهم ولایت میتواند به حساب بیاید. یک‌ عده‌ای از روی جهالت و ان‌شاءالله نه از روی غرض مسائل سطحی باب ولایت و تشیع را مطرح می‌کنند و منحصر میکنند ولایت را به اینها؛ و شگفتا که ولایت‌فهم‌ها و ولایت‌شناس‌ها و را با همین حربه می‌کوبند! منحصر میکنند ولایت را در یک متاغ و محدوده تنگ و کوچکی که شایسته این اصل مهم اسلامی نیست‌. ▪️ولایت در یک انسان به معنای وابستگی فکری و عملی هرچه بیشتر و روزافزون با ولی‌ست. ولی را پیدا کن؛ ولی خدا را بشناس، آن کسی که او ولیّ حقانی جامعه اسلامی است، او را مشخص کن، بعد از آنی که مشخص کردی، شخصا از لحاظ ، از لحاظ ، از لحاظ ، از لحاظ راه و رسم و ، خودت را به او متصل کن، مرتبط کن، دنبالش راه بیفت، حرکت بکن. اگر تلاشِ تو تلاشِ او، جهادِ تو جهادِ او، دوستیِ تو دوستیِ او، دشمنیِ تو دشمنیِ او، های تو جبهه‌بندی‌های او باشد؛ تو دارای ولایتی. آدم دارای ولایت این است؛ ولی را بشناسد، فکر ولی را بداند، با ولی بشود، عمل ولی را بشناسد، با ولی بشود، دنبال او راه بیفتد و خودش را فکراً و عملاً پیوسته با ولی کند. این است ✍تلخیص بیانات حضرت آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای/ رمضان‌ ۱۳۵۳/ جلسه ۲۳و۲۵ کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن eitaa.com/joinchat/470286336C5a1bc85809
💠قاضی شریح‌ها انقلاب را سر خواهند برید... ▪️یکی از تندترین نامه‌های امیرالمومنین به کارگزارانش نامه شماره ۳ نهج البلاغه است (نسخه گردآوری مرحوم دشتی). ▪️حدود سال ۴۰ هجری است و ارزش‌های انقلاب پیامبر کم کم دارند به فراموشی می‌روند. ظاهرا به امام خبر می‌دهند كه یکی از کارگزاران به نام شريح بن الحارث، خانه‌اى اشرافی به قیمت 80 دينار خريده است. امام او را احضار می‌کند و با یادآوری ارزش‌های عدالتخواهانه انقلاب، آن نهیب‌های تند را به وی می‌زند. ( متن نامه: l1l.ir/5dae ) ▪️دست بر قضا حدود ۲۰ سال طول ‌کشید تا در سال ۶۱ هجری همین شریح بن الحارث، بشود قاضی شریح و فتوای قتل انقلابی‌ترین آدم روی زمین و تجسم عدالت و آرمان و آزادی را در ته گودال بدهد. ▪️درسی که از کربلا می‌گیریم اینست که مسئولینی که در خانه‌های اشرافی زندگی می‌کنند دیر یا زود انقلاب را سر خواهند برید. خواه قاضی باشند خواه در هر منصب‌ دیگر. ▪️این سرنوشت محتوم انقلاب و مدیران اشرافی است. حتی اگر کارگزار علی (ع) باشند. ✍وحید اشتری eitaa.com/joinchat/470286336C5a1bc85809
💠اف بر این منطق تا قیامت... ▪️آن چنان که مشهور است: وقتی از مدینه خارج می شد عبدالله ابن عمر، که آدم مقدس مآبی بود نزدیک آمد، افسار اسبش را گرفت و گفت: ای پسر رسول خدا! شهر جدت را ترک مکن و در خانه ات بنشین و بر یزید قیام نکن. تو در حجاز و یمن و عراق شیعیان بسیاری داری، کرسی درس و فتوا بگذار و محاسنت را به خون آغشته نساز... ▪️حضرت فقط یک جمله پاسخش داد: اف لهذا الکلام ابدا اف به این منطق تا قیامت! ▪️چقدر این نقل بر من اثر میگذارد و پیش از این مقدمه ی چند مطلبم نیز بوده... همیشه تاریخ، پیش از هر نبردی، یک عبد الله بن عمر سر و کله اش پیدا میشود که بزدلی و انفعالش را پشت ژست عقلانیت پنهان کرده و در صدد است تا ریش سفیدی کند و با پند های اخلاقی و توصیه های خیرخواهانه و حرف های خوب و هشدارهای ایمنی، پیش از بزنگاه و کشاکش، انسان را منصرف و سر به راه کند... تامظلوم را به شرایط موجود قانع کند، اگر نه، لااقل او را بفرستد به یک راه دراز و بی انتها و کم ریسک و آبرومندانه که هیچ گاه گذرش به کربلا نخورد... ✍حسین شهبازی eitaa.com/joinchat/470286336C5a1bc85809