eitaa logo
«نـفـیٖر نِــےْ» | مُحَـمَّد بُرْهـٰان
109 دنبال‌کننده
498 عکس
615 ویدیو
5 فایل
*گاهی می‌نویسم...* ارتباط با ادمین: @MohammadMahdi_BORHAN
مشاهده در ایتا
دانلود
توسعه و مبانی تمدن غرب
۰۰• بــسمـ‌اللّٰہ‌الرحمـٰـن‌الرحیــم •۰۰ ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ • عالم هِیٖچْکـٰاك یـــا عالم مُـرْتضیٰ؟! • () ، را از دیگر تِم‌های مشترک در آثار می‌داند. او و را به عنوان یکی از المان‌های مذهبی (فارغ از فارق‌های موجود بین مذاهب مختلف) در کارهای هیچکاک برمی‌شمارد. سپس به تحلیل مصداقی این پدیده در کارهای مختلف می‌پردازد و هر را از این زاویه توضیح می‌دهد. در همین حین، نکتۀ مهمّی را بیان می‌کند: «بهترین مردمان وقتی تصمیم می‌گیرند کنند، دیگر شنیدن پند و اندرز ندارند.» نباید از سینماگر توقّع داشت که بر روی پرده، درس اخلاق بدهد و نصیحت کند. ماهیّت و با پدیدۀ گِره خورده است؛ زدن حرف‌های بزرگ و بررّسی کلان‌ایده‌های بدون توجّه به ، نتیجه‌ای معکوس در پی دارد. از پسِ سرگرمی می‌آید و نه از پیش آن؛ ، ابتدا باید بهای سرگرم ساختن مخاطب را پرداخت کند و سپس ایدۀ اصلی خود را با بیان کند. در واقع: « چیزی است که خواه‌ناخواه با به وجود می‌آید، امّا غایت آن نیست. نوعی بی‌خودی ویا غفلت از خویشتن است که لزوماً مذموم نیست. اوّلین شرط تحقّق است و نقض غرض است اینکه ما را بخواهیم، امّا با این شرط که تماشاگر در فضای مستغرق نشود. اصلاً سینما برای این ، بی‌خودی و غفلت از خویشتن به وجود آمده است، اگرچه که تجربه نشان داده این می‌تواند نوعی و یا روحانی نیز باشد.» به نظر آوینی، وظیفۀ سینما آن است که: «این فرصت [فرصتِ زندگی کردن در ] را در اختیار تماشاگر قرار دهد؛ فرصت دیگر و تجربۀ زندگی در قالب‌هایی دیگر را.» م.بُـــرهان ۱۴۰۱/۱۲/۱۵ ... ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
زندگی -این تاجر طمّاع ناخن‌خشک پیر- مرگ را همچون شراب ناب، کم‌کم می‌فروخت... 👌🏻
«نـفـیٖر نِــےْ» | مُحَـمَّد بُرْهـٰان
زندگی -این تاجر طمّاع ناخن‌خشک پیر- مرگ را همچون شراب ناب، کم‌کم می‌فروخت... #فاضل 👌🏻
نرگس آتش پرستی داشت شبنم می‌فروخت با همان چشمی که می‌زد زخم مرهم می‌فروخت زندگی چون برده داری پیر، در بازار عمر داشت یوسف را به مشتی خاک عالم می‌فروخت زندگی -این تاجر طماع ناخن خشک پیر- مرگ را همچون شراب کهنه کم‌کم می‌فروخت در تمام سال‌های رفته بر ما روزگار شادمانی می‌خرید از ما و ماتم می‌فروخت من گلی پژمرده بودم در کنار غنچه‌ها گلفروش ای کاش با آنها مرا هم می‌فروخت
«نـفـیٖر نِــےْ» | مُحَـمَّد بُرْهـٰان
۰۰• بــسمـ‌اللّٰہ‌الرحمـٰـن‌الرحیــم •۰۰ ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ • عالم هِیٖچْکـٰاك یـــا عالم مُـرْتض
۰۰• بــسمـ‌اللّٰہ‌الرحمـٰـن‌الرحیــم •۰۰ ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ • عالم هِیٖچْکـٰاك یـــا عالم مُـرْتضیٰ؟! • () به عنصر مبارزۀ نیز در آثار اشاره می‌کند و را محور برمی‌شمارد. او در این میان، طرداً للباب بعد از بیان قضیّه هابیل و قابیل که داستان خلقت را مزیّن به یک تراژدی بر اساس مبارزۀ بین خیر شر می‌کند، بیان می‌کند که ایده‌های اجمالیِ اینچنینی (قضیّه هابیل و قابیل) به درد روایت در مدیوم نمی‌خورند؛ چراکه جای تفصیل و پرداختن به جزئیّات است(1). تمام شخصیّت‌ها در آثار ، می‌شوند. آنان مردمانی بسیار عادّی هستند که بعد از قرار گرفتن در موقعیّت‌هایی غیر عادّی و نامتعارف، مِحَک می‌خورند و انسانیّت‌شان در بوته آزمایش قرار می‌گیرد. ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ 1. مسلّماً داستان هابیل و قابیل را نمی‌توان به همان صورتی که در داستان آفرینش مکتوب است تصویر کرد. قصص سمبلیک، صورت‌های نوعی و یا مطلق حیات بشر را عرضه می‌کنند که در واقعیّت زندگی فانی تفصیل می‌یابند. این، صورت‌های تفصیلی است که بر پردۀ سینما متجلّی می‌شود. ص49 م.بُـــرهان ۱۴۰۱/۱۲/۱۶ ... ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
۰۰• بــسمـ‌اللّٰہ‌الرحمـٰـن‌الرحیــم •۰۰ ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ • عالم هِیٖچْکـٰاك یـــا عالم مُـرْتضیٰ؟! • () بخش بعدی نگارۀ «» به بررسی شخصیّت می‌پردازد. ظاهراً به زعم عدّه‌ای، استفاده از عناصری همچون ، ، ، و ریشه در ترس‌های کودکی و شرایط محیطی دارد. به هیچ عنوان چنین چیزی را نمی‌پذیرد و حتّی در مرحله‌ای بالاتر، را هم محصول آزار و اذیّت دوران کودکی، روانپریشی و ذهن بیمارش نمی‌داند؛ چراکه نمی‌پذیرد ، زادۀ و یا باشد: «میان وجودِ فعلی انسان و پریشانی‌های روانی او ویا وقایعی که در گذشته بر او رفته است نیز رابطه‌ای انکار ناپذیر وجود دارد... امّا سؤال این‌جاست که یافتن این رابطه چه مشکلی را حل می‌کند؟ اگر دربارۀ یک بیمار روانی و به قصد معالجه‌اش سخن می‌گفتیم شاید این تحلیل کفایت می‌کرد، امّا اگر جوهر را منشأ گرفته از وقایع دوران کودکی، موقعیّت اجتماعی و علل بیرونی دیگر بدانیم، آن‌گاه چه جوابی برای این سؤال خواهیم یافت که چرا همۀ افراد انسانی به نخبگانی چون و مبدّل نشده اند؟» در ادامه، را هنرمندی توصیف می‌کند که برای حرف زدن، را برگزیده و بدون ، هیچ است. و و نیست، امّا در قامت یک ، همۀ این‌ها هست؛ به عبارتی: «، است و به عبارت بهتر ، است.» « مجرّد از هیچ نیست، اگرچه به مثابه یک ، ، و حتّی بزرگی نیز هست.» «او [هیچکاک] هرگز تلاش نمی‌کند را به خدمت حرف‌هایی در بیاورد که متعلّق به نیست.» حتّی خود در مواجه با فیلم‌های پُرگویی مثل «» یا «» آنها را اشتباهاتی حرفه‌ای تلقّی می‌کند: «وقتی به گذشته فکر می‌کنم می‌بینم کار مهملی بود. (هیچکاک در مصاحبه با تروفو)» م.بُـــرهان ۱۴۰۱/۱۲/۱۷ ... ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
تا صبحدم به یاد تو شب را قدم زدم آتش گرفتم از تو و در صبح، دم زدم با آسمان مفاخره کردیم تا سحر او از ستاره دم زد و من از تو دم زدم حسین منزوی @khalvatkadeh_mastan
«نـفـیٖر نِــےْ» | مُحَـمَّد بُرْهـٰان
حمد شفایی قرائت بفرمایید برای حاج‌آقا دیانی (سردبیر برنامه سوره و معاون شعر و ادبیات داستانی خانه کت
حجت الاسلام و المسلمین ، دین پژوه معاصر، شاعر و از فرهیختگان جامعه علمی کشور و از بنیان گذاران برنامه تلویزیونی «سوره»، پس از تحمل یک دوره بیماری سرطان، بامداد امروز دار فانی را وداع گفت. او چندی پیش، به‌عنوان قائم‌مقام شبکه چهار سیما منصوب شده بود. در کارنامه مسعود دیانی اجرا و سردبیری برنامه‌های «شب روایت» و «سوره» در شبکه چهار به چشم می‌خورد. همچنین او مدتی معاون شعر و ادبیات داستانی خانهٔ کتاب و ادبیات ایران بود. برنامه «سوره» در مناسبت های مذهبی با عنوان های «فصل بنی امیه»، «فصل امام حسن (ع)» و «فصل اسلام» در ایام ماه محرم، صفر و هفته وحدت پخش شد. این خبر را حسین شاهمرادی مدیر شبکه چهار سیما در توییتر خود منتشر کرده است. پیکر مرحوم دیانی امروز ساعت 14 از مقابل مسجد بلال صداوسیما تشییع می‌شود.
«نـفـیٖر نِــےْ» | مُحَـمَّد بُرْهـٰان
۰۰• بــسمـ‌اللّٰہ‌الرحمـٰـن‌الرحیــم •۰۰ ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ • عالم هِیٖچْکـٰاك یـــا عالم مُـرْتض
۰۰• بــسمـ‌اللّٰہ‌الرحمـٰـن‌الرحیــم •۰۰ ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ • عالم هِیٖچْکـٰاك یـــا عالم مُـرْتضیٰ؟! • ( []) ، «» را به نحوی غیر هیچکاکی‌ترین اثر قلمداد می‌کند و به کسانی که طناب را بهترین اثر می‌دانند می‌گوید که توقّع بی‌جایی از سینما دارند؛ زیرا مدیومی است که لوازم خاصّ خودش را دارد و از این جهت، نه با و نه با قابل مقایسه نیست. او دو فیلم و «» را با یکدیگر مقایسه می‌کند و نتیجه می‌گیرد که ، می‌خواهد با تفلسف -که از عهدۀ بیان سینمایی خارج است- مطالب سنگین نظری را به مخاطب تزریق کند حال آنکه در ، مخاطب به با همراه شده و در انتها نیز محظوظِ "سلوکی روحی" یا "تفکّری حضوری*" می‌شود. اساساً دیدن یعنی سفر دل: « خوب آن نیست که تماشاگر خود را به دام یک استدلال پیچیدۀ عقلانی بکشاند؛ فیلم خوب آن است که تماشاگر را به دعوت کند. تماشای فیلم، سلوک به نفس است نه به عقل...» * تعابیر از خود آوینی‌ست و "تفکّر حضوری" ادبیات‌سازی به حساب می‌آید؛ وگرنه چنین لفظی در در ادبیات علمی ما یافت نمی‌شود. ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ در مجموع از این نوشتۀ نامنسجم و کشکول‌وار ، می‌توان مبانی، نظرات و نکاتِ دیگری هم استخراج نمود. امّا آنچه بیان شد، وسع و روزی نگارنده بود به عنوان مخاطبی عام که برای استفاده هرچه بیشتر و به ذهن‌سپاری هرچه بهترِ «»، اینچنین تقریر شد. والسلام والحمدللّٰه علی التمام م.بُـــرهان ۱۴۰۱/۱۲/۱۹ ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
در پرده اسرار کسی را ره نیست زین تعبیه جان هیچکس آگه نیست جز در دل خاک هیچ منزلگه نیست می خور که چنین فسانه‌ها کوته نیست...
من هیچ ندانم که مرا آنکه سرشت از اهل بهشت کرد یا دوزخ زشت جامی و بتی و بربطی بر لب کشت این هر سه مرا نقد و ترا نسیه بهشت
هدایت شده از وحید یامین پور
یک ِ ابدی از حافظ لسان الغیب: به سعیِ خود نتوان بُرد پِی به گوهرِ مقصود خیال باشد کاین کار بی حواله برآید 🆔️ @yaminpour
بر چرخ فلک هیچ کسی چیر نشد وز خوردن آدمی زمین سیر نشد مغرور بدانی که نخورده‌ست ترا تعجیل مکن! هم بخورد دیر نشد...
بر چرخ فلک هیچ کسی چیر نشد وز خوردن آدمی زمین سیر نشد مغرور بدانی که نخورده‌ست ترا تعجیل مکن! هم بخورد دیر نشد...