eitaa logo
«نـفـیٖر نِــےْ» | مُحَـمَّد بُرْهـٰان
109 دنبال‌کننده
498 عکس
615 ویدیو
5 فایل
*گاهی می‌نویسم...* ارتباط با ادمین: @MohammadMahdi_BORHAN
مشاهده در ایتا
دانلود
۰۰• بــسمـ‌اللّٰہ‌الرحمـٰـن‌الرحیــم •۰۰ ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ • عالم هِیٖچْکـٰاك یـــا عالم مُـرْتضیٰ؟! • () «یک روز به گفتم: -"این‌طور نمی‌شود که هر کاری می‌خواهند انجام دهند و ما هم بی‌کار بنشینیم. ما فقط داریم نقد می‌کنیم و بساط آنها را به هم می‌ریزیم امّا این کافی نیست؛ ما باید یک مطرح کنیم. الگوی داخلی‌مان که است؛ باید یک الگوی دیگری را هم در زمینه سینمای خارجی مطرح کنیم." پرسید: -"نظر خودت چیست؟" گفتم: -" و مسئولان که «» را علم کرده‌اند؛ بیا مقابل او یک آدم حسابی علم کن." گفت: -"مثلاً کی؟" گفتم: -"، مرتضی! ..."». ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ هر کس در آثار کمی سرک کشیده باشد، احتمالاً به نام «» برخورد کرده است. در نگاه اوّل، ارادت یک تئوریسن انقلابی به تکلیسنی هم چون عجیب به نظر می‌رسد؛ هیچکاکی که در افواه عموم، به ساخت فیلم‌هایی با تِم سرگرم کننده معروف بوده است. امّا چه چیز باعث شده که ، اینقدر برای مهم باشد؟ به احتمال زیاد، اوّلین جرقّه‌های توجّه به آثار در مکالمه فوق زده شده؛ به گفته «» -که در دهه هفتاد جزو تیم نشریه بود و دوست و همکار مرتضی به حساب می‌آمد- احتیاج به "عَلَم کردن یک آدم حسابی در مقابل " باعث شده تا کم‌کم نسبت به آثار علاقه‌مند شود. امّا آیا رجوع به ، من باب اکل میته بوده است؟ به این معنا که او، چاره‌ای نداشته جز اینکه رندانه حرف‌های خود را درون دهان گذاشته و مبانی و اعتقادات خود را از زبان او بیان نماید؛ یا اینکه واقعاً چیزِ خاصّی درون آثارِ این کارگردان بزرگ سینما وجود داشته که به واسطۀ ضرورت و ایجاب شرایط، به چشم آمده است؟ انتخاب هر پاسخ، می‌تواند مسیر تحلیل آثاری همچون «» و دیگر مخطوطات راجع به را تغییر دهد. قضاوت در اینباره به عهدۀ نزدیکان ، اهل فنّ و آثار اوست... م.بُـــرهان ۱۴۰۱/۱۲/۱۱ ... ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
مقدمه کتاب علل گرایش به مادّی‌گری؛ تحوّلات روحی مولف* ┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ تا آنجا که من از خودم به یاد دارم از سنّ سیزده سالگی این در من پیدا شد و حسّاسیت عجیبی نسبت به مسائل مربوط به پیدا کرده بودم. -البتّه متناسب با سطح فکری آن دوره- یکی پس از دیگری بر اندیشه‏‌ام هجوم می‌آورد. در سالهای اوّل مهاجرت به که هنوز از مقدّمات عربی فارغ نشده بودم، چنان در این اندیشه‌ها غرق بودم که شدیداً میل به «» در من پدید آمده بود. وجود هم حجره را تحمّل نمی‌کردم و حجره فوقانی عالی را به ‏ای_دخمه_مانند تبدیل کردم که تنها با اندیشه‌های خودم بسر برم. در آن وقت نمی‌خواستم در ساعات فراغت از و به موضوع دیگری بیندیشم، و در واقع، ﷼اندیشه در هر موضوع دیگر را پیش از آنکه مشکلاتم در این مسائل حل گردد، بیهوده و اتلاف وقت می‏‌شمردم. مقدّمات عربی و یا فقهی و اصولی و منطقی را از آن جهت می‏‌آموختم که تدریجاً آماده بررسی اندیشه بزرگ در این مسئله‌ بشوم. به یاد دارم که از همان آغاز که در مشهد مقدّمات عربی می‌خواندم، و و ﷼متکلّمان -هر چند با اندیشه‌هایشان آشنا نبودم- از سایر و و از و در نظرم عظیم‏‌تر و فخیم‌‍‏تر می‏‌نمودند تنها به این دلیل که آنها را قهرمانان صحنه این اندیشه‌ها می‌دانستم. دقیقاً به یاد دارم که در آن سنین که میان 13 تا 15 سالگی بودم، در میان آن همه علما و فضلا و مدرّسین حوزه علمیه مشهد، فردی که بیش از همه در نظرم بزرگ جلوه می‌‏نمود و دوست می‌داشتم به چهره‌اش بنگرم و در مجلسش بنشینم و قیافه و حرکاتش را زیر نظر بگیرم و آرزو می‌کردم که روزی به پای درسش بنشینم، مرحوم «آقا میرزا مهدی شهیدی رضوی» مدرّس در آن حوزه بود. آن آرزو محقّق نشد، زیرا آن مرحوم در همان سالها (1355 قمری) در گذشت. پس از مهاجرت به قم گمشده خود را در یافتم. همواره مرحوم آقا میرزا مهدی را بعلاوه برخی مزایای دیگر در این شخصیت می‌دیدم؛ فکر می‌کردم که روح تشنه‌ام از سرچشمه زلال این شخصیت سیراب خواهد شد. اگر چه در آغاز مهاجرت به قم هنوز از «مقدّمات» فارغ نشده بودم و شایستگی ورود در «» را نداشتم، امّا که وسیله شخصیت محبوبم در هر پنجشنبه و جمعه گفته می‌شد و در حقیقت درس معارف و سیر و سلوک بود نه اخلاق به مفهوم خشک علمی، مرا می‌کرد. بدون هیچ اغراق و مبالغه‌ای این درس مرا آنچنان به وجد می‌آورد که تا دوشنبه و سه شنبه هفته بعد خودم را شدیداً تحت تأثیر آن می‌یافتم. بخش مهمّی از شخصیت فکری و روحی من در آن درس -و سپس در درسهای دیگری که در طی دوازده سال از الهی فرا گرفتم- انعقاد یافت و همواره خود را مدیون او دانسته و می‌دانم. راستی که او «» بود... ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ *مرتضی مطهری، علل گرایش به مادّی‌گری، صفحات ۹ و ۱۰
«نـفـیٖر نِــےْ» | مُحَـمَّد بُرْهـٰان
مقدمه کتاب علل گرایش به مادّی‌گری؛ تحوّلات روحی مولف* ┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ #شهید_مرتضی_مطهری ┄┄┅••=✧؛❁؛
*دوستان؛ زندگی از اینجا شروع میشه، ابتدای زندگی اینجاست. ما زندگیامونو از وسط شروع کردیم، همه‌چیزو از وسط به ما گفتن. اوّلش اینجاست...
۰۰• بــسمـ‌اللّٰہ‌الرحمـٰـن‌الرحیــم •۰۰ ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ • عالم هِیٖچْکـٰاك یـــا عالم مُـرْتضیٰ؟! • () مقالۀ «»، نگاره‌ای است با مباحثی پراکنده که به چند مطلب اساسی می‌پردازد: بررسی ایده‌های مرکزی آثار و رابطۀ آنها با جهان‌بینی ، برّرسی مصداقی برخی آثار از لحاظ محتوا و تکنیک، سخن دربارۀ شخصیّت ، و در آخر توضیح ماهیّت و ساختار (امّا نه به شکل منسجم). در ابتدا از سناریو فیلم «» نقبی می‌زند به سمبُلیک بودن و رؤیاگون بودن فیلم‌های ؛ دنیای آثار ، دنیایی است راز آلود که همچون رؤیایی شبانه، انسان را مسحور و مقهور خود می‌کند و باعث می‌شود انسان برای لحظاتی، از واقعیّت غافل شود. اتّفاقاً برای راه یافتن به این عالَم نیز راهی نیست جز عبور از سطح که با چیره‌دستی، این تجربه را برای مخاطبان خود فراهم می‌آورد. پس به عقیدۀ ، آثار (و در کلّ، آثار سنیمایی و نمایشی) این ظرفیّت را دارند که انسان را به یک و تجربۀ درونی دعوت کنند. جان کلام که در تمام نگاره، سعی در اثبات آن دارد، همین است (1). ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ 1. -سوسپانس، ترس و دلهره، برای هیچکاک وسیله‌ها ویا بهانه‌هایی بیش نیستند که به او امکان می‌دهند تماشاگر را از سطح واقعیّت عبور دهد و او را به یک تجربۀ روحی در فضایی ماورایی دعوت کند. ص13 -تماشاگر سهیم در فضای فیلم، همراه با سیر داستانی اغلب آثار هیچکاک، به نوعی از «پالایش روانی یا روحی» دست می‌یابد. ص30 -تماشاگر...به همراه با کاراکترهای فیلم، در صورتی از یک سلوک نفسانی یا تجربۀ روحی پالایش می¬یابد. ص27 -فیلم خوب آن است که تماشاگر را به سفر دل دعوت کند. ص68 -اصلاً سینما برای این استغراق، بی¬خودی و غفلت از خویشتن به وجود آمده است، اگرچه که تجربه نشان داده این استغراق می¬تواند نوعی سلوک روحی و یا روحانی نیز باشد. ص69 و 70 م.بُـــرهان ۱۴۰۱/۱۲/۱۲ ... ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
هدایت شده از البیان
InShot_۲۰۲۳۱۲۲۸_۱۵۳۷۲۰۷۴۳.jpg
4.13M
📚 شماره یازدهم لوح پژوهشی مدرسه فقهی امیرالمؤمنین(علیه السلام) تحت عنوان «فرائد» منتشر شد. 📌این لوح که به صورت ماهیانه منتشر می شود، به دست نوشته های اساتید و طلاب مدرسه فقهی امیرالمومنین(ع) می پردازد. 📘ستون ها و عناوین مختلفی در این لوح مدنظر قرار گرفته است که در شماره یازدهم خود، مطالبی با سه سر فصل اشتراک لفظی بشرط لا و لابشرط، مشتق و معرفی کتاب نظام ادبی از منظر علم اصول ارائه شده است. 📖مطالب لوح شماره یازدهم به شرح ذیل می باشد: 1⃣اشتراک لفظی اصطلاح بشرط لا و نیز اصطلاح لا بشرط 📌 به قلم حجةالاسلام رضا کاید خرده؛ دانش پژوه مقطع خارج مدرسه فقهی امیرالمومنین علیه السلام 2⃣مشتق،شروع از رازی؛گسترش با جرجانی 📌به قلم محمد مهدی برهان؛ دانش پژوه مقطع پایه نهم مدرسه فقهی امیرالمومنین علیه السلام 3️⃣ معرفی کتاب نظام ادبی از منظر علم اصول اثر آیت الله عبدالکریم فرحانی 👈🏻علاقه مندان می توانند نسخه چاپ شده آن را جهت درج و‌ نصب در مدراس و اماکن علمی مختلف با مراجعه حضوری به معاونت پژوهش مدرسه تهیه نمایند. @albayann
هدایت شده از هنر تلاوت
نازعات.میناب.mp3
359.2K
استاد سوره ی مبارکه ی نازعات آیه ی بیست و ششم و بیست و هفتم میناب @doulatesahar🌹
هدایت شده از دیده بان
49.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تو چه میدانی تگرگ و برگ را غرق خون خویش رقص مرگ را تو چه میدانی رمل و ماسه چیست ؟ بین ابروها رد قناسه چیست ؟ 📍 به مناسبت سالروز شهادت احمد کاظمی... 📍اجرا شده در دومین جشنواره مستند رادیویی پژواک 🌀🌀 دیده‌بان 🔰🔰 @talabedideban
امّا خنده ات را هرگز-مهدی کرامتی-پابلو نرودا.mp3
10.34M
🔰 خَـــــــنْده نان را از من بگیر، اگر می‌خواهی، هوا را از من بگیر، اما خنده‌ات را نه. گل سرخ را از من مگیر سوسنی را که می‌کاری، آبی را که به ناگاه در شادی تو سرریز می‌کند، موجی ناگهانی از نقره را که در تو می‌زاید. از پس نبردی سخت باز می‌گردم با چشمانی خسته که دنیا را دیده است بی هیچ دگرگونی، اما خنده‌ات که رها می شود و پرواز کنان در آسمان مرا می‌جوید تمامی درهای زندگی را به رویم می‌گشاید. عشق من، خنده‌ی تو در تاریک ترین لحظه‌ها می‌شکفد و اگر دیدی به ناگاه خون من بر سنگ فرش خیابان جاری‌ست، بخند، زیرا خنده‌ی تو برای دستان من شمشیری است آخته. خنده‌ی تو، در پائیز در کناره‌ی دریا موج کف آلوده اش را باید برفرازد، «و در بهاران، عشق من، خنده‌ات را می خواهم!» چون گلی که در انتظارش بودم، گل آبی، گل سرخِ کشورم که مرا می‌خواند. بخند بر شب بر روز، بر ماه، بخند بر پیچاپیچ خیابان‌های جزیره، بر این پسربچه‌ی کم رو که دوستت دارد، اما آنگاه که چشم می‌گشایم و می‌بندم، آنگاه که پاهایم می روند و باز می‌گردند، نان را، هوا را، روشنی را، بهار را، از من بگیر اما خنده‌ات را هرگز تا چشم از دنیا نبندم. 👌🏻
05. زمینه - ای که دلخوشی روزگار منی.mp3
7.22M
💢 هیئت هفتگی ۱۸ دی ۱۴۰۲ ▪️ حجت الاسلام وحیدی نیا 🔹 هیئت ام ابیها، موسسه فقهی امیرالمومنین "علیه السلام" @Ommeabihaa
۰۰• بــسمـ‌اللّٰہ‌الرحمـٰـن‌الرحیــم •۰۰ ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ • عالم هِیٖچْکـٰاك یـــا عالم مُـرْتضیٰ؟! • () در قدم بعد سخن از دنیای کودکانه به میان می‌آید؛ معمولاً قصّه‌های بیش از حدّ بچّگانه به نظر می‌رسند و او عامدانه دست به انتخاب آنها می‌زند. ، عالمی است که همه در «» می‌گذرد و قصّه‌ها و داستان‌های جنّ و پری داری که از منطق‌زدگی رایج مصون مانده اند، بهترین وسیله برای ارتباط با عالم کودکی و حضور اند. و نظامات اعتباری که بر ما تحمیل کرده، فرصت کودکی کردنِ کمی به انسان می‌دهد و به مثابه یک ، می‌تواند دروازه‌ای برای برگشتن به این عالم مقدّس باز کند. قصّه‌ها در واقع صورت‌هایی مثالی از زندگی عادّی هستند که بشر در ارتباط با آنها می‌تواند زندگی خود را تنظیم کند. این مطلب، خود، می‌تواند مؤیّدی بر یکی از مهمترین تفاوت‌های و نیز باشد؛ بسط و توسعۀ یک ایدۀ کودکانه، در و امکانپذیر نیست؛ ولی سینما به علّت ذات متّکی بر تصاویر نمایشی، می‌تواند به خوبی از پس این مهم بر بیآید. م.بُـــرهان ۱۴۰۱/۱۲/۱۳ ... ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
«درباره‌ی نوشتن و زِر زِرهای کمال گرایی»: ...نوشتنْ صرفاً نگهداری از آن چه آموخته‌ایم نیست، بلکه خود بخشی از فرایند یاد گرفتن است؛ وقتی تلاش می‌کنی تا هر واژه را پیش واژه‌ای متناسب بنشانی و دست هر بند را در دست بندی هم کفو با او بگذاری، باید بسنجی و سنجیدن، چیزی جز اندیشیدن [نیست] و اندیشیدن راه دانستن است... 👌🏻 *اصل یادداشت را در اینجا بخوانید
چکّش همسایه ┄┄┅••=✧؛🌸؛✧=••┅┄┄ ▫️ قال أمیر المؤمنین (علیه السلام): «بالفکر تنجلي الأُمور» (غرر الحكم : 4322) ○ با فکر، تاریکی‌های امور روشن میشوند. [° الغَـــیْـهــب: شدّة سواد الیل والجمل ونحوهما…] -«برو چکّشِ همسایه را بگیر و زود بیاور». پدر این را گفت و پسر نه به سرعت، که لِخّ و لِخْ کُنان به سمت خانۀ همسایه روان شد. اما بعد از دقایقی، با چهره ای ملولْ بازگشت. -«آوردی؟» -«نه پدر؛ نداد». -«خُب وضعیت‌مان را برایش میدادی!» -«توضیح دادم؛ گفتم که چقدر به این چکش محتاجیم؛ اما بازهم نداد». -«خُب از او می کردی!» -«خواهش کردم؛ ولی بازهم قانع نشد». -«خُب اش می کردی!» -«التماس‌اش هم کردم؛ اما بازهم فایده ای نداشت». پدر آرام زیر لب زمزمه کرد: «چه مردمانِ خسیسی دارد این دور و زمانه؛ آدم به مشکلات همسایه‌اش هم توجهی نمی‌کند!» سپس رو کرد به پسر و با لحنی سرشار از گفت: «پس چاره‌ای نیست پسر، مجبوریم؛ برو و را از انبار بیاور(!)» ┄┄┅••=✧؛🌸؛✧=••┅┄┄ ▫️ گاهی مشکلاتمان را به و دیگر میدهیم، اما جواب نمی گیریم. از آن ها هم می کنیم؛ و در نهایت ! اما بازهم… غافل از اینکه ""مان، درون انبارِ خانه‌مان خاک میخورد. کافی ست برای حل مشکلات، ""... ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ محمّد بُـــرهان *برگرفته از دروس بدایه استاد
۰۰• بــسمـ‌اللّٰہ‌الرحمـٰـن‌الرحیــم •۰۰ ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ • عالم هِیٖچْکـٰاك یـــا عالم مُـرْتضیٰ؟! • () نکتۀ بعدی، وجودِ در آثار است که اوّلاً بر همۀ وقایع نظارتی خداگونه دارد و ثانیاً هیچ یک از گناهکاران را بدون رها نمیکند. در آثار هیچکاک، به جرم تنزّل پیدا نمی‌کند. گناه‌کار عقربی نیست که در محاصره آتش مجبور به نیش زدن خودش باشد؛ در عین حال که کاراکترهای ، وارد جنایت کاران نمی‌شوند. بهای ورود به ، شکستن حرمت خون است که اغلب قاتلان در فیلم‌های ، را پایمال نمی‌کنند بلکه دلیلی روانی، اجتماعی ویا حتّی فلسفی -مثلا در - برای کشتن دارند. حتّی خود نیز قتل‌ها را خارج از صحنه ویا با نمایش سایه‌ها سرهم می‌کند. را به هر قیمتی برای مخاطب ایجاد نمی‌کند. در عین حال که ترسِ او با ترسِ که وحشت از سرگردانی و تنهایی در دنیا است فرق می‌کند. او مارا از چیزی می‌ترساند که در روان ما نفهته است. در همین بخش‌ها، کم‌کم مقایسۀ با و آغاز می‌شود و در بخش تحلیل شخصیّت ، به اوج خود می‌رسد. م.بُـــرهان ۱۴۰۱/۱۲/۱۴ ... ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
01. قرآن.mp3
10.4M
05:25 07:10 08:42 ﷽ الحشر: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَلْتَنظُرْ نَفْسٌ مَّا قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ (18) وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ أُولَٰئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ (19) لَا يَسْتَوِي أَصْحَابُ النَّارِ وَأَصْحَابُ الْجَنَّةِ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمُ الْفَائِزُونَ (20) لَوْ أَنزَلْنَا هَٰذَا الْقُرْآنَ عَلَىٰ جَبَلٍ لَّرَأَيْتَهُ خَاشِعًا مُّتَصَدِّعًا مِّنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَتِلْكَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ (21) هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ هُوَ الرَّحْمَٰنُ الرَّحِيمُ (22) هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ (23) هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَىٰ يُسَبِّحُ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ (24)
«درباره‌ی "تنهایی" به آب زدن»: ...امشب بالاخره تنها رفتم استخر. اتّفاقاً بسیار هم لذت‌بخش بود. حالا که تنها بودم، انگار همه‌ی سالن دوست‌های من بودند. هیچ کس من را از هم صحبتی با خود منع نمی‌کرد و هیچ کس لبخند من را بی‌پاسخ نمی‌گذاشت. گاهی برای خودم تنها شنا می‌کردم و هر وقت که دلم می‌خواست، می‌رفتم و با یک نفر صحبت می‌کردم. عجیب است، به نظرم رسید مردم اینقدر هستند که از هر هم صحبتی، استقبال می‌کنند... 👌🏻 *اصل یادداشت را در اینجا بخوانید
کثّر الله امثاله... 🤲🏻
مادرم می گوید.mp3
2.22M
مادر همیشه می‌گوید: ﺍﺯ ﻫﺮ کسی ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺧﻮﺩﺵ ﺗﻮﻗﻊ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ. اﺯ ﻋﻘﺮﺏ ﺗﻮﻗﻊ ﻣﺎﭺ ﻭ ﺑﻮﺳﻪ ﻭ ﺑﻐﻞ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ‌‌‌‌‌! ﺍﻻﻍ ﮐﺎﺭﺵ ﺟﻔﺘﮏ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻦ ﺍﺳﺖ ﺳﮓ ﻫﻢ ﮔﺎﻫﯽ ﮔﺎﺯ ﻣﯽ‌ﮔﯿﺮﺩ، ﮔﺎﻫﯽ ﺩﻣﯽ ﺗﮑﺎﻥ ﻣﯽ‌ﺩﻫﺪ؛ ﮔﺮﺑﻪ ﻫﻢ ﺗﮑﻠﯿﻔﺶ ﺭﻭﺷﻦ ﺍﺳﺖ. ﺣﺎﻻ تو هی ﺑﯿﺎ ﺩﺳﺘﺖ ﺭﺍ ﺗﺎ ﻣﭻ ﺑﮑﻦ ﺗﻮﯼ ﮐﻮﺯﻩ ﻋﺴﻞ، ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺩﻫﻦ ﺁﺩﻡ ﻧﺎﻧﺠﯿﺐ... ﺭﺍﺳﺖ ﻣﯽ‌ﮔﻮﯾﺪ! ﺗﻮﻗﻌﺖ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﮐﻢ ﮐﻨﯽ، ﻏﺼﻪ ﻫﺎﯾﺖ ﻫﻢ ﮐﻢ ﻣﯽ‌ﺷﻮﻧﺪ. راحت تر ﻫﻢ ﺯﻧﺪﮔﯽ می کنی… من زندگی خودم را می‌کنم و برایم مهم نیست چگونه قضاوت می‌شوم: چاقم، لاغرم، قد بلندم، کوتاه قدم، سفیدم، سبزه‌ام؛ همه به خودم مربوط است... مهم بودن یا نبودن را فراموش کن «روزنامه روز شنبه زباله روز یکشنبه است» زندگی کن به شیوه خودت، با قوانین خودت، با باورها و ایمان قلبی خودت. مردم دلشان می خواهد موضوعی برای گفتگو داشته باشند. برایشان فرق نمی‌کند چگونه هستی؛ هر جور که باشی حرفی برای گفتن دارند. چه انتظاری از مردم داری؟! آنها حتی پشت سر خدا هم حرف می زنند! راستی! هر چیزی را که خواستی پنهان کنی، لای یک کتاب بگذار؛ این مردم، کتاب نمی‌خوانند... 👌🏻
چشـمان فکـر ┄┄┅••=✧؛🌸؛✧=••┅┄┄ ▫️ قال أمیر المؤمنین (علیه السلام): «من أَسحـرَ عیـنَ فِکرتـه بَلَـغَ » (غرر الحکم: ۸۷۸۴) ○ هر کس به زور را باز نگهدارد، به غایت هایش نائل خواهد آمد. یعنی ؛ آنچه که بندْبند وجود انسان را با خود می‌زند؛ آنچه انسان را درون خود می‌کند؛ آنچه که انسان را تمام قد، برای خود، می کند… از قدیم گفته اند: «قیمةُ کلِّ امْرءٍ مـٰا یُـحسِنُه»... ┄┄┅••=✧؛🌸؛✧=••┅┄┄ ▫️ فکر و ذکرت چیست؟ حواست کجاست؟ کجاست؟ -نزد هایت. پس تورا با هایت میتوان شناخت؛ با نگاه به اینکه به چه کاری اهتمام داری، میتوان سنجید؛ و اگر دل مشغولی ات باشد، حتی میتوان با انداختن خطی بر آن، تو را خراشید! پس همت بلندآر که «قَـدر الـرجل علـٰی قـدر ». حالا سوال! اگر میخواهم به همّتی مثلاً به دست پیدا کنم، چه کنم؟! جواب: ، در حالی که به حسب طبیعتـ‌شان خسته شده و میخواهند بسته شوند را، باز نگهدار. بی گدار به آب نزن! قبل از هر کاری … ┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄ محمّد بُـــرهان *برگرفته از دروس بدایه استاد