شعر بلند پایداری
این را بنویس یادگاری:
گنجشک به قیمت قناری!
جادوی رسانه مسخمان کرد
با شعبده و شلوغکاری
چادر ز سر زنان کشیدند
گفتند حجاب اختیاری!
سرباز مدافع وطن را
کشتند به جرم پاسداری!
جلّاد و شهید جابجا شد
در مغلطۀ خبرگزاری!
افسوس که چشم ْانتظاران
ماندند به چشمانتظاری!
کو غیرت قیصر امینپور؟
کو شور حمید سبزواری؟
از پا منشین، دوباره برخیز
ای شعر بلند پایداری!
✍🏻 #مهدی_جهاندار
🏷 #حوادث_اخیر | #شعر_پایداری
🇮🇷 @Shere_Enghelab
عمارترین
یادم نرود باید بیدارترین باشم
در معرکۀ تزویر، هشیارترین باشم
در کشمکش دوران، مقداد علیپیمان
در قحطی میثمها، تمارترین باشم
یک سو عَلم مارِق، یک سو کُتَل قاسط
در فتنۀ پرچمها، عمارترین باشم
هم پنجرۀ مهرم، هم پنجرۀ رحمت
امروز ولی باید دیوارترین باشم
هفتاد و دو ملت نه، هفتاد و دو پیغمبر
اسلام محمد را معیارترین باشم
در ظهر عطش معذور، غفلتزدۀ مجبور
امروز که مختارم، مختارترین باشم
گفت و نشنیدم من، رفت و نرسیدم من
امروز که میخواند انصارترین باشم
✍🏻 #مصطفی_محدثی_خراسانی
🏷 #حوادث_اخیر | #شعر_پایداری
🇮🇷 @Shere_Enghelab
جنگ رسانه
جنگ است ولی شیوۀ آن خانه به خانهست
آرام و بدون تَنِش و محترمانهست
جنگ است ولی موشک و خمپاره ندارد
مرموزترین جنگ جهانی زمانهست
جنگ است و در آن خواسته ناخواسته انگار
پای همه با هر مَنِش و فکر میان است
در دست همه اسلحهای رو به هدف هست
جنگیست پر از جاذبه، این جنگ رسانهست
جانها همه محفوظ و جهانبینیشان نه
سرها نه، ولی مکتب و اندیشه نشانهست
مقصود فقط شبهه و تحریف حقایق
آزادی و روشنگری خلق، بهانهست
این جنگ عقیدهست و سلاح و ادواتش
موسیقی و تصویر و کلیپ است و ترانهست
تکلیف من و توست نشستن به تماشا؟
باید که به پا خاست اگر پاسخ ما نهست
باید که به پا خاست و طوفان شد و غرّید
امروز که حساسترین روز زمانهست
باید همگی اسلحه در دست بگیریم
پیشانی جهل و کمر فتنه نشانهست
آتش شود و بر سر تحریف ببارد
هرکس هدفش یاری منجی جهان است
✍🏻 #علی_سلیمیان
🏷 #حوادث_اخیر | #فتنه
🇮🇷 @Shere_Enghelab
پیمان
به رغم زخم زبانها به غم، عنان ندهم
ز کف، قرار خود از طعن طاعنان ندهم
رفیق عهدشکن! از تو کمترم آری
اگر که بر سر پیمان خویش جان ندهم
اگر چه صورتم از سیلی خودی سرخ است
چراغ سبز به بیگانگان نشان ندهم
به خیمهگه چو شبیخون بیامان زده خصم
ز تیربار کلامم به او امان ندهم
به رغم این همه تحریم، پیش چشم عدو
ز بیم، پرچم تسلیم را تکان ندهم
سبکسرانه چو پیران طالب تمجید
زمام عقل به تأیید هر جوان ندهم
بس است خوردن نیش از شکافها یکبار
دوباره در دهن مار، امتحان ندهم
رهین باور خویشم! هرآنچه خواهی گو
که دل به خشم و خوشایند این و آن ندهم
به رغم تازه به دوران رسیدگان حریص
مقام فقر به سرمایۀ جهان ندهم
زمین اگر همه دشمن شود، بگو به «امین»
که دست زخمی او را به آسمان ندهم
✍🏻 #افشین_علا
🏷 #حوادث_اخیر | #شعر_پایداری
🇮🇷 @Shere_Enghelab
هدایت شده از شعر انقلاب
آسیابِ دشمن
هم عشوه میان کوی و برزن میریخت
هم شعله به جانِ خاکِ میهن میریخت
قیچی میکرد موی خود را اما
او آب به آسیابِ دشمن میریخت
✍🏻 #عمار_علوی
🏷 #حوادث_اخیر | #دشمن_شناسی
🇮🇷 @Shere_Enghelab
تحویل شما...
زن زندگی آزادیِ بیمار شده
گیسو گیسو خرمنِ خونبار شده
آغوش به رایگان و زن بیمقدار
تحویل شما، داعشیِ هار شده
✍🏻 #صدیقهسادات_علوی
🏷 #حوادث_اخیر | #آزادی
🇮🇷 @Shere_Enghelab
فردای روشنتر
به خون غلتیده کشور را نمیخواهی تو، میدانم
پر از خشمی، پر از خشمم، پریشانی، پریشانم
پریشان مثل جمع ماست، زلف تو رها در باد
چه آشوبیست در دلها، ز دست فتنهها فریاد
تو میخواهی رهایی را، ولی پایان راهت چیست؟
ببین دشمن هجوم آورده، تازه اول بازیست
برای زن، همان زن، که اسیر دست داعشهاست
و هر آن، آرزوی مرگ در چشمان او پیداست
برای زندگی، فوارهی خون، تیر رگباری
برای کودک پرپر شده، غمهای تکراری
در آن، رگبار تیر و خشم، آزادی نمیخواهد
زنی که کودکش پرپر شده، شادی نمیخواهد؟
نمیخواهی تو اینها را برای کشورت، هرگز!
نمیخواهی اسارت را برای خواهرت، هرگز!
تو سربازان کشور را، بدون سر نمیخواهی
تو خاکت را میان شعله، خاکستر نمیخواهی
چه خوشحال است، بیبیسی از این دعوای بین ما
من و تو با همیم اما! به کوریِ «منوتو»ها
تبر در دست اگر داری، نزن بر ریشه خاکت
که دشمنشاد خواهی شد قسم بر چشم نمناکت
میان این همه دشنام، از دشمن مشو غافل
مبادا گم شود حق در میان این همه باطل
قوی باشیم اگر، امن و امان میماند این کشور
به دست تو، به دست ماست، آن فردای روشنتر
✍🏻 #فاطمهمعصومه_شریف
🏷 #ایران_اسلامی | #حوادث_اخیر
🇮🇷 @Shere_Enghelab
به خود بیا!
گفتی که در این فتنه بگو حق با کیست؟
این هشتگ زن، زندگی، آزادی چیست؟
یاد جمل و زبیریان افتادم!
ای دوست! ببین کجای این قصه علیست؟
جنگ جمل است و طمع آل زبیر
جهل من و ما... کوکب اقبال زبیر
تفسیر بلند آیه «واعتصموا»ست:
دنبال علی باش، نه دنبال زبیر
از غصه بیش و کم، زبیری شدهای؟
یا در طمع دِرَم، زبیری شدهای؟
شمشیر تو- شعر تو- دم از حق میزد
ای عشق علی! تو هم زبیری شدهای؟
ای ذره به خود بیا که پستت نکنند
در برج فریب، داربستت نکنند
هشدار! که این سقیفهبازان یهود
گوساله سامری پرستت نکنند!
هان! چیست که با مغیرهها میپلِکی؟
با غیر علی و غیرهها میپلِکی
دجّال تو را نیز خبرساز نمود...
با نسل ابوهریرهها میپلِکی؟
از زخم شقایق و دل لاله بپرس
از راز سکوت ماهِ در هاله بپرس
ما زخمی تیغ ارتدادیم هنوز
از زخم هزار و چارصدساله بپرس
دلبسته ویترین ایمان خودیم
دوریم از اسلام و مسلمان خودیم
این قصه استخوان لای زخم است
عمریست اسیر کفر پنهان خودیم
از مکر معاویهست قرآن مظلوم
از طعن منافق است ایمان مظلوم
ما کوفهمرامهای این عصر شدیم
جمهوری اسلامی ایران، مظلوم
آن امت صبر و زخم، خونینجگران
بغضند و سکوتِ کوه اما نگران
از قصه زخم خود نگفتند... تو هم
افسوس شنیدی از زبان دگران...
✍🏻 #سیدمهدی_حسینی
🏷 #حوادث_اخیر | #فتنه
🇮🇷 @Shere_Enghelab
گرد و غبار
قرار شامگاهی را، نشاط بامدادی را
گرفتند از تمام عیدهامان روح شادی را
هوا دیوانه شد، پیچیده شد، گرد و غباری شد
دلم تنگ است بعدازظهرهای صاف و عادی را
هزاران مار را بر دوش ضحاکان نمیبینی؟!
که روی مغزها پاشیده گرد بیسوادی را؟
چکانده در دهان شهر، سَمّ کینه را هر شب
دمانده در نفسها، دمبهدم بیاعتمادی را
اگر دلواپس جان و امان و نانمان بودی
که در بازارمان رونق نمیدادی کسادی را
ستون خیمۀ ما؛ هیأت ما، بود یکرنگی
عَلم کردند رنگ برتریهای نژادی را
محمد گفت از «زن، زندگی، آزادی» آن روزی
که میگفتند باید کشت این جنس زیادی را
بدا گمراهبودن! بد به حال قهرمانانی
که در بیراهه نشناسند ابراهیم هادی را
نهنگ از کوسههای پیر بیدندان نمیترسد
به جنگ ناو آوردند قایقهای بادی را
سحر نزدیک شد، در مسجدم، اینبار میریزم
به کام ابنملجَمهای دنیا نامرادی را
✍🏻 #ایمان_طُرفه
🏷 #حوادث_اخیر | #شعر_پایداری
🇮🇷 @Shere_Enghelab
کبوتران شهید
به رغم شایعهسازی و قارقار کلاغ
از اغتشاش خزان دورباد ساحت باغ
و خواستند که آتش زنند مزرعه را
به فکر یونجۀ خویش است این میانه الاغ
شب است و در دل آشوب، کودکان شلوغ
میان سنگپرانی شکستهاند چراغ
مباد از بد ما اجنبی شود قاضی
که حکم ریختن خونمان شود ابلاغ
::
نشان مردم ما را اگر نمیدانی
ز کربلای حسین علی بگیر سراغ
من الغریب برای که نامه آوردند؟
کبوتران شهید حریم شاهچراغ
✍🏻 #محمدمهدی_خانمحمدی
🏷 #حوادث_اخیر | #شهدای_حرم_شاهچراغ
🇮🇷 @Shere_Enghelab
بغضهای آتشین
غیر از آهنگ شادی شیطان، همۀ نغمهها حزین هستند
گُر گرفتند در گلوهامان، بغضهایی که آتشین هستند
ای وطن ای صلابت یکدست، به کدامین گناهِ ناکردهست
که تو را تکه تکه میخواهند، گرگهایی که در کمین هستند
کوهی از افتخارهایت را، دشمنانت ندیده میگیرند
مشتی از سنگریزهها اما، دائما زیر ذرهبین هستند
در هیاهوی شبهه و تردید، در دل فتنه میتوان فهمید
از کسانی که لاف دین زدهاند، چه کسانی به فکر دین هستند
در حرم بین مهر و سجاده، تن چندین شهید افتاده
و گروهی که نعل تازه زدند، باز امروز روی زین هستند
عدهای که صدای قهقههشان، همصدا با خشاب تکفیر است
نکند لحظهای خیال کنند، ایمن از آه «آرتین» هستند
آخر ماجرا قشنگتر است، قصه ختم به نور خواهد شد
تا که روشن شود کدام گروه، وارث اصلی زمین هستند
✍🏻 #محمدحسین_مهدویان
🏷 #حوادث_اخیر | #شهدای_حرم_شاهچراغ
🇮🇷 @Shere_Enghelab
فراموشی
گیسوپریشان! پرپرت بودم همین دیروز
از یاد بردی؟! خواهرت بودم همین دیروز
در جنگ و فقر و فتنه و بیماری و تحریم
هر جور بودی، یاورت بودم همین دیروز
هرجا نَبَردی بود و دشمن روبهرویت بود
من در کنارت؛ سنگرت بودم همین دیروز
باران که میزد چادرم چتر عزیزت بود
من سایهبانی بر سرت بودم همین دیروز
زخم زبان خوردیم گاهی از هم اما باز
تو مخلصم، من نوکرت بودم همین دیروز
کابوس اژدرهاک میبینی و یادت نیست
من کاوۀ آهنگرت بودم همین دیروز
امروز میخوانی مرا بیگانه و بیعقل
حال آنکه نیم دیگرت بودم همین دیروز
برگرد از آغوش نامحرم به آغوشم
یادت بماند! خواهرت بودم همین دیروز
✍🏻 #ایمان_طُرفه
🏷 #حوادث_اخیر | #همدلی
🇮🇷 @Shere_Enghelab
یادت نیست؟
عجب! یعنی تو چیزی از منِ سرگشته یادت نیست؟
زمستانهای گرمِ چای و آش رشته یادت نیست؟
به نامِ مهربانی رشتهای بر گردنِ ما بود
رفیقِ من! گمانم چیزی از این رشته یادت نیست
کدامین حیله ما را اینچنین بیگانه میخواهد؟
از این نیرنگ چیزی در خبر ننوشته یادت نیست
«خبر»! یادش بخیر این واژه معنا داشت یک روزی!
تو میدانی، ولی حالا ورق برگشته یادت نیست
غروبی پانزدهتا دستهگل بر خاک افتادند
چرا چیزی به جز عکسی به خون آغشته یادت نیست؟
چرا مهسا و نیکا نامشان در ذهن ما ماندهست
ولی نامِ یکی از پانزده تا کشته یادت نیست؟
چه دستی دستکاری میکند اندیشهٔ ما را؟
که میخواهد بخشکاند تمامِ ریشهٔ ما را؟
✍🏻 #محمد_میرزایی_بازرگانی
🏷 #حوادث_اخیر | #همدلی
🇮🇷 @Shere_Enghelab
به آفتاب قسم...
چه جای غم که زمستان دم از بهار نزد
اسیر جهل شد و سر به چشمهسار نزد
چه جای غم که کلاغِ سیاه همسایه
سری به سبزی این سرو پایدار نزد
دلم برای لجنخوار برکه میسوزد
که در مسیر غزل تن به آبشار نزد
قلم، زبان به شکایت اگر که بگشاید
گلایه میکند از آنکه حرف یار نزد
به آفتاب قسم در سیاه چال افتد
کسی که پردۀ اوهام را کنار نزد
به جنگ و صلح سر از هر منافقی برداشت
علی که تیغ به غیر از رضای یار نزد
نمیشود که دم از سید شهیدان زد
ولی از آن همه ظلم یزید جار نزد
حسینی است کسی که مسیر عزت را
صبور ماند و دمِ فتنهها کنار نزد
✍🏻 #سیدروحالله_مؤید
🏷 #حوادث_اخیر | #فتنه
🇮🇷 @Shere_Enghelab
زن، زندگی، آزادی
زن، قصۀ همیشۀ وصل و فراقها
جغرافیای خوب و بد اتفاقها
زن روشنای تک به تک چلچراغها
ذات ارادهها و خود اشتیاقها
زن مادر است! مادر خوب و بد جهان
زن زندگیست! عطر نجیب بهارهاست
جریان زندگی به تن جویبارهاست
زن گوهر اصیل تمام تبارهاست
راز مگوی و مخفی در آشکارهاست
زن قدرت نهفتۀ بازوی آرش است
آزاد مثل ناجی طفل از میان رود؟
يا همسری که همسفر نوح خود نبود؟
از کیست راه و شیوه و از کیست رهنمود؟
پیش کدام لجنه فرود آمده سجود؟
آزادی از کدام حدود آرزوی توست؟
✍🏻 #راضیه_جبهداری
🏷 #حوادث_اخیر | #آزادی
🇮🇷 @Shere_Enghelab
ما ملت عشقیم
از حادثهها تا که بگیرند خبرها
از پنجرهها باز برون آمده سرها
پیچیده به هر گوشه ولی باد مخالف
یعنی همه داغاند و دروغاند خبرها
آری همه سرشار دروغاند کلاغان
در شهر مه آلودۀ اما و اگرها
گفتند از آن آتش و خونها و نگفتند
در آتش آشوب از این خونِ جگرها
گفتند از آن جانی و جلاد و نگفتند
از این همه مجنونِ در آغوش خطرها
باید پس از این راز چنین معرکهها را
از تیغ بپرسیم نه از صبر سپرها
اینها همگی در پی نابودی مایند
این را «برسانند پدرها به پسرها»
با مکر زلیخایی این شهر بگویید
بر یوسف ما باز شود یکسره درها
ما ملت عشقیم که در بیعت عشقیم
با این همه عاشق چه کند خوف و خطرها!..
ای سرو سرافراز مبادا که بیفتی
هر چند که افتاده به جان تو تبرها
ای کوه، تو ای قلۀ بشکوه سعادت
داریم در این راه به سوی تو نظرها
✍🏻 #حسن_زرنقی
🏷 #حوادث_اخیر | #شعر_پایداری
🇮🇷 @Shere_Enghelab
جَلّاد
ننگ است که رأس فتنه محبوب شود
پیراهن عثمان به سر چوب شود
باید که به حال خودمان گریه کنیم
جَلّاد اگر شهید محسوب شود
✍🏻 #سیدمسیح_شاهچراغ
🏷 #حوادث_اخیر | #فتنه
🇮🇷 @Shere_Enghelab
خطاب به آنان که مردم نیستند!
عاریست از معنای آزادی بیانهاتان
افتاده بر جانِ خیابانها زیانهاتان
ما هر فراخوانِ شما را خط به خط حفظیم
خط میدهد دشمن به این خط و نشانهاتان
ما هفتخوانها دیدهایم و این فراخوانها
این بارهم خط میخورد با خونِ خانهاتان
عُمری شرابیرنگ شد پیراهنِ عشاق
تا که مبادا بشکَنَد تاک از تکانهاتان
این میکده آبادتر شد گرچه چندین سال
بَهرِ شکستِ ما به هم خورد استکانهاتان
آنقدْر ناچیزید که حتی نیاندازیم
چینی به ابرو از چنینها و چُنانهاتان
ما عاشقان تا وقتِ خون بر عهد خود هستیم
با «آرمان»هامان مَگو از آرمانهاتان
دریای میهن را رها کردید و افتادهست
گیرِ مبارزهایِ قُلابی دهانهاتان
آه ای سخنرانهایِ دورِ حجلۀ مهسا
هنگامِ اشکِ آرتینها کو زبانهاتان
آری همانها که براشان دُم تکان دادید
یک روز میسازند کوه از استخوانهاتان..
مُرشد اگر رخصت دهد یک آن لگدکوبند
زیر قدومِ پهلوانان قهرمانهاتان
ما از شماها بدترش را هم ادب کردیم
ما را بپرس از منبرِ تاریخخوانهاتان
✍🏻 #محسن_کاویانی
🏷 #حوادث_اخیر | #شعر_اعتراض
🇮🇷 @Shere_Enghelab
این حنجره، این باغ صدا را نفروشید
«زندهیاد قیصر امینپور»
آبادی همیشۀ ما را فروختند
قیصر! بخوان که باغ صدا را فروختند
باری به کفر، آیۀ ایمان خویش را
باری به سنگ، آینهها را فروختند
میزان نبود بس که ترازوی درکشان
آهن خریده، کوه طلا را فروختند
دل، آن دلی که مخزن الاسرار عشق بود
صندوق رازهای خدا را فروختند
افسوس در ازای کمی دانه در قفس
پرواز را، دو بال رها را فروختند
نه زمزمی، نه زمزمۀ چشمهای… چه مفت
با هیچوپوچ سعی و صفا را فروختند
ما را خراب و خسته و افسرده خواستند
حتی امید _رمز بقا_ را فروختند
بلکه چراغ سبز به دشمن نشان دهند
سربند قرمز شهدا را فروختند
شعری بیار و از غم کنعان بگو که باز
با چند سکه یوسف ما را فروختند
✍🏻 #فاطمه_عارفنژاد
🏷 #حوادث_اخیر | #شعر_اعتراض
🇮🇷 @Shere_Enghelab
شهیدان نمردهاند!
خوکردگان به خونیِ پررنگ لاکشان
خوکانه کردهاند خیانت به خاکشان
این بیحیا بزکشدگان وطنفروش
سستی مرامشان شد و پستی ملاکشان
نفرین به فکر روشن ظلمتفزایشان
لعنت به قوم کوردل سینهچاکشان
آیینشان دروغ و نفاق و سبکسریست
با ما که نیست بر سر دین اشتراکشان
آلودهاند دامن خود را به خون عشق
از هتک حرمت شهدا نیست باکشان
گفتم شهید، آه... شهیدان غربتاند
ماندهست روی آینهها خون پاکشان
ای قوم خوشخیال! شهیدان نمردهاند
بر سینههای ماست کماکان پلاکشان
✍🏻 #علی_سلیمیان
🏷 #حوادث_اخیر | #شعر_اعتراض
🇮🇷 @Shere_Enghelab
بندگی روزگار!
وَ روبَهان به ریا رخنه در حرم کردند
برادران مرا خصم جان هم کردند
دوباره قوم قسمخوردۀ برادرکش
فریبِ پیرهنِ پاره را علم کردند
رواست مرگ کبوتر که خادمان سفیه
شغال را به حرمخانه محترم کردند
به هرکه خامۀ تزویر زد، بها دادند
به هرکه لودۀ خوکان نشد ستم کردند
چه سروهای بلندی که پشت عزت خویش
به باد بندگی روزگار خم کردند
دلم پر است پر از حرفهای ناگفته
قلم کجاست که دستان من ورم کردند
✍🏻 #محمدعلی_جوشایی
🏷 #حوادث_اخیر | #شعر_اعتراض
🇮🇷 @Shere_Enghelab
نابرادر
تازگیها در پیِ سود و زیان افتاده بود
او که حالا ناامید و ناتوان افتاده بود
من به جان پروردمش از هیچ تا بالندگی
بعد حالا او به فکر آب و نان افتاده بود
ریشه زد در جان من در آب و خاک من ولی
میوههایش در حیاط دیگران افتاده بود
نابرادرشاخۀ امروز همدست تبر
پیشتر از چشمهای باغبان افتاده بود
«بر درخت زنده بیبرگی چه غم»، دلمردگی
سهم برگی بود که دست خزان افتاده بود
::
شکوه از دشمن ندارم، دوست اما... دوست، دوست
دشنۀ دشمن به دست دوستان افتاده بود
✍🏻 #احمد_کریمی_لیچائی
🏷 #حوادث_اخیر | #شعر_اعتراض
🇮🇷 @Shere_Enghelab
معادله
شیطان اگر چه کرد زمانی اجیرتان
میخواست در تمامی عالم، حقیرتان
در پشت این معادله میخواست بیگمان
یک عمر سربلند که نه، سر به زیرتان..
ای واژههای سمی در حال انتشار
باید که بر کنار شود سردبیرتان
ایمان به آیههای ولایت نداشتید
بیمایه بوده است از اول، خمیرتان
با واژه مقدس «میهن» چه کردهاید؟
از ابتدای فتنه چه شد دستگیرتان؟
دارد شروع میشود اینجا حماسهای
دارد به سنگ میخورد ای قوم! تیرتان
در آتش بصیرت ما ذوب میشوید
فرقی نمیکنید صغیر و کبیرتان
سنگر گرفتهایم و به گوشیم تا مباد
روزی به انقلاب بیفتد مسیرتان
✍🏻 #سمیه_تورجی
🏷 #حوادث_اخیر | #شعر_اعتراض
🇮🇷 @Shere_Enghelab
برگرد
نمک نداشت به کامت مگر که نان وطن؟
که شعله میزنی ای بیوفا به جان وطن!
برای اینکه بزرگی کنی، بزرگ شوی
گرفته لقمه برایت وطن ز خوان وطن
چقدر مادر میهن نوازشت کرده
چقدر گفته به گوش تو داستانِ وطن
گرفت دست تو را، درس راه رفتن داد
ز رنجها شدی آسوده در امان وطن
پرنده باش ولی جلدِ خاک مادریات
ستاره باش، ستاره در آسمانِ وطن
قدم گذار و به بالا برو ولی نشکن
که هست رمز بقای تو نردبانِ وطن
بریده باد زبانت که جز وطن گوید
که بوده نام تو عمری سرِ زبان وطن
ترانهها همه از یاد میروند... فقط
به یادگار بماند همین ترانه: وطن
برای دشمنت آغوش وا نکن، برگرد
بیا دوباره به آغوش رایگانِ وطن
✍🏻 #احمد_رفیعی_وردنجانی
🏷 #حوادث_اخیر | #شعر_اعتراض
🇮🇷 @Shere_Enghelab
بیدار شو
شیراز و ایذه... حل نشد دیگر معمایت؟!
کابوس شد توی خیابان ابر رؤیایت
بنشین تماشا کن رفیق بیطرف کمکم
آتش به تو خواهد رسید و آن متکایت
پشت تو قایم شد تفنگ دشمن این خاک
آتش به خرمن زد به نام بیش و کمهایت
ای از تَوَهُّم خشمگین و کینه آغشته
یک لحظه گوشَت را بگیر از بوقِ کرنایت..
نام شرف را وصله زد روی تن خنجر
دستی که رگ میزد برای خشم بیجایت
منگی مگر؟! بیدار شو این زوزۀ گرگ است
در لابهلای نغمههای لای لا لایت
شب خوش! لگد روزی تو را بیدار خواهد کرد
چون خواب بودی موقع هشدار مولایت
✍🏻 #محمدعلی_کعبی
🏷 #حوادث_اخیر | #شعر_اعتراض
🇮🇷 @Shere_Enghelab