#چهارشنبه_ها_با_مشاغل
#wednesdays_with_jobs
#شماره دو
#معلم
#teacher
معلمها همچون #شمع هستند
میسوزند و مصرف میشوند
تا #راه را برای #دیگران روشن کنند
Teachers are like a #candle
They are burned and consumed
to light the #way for #others
#اندیشمندانه_انتخاب_کنید
#اندیشمندان_جوان_سپنتا
لینک کانال 👈 @ajs_org
#غزل_های_حافظ
#غزل_ سی_و_سوم
رو بر رهش نهادم و بر من #گذر نکرد
صد #لطف #چشم داشتم و یک #نظر نکرد
#سیل سرشک ما ز دلش کین به درنبرد
در #سنگ خاره قطره #باران اثر نکرد
یا رب تو آن #جوان #دلاور نگاه دار
کز #تیر آه گوشه نشینان حذر نکرد
#ماهی و #مرغ دوش ز #افغان من نخفت
وان شوخ دیده بین که سر از #خواب برنکرد
میخواستم که میرمش اندر قدم چو #شمع
او خود گذر به ما چو #نسیم #سحر نکرد
جانا کدام سنگدل #بیکفایت است
کو پیش زخم تیغ تو #جان را سپر نکرد
کلک زبان بریده #حافظ در #انجمن
با کس نگفت راز تو تا #ترک سر نکرد
#اندیشمندانه_انتخاب_کنید
#اندیشمندان_جوان_سپنتا
لینک کانال 👈 @ajs_org
#غزل_های_حافظ
#غزل_چهل_و_پنجم
چو باد عزم سر کوی #یار خواهم کرد
نفس به بوی خوشش #مشکبار خواهم کرد
به #هرزه بی می و #معشوق عمر میگذرد
بطالتم بس از امروز #کار خواهم کرد
هر آبروی که اندوختم ز دانش و #دین
نثار خاک ره آن نگار خواهم کرد
چو #شمع صبحدمم شد ز مهر او روشن
که عمر در سر این کار و بار خواهم کرد
به یاد چشم تو خود را خراب خواهم ساخت
بنای عهد قدیم استوار خواهم کرد
صبا کجاست که این جان خون گرفته چو گل
فدای نکهت گیسوی یار خواهم کرد
#نفاق و زرق نبخشد صفای دل حافظ
طریق #رندی و عشق #اختیار خواهم کرد
#اندیشمندانه_انتخاب_کنید
#اندیشمندان_جوان_سپنتا
لینک کانال 👈 @ajs_org
#غزلیات_جلال_الدین_محمد_بلخی #مولانای_جان #مولوی #رومی
#غزل_ سی_و_یکم
#جان منست او هی مزنیدش
آن منست او هی مبریدش
#آب منست او #نان منست او
مثل ندارد #باغ امیدش
باغ و جنانش آب روانش
#سرخی سیبش #سبزی بیدش
متصلست او معتدلست او
#شمع دلست او پیش کشیدش
هر که ز #غوغا وز سر سودا
سر کشد این جا #سر ببریدش
هر که ز #صهبا آرد صفرا
کاسه سکبا پیش نهیدش
#عام بیاید #خاص کنیدش
#خام بیاید هم بپزیدش
نک شه هادی زان سوی وادی
جانب #شادی داد نویدش
داد زکاتی آب #حیاتی
#شاخ نباتی تا به مزیدش
باده چو خورد او خامش کرد او
زحمت برد او تا طلبیدش
#اندیشمندانه_انتخاب_کنید
#اندیشمندان_جوان_سپنتا
لینک کانال 👈 @ajs_org
📜
#غزلیات
#رهی_معیری
#غزل_پنجم
آن قدر با آتش دل ساختم تا سوختم
بی تو ای #آرام_جان یا ساختم یا سوختم
سردمهری بین که کس بر آتشم آبی نزد
گرچه همچون #برق از گرمی سراپا سوختم
سوختم اما نه چون شمع طرب در بین جمع
#لاله ام کز داغ تنهایی به صحرا سوختم
همچو آن شمعی که افروزند پیش #آفتاب
سوختم در پیش مه رویان و بیجا سوختم
سوختم از #آتش دل در میان #موج اشک
شوربختی بین که در آغوش دریا سوختم
#شمع و #گل هم هر کدام از شعلهای در آتشند
در میان پاکبازان من نه تنها سوختم
#جان پاک من رهی خورشید عالمتاب بود
رفتم و از #ماتم خود عالمی را سوختم
#اندیشمندانه_انتخاب_کنید
#اندیشمندان_جوان_سپنتا
لینک کانال 👈 @ajs_org
📜
#غزلیات
#رهی_معیری
#غزل_ششم
نه به شاخ #گل نه بر سرو #چمن پبچیده ام
شاخه تاکم بگرد خویشتن پیچیده ام
گرچه خاموشم ولی آهم بگردون می رود
دود #شمع کشته ام در #انجمن پیچیده ام
می دهم #مستی به دلها گر چه مستورم ز چشم
بوی #آغوش بهارم در چمن پیچیده ام
جای #دل در سینه صد پاره دارم آتشی
#شعله را چون گل درون پیرهن پیچیده ام
نازک اندامی بود امشب در آغوشم رهی
همچو #نیلوفر بشاخ #نسترن پیچیده ام
#اندیشمندانه_انتخاب_کنید
#اندیشمندان_جوان_سپنتا
لینک کانال 👈 @ajs_org
📜
#غزلیات
#رهی_معیری
#غزل_پانزدهم
#ساقیا در #ساغر هستی شراب ناب نیست
و آنچه در #جام شفق بینی به جز خوناب نیست
#زندگی خوشتر بود در پردهٔ وهم و خیال
صبح روشن را صفای #سایه مهتاب نیست
شب ز آه آتشین یک دم نیاسایم چو #شمع
در میان #آتش سوزنده جای خواب نیست
مردم چشمم فروماندهست در #دریای_اشک
مور را پای رهایی از دل #گرداب نیست
خاطر دانا ز #طوفان حوادث فارغ است
کوه گردون سای را اندیشه از #سیلاب نیست
ما به آن گل از وفای خویشتن #دل بسته ایم
ورنه این صحرا تهی از لالهٔ سیراب نیست
آنچه نایاب است در عالم وفا و #مهر ماست
ورنه در #گلزار هستی سرو و #گل نایاب نیست
گر تو را با ما تعلق نیست ما را شوق هست
ور تو را بی ما صبوری هست ما را تاب نیست
گفتی اندر خواب بینی بعد از این روی مرا
ماه من در چشم #عاشق آب هست و خواب نیست
جلوهٔ صبح و شکرخند گل و آوای چنگ
دلگشا باشد ولی چون صحبت احباب نیست
جای آسایش چه می جویی رهی در ملک #عشق
#موج را آسودگی در #بحر بی پایاب نیست
#اندیشمندانه_انتخاب_کنید
#اندیشمندان_جوان_سپنتا
لینک کانال 👈 @ajs_org
📜
#غزلیات
#رهی_معیری
#غزل_هفدهم
ز گرمی بینصیب افتادهام چون #شمع خاموشی
ز دلها رفتهام چون یاد از خاطر فراموشی
منم با ناله دمسازی به #مرغ شب همآوازی
منم بی باده مدهوشی ز #خون دل قدح نوشی
ز آرامم جدا از فتنهٔ روی دلارامی
سیهروزم چو شب در حسرت صبح بناگوشی
بدان حالم ز ناکامی که تسکین میدهم #دل را
به داغی از گل رویی به نیشی از #لب نوشی
به دشواری توان دیدن وجود ناتوانم را
به تار پرنیان مانم ز #عشق پرنیانپوشی
به چشمت خیره گشتم کز دلت آگه شوم اما
چه رازی میتوان خواند از نگاه سرد خاموشی
چه میپرسی رهی از داغ و درد #سینهسوز من؟
که روز و شب هم #آغوش تبم با یاد آغوشی
#اندیشمندانه_انتخاب_کنید
#اندیشمندان_جوان_سپنتا
لینک کانال 👈 @ajs_org