eitaa logo
اندیشمندان جوان سپنتا
216 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
127 ویدیو
15 فایل
کد شامد 1-2-736791-61-0-10 Andishmandan Javan Sepanta Tel: +98 (26) 34 81 92 10 +98 (26) 34 82 41 70 SMS: 1000 26 34 81 92 10 Web: https://ajs.org.ir e-mail: info@ajs.org.ir Channel Admin: @ajs_org_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
در خم ابروی تو با یاد آمد حالتی رفت که به فریاد آمد از من اکنون طمع صبر و و هوش مدار کان تحمل که تو دیدی همه بر باد آمد باده صافی شد و مرغان چمن شدند موسم و کار به بنیاد آمد بوی ز اوضاع می‌شنوم آورد گل و باد شاد آمد ای هنر از منما حجله بیارای که آمد دلفریبان نباتی همه زیور بستند ماست که با حسن آمد زیر بارند درختان که تعلق دارند ای خوشا سرو که از بار غم آزاد آمد از گفته غزلی نغز بخوان تا بگویم که ز طربم یاد آمد لینک کانال 👈 @ajs_org
حدیث سرو و و می‌رود وین بحث با ثلاثه غساله می‌رود می ده که چمن حد حسن یافت کار این زمان ز صنعت دلاله می‌رود شکرشکن شوند همه طوطیان زین که به بنگاله می‌رود طی مکان ببین و زمان در سلوک کاین یک شبه ره می‌رود آن جادوانه بین کش کاروان ز دنباله می‌رود از ره مرو به دنیا که این عجوز می‌نشیند و می‌رود باد بهار می‌وزد از وز باده در لاله می‌رود ز شوق مجلس سلطان غیاث دین غافل مشو که کار تو از می‌رود لینک کانال 👈 @ajs_org
بیا که رایت منصور پادشاه رسید نوید فتح و بشارت به مهر و ماه رسید جمال بخت ز روی ظفر نقاب انداخت کمال عدل به فریاد دادخواه رسید سپهر دور خوش اکنون کند که ماه آمد جهان به کام دل اکنون رسد که شاه رسید ز قاطعان طریق این زمان شوند ایمن قوافل دل و دانش که مرد راه رسید عزیز مصر به رغم برادران غیور ز قعر چاه برآمد به اوج ماه رسید کجاست صوفی دجال فعل ملحدشکل بگو بسوز که مهدی دین پناه رسید صبا بگو که چه‌ها بر سرم در این غم عشق ز آتش دل سوزان و دود آه رسید ز شوق روی تو شاها بدین اسیر فراق همان رسید کز آتش به برگ کاه رسید مرو به خواب که حافظ به بارگاه قبول ز ورد نیم شب و درس صبحگاه رسید لینک کانال 👈 @ajs_org
بلبل ز سرو به گلبانگ می‌خواند دوش درس مقامات یعنی بیا که آتش موسی نمود تا از نکته توحید بشنوی مرغان باغ قافیه سنجند و بذله گوی تا می خورد به غزل‌های پهلوی جز حکایت جام از جهان نبرد زنهار مبند بر اسباب دنیوی این قصه عجب شنو از واژگون ما را بکشت به انفاس عیسوی خوش وقت بوریا و گدایی و خواب امن کاین نیست درخور اورنگ خسروی چشمت به خانه مردم خراب کرد مخموریت مباد که خوش می‌روی دهقان سالخورده چه خوش گفت با پسر کای نور من به جز از کشته ندروی مگر وظیفه زیاده داد کاشفته گشت دستار لینک کانال 👈 @ajs_org
الا یا ایها الساقی ادر کأسا و ناولها که نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها به بوی نافه‌ای کاخر صبا زان طره بگشاید ز تاب جعد مشکینش چه افتاد در دل‌ها مرا در منزل چه امن چون هر دم جرس فریاد می‌دارد که بربندید محمل‌ها به می رنگین کن گرت پیر مغان گوید که سالک بی‌خبر نبود ز راه و منزل‌ها تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل کجا دانند حال ما سبکباران همه کارم ز خود کامی به کشید آخر نهان کی ماند آن رازی کز او سازند محفل‌ها گر همی‌خواهی از او مشو متی ما تلق من تهوی دع الدنیا و اهملها لینک کانال 👈 @ajs_org
سی_ام آن سیه چرده که با اوست میگون خندان خرم با اوست گر چه شیرین دهنان پادشهانند ولی او زمان است که خاتم با اوست روی خوب است و و پاک لاجرم پاکان دو عالم با اوست خال مشکین که بدان عارض گندمگون است سر آن دانه که شد رهزن با اوست عزم کرد را چه کنم با دل مجروح که با اوست با که این نکته توان گفت که آن سنگین دل کشت ما را و دم با اوست از معتقدان است گرامی دارش زان که بس مکرم با اوست لینک کانال 👈 @ajs_org
سی_و_یکم ای دل مباش یک دم خالی ز عشق و وان گه برو که رستی از نیستی و هستی گر جان به تن ببینی مشغول کار او شو هر که بینی بهتر ز با ضعف و ناتوانی همچون نسیم خوش باش اندر این ره بهتر ز تندرستی در طریقت خامی نشان کفر است آری طریق چالاکی است و چستی تا فضل و بینی بی‌معرفت نشینی یک نکته‌ات بگویم خود را مبین که رستی در آستان جانان از آسمان میندیش کز اوج سربلندی افتی به خاک پستی خار ار چه جان بکاهد گل عذر آن بخواهد سهل است تلخی می در جنب ذوق مستی پیاله پیما قرابه پرهیز ای کوته آستینان تا کی درازدستی لینک کانال 👈 @ajs_org
سی_و_دوم بدرخشید و مجلس شد رمیده ما را و مونس شد من که به مکتب نرفت و خط ننوشت به غمزه مسئله آموز صد شد به بوی او دل بیمار چو فدای عارض نسرین و چشم نرگس شد به صدر مصطبه‌ام می‌نشاند اکنون گدای نگه کن که میر مجلس شد خیال آب خضر بست و اسکندر به جرعه نوشی ابوالفوارس شد طربسرای کنون شود معمور که طاق ابروی یار منش شد از ترشح پاک کن برای که خاطرم به هزاران گنه موسوس شد تو شرابی به عاشقان پیمود که بی‌خبر افتاد و بی‌حس شد چو زر وجود است نظم من آری قبول دولتیان کیمیای این شد ز راه عنان بگردانید چرا که از این راه رفت و مفلس شد لینک کانال 👈 @ajs_org
سی_و_سوم رو بر رهش نهادم و بر من نکرد صد داشتم و یک نکرد سرشک ما ز دلش کین به درنبرد در خاره قطره اثر نکرد یا رب تو آن نگاه دار کز آه گوشه نشینان حذر نکرد و دوش ز من نخفت وان شوخ دیده بین که سر از برنکرد می‌خواستم که میرمش اندر قدم چو او خود گذر به ما چو نکرد جانا کدام سنگ‌دل است کو پیش زخم تیغ تو را سپر نکرد کلک زبان بریده در با کس نگفت راز تو تا سر نکرد لینک کانال 👈 @ajs_org
سی_و_چهارم در این رفیقی که از خلل است صراحی ناب و سفینه است جریده رو که گذرگاه است پیاله گیر که بی‌بدل است نه من ز بی عملی در ملولم و بس ملالت علما هم ز بی عمل است به در این رهگذار پرآشوب جهان و کار جهان بی‌ثبات و بی‌محل است بگیر مه چهره‌ای و مخوان که و ز تاثیر و است دلم فراوان به وصل روی تو داشت ولی اجل به ره عمر رهزن امل است به دور نخواهند یافت هشیارش چنین که ما باده ازل است لینک کانال 👈 @ajs_org
سی_و_پنجم دو زیرک و از باده کهن دومنی فراغتی و کتابی و گوشه چمنی من این مقام به و ندهم اگر چه در پی ام افتند هر دم انجمنی هر آن که کنج به دنیا داد فروخت مصری به کمترین ثمنی بیا که رونق این کم نشود به زهد همچو تویی یا به همچو منی ز تندباد نمی‌توان دیدن در این چمن که گلی بوده است یا سمنی ببین در جام نقش بندی غیب که کس به یاد ندارد چنین عجب زمنی از این سموم که بر طرف بگذشت عجب که بوی گلی هست و رنگ نسترنی به کوش تو ای دل که رها نکند چنین نگینی به دست اهرمنی مزاج دهر تبه شد در این بلا کجاست فکر حکیمی و رای برهمنی لینک کانال 👈 @ajs_org
سی_و_ششم دل می‌رود ز دستم صاحب دلان خدا را دردا که راز خواهد شد آشکارا شکستگانیم ای باد شرطه برخیز باشد که بازبینم دیدار آشنا را ده روزه مهر گردون افسانه است و افسون نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا در و مل خوش خواند دوش هات الصبوح هبوا یا ایها السکارا ای صاحب شکرانه سلامت روزی کن بی‌نوا را آسایش دو تفسیر این دو حرف است با دوستان با دشمنان مدارا در کوی نیک نامی ما را گذر ندادند گر تو نمی‌پسندی تغییر کن قضا را آن تلخ وش که صوفی ام الخبائثش خواند اشهی لنا و احلی من العذارا هنگام در کوش و مستی کاین کیمیای هستی قارون کند گدا را سرکش مشو که چون شمع از غیرتت بسوزد دلبر که در کف او موم است سنگ خارا آیینه جام می است بنگر تا بر تو عرضه دارد احوال ملک دارا خوبان پارسی گو بخشندگان عمرند ساقی بده بشارت رندان پارسا را حافظ به خود نپوشید این می آلود ای شیخ پاکدامن معذور دار ما را لینک کانال 👈 @ajs_org
سی_و_هفتم پیدا شد از طرف چمن مقدمش یا رب مبارک باد بر سرو و سمن خوش به جای خویشتن بود این نشست خسروی تا نشیند هر کسی اکنون به جای خویشتن جم را بشارت ده به حسن خاتمت کاسم اعظم کرد از او کوتاه دست تا ابد معمور باد این خانه کز خاک درش هر نفس با بوی رحمان می‌وزد باد شوکت پور پشنگ و تیغ عالمگیر او در همه شهنامه‌ها شد داستان خنگ چوگانی چرخت رام شد در زیر زین شهسوارا چون به میدان آمدی گویی بزن ملک را آب روان شمشیر توست تو درخت بنشان بیخ بدخواهان بکن بعد از این نشگفت اگر با نکهت خوشت خیزد از صحرای ایذج نافه گوشه گیران انتظار جلوه می‌کنند برشکن طرف کل و از رخ برفکن مشورت با عقل کردم گفت می بنوش می ده به قول ای بر بزم اتابک دار تا از آن زرافشان جرعه‌ای بخشد به من لینک کانال 👈 @ajs_org
سی_و_هشتم چو آمدی بر سر خسته‌ای بخوان بگشا که می‌دهد به آن که به پرسش آمد و فاتحه خواند و می‌رود گو نفسی که را می‌کنم از پی اش روان ای که خسته‌ای روی زبان من ببین کاین دم و دود سینه‌ام بار است بر گر چه تب استخوان من کرد ز گرم و رفت همچو تبم نمی‌رود مهر از استخوان حال دلم ز خال تو هست در آتشش چشمم از آن تو شده‌ست و ناتوان بازنشان حرارتم ز آب دو دیده و ببین مرا که می‌دهد هیچ ز زندگی نشان آن که مدام شیشه‌ام از پی داده است شیشه‌ام از چه می‌برد پیش طبیب هر زمان از آب تو داد شربتم طبیب کن بیا شربتم بخوان لینک کانال 👈 @ajs_org
سی_و_نهم در نمازم با آمد حالتی رفت که به آمد از من اکنون طمع و و مدار کان تحمل که تو دیدی همه بر باد آمد باده صافی شد و چمن شدند موسم و کار به بنیاد آمد بوی بهبود ز اوضاع می‌شنوم شادی آورد و باد شاد آمد ای از بخت منما حسن بیارای که آمد دلفریبان نباتی همه زیور بستند ماست که با حسن آمد زیر بارند درختان که دارند ای خوشا که از بار آمد از گفته غزلی نغز بخوان تا بگویم که ز عهد طربم یاد آمد لینک کانال 👈 @ajs_org
شد و بوس و کنار هم از و از روزگار هم برو که اگر است جامم به دست باشد و زلف هم ما کس به مستی و رندی نمی‌کنیم لعل بتان خوش است و می هم ای بشارتی دهمت نماند و از می پر است و بت میگسار هم خاطر به دست تفرقه دادن نه زیرکیست مجموعه‌ای بخواه و صراحی بیار هم بر خاکیان فشان جرعه لبش تا خاک لعل گون شود و مشکبار هم آن شد که چشم بد نگران بودی از کمین خصم از میان برفت و سرشک از کنار هم چون کائنات جمله به بوی تو زنده‌اند ای آفتاب سایه ز ما برمدار هم چون روی و فیض حسن توست ای ابر لطف بر من خاکی ببار هم اسیر زلف تو شد از بترس و از انتصاف آصف جم اقتدار هم برهان ملک و دین که ز دست وزارتش ایام کان شد و دریا هم بر یاد رای انور او به صبح جان می‌کند فدا و کواکب نثار هم گوی زمین ربوده چوگان اوست وین برکشیده گنبد نیلی هم عزم سبک عنان تو در جنبش آورد این پایدار مرکز عالی مدار هم تا از نتیجه فلک و طور دور اوست تبدیل ماه و سال و و هم خالی مباد کاخ جلالش ز سروران و از ساقیان سروقد گلعذار هم لینک کانال 👈 @ajs_org
آن سیه چرده که عالم با اوست میگون خندان دل خرم با اوست گر چه دهنان پادشهانند ولی او زمان است که با اوست روی خوب است و کمال و دامن پاک لاجرم پاکان دو عالم با اوست خال مشکین که بدان عارض گندمگون است سر آن دانه که شد رهزن آدم با اوست عزم سفر کرد را چه کنم با مجروح که مرهم با اوست با که این نکته توان گفت که آن سنگین دل کشت ما را و دم با اوست از معتقدان است گرامی دارش زان که بخشایش بس مکرم با اوست لینک کانال 👈 @ajs_org
بلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقار داشت و اندر آن برگ و نوا ناله‌های زار داشت گفتمش در عین این ناله و چیست گفت ما را جلوه در این کار داشت یار اگر ننشست با ما نیست جای پادشاهی کامران بود از گدایی عار داشت در نمی‌گیرد نیاز و ما با حسن دوست خرم آن کز نازنینان بخت برخوردار داشت خیز تا بر کلک آن جان افشان کنیم کاین همه نقش عجب در گردش پرگار داشت گر مرید راه عشقی فکر بدنامی مکن شیخ صنعان خرقه رهن خانه داشت وقت آن شیرین قلندر خوش که در اطوار سیر ذکر ملک در حلقه زنار داشت چشم حافظ زیر بام آن حوری سرشت شیوه جنات تجری تحتها الانهار داشت لینک کانال 👈 @ajs_org
مزن بر ز نوک غمزه تیرم که پیش بیمارت بمیرم نصاب در حد کمال است زکاتم ده که مسکین و فقیرم چو طفلان تا کی ای زاهد فریبی به و شهد و شیرم چنان پر شد فضای از که فکر خویش گم شد از ضمیرم پر کن که من در بخت جهانم گر چه پیرم قراری بسته‌ام با فروشان که روز به جز نگیرم مبادا جز حساب و می اگر نقشی کشد کلک دبیرم در این غوغا که کس کس را نپرسد من از پیر مغان منت پذیرم خوشا آن دم کز استغنای فراغت باشد از و وزیرم من آن مرغم که هر شام و سحرگاه ز بام عرش می‌آید صفیرم چو او در سینه دارم اگر چه مدعی بیند حقیرم لینک کانال 👈 @ajs_org
می‌فکن بر صف نظری بهتر از این بر در می کن گذری بهتر از این در من این لطف که می‌فرماید سخت خوب است ولیکن قدری بهتر از این آن که فکرش گره از کار بگشاید گو در این کار بفرما نظری بهتر از این ناصحم گفت که جز چه دارد برو ای عاقل بهتر از این بدان رود گرامی چه کنم گر ندهم دهر ندارد پسری بهتر از این من چو گویم که و بشنو از من که نگوید دگری بهتر از این کلک حافظ شکرین میوه نباتیست بچین که در این نبینی ثمری بهتر از این لینک کانال 👈 @ajs_org
چو باد عزم سر کوی خواهم کرد نفس به بوی خوشش خواهم کرد به بی می و عمر می‌گذرد بطالتم بس از امروز خواهم کرد هر آبروی که اندوختم ز دانش و نثار خاک ره آن نگار خواهم کرد چو صبحدمم شد ز مهر او روشن که عمر در سر این کار و بار خواهم کرد به یاد چشم تو خود را خراب خواهم ساخت بنای عهد قدیم استوار خواهم کرد صبا کجاست که این جان خون گرفته چو گل فدای نکهت گیسوی یار خواهم کرد و زرق نبخشد صفای دل حافظ طریق و عشق خواهم کرد لینک کانال 👈 @ajs_org
بر سر آنم که گر ز برآید دست به کاری زنم که سر آید نیست جای اضداد چو بیرون رود فرشته درآید صحبت حکام ز جوی بو که برآید بر در بی‌مروت دنیا چند نشینی که کی به درآید گدایی مکن که بیابی از نظر ره روی که در گذر آید و خویش نمودند تا که قبول افتد و که در نظر آید تو عمر خواه که آخر شود سبز و شاخ به بر آید غفلت در این سراچه عجب نیست هر که به رفت بی‌خبر آید لینک کانال 👈 @ajs_org
اگر آن ز درم بازآید عمر بگذشته به پیرانه سرم بازآید دارم بر این اشک چو که دگر برق که برفت از نظرم بازآید آن که سر من خاک کف پایش بود از می‌طلبم تا به سرم بازآید خواهم اندر عقبش رفت به عزیز شخصم ار بازنیاید خبرم بازآید گر نثار قدم گرامی نکنم جان به چه کار دگرم بازآید کوس نودولتی از بام سعادت بزنم گر ببینم که مه نوسفرم بازآید مانعش غلغل چنگ است و شکرخواب صبوح ور نه گر بشنود آه سحرم بازآید آرزومند رخ چو ماهم تا به ز درم بازآید لینک کانال 👈 @ajs_org
بنشان که کام دل به بار آرد دشمنی برکن که رنج بی‌شمار آرد چو خراباتی به عزت باش با رندان که درد سر کشی جانا گرت خمار آرد شب صحبت غنیمت دان که بعد از روزگار ما بسی گردش کند گردون بسی لیل و نهار آرد عماری دار لیلی را که مهد ماه در حکم است را در دل اندازش که بر گذار آرد عمر خواه ای دل وگرنه این چمن هر چو نسرین صد آرد بار و چون بلبل هزار آرد خدا را چون دل ریشم قراری بست با زلفت بفرما نوشین را که زودش باقرار آرد در این باغ از خدا خواهد دگر پیرانه سر نشیند بر جویی و سروی در کنار آرد لینک کانال 👈 @ajs_org
ای که نفسی می‌آید که ز انفاس خوشش بوی کسی می‌آید از غم هجر مکن ناله و فریاد که دوش زده‌ام فالی و می‌آید زآتش وادی نه منم و بس موسی آنجا به امید قبسی می‌آید هیچ کس نیست که درکوی تواش کاری نیست هرکس آنجا به طریق هوسی می‌آید کس ندانست که منزلگه کجاست این قدر هست که بانگ جرسی می‌آید جرعه‌ای ده که به میخانهٔ ارباب کرم هر حریفی ز پی ملتمسی می‌آید را گر سر پرسیدن بیمار غم است گو بران که هنوزش نفسی می‌آید این بپرسید که من ناله‌ای می‌شنوم کز قفسی می‌آید دارد سر صید دل شاهبازی به شکار مگسی می‌آید لینک کانال 👈 @ajs_org