eitaa logo
المرسلات
10.3هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
549 ویدیو
40 فایل
🌐المرسلات، از مقدمات تا اجتهاد 📌تبیین دیدگاه های امام، رهبری، علامه طباطبایی، شهید مطهری 🔰آثار و دروس استاد علی فرحانی 📌آموزش دروس حوزوی 📞 ارتباط با ادمین: @admin_morsalat
مشاهده در ایتا
دانلود
المرسلات
💠معنای #خودفراموشی و اسباب آن @fater290 👇👇
💠معنای و اسباب آن 🔰شهید مطهری (ره) 🔺يادم هست در حدود هجده سال پيش در جلسه‌اي خصوصي که آياتي از قرآن کريم را تفسير مي‌کردم، براي اولين بار به اين نکته برخوردم که قرآن گاهي تعبيرات خاصي در باره برخي از آدميان به کار مي‌برد از قبيل «خودزياني» يا «خودفراموشي» يا «خودفروشي». مثلًا مي‌فرمايد: قَدْ خَسِروا انْفُسَهُمْ وَ ضَلَّ عَنهُمْ ما کانوا يفْتَرونَ‌. همانا خود را باخته و معبودهاي دروغين از دستشان رفته است. يا مي‌فرمايد:قُلْ انَّ الْخاسِرينَ الَّذينَ خَسِروا انْفُسَهُمْ‌. بگو زيان کرده و سرمايه باخته آن است که خويشتن را زيان کرده و خود را باخته است. و يا در مواردي مي‌فرمايد: نَسُوا اللَّهَ فَانْسيهُمْ انْفُسَهُمْ‌. از خدا غافل شدند و خدا را از ياد بردند، پس خدا خودشان را از خودشان فراموشاند و خودشان را از خودشان غافل ساخت. 🔺براي يک ذهن فلسفي اين سؤال پديد مي‌آيد که مگر ممکن است انسان خود را ببازد؟ باختن از دست دادن است و نيازمند به دو چيز است: يکي «بازنده» و ديگر «باخته شده و از دست رفته». چگونه ممکن است انسان خود را زيان کند و خود را ببازد و خود را از دست بدهد؟ آيا اين تناقض نيست؟. همچنين مگر ممکن است انسان خود را فراموش کند و از ياد ببرد؟ انسان زنده همواره غرق در خود است، هر چيز را با اضافه به خود مي‌بيند، توجهش قبل از هر چيز به خودش است، پس فراموش کردن خود يعني چه؟. 🔺بعدها متوجه شدم که اين مسأله در معارف اسلامي، خصوصاً دعاها و بعضي از احاديث و همچنين در ادبيات عرفاني اسلامي و بلکه در خود عرفان اسلامي، سابقه زياد و جاي بس مهمي دارد؛ معلومم شد که انسان احياناً خود را با «ناخود» اشتباه مي‌کند و «ناخود» را «خود» مي‌پندارد و چون ناخود را خود مي‌پندارد آنچه به خيال خود براي «خود» مي‌کند در حقيقت براي «ناخود» مي‌کند و خود واقعي را متروک و مهجور و احياناً ممسوخ مي‌سازد. 🔺مثلًا آنجا که انسان واقعيت خود را همين «تن» مي‌پندارد و هرچه مي‌کند براي تن و بدن مي‌کند، خود را گم کرده و فراموش کرده و ناخود را خود پنداشته است. به قول مولوي مثلش مثل کسي است که قطعه زميني در نقطه‌اي دارد، زحمت مي‌کشد و مصالح و بنّا و عمله مي‌برد آنجا را مي‌سازد و رنگ و روغن مي‌زند و به فرشها و پرده‌ها مزين مي‌نمايد اما روزي که مي‌خواهد به آن خانه منتقل گردد يکمرتبه‌ متوجه مي‌شود که به جاي قطعه زمين خود يک قطعه زمين ديگر که اصلًا به او مربوط نيست و متعلق به ديگري است ساخته و آباد کرده و مفروش و مزين نموده و قطعه زمين خودش خراب به کناري افتاده است. 🔺اميرالمؤمنين علي عليه السلام جمله‌اي دارد که بسيار جالب و عميق است. مي‌فرمايد: عَجِبْتُ لِمَنْ ينْشُدُ ضالَّتَهُ وَ قَدْ اضَلَّ نَفْسَهُ فَلا يطْلُبُها. تعجب مي‌کنم از کسي که در جستجوي گمشده‌اش برمي‌آيد و حال آنکه «خود» را گم کرده و در جستجوي آن برنمي آيد. 🔺خود را گم کردن و فراموش کردن منحصر به اين نيست که انسان در باره هويت و ماهيت خود اشتباه کند و مثلًا خود را با بدن جسماني و احياناً با بدن برزخي- آنچنانکه احياناً اين اشتباه براي اهل سلوک رخ مي‌دهد- اشتباه کند. هر موجودي در مسير تکامل فطري خودش که راه کمال را مي‌پيمايد، در حقيقت از «خود» به «خود» سفر مي‌کند، يعني از خود ضعيف به سوي خود قوي مي‌رود. عليهذا انحراف هر موجود از مسير واقعي انحراف از خود به ناخود است. اين انحراف بيش از همه جا در مورد انسان که موجودي مختار و آزاد است صورت مي‌گيرد. انسان هر انحرافي را که انتخاب کند، در حقيقت او را به‌ جاي «خود» واقعي گذاشته است، يعني ناخود را خود پنداشته است. آنچه در مورد ذمّ محو شدن و فاني شدن در ماديات آمده است ناظر به اين جهت است. 🔺پس غايات و اهداف انحرافي داشتن يکي از عواملي است که انسان غيرخود را به جاي خود مي‌گيرد و در نتيجه خود واقعي را فراموش مي‌کند و از دست مي‌دهد و مي‌بازد. هدف و غايت انحرافي داشتن تنها موجب اين نيست که انسان به بيماري «خود گم کردن» مبتلا شود؛ کار به جايي مي‌رسد که ماهيت و واقعيت انسان مسخ مي‌گردد و مبدل به آن چيز مي‌شود. علت اينکه انسان همواره با آن چيزهايي محشور مي‌گردد که به آنها عشق مي‌ورزد و علاقه‌مند است، اين است که عشق و علاقه و طلب يک چيز آن را در مرحله غايت و هدف انسان قرار مي‌دهد و در حقيقت آن چيز در مسير «صيرورت» و «شدن» آدمي واقع مي‌شود؛ آن غايت هرچند انحرافي باشد سبب مي‌گردد که روح و واقعيت انسان مبدل به او بشود. 📚سیری در نهج البلاغه ص۲۸۳ @fater290
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ اقامه عدل را انبیایی کردند که اهل و بودند 🎙 : 💬 دعا و مناجات و ذکر، نه‌ تنها انسان را از فعالیت باز نمی‌دارد، بلکه همین دعاها را اگر انسان درست بخواند، آدم را می‌سازد و انسان‌هایی تربیت خواهند شد که در دنیا اقامه عدل خواهند کرد. •┈┈••✾••┈┈• 🔊لطفا منتشر کنید
♨️ مراتب 🔰علامه طباطبایی ✅مراقبه، سه مرتبه دارد: آنکه سالک کارهای خود را برای رضای خدا انجام دهد و از لغو نیز کناره گیرد. اینکه چون از مرحله اول، حضور و مرتبه ای برایش پیدا شد خود را در تمام افعال نزد خدا حاضر ببیند. اینکه چون قدری [در این مرحله] قوی تر شد، خدا را ناظر اعمال و کردار خود بداند؛ نه چون شخصی که ناظر است؛ بلکه به این نحو که: "داخل فی الاشیاء لابالممازجه و خارج عن الاشیاء لا بالمزایله". به این مرتبه و به اعتبار حضور حق در نزد سالک، «ذکر» گفته می شود. آیات نیز ناظر به این معنای از ذکر است؛ نه ذكر لفظی. ويكون هذا الحال مربيا لصاحبها. تا به جایی می رسد که هیچ امری از او بی ذکر و یاد خدا صادر نمی شود، بلکه اگر سالک آنی از آنات عمر از حق غفلت کند، آن را منافی با ذکر می داند. کم کم با انجام عبادات، شعله آن برافروخته تر می شود تا آنکه گاه منجذب گشته و تمام کارهای خود را از دست می دهد؛ اما این حال، كالبرق الخاطف می باشد و می گذرد. 📚ثمرات حیات ج1ص54 @almorsalaat
المرسلات
📌بالاترین نصیحت اسلام این است که خدا را فراموش نکنید. 🔰علامه طباطبایی 🔅پند و اندرزی که برای بنده و
این ملاکی را که علامه در این بیان می کنند در عین اینکه در ظاهر ساده است و به نظر می رسد مسئله واضحی است، اما تمام و سلوکی و عرفانی ایشان همین و خداست. به عبارتی میتوان گفت ایشان تمام آثار خود از جمله را برای تبیین این مسئله نوشته اند. محسن ابراهیمی @almorsalaat
♨️ مراتب 🔰علامه طباطبایی ✅مراقبه، سه مرتبه دارد: آنکه سالک کارهای خود را برای رضای خدا انجام دهد و از لغو نیز کناره گیرد. اینکه چون از مرحله اول، حضور و مرتبه ای برایش پیدا شد خود را در تمام افعال نزد خدا حاضر ببیند. اینکه چون قدری [در این مرحله] قوی تر شد، خدا را ناظر اعمال و کردار خود بداند؛ نه چون شخصی که ناظر است؛ بلکه به این نحو که: "داخل فی الاشیاء لابالممازجه و خارج عن الاشیاء لا بالمزایله". به این مرتبه و به اعتبار حضور حق در نزد سالک، «ذکر» گفته می شود. آیات نیز ناظر به این معنای از ذکر است؛ نه ذكر لفظی. ويكون هذا الحال مربيا لصاحبها. تا به جایی می رسد که هیچ امری از او بی ذکر و یاد خدا صادر نمی شود، بلکه اگر سالک آنی از آنات عمر از حق غفلت کند، آن را منافی با ذکر می داند. کم کم با انجام عبادات، شعله آن برافروخته تر می شود تا آنکه گاه منجذب گشته و تمام کارهای خود را از دست می دهد؛ اما این حال، كالبرق الخاطف می باشد و می گذرد. 📚ثمرات حیات ج1ص54 @almorsalaat
| ذکر، غفلت، نسیان ♻️ثم إن ربما قابل كقوله تعالى «وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنا»: الكهف- 28. و هي انتفاء العلم بالعلم، مع وجود أصل العلم، فالذكر خلافه، و هو العلم بالعلم، و ربما قابل و هو زوال صورة العلم عن خزانة الذهن، فالذكر خلافه، و منه قوله تعالى «وَ اذْكُرْ رَبَّكَ إِذا نَسِيتَ الآية». و هو حينئذ كالنسيان معنى ذو آثار و خواص تتفرع عليه، و لذلك ربما أطلق الذكر كالنسيان في موارد تتحقق فيها آثارهما و إن لم تتحقق أنفسهما، فإنك إذا لم تنصر صديقك- و أنت تعلم حاجته إلى نصرك فقد نسيته، و الحال أنك تذكره، و كذلك الذكر. 📚المیزان ج1 ص339 @almorsalaat
| أن المعصية لا تتحقق من العبد إلا بالغفلة و النسيان 📌و في الدر المنثور، أيضا أخرج سعيد بن منصور و ابن المنذر و البيهقي في شعب الإيمان عن خالد بن أبي عمران، قال: قال: رسول الله:، من أطاع الله فقد ذكر الله، و إن قلّت صلاته و صيامه و تلاوته للقرآن، و من عصى الله فقد نسي الله، و إن كثرت صلاته و صيامه و تلاوته للقرآن. 🔅أقول: في الحديث إشارة إلى أن المعصية لا تتحقق من العبد إلا بالغفلة و النسيان فإن الإنسان لو ذكر ما حقيقة معصيته و ما لها من الأثر لم يقدم على معصيته، حتى أن من يعصي الله و لا يبالي إذا ذكر عند ذلك بالله، و لا يعتني بمقام ربه هو طاغ جاهل بمقام ربه و علو كبريائه و كيفية إحاطته، 📌و إلى ذلك تشير أيضا رواية أخرى، رواها الدر المنثور، عن أبي هند الداري، عن النبي ص: قال الله: اذكروني بطاعتي أذكركم بمغفرتي- و من ذكرني- و هو مطيع- فحق علي أن أذكره بمغفرتي، و من ذكرني- و هو عاص- فحق علي أن أذكره بمقت‏ الحديث، و ما اشتمل عليه هذا الحديث من الذكر عند المعصية هو الذي تسميه الآية و سائر الأخبار بالنسيان لعدم ترتب آثار الذكر عليه. ترجمه عبارت 📚المیزان ج1 ص342 @almorsalaat
♨️| أن القرب من الله إنما هو بذكره، فبه يرتفع الحجاب بينه و بين عبده 🌀أن الذكر المطلوب المأمور به هو أن يكون الإنسان على ذكر من ربه حينا بعد حين، و يبادر إليه لو عرضت له غفلة منسية، و لا يدع الغفلة تستقر في نفسه. 🔹و يظهر من الآية أن القرب من الله إنما هو بذكره، فبه يرتفع الحجاب بينه و بين عبده، و إلا فجميع الأشياء متساوية في النسبة إليه من غير اختلاف بينها بقرب أو بعد أو غير ذلك. 📚الميزان ج‏۸ ص۳۸۴ @almorsalaat
🔰| در هر حال حضور او را فراموش مکن 🌀پسرم! گناهان را، هر چند کوچک به نظرت باشند، سبک مشمار انْظُرْ إلی‌ مَنْ عَصَیْتَ و با این نظر، همه گناهان، بزرگ و کبیره است. به هیچ چیز مغرور مشو و خدای تبارک و تعالی را که همه چیز از او است و اگر عنایت رحمانی‌اش از موجودات سراسر عالم وجود لحظه‌ای منقطع شود، اثری حتی از انبیای مرسلین و ملائکه مقربین باقی نخواهد ماند؛ چون همه عالم جلوه رحمانیت او- جلّ و علا- است و رحمت رحمانی او- جلّ و علا- به طور استمرار- با کوتاهی لفظ و تعبیر- مُبقی‌ نظام وجود است «و لا تکرارَ فی تجلّیه جلَّ و علا» و گاهی تعبیر شود از آن به بسط و قبض فیض علی‌ سبیل الاستمرار، در هر حال حضور او را فراموش مکن و مغرور به رحمت او مباش، چنانچه مایوس نباید باشی. 📚صحیفه امام (ره) ج18 ص510 @almorsalaat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥| آخرین سفارش علامه طباطبایی به آیت الله مظاهری ♨️فاذکرونی اذکرکم @almorsalaat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | بالاترین ذکر این است که شخص تصمیم بگیرد که اگر خدا صد سال هم به او عمر داد، هیچ وقت عالماً عامداً معصیت او را نکند. 🔰آیت الله العظمی بهجت https://eitaa.com/joinchat/912326691Cd7b7696c9b
▫️| هو الروح الحية في جثمان العبودية و الخميرة لسعادة الدنيا و الآخرة 🔰[الذکر] هو الروح الحية في جثمان العبودية، و الخميرة لسعادة الدنيا و الآخرة؛ 🔰فالذكر في الآيات إنما هو ما يقابل نسيان جانب الربوبية المستتبع لنسيان العبودية و هو السلوك الديني الذي لا سبيل إلى إسعاد النفس بدونه قال تعالى: «وَ لا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ»: الحشر: 19. 📚المیزان ج6 ص124 @almorsalaat
🌀| فایده برای اولیاء الهی و برای عامه مردم 🔹‏‏و بدان ای عزیز که تذکر از محبوب و به یاد معبود به سر بردن نتیجه های بسیاری برای عموم طبقات دارد: ▫️اما برای کمّل و اولیا و عرفا، که خود آن غایت آمال آنهاست و در سایه آن به وصال جمال محبوب خود رسند. هنیئا لهم. 🔹و اما برای عامه و متوسّطین بهترین مصلحات اخلاقی و اعمالی و ظاهری و باطنی است. انسان اگر در جمیع احوال و پیشامدها به یاد حق تعالی باشد و خود را در پیشگاه آن ذات مقدس حاضر ببیند، البته از اموری که خلاف رضای اوست خودداری کند و نفس را از سرکشی جلوگیری کند. 🔹این همه مصیبات و گرفتاری به دست نفس امّاره و شیطان رجیم از غفلت از یاد حق و عذاب و عقاب اوست. غفلت از حق کدورت قلب را زیاد کند و نفس و شیطان را بر انسان چیره کند و مفاسد را روز افزون کند، و تذکر و یاد آوری از حق دل را صفا دهد و قلب را صیقلی نماید و جلوه گاه محبوب کند، و روح را تصفیه نماید و خالص کند و از قید اسارت نفس انسان را براند، و حبّ دنیا [را که ] منشأ خطیئات و سرچشمه سیّئات است از دل بیرون کند، و همّ را همّ واحد کند و دل را برای ورود صاحب منزل پاک و پاکیزه نماید.‏ ♨️‏‏پس ای عزیز، در راه ذکر و یاد محبوب تحمل مشاقّ هر چه بکنی کم کردی.‏ 🔹‏‏دل را عادت بده به یاد محبوب، بلکه به خواست خدا صورت قلب صورت ذکر حق شود، و کلمه طیبه ‏‏ لا اله الّا الله ‏‏ صورت اخیره و کمال اقصای نفس گردد، که از این زادی بهتر برای سلوک إلی الله و مصلحی نیکوتر برای معایب نفس و راهبری خوبتر‏ ‎‏در معارف الهیه یافت نشود. ✅پس اگر طالب کمالات صوریه و معنویه هستی و سالک طریق آخرت و مسافر و مهاجر إلی الله هستی، قلب را عادت بده به تذکر محبوب و دل را عجین کن با یاد حق تبارک و تعالی.‏ 📚امام خمینی، چهل حدیث ص۲۹۱ @almorsalaat
| نسیان حق موجب نسیان نفس می‌شود 🔸نسیان حق موجب نسیان انفس می‌شود، چه «نسیان» به معنی فراموشی باشد یا به معنی ترک، در هر دو معنی هشدار شکننده‌ای است. 🔸لازمه فراموشی حق تعالی آن است که انسان خود را فراموش کند، یا بگو حق تعالی او را به فراموشی از نفس خود کشاند و در همه مراحل سابق، صادق است. در مرحله عمل، آن کس که خدا را و حضور او- جلّ و علا- را فراموش کند به فراموشی از خویشتن خویش مبتلا شود یا کشیده شود، بندگی خود را فراموش کند، از مقام عبودیّت به فراموشی کشیده شود و کسی که نداند چی است و کی است و چه وظیفه دارد و چه عاقبت، شیطان در او حلول نموده و به جای خویشتنِ او نشسته، و شیطانْ عاملِ عصیان و طغیان است و اگر به خود نیاید و به یاد حق برنگردد و به همین حالِ طغیان و عصیان از این جهان منتقل شود، شاید به صورت شیطان مطرود حق تعالی درآید. 🔸و به معنی دیگرش که به معنی ترک باشد، دردناکتر است زیرا اگر ترک اطاعت حق و ترک حق موجب شود که حقْ او را ترک کند و به خود واگذارد و عنایات خود را از او قطع فرماید شک نیست که به خذلان دنیا و آخرت منتهی می‌شود. در ادعیه شریفه معصومین می‌بینیم دعای برای عدم ایکالِ ما به نفس خویش تاکید شده است؛ چه آنان- علیهم السلام- می‌دانستند پیامدهای این مصیبت را، و ما از آن غافل هستیم. 📚صحیفه امام ج۱۸ ص۵۱۰ @almorsalaat
📌 ذکر و توبه 🔰رهبر معظم انقلاب ۸۲/۲/۲۲ 🔸مهمترین مظهر قدردانی از جوانی همین است که از این صفا و نورانیّت و از این ناآلودگی و پیراستگىِ طبیعىِ انسان جوان استفاده کنید و خود را در زمینه‌های تزکیه و اخلاق پیش ببرید. این ان‌شاءاللَّه ذخیره همه زندگی شما خواهد شد. راهش هم رعایت دو نکته است: و . ✅ذکر 🔸ذکر یعنی یاد. یاد در مقابل غفلت است؛ غفلت از خدا، غفلت از وظیفه و مسؤولیت، غفلت از هنگام حسّاسِ مواجهه با مأموران الهی در عالم ملکوت - عالم بعد از عبور از جسمانیّت - و محاسبه بزرگ انسان در مقابل خدا در قیامت. این یادها تعیین‌کننده است. این‌طور نبوده که فقط به ما بگویند به قیامت معتقد باشید، برای این‌که اعتقادی مثل اعتقاد علمی داشته باشید؛ نه. برای این‌که این اعتقاد در زندگی و حرکت و تصمیم‌گیری ما تأثیر بگذارد، این یاد را در خودتان حفظ کنید. «انّما تنذر من اتّبع الذّکر»؛ انذار پیغمبر و انذار الهی هم مفید به حال کسانی است که به دنبال یاد هستند و خود را از غفلت دور نگه میدارند.   ✅توبه 🔸نکته دیگر توبه است. ممکن است کسی بگوید ما که جوانیم و هنوز عمری از ما نگذشته که مثل شما گناه زیادی کرده باشیم و محتاج توبه باشیم. نه، این درست نیست؛ توبه وظیفه همیشگی انسان است. پاکترین انسانها هم باید توبه کنند. توبه یعنی برگشت به خدا، برگشت از راه خطا، توجّه دادن دل به پروردگار و رو را به طور کامل به خدا کردن. از امام سجّاد علیه‌السّلام چه کسی پاکتر؟ شما به صحیفه سجّادیه از اوّل تا آخر نگاه کنید؛ ببینید چه حالی، چه سوز و گدازی و چه توبه‌ای در آن نهفته است: «هذا مقام من استحیی لنفسه منک و سخط علیها و رضی عنک». امام سجّاد علیه‌السّلام به خدای متعال عرض میکند: پروردگارا! من بر نفس خودم که گاهی از فرمان تو سرپیچی کرده، خشمگینم. از تو راضی ام و به‌خاطر سرپیچی نفس از تو شرمنده‌ام. این راز و نیاز و سوز و گداز امام سجاد علیه‌السّلام است. @almorsalaat
♨️ عرفان واقعی 🔰رهبر معظم انقلاب ۱۳۷۰/۱۲/۱۳ ✨گاهی در مباحث عرفانی حرفهای قلمبه سلمبه‌یی زده میشود که واقعاً کسی نمیفهمد معنی این حرفها چیست؛ یعنی استفاده از اصطلاحات عرفا و احیاناً به‌کار بردن آنها در موارد نه چندان بجا! ✨مباحث عرفانی باید دل انسان را به خدا نزدیک کند؛ عرفان واقعی یعنی این؛ یعنی آن و الهی را در انسان به‌وجود بیاورد و بصیرت لازم را برای حضور در مقابل خدا ایجاد کند. این حضور هم درجاتی دارد. آدم هر وقت به خدا توجه میکند، حضوری پیدا میکند؛ اما در انسانهای عارف و والامرتبه، این حضور خیلی عمیق‌تر و پُرمعناتر و پُرصفاتر است.  ✨عرفان باید در انسان صفایی ایجاد کند؛ این صفا با الفاظ خشکِ این‌طوری به‌وجود نمی‌آید؛ چون هیچ معنایی پشتش نیست. ✨به نظر من با طرح بعضی از داستانها از جاهای خوب، و بیان کلماتی از بعضی از بزرگان - همانهایی که واقعاً عارف و اهل معنا بودند - عرفان واقعی را در برنامه‌ی خودتان مطرح کنید. ✨والّا از لفاظی کردن و دایماً ملکوت و جبروت را به‌هم بستن، چیزی در نمی‌آید. @almorsalaat
💢 چرا کسی که «از خدا اعراض کند» دچار «معیشت ضنک» می شود؟ 🔰 پاسخ از علامه طباطبایی در ذیل تفسیر آیه ۱۲۴ سوره طه 💠أن من نسي ربه و انقطع عن ذكره لم يبق له إلا أن يتعلق بالدنيا و يجعلها مطلوبه الوحيد الذي يسعى له و يهتم بإصلاح معيشته و التوسع فيها و التمتع منها، و المعيشة التي أوتيها لا تسعه سواء كانت قليلة أو كثيرة لأنه كلما حصل منها و اقتناها لم يرض نفسه بها و انتزعت إلى تحصيل ما هو أزيد و أوسع من غير أن يقف منها على حد فهو دائما في ضيق صدر و حنق مما وجد متعلق القلب بما وراءه مع ما يهجم عليه من الهم و الغم و الحزن و القلق و الاضطراب و الخوف بنزول النوازل و عروض العوارض من موت و مرض و عاهة و حسد حاسد و كيد كائد و خيبة سعي و فراق حبيب. 💠و لو أنه عرف مقام ربه ذاكرا غير ناس أيقن أن له حياة عند ربه لا يخالطها موت و ملكا لا يعتريه زوال و عزة لا يشوبها ذلة و فرحا و سرورا و رفعة و كرامة لا تقدر بقدر و لا تنتهي إلى أمد و أن الدنيا دار مجاز و ما حياتها في الآخرة إلا متاع فلو عرف ذلك قنعت نفسه بما قدر له من الدنيا و وسعه ما أوتيه من المعيشة من غير ضيق و ضنك. @almorsalaat
♨️ عرفان واقعی 🔰رهبر معظم انقلاب ۱۳۷۰/۱۲/۱۳ ✨گاهی در مباحث عرفانی حرفهای قلمبه سلمبه‌یی زده میشود که واقعاً کسی نمیفهمد معنی این حرفها چیست؛ یعنی استفاده از اصطلاحات عرفا و احیاناً به‌کار بردن آنها در موارد نه چندان بجا! ✨مباحث عرفانی باید دل انسان را به خدا نزدیک کند؛ عرفان واقعی یعنی این؛ یعنی آن و الهی را در انسان به‌وجود بیاورد و بصیرت لازم را برای حضور در مقابل خدا ایجاد کند. این حضور هم درجاتی دارد. آدم هر وقت به خدا توجه میکند، حضوری پیدا میکند؛ اما در انسانهای عارف و والامرتبه، این حضور خیلی عمیق‌تر و پُرمعناتر و پُرصفاتر است.  ✨عرفان باید در انسان صفایی ایجاد کند؛ این صفا با الفاظ خشکِ این‌طوری به‌وجود نمی‌آید؛ چون هیچ معنایی پشتش نیست. ✨به نظر من با طرح بعضی از داستانها از جاهای خوب، و بیان کلماتی از بعضی از بزرگان - همانهایی که واقعاً عارف و اهل معنا بودند - عرفان واقعی را در برنامه‌ی خودتان مطرح کنید. ✨والّا از لفاظی کردن و دایماً ملکوت و جبروت را به‌هم بستن، چیزی در نمی‌آید. @almorsalaat
💢 چرا کسی که «از خدا اعراض کند» دچار «معیشت ضنک» می شود؟ 🔰 پاسخ از علامه طباطبایی در ذیل تفسیر آیه ۱۲۴ سوره طه 💠أن من نسي ربه و انقطع عن ذكره لم يبق له إلا أن يتعلق بالدنيا و يجعلها مطلوبه الوحيد الذي يسعى له و يهتم بإصلاح معيشته و التوسع فيها و التمتع منها، و المعيشة التي أوتيها لا تسعه سواء كانت قليلة أو كثيرة لأنه كلما حصل منها و اقتناها لم يرض نفسه بها و انتزعت إلى تحصيل ما هو أزيد و أوسع من غير أن يقف منها على حد فهو دائما في ضيق صدر و حنق مما وجد متعلق القلب بما وراءه مع ما يهجم عليه من الهم و الغم و الحزن و القلق و الاضطراب و الخوف بنزول النوازل و عروض العوارض من موت و مرض و عاهة و حسد حاسد و كيد كائد و خيبة سعي و فراق حبيب. 💠و لو أنه عرف مقام ربه ذاكرا غير ناس أيقن أن له حياة عند ربه لا يخالطها موت و ملكا لا يعتريه زوال و عزة لا يشوبها ذلة و فرحا و سرورا و رفعة و كرامة لا تقدر بقدر و لا تنتهي إلى أمد و أن الدنيا دار مجاز و ما حياتها في الآخرة إلا متاع فلو عرف ذلك قنعت نفسه بما قدر له من الدنيا و وسعه ما أوتيه من المعيشة من غير ضيق و ضنك. 🌐المرسلات، از مقدمات تا اجتهاد https://eitaa.com/joinchat/912326691Cd7b7696c9b
💢معنای ذکر چیست؟ منظور از «ذکر شدید» چیست؟ تفاوت نسیان و غفلت چیست؟ چرا به اوراد، ذکر میگویند؟ معنای «فاذکرونی» چیست؟ آیا ذکر، مراتبی دارد؟ 🎙علامه طباطبایی ❇️لما امتن الله تعالى على النبي و المسلمين، بإرسال النبي الكريم منهم إليهم نعمة لا تقدر بقدر و منحة على منحة - و هو ذكر منه لهم - إذ لم ينسهم في هدايتهم إلى مستقيم الصراط‍‌، و سوقهم إلى أقصى الكمال، و زيادة على ذلك، و هو جعل القبلة، الذي فيه كمال دينهم، و توحيد عبادتهم، و تقويم فضيلتهم الدينية و الاجتماعية فرع على ذلك دعوتهم إلى ذكره و شكره، ليذكرهم بنعمته على ذكرهم إياه بعبوديته و طاعته، و يزيدهم على شكرهم لنعمته و عدم كفرانهم، و قد قال تعالى «وَ اذْكُرْ رَبَّكَ‌ إِذا نَسِيتَ‌ وَ قُلْ‌ عَسى‌ أَنْ‌ يَهْدِيَنِ‌ رَبِّي لِأَقْرَبَ‌ مِنْ‌ هذا رَشَداً» : الكهف-٢٤. و قال تعالى «لَئِنْ‌ شَكَرْتُمْ‌ لَأَزِيدَنَّكُمْ‌» : إبراهيم-٧، و الآيتان جميعا نازلتان قبل آيات القبلة من سورة البقرة. ❇️ثم إن الذكر ربما قابل الغفلة كقوله تعالى «وَ لا تُطِعْ‌ مَنْ‌ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ‌ عَنْ‌ ذِكْرِنا» : الكهف-٢٨. و هي انتفاء العلم بالعلم، مع وجود أصل العلم، فالذكر خلافه، و هو العلم بالعلم، و ربما قابل النسيان و هو زوال صورة العلم عن خزانة الذهن، فالذكر خلافه، و منه قوله تعالى «وَ اذْكُرْ رَبَّكَ‌ إِذا نَسِيتَ‌ الآية». و هو حينئذ كالنسيان معنى ذو آثار و خواص تتفرع عليه، و لذلك ربما أطلق الذكر كالنسيان في موارد تتحقق فيها آثارهما و إن لم تتحقق أنفسهما، فإنك إذا لم تنصر صديقك - و أنت تعلم حاجته إلى نصرك فقد نسيته، و الحال أنك تذكره، و كذلك الذكر. ❇️و الظاهر أن إطلاق الذكر على الذكر اللفظي من هذا القبيل، فإن التكلم عن الشيء من آثار ذكره قلبا، قال تعالى «قُلْ‌ سَأَتْلُوا عَلَيْكُمْ‌ مِنْهُ‌ ذِكْراً» : الكهف-٨٣. ❇️و نظائره كثيرة، و لو كان الذكر اللفظي أيضا ذكرا حقيقة فهو من مراتب الذكر، لأنه مقصور عليه و منحصر فيه، ❇️و بالجملة: الذكر له مراتب كما قال تعالى «أَلا بِذِكْرِ اللّهِ‌ تَطْمَئِنُّ‌ الْقُلُوبُ‌» : الرعد-٢٨، و قال «وَ اذْكُرْ رَبَّكَ‌ فِي نَفْسِكَ‌ تَضَرُّعاً وَ خِيفَةً‌ وَ دُونَ‌ الْجَهْرِ مِنَ‌ الْقَوْلِ‌» : الأعراف-٢٠٥، و قال تعالى «فَاذْكُرُوا اللّهَ‌ كَذِكْرِكُمْ‌ آباءَكُمْ‌ أَوْ أَشَدَّ ذِكْراً : البقرة-٢٠٠، فالشدة إنما يتصف به المعنى دون اللفظ‍‌، و قال تعالى «وَ اذْكُرْ رَبَّكَ‌ إِذا نَسِيتَ‌ وَ قُلْ‌ عَسى‌ أَنْ‌ يَهْدِيَنِ‌ رَبِّي لِأَقْرَبَ‌ مِنْ‌ هذا رَشَداً» : الكهف-٢٤. ❇️و ذيل هذه الآية تدل على الأمر برجاء ما هو أعلى منزلة مما هو فيه، فيئول المعنى إلى أنك إذا تنزلت من مرتبة من ذكره إلى مرتبة هي دونها، و هو النسيان، فاذكر ربك و ارج بذلك ما هو أقرب طريقا و أعلى منزلة، فينتج أن الذكر القلبي ذو مراتب في نفسه، و بذلك يتبين صحة قول القائل: إن الذكر حضور المعنى عند النفس، فإن الحضور ذو مراتب. ❇️و لو كان لقوله تعالى: فَاذْكُرُونِي -و هو فعل متعلق بياء المتكلم حقيقة من دون تجوز أفاد ذلك، أن للإنسان سنخا آخر من العلم غير هذا العلم المعهود عندنا الذي هو حصول صورة المعلوم و مفهومه عند العالم، إذ كلما فرض من هذا القبيل فهو تحديد و توصيف للمعلوم من العالم، و قد تقدست ساحته سبحانه عن توصيف الواصفين، قال تعالى «سُبْحانَ‌ اللّهِ‌ عَمّا يَصِفُونَ‌ إِلاّ عِبادَ اللّهِ‌ الْمُخْلَصِينَ‌» : الصافات-١٦٠، و قال: «وَ لا يُحِيطُونَ‌ بِهِ‌ عِلْماً» : طه-١١٠، و سيجيء بعض ما يتعلق بالمقام في الكلام على الآيتين إن شاء الله. 📚المیزان ج اول. ص ۳۴۰ 🌐المرسلات، از مقدمات تا اجتهاد https://eitaa.com/joinchat/912326691Cd7b7696c9b