eitaa logo
الوارثین(تخریب لشگر۱۰)
908 دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
712 ویدیو
66 فایل
❤رزمندگان تخریب لشگر ۱۰ سید الشهداء (ع)❤ منتظر نظرات شما هستیم👈👈 @Alvaresin1394
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 🟢 پیام امام (ره) به مناسبت 2 فروردین 1361 بسم الله الرحمن الرحیم‌ انْ تَنْصُرُوا اللهَ یَنْصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ اقْدامَکُمْ «۱» اخبار غرورآفرین جبهه‌های نبرد علیه قوای شیطانی را یکی پس از دیگری دریافت نمودم. قلم قاصر است که احساسات خویش را ابراز کنم. به قوای مسلح اسلامی- که خدایشان نصرت آخرین را نصیب فرماید- تبریک عرض می‌کنم. مبارک باد بر شما عزیزان افتخارآفرین پیروزی بزرگی را که با یاری ملائکه الله و نصرت ملکوت اعلی‌ نصیب اسلام و کشور عزیز ایران، کشور بقیه الله الاعظم- اروحنا له الفداء- نمودید. رحمت واسعه خداوند بر آن مادران و پدرانی که شما شجاعان نبرد در میدان کارزار و مجاهدان با نفس در شبهای نورانی را در دامن پاکشان تربیت نمودند. مژده باد به شما جوانان برومند در تحصیل رضای پروردگار که از بالاترین سنگرهای روحانی و جسمانی ظاهری و باطنی پیروزید. مبارک باد بر بقیه الله- ارواحنا له الفداء- وجود چنین رزمندگان ارزشمند و مجاهدان فی سبیل الله که آبروی اسلام را حفظ و ملت ایران را روسپید و مجاهدان راه خدا را سرافراز نمودید. ملت بزرگ ایران و فرزندان اسلام به شما سلحشوران افتخار می‌کنند. آفرین بر شما که میهن خود را بر بال ملائکه الله نشاندید و در میان ملل جهان سرافراز نمودید. مبارک باد بر ملت چنین جوانان رزمنده‌ای، و بر شما چنین ملت قدردانی که به مجرد فتح و پیروزی توسط رزمندگان به دعا و شادی‌ برخاستند. این جانب از دور دست و بازوی قدرتمند شما را که دست خداوند بالای آن است می‌بوسم و بر این بوسه افتخار می‌کنم. شما دیْن خود را به اسلام عزیز و میهن شریف ادا کردید و طمع ابرقدرتها و مزدوران آنان را از کشور خود بریدید و سخاوتمندانه در راه شرف و عزت اسلام جهاد کردید. «یا لَیْتَنی‌ کُنْتُ مَعَکُمْ فَافُوزَ فَوْزاً عَظیماً». «۲» درود بر فرماندهان بزرگوار رزمندگان و بر همه مجاهدان راه عظمت کشور و اسلام. و نفرت و لعنت بر منافقان و منحرفانی که می‌خواستند یکی از انبارهای مهمات چنین مجاهدانی را به آتش بکشند. و غضب و سخط خداوند بر آن خدانشناسانی که با کمک به صدام عفلقی می‌خواستند او را نجات دهند. و شکر بی‌پایان خداوندی را که توانستید با شکست مفتضحانه، نیروهای کفر را در بارگاه قادر متعال بی‌آبرو و در پیشگاه ملتهای مسلمان منفور نمایید. من از خداوند تعالی نصرت نهایی شما عزیزان و شکست مخالفان حق را خواستارم. درود بر شما و رحمت خدا بر شهیدان راه حق و شهدای جبهه نبرد حق علیه باطل. و السلام علی عباد الله الصالحین. 2 فروردین 61 روح الله الموسوی الخمینی‌ جلد ۱۶ صحیفه امام خمینی (ره)، از صفحه ۱۴۲ تا صفحه ۱۴۳ 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 با سخنرانی : آیت الله حاج سید مهدی میرباقری 🔻مداح: حجة الاسلام سید محمدحسین تقوی 🔴 ✅ شهید آقا سید مهدی کرارا میفرمودند از خدا خواسته ام که فرزندانم مداح و ذاکر اهل بیت علیهم السلام باشند که به حمدالله این خواسته مرا خدا برآورده کرده است. تخریبچی شهید آقا سید مهدی تقوی در حمله داعش به مجلس شورای اسلامی در 17 خرداد 96 به شهادت رسید. @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 🔴 روز شمار فروردین سال 1367 🔸2 فروردین سال 67 مصادف با روز ولادت امام حسین(ع) بود 🔸3 فروردین سال 67 مصادف با ولادت حضرت عباس(ع) بود 🔸4 فروردین 67 روز ولادت حضرت سجاد(ع) بود 🔶 و روز جمعه 5 فروردین 67 برای در نظر گرفته شد. 🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @alvaresinchannel
💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐 💐 4 فروردین 1367 گردان ها ی لشگر27 برای انجام عملیات در منطقه تجمع کرده و آماده برای دستور بودند. بخشی از بچه های تخریب به گردان ها مامور شده بودند و تعدادی هم برای ماموریت های بعدی مهیا میشدند فرمانده با سه تا فرماندهان گروهان تخریب جلسه مشورتی داشت که سرو کله هواپیماهای دشمن پیدا شد . بمب ها و راکت های دشمن جمع رو نشانه گرفت و از این جمع ، سه فرمانده گروهان به معراج رفتند و سردار در روز 4 فروردین مصادف با پنجم ماه شعبان و در روز ولادت سیدالساجدین علیه السلام به مقام جانبازی مفتخر شد. 🍃🍃@alvaresinchannel
🌴🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌴🌹 عملیات بیت المقدس 4 در بامداد روز 6 فروردین 67 با رمز (_ع_) در منطقه‌ عمومی‌ آغاز شد.و _سیدالشهداء(ع) به همراه چند یگان دیگر در این عملیات شرکت نمودند.منطقه مورد نظر برای عملیات، منطقه‌ای کوهستانی بود که از شمال به دریاچه دربندیخان و شاخ تیمورژنان، از جنوب به ارتفاعات شاخ خشیک و بمو، از شرق به رودخانه زیمکان و کوه بیزل، و از غرب به سد دربندیخان منتهی می‌ شد. مهمترین ارتفاعات و عوارض این منطقه ، ، ، برددکان، دریاچه دربندیخان و دشت تولبی بود.... 🌴🌹 🌴🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @alvaresinchannel
رمز عملیات بیت المقدس4-لشگر10.mp3
1.62M
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 ☑️انتشار فایل صوتی اعلام رمز عملیات بیت المقدس 4 برای رزمندگان لشگر10 بعد از 33 سال. 🟢 اعلام رمز توسط فرمانده لشگر10 حاج علی فضلی. 🔶در اسناد و منابع عملیات بیت المقدس 4 رمز عملیات با نام اباعبدالله الحسین(ع) ثبت شده اما در این سند صوتی فرمانده لشگر10 سیدالشهداء(ع) اعلام میکند. رزمندگان عزیز اسلام..... یاوران امام امت. با رمز مقدس علیه السلام به صدامیان کافر بتازید خدا پشت و پناهتون باشه. ✅لازم به ذکر است عملیات بیت المقدس 4 در روز جمعه 5 فروردین ماه سال 1367 انجام شد و روز قبل از آن مصادف با ولادت سیدالساجدین زین العابدین علیه السلام بود. @alvaresinchannel
ولادت علی اکبر.mp3
8.8M
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 🌷 (رزمندگان تخریب لشگر10) با مداحی حاج جعفر طهماسبی آی جوونا گل بریزید اومده گل بپاشید خون بریزید اومده @alvaresinchannel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌴🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🍃🌹 فروردین 1367 ✍🏿✍🏿✍🏿 راوی : روز 5 فروردین ماه بود که دستور رسید امشب باید به دشمن حمله کنید. مقرر شده بود که غواص های تخریب و اطلاعات از پایین ارتفاع تیمورژنان وارد آب شوند و با نفوذ در ساحل دشمن و گرفتن سرپل سایر گردانها هم وارد منطقه شده و عملیات گسترش پیدا کند .که عصر روز پنجم این طرح لغو شد و قرار شد همه غواصها سوار بر قایق به سمت ساحل دشمن حرکت کنند. هنوز ظهر نشده بود که با تعدادی از دوستان رفتیم سمت که حدود چهار کیلومتر با منطقه درگیری فاصله داشت و داخل شیاری که از آتش در امان باشد ایجاد شده بود. کنار اسکله دستم را داخل آب کردم . تمام بدنم یخ کرد. گفتم "خدا کنه امشب ما مجبور نشیم داخل این آب بریم "چون آب دریاچه تازه با آب برفهایی که از کوهها سرازیر شده بود قدری بالا اومده بود.. اسکله رو که دیدیم برگشتیم به سنگر بچه ها که زیر بود. دسته غواصهای تخریب 20نفری میشدند که 5 نفر دیگه هم اضافه شد. لباس غواصی های ما مناسب نبود . سایز لباس ها بزرگ بود و برای هیکل های تنومند خوب بود و اکثر بچه های ما نحیف و لاغر بودند. فین های غواصی هم لنگه به لنگه بودند.این مسئله ما رو نگران کرده بود. مقر (س)نزدیک ما بود. رفتم پیش فرمانده گردانش که حاج آقا خادم بود.تا مشکل لباس های غواصی رو حل کنم. اما دیدم وضع اونا هم از ما بدتره... ادامه دارد👇👇👇👇 🍃🌺🌺 🍃🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 @alvaresinchannel
🍃🍂🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 🍃🍂🌺 ✍🏿✍🏿 راوی : برای آخرین هماهنگی ها با فرمانده قبل از غروب آفتاب به مقرشون رفتم کارهامون رو هماهنگ کردیم قرار شد بعد از پیاده شدن و سر پل گرفتن از دشمن و چک کردن ساحل از موانع و مین با علامت دادن با نیروهای حضرت زینب (س) برای ادامه عملیات حرکت کنند . با حاج خادم خداحافظی کردم و از چادر که بیرون اومدم سرو صدای رو شنیدم که داشت با بدن خشک میپوشید و مقر رو رو سرش گذاشته بود... نماز مغرب و عشاء رو خوندیم و بچه های تخریب لباس غواصی به تن کردند و با ماشین به سمت راه افتادیم توی مسیر با هم این سرود رو زمزمه میکردیم به اسکله که رسیدیم همه فرماندهان جمع بودند. روی کالک آخرین نکات رو تذکر دادند. احتمال میرفت که هنگام پیاده شدن در ساحل با کمین دشمن درگیر شویم. قرار شد بچه ها نارنجک به تعداد کافی بردارند. معمولا ما تخریبچی ها برای عملیات اسلحه بر نمیداشتیم و فقط سه چهار تا نارنجک به بند حمایل می بستیم..اما در این عملیات چون احتمال درگیری زیاد بود و باید تا رسیدن نیروهای گردان ها ساحل دشمن رو تامین میکردیم با خود اسلحه برداشتیم... ادامه دارد👇👇👇👇 🍃🍂🌺 🍃🍂🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 @alvaresinchannel
🍃🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 🍃🌺 محدوده عملیات لشگر10 ✍🏿✍🏿✍🏿✍🏿 راوی: ادامه👆🏾👆🏾👆🏾 زیر نور منور به بچه هایی که داخل قایق بودند اشاره کردم که آماده باشید . دیدم آتیش تیربارها طولانی شد و نگران شدم. احتمال دادم که دشمن ما رو دیده باشه و قایق رو هدف قرار بده. میخوندند و قایق هم آنقدر تسمه هندل رو کشید تا قایق روشن شد و گاز را تا تهش گرفت و با سرعت جلو میرفتیم... منور ها خاموش شد و آتش تیربارها هم قطع شد... بچه ها اطلاعات اشاره کردند که به "راه کار" رسیدیم و قایق با احتیاط پهلو گرفت. جلوی راه کار ما یک تخته سنگ بود که تقریبا جان پناهی هم برای ما بود..بچه ها همه توی ساحل پیاده شدند و اطراف تخته سنگ پناه گرفتند و منتظر شدیم بقیه قایق ها هم برسند.تا قایق ها برسند. با بچه های اطلاعات چرخی در اطراف زدیم و اطراف ساحل رو چک کردیم که مین و موانعی نباشد.فاصله ما با کمین عراق در ساحل صد وپنجاه متر بیشتر نبود.از سکوتی که در منطقه حاکم بود خاطر جمع بودیم که دشمن از حضور ما مطلع نشده.اطلاعات ما این بود که کمین های دشمن به استعداد یک گروهان مقابل ماست. و باید با احتیاط و دقت و حداقل تلفات اونها رو خاموش کنیم. هم از راه رسیدند و آخرین هماهنگی ها انجام شد.چون میدان مین و موانع خاصی جلوی بچه ها نبود تدبیر این شد که از توان بچه های تخریب برای ادامه ماموریت استفاده شود . اما فرماندهان گردان حضرت زینب اصرار داشتند که بچه های تخریب هم باید به ما کمک کنند. ادامه دارد 👇👇👇👇👇👇👇 🍃🌺 🍃🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 @alvaresinchannel
🍃🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 🍃🌺 محدوده عملیات لشگر10 ✍🏿✍🏿✍🏿✍🏿 راوی: ادامه👆🏾👆🏾👆🏾 زیر پای دشمن بگو مگو بالا گرفت و نزدیک ما بود و میشنید که ما قصد داریم بچه های تخریب رو جلو نفرستیم .من رو کناری کشید و با گریه گفت: برادر جعفر!!! کردم برای اینکه دمار از روزگار بعثی ها در بیارم. حالا شما میخواهید از ما استفاده نکنید. بچه های دیگه هم سید رو همراهی کردند و با توجه به اصرار فرمانده های گردان حضرت زینب سلام الله علیها تصمیم ما عوض شد و از بچه ها قول گرفتم ..به شرطی جلو میرید که کسی !!!! و اگر هم کسی مجروح شد خودتون باید عقب بیارید و صبح زود قبل از اینکه آفتاب بزنه لب اسکله باشید.بچه ها قول دادند و همراه گروهان پیشرو گردان حضرت زینب راهی شدند سمت کمین های دشمن. من هم توی ساحل منتظر بودم تا بقیه نیروها رو هدایت کنم .... عمودی بزرگی داشتیم که اونها رو خم میکردیم و محلول داخل اون به جنب و جوش میفتاد و نور افشانی میکرد و ها در تاریکی شب با دیدن این نور به سمت نور می اومدند و نیروها در ساحل پیاده میشدند... چند لحظه ای از رفتن بچه ها نگذشته بود که دیدم قایقی پهلو گرفت و پیاده شد.گفتم بچه ها رفتند و تا حالا دیگه از کمین ها رد شدند و مسیر رفتن رو نشون دادم و با حاجی سمت ارتفاع شاخ شمیران حرکت کردیم.دشمن با منور تمام منطقه را روشن کرده بود و زیر نور میشد درگیری بچه ها با دشمن رو دید. بقیه بچه های گردان حضرت زینب هم که رسیدند کار سریع تر جلو میرفت و بچه ها به جاده ای که روی ارتفاع شاخ شمیران میرفت مسلط شدند .... ما به پشت دشمن رسیده بودیم و درب سنگرهاشون به سمت ما بود و به راحتی منهدم میشد... همه سربازهای دشمن از جاده به سمت ارتفاع فرار میکردند و بچه ها هم اونها رو دنبال میکردند. من برگشتم لب اسکله تا نیرو بیارم و بقیه بچه ها در تعقیب دشمن رفتند سمت شاخ شمیران.. ادامه دارد👇👇👇👇👇👇 🍃🌺🌺 🍃🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 @alvaresinchannel
🍃🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 🍃🌺🌺 ✍🏿✍🏿✍🏿 راوی: دشمن هنوز گیج بود و آتش دقیق نمیریخت. اسکله هنوز امن بود و دشمن هم روی اون دید نداشت. نیروهای سایر گردانها هم برای ادامه عملیات در پیاده شدند. هنوز مجروح و شهیدی عقب نیاورده بودند و ظاهر کار این بود که تلفات بالا نبوده و بچه ها به هدف ها رسیده اند.. هوا داشت روشن میشد که نماز صبح رو خوندیم. لباس غواصی ما رو کلافه کرده بود و مجبور بودیم داخل آب بریم تا لباس خیس بشه که اذیتمون نکنه. هوا که روشن شد لب اسکله شلوغ شد ، اسیرهای عراقی رو عقب میاوردند و تک و توکی و هم منتظر بودند تا قایق ها برسند.... بچه های پشتیبانی هم مشغول تخلیه تدارکات و مهمات بودند و ما مدام تذکر میدادیم که برادرها اسکله را تخلیه کنند.آفتاب زده بود که دیدیم یک تعداد قایق قطار شدند و سمت اسکله میایند. و دشمن هم ستون قایق ها رو زیر آتیش گرفته.با بی سیم تماس گرفتیم که گفتند بچه های لشگر ده نیستند . اولین قایق که به ساحل رسید معلوم شد بچه های _27 هستند و اسکله شون رو اشتباه اومدند .. بچه های لشگر 27 سمت راست ما عملیات میکردند... آفتاب زده بود و ما منتظر بودیم. اونها قول داده بودند که زود برگردند اما هنوز نرسیده بودند و ما نگران بودیم. که دیدیم تعدادی دارند سرود میخونند و از ارتفاع پایین میان... دیدم این سرود رو که بین بچه های تخریب مرسوم بود میخونند: ای ولی عصر و امام زمان....ای سبب خلقت کون و مکان.... جلو تر که اومدند دیدم بچه های خودمون هستند و چهار طرف یک رو گرفتند و دشمن هم مدام با خمپاره میکوبید و اینها با سوت خمپاره برانکارد رو رها میکردند و روی زمین میخوابیدند. نزدیک اسکله که رسیدند جلو تر دوید و گفت: همه سورومور گنده عقب اومدیم فقط یک تلفات داشتیم که اون هم الان میرسه.. خودم رو آماده کرده بودم برای خبر شهادت یکی از بچه ها... اما خدمه برانکارد که رسیدند دیدم یکی داخلش وول میخوره و داره ناله میکنه... اون بود که پاهاش مجروح شده بود و با اعمال شاقه عقب اومده بود... الحمدلله همه بچه ها سالم بودند و سید عباس میرنوری شروع کرد شوخی کردن. گفتم یک ساعت دیر کردید و باید تنبیه بشید. سید گفت راضیت میکنم.... گفتم چه جوری ؟؟؟ گفت اینجوری... دیدم یک فانسقه عراقی توی دستشه. سید اونقدر شاداب و قبراق بود که انگار نه انگار عملیات سختی رو رفته و برگشته و با خنده گفت: یادته شب چهارشنبه که دعای توسل خوندی و اشک ما رو در آوردی گفتی برادرها بعضی از شماها شهید میشید و ما رو شفاعت کنید حالا کنفت شدی که همه ما سالم عقب اومدیم.... 🍃🌺🌺🌺 🍃🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 @alvaresinchannel
💐 🔸 اردیبهشت ماه 🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🍂 خیلی شاد بودند چون سرباز امام زمان(ع) بودند داشتند آماده میشدند برای شهادت.. چند روز بعد از میون همین بچه ها 6 نفر به معراج رفتند باید هم شاد باشند به قول امام عزیز 🎄🔸 @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹 : 13 فروردین 67 شهادت با قرارمون بود که شب برای ولادت (ع) جشن بگیریم که هواپیماهای دشمن برنامه ما رو به هم زدند. اون روز نزدیک 50 نفر از بچه ها ی تخریب لشگر 10 سیدالشهداء(ع) مصدوم شیمیایی شدند. یه تعداد که حالشون خراب بود و حالت تهوع داشتن با مینی بوس به بهداری فرستادیم و ما هم که حالمون زیاد بد نبود موندیم . نماز مغرب و عشا رو که خوندیم وضعمون به هم ریخت و سرفه های شدید و خارش پوست شروع شد ... حالت تهوع و درد چشم هم اضافه شد و مجبور شدیم که به بهداری مراجعه کنیم و ما رو فرستادند پاوه و بعد هم کرمانشاه و در نهایت در بیمارستان امیرکبیر اراک بستری شدیم . در 14 تا شهید دادیم و بیش از پنجاه نفر هم مصدوم شیمیایی شدند. و گردان ما در تهران پخش بین دو تا بیمارستان شد. عده ای در بیمارستان لقمان... تعدادی هم در بیمارستان بقیه الله.. @alvaresinchannel
🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂 🍃🍂🌺 🍃🍂🌺 ✍🏿✍🏿✍🏿 راوی : درگیری روی بالا گرفته بود و دشمن مقاومت میکرد . قبل از ظهر بود که شاخ شمیران سقوط کرد و اسیر زیادی گرفتیم..دشمن توانش رو گذاشته بود که رو حفظ کنه اما یکی دو ساعت از ظهر گذشته بود که دشمن شاخ سورمر رو هم رها کرد... عصر بود که آتش سنگین دشمن شروع شد و هواپیماها هم به کمک اومدند تا شاید دوباره مواضع از دست رفته رو پس بگیرند که موفق نشدند بود که یک تعداد از رفتند برای مین گذاری مقابل دشمن. دشمن آتیش سنگینی میریخت و هلکوپترهای دشمن هم مزاحم کار بچه های تخریب بودند... قرار شد ، هوا که تاریک شد بچه ها برای مین گذاری اقدام کنند... یک تعداد از بچه های تخریب در خط مستقر بودند تا اگر نیاز به وجود اونها شد آماده کار باشند. آتش دشمن یک لحظه قطع نمیشد و اطراف سنگر بچه های تخریب مقدار زیادی مین و مواد منفجره بود که هر لحظه احتمال انفجار میرفت. آتش دشمن یک طرف و نگرانی از انفجار هم از طرف دیگر فرماندهان را نگران کرده بود. به خاطر این که بچه ها روحیه شون حفظ بشه یک روز در میان نیروها عوض میشدند و از سنگر داخل خط به سنگر عقبه که در یکی از شیارهای بود میومدند.. 9_فروردین 67 دشمن اقدام به پاتک کرد و آتش فراوانی هم ریخت اما موفق به پس گرفتن مواضعش نشد و روز دهم فروردین که هوا روشن شد هواپیماهای دشمن هم سرو کله شون پیدا شد و بمباران شدید شیمیایی شروع شد...روزهای قبل هم با گلوله های توپ شیمیایی میزد اما روز دهم با هواپیما اومد. ما داخل شیارهای ارتفاع تیمور ژنان بودیم که هواپیماها برای بمباران شیمیایی شیرجه میزدند و مقرهای را بمبارون میکردند اما به چادرهای ما بمبی نرسید.... 🍃🍂🌺 🍃🍂🌺 🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 @alvaresinchannel
🍃🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 🌺🌺🌺 🌺🌺 🌺 🌹🌹 ✍🏿✍🏿✍🏿 راوی: بود که با تعدادی از بچه ها رفتیم برای جمع کردن چادر بچه هایی که روز قبل شهید شده بودند. روز سیزده بدر و از طرفی هم بود گفتیم روحیه بچه ها عوض بشه . به مهدی صور اسرافیل اشاره کردم و اون هم روی ما رو زمین نگذاشت و شروع کرد سرود خوندن . گفت برادر ها من هرچی میگم شما بگید. گرفت ، گرفت .. مهدی خوند...فلق دوباره رنگ خون گرفت و همه بچه ها یک صدا میگفتند گرفت، گرفت و میزدند زیر خنده. و بعد هم چون شب نیمه شعبان بود با هم سرود" ای ولی عصر" رو خوندیم . به مقرکه رسیدیم همه چیز به ریخته و روی زمین خوابیده بود با کمک بچه ها چادرها رو روی پایه هاش بلند کردیم . چادرها که سر پا شد با منظره ای مواجه شدیم که اشک ها رو سرازیر کرد. دیدیم جانماز ها کنار هم در یک ردیف پهن شده و این حکایت میکرد که مهیا شده بودند و وقت نماز مقر بمباران شده بود. چادرها و وسایل شهدا رو جمع کردیم و به طرف شهر بیاره برگشتیم نزدیک غروب بود که به نزدیک مقرمون در بیاره رسیدیم.. دیدم ماشینها چراغ میزنند که جلو تر نرید . . باز به دلمون بد اومد که اینبار هم مقر ما رو زده. تا جلوی مقر رسیدیم . حاج احمد ماشین رو نگه داشت. من زودتر از همه پایین پریدم و سر بالایی جلو مقر رو بدو بالا رفتم. دیدم چادر تدارکات روی درخت آویزونه و یکی هم به پشت روی زمین افتاده. دلم ریخت و بچه ها رو صدا زدم . دیدم کسی جواب نمیده.. وارد ساختمون شدم همه جا تاریک بود و صدایی از کسی نمیومد .. کف اطاق تعداد زیادی پتو افتاده بود . پتوها رو وارسی کردم. اطاق خالی بود. از ساختمون بیرون اومدم و بچه های دیگه هم رسیدند و همه جا رو وارسی کردیم. یکی از بچه ها صدا زد بچه ها رفتند بالای ارتفاع و کسی اینجا نیست. خاطرمون جمع شد که تلفات زیاد نیست. رفتیم سر وقت چادر تدارکات ... به پشت افتاده بود و صورتش خونی بود. اون رو داخل پتو پیچیدیم و به بردیم. قرارمون بود که شب برای ولادت (ع) جشن بگیریم که هواپیماهای دشمن برنامه ما رو به هم زدند. اون روز نزدیک 50 نفر از بچه ها ی تخریب لشگر 10 سیدالشهداء(ع) مصدوم شیمیایی شدند. یه تعداد که حالشون خراب بود و حالت تهوع داشتن با مینی بوس به بهداری فرستادیم و ما هم که حالمون زیاد بد نبود موندیم . نماز مغرب و عشا رو که خوندیم وضعمون به هم ریخت و سرفه های شدید و خارش پوست شروع شد ... حالت تهوع و درد چشم هم اضافه شد و مجبور شدیم که به بهداری مراجعه کنیم و ما رو فرستادند پاوه و بعد هم کرمانشاه و در نهایت در بیمارستان امیرکبیر اراک بستری شدیم . در 14 تا شهید دادیم و بیش از پنجاه نفر هم مصدوم شیمیایی شدند. و گردان ما در تهران پخش بین دو تا بیمارستان شد. عده ای در بیمارستان لقمان... تعدادی هم در بیمارستان بقیه الله.. 🌺 🌺🌺 🌺🌺🌺 🍃🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 @alvaresinchannel
🍁🍀🍁🍀🍁🍀🍁🍀🍁🍀 🍁🍀 🍀 در روز ولادت گلزار شهدای تهران ☑️یادبود و شهدای تخریبچی این مراسم با حضور خانواده شهدا و همسنگران تخریبچی در جوار شهدا در قطعه 40 بهشت زهراسلام الله علیها برگزار شد. @alvaresinchannel