eitaa logo
این عماریون
376 دنبال‌کننده
237.7هزار عکس
64.4هزار ویدیو
1.4هزار فایل
کانال تحلیلی درباب مسائل سیاسی واجتماعی https://eitaa.com/joinchat/2102525986Cbab1324731
مشاهده در ایتا
دانلود
با اینکه بارها مجروح شدو در عملیات‌های بسیاری شرکت داشت اما قسمتش نبود که در آن دوران شود و شاید تقدیرش این بود که … 🍃⚘🍃 در سال دبیرستان با دست بردن در شناسنامه اش رفت و چون بسیار داشت و هر کاری را انجام می داد با سن کم خود هر رزمنده و فرماندهی بود. 🍃⚘🍃 در سال‌های اول دهه 70 خودش را به منطقه کردستان رساند و و رو تحویل گرفت و از مرزهای میهن در آن خطه پاسداری کرد. 🍃⚘🍃 بعد از اتمام جنگ و قبول قطعنامه، غم بزرگی بر دلش نشست و خود را جامانده از قافله عشاق می دانست و همیشه یاد خصوصاً دوستش سید جعفر میر محمدی را می‌کرد.😔 🍃⚘🍃 تقدیرش نبود که شود حسرت جا ماندنش از سال های جنگ و سال های حضور در کردستان بر دل ایشان ماندو ناگزیر به زندگی عادی خود برگشت و ازدواج و فرزند و کار و … ایشان ازدواج کرد و دوفرزند به یادگاردارد. صداوسیما شد.
با گذشت ایام، به دنبال محیط بزرگتری بود لذا با اصرار، پدر را راضی کرد تادر اردبیل خانه ای بخرند. ایشان با بقیه برادرانش خیلی فرق داشت، از نظر و خواهی،  و از همه بود، از نماز ها‌، افرادی که می کردند و می زدند، ‌بدش  می آمد. 🍃🌷🍃 به همراه در شرکت می کرد ،زمان انقلاب و پنج سال داشت ، افرادی بود که به حمله کردند و در  یکی از عوامل رژیم داشت. 🍃🌷🍃 بعد از انقلاب به  پیوست و حدود سال حقوق کرد. 🍃🌷🍃 با  تحمیلی در آستانه ۴۰ قرار داشت، به رفت، در طول سال اوقات خود را در  بود وبه "حبیب ابن مظاهر"  یافته بود. 🍃🌷🍃 انصار و #گردان 72 ثارالله – لشکر 31 عاشورا–و همچنین لشکر را به عهده داشت. 🍃🌷🍃
به دلیل زیاد در ،  اش را به  جنگی آورد و در دزفول ساکن کرد. 🍃🌷🍃 ایشان نزدیک به 61 در های نبرد بود به گونه ای که همه را فرزندان خود می دانست و اگر ای زخمی می شد خود را به او می رساند و بر می گذاشت. 🍃🌷🍃 به روایت از یکی از همرزمان : در منطقه شایع شد که به عراق پناهنده شده  ما هم ناراحت شدیم😔 رد او را گرفتیم و در یک بسیار ناک دیدیم ماشین او متوقف است. مدتی به دنبال او گشتیم تا اینکه دیدیم نفس زنان از جی زنها که در گشت،‌ شده و مانده بود را به گرفته و می آورد. 🍃🌷🍃 از دیگر های در های نبرد،  مستقیم و در مقدم بود. زمانی که انصار  (ع)🌷 بود همیشه در سخط مقدم حضور می یافت و می گفت: اگر در بستر  بماند در و ایرانی روی مانده است. 🍃🌷🍃
با اینکه بارها مجروح شدو در عملیات‌های بسیاری شرکت داشت اما قسمتش نبود که در آن دوران شود و شاید تقدیرش این بود که … 🍃⚘🍃 در سال دبیرستان با دست بردن در شناسنامه اش رفت و چون بسیار داشت و هر کاری را انجام می داد با سن کم خود هر رزمنده و فرماندهی بود. 🍃⚘🍃 در سال‌های اول دهه 70 خودش را به منطقه کردستان رساند و و رو تحویل گرفت و از مرزهای میهن در آن خطه پاسداری کرد. 🍃⚘🍃 بعد از اتمام جنگ و قبول قطعنامه، غم بزرگی بر دلش نشست و خود را جامانده از قافله عشاق می دانست و همیشه یاد خصوصاً دوستش سید جعفر میر محمدی را می‌کرد.😔 🍃⚘🍃 تقدیرش نبود که شود حسرت جا ماندنش از سال های جنگ و سال های حضور در کردستان بر دل ایشان ماندو ناگزیر به زندگی عادی خود برگشت و ازدواج و فرزند و کار و … ایشان ازدواج کرد و دوفرزند به یادگاردارد. صداوسیما شد.
در سال 1361# بنا به و بروجردي نهاوند را تحويل داد وچون از نظر و بودن منطقه از نظر به استان هاي ، و ... براي ضد انقلاب، به ایشان شد. 🍃🌷🍃 ایشان توانست ، حركات انقلاب را زير نظر بگيرد و با استفاده از و ، موفق شد منسجم و پويا با عنوان 207 بهشتي را و چندين در قالب را کند. 🍃🌷🍃 اين كار ا كامل هيز بيستون به دكتر اقبال به 70 و انجام هاي مكرر محلي در برابر احزاب منحله كومله بود كه 25 از و بومي را به رسانده بودند.😔 🍃🌷🍃 در يكي ديگر از همين سلسله براي بار ایشان شد كه پيام وقت كل ، رضايي خطاب به ایشان حكايت از عمق و زحماتش بود. 🍃🌷🍃
شدن خود را به كسى خبر نمى ‏داد و در بيمارستانها هيچ ملاقات كننده ‏اى نداشت بعد از مدتها از مجروح شدنش با خبرشدیم، بدنش بود و احتياج به عملهاى مختلف داشت، امّا آن قدر در بود كه را فراموش كرده بود.😭 🍃🌷🍃 به دليل در سرد در فصل شده بود. و را دليل نرفتن به نمى‏ دانست و مى ‏گفت: «وقتى در هستم هيچ .» از و گریزان بود؛سعى مى‏ کرد و بماند.😭 🍃🌷🍃 در والفجر 8 - با اينكه بود - اصرار دوستان را براى آمدن به خط نپذيرفت و به درون رفت و خط شكن را در 8 به عهده گرفت.😭 🍃🌷🍃 در 4 و 5 يكى از گردانها، ياسين بود كه سشهيد محدثى ‏فر آن را به عهده داشت. او يكى از عمليّاتى بود. 🍃🌷🍃
شدن خود را به كسى خبر نمى ‏داد و در بيمارستانها هيچ ملاقات كننده ‏اى نداشت بعد از مدتها از مجروح شدنش با خبرشدیم، بدنش بود و احتياج به عملهاى مختلف داشت، امّا آن قدر در بود كه را فراموش كرده بود.😭 🍃🌷🍃 به دليل در سرد در فصل شده بود. و را دليل نرفتن به نمى‏ دانست و مى ‏گفت: «وقتى در هستم هيچ .» از و گریزان بود؛سعى مى‏ کرد و بماند.😭 🍃🌷🍃 در والفجر 8 - با اينكه بود - اصرار دوستان را براى آمدن به خط نپذيرفت و به درون رفت و خط شكن را در 8 به عهده گرفت.😭 🍃🌷🍃 در 4 و 5 يكى از گردانها، ياسين بود كه شهيد محدثى ‏فر آن را به عهده داشت. او يكى از عمليّاتى بود. 🍃🌷🍃
هنگام تولد فرزندش، برای مدت کوتاهی در یکی از بیمارستان‌های شهرستان بابل حاضر شد و او را به یاد و ، حمیدرضا نامید و به برگشت. 🍃🌷🍃 بعد از نسبی از مجروحیت برای گذراندن دورۀ‌ فرماندهی به پادگان حسین(ع)🌷 تهران اعزام شد. 🍃🌷🍃 ایشان از ۱۸ ۱۳۶۳# تا ۱۸ ۱۳۶۳ یادشده را گذراند و پس از آن برای مدت کوتاهی به برگشت. در ۲۱# مرداد ۱۳۶۳# به‌ عنوان واحد شد. 🍃🌷🍃 ایشان اما دو ماه بیشتر طاقت نیاورد و بار دیگه ،اول ۱۳۶۳ اعزام و به‌عنوان محمد باقر(ع)🌷 مشغول به شد. در ۱۵ ۱۳۶۳# بار دیگر بر اثر ترکش از شد. 🍃🌷🍃 و این بار هم، به‌رغم کادر پزشکی، قبل از اتمام درمان، به صحنه ، از اول ۱۳۶۳# به عنوان محمد باقر(ع)🌷 و تا زمان در این کرد. 🍃🌷🍃
ایشان از ورود به پاسداران حضور در ها را به کار در شهر ترجيح می داد لذا به مناطق رفت و در المبين ، المقدس ، ، ابن عقيل ، مقدماتی ، 2 و مرحله و 4 شرکت کرد. 🍃🌷🍃 و مختلفي را در اين بر عهده داشت،ایشان در متعدد و شد از جمله در والفجر مقدماتی از ناحيه شد و عملاً خود را از دست داد. 🍃🌷🍃 ایشان در سال 1362# براي درمان و چشم از طرف پاسداران به آلمان اعزام و بعد از مراجعت عليرغم استراحت پزشکي به بازگشت و در مسلم ابن عقيل ابوالفضل (ع)🌷 را بر عهده گرفت. 🍃🌷🍃 در زمان تصدی نسبت به آمادگي نيروهاي تحت امر بسيار حساس بود و با نظمی و توجهی به مسائل به شدت برخورد می کرد. 🍃🌷🍃
با وجود اين ایشان تا مقاومت کرد. با نيروهاي عراقی و سنگرهای ابوالفضل (ع)🌷 در به تن به رسيد. 🍃🌷🍃 بعد از ایشان، #علی اصغر در بدر در تاريخ /12/22 در مجنون به رسيد. 🍃🌷🍃 {یاد با ذکر یک شاخه گل 🌷} سرانجام#شهید صالح الهیار لو هم در تاریخ 6# آبان 1362# در 4 به رسید. 🍃🌷🍃 #شهید: گلزار شهر خوی. 🍃🌷🍃 شادی ارواح طیبه ی شهدا،امام شهدا،شهدای انقلاب، شهدای دفاع مقدس،شهدای مدافع حرم، شهدای مدافع امنیت، شهدای مدافع سلامت،شهدای هسته ای و علی الخصوص شهید سرفراز 💠 شهید صالح الهیارلو💠 🌷 صلوات 🌷‌ ✨ التماس دعای فرج وشهادت✨ یاعلی مدد
ایشان در شرايط نيز فضيلت شب را از دست نمی داد، تفاوتی و توجهی به مسائل و # شهدا را از بزرگ می دانست و در کنار نظامی در از نيز غافل نبود‌. 🍃🌷🍃 در 6 1362# در مرحله والفجر 4 در بازپس گيري قندی در منطقه عراق به همراه ابوالفضل العباس (ع)🌷 وارد شدند. 🍃🌷🍃 اين در نبرد شبانه به# اهداف مورد نظر دست يافت و نيروها در مقر نيروهای عراقي مستقر شدند . اما ارتش عراق گردان ابوالفضل العباس (ع)🌷 به ایشان را از #3 جهت به درآورد.😔 🍃🌷🍃 و تعداد از تحت امر ایشان با ناچيز در برابر پاتک اول عراقی ها شبانه روز کردند. 🍃🌷🍃 در شب روز نيروهاي عراقي با اجراي پاتک سنگين ، نيروهاي ابوالفضل العباس (ع)🌷 را با شرايط بسيار روبرو کردند با شدت گرفتن دشمن بر اثر ترکش راست ایشان شد. 🍃🌷🍃
رفتن برای خیلی بود. می گفت تا شما نشوید# نمی روم. می رفت . وزنش کمی زیاد بود. خیلی می کرد تا وزنش به تناسب برسد. ما باهاش می رفتیم جنگل قائم. 🍃🌷🍃 آنجا می کرد، می دوید و و می کردیم. از می زد. را وقت می خواند. هم که از ی اش ن شد؛ مخصوصاً ایام و ایامه .😭 🍃🌷🍃 یک بار با می خواست برود . تا تهران هم رفت، اما آنجا متوجه شدند و برش گرداندند. 😭 🍃🌷🍃 یک روز گفت یک نفر بهم گفته اگر می خواهی بروی ، و را بفرست . همین را کرد. ما رفتیم . من بودم. کنار اباعبدا... علیه السلام🌷 برایش خیلی دعا کردم. 🍃🌷🍃 گفتم: "خدایا اگر رفتن به به نفع است، اگر او می تواند به بیت علیه السلام🌷 و زینب (س)🌷 کند، کن. 🍃🌷🍃 از که آمدیم، زیاد نکشید. جور شد و صدایش زدند برای رفتن به . ماه بود.😭😭 🍃🌷🍃