.
"هوالعلی"
#وفات_حضرت_خدیجه
*...........................
وقتی که ابتر خوانده شد پیغمبر اسلام
حق خواست تا باشد خدیجه مادر اسلام
کوری چشم جمعی از آلوده دامن ها
جوشید بر دامان پاکش کوثر اسلام
هم حلقه ی عشق نبی را داشت در دستش
هم در نابی بود بر انگشتر اسلام
السابقون السابقون یعنی که او بوده
هم شانه با دست خدا در سنگر اسلام
هر روز شاگردانه زانوی ادب می زد
با شور و اخلاص و یقین در محضر اسلام
با ثروتی از مهربانی های بی حدش
بخشید جان تازه ای بر پیکر اسلام
شایستگی دارد که ام المومنین باشد
وقتی که میچرخد به حولش محور اسلام
بعد از خدیجه مصطفی اشک یتیمی ریخت
این را گواهی می دهد چشم تر اسلام
*................................
▪️بر دشمنان حضرت خدیجه سلام الله علیها لعنت
اللهم عجل لولیک الفرج
#مهدی_کبیری ✍
.
.
نذر اُمُّ الْمومنین حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها
---------
سلام ای عطر گلشن ها سلام ای نور کوثرها
همه نسل ات شقایق ها همه نسل ات صنوبر ها
سلام ای همسر احمد سلام ای بانوی والا
تویی الگوی مادرها تویی الگوی همسرها
بُوَد زهرای اطهر دختر والا مقام تو
ندارند این چنین دختر نه باباها نه مادرها
تو ای تنهاترین مادر که ایثار است آئین ات
کجا دارند مادر این چنین وارسته ، دخترها
به توصیفت سخن گفتن به یک منبر نمی گنجد
برای گفتن وصف تو باید رفت منبرها
سری داری تو در بین زنان عالم و آدم
بُوَد شایسته گر افتد به زیر پای تو سرها
تو اُمُّ المؤمنینی نی زنی دیگر درین عالم
بدین خاطر گذارد عرش زیر پات شهپرها
برای نسل تو آورده قرآن آیه ی تطهیر
ز تو جاری ست ای بانو همه نسل مطهرها
دلم از آفتاب مهر تو گرم است ای بانو
که قبرت سایبانی داشت از بال کبوترها
شرار شعله ات افتاد بر جان نبی اما
ز اندوه تو شد خاموش شمع چشم اخترها
ردای خویش را بر پیکرت انداخت پیغمبر
ز چشمان ترش از داغ تو می ریخت گوهرها
همه همدرد با احمد ، تو گویی زین غم عظما
ردای ماتم افکندند بر پیکر پیمبرها
سیه پوش غمش تنها نگشته مردم چشمم
قلم هم می چکد «یاسر» سرشکش روی دفترها
**
محمود تاری «یاسر»✍
#وفات_حضرت_خدیجه
.
.
#انتظار
دل و دلدار
عسل می ریزد از نامت زبان در کام شیرین است
درونِ شیشه ی عطرم گلابِ آل یاسین است
هر آن کس مِهرِتو دارد نباشد بر کسی محتاج
ندارد هر که مِهرِت را بیابان گَردِ مسکین است
نمی یابم دلی عاشق بجز عشقِ تو را مولا
به تو دلبستگی یعنی تمامِ عاشقی این است
نمی چیند کسی اینجا گلی از باغِ چشمانم
فقط دستِ فراقِ تو درین گلزار گلچین است
من از بارِ فِراقِ تو فتادم از نفس امّا
کسی از من نمی پرسد چقدر این بار سنگین است
کسی انگار می گوید مرا در خیمه ی هجران
بمان اینجا ، بمان آری وصالِ یار تضمین است
بیا خوش باش با وصلش که در آئین دینداری
نبیند رویِ دلدارش ، دلِ هر کس که بدبین است
فرج یعنی تو می آیی ، بتاب ای آفتابِ من
طلوعِ چشم های تو طلوعِ صبحِ آئین است
بیا تا در امان مانَد تمامِ گوهرِ هستی
نبودت ای همه ایمان هزاران رخنه در دین است
منم در اشتیاق اکنون ببینم چهره ی گل را
به شور و شوقِ تو "یاسر" زبان در حالِ تحسین است
oo
حلج محمود تاری "یاسر"✍
............
.
چشم انتظار
دورم از کوی تو ای مولای من فرسنگ ها
یک نگاه انداز گاهی سوی این دلتنگ ها
با همه گفتم که می آیی ، بیا بنگر هنوز
می زند دستِ ملامت بر دلِ من سنگ ها
تا صدای وصلِ تو آید به گوشِ کاروان
از نفس افتاده اند آقا ، صدای زنگ ها
گرچه می گویند زیبایی ست در رنگِ بهار
نیست پیشِ چشمِ تو جایی برای رنگ ها
در بیابانِ طلب ، در جاده های انتظار
چون چمن دارد لطافت زیرِ پا گلسنگ ها
هر که با ابداعِ فرهنگِ خودش آید ولی
رنگ می بازند در پیشِ تو این فرهنگ ها
می رسد آهنگِ جانسوزی به گوش از اهلِ هجر
آتش اندازد به دل این آتشین آهنگ ها
مدعی نام تو بر لب دارد و در دل نفاق
خسته ام از این همه ترفند ها ، نیرنگ ها
"یاسر" از این که ز پا افتاده ای غمگین مباش
هر درخت آرد عصایی از برای لَنگ ها
oo
#حاج_محمود_تاری "یاسر"✍
.
.
#ماه_رمضان
#مناجات_روضه
دلم اگر چه کویر است و زیر و بم دارد
ببین که گوشه ی چشمم ز خوف نم دارد
نگاه مختصری هم برای من کافی است
بیا که زندگی ام یک نگاه کم دارد
بدون خویش بیایم نگاه خواهی کرد
چه دارد آنکه در خانه ات منم دارد
خوشا به حال هر آن بنده خدا جویی
که در مقام فنا خانه در عدم دارد
به بارگاه تو دل ره نمیبرد هرگز
میان خانه اگر صورت صنم دارد
بساط عفو تو گسترده است در عالم
اگر به دست علی دفتر و قلم دارد
برات عفو بگیرم ز تو به نام علی
گدای خانه شیر خدا جنم دارد
قیامت است علم دست مرتضی و خوش است
هر آنکه بر سر خود سایه از علم دارد
به هشتمین شب ماه مبارک آمده ایم
برای ما شب هشتم همیشه غم دارد
شهید آن شه لب تشنه ام به کرببلا
که قامت از غم آن تکه تکه خم دارد
#محمد_علی_بقایی
روی خوشی به این پدر دهر نشان نمیدهد
برای سیر دیدنت اجل زمان نمیدهد
طراوتی که قامتت به خیمه گاه میدهد
به دشت و لاله و چمن سرو روان نمیدهد
منتظرند عرشیان نشسته اند فرشیان
موذن جوان من چرا اذان نمیدهد
ای گل برگ برگ من فرا رسیده مرگ من
فرصت جمع کردنت باد خزان نمیدهد
کنار تو نشسته ام شکسته ام شکسته ام
امان به قامت پدر داغ جوان نمیدهد
مانده به سینه ام نفس نمیپرم از این قفس
به جز جواب دادنت به من توان نمیدهد
هر چه تلاش میکنم ببینمت نمیشود
تازه جوان من چرا رخی نشان نمیدهد
بچینمت بچینمت تا به عزا نشینمت
آمده ام ببینمت گریه امان نمیدهد
چه آمده است بر سرت بهت زده است در برت
پدر کنار پیکرت پلک تکان نمیدهد
به زور راه میرود به قتلگاه میرود
کنار پیکرت پدر اگر که جان نمیدهد
.
علم به دست کربلا ساقی خیمه ها بیا
فرصت راه رفتن این قدّ کمان نمیدهد
#محمد_علی_بقایی ✍
چهارشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۲
.
.
#ماه_مبارک_رمضان
#مناجات_روضه
بپذیر این سر درمانده ی بی سامان را
رد مکن این دل وامانده ی بی درمان را
هر که هر طور که آمد تو پذیرفتی زود
ماندیدیم که آواره کنی مهمان را
من معطل نشدم زود رسیدم به خودت
ای فدای تو که برداشته ای دربان را
در دکان کرمت توبه شکستم بسیار
طلب از بنده نکردی ز کرم تاوان را
عدل مطلق سر این سفره نبودم به یقین
گر محک میزدی اول به دلم ایمان را
وَ تَجَرَّأْتُ بِجَهْلِي به خودت خسته شدم
سر به راه سحرت کن سر این نادان را
من به این اشک دلم زنده شود صبح و مسا
در بیابان دلم قطع مکن باران را
کار ما بسته به دو چشمه ی در صورت ماست
میبرد خشکی چشم از همه پیکر جان را
نکشم دست ز دامان کریمان حتی
گر ببرند از این سفره خالی نان را
ما به نان علی و فاطمه ایمان داریم
بس که دیدیم سر سفره یشان احسان را
شاهد آیات خداوند به قرآن کریم
نان زهرا و علی پخته کند انسان را
.
دستگیر دل بی تاب و قرارم گردان
ساقی از لب آب آمده ی عطشان را
گر چه دست و سر او را ز جفا بشکستند
نشکست از سر ایمان و وفا پیمان را
#محمد_علی_بقایی
بی برادر شدن کمر شکن است
علقمه مثل مقتل حسن است
جای خفتن بلند شو عباس
مادرت بی قرار در وطن است
جان من با تو رفته از خیمه
این که افتاده روی خاک ، من است
چاره از دست داده ام چه کنم ؟؟؟
پیکرت یک بدن نه چند تن است
بر دلم زخم طعنه افتاده
گاهی اوقات تیغ از سخن است
بی برادر شدن عواقب داشت
این همان انتهای سوختن است
#محمد_علی_بقایی ✍
پنجشنبه ۱۰ فروردین ۱۴۰۲
.
.
#حضرت_خدیجه سلام_الله_علیها
اولین بیت شد این مصرع بسم الله است
قلم از آنچه در افکار من است آگاه است
پُر مضمونم و بیت الغزلی در راه است
صحبت از حضرت خورشید، سخن از ماه است
باز کرده ست اذان حنجره ی مأذنه را
تا شب و روز بخوانم پسر آمنه را
باغ در رویش خود فصل بهاری دارد
عشق در اوج جوانی است، قراری دارد
نور در حجله ی عشق آمده کاری دارد
پسر آمنه تنهاست؟ نه، یاری دارد
بَه به این وصلتِ فرخنده پی و ختم به خیر
در خورِ همسری عشق، خدیجه ست نه غير
همسر بی بدل حضرت طاها او بود
لایق مادری اُمِ ابیها او بود
نور را آینه هرآینه تنها او بود
مصطفی آن همه تنها شد اما او بود
با وجودش به نبی هیچ غمی غالب نیست
تا خدیجه است غم از شعب ابیطالب نیست
السلام ای که در این شعر سرانجام تویی
مصطفی را تو دلارامی و آرام تویی
دینم از اوست ولی پایه ی اسلام تویی
ای غریبی که پر از نامی و گمنام تویی
به مقام تو چه اندازه حسادت بردند
لقب خاص تو را نیز به سرقت بردند
ما کجا و سخن از مدح تو با این دل پُر
شرمگینم که نداریم کلامی در خور
ما که گوهر نشناسیم چرا سُفتنِ دُر
خرج دین شد همه ی مال تو اُشتر اُشتر
وای برما و بر این شیوه ی مهمانی ما
شده سرمایه ی تو خرج مسلمانی ما
گفتم از مدح تو از روضه ات اما کمتر
رفتی و ماند غمت روی دل پیغمبر
دخترت فاطمه جان داد پسِ آتشِ در
مجتبی آه کشید از دلش از سوز جگر
آمد از عرش برای تو کفن، طیب و پاک
نوه ات کرببلا بی کفن افتاد به خاک
#محسن_ناصحی✍
پی نوشت :
"سرمایه ات خرج مسلمانی ما شد
حق مسلمانی ما با تو ادا شد...
شاعر:#مهدی_خیامیان
.
.
#حضرت_خدیجه
السلام علیک یا خدیجه القرا علیها السلام
بانوی توحید
مادرفاطمه وجده ی سادات تویی
همسر ختم رُسل بانوی جنات تویی
شرف ومعرفت وجلوه ی ایثار زتوست
افتخار وشرف وعزت سادات تویی
اولین بانوی کانون خدا جویانی
جان توحید تویی، روح مناجات تویی
مُحرم کعبه ی دل، محرم اسرار وجود
سعی دین را تو صفا، قبله ی حاجات تویی
برکات تو به اسلام بقا بخشیده است
چشمه سار کرم و،چشمه ی خیرات تویی
پیکردین اگراز جهل جراحت دیده است
آنکه شد مرهم این زخم وجراحات تویی
آن که با عرض سلامی به حضورش ،یزدان
کرده برحضرت او فخرو مباهات تویی
مریم وهاجروحوا به مقامت نازند
آن که ازمنزلتش گشته جهان مات تویی
شعله داغ تو برجان پیمبر افتاد
آن که داغش زده آتش به سماوات تویی
بعد تو ای گل ایثار ،رسول اکرم
آن گلی را که کند یاد به کرات تویی
جان زهرا نظری کن به «وفایی» درحشر
که شفیع همه در روز مکافات تویی
#سید_هاشم_وفایی✍
.
.
#وفات_حضرت_خدیجه
رنگين كمان درد
امشب فضای دل ملال انگيزباشد
پيمانه ی جانم ز غم لبريز باشد
گرآسمان ازدودآهم تيره گرديد
غم آمدوبرجسم وجانم چيره گرديد
اكنون كه مرغ غم سرود غم سُرايد
چشم انتظارم تااجل كي ازدرآيد
اسما بيا همراز وهمدرد دلم باش
هنگام مُردن باخبر ازمشكلم باش
زهرای من از كودكی درموج غم هاست
من می روم امّا دلم در پيش زهراست
هر مادری را شيره ی جان است دختر
هردختری را محرم رازست مادر
امّا پس از من دخترم ياورندارد
شام عروسی فاطمه مادر ندارد
ترسم ازاين غم بردلش اندوه آيد
برجان اوبار غمی چون كوه آيد
او را به جای من تو اسما ياوری كن
در حق زهرايم پس از من مادری كن
اين قول را بگرفت از اسما و آن گاه
آهي برآورد و بگفت الحمدلله
اين بانويی كه درره اسلام كوشيد
چشم ازجهان با یک جهان اندوه پوشيد
كی باورش می شدگلش پژمرده گردد
بعد از پدر او ياس سيلی خورده گردد
كی باورش می شد ز گلچين زمانه
بر دست و بازويش نشيند تازيانه
كی باورش می شدكه دربين هياهو
فرياديافضه خُذينی سردهداو
كی باورش می شد كه غم پرور شوداو
درسن هجده سالگی پرپر شوداو
كی باورش می شدشبانه دفن گردد
درطلمت شب مخفيانه دفن گردد
بس كن«وفایی» ازغم سوزان مادر
ديگرمگوازتربت پنهان مادر
#سید_هاشم_وفایی✍
.
.
مُسمّط مربّع
#وفات_حضرت_خدیجه سلام اللّه علیها
باور نخواهد کرد داغِ همسرش را
دنیا گرفته همدم و همسنگرش را
امشب سرِ افطار اشکِ دخترش را
دید و تکانی داد با گریه سرش را
دردی فراتر از غمِ بیمادری نیست
مثلِ خدیجه تا قیامت یاوری نیست
یک عمر قلبِ او برایِ من تپیده
در اوجِ تنهایی به فریادم رسیده
هرجا صدایِ غربتِ دین را شنیده
بر شانه بارِ بیکسیهایم کشیده
بیشک خدا میشد تلاشم بینتیجه
خالی اگر میکرد پشتم را خدیجه
اِی اوّلین حامیِ اسلامِ محمّد
زیباترین تصویرِ ایّامِ محمّد
لبخندِ تو شیرینیِ کامِ محمّد
نامِ شما شد مَحو تا نامِ محمّد
رویِ زبانِ مردمِ دنیا بماند
جا دارد این مرثیه را مولا بخواند
بعد از تو غم رزقِ امیرالمؤمنین است
بی تو شب وُ روزِ گلِ یاست چنین است.....
روزی که پشتِ درب روضِه آتشین است
نیلوفری با ضربهای نقشِ زمین است
مادر زمین افتاد دختر هم زمین خورد
تمثالِ تو تا کربلا اِرثِ تو را بُرد
زینب غمِ دینِ خدا را خورد وَاللّه
بر شانه بارِ کربلا را بُرد وَاللّه
پایِ عَلم مردانه باید مُرد وَاللّه
پهلویِ او شد مثلِ زهرا خُرد وَاللّه
دار وُ ندارش شد فدایِ دین وُ قرآن
پیشِ دو چشمش خیزران خورده به دندان
سهمِ حرم بیتابی و قدِّ کمان شد
رزقِ لب ُو دندانِ دلبر خیزران شد
سنگینترین روضِه نگاهِ هیزشان شد
حرف از کنیزی موجبِ لُکنتْزبان شد
اینجا زبانِ نازدانه گیر کرده
شد ندبهخوان میگفت بابا دیر کرده
#حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها
#حسین_ایمانی✍
.
.
#غزل_مصیبت
#وفات_حضرت_خدیجه سلام اللّه علیها
باران شدم تا پایِ این روضه ببارم
چه بر سرم آمد خدا مادر ندارم
امشب کنارِ سفرهیِ اِفطار با اشک
ناله زده خیرُالنِّسا مادر ندارم
تنهاترین شد مصطفیٰ بعد از خدیجه
میگفت مولا بیصدا مادر ندارم
در روضهیِ کوچه صدا زد یادگارش.....
دیوار ُو در کرده چهها مادر ندارم
مکّه مدینه کربلا کوفه نجف شام
شد روضه هر جایی چرا مادر ندارم
مادر نباشد این جهان خِیری ندارد
بر نِی سری دارد نوا مادر ندارم
طفلی گرسنه در خرابه خواب میدید
میگفت بس کن بیحیا مادر ندارم
سیلی نزن بر رویِ من کَندی مویَم را
مظلومهام بابا بیا مادر ندارم
این روزها آقایِ ما بعد از مناجات
با گریه میگوید خدا مادر ندارم
#حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها
#حسین_ایمانی✍
.
#امام_زمان_عج
#مناجات
من به عشقت اسیر می میرم
پیش پایت حقیر می میرم
مهرتو روشنی به دل بخشید
گر که روشن ضمیر می میرم
چون که مسکین آستان توأم
وقت مُردن امیر می میرم
دوست دارم که با تو باشم من
گرجوان یا که پیر می میرم
از رهت پا نمی کشم هرگز
تا که دراین مسیر می میرم
بس که شرمنده ام ز افعالم
پیش تو سر بزیر می میرم
دم مُردن اگر تو را بینم
چقدر دلپذیر می میرم
لحظه ای بعد دیدن رویت
گربمیرم چه دیر می میرم
به ولای تو می خورم سوگند
گر بگوئی بمیر می میرم
در ره عشق تو «وفایی »گفت
من به عشقت اسیر می میرم
#سیدهاشم_وفایی
#امام_زمان
#مناجات
تا به کِی باید که در یادِ تو گریان سوختن
تا کجا از دوریات ای سبز دامان سوختن
گرمیِ این روضهها از نالهی عشاقِ توست
آه میچسبد برایت در زمستان سوختن
عاشقی کو تا بیاموزیم از او عشق چیست
روزها در شهر و شب بِینِ بیابان سوختن
از جگر آهی کشیدی آسمان آتش گرفت
سالها کارَت شد از داغِ عزیزان سوختن
گریه کردی آنقدر ، چشمان تو مجروح شد
شمع را هرگز ندیدم زیرِ باران سوختن
گفت باید که تو را در قلب خود پیدا کنیم
کارِ ما شد بعد از آن سر در گریبان سوختن
یوسفش نزدیک بود اما نمیدیدش چرا
بختِ یعقوب است پیشِ چاهِ کنعان سوختن
چشمهایش رفت وقتی ، بوی پیراهن شنید
راه را وا میکند آخر ، زِ هجران سوختن
آنقدر باید بگریم تا بیابم بوی تو
قسمتم کِی میشود مثلِ نیستان سوختن
ما پریشان روضه میخوانیم آقاجان بیا
سهمِ ما شد داد و سهمِ تو پریشان سوختن
کاش دستی روی دیوار مدینه مینوشت
میشود نُه سال با ذکرِ علیجان سوختن
میشود با پهلویِ زخمی تبسم کرد باز
میتوان با سینهی مجروح پنهان سوختن
کاش میشد مادری دیگر نبیند مثل این
پشت در اُفتادن و در پیش طفلان سوختن
سختتر از آتشِ در از هجوم شهر چیست
گفت از لبخند چندین نامسلمان سوختن...
#حسن_لطفی
#ماه_رمضان
#مناجات_با_خدا
#دوبیتی_و_رباعی
اگر تا بهحالا نبخشیدیام
بزرگی کن و روز آخر ببخش
گناهان فرزندها را بیا
دمِ آخری جانِ "مادر" ببخش
#قاسم_نعمتی
ای دوست زِ رحمت، دلِ آگاهم ده
در ماه دعا سیرِ الی اللهم ده
ماهِ رمضان و ماه مهمانی توست
در محفلِ مهمانیِ خود راهَم ده
مرحوم #استاد_سید_رضا_مؤید
از اشک، ترم؛ اَاَدخلُ؟ یا الله!
شوقم، شررم؛ اَاَدخلُ؟ یا الله!
گفتند "پذیرایی" و مهمان داری
من پشت درم؛ اَاَدخلُ؟ یا الله!
#جواد_هاشمی_تربت
چون روح که در قالبِ جان میآید
باران به کویرِ تشنهگان میآید
ای آنکه وصالِ آسمان میخواهی
برخیز صدایِ رمضان میآید
#حسن_کردی
آوای خوشی از آسمان میآید
مهمانی یارِ مهربان میآید
برخیز که با نسیم جانافزایی
بوی خوش ماهِ رمضان میآید
#علی_ساعدی
با سوزِ دل و ناله و با آه بيا
با شرم حضور و دل آگاه بيا
اكنون كه خدا سُفرهی رحمت چيدهست
ای بنده، سـوي ضيــافت الله بيا
#سیدهاشم_وفایی
#امام_حسین_ع
#مناجات
من برای روضه ات چشمان «تر» می آورم
از نفس می افتم و خون جگر می آورم
در میان گریه قلبم را به آتش میکشم
آه را با اشک هایِ شعله ور می آورم
هست جُرمَم معصیت! مُجرم زیاده خواه نیست
شرمسارم! حاجتم را مختصر می آورم
حضرتِ سنگِ صبورِ من حلالم کن اگر
غصه هایم را برایت بیشتر می آورم
بی خبر از حالِ دنیایم...به هر کس میرسم-
-از «تو» و لطف مدام ِ «تو» خبر می آورم
من به جز «تو» هیچکس را که ندارم یاحسین(ع)
بی پناهم رو به درگاهت اگر می آورم
از زمینگیری خلاصم کن! شهادت لازمم
حسرتِ پرواز دارم... بال و پر می آورم
من به کارِ دیگران کاری ندارم در جنون
من برایت عاقبت یکروز «سر» می آورم!
#مرضیه_عاطفی
#امام_زمان_عج
#مناجات
گریه ام، معذرت من باشد
طلب مغفرت من باشد
غفلتم وقت گناه از نظرت
بدترین معصیت من باشد
آنچه از دور و برت دورم کرد
نفسِ بی تربیت من باشد
اخم و تنبیه تو بی حکمت نیست
موجب تقویت من باشد
درک تنهایی ات، ای یوسف دل
کاش در ظرفیت من باشد
اینکه من یاد توام، رحمت توست
نه که از معرفت من باشد
نوکرت هستم و این نوکری ام
سبب منزلت من باشد
دوست دارم که شهیدت بشوم
کاش این عاقبت من باشد
کمکم کن برسم صحن حسین
صحبت از حیثیت من باشد
گریه کردن به ترک های لبش
با تو این سنخیت من باشد
#محمدجواد_شیرازی
#ماه_رمضان
#مناجات_با_خدا
صدام کردی که باز، بی تاب باشم
تا با تو باز توی یک قاب باشم
تو گفتی که خوبه اینجایی اما
توو مهمونیت بده که خواب باشم
مثه بارون مثه دریایم امشب
دوسم داشتی که من اینجایم امشب
دلم با گریه آرامش گرفته
چه خوبه فارغ از دنیایم امشب
تموم خواهشام از جنس درده
ببین دنیا با این بنده ت چه کرده
می ترسم خب، نزار تنها بمونم
ببین شیطون داره دورم می گرده
گناه، دست دلم، باز کار داده
دلم دوره ز معراج السعاده
ببخشم، باز قصد توبه دارم
خدا جون می دونی که روم زیاده
اسیر خواهشای بی خودم من
گرفتاره جهان لابدم من
من اینجوری نبودم که میدونی
همونی که نمی خواستم شدم من
#حسن_کردی
.
#امام_زمان عج
#مناجات
#جمعه
آه که دیگر توان آه نداری ...
تکیه ی عرشی و تکیه گاه نداری
پای گناه همه نشسته ای آقا
گرچه خودت ذره ای گناه نداری
مثل حسینی اگرچه حضرت خورشید
حیف که در لشکرت تو ماه نداری
پشت و پناهی برای هر که غریب است
خود که غریبی چرا پناه نداری ؟
یوسفی و رفته ای که شهر نرنجد
پس تو نیازی به قعر چاه نداری
اشک تو دریا شود اگر دو سه روزی
بغض فروخورده را نگاه نداری
#حمیدرضا_محسنات✍
.
#امام_زمان_عج
#مناجات
#آدینه
ازین همه فراق، دل کباب شد بیا دگر
زمانه بی تو بر سرم خراب شد بیا دگر
سکینه ی زمین و آسمان، امام مهربان
زمانه، سینه اش پُر اضطراب شد بیا دگر
مرا زیاد در گناه دیدی و دلت شکست
دلم شکست و از خجالت آب شد بیا دگر
خجالت آور است گفته ام، نمایِ شهرمان
چقدر بی حیا و بد حجاب شد بیا دگر
فقیرها به زیر پای اغنیا فدا شدند
دوباره از حقیقت اجتناب شد بیا دگر
هوا بدون بودنت، جهنم است بی گمان
نفس زدن برای ما عذاب شد بیا دگر
هزار و یک طریق خواندمت بیا، نیامدی
به هر دری زدم دلم جواب شد بیا دگر
هنوز می رسد نوا، حسین زیر دست و پا...
میان خون محاسنش خضاب شد بیا دگر
#محمدجواد_شیرازی
#امام_زمان_عج
#مناجات
#آدینه
قومی که مسیرش همه بر عکس شهید است
در حسرت دیدارِ کمی،خوابِ سفید است.
جمعی که زر وسیم شود کعبه ی آنها،
آمرزششان پیشِ خداوند بعید است
در کوفه حسینی شدن امروز چه سخت است!
وقتی که به بازار پر از وعده وعید است
با مردم شهری که به هم رحم نکردند
دیگر چه نیازی به ستمهای یزید است
دیگر به سراپرده ی خورشید رسیدن
از راهِ سیه گشته ی ما قطع امید است
روزی که بیایی پسرِ حضرتِ زهرا؛
مردم همه گویند که دینِ تو جدید است
اینجا به کسی خوش نگذشته است کجایی؟
هجران نفس از این دل دیوانه بریده است...
تلخ است اگر زندگیِ منتظرِ تو...
این زهر فراق است که از غصه چشیده است..
طوفان نکند رحم به هر برگ و درختی
برگرد تن خفته ی ما شاخه ی بید است
برگرد ببینی که چه اوضاع وخیمی است
آری بخدا مرگ در این بُرهه مفید است
#محمد_حسن_جنتی
#حضرت_ام_المومنین_خدیجه_س
#مدح_و_وفات
گوهر محمّد است که آن را خدیجه یافت
بانوی اهل مکه چه گوهرشناس بود
اَعراب، جاهلانه به دنبال جهل خود
اما چه عالمانه پیمبرشناس بود
از فرط شوق و شور، سر از پا نمیشناخت
در جادهی وصال که جای درنگ نیست
نور پیمبری به رُخ یار دیده بود
پس خواستگار بودن این زن که ننگ نیست
مهریّه را خودش به خودش داد، للعجب!
بند تمام قاعدهها را ز هم گُسست
از یُمن ازدواج خدائیِ آن دو نور
توحید زنده شد، کمر کفر را شکست
در طالع چنین زن پاک و مطهرّه
حقّا که نور مادری کوثر است و بس
روزی اگر به همسر او مکه بَد کند
او کاشف الکروبِ دل شوهر است و بس
مبعث رسید، لحظهی موعودِ انبیا
محبوب را حبیب به بانگ حجاز خواند
کعبه گواه میدهد این را: خدیجه نیز
پشت سر علی و پیمبر نماز خواند
اسلام، طفلِ کمنفسِ نورسیده بود
این طفل، زیر بالِ خدیجه بزرگ شد
اسلام، شهر کوچکِ اهل نماز بود
کز لطفِ بذلِ مالِ خدیجه بزرگ شد
دیندار بود و هستی او وقف یار بود
او محضر رسول خدا احترام کرد
جبریل هر سفر که به نزد نبی رسید
به حضرت خدیجهی کبری سلام کرد
باید فراگرفت از او رسم و شیوهی
در راهِ پاگرفتنِ دین، خون جگرشدن
زهرا ز مادرش به خدا ارث برده است
قربان یار رفتن و با جان سپر شدن
**
آه از اجل که زود به سوی خدیجه رفت
قربان اشکِ چشمِ عزادار فاطمه
رفت و ندید آتش اهل سقیفه را
نشنید آهِ در پس ِ دیوار فاطمه
بعد از عروج مؤمنه و مؤمن قريش
این سال، سال ماتم و حُزن و غم نبیست
هر همسری خدا به پیمبر اگر دهد
یک زن در آن میانه شبیه خدیجه نیست
لطف خدیجه تا به قیامت گرهگشاست
مادربزرگ خوب ندیدیم اینچنین
اصلاً به حکم قاعدهی وجه تسمیه
زیبد فقط به قامت او "اُمّ مؤمنین"
✍ #علی_بیرقدار
#وفات_حضرت_خدیجه
.
.
ایام #وفات_حضرت_خدیجه
عامالحزن
ای باعث آرامش احوال پیغمبر
بعد از تو "عامالحزن" شد هرسال پیغمبر
آرامشی در عمق جان خویش حس میکرد
هر وقت میرفتی به استقبال پیغمبر
او چون تویی را دارد و تو همچو اویی را
پس خوش به اقبال تو و اقبال پیغمبر
چندین مجلّد میشود در صورت تحقیق
شان تو در آیینهی اقوال پیغمبر
از دیگران هرقدر هم رنجوبدی میدید
با تو همیشه خوب میشد حال پیغمبر
از کودکی دنبال حق بودی و آخر شد
تعبیر رویای تو در تمثال پیغمبر
اسلام ثروتمند شد از آن زمانی که
یک روزه اموال تو شد اموال پیغمبر
مادربزرگ سفرهداری مثل تو دارند
اکرام اگر ارثیه شد در آل پیغمبر
جای تو حتی لحظهای خالی نخواهد ماند
در سینهی از عشق مالامال پیغمبر
زهرا اگر دنبال حیدر رفته در کوچه
چون دیده هرلحظه تو را دنبال پیغمبر...
#مجتبی_خرسندی ✍
#امالمومنین
#حضرت_خدیجه_سلاماللهعلیها
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
.
.
#حضرت_خدیجه
همان دینی که شد مدیونت از شعب ابیطالب
بر عالم کرده تکریم تو را مهر آفرین واجب
شدی زینت فزای خانه ی طاها و آوردی
گلی یکتا و در شان علی ابن ابیطالب
خدا را دیده ای در چشمهایش بی گمان بانو
که قلبت شد به عشق «رحمة للعالمین» راغب
کم آورده است حاتم از شکوه بذل و بخشش هات
و در تحریر اجر نیکی ات در مانده شد کاتب
شدی سنگ صبور خاتم و نگذاشتی یک آن
شود غم بر وجودش در هیاهوی زمان غالب
اگرچه وصف تو سخت است ام المومنین شاید
محمد رفت تا معراج ،وقتی شد تو را صاحب
#محمدجواد_منوچهری ✍
#السلامعلیکیاامالمؤمنینخدیجةالکبری
.
.
#جمعه_رمضان و فراق #امام_زمان
جمعه و ماه مبارک ، تو کجایی آقا ؟
کاش می شد که همین جمعه بیایی آقا
جمعه ها می رسد و میگذرد اما حیف
چشم بر روی تو نائل نشود اما حیف
بی تو در این رمضان کار دلم لنگ شود
بر سر سفره ی افطار دلم تنگ شود
سیزده قرن گذشت و نشد از تو خبری
کاش من لایق دیدار تو گردم سحری
تو بیا بهر ظهور و فرجت کاری کن
بهر احیای فرج نیز مرا یاری کن
تو ببین ذکر و دعایم که به جایی نرسد
با نگاه تو دل من به صفایی برسد
نکند آرزویِ دیدن تو دیر شود
با فِراقت به خدا عاشق تو پیر شود
جمعه ای رفت و دلم باز به یارش نرسید
وای بر چشم و دلی که به نگارش نرسید
به نبی و به حسن ، هم به علی و زهرا
حضرت عشق بیا و قدمی رنجه نما
.
به تن غرق به خون و به شهِ کرببلا
جان به لب آمده ِای حضرت دلدار بیا
#کربلایی_مرتضی_شاهمندی✍
.
.
#امیرالمؤمنین
#امام_علی
چه غم دارم از لحظهی مردنم
به قبر و به زیر لحد خفتنم
به میزان عدل خدا بردنم
در آتش بخواهد بسوزد تنم
که مولا علی دستگیر من است
میان دو عالم امیر من است
امامم علی اعتبارم علی
پناهم علی افتخارم علی
قرار دل بی قرارم علی
همه لحظه ذکر و شعارم علی
علی فاتح غزوهی خیبر است
نفسهای روز و شب کوثر است
علی مرد میدان و مرد نبرد
علی پشت خود را به دشمن نکرد
علی درد را زار و بیچاره کرد
علی مقتدا، پیشوا، رادمرد
علی دست حق است در آستین
ولیِّ فقیه خدا در زمین
علی هست، دین نبی کامل است
عبادت بدون علی باطل است
کسی که علی داشته عاقل است
و هرکس ندارد علی جاهل است
تپشهای قلب نبی یا علی
به معراج میرفت تا با علی
علی عطر سجّادهاش یاس بود
به اذن خدا اشجعالنّاس بود
به زهرا و اسمش چه حسّاس بود
یکی از شجاعانش عباس بود
علی همسر باوفای بتول
علی اولین جانشین رسول
علی باغبان زمین فدک
علی سفرهی عالمی را نمک
نگاه علی چرخش نُه فلک
و ذکر شب و روز جن و ملک
علی حاکم و عالم و عادل است
علی رافع و حل هر مشکل است
علی بهترین عبد پروردگار
علی معنی کامل ذوالفقار
علی مُلک این سینه را شهریار
علی مرد شیر افکن روزگار
علی گفتن ما عبادت بوَد
قبول عبادت ولایت بوَد
من از آنچه گفتم علی برتر است
نبی شهر علم و علی چون در است
علی همدم سورهی کوثر است
علی موج طوفان و، جنگ آور است
خدا با علی و علی با خدا
شهنشاه مُلک ولا مرتضی
#کربلایی_رضا_باقريان
.
.
#حضرت_خدیجه
خدیجه جان درود از ما به رویت
به رفتار و به اخلاق نکویت
تو هستی مادر زهرای اطهر
پیمبر را تویی شایسته همسر
تویی سرچشمه ی اموال و ثروت
و اقیانوس بیتای کرامت
تویی بانوی ثروتمند و خوشنام
تمام هستی ات شد وقف اسلام
حفاظت کرده ای اسلام نابت
خدا داند جزای این ثوابت
مهین بانوی عاشق،دست و دل باز
ز کردارت محمّد شد سرافراز
بهین ْهمراز ختم المرسلینی
وفاداری و اُم المؤمنینی
گذشت و مهربانی ات چو دریاست
مرامت اسوه ی نیکوی زهراست
به دوشت بار محنت را کشیدی
و طعم تلخ سختی را چشیدی
رسول از داغ تو اندوهبار است
دل زهرا ز هجرت، سوگوار است
ندیدی یاس نیلی بین در را
حَسن را، زینب و چشمان تر را
تو رفتی قلب احمد غرق غم شد
ز داغت قامتش یکباره خم شد
پروردگارا، به احترام اولین زن مسلمان، حضرت خدیجه سلام الله علیها ما را ببخشای و بیامرز
#فرح_یارمحمودی (صبا) ✍
١۴٠٢/١/١١
.
.
یا #حضرت_خدیجه (س)
ای مادر زهرای اطهر یا خدیجه
ای همسر خوب پیمبر یا خدیجه
آموزگارِ بخشش و ایمان تو هستی
آئینه دارِ حضرت یزدان تو هستی
دین خدای مصطفی را یاوری تو
با ثروت خود ذوالفقار حیدری تو
تو اولین همراه ختم المرسلینی
تو بهترین مصداق اُم المومنینی
در مهربانی و وفا هستی تو غوغا
در علم و احسان و ادب اُلگوی زهرا
اما تو همپای نبی محنت کشیدی
بار غم ختم رسل را هم چشیدی
با رفتن تو می شود زهرا یتیمت
قلب نبی شد پیر از داغ عظیمت
پیغمبر از داغ تو بانو بر زمین خورد
رفتی ندیدی فاطمه سیلی ز کین خورد
انگار بی بی ، بی کفن بوده ، فدایش
جانم به قربان حسین و کربلایش
#کربلایی_مرتضی_شاهمندی✍
...........................................................
کانال اشعار ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
گروه آموزش مقتل
https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
.
#دوبیتی
#مناجات
دل شب خالق خود را صدا کن
به یارب یاربی هر دم صفا کن
به دامانش بزن دست توسل
ز صدق دل به درگاهش دعا کن
########
ز جا برخیز تو یاد خدا کن
ز غفلت جسم و جانت را رها کن
به ذکر و یاد رب قلبت جلا ده
به سوی درگه لطفش دعا کن
#کربلایی_مرتضی_شاهمندی✍
...........................................................
کانال اشعار ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
گروه آموزش مقتل
https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
.
#پندیات
دست های کرامت خیز
---------
ای که می خواهی کرامت های ایزد داده را
لطف و احسان کن گرفتار ز پا افتاده را
دست محتاجی بگیر اوّل که برخیزد ز جا
پهن کن آنگه به زیر پای خود سجّاده را
رحمت آور مردم بیچاره را با لطف خویش
بعد ازآن ، از حق طلب کن رحمت بنهاده را
بال پروازت دهد ای دوست بی منّت خدا
پس بیا ایثار کن بی منّت خود باده را
در مسیر زندگی غافل مباش از دیگران
گر که خواهی بی خطر رفتن مسیر جاده را
سرو آزادی اگر داری طلب در باغ عمر
سايه ی سر بنگر ای دل مردم آزاده را
خاکساری پیشه کن از کبر و نخوت دور باش
زینت خود ساز دائم این لباس ساده را
گر که می خواهی بگیرد دست تو مولا علی
از کرامت دستگیری کن ز پا افتاده را
از ولایت تا توانی دست هرگز بر مدار
تا به دست آری دل مولا و مولا زاده را
گر کنی احسان به مردم می شوی مهمان حق
«یاسرا» از کف مده این سفره ی آماده را
**
حاج محمود تاری «یاسر»✍
.
.
#حضرت_خدیجه
السلام علیک یا ام المومنین یا خدیجه الکبری
دور شدم از این و آن، با خودم آشنا شدم
آینه در حجاز بود، عاشق مصطفی شدم
بار شتر گذاشتم، وقف تو هرچه داشتم
دانهء عشق کاشتم، در قفست رها شدم
"ای که ملول میشوی از نفس فرشتهها"
باور من نمی شود، همنفس خدا شدم
سفرهء دل برای من باز کن آیه ای بخوان
حرف بزن که مَحرمِ زمزمهء حرا شدم
قطرهء من فرات شد، ذرّه ام آفتاب شد
پیش تو سیّدالبشر، سیّدة النّسا شدم
پشت سرت من و علی، قامت عشق بسته ایم
تو همه مقتدا شدی، من همه اقتدا شدم
من به تو دست یاعلی داده ام از صمیم دل
مرگ جدام کرده است از تو اگر جدا شدم
لحظه آخرین غزل، ترس ندارم از اجل
پیرهن تو در بغل، با تو دوباره «ما» شدم
سیدحمیدرضابرقعی✍
#وفات_حضرت_خدیجه
.
.
#وفات_حضرت_خدیجه
و أین مثل الخدیجه 🌴
مانند قرآن مادرم بی مثل و مانند است
او صاحب محکم ترین آیات و پیوند است
انسان و قدر و کوثر و ....شکر خدای نور
دشت کلام الله ما لبریز فرزند است
شان نزول لن تنالوا سوره ی قدرش...
ذات خدا از این فضیلت شاد و خرسند است
او کیست؟ سی جزءِ پر از افکار سرسبز و...
او در نیستان جهالت....حامل قند است
در بین کل انبیاء....آن بهترین سردار
سرتا به پا از عشق او دریای لبخند است
او عام العشق بهترین تقدیر دنیا بود
مانند قرآن مادرم بی مثل و مانند است
#مبین_اصفهانی✍
.