eitaa logo
آوای ققنوس
8.4هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
547 ویدیو
31 فایل
دوستای عزیزم، اینجا کنار هم هستیم تا هم‌از ادبیات لذت ببریم هم حال دلمون خوب بشه.😍 ♦️کپی پست ها بعنوان تولید محتوا برای کانال های دیگر ممنوع بوده و رضایت ندارم♦️ تبلیغات: https://eitaa.com/joinchat/1281950438C0351ad088a
مشاهده در ایتا
دانلود
. زندگی تصویریست، قلم و کاغذ و رنگش از توست. قلمت را بردار! و به نقاشی آن همّت کن. روزتون بخیر و شادی رفقا 🌸🍀 @avayeqoqnus
🌷 فردا که به مَحشر اَندر آید زن و مرد 💚 وز بیمِ حساب روی‌ها گردد زرد 🌷 من حُسن تورا به کف نهم پیش روم 💚 گویم که حساب من ازین باید کرد 🔻 رباعیات نقل شده از ابوسعید اباالخیر از دیگر شاعران ✨@avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌿🍃🌺🍃🌿 📘 ملاقات با خدا 💚 پسر بچه ای می‌خواست خدا را ملاقات کند. او فکر کرد خدا در دوردست زندگی می‌کند و بنابراین سفر درازی در پیش دارد. چمدان خود را بست و راهی سفر شد. پسر بچه در راه، پیرزنی را ملاقات کرد. پیرزن در پارک نشسته بود و به کبوترها نگاه می‌کرد. پسر بچه کنار او نشست و چمدانش را باز کرد و از داخل آن نوشابه ای را بیرون آورد و خواست آن را بنوشد که دید پیرزن نگاهش می‌کند. برای هیمن نوشابه خود را به پیرزن تعارف کرد. پیرزن نیز با سپاسگزاری فراوان پذیرفت و به پسر بچه لبخند زد. لبخندش به قدری زیبا بود که پسر بچه تصمیم گرفت دوباره آن را ببیند. بنابراین کیک خود را هم به پیرزن داد. بار دیگر لبخند بر لبان پیرزن نقش بست. پسر بچه شادمان شد. آن دو تمام عصر را آنجا نشستند و خوردند و خندیدند اما هرگز کلمه ای نگفتند. هوا تاریک شد پسر بچه تازه فهمید که چقدر خسته است بنابراین تصمیم گرفت به خانه برود. اما چند قدم بیشتر دور نشده بود که برگشت و پیرزن را بغل کرد. پیرزن چنان لبخندی زد که پسر بچه تا به حال در عمرش ندیده بود. پسر بچه که به خانه رسید مادرش از چهره ی شاد و خندان او متعجب شد. برای همین پرسید: چه چیزی امروز تو را این قدر خوشحال کرده است؟ پسر جواب داد من با خدا غذا خوردم... اما بیش از اینکه مادرش چیزی بگوید ادامه داد: می‌دانی چیه! او زیباترین لبخندی که در عمرم دیده بودم را به من زد. از آن سو پیرزن در حالی که سرشار از شادمانی بود به خانه اش بازگشت. پسرش که از آرامش خاطر مادرش متعجب شده بود پرسید: مادر چه چیزی تو را امروز این قدر خوشحال کرده؟ پیرزن پاسخ داد: من امروز با خدا غذا خوردم. و پیش از آن که پسرش چیزی بگوید ادامه داد: می دانی! او جوان تر از آن بود که من فکرش را می‌کردم. @avayeqoqnus
من در بیانِ وصف تو حیران بمانده‌ام حدیست حُسن را و تو از حد گذشته‌ای 🌹 @avayeqoqnus
🌿🌷 باور کن که چیزی به نام رنج عظیم، تاسف عظیم و یا خاطره‌ی عظیم وجود ندارد. همه چیز فراموش می‌شود، حتی یک عشق بزرگ. این همان چیزی است که زندگی را تاسف بار و در عین حال شگفت انگیز کرده است... 📚خوشبخت مردن ✍آلبر کامو @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هر کس هر جای جهان خوبی کند، نبض زمین بهتر می‌زند، خون در رگهای خاک بیشتر می‌دود و چیزی به زندگی اضافه می‌شود. و هر کس هر جای جهان بدی کند، تکه‌ای از جان جهان کنده می شود، گوشه ای از تنِ زمین زخمی می‌شود و چیزی از زندگی کم می‌شود. هر روز از خودت بپرس: امروز بر زندگی افزودم یا از آن کاستم؟! نپرس امروز خوب بود یا بد؟ بپرس امروز خوب بودم یا بد؟ زیرا زندگی، پاسخ هر روزه همین پرسش است. @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
و صبح ... آغازِ بوسه های شمعدانی در آغوشِ نور است برلبِ حوض... صبح زیبای بهاریتون بخیر 🌞🌹 ✨@avayeqoqnus
●~◇♡~● 🍂 الهی از کُشته‌ی تو خون نیاید 🍃 و از سوخته‌ی تو درد، 🍂 کُشته‌ی تو به کُشتن شاد است 🍃 و سوخته‌ی تو به سوختن خوشنود... @avayeqoqnus
تمام سوء تفاهمات ناشی از زبان است! تو می‌بایست در مورد افراد از روی اعمالشان قضاوت کنی، نه از روی گفته هایشان... 📘 شازده کوچولو ✍ آنتوان دوسنت اگزوپری ✨@avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍀 بهای نیکی 🍀 🔸 بزرگی داد یک درهم گدا را 🔹 که هنگام دعا یاد آر ما را 🔸 یکی خندید و گفت این درهم خُرد 🔹 نمی‌ارزید این بِیع و شِرا☆ را 🔸 روان پاک را آلوده مپسند 🔹 حجاب دل مکن روی و ریا را 🔸 مکن هرگز به طاعت خودنمایی 🔹 بِران زین خانه، نفسِ خودنما را 🔸 بزن دزدان راه عقل را راه 🔹 مطیع خویش کن حرص و هوی را 🔸 چه دادی جز یکی درهم که خواهی 🔹 بهشت و نعمتِ ارض و سما را ☆ بیع و شرا: خرید و فروش @avayeqoqnus
ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﺍﻛﻨﻮﻥ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﻡ ﭼﮕﻮﻧﻪ می‌گذرد ﻋﺎﺷﻖ ﺁﻥ ﺧﺎﻃﺮﺍﺗﯽ ﻫﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﺗﺼﺎﺩﻓﯽ ﺍﺯ ﺫﻫﻨﻢ ﻋﺒﻮﺭ می‌کنند ﻭ ﺑﺎﻋﺚ ﻟﺒﺨﻨﺪﻡ می‌شوند … @avayeqoqnus
💫 گر کسب کمال می‌کنی می‌گذرد 🌸 ور فکرِ مجال می‌کنی می‌گذرد 💫 دنیا همه سر به سر خیال است ، خیال 🌸 هر نوع خیال می‌کنی می‌گذرد @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 📜 شخصی شتر، گم کرد. سوگند خورد که اگر شتر را پیدا کند، آن را به یک دِرَم (درهم) بفروشد. چون شتر را یافت از سوگند خود پشیمان شد. برای آنکه سوگند خود را نشکند، گربه ای در گردن شتر آویخت و بانگ زد:« که چه کسی می خرد؟ شتری را به یک درم و گربه ای را به صد درم؟ اما هر دو را با هم می‌فروشم»! شخصی آنجا بود، گفت: « این شتر ارزان بود؛ اگر این قلاده را در گردن نداشت»! @avayeqoqnus
کفشهايم را مي‌پوشم و در زندگي قدم می‌زنم... من زنده‌ام و زندگي ارزش رفتن دارد؛ آن قدر می‌روم تا صداي پاشنه هايم گوش نااميدي را کر کند. خوب مي‌دانم که گاه کفش‌ها، پاهايم را مي‌زند، مي‌فشرد و به درد مي‌آورد؛ اما من همچنان خواهم رفت زيرا زندگي ارزش لنگ لنگان رفتن را نيز دارد... @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قهوه خوشمزه است خوشمزگی‌اش به همان تلخ بودنش است! وقتی می‌خوریم، تلخی‌اش را تحویل نمی‌گیریم، اما می‌گوییم چسبید... زندگی هم روزهای تلخش بد نیست مثل قهوه می‌ماند! تلخی‌هایش را تحویل نگیر بخند و بگو عجب طعمـــی... صبح بخیر ☕️ 🌹 زندگیتون شیرین و ایام به کام رفقا 🪴 ✨@avayeqoqnus
داده‌ات نعمت است و نداده‌ات حکمت... گرفتنت هم علت دارد..‌. خدایا شکرت، ای حکیم‌ترین 🙏🌸 @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 📗 مراقب چشمانت باش! جوانی به حکیمی گفت: "وقتی همسرم را انتخاب کردم، در نظرم طوری بود که گویا خداوند مانندش را در دنیا نیافریده است ... وقتی نامزد شدیم، بسیاری را دیدم که مثل او بودند ... وقتی ازدواج کردیم، خیلی‌ها را از او زیباتر یافتم ... چند سالی که با هم زندگی کردیم، دریافتم که همه زن‌ها از همسرم بهترند." حکیم گفت: "آیا دوست داری بدانی از همه این‌ها تلخ‌تر و ناگوارتر چیست؟" جوان گفت: "بله." حکیم گفت: "اگر با تمام زن‌های دنیا ازدواج کنی، احساس خواهی کرد که سگ‌های ولگرد محله شما از آن‌ها زیباترند.!!" جوان با تعجب پرسید: "چرا چنین سخنی می‌گویی؟!!" حکیم گفت: "چون مشکل در همسر تو نیست ... مشکل اینجاست که وقتی انسان قلبی طمع‌کار و چشمانی هیز داشته باشد و از شرم خداوند خالی باشد، محال است که چشمانش را به جز خاک گور چیزی دیگر پر کند، آیا دوست داری دوباره همسرت زیباترین زن دنیا باشد؟" جوان گفت: "بله." حکیم گفت: "مراقب چشمانت باش و عشق به همسرت هدیه کن مثل همانروز اول که او را دیدی زیرا ظاهر همسرت فرقی نکرده بلکه طرز نگاه تو عوض شده است." @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سرِ من دار که چشم از همگان دردوزم دستِ من گیر که دست از دو جهان وادارم @avayeqoqnus
هر کس جهان را از دریچه قلبش می‌بیند... @avayeqoqnus
🌿🌷🌿 یک کاغذ سفید را هر چقدر هم که سفید و تمیز باشد کسی قاب نمی‌گیرد برای باید حرفی برای گفتن داشت ... @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
می‌رسد رهگذر صبح ز راه با کمی توشه‌ی نور تا به آدینه‌ی ما عشق تعارف بکند... 💗 جمعه تون زیبا کنار عزیزان🪴 ☀️ @avayeqoqnus ☀️