eitaa logo
💚عزیزم حسین💚
3.1هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
5.1هزار ویدیو
123 فایل
ا ﷽ ا تکثیرکانال تکثیرعشق ناب 💚 تمام ذرات وجودم عشق ناب فاطمی است والحمدلله فاطمه ای که هستی اش هست به ماسوا دهد رزق اگرکه میدهد به یمن اوخدا دهد ای عشق سربلندکه برنیزه میروی از حلقه کمندتو راه گریز نیست کانال دیگر: @yaraliagham @qalalsadegh135
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ سلام ای سر خونین، سر برادر من سرت چه‌ها که نیامد عزیز مادر من @hosenih لبی که بوسه بر آن می‌زده‌ست پیغمبر یزید می‌زندش چوب، خاک بر سر من صدای شیون و افغان به گوش می‌آید صدای وا‌ابتا، ناله‌ی برادر من چه خوب شد سر عباس‌ِ من نبود اینجا ندید وضعِ سر‌ِ تو، لباس و معجر من یزید مست شد الباقیِ شرابش را نریخت بر سر تو، بلکه ریخت بر سر من! همین که حرف کنیزی ما وسط آمد نشست دختر تو، رو گرفت خواهر من @hosenih زنی به طفل خودش شیر می‌دهد، ای وای رباب زمزمه دارد، بخواب اصغر من ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم ‌الله الرحمن الرحیم شاعر: ▶️ چه مغرور است، گویا کشته شیری در شکارستان چه می بالد به خود، انگار کاری کرده کارستان گمان دارد که اینک لایق تقدیر و تعظیم است به ظاهر در خیالش فاتح هفتاد اقلیم است برای جشن خود یک شهر را گرد هم آورده اسیرانی عزادار از بنی هاشم به صف کرده @hosenih شگفتا جایگاهی را که تاریک است و تابنده ست کنار دست خود خورشید را در طشتی افکنده ست به لب می خواند اشعاری، نمی دانم چه می گوید کمی مست است انگاری، نمی دانم چه می گوید چه آشوبی ست در خاک و چه غوغایی ست در افلاک ولی اینجا همه لال اند امان از لقمه ناپاک صدایی ناگهان لرزاند کاخ ادعایش را ورق را بازگرداند و به هم زد نقشه هایش را صدا بغضی فروخورده ست و آهی کهنه در سینه مدینه بس نبود...این بار شهر شام و صد کینه جلالش جلوه پاکی و زخمش زخم هتاکی ست صدایی آسمانی دارد اما چادرش خاکی ست ز آه سردش آتش شعله ور شد در همه عالم برایش گریه می کردند حتی نیزه داران هم اسیری پای در زنجیر بود و بند بر گردن چنان پیغمبری در کسوت روشنگری کردن نماند از کاخ شاهانه، نشانی غیر ویرانه تصور کن خلیل الله را در بین بت خانه به یک آن بین جمعیت شکست آوازه نمرود که زینب در جواب یاوه گویی های او، فرمود: نباید شامیان از شادی تو شادمان باشند که همراه تو باید در جهنم جاودان باشند روا باشد که ناموس علی در بند زنجیر است کنیزانت ولی پشت سِتاری در امان باشند؟ سزاوار است لب هایی که می بوسید پیغمبر به پیش چشم دختر بوسه گاه خیزران باشند؟ مزن بر طبل پیروزی که گر مردان ما رفتند حریفانت از این پس این زنان و کودکان باشند عرب امروز اگر از داغ ما خاطر پریشان نیست رسد روزی که در این غم عجم ها روضه خوان باشند @hosenih خبر داری که این خون تا ابد همواره می جوشد؟ زمینش ریختی، اما زمین آن را نمی نوشد بدان این آتش عشق است و خاموشی نمی گیرد تو خواهی مرد و هرگز نام و یاد ما نمی میرد یزید از اعتبار افتاد و پایین آمد از منصب ثمر داد انقلاب کربلا در شام با زینب ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای يزيدِ بی حيا از رویِ بغض و كينه ات خيزران بر روی لبهایِ حسين من مزن @hosenih چوبِ خود بردار از پيشانیِ زخمی او لطمه بر اسمای حُسنایِ حسين من مزن كم تمسخر كن تو قرآن خواندنِ مظلوم را طعنه بر صوتِ دل آرایِ حسين من مزن از محاسن های او خونِ دلِ من ميچكد بس كن ای ظالم به سيمایِ حسين من مزن چوبِ تو تفسير سيلی خوردنِ زهرا كُنَد شرم كن بر رویِ زيبایِ حسين من مزن @hosenih كاش مثلِ دستِ من چشم سكينه بسته بود پيشِ او ضربه به لبهایِ حسين من مزن شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دستی که سمتِ طشت طلا چوب می زند چوبِ حراج بر غمِ ایوب می زند پایِ سربریده ی خورشید مُلک ری پیوسته حرفِ گندم مرغوب می زند رویش سیاه! کاسه صبرم لبالب است در کاخ شام،معجر زینب معذب است بیهوده خسته می کند این چوب را یزید این سر همیشه روی لبش ذکر یارب است @hosenih تکلیفِ طشت واین همه باران چه می شود؟ پایانِ ماجرایِ اسیران چه می شود؟ گیرم حسین پاره ی قلبِ نبی نبود! پس احترام قاری قرآن چه می شود؟ ای خیزران! عجول تر از خنجری چرا !؟ مانند تیر حرمله ناباوری چرا !؟ قرآن که خواند، شک به مسلمانیش نکن! در انتظار معجزه ای دیگری چرا !؟ آهسته تر بزن! به پیمبر گناه نیست! لب های سنگ خورده ی او روبراه نیست داری درست جایِ همان نیزه می زنی! این مجلس شراب کم از قتلگاه نیست @hosenih آتش به باغِ سوخته ی خواهرش نزن طعنه به مویِ مملؤ خاکسترش نزن باشد، به گریه هایِ حرم اعتنا نکن باشد بزن، ولی جلویِ مادرش نزن این سر به جبر نیزه ی اشرار آمده با داغ دست های علمدار آمده زخم زبان به پیری او می زنی چرا!؟ همراه زینب از سر بازار آمده شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
علویات گرفتار یزیدند حسین! با چه زجری دم این کاخ رسیدند حسین! @hosenih صندلی بود ولی یکسره سرپا بودند ایستادند و زپا درد بریدند حسین دخترانت همگی برلبشان مشت زدند آه اینها مگر از دور چه دیدند حسین؟! یک نفر حرف زد و چند نفر غش کردند حرفهای بدی انگار شنیدند حسین پیش چشمه همه شلاق به زینب میخورد تکیه گاه حرم افتاد و خمیدند حسین منبری رفت به منبر و علی را سَب کرد نیمه جان پای همین دردِ شدیدند حسین @hosenih خطبه خواندند و ورق جانب مولا برگشت آبروی همه را خوب خریدند حسین شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
یک طرف چندین اسیرِ خسته بین سلسله یک طرف جشن و میان دف نوازی هلهله @hosenih یک طرف شهری چراغان پایکوبان در سماع یک طرف پاهای زخمی و سراسر آبله بر سرِ آل علی(ع) از بام ها میریخت سنگ آه از دروازهٔ ساعات و آهِ قافله بوسه ها میزد به دستِ حرمله(لع) پیش رباب(س) آنکه با خنده به او میداد پشتِ هم صله سرزمین شام از شرم و خجالت آب شد گوشهٔ ویرانه زینب(س) خواند تا که نافله اشک هایش بیصدا میریخت روی معجرش داشت از نیرنگ و مکرِ نامسلمانان گله پیر کرد او را جسارت های در بزم شراب خیزران انداخت بین چند دندان فاصله با تبسم جابجا میکرد بی غیرت یزید(لع) مهرهٔ شطرنج را با قهقه؛ با حوصله* @hosenih خطبهٔ زینب(س) زبان دشمنان را لال کرد ذوالفقارِ در کلامش بود ختم غائله! *در برخی از منابع روایی آمده که وقتی سر امام حسین علیه السلام را نزد یزید لعنت الله علیه بردند، او در حال خوردن شراب و مشغول بازی شطرنج بوده است: شیخ صدوق،عیون اخبار الرضا(ع)، ج۲، ص۲۲ شیخ صدوق،من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۴۱۹ شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
های ماه های صفر و شهریور 🏴السلام علیک یا اباعبدالله🏴 ✔️ با سلام خدمت زائرین محترم حسینیه 🙏 امیدواریم خادمین را در ایام محرم و صفر ، از دعای خیر خودتان محروم نفرمایید. 📢 با توجه به حجم بالای مطالب و ضرورت دسترسی آسان تر به اشعار، پیشنهاد میکنیم مورد نظر خود را لمس نمایید 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 ✅عمومی: ✅ اول صفر: ✅ مصیبت های شهر شام: (بین مسیر کوفه تا شام) ✅ پنجم صفر: ✅ هفتم صفر: ✅ بیستم صفر: اربعین حسینی(ع) ✅ بازگشت کاروان اهل بیت(ع) به مدینه: ✅ بیست و هشتم صفر: ✅ بیست و هشتم صفر: ✅ سی ام ماه صفر: ✅ پایان ماه صفر: مناسبت شهریور ماه ✅ از ۳۱ شهریور: موضوعات پُر بازدید ✅ اشعار اول مجلسی: ✅ دودمه مخصوص میاندارها: ✅دیگر موضوعات: 👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆 های ماه صفر و شهریور @hosenih
های ماه محرم 🏴السلام علیک یا اباعبدالله🏴 ✔️ با سلام خدمت زائرین محترم حسینیه 🙏 امیدواریم خادمین را در ایام محرم و صفر ، از دعای خیر خودتان محروم نفرمایید. 📢 با توجه به حجم بالای مطالب و ضرورت دسترسی آسان تر به اشعار، پیشنهاد میکنیم مورد نظر خود را لمس نمایید 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 ✅ماه محرم: ✅ شب اول: ✅ شب دوم: ✅ شب سوم: ✅ شب چهارم: ✅ شب پنجم: ✅ شب ششم: ✅ شب هفتم: ✅ شب هشتم: ✅ شب نهم: ✅ شب دهم: ✅ روز عاشورا: ✅ شام غریبان: ✅یازدهم محرم: ✅ دوازدهم محرم: ✅ سیزدهم محرم: ✅ شهر کوفه: ✅ پایان ماه محرم: ✅ اول صفر: ✅ مصیبت های شهر شام: (بین مسیر کوفه تا شام) موضوعات پُر بازدید ✅ اشعار اول مجلسی: ✅ دودمه مخصوص میاندارها: ✅دیگر موضوعات: 👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆 های ماه محرم @hosenih
بسم ‌الله الرحمن الرحیم وقتی رسید قافله در مجلس یزید بالا گرفت قائله در مجلس یزید اشک سر بریده در آمد که پاگذاشت زینب میان سلسله در مجلس یزید زینب رسید و دور و برش جمع خسته ای با پای پر ز آبله در مجلس یزید داغ رباب تازه شد آن لحظه ای که دید بالا نشسته حرمله در مجلس یزید با کینه ای به قدمت تاریخ، کفر داشت با دین سر مقابله در مجلس یزید دف ها به روی دست، و کِل می کشید مست مطرب میان هلهله در مجلس یزید بزم شراب بود و چه کردند پای تشت رقاصه ها پِیِ صِله در مجلس یزید ای وای، بین جام شراب و سر امام چندان نبود فاصله در مجلس یزید بالا که رفت چوب، سه ساله بلند شد صبرش نداشت حوصله در مجلس یزید شد اشک چشم، بغض و بدل کرد اینچنین آتش فشان به زلزله در مجلس یزید صحبت که از خرید و فروش کنیز شد افتاد باز ولوله در مجلس یزید خون خورد زینب و جگرش پاره پاره شد از دست إبن آکله در مجلس یزید @babollharam
بسم ‌الله الرحمن الرحیم وقتی رسید قافله در مجلس یزید بالا گرفت قائله در مجلس یزید اشک سر بریده در آمد که پاگذاشت زینب میان سلسله در مجلس یزید زینب رسید و دور و برش جمع خسته ای با پای پر ز آبله در مجلس یزید داغ رباب تازه شد آن لحظه ای که دید بالا نشسته حرمله در مجلس یزید با کینه ای به قدمت تاریخ، کفر داشت با دین سر مقابله در مجلس یزید دف ها به روی دست، و کِل می کشید مست مطرب میان هلهله در مجلس یزید بزم شراب بود و چه کردند پای تشت رقاصه ها پِیِ صِله در مجلس یزید ای وای، بین جام شراب و سر امام چندان نبود فاصله در مجلس یزید بالا که رفت چوب، سه ساله بلند شد صبرش نداشت حوصله در مجلس یزید شد اشک چشم، بغض و بدل کرد اینچنین آتش فشان به زلزله در مجلس یزید صحبت که از خرید و فروش کنیز شد افتاد باز ولوله در مجلس یزید خون خورد زینب و جگرش پاره پاره شد از دست إبن آکله در مجلس یزید @babollharam
دستی که سمتِ طشت طلا چوب می زند چوبِ حراج بر غمِ ایوب می زند پایِ سربریده ی خورشید مُلک ری پیوسته حرفِ گندم مرغوب می زند رویش سیاه! کاسه صبرم لبالب است در کاخ شام،معجر زینب معذب است بیهوده خسته می کند این چوب را یزید این سر همیشه روی لبش ذکر یارب است @hosenih تکلیفِ طشت واین همه باران چه می شود؟ پایانِ ماجرایِ اسیران چه می شود؟ گیرم حسین پاره ی قلبِ نبی نبود! پس احترام قاری قرآن چه می شود؟ ای خیزران! عجول تر از خنجری چرا !؟ مانند تیر حرمله ناباوری چرا !؟ قرآن که خواند، شک به مسلمانیش نکن! در انتظار معجزه ای دیگری چرا !؟ آهسته تر بزن! به پیمبر گناه نیست! لب های سنگ خورده ی او روبراه نیست داری درست جایِ همان نیزه می زنی! این مجلس شراب کم از قتلگاه نیست @hosenih آتش به باغِ سوخته ی خواهرش نزن طعنه به مویِ مملؤ خاکسترش نزن باشد، به گریه هایِ حرم اعتنا نکن باشد بزن، ولی جلویِ مادرش نزن این سر به جبر نیزه ی اشرار آمده با داغ دست های علمدار آمده زخم زبان به پیری او می زنی چرا!؟ همراه زینب از سر بازار آمده شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
علویات گرفتار یزیدند حسین! با چه زجری دم این کاخ رسیدند حسین! @hosenih صندلی بود ولی یکسره سرپا بودند ایستادند و زپا درد بریدند حسین دخترانت همگی برلبشان مشت زدند آه اینها مگر از دور چه دیدند حسین؟! یک نفر حرف زد و چند نفر غش کردند حرفهای بدی انگار شنیدند حسین پیش چشمه همه شلاق به زینب میخورد تکیه گاه حرم افتاد و خمیدند حسین منبری رفت به منبر و علی را سَب کرد نیمه جان پای همین دردِ شدیدند حسین @hosenih خطبه خواندند و ورق جانب مولا برگشت آبروی همه را خوب خریدند حسین شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
چوب ستم و سر بریده والله قسم نـدیده دیـده این لعل لبی که می‌زنی چوب پیغمبــر اکـرمش مکیده @hosenih هر کس سر نی زده است سنگش قرآن ز دهان وی شنیده آهسته بزن که پای این طشت رنگ از رخ فاطمه پریده آهسته بزن که دور این سر سروِ قد مصطفی خمیده آهسته بزن که ایستادند یک مشت اسیر داغدیده آهسته بزن که سینه‌اش را از ضرب سنان «سنان» دریده هم دشمنش از جفا زده سنگ هم قـاتلش از قفـا بریده والله قسم گـریسته خـون تیغی که بر این گلو رسیده هم لب ز عطش دو چوبه خشک هم خون دل از دیده چکیده کی دیده کنار مجلس می قرآنِ به خاک و خون کشیده @hosenih از زخم، سرش گرفته بوسه بادی که به صورتش وزیده «میثم» شررِ غمِ حسین است روحی که به پیکرت دمیده شاعر: استاد © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بنا نبود که هم نیزه از سنان بخورد و هم به تشت طلا چوب خیزارن بخورد @hosenih بنا نبود که از کربلا به کوفه و شام به هر زمین برسد سنگ از آسمان بخورد مگر چه گفته که وضع لبش چنین شده است چه کرده او که سرش ضربه آنچنان بخورد مگر حلال خدا را حرام خواسته است که باید این همه زخم از حرامیان بخورد میان تشت طلایی ببند چشمت را مباد چشم تو بر وضع کاروان بخورد @hosenih مخوان دو مرتبه قرآن یزید منتظر است گرفته چوب مبادا لبت تکان بخورد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
آمد زمان سخت اسیری میان شام کوچه به کوچه سختی ماندن در ازدحام دروازه ی شلوغ و تجمع میان راه ساعات سخت رد شدن از هجمه ی نگاه @hosenih از روی نیزه حال خراب مرا ببین با آستین پاره حجاب مرا ببین در شام داده اند به ما چه مدارجی! با طعنه گفته اند به ما قوم خارجی خندیده اند بر غم ما در ازای چه؟! پوشیده اند رخت عروسی برای چه؟! ارکان آسمان و زمین تیره می شوند مردان مست شام به ما خیره می شوند رقاصه ها کنار من آهنگ می زنند زن ها ز پشت بام سویم سنگ می زنند با ضرب کعب نیزه، به اجبار می برند ما را برای چه سر بازار می برند؟! حرفی نمی زنم که شدم از خجالت آب زینب کجا و رفتن در مجلس شراب؟! با دست بسته راهی دارالخلافه ام از مجلس یزید حسابی کلافه ام در بین طشت رفت سرت، نیمه جان شدم با چشم خیس خیره سوی خیزران شدم آنقدر زد به روی لبت در برابرم دندان تو شکست، بمیرم برادرم @hosenih از ظلم روزگار گرفته دلم، چه بد... باید زن یزید به ما پوشیه دهد؟! پنجاه سال شد که به عشقت عجین شدم امشب بیا ببین که خرابه نشین شدم شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
می رسد روضه به یک طشت خدا رحم کند خیزران کاش به زخم دل ما رحم کند @hosenih چند جای لبت از چوب ترک خورده حسین زخم چشمان ترت باز نمک خورده حسین با سرت خنده کنان حرمله بازی می کرد خیزران با دل یک قافله بازی می کرد مگر از خاطره ام می رود آن بزم عذاب می چکید از لب آن مردک سرمست شراب خواهرت می رسد از راه طنابی بر دست دشمنت دور سرت پیک شرابی در دست مست بود و به دهانش غزلی کفر آمیز تکیه می کرد به ضرب المثلی کفر آمیز دخترت خواست روی پنجه ی پا برخیزد به تماشای تو در طشت طلا برخیزد @hosenih هر چه کردم نگذارم به تو سوگند نشد خیزران از لب و دندان تو دل کند نشد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
در زدند و علی دم در رفت یک یهودیست سائل این در کار او چیست ؟ دخترش کور است یا علی لطف کن بر این دختر گفت داخل شو که شفا اینجاست تا ببینید نور عینم را نور اگر خواستید صبر کنید تا صدایش کنم حسینم را @hosenih دستهای حسین بر چشم دخترک خورد و چشم ها وا شد کور آنجا به پلک هم زدنی با نگاه حسین بینا شد گفت مرد یهود بعد از این ای مسیحا ستاره‌ی شب تو من مسلمانم و غلام حسین دخترم هم کنیز زینب تو خواهشا پیش زینبت باشد تا از او بندگی بیاموزد تا ببینم شبیه پروانه پای شمع حسین  میسوزد دخترک چند وقت در آن بیت بود شاگرد زینب کبری گرچه بسیار سخت بود اما رفت از آن حرم به حکم قضا چند سالی گذشت و زینب را در اسارت به شام آوردند اسرا را خرابه‌ی کاخِ مرد لقمه حرام آوردند به کنیزان خویش گفت یزید چون لباس قشنگ میپوشید با زنم هنده تا خرابه روید خودتان نیز فخر بفروشید وارد صحنه‌ی خرابه شدند هنده و دور او کنیزانش روی یک صندلی نشست و سپس خورد سنگ محک به ایمانش رو به سردسته‌ی اسیران گفت تو چرا سربه‌زیر هستی پس؟ ظاهرا که رشیده می‌آیی چه شده اینچنین شکستی پس؟ زینب اول به او جواب نداد هنده پرسید از کجا هستید * گفت ما از مدینه آمده ایم هنده اسم مدینه را که شنید پاشد از صندلی نشست زمین گفت بر مردم مدینه سلام خبر از خانه‌ی علی بدهید گر بگویید کرده اید اکرام من شفا دیده ام به دست حسین ورنه یک عمر کور سو بودم خواهری هم به نام زینب داشت سالها من کنیز او بودم _هنده جان از حسین پرسیدی بین دستان شوهرت سر اوست این که نشناختی‌ش اینجاهم معجرش گشته پاره خواهر اوست * آن سر تکه تکه عباس است آن سر تیغ خورده هم اکبر آن سر کوچکی که خورده به تیر سر طفل حسین علی اصغر من همانم که خارج از خانه دور خود هفت تا برادر داشت این که دنبال معجرم باشم بین بازار را که باور داشت عزتم خوار شد به قدری که دشمنم گوش بر صدایم داد خرجت زینبٌ من الفسطاط دخلت زینبٌ علی‌بن زیاد غم به جان زن یزید نشست مو پریشان نمود ، جامه درید رفت از حال و تا به هوش آمد با همان وضع رفت سمت یزید _جای هنده درون کاخ اما روی خاک خرابه سرورمن معجر پاره پاره‌ی زینب خاک خورده‌ست خاک بر سر من **** @hosenih پسر آن زن جگرخواره پاشد و دست بر عبایش شد تا کسی رو به همسرش نکند زود انداخت بر سر زن خود عجبا این یزید ملعون است بی حجابی هنده سرخش کرد روضه ای باز تر نگویم از این بین بازار دختری غش کرد * مِن اَیِّ البِلادِ انتم؟ وَ اِن سَئَلتِ عَنِ الحٌسَینِ فَهذا رأسهُ بَینَ یَدَی یزیدٍ * و اِن سَئَلت عَنِ زَینَبٍ، فَاَنَا زَیَنَبُ بنت عَلّیٍ وَ هذِی اُمُّ کُلثُومٍ وَ هؤُلاءِ بَقیةُ مُخَدّرات فاطِمَة الزّهراءِ **** وا اِماماهُ، وا سیّداه، وا حُسیناه! لَیتَنی کُنتُ قَبلَ هذا الیوم عَمیاء وَلا اَنظُرُ بناتَ فاطمة الزّهراء سلام الله علیه علی هذِهِ الحالَةِ شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تنها نه این که داده رزق نوکران را بخشیده آب و نان بنده پروران را @hosenih معشوق ها دلداده ی حب الحسین اند عشقش مُسَخَّر کرده قلب دلبران را هر کس که مشمول نگاه رحمتش شد هرگز نمی خواهد عطای دیگران را گریه برایش خیرِ بی مانند دارد حتی مقرب می کند پیغمبران را نامش که زینت بخشِ عرش و اهل آن است تا اوج مستی می برد نوحه گران را دیوانگی ما در این میخانه، لطف است بخشیده زهرا این جنون بیکران را یک عمر داغ سینه ی عریان ارباب آتش زده جان و دل جامه دران را ** باید چگونه با پر زخمی، عقیله پیدا کند در دشت و صحرا، دختران را @hosenih باید چگونه زینب کبری ببیند در شام، بر کام امامش، خیزران را شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e