💠بین خدای سنت و خرمای مدرنیته سرگردانیم!!
🖊مهدی نصیری
♦️«زنگهای خطر فروپاشی خانوداه به صدا در آمده است. زیبنده جمهوری اسلامی نیست که شاهد این همه آسیب در خانواده باشد.» این مطلب را آیت الله اعرافی رییس حوزه های علمیه کشور و امام جمعه قم در خطبه های نماز جمعه روز قدس ابراز داشت. در باره این مطلب نکاتی قابل ذکر است:
🔸1. اگر این سخنان را فرد دیگری زده بود، احتمالا متهم به سیاه نمایی می شد، چرا که مدلول التزامی آن چیزی جز شکست و ناکامی جمهوری اسلامی در سیاستها و عملکردش نسبت به بنیادی ترین نهاد اجتماعی بشری یعنی خانواده ظرف چهل سال اخیر نیست.
🔸2. چرایی تضعیف و خطر فروپاشی خانواده پاسخ های عمیق تری از آنچه معمولا اغلب روحانیون و انقلابیون ما تصور می کنند دارد و این عامل در پس بسیاری از معضلات و تحولات منفی و البته اغلب ناگزیر پس از انقلاب قرار دارد و آن چیزی جز نقش مدرنیته در تحولات یک قرن و به خصوص چند دهه اخیر نیست. چیزی که به دلیل ضعف غرب شناسی و نگاه سطحی ایدئولوگها و کانون های فکری انقلاب اسلامی به مقوله مدرنیته اغلب مخفی مانده است.
🔸3. روحانیون و حوزه های ما به دلیل الزامات حکمرانی در دوران مدرن و نیز فشار مقتضیات منحط زمانه ـ که فهم حوزه انقلابی و اسلام شناسی معاصر از آن به مثابه مقتضیاتی متعالی و تکاملی است! ـ ظرف چند دهه اخیر بعضا دست به تغییر گفتمان ها و شیفت های پارادایمی زدند که اکنون نتایج و پیامدهای آن برای همگان در حال آشکار شدن است تا جایی که رییس محترم حوزه های علمیه را وادار به اعتراف به یک از نتایج سهمگین آن ـ خطر فروپاشی خانواده ـ کرده است.
🔹اغلب می دانیم که قبل از قیام پانزده خرداد سال 42، در سال 41 روحانیت به طور یک پارچه خروشی فتوایی علیه شاه داشتند. مضمون اصلی این فتاوا خلاف مسلّم شرع دانستن لایحه ای بود که شاه به مجلس برای قانونی کردن شرکت زنان در انتخابات برای رای دادن ـ و نه کاندیدا شدن ـ ارائه کرده بود. و در همان موقع چهار تن از روحانیون برجسته حوزه تحت اشراف یکی از مراجع عظام تقلید کنونی کتابی با عنوان «زن و انتخابات» نوشته و حرمت شرکت زنان در انتخابات را برای رای دادن با مبانی کتاب و سنت، مدلّل کردند اما همه دیدیم که با شروع انقلاب اسلامی تغییر گفتمان و شیفت پارادایمی از «زن سنتی خانه دار همپای شوهر و فرزندان» به «زن مدرن همدوش با مردان در عرصه های سیاسی و اجتماعی و اقتصادی» آغاز شد و امروز تا آنجا پیش رفته است که نه تنها شرکت زنان در انتخابات مجاز و مستحب شده بلکه عضویت زنان در شوراها و نماینده مجلس و وزیر شدن به امری کاملا عادی و مقبول در گفتمان حوزه ها و سنتی های انقلابی تبدیل شده است.
🔹و نکته عجیب این است که التفات نداریم اگر امروز خانواده در حال فروپاشیدن است نتیجه همان تفسیر احکام فقه بر اساس مقتضیات زمان است و فکر می کنیم لابد دست هایی در کار بوده و عواملی نفوذی در نهادهایی لانه کرده بوده اند که خانواده را درمعرض فروپاشی قرار داده اند و الا ما که ظرف این چهل سال جز برنامه های حکیمانه و خردمندانه و سنجیده و با همه کارشناسان مشورت کرده و پخته چیز دیگری نداشته ایم!! و از همین رو ذره ای هم نمی خواهیم رویه های چهل سال اخیر را در هیچ زمینه ای باز خوانی کنیم!
🔹البته بنده با این شیفت های پارادایمی ـ بر اساس اضطرارات و الزامات منحط و قهار زمانه ـ مخالف نیستم و با التقاط بین سنت و مدرنیته در هر موردی که ایستادگی در برابر یک الزام و فشار امر مدرن منجر به مفسده بیشتری از عمل به یک سنت شود، موافقم اما به شدت با این ایده که ما اکنون در حال حرکت به سوی تحقق اسلام ناب هستیم و می خواهیم تا آستانه تمدن و جامعه تراز دین پیش برویم، مخالفم و آن را ناشی از برخی سوء تفاهم های اسلام شناسی معاصر می دانم.
♦️به ریاست حوزه های عملیه پیشنهاد می کنم دو واحد درس عصر غیبت شناسی (بر اساس کتاب غیبت طوسی و نعمانی) و دو واحد هم درس تجدد و زمانه شناسی (بر اساس آثار شهید آوینی) به دروس حوزه های علمیه اضافه کنند که نتیجه آن رسیدن به نگاهی واقع بینانه تر در امر حکمرانی خواهد بود و حوزویان انقلابی ما در کنار تلاش های مستمر خود برای تداوم جمهوری اسلامی، اندکی هم به اضطرار انسان و بشریت در عصر غیبت و روزگار عمیقا منحط مدرن خواهند اندیشید و احساس نیازشان به ظهور منجی جهان و انسان به سطح شایسته یک شیعه علوی و مهدوی خواهد رسید!
#آسیب_شناسی
#خانواده
#حوزه_علمیه
http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠فقر غزالی شناسی در ایران
🖋 حسن انصاری
🔸غزالی یکی از معدود عالمان تمدن اسلامی است که آثار و تفکرش مرزهای جهان اسلام را در نوردید و حتی در مغرب زمین تعدادی از آثارش از سده های میانه و قبل از عصر جدید مورد توجه قرار گرفت. همینک هم در دانشگاه های غرب بخش عمده ای از شناخت اسلام متکی است بر آثار غزالی و تفکر او. تعدادی از آثارش به زبان های غربی ترجمه شده و اندیشه و تألیفاتش بخش مهمی از بنیاد شناخت غربیان از اسلام را تشکیل می دهد. سالانه دهها مقاله علمی و چندین کتاب درباره او در غرب منتشر می شود و آثارش مورد تحلیل قرار می گیرد.
🔸به یک اعتبار او را می توان مؤثرترین متفکر اسلامی در تمام تاریخ تمدن اسلامی و در سطوح مختلف تاریخی و جغرافیایی و مذهبی دانست و همین می تواند روشن کند چرا تا این اندازه آثار او مورد توجه اسلامشناسان غربی قرار گرفته است.
🔸دانشگاه کلمبیا که از برترین دانشگاه های ایالات متحده است المنقذ من الضلال او را در شمار متن هایی قرار داده که دانشجویان رشته های مختلف می بایست به عنوان ادبیات جهانی و انسانی در کنار مهمترین متن ها و آثار غربی بخوانند؛ فارغ از اینکه در هر رشته ای تحصیل کنند.
🔸من امسال خود از سوی دانشگاه کلمبیا دعوت شدم تا درباره این اثر مهم غزالی در حضور استادانی با تخصص های عمومی تر و آشنا با آثار ادبی غربی که این درس را در چارچوب ماده درسی پیشگفته در دانشگاه تدریس می کنند صحبت کنم و اهمیت و دشواره مرکزی آن را به عنوان کسی که روی مطالعات اسلامی کار می کند بیان کنم. غزالی آثار مهمی دارد و المنقذ می تواند به عنوان دریچه ای برای شناخت آثار و تفکر غزالی به عنوان متفکری جهانی مورد توجه قرار گیرد.
🔸در ایران ما از غزالی تقریا هیچ شناخت درستی نداریم. او را یک اشعری ضد عقل و ضد فلسفه می شناسیم که برخی انگاره های ضد شیعی هم داشته است و با باطنیان درافتاده و حکم به تکفیر فلاسفه و اسماعیلیه داده و سر تا پا در خدمت خلافت عباسی و یا سلطان سلجوقی بوده است. دست کم این تصوری است که در دو سه دهه اخیر از او در ایران به دست داده شده و دلیلش هم روشن است: کسی آثار او را نخوانده است. یعنی با دقت و همه جانبه نخوانده است.
🔸غزالی از بزرگترین متفکران اسلام و ایران است که دست کم از نقطه نظر آنکه به فارسی هم نوشته و از خراسان و طوس است بایسته بود بیشتر مورد توجه محققان ایرانی قرار گیرد اما چنین نشد.
🔸آنچه تاکنون درباره او نوشته شده بی اغراق جز دو اثر همگی هیچ ارزش خواندن ندارد: یکی کتاب فرار از مدرسه مرحوم زرین کوب است که با اینکه ارزش آکادمیک و انتقادی آن کم است اما سیر زندگی غزالی را با زبان شیرینی به تحریر آورده و دیگری غزالی نامه است از مرحوم همایی که به عنوان اثری تتبعی خوب است اما الآن دیگر کهنه شده و قابل استناد نیست. از میان مقالات برخی مقالات آقای دکتر پورجوادی درباره غزالی هم مفید است. من الآن واقعاً کتاب و مقاله مفید دیگری درباره غزالی به زبان فارسی سراغ ندارم. در زبان عربی هم وضع به همین منوال است. تنها اثر مفید به زبان عربی درباره غزالی کتاب مؤلفات الغزالی بدوی است که آن هم دیگر کهنه شده است.
🔸بر عکس در غرب کتاب ها و مقالات مفید و علمی درباره غزالی بسیار است. متأسفانه بیشتر این کتاب ها و مقالات به فارسی ترجمه نشده. کتابشناسی همین مقالات و کتاب ها خود کتابی پر برگ می شود. با توجه به تحقیقات جدید همینک شناخت ما از برخی جنبه ها و آثار غزالی به کلی متفاوت شده است: درباره مقاصد و مضنون او. درباره تهافت او. درباره اندیشه سیاسی او. درباره تأثیرپذیری های او از ابن سینا. درباره تعلق خاطر او به مکتب اشعری و گرایشات کلامی او. درباره معرفتشناسی او. درباره نقدهای او بر فلسفه. همه و همه به کلی تغییر کرده است.
🔸از کتاب های خوبی که درباره غزالی نوشته شده کتابی است که Alexander Treiger
نوشته است با عنوان:
Inspired Knowledge in Islamic Thought: Al-Ghazali's Theory of Mystical Cognition and Its Avicennian
Foundation
🔸شنیدم ترجمه ای از کتاب در دست انتشار است. به نظرم خواندن این کتاب نشان می دهد تا چه اندازه شناخت ما در ایران از غزالی سطحی است و غیر علمی و آمیخته با داورری های ایدئولوژیک.
-به نقل از کانال فرهیختگان
http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠جامعه ایران وارد دورهای آنومیک شده؟(بخش اول)
🖊دکتر ناصر فکوهی(استاد انسانشناسی دانشگاه تهران)
♦️واژه آنومی (از ریشه یونانی به معنای نبود قانون و ارزش) را عمدتاً امیل دورکیم وارد ادبیات علوم اجتماعی کرد. تعبیر دورکیم از این مفهوم، موقعیتی از جامعه است که در آن به دلایلی که میتوانند بسیار متفاوت باشند، ما شاهد کاهش یا از میان رفتن نسبتاً گسترده ارزشهای اجتماعی باشیم؛ به صورتی که افراد دچار تزلزل در شخصیت خویش شده و از آنجا که دیگر به هیچچیز و هیچکسی باور ندارند.
♦️با این رویکرد عمومی، وقتی در جامعه کنونی ایران که رو به سوی نوعی فروپاشی اجتماعی – فرهنگی رفته و در حال حاضر فشارهای بسیار سنگینی را به دلیل تحریمها، گرانی زندگی و بیکفایتی برخی از مسئولان تحمل میکند، تأمل میکنیم، وقتی اخبار گاه بسیار ناخوشایندی را از حوادث بسیار دردناکی چون جنایتها و بیرحمیها را میخوانیم، یا اخبار دیگری را از گستره حیرتانگیز فساد، فاصله طبقاتی، بیپروایی غریب و افسارگسیخته نوکیسگان، برای بسیاری این پرسش پیش میآید که: آیا ما در موقعیتی «آنومیک» قرار نگرفتهایم؟ یا دست کم در آستانه چنین موقعیتی نیستیم؟ و طبعاً پرسش دوم این خواهد بود: اگر چنین موقعیتی یا آستانه آن، وجود دارد، چه باید کرد؟
♦️تفاوتی است جامعهشناسانه و روانشناسانه میان «احساس آنومی» و «موقعیت آنومی». ممکن است ما روی یک گسل خطرناک زلزله زندگی کنیم و هر آن در خطر آن باشیم که زندگیمان نابود شود، اما چون نسبت به این موضوع آگاهی نداریم، ابداً احساس خطر نکنیم. برعکس ممکن است از «جنگ» یا «تنش» بزرگ خاورمیانه که برخی به دلایلی متفاوت مایلند درباره آن مبالغه کنند، چنان وحشت داشته باشیم که زندگی خود را به یک جهنم واقعی تبدیل کنیم. در مورد اخیر، احساس خطر بسیار قویتر و واقعیتر از واقعیت ِ خطر است.
♦️آنچه در طول سالهای سال در ایران گسترش یافته و خطر اساسی در زمینه اجتماعی و فرهنگی به شمار میآید، آن است که بیکفایتی و بیمسئولیتی ِ برخی از مدیران، سبب شده موقعیتهای شکننده واقعی را به شدت در جهت منفی بزرگ جلوه دهند: ما با تناقضی اساسی روبرو هستیم و آن اینکه: در حال حاضر نه هیچ کاری نسبتاً سادهتر از جلب اعتماد مردم به مسئولان وجود دارد و نه هیچ کاری نسبتاً سادهتر از سلب این اعتماد. این البته در شرایطی یک واقعیت به حساب میآید که ما با جامعهای به شدت جوان و به شدت عاطفی روبرو باشیم، که هستیم، جامعهای که در آن احساسات و عواطف و واکنشها و خودنماییها و توهمها و خیالبافیها در هر جهتی، حرف اول را میزنند، و عقلانیت و تأمل و دوربینی و تعقل حرف آخر را.
♦️در این موقعیت اگر خواسته باشیم پاسخی برای پرسشهای خود و چارهای برای گرفتاریهای خویش بیابیم، در کوتاه مدت «راهحلهای نسبتاً ساده» ای هم داریم: اینکه برای نمونه کمتر مردم را زیر فشارهای بیهوده و بیحاصل و از سر ِ تعصب به دلیل سبکهای زندگی متفاوتشان با آنچه ممکن است مسئولان تصور کنند تنها سبک زندگی «درست» به حساب میآید، بگذاریم؛ اینکه خود را برای کودکان و جوانان ِ مردم، دلسوزتر از پدر و مادر آنها ندانیم و بر آن نباشیم که همه را حتی در بالاترین سنین دائم «تربیت» و «نصیحت» کنیم؛ اینکه مردم را جدی بگیریم و به آنها اعتماد کنیم و آنها را به چشم کودکان سرکش و شرور نبینیم. اینها در دراز مدت مشکلات ما را حل نمیکنند، اما دست کم در کوتاه و میان مدت، شاید بتوانند اعتماد اجتماعی را بالا برده و خطر آنومی را در جامعه کاهش دهند.
♦️از لحاظ اقتصادی میتوان «راهحلهای نسبتاً ساده» دیگری را در نظر گرفت: اینکه همچون دوره جنگ که در آن زمان نیز فشار تحریم بیگانگان بر کشور بالا بود، مردم را نسبت به برخورداری از حداقلهایی که برای زندگی روزمرشان نیاز دارند، مطمئن کنیم؛ اینکه از اشرافیگریهای نوکیسگان جلوگیری کنیم و مبارزهای اساسی و واقعی را با فساد و گسترش آن آغاز کنیم؛ اینکه برخی از مسئولان سیاست خود در دفاع از بازار فاسد، رانتی و افسار گسیختهای که در حال از میان بردن طبقه متوسط در کشور ما است و همه چشماندازهای آینده را برای همه افراد حتی طرفداران خود، میبندد، کنار بگذارند و شروع به تأمین و تضمین حداقلها کنند؛ اینکه همه مسئولان همبستگی خود را با گروهها و هویتهای محلی و قومی ایران نشان دهند و از مطرح کردن مقررات تبعیضآمیز دست بردارند.
http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
دغدغههای حوزوی
💠جامعه ایران وارد دورهای آنومیک شده؟(بخش اول) 🖊دکتر ناصر فکوهی(استاد انسانشناسی دانشگاه تهران) ♦
💠جامعه ایران وارد دورهای آنومیک شده؟(بخش دوم)
🖊دکتر ناصر فکوهی(استاد انسانشناسی دانشگاه تهران)
♦️برای آنکه جامعه ما از آنومی به دور باشد – و در اینجا باید بگویم جامعه ما در حال نزدیک شدن به مرزهای آنومیک است – باید نهادها، افراد و شخصیتها و گروههای اجتماعی و اقتصادی و سیاسی مسئول، تمام تلاش خود را به کار بگیرند که این جامعه را در سه موقعیت «گذشته»، «حال» و «آینده» استوار نگه داشته و انسجام آن را بازتولید کنند.
🔺از میان این سه، «آینده» مهمترین موقعیت است، ولو آنکه خیالیترین آنهاباشد. «آینده» معادلی برای امید داشتن است. امید مهمترین و اساسیترین ساختاری است که جوامع انسانی را بر سر پا نگه میدارد و وقتی امید از جامعهای رخت بربندد، میبینیم که خودکشیها یعنی رها کردن ِ زندگی یا مهاجرتها یعنی رها کردن ِ آن جامعه، رو به افزایش میگذارند. بنابراین باید بیش و پیش از هرچیز به مردم نشان داد که میتوانند امید موقعیت بهتری را داشته باشند ولو آنکه موقعیت کنونیشان بهترین نباشد. اما این «نشان دادن» با حرف و شعار میسر نیست، این امید با کنشهای واقعی، قابل اثبات و صادقانه، قابل تحقق یافتن است. باید همه مردم یا اکثریت آنها قانع شوند که مسئولان و جامعه، حداکثر تلاش خود را میکند که بهترین موقعیت ممکن برای آنها فراهم شود و نه برعکس؛ یعنی اینکه همه بر آن هستند که موقعیت ما را دائماً بدتر و غیر قابل تحملتر کنند.
🔺اقداماتی که سودهای کلان را برای گروههای اقلیتی ایجاد و میلیونها نفر را از حقوق اولیهشان در غذا و مسکن و بهداشت و آموزش محروم میکنند؛ آن هم در یکی از ثروتمندترین کشورهای جهان یعنی ایران، اقداماتی هستند که موقعیت «حال» را تخریب میکنند. اگر مردم قانع شوند که مسئولان حداکثر تلاش خود را صادقانه برای بهتر شدن وضعیت آنها میکنند، شرایط حتی از این مشکلتر را نیز تحمل خواهند کرد، کما اینکه در طول جنگ هشت ساله با عراق چنین بود.
🔺و اما سومین موقعیت به «گذشته» مربوط میشود که بسیار مهم است، اما اهمیت آن مثل دو مورد دیگر نیست، زیرا «گذشته» نوعی از خیال است که لزوماً و در همه شرایط تأثیر مستقیم و حادی نه بر وضعیت کنونی ما دارد و نه بر موقعیت آیندهمان و از همین رو «کم هزینهترین» موقعیت برای فعالیت است. هم از این رو است که میبینیم تاکید کسانی که نه میخواهند برای «حال» مردم فکری بکنند و نه برای آیندهشان، آنقدر زیاد بر ساختار «گذشته» متمرکز میشوند و دائماً از «گذشتههای طلایی» یاد میکنند و یا برعکس از «گذشتههای وحشتناک»: گروهی میخواهند پیوسته ثابت کنند گذشتهها «طلایی» بودهاند و «حال» موقعیت بدتری است تا به اهداف ایدئولوژیک خود برسند و گروهی هم درست برعکس میخواهند با دستکاری افکار ثابت کنند در گذشتهها همه چیز لزوماً و به مراتب بدتر بوده و بنابراین هرچه امروز داریم را باید با خوشحالی بپذیریم. هر دو گروه استدلالهای خود را بر زمینی سُست استوار میکنند؛ زیرا این گونه خیالبافیها و سخنپراکنیها و شعاردادنها نیستند که میتوانند در میان و دراز مدت کسی را نسبت به وضعیت کنونی یا آینده به اشتباه بیاندازد. به خصوص در موقعیت امروز جامعه ما که جوانان از سرمایههای فرهنگی نسبتاً بالایی برخوردارند و دسترسیهای فراوانی به رسانههای همه جهان دارند.
♦️در یک کلام، جامعه ما هنوز در موقعیت آنومیک نیست، اما موقعیت بحرانی دارد و با نشانههای بیشماری از همه مسئولان، از همه کسانی که قدرتی برای تصمیمگیری و تأثیرگذاری بر سیر وقایع را دارند، میخواهد که باید کاری بکنند و نمیتوانند صرفاً با این استدلال که بیگانگان بر ما فشار وارد میکنند، از خود سلب مسئولیت کنند. مردم ما حق دارند حقوق خود را به مثابه مردمی که در یکی از ثروتمندترین کشورهای دنیا زندگی میکنند، مطالبه کنند. هیچ کسی انتظار ندارد که همه مشکلات یک شبه حل شود، اما از آن سوی قضیه نیز نباید از مردم انتظار داشت که هرگونه فساد و تبعیض و بیکفایتی را بپذیرند و زبان به شکایت باز نکنند و یا دست کم به موقعیت منفعلانهای که سالها است در آن هستیم، تن ندهند. انفعال اجتماعی البته موقعیتی با خطر کمتری از آنومی اجتماعی است، اما موقعیتی به شمار میآید از آستانگی و در جهت حرکت به سوی آنومی که بزرگترین خطرات را برای هر جامعه، هر فرهنگ و هر تمدن به همراه دارد.
-به نقل از ایرنا
http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠یقه سازندگان سد لفور را هم بگیرید!
🖋امیر هاشمی مقدم
♦️این روزها پنج نفر جوانی که عکسشان با پوشش نامناسب سوار بر قایق در سد لفور منتشر شده، خبرساز شدهاند. درباره واکنشهای تندی که به آن صورت گرفته، چند نکته را یادآوری میکنم:
🔸الف) تقریبا 15 سال پیش من نیز در نگارش گزارش ارزیابی پیامدهای ساخت سد لفور همکاری داشتم. یافتههای آن گزارش پژوهشی نشان میداد که ساخت این سد تقریبا از هر جهت که نگاه کنی، زیانبار است. آن گزارش را نادیده گرفتند و سد را ساختند (البته ساخت سد سالها پیش آغاز شده بود و فقط میخواستند برای فریب هم که شده، بگویند ارزیابی پیامدهایش را انجام دادهایم. هرچند گمان نمیکردند گزارش سفارشیشان آنچنان منفی از آب در آید). برخلاف ادعاهایی که کرده بودند، ساخت سد نه تنها باعث توسعه کشاورزی نشد، بلکه به کشاورزی منطقه آسیب جدی هم زد. همچنین مردمان چندین روستا مجبور به جابجایی شدند. روش این جابجایی بسیار ساده بود. مثلا خانه و زمینهای کشاورزیشان را قیمت میکردند، میشد 5 میلیون تومان (در آن تاریخ). با منت میگفتند بیا این 6 میلیون تومان را بگیر و خوش باش. وقتی مردم نپذیرفتند این را، به زور و با شیوهای بسیار خشن آنان را از خانههایشان بیرون رانده و روستاها را با لودر ویران کردند. هیجکدام از آن روستاییان نتوانستند با آن پولها خانه بخرند. در روستاهای اطراف خانه و زمین کشاورزی خالی برای حضور صدها خانوار نبود و در شهرها هم با آن پول نمیشد خانه خرید. بنابراین بیشترشان تبدیل به حاشیهنشینهایی در قائمشهر، بابل و... شدند و به دستفروشی، خرید و فروش مواد مخدر یا جرائم دیگر روی آوردند.
🔸ب) یکی از دلایلی که برای ساخت این
سد در طرح توجیهیاش آمده بود، توسعه گردشگری در منطقه بود. گردشگری حقیقتا یکی از یتیمترین حوزههای تخصصی در ایران است که هر کسی از راه رسید گمان میکند میشود یک سد یا پارک جنگلی و... را تبدیل به جاذبه گردشگری کرد و مردم را به آنجا کشاند. لفور تا چند سال پیش یکی از سنتیترین و دستنخوردهترین مناطق مازندران بود. این را بر پایه دهها باری که به این منطقه رفتهام و حتی با گاوداران لفور چندین شبانهروز کوچ بهاره یا به قول خودشان «گو هِمرا» رفتیم به مناطق سردسیر (که گزارشش در اینجا در دسترس است) میگویم. از سوی دیگر، گردشگری تفریحی یکی از تنشزاترین گونههای گردشگری در مناطق سنتی است. سدها در گردشگری جزو جاذبههای تفریحی به شمار میآیند و کسی که برای گردش به سوی سد میرود، بیشتر یا به دنبال تفریحات آبی (از آببازی گرفته تا شنا، قایقسواری، اسکی روی آب و...) است یا تفریحات ساحلی (حمام آفتاب، والیبال و فوتبال ساحلی و...)؛ که هر دو گروه عموما با نگاه و باورهای سنتی در تضاد است. واقعیت اینست که گردشگری زبان ویژه خودش را دارد که گاهی اوقات ما واقعا زباننفهمیم و از یک گونهی گردشگری، انتظارات و چشمداشتهای عجیب و غریبی داریم.
🔸ج) دست آخر اینکه این همه واکنش در برابر پدیدهای که دور از انتظار نبود، جای شگفتی است. بسیاری از مسئولین نسبت به آن موضع گرفتند؛ پلیس سریعا وارد عمل شده و ابتدا قایقها را توقیف کرد و سپس افراد قایقسوار را شناسایی و بازداشت نمود. البته اگر همین سرعت عمل و گستردگی واکنش در برابر دیگر جرائم هم باشد (از اختلاس و دزدی گرفته تا اسیدپاشی به زنان معصوم و...)، گلهای نیست. از آن مهمتر، ایکاش مجریان قانون یقه سازندگان سد لفور و همه ذینفعانی را میگرفتند که منافعشان کاملا در تضاد با منافع ملی، با ساخت این سد گره خورده بود و بنابراین فشار آوردند تا با وجود همه ارزیابیهایی که پیامدهای وحشتناک فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و زیستمحیطی برای این سد پیشبینی میکردند، ساخته شود و صدها نفر از ساکنان آنجا آواره و حاشیهنشین گردند و زمینهای کشاورزی اطراف، به دلیل بالا آمدن سطح آب، کیفیتشان را از دست بدهند و فرهنگ سنتی مردم منطقه مورد بیحرمتی قرار بگیرد.
-به نقل از کانال مقدمه
http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠#معرفی_کتاب "جستاری در مواجهات معنایی روحانیت و سینمای اجتماعی ایران"
🔸دکتر مهدی منتظرقائم و محمدجعفر اسفندیاری
🔸در فصل نخست سنت نظری تفسیر متن و مطالعات دریافت، از زوایای گوناگون فلسفی، ادبی، ارتباطی و سینمایی مورد واکاوی قرار گرفته و در فصل دوم، سیر تطورات تاریخی، علمی و گفتمانی حوزه و روحانیت قم، بررسی شده. در فصل سوم نیز، پیش زمینهها، الزامات و اقتضائات روششناختی پژوهش تشریح شده است. در فصل چهارم یافتههای حاصل از مصاحبههای تحقیق با روحانیون تشریح گردیده و در فصل پنجم، ارائۀ جمعبندی، تفسیر و نتیجهگیری صورت گرفته است.
🔸بروز تنوعات و تکثرات معرفتی و گفتمانی در حوزه و روحانیت قم در دو سه دهۀ اخیر سبب شده تا حوزه و روحانیت قم به نحلهها و مشربهای گوناگون سنتی، فلسفی، عرفانی، عقلانی و... تقسیم شود و دیگر قابلتقلیل و تعمیم به یک یا دو جریان خاص نباشد؛ از این رو مواجهات معنایی روحانیت با متون رسانهای نیز، دیگر به شکل محدود سابق نبوده و سویههای مبهم و نامعلوم متعددی پیدا کرده است.
🔸به استناد این کتاب، دریافت معانی و رویکردهای تفسیری هریک از مشربهای فکری و معرفتی روحانیت قم در دوران کنونی، تنها از رهگذر بررسی روشمند و میدانی نحوۀ مواجهۀ «جهانهای معرفتی» روحانیت قم با بسترهای فرهنگی و اجتماعی روز جامعه ازجمله متون رسانهای قابلدسترسی است.
_به نقل از http://mobahesat.ir/
http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠احضار ارواح!
🔹حاشیهای بر استعفای وزیر آموزشوپرورش
🖋دکترمحمّدعلی فیاضبخش
🔸تکرار نصبها و عزلها و استیضاحها و استعفاها در وزارتخانهی آموزش و پرورش، اگر گرهگشای مشکلات نهادینهشده این وزارت بود، چهار دهه آزمون و خطا کافی مینمود.
ماشین عظیم و ثقیل و مستهلک آموزش و پرورش را سادهانگاری است اگر بپنداریم، تنها رانندهای ماهر بتواند در طریق صحیح هدایت کند؛ بدون آنکه مجموعهای از دیگر امکانات به کمک بیایند.
🔸نگاهی به عمر چهلسال اخیر آموزشوپرورش، دلیلی بر مدعای فوق است:
🔸آموزش و پرورش در طول این چهار دهه، تقریباً تمام گرایشهای فرهنگی و سیاسی و حتی ایدئولوژیک را در سطح مدیریتی تجربه کرده است.
🔸از زمان شهید رجایی، دومین وزیر آموزش و پرورش پس از انقلاب تا امروز، صحنهی آموزش و پرورش، میدان تلاشها و کوششها و زحمات افراد مختلف بوده است. شهید رجایی، نمایهای از تحولخواهی انقلابی در این دستگاه بود؛ هرچند عمر کوتاه و پربرکتش این مجال را از او گرفت. پس از او دیدگاههایی از تندروترینها تا محافظهکارترینها بر این مسند نشستند و هرکدام در عمر وزارت خویش اقداماتی را به عمل آوردند. چه کسانی که همچو او بالیده آموزش و پرورش بودند و از کسوت معلمی به جامه وزارت رسیده بودند و چه افرادی، همچو وزیر اولین دولت اصلاحات، که یک روز هم سابقهی معلمی در کارنامهی خود نداشتند؛ اما به سهم خود دغدغهی آموزشوپرورش را داشتند.
🔸در قطاری که انواع دیدگاهها و گرایشها را در ایستگاه آموزشوپرورش سوار و پیاده کرد، همه چشمها به تواناییهای ذاتی و مدیریتی و اجرایی لوکوموتیورانها بود؛ ...و نه به دیگر تمهیدات و لوازم این قطار پرواگن. کمتر کسی به ریلهای زیر این قطار و زیرساختهای زیر ریلها یا فرسودگی واگنها یا سوخت مناسب لوکوموتیو اندیشه کرد. همه، همیشه لوکوموتیوران را نگریستند و افتوخیز این قطار را در کورهراههای پرپیچوخم چهار دهه، یکسره از چشم راننده دیدند.
♦️با این نگاه، تردید نکنید، ماهرترین و چابکترین راننده نیز همچنان این قطار را یا در میانه کویر یا وسط پلی معلق یا در جنگلی انبوه متوقف خواهدکرد؛ یا زیر تیغ استیضاح، یا به عافیت استعفا و یا حتّی به رؤیای بهارستان!
♦️یافته من این است که یک حلقهی مفقوده در کلان حاکمیت در کار آموزش و پرورش باید یافته و در جای خود نهاده شود؛ ...و آن اراده تغییر وتحول و نوسازی و کارآمدی است.
♦️امروز، سه عنصر بودجه، نیروی انسانی ماهر و راهبرد علمیِ آموزشی-پرورشی در حلقه مفقوده آموزش و پرورش پنهان شده است.
🔸داستان بودجه از فرط تکرار، ملالانگیز شده است. بحث نیروی انسانی ماهر و کارآزموده، به تبَع بودجه و نیز فقر پژوهشهای عملیاتی در مدیریت نیروی انسانی، به یک تراژدی زمانخورده تبدیل شده است و بالاخره مشکل راهبرد علمی درازمدت در این امر بزرگ، در دو دهه اخیر در چالش با تجارت فرهنگی و آموزشی قربانی شده است. راهبرد «آموزش کنکوری» و «تربیت حافظهمحور» -که در تجارت تست و حلالمسائل و مؤسسات به اصطلاح کمک آموزشی نمایان شده- راه را بر هرگونه تجدیدنظرطلبی نوآورانه و تحولخواهانه بسته است و تا زمانی که ارادهای جامع در کلان حاکمیت برای حل و رفع این سه مانع به میدان نیاید، رفتوآمد وزیرانی که یکییکی قربانی روزمرگیهای وزارتخانه هستند، گرهی از کار فروبستهی آموزشوپرورش نمیگشاید.
♦️بد نیست صاحبان مناصب و تصمیمات -که در این یک هفته با انواع طعنهها و شماتتها وزیر را به خاطر استعفایش نواختند- تصور کنند که با ادامه همین ساختار، وزیر بعدی چه معجزی رو خواهد کرد؟ گیرم «جاندیویی» زنده شود و یا «ابنمسکویه» روحش احضار گردد و یا «محمدباقر هوشیار» سر از گور بهدر آورَد!
#آسیب_شناسی
#آموزش_و_پرورش
#راهبرد
#برنامه_ریزی
http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠هنر انقلاب!
🖋روحالله جلالی
♦️هنر از جمله مواردی است که مانند سیلی خروشان به رودخانه خشک جامعه سرازیر میشود و قایقهای به گل نشسته اعتقادی را به حرکت در میآورد.
اسلام با هنر طراوت گرفت. از قرآن و مساجد و اماکن زیارتی تا منبر و خطابه و نویسندگی و... در شکل، سرتاسر هنر است و بس!
♦️شکل قرآن هنر خالص است. آهنگ کلام الهی، خط آن، نگارگری و تذهیب و ... است. نهجالبلاغه سرآمد خطابه و هنر سخن گفتن است.
از یاد نمیبرم که کتاب هنرمندانه خاطرات زندانی سیاسی "عزت شاهی"، چگونه ولولهای در میان طلاب و دانشجویان برای مطالعه انقلاب و بازدید از موزه عبرت انداخته بود و از مسیر اقناع و تخیل، آنها را به دغدغه اندیشه و عقلانیت حرکت میداد.
♦️سریال چرنوبیل یک منطقه نازیبا را به یکی از نقاط توریستی جهان تبدیل میکند!
♦️آمریکاییها با هالیوود، در سرتاسر دنیا حکمرانی فرهنگی میکنند و درحالیکه من در حال تدریس مبانی انقلاب هستم، فرزندانم با لذت و دقت پای انیمیشنهای آنها نشستهاند و ساعتها در روز، سبک زندگی آمریکایی میآموزند و دادههای آثار هالیوودی را در لایههای زیرین شخصیت خود محکم میکنند.
♦️جوانان و نوجوانان ما ساعتها در هفته با سریالهای آمریکایی خو گرفتهاند و ذائقه خود را با تمایلات فلان تهیهکننده و کارگردان صهیونیستی و آمریکایی شکل میدهند.
♦️غیر از آنکه هنر، ثروت غیرقابل تصوری برای کشورشان به ارمغان آورده است، رقابت سنگینی برای متخصص شدن در هنر و تهیه جذابترین آثار هنری در جریان است.
♦️فارابی معتقد است که برای ترویج ارزشها و فضائل اخلاقی و دینی در جامعه، باید از طریق هنر، قوه خیال توده مردم را پرورش داد، چراکه بیشتر مردم از طریق اقناع(پذیرش) و تخیل مطالب را میپذیرند نه بر اساس اندیشه. او جهتدهی به تخیلات عمومی جامعه را که از طریق هنر انجام میپذیرد در وهله اول وظیفه زمامداران جامعه میداند.
افلاطون هم تربیت هنری را زمینهساز پرورش عقلانی مردم میداند و آن را موجب نظم و پالایش روان انسان ناآماده تفکر دانسته است تا مردم آماده شوند که در مراحل بعد تحت تربیت صحیح عقلانی قرار گیرند.
علامه محمدتقی جعفری هم اهل تصدیقات صحیح را قلیل و اکثریت جامعه را اهل تصورات معرفی میکند.
این اندیشمندان، جامعه را تشنه اقناع میدانند که معمولا بر پایه تخیلات میچرخد.
♦️در جای دیگر نیز گفته شده است که هنر نامزدهای انتخاباتی هم ارائه یک نقاشی و تصویر به مردم است و کمتر کسی به دنبال تحلیل برنامهها و توانمندی نامزدهاست و آن کسی که نقاشی بهتری از خود ترسیم کند، برنده انتخابات است.
♦️به هر حال گویی که اگر بخواهیم لیستی از سرمایهگذاریهای پایه و اساسی در پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی که مهمترین رکن آن مردم و ذهنیتشان هستند نام ببریم، "هنر" بر صدر این لیست مینشیند.
♦️به نظر میرسد تولیدات هنری دهههای اخیر نسبت به دهههای ابتدایی انقلاب، افت محسوسی را تجربه میکنند. روایت فتح آوینی، بودجهها و سازمانهای عریض و طویل فعلی را ندیده بود اما در شرح دفاع و جذب مخاطب، یکه تازی میکرد. سرودهای انقلابی هنوز رکوددار تحریک احساسات هستند و جایگزینهای مناسبی نیافتهاند.
هنر انقلابی این روزها جوشش عاشقانه هنرمندان را کمتر در خود مییابد، چراکه خودِ هنر که در جهت اقناع توده به کار گرفته میشود، بیش از آنچه باید، گرفتار سفارش و ابلاغ شده است.
زور ابلاغ هم به جامعه هنری نمیرسد و لذا یک فاصله روزافزون عمیق میان هنرمند و هنر انقلابی مشاهده میگردد. زورش برسد هم فرق است بین هنرمند مزدور تا هنرمند عاشق!
از طرفی در شناسایی و تربیت روشمند هنرمندانِ ارزشی هم دغدغه خاصی دیده نمیشود. دانشکدههای هنر رها هستند و دانشجویان دیمی رشد میکنند. بسیاری از آنان با شخصیت مذهبی وارد مجموعه میشوند و با تصورات آشفته و لائیک فارقالتحصیل و وارد بازار کار میشوند.
در مرحله اول قویترها که سلامت اخلاقی دارند باید شناسایی شده و با سرمایهگذاری جدی، قوی و کاربلد شوند.
چهرههای جوانی همچون محمدحسین مهدویان و نرگس آبیار موجب قوت قلب هستند، اما ناکافی و محدود. باید رقابت جدی و واقعی میان هنرمندان شکل بگیرد و جشنوارههای فرمایشی و ابلاغی با اسم و عنوان مردمی هم دردی را چندان دوا نمیکند. بایستی اجازه داد در تضارب آثار هنری، عیار هنر انقلابی و ارزشی مشخص شود.
♦️هنر هم تولید ثروت میکند، هم قدرت مافوق تصوری در فرهنگسازی داخلی و خارجی دارد و از همه مهمتر در نشاط و لذت اجتماعی هم نقش بیبدیلی ایفا میکند.
هنرمندان بایستی به دقت آموزش داده شوند تا در تکنیک و محتوا قوی شوند. جامعه هنری پر از ذوق و ایده است. باید حمایت شود.
-به نقل از کانال نویسنده
#هنر
#انقلاب_اسلامی
#هالیوود
#سینما
http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠فرهنگ بیصاحب!!
🖋امیر مسروری
♦️ماجرا از اینجا شروع میشود که فرهنگ ما صاحب ندارد. یعنی حوزه علمیه تا فلان نهاد اجرایی مدعی است وظیفه تولیت فرهنگی دارد و هر یک سودای اجرای فرهنگی را مد نظر دارد که از اندیشه و پویایی ذهنی خود دم میزنند! شما یک نفر یا مسئول را در کشور نام ببرید که مدعی فرهنگ نباشد! به نظرم فرهنگ بیش از آنکه یک صاحب نظر و کارشناسِ فرهنگی میخواهد یک مدیر کارکشته و یک شخصیت کاریزماتیک و یک دیکتاتورِ قدرتمند را میطلبد. فرهنگ رها شده است! هیچکس هم مسئولیت آن را نمیپذیرد. در حوزه امنیتی و نظامی اگر مسئولی اشتباهی کند، دادسرای نظامی و امنیتی با آن برخورد میکند، اما در حوزه فرهنگ نه تولیت مشخص است و نه از کسی میپرسند در طول مسئولیت چه کردی! به ویژه آنکه در حوزه قدرت فرهنگی تریبون دارد و اگر دست به او بزنند، داد گروهی بلند میشود!
♦️مثلا کسی اجازه دارد از ضرغامی سوال چالشی کند که چه کرد؟ یا جایی هست از آقای قمی بخواهد طرحهای اجرایی دوره جدید را قبل از اجرا ارزیابی کند؟ یا مثلا کسی هست از وحید جلیلی پرسشی کند یا پیرامون عملکردشان کنجکاوی داشته باشد؟ یا مثلا از آقای محمدی اوقاف یا صالحی امیری [ وزیر سابق] سوالی داشته باشد که در این مدت چه کردید؟ اصلا مگر میشود از آقای مخبر پرسید چرا یک دامپزشک باید دبیر شورای عالی فرهنگی باشد؟ یا حتی دبیرِ خانهی سینما و موسیقی کشور چگونه عزل یا انتصاب میشوند!
♦️فرهنگ کشور ما همینقدر بیصاحب و بیهویت و پدر و مادر است. پس خواهشاً ناراحت نباشید چرا در فضای مجازی فیلم ساسی مانکن در مدارس پخش میشود یا فلان بازیگر برای ژست روشنفکری عکس سگش را منتشر میکند!
-به نقل از @saraeer
#آسیب_شناسی
#فرهنگ
#جامعه
http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠رامبد را ریز ریز کنید
🖋دکتر محمد فاضلی(عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی)
✅ داستان بچه رامبد جوان کم کم دارد خیلی بالا میگیرد. از طنز و هجو شروع شد و به درخواست ممنوعالتصویری، لغو تابعیت ایرانی و ابطال شناسنامهاش رسیده است. من پیشنهادی میدهم که ختم کار باشد: «رامبد را ریز ریز کنید.» بعد نگار جواهریان را هم مجبور کنید ریز ریز شده رامبد را سرخ کند. بچهاشان گناهی ندارد، بسپاریم به همان کاناداییها بزرگاش کنند. ریز ریز رامبد که سرخ شد، دلهایی خنک شده و وقت است بنشینیم به چند سؤال فکر کنیم.
♦️اول، آیا رامبد جوان در جایی مردم را به ماندن، سختی کشیدن، مقاومت و ... دعوت کرده است؟ اگر فقط درباره خوبیها و زیباییهای ایران در برنامهاش گفته یا شعر خوانده است، با دعوت به ماندن و سختی کشیدن یکی است؟ آیا او هیچ وقت کسانی را که ترک وطن کردهاند سرزنش کرده است؟ آیا منتقدان امروز او توانایی رفتن به کانادا را داشتهاند و صرفاً بر اساس برنامه و گفتار رامبد جوان در ایران باقی ماندهاند؟ آیا برنامه او را به خاطر ابعاد ایراندوستانه تماشا میکردید یا طنز و سرگرمیاش شما را جذب میکرد؟
♦️دوم، درست است سلبریتیهایی مثل رامبد جوان در صدا و سیما رشد میکنند و مشهور میشوند، اما آیا صدا و سیمای دیگری هم وجود دارد – مثل تلویزیونهای خصوصی ممالک دیگر – که آنها بدون ارتزاق از بودجه عمومی، برنامه بسازند و رشد کنند؟ عیب از نبود رسانه خصوصی است یا امثال رامبد که باید فقط استعدادشان را تنها در همین رسانه انحصاری نمایش دهند؟
♦️سوم، اگر مسأله قباحت دورویی است، آیا چنین نیست که هر کس بااستعدادتر است و میخواهد بالاتر برود، باید دورویی بیشتری پیشه کند؟ یا بپذیرد که از خیر بروز استعدادش بگذرد؟ شما آقا و خانم کارمند، استاد دانشگاه، مدیر کل وزارت فخیمه الف، معاون وزارت معظم ب، وزیر محترم اسبق، سابق و جاری وزارتخانه جیم، و کثیری از خلقالله، به درجاتی دورویی در زندگیتان نیست؟ آیا زندگی همه ما کلیت منسجمی است که دورویی در آن جایی ندارد؟
♦️چهارم، مطمئن هستید مردم عادی بر شعلههای شبکههای اجتماعی علیه رامبد جوان میدمند؟ شما خودتان به عنوان شهروند عادی، تاکنون چقدر وقت گذاشتهاید تا ویدئویی در نقد کسی تولید کنید؟ به کدام آرشیو دسترسی داشتهاید که برنامه چهار پنج سال قبل یک نفر را دوباره ببینید و قطعاتی از آنرا برای انتشار در شبکه اجتماعی جدا کنید؟ تاکنون برای چند نفر کاریکاتور تولید کردهاید؟ فکر نمیکنید کسانی به صورت تخصصی و حرفهای این گونه کارها را انجام میدهند؟ نقد رامبد جوان، خودجوش است یا سازمانیافته؟ آیا شما هدایت میشوید یا به صورت خودجوش از رامبد انتقاد میکنید؟
♦️پنجم، من آدمهایی میشناسم که مبارز انقلابی بودهاند، جبهه رفتهاند، از خانوادهشان شهید دادهاند، دیگران را به انقلاب و جنگ دعوت کردهاند، و در مسیر زندگی سر از کانادا و اروپا درآوردهاند یا حتی بدون آنکه دزدی کرده و اموال بیتالمال را خورده باشند، امروز بچههایشان در جایی غیر از ایران زندگی میکنند. آیا همه آنها مستحق سرزنش کردن هستند؟ آیا همه ایرانیان خارج از کشور، کسانی هستند که هیچگاه در زندگیشان دیگری را به مقاومت، ایراندوستی و کشیدن جور وطن دعوت نکردهاند؟
♦️ششم، انتخاب شخصی هر یک از ما ممکن است این باشد که در موقعیتی شبیه به وضعیت رامبد جوان، کاری شبیه به آنچه او انجام داده است (البته دقیقاً نمیدانم چه کاری انجام داده است، چون شاید واقعاً برای اکران فیلم رفته یا خواسته همسرش نزد خانوادهاش کودک را متولد کند و ابداً شهروندی کانادا هم نگیرد، یا اصلاً قوانین کانادا تغییر کرده باشد و تولد کودک در کانادا سبب تعلق شهروندی به او نشود) انجام ندهیم، اما آیا انتخاب شخصی ما معیار اخلاقی بودن یا نبودن است؟
🔴من فقط دعوت میکنم به سؤالات فوق، فراتر از جنجال رسانهای فکر کنیم. راستاش این سؤالات فراتر از ماجرای زرد رسانهای، دعوت به اندیشیدن درباره «ایده ایران» است. ایران چیست؟ چه چیزش را باید ستود و چه چیزی را نقد کرد؟ مسئولیت ما در قبال آنچه ایران میدانیم تا کجاست؟ تا کجا باید پای ایران ایستاد؟ نسبت ایده ایران و زیستن ما چیست؟ سخن و کردار اخلاقی درباره ایران، اخلاق وطن، چیست؟ درد ما کار رامبد نیست، شجاعت پرداختن به این سؤالات چیز دیگری است.
-به نقل از دغدغه ایران
#نقد_اجتماعی
#فرهنگ
#رسانه
#صدا_و_سیما
http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠راهکار های سیاستی حجاب
🖋سینا کلهر
🔸۱_ خلع ید بروکراسی
اولین و فوری ترین اقدام، گرفتن پرونده حجاب از نظام اداری به خصوص سیستم امنیتی وزارت کشور هست. اداره، توان انجام امور عادی با وظایف تعریف شده را دارد. کارمند نه آمادگی و توان کار ویژه و هوشمندانه را دارد و نه انگیزه این کار را، نه می تواند انعطاف داشته باشد و نه به موقع تغییر استراتژی دهد. او برای کار تعریف شده استخدام شده است و به درد همین کار هم می خورد در حالی که حجاب در حال حاضر نیازمند اقدامات منعطف، سیال، هوشمندانه و دقیق است.
🔹پیشنهاد مشخص همان طور که در یاداشت قبل اشاره شد تشکیل " گروه اقدام ویژه" حجاب است که ماهیت فراقوه ای دارد. رئیس این گروه ماموریت ویژه برای اقدام درباره حجاب دارد و مثل مورد مذاکرات هسته ای دارای اختیار تام است. این فرد باید هم خود چهره هنری رسانه ای باشد و هم در میان فعالان این حوزه دارای وجاهت باشد. تمام فعالیت های حجاب از جمله گشت ارشاد، اظهار نظر امامان جمعه و قضایی درباره حجاب باید با هماهنگی این گروه انجام شود. از همین رو انتخاب رئیس این گروه بسیار حساس و مهم هست و به دلیل همین حساسیت مثال عینی چنین شخصی یا باید خود رئیس سازمان اوج باشد یا در طراز او.
🔸۲_تغییر ماموریت روحانیت
یکی از موفق ترین کارنامه های روحانیت در "آگاه سازی و تبیین" درباره حجاب بوده است. به گونه ای که طبق نتایج پیمایش های مختلف سطح آگاهی مردم از ضرورت حجاب برای زن مسلمان و پیامدهای بد حجابی بالای ۸۵ درصد است. مردم بیشتر از آنچه لازم بوده درباره حجاب بدانند می دانند و حتی به نوعی به "اشباع آگاهی" رسیده اند. روحانیت می تواند بگوید در مساله حجاب مهم ترین ماموریت اش را انجام داده است. در حال حاضر ماموریت روحانیت باید به جای تمرکز بر آگاهی بخشی درباره حجاب در فضای عمومی بر بسط "توحید" و " اخلاق" به عنوان پیشران شخصیت و رفتار افراد متمرکز شود و فعالیت درباره حجاب را به محیط های تخصصی محدود کند. شبهه زدایی در دانشگاهها ، حضور در برنامه های تخصصی و آموزش به نسل جدید و کودکان از جمله این موارد است. در هر حال در سطح فضای عمومی جامعه بهتر است آگاهی بخشی از لایه اول به لایه دوم منتقل شود.
🔸۳_ هوشمند سازی گشت ارشاد
گشت ارشاد نقطه ثقل سیاست های حجاب هست. هر سیاستی برای موفقیت نیازمند تدبیر ویژه برای این ابزار هست. طبق برآورد ها کمتر از ۱۰ درصد زنانی که در خیابان های شهر ها تردد می کنند پوشش "ناهنجار حاد" دارند. یعنی ۹۰ درصد زنان متردد جامعه به میل و اراده و انتخاب خود پوششی دارند که اگرچه ممکن است بخش از آن بدحجابی محسوب شود اما "حاد" نیست.
🔹بنابراین تنها کمتر از ۱۰ درصد زنان متردد( در حال رفت و آمد در خیابان و نه کل زنان) موضوع ماموریت گشت ارشاد است. این ۱۰ درصد نیز طیف های مختلفی دارند و بخش سازماندهی شده آنها که معمولا به جنجال های رسانه ای و مظلوم نمایی عمومی آشنا هستند، نیازمند اقدام هوشمندانه و اندیشیده شده است با لحاظ دو شرط "موجب مظلوم نمایی نشود"، "جنجال رسانه ای" ایجاد نکند.
🔹اکثریت مطلق زنان این سرزمین با حیاء و باعفت هستند. برهنگی و خودنمایی همچون چشم چرانی و حیزی همچنان ارزش های منفی جامعه است. باید این ظرفیت فرهنگی پشتوانه برنامه حجاب باشد.
🔸۴_سعه صدر، صبوری و مداومت
بدحجابی امروز حاصل فرایندی ۳۰ ساله است. پس اصلاح آن نیز زمان بر بوده و پروژه ای طولانی مدت است. سعه صدر شرط لازم برای هر نوع فعالیتی در این باره است. مدارا با گونه های عرفی بدحجابی، به رسمیت شناختن پوشش های مختلف حجاب و باز کردن فضا برای ترویج آنها، تمرکز بر نسل آینده و تلاش برای ایجاد برش نسلی از جمله موارد لازم و ضروری است.
تداوم و ثبات در تیم و سیاست ها و عدم تغییرات فصلی آن در نتیجه انتخابات و غیره نیز ضروری است.
🔸۵_اصالت اصل انتخاب با تمایل درونی
این خود جمهوری اسلامی بوده است که به زنان این سرزمین شخصیت داده است و آنها را از حیث کرامت و منزلت همپای مردان رشد و ترقی داده است. بنابراین باید به لوازم این رشد و بلوغ پایبند باشد و آن اصل قرار دادن "انتخابگری" زنان در مساله حجاب است. مراجع سنتی قدرت اعم از "پدر" و " همسر" اقتدار خود را از دست داده و به جای آن قدرت انتخاب فردی نشسته است. این قدرت باید به رسمیت شناخته شود و اساس فعالیت های مربوط به حجاب قرار گیرد.
🔹در شرایط پیچیده فعلی ممکن است، موارد متعددی وجود داشته باشد که حق انتخاب خود را در غیر حجاب قرار دهند. برای چنین مواردی تفکیک فضای عمومی از خصوصی و مدارا با اشکال خفیف تر بد حجابی و تمرکز بر فضای عمومی و عدم مداخله در فضاهای خصوصی به عنوان یک ابزار در دسترس است.
-به نقل از کانال نویسنده
http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠دو زن در کفِ خیابان!
🖋یاسر عرب
🔸از دیروز چند تن از دوستان ویدئویی برایم ارسال کردند از یک خانم چادری که ظاهرا راجع به حجاب نهی از منکر کرده و مورد تهدید قرار گرفته و ضربه ای خورده و کف خیابان افتاده است. عجیب اینکه دوستان دیگری هم ویدئویی ارسال کردند از یک دختر خانم که چون حجاب اش را رعایت نکرده مورد برخورد پلیس قرار گرفته و افسر نیروی انتظامی پای این دختر خانم را گرفته و وسط خیابان بدن اش را روی زمین می کشد که ببرد!
🔸دو زن در این دو ویدئو کف آسفالت خیابان افتاده و تحقیر شده اند. یکی چادری و محجبه، یکی دیگر شال بر سر و شل حجاب! مظلومیت خانم چادری را رسانه های رسمی اینطرف آب پوشش دادند مظلومیت آن یکی را رسانه های غیر رسمی آنطرف آب و فضای مجازی.
🔸می شود برای مدافعین آن خانم چادری نوشت که «کلوخ انداز را پاداش سنگ است!» می شود نوشت «از این بازی دست بردارید و ببینید از لایحه ی حمایت از حقوق زنان چه خبر؟» یا پرسید «از آمار سیاهِ خشونت خانگی چه خبر داریم؟» یا یادآوری کرد «واقعا الان مشکلات واقعی مملکت ما چیست؟» بعد بیست سر تیتر از مسائل فضاحت بار کشور (از بانکداری تا اقتصاد و صنعت و بیکاری و...) را ردیف کرد و پرسید «با این رکود و بدبختی و فقر الان واقعا مشکل دوچرخه سواری زنان در اصفهان است؟ یا کنسرت در خراسان؟ یا شل حجابی کسانی که اعتقاد به حجاب اجباری ندارند؟ یا ..»
♦️اما بگذار در این لحظه از زاویه دیگری موضوع را ببینیم. حجاب مقوله ای نیست که بتوان آن را نادیده گرفت، پس از این خیال خام اندیشانه و موضع که «موضوعات مهمتری داریم و نباید به آن بپردازیم» دست برداریم. واقعیت این است که حالا متاسفانه حجابِ رایجِ تبلیغیِ جمهوریِ اسلامی (حجاب یکسان/ چادر ملی) پرچم دونوع برساخت اجتماعی شده است. دو جبهه ی مقابل و متقابل... این یک واقعیت نیست اما متاسفانه رسانه های رسمی و غیر رسمی با سالها تلاش احمقانه شان توانسته اند این را تبدیل به یک "واقعیت بین الاذهانی" کنند که حجاب نمادِ دو رویکرد به وضعیت موجود است.
♦️این دو زنِ کف خیابان زمین خورده برای من نمادِ جامعه ای است که تلاش اش برای اصلاح ساختار سیاسی و فرهنگی بی نتیجه مانده و در ذیل پروسه ی "ضد گفتگو" بودن حالا یک جامعه ی تیز، توده ای، هیجانی، تکانه ای، و صفر و صدی شده است. بخش اقتدار گرای حاکمیت در پس اجباری کردن حجاب و شلاق و حبس گذاشتن برای بی حجابی و ... باید این پیش بینی را می داشت که وقتی در عرصه های رسمی به دنبال "حذف" کسانی است که اعتقادی به حجاب یا حجاب اجباری ندارند، این رویکرد حذفی به دنبال خود، دیگری سازی و باز تولید اندیشه ی حذفی را به دنبال خواهد داشت. حالا در بسیاری از، اماکن عمومی فاقد نیروی سرکوب و یا خصوصی سازی شده، یا هتل ها، رستوران ها و مکان های غیر رسمی و غیر اداری دیگر این چادری ها (و به شکل عام مذهبی ها) هستند که فضا طوری برایشان چیده می شود که معذب باشند و خودشان محل را ترک نمایند!
♦️این دو زن افتاده کفِ خیابان، جامعه ی ماست که بعد از این نوع تقابل از هر دو طیف هزینه ی سنگینِ ضرب و شتم را پرداخته است! این دوگانه سازی، لبه ی حذف را تیز می کند یعنی از یک طرف آخوند کشی راه می اندازد، از یک سو، زندانی معترض به قتل می رساند، از یک جهت قتل های زنجیره ای به پا می کند، از آنطرف دنبال فرصت مغتنمی است که بسیجی آتش بزند! این به چادری بگوید امل عقب افتاده، آن به بی حجاب بگوید "فاحشه"!
این اتفاقات نیفتاده؟ این سخنان گفته نشده؟ این واقعیت بین الاذهانی را صدا و سیما و شبکه من و تو، دائم توی بوق نکرده و این شکافِ جامعه ی رسمی / جامعه ی غیر رسمی را مکرر تعمیق نمی کنند؟
♦️ایران اسمی مونث است. این دو زن بر زمین افتاده چهره ی اجمالی ایرانی هستند که تن به گفتگو و رواداری و زندگی مسالمت آمیز نداده و برای دیگری به جای فرصت رشد و فهم متقابل، "حذف" می خواهد! این دو زن، ما هستیم که داریم در بازی صدا و سیما و شبکه ی من و تو وارد آتشِ دیگری سازی شده، مقابل هم می ایستیم و یکدیگر را با مشت و لگد نقش بر زمین می کنیم. مایی که قرار بود"رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ" باشیم. مایی که می خواستیم از این پیچ تاریخی سخت به یاری هم عبور کنیم... مگر نه اینکه ما همه در یک زندان ساخته شده از تبعیض، نادانی و قهر زندگی می کنیم؟ آن بالا اگر حاکمان ما مجنون و مست قدرت هستند این پایین ما محکومین به جای آشتی و گفتگو، چرا باید به جان هم بیفتیم؟
-به نقل از کانال نویسنده
#نقد_اجتماعی
#حجاب
#رسانه
http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠فيلسوف گفتوگو
🖋محسن آزموده
🔸18 ژوئن (28 خرداد) يعني دیروز يورگن هابرماس، متفكر بزرگ آلماني، نود ساله شد. بدون اغراق ميتوان گفت كه هابرماس، مشهورترين فيلسوف زنده آلماني نزد ما ايرانيان است. اهل انديشه و كتابخوانهاي ايراني سالهاست كه با اين جامعهشناس برجسته آشنا هستند. هابرماس حتي يك بار در ارديبهشت سال 1381 به ايران سفر و از نزديك با علاقهمندان فارسيزبانش ملاقات كرد، مواجههاي كه البته چندان خوشايند نبود، چرا كه بعضي از مخاطبان با متفكر كهنسال مثل يك «سلبريتي» برخورد كرده بودند و مثلا از او امضا خواسته بودند! برخوردي كه موجب رنجش خاطر پيرمرد شد.
🔸اما قطعا نبايد سطح آشنايي ايرانيان با اين فيلسوف آلماني را به رفتارهايي چنين سطحي تقليل داد. در واقع آشنايي جدي اهل فرهنگ در ايران با هابرماس به اواخر دهه 1370 باز ميگردد. در آن سالها طيفي از علاقهمندان جوان انديشههاي چپ در ايران متوجه جريانهاي چپگراي اروپايي شدند و در راس اين جريانها، مكتب فرانكفورت قرار ميگرفت. البته سالها پيش از آن بابك احمدي، در معرفي اين مدرسه فكري، كتاب «خاطرات ظلمت» را منتشر كرده بود و در آن طي سه تكنگاري مستقل، سه انديشمند برجسته اين مكتب يعني والتر بنيامين، ماكس هوركهايمر و تئودور آدورنو را معرفي كرده بود. اما از اوايل دهه 1380 موجي در معرفي انديشههاي مكتب فرانكفورت در فضاي روشنفكري ما پديد آمد. آشنايي جدي با يورگن هابرماس به عنوان مهمترين و برجستهترين ميراثدار مكتب فرانفكورت محصول اين دوره است. البته بسياري از چپگرايان ايراني به نه فقط تعلق فكري هابرماس به مكتب فرانكفورت كه حتي به چپگرا خواندن او به ديده ترديد مينگريستند. از ديد بسياري از ايشان، هابرماس اگر نه يك تجديدنظرطلب و يك چپ شرمنده كه يك متفكر ميانهرو تلقي ميشد.
🔸يك محور جديتر آشنايي ايرانيان با هابرماس، اما دقيقا از همين نقطهاي آغاز شد كه چپگرايان به او انتقاد ميكردند، يعني از دلبستگي جدي او به دموكراسي و بحثهاي عميقي كه در راستاي گسترش حوزه عمومي مطرح ميكرد. در اين ميان بايد از كتاب ارزشمند «يورگن هابرماس نقد در حوزه عمومي» نوشته رابرت هولاب ياد كرد كه در سال 1375 با ترجمه دقيق و مقدمه روشنگر دكتر حسين بشيريه، استاد نامآور علوم سياسي دانشگاه تهران منتشر شد. در اين كتاب، با هابرماس، نه به عنوان تداوم مكتب فرانكفورت كه در مقام انديشمندي مستقل و جدي مواجه هستيم كه بهطور جدي و عميق در حوزه عمومي (اصطلاحي كليدي كه واضع آن خود هابرماس است)، حضور دارد و با مهمترين و موثرترين جريانهاي فكري و فلسفي زمانه به گفتوگو مينشيند. متفكري كه مدافع تمام عيار پروژه روشنگري است و برخلاف شمار كثير متفكران و جريانهاي فكري تجددستيز، كماكان از آرمانهاي تجدد، يعني آزادي و برابريخواهي دفاع ميكند. اتفاقا اين وجه انديشه و كار هابرماس، انبان گرانبهايي از انديشههاي ناب و بديع در اختيار آن دسته از اهل انديشه تحولخواه ايراني قرار ميداد كه مسير تغيير را صرفا از رهگذر خشونت و نفي و طرد همهجانبه جستوجو نميكردند و بر راهكار گفتوگو و مفاهمه اصرار داشتند.
🔸به باور نگارنده نيز، دستكم در شرايط كنوني و با توجه به شرايط امروز، مهمترين رهاورد انديشه يورگن هابرماس، براي ما همين تاكيد همهجانبهاش بر كنش ارتباطي و گفتوگو در حوزه عمومي است. از اين حيث نميتوان و نبايد هابرماس را متفكري محافظهكار يا عافيتطلب تلقي كرد. اتفاقا حضور همهجانبه هابرماس در متن تحولات اجتماعي و سياسي و واكنشهاي بجا و تاملبرانگيز اين متفكر نودساله، نسبت به اتفاقات روز نشانگر آن است كه او به هيچ عنوان عزلتگزين نيست و هيچگاه از برج عاجي دور از دسترس، به جامعه و تحولات آن نمينگرد. همچنين روشنگريهاي استدلالي هابرماس در مناظره با پستمدرنها و در نشان دادن پس و پشت ادعاهاي به ظاهر راديكال آنها، به خوبي نشان داد كه از قضا محافظهكاران واپسگرا، كساني هستند كه با نسبيگرايي عام، دفاع از هر گونه آرمان و اصلي را وا مينهند و به بيعملي و انفعال تام فرا ميخوانند. بر عكس هابرماس با گفتوگوي انتقادي با جريانهاي اصلي انديشه در زمانه خود، نشان داد كه نه اهل مجامله و تعارف است و نه از اصول تفكر روشنگري كه نزد متفكراني چون روسو و كانت و هگل تبلور يافته، عقبنشيني ميكند. انديشههايي كه بهزعم هابرماس، بيش و پيش از آنكه به منطقهاي خاص و زماني مشخص در جغرافيا و تاريخ بشري يعني غرب كره خاكي محدود باشند، از دستاوردهاي كل بشريت تلقي ميشوند و نميتوان و نبايد به بهانههاي واهي زمينهگرايانه، ديگر جوامع را از آنها بازداشت.
-به نقل از زمانه برخورد
http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠سرنوشت اِخوان؛ پس از مرسی و رمضان
♦️محمد مرسی؛ تنها رهبر تاریخ چند هزار ساله مصر که در جریان یک انتخابات کاملا آزاد و رقابتی به قدرت رسیده بود، پس از یک سال ریاستجمهوری و شش سال بازداشت در حکومت کودتایی، سرانجام 27 خرداد هنگام دفاع در جلسه دادگاهش در اثر ایست قلبی درگذشت و یک روز بعد، بدون برنامه رسمی و در سکوت اجتماعی و جهانی در قاهره دفن شد.
گفته میشود مرسی لحظاتی قبل از مرگش گفته رازهای زیادی میداند که اگر افشا کند آزاد خواهد شد، ولی به خاطر امنیت مصر سکوت کرده است. برخی رسانهها اینگونه برداشت کردند که رازهای مرسی درباره پشت پرده سازمان «اخوانالمسلمین» بوده است؛ جنبشی که 91 سال پیش حسنالبناء تحت تأثیر تعالیم سید جمالالدین اسدآبادی و محمد عبده تأسیس کرد و مرسی نیز از چهرههای برجسته آن در دهه اخیر بود.
♦️این جنبش با شعار «الاسلام هو الحل»(اسلام، همان راهحل است) در قرن اخیر الهامبخش گروههای سیاسی، نظامی و فکری فراوانی در کشورهای اسلامی بوده و به عنوان «پدر اسلامگرایی و اسلام سیاسی معاصر» شناخته میشود.
♦️شاید امروز کمتر کسی به اندازه بشار اسد از مرگ مرسی خوشحال باشد. مرسی وقتی پس از پیروزی اعتراضات مردمی در جریان بهار عربی به قدرت رسید، اعتراضات در سوریه نیز اوج گرفته بود و مرسی همراه با دیگر حامیان خود، تصمیم گرفت از مخالفان اسد حمایت کند. او از هیچ فرصتی برای حمله به اسد دریغ نکرد و حتی در جریان کنفرانس جنبش عدم تعهد در تهران که تابستان91 برگزار شد، سخنرانی تندی علیه اسد ایراد کرد. وی همچنین کنفرانسی با نام «یاری سوریه» در سال 92 در قاهره برگزار کرد و موضع تندی علیه اسد و حزبالله لبنان گرفت.
♦️وقتی مرسی با کودتای ارتش برکنار شد، بشار اسد طی سخنانی مبهم گفت: «اسلام سیاسی آفتی بود که جهان اسلام با آن مواجه شد و سقوط مرسی را باید به منزله سقوط اسلام سیاسی دانست. هرکسی که دین را در خدمت سیاست و به سود یک گروه سیاسی و علیه دیگران به کار گیرد، در هر کجای دنیا که باشد سقوط خواهد کرد. با سقوط اسلام سیاسی، اسلام به نقش طبیعی خود بازخواهد گشت».
در این سخنرانی اسد در نشست گروهی از روحانیون و ائمه جماعات سوریه که بازتاب گستردهای در رسانههای عربی داشت، اسلام سیاسی به معنای «بهرهبرداری از عواطف دینی مردم در جهت منافع سیاسی اشخاص یا حکومتها» تفسیر شد. بر همین اساس بود که اسد گفت: «نمیتوان اسلام سیاسی را شکلی از حکومت دانست. در حالی نظام سیاسی ولایت فقیه در ایران ایران و نظام سوریه یک شکل از حکومت هستند که قانون اساسی آنها بر اساس شریعت اسلامی نوشته شده و نمیشود اینها را با اسلام سیاسی یکی کرد. سیاست یک امر بشری و تابع امیال و خطای انسانی است و ربطی به اسلام که یک امر الهی است ندارد. پس سقوط اسلام سیاسی، به نفع دین است. این پدیده یک جرثومه، مشکله و آفتی است که دامنگیر مسلمانان شده و با نابودی آن، اسلام به اصل خود که دعوت بشر به امر الهی است برمیگردد».
♦️اما نزاع مرسی و اسد، تنها گرفتاری رییسجمهور ناکام اخوانی نبود. رگههای ضد شیعی که از دیرباز در بخشهایی از اخوان وجود داشت، دامنگیر دولت مرسی هم شد و او نتوانست میان اختلافات سیاسی خود با ایران، سوریه و حزبالله لبنان و تمایلات ضد شیعی برخی حامیان خود از یک سو، و رعایت قواعد یک حکومت دموکراتیک از سوی دیگر توازن برقرار کند. بهویژه آنکه بخشی از نیروهای اخوان به القاعده پیوستهاند و ایمن الظواهری؛ رهبر کنونی القاعده نیز از اعضای قدیمی اخوان است. آخرین هفتههای حکومت وی به صحنه نزاع خونین میان شیعه و سنی بدل شده بود و مرسی با حملات آتشین علیه بشار اسد و حزبالله، بر این نزاع میافزود و حاشیهسازیها افزایش مییافت. مشابه همین بلا بر سر اسلامگرایان متأثر از اخوان در الجزایر آمد و سال1991 با وجود پیروزی در انتخابات، به دست ارتشیها به حاشیه رفتند و سرکوب شدند.
♦️اکنون اخوانالمسلمین طی سالهای اخیر دو ضربه مهم را متحمل شده: سقوط و مرگ مرسی به عنوان سمبل سیاسی، رسوایی اخلاقی پروفسور طارق رمضان؛ نوه مؤسس اخوان و اسلامشناس برجسته مقیم اروپا به عنوان نماد فکری نسل جدید اخوان.
♦️اخوان نشان داده که توانایی بازتولید و بازسازی خود را دارد، اما اکنون دو نتیجه مهم این بازسازی، عملا از صحنه حذف شدهاند و حکومت فعلی مصر نیز بیسابقهترین سرکوبها را علیه اخوان اعمال میکند. به نظر میرسد اخوان راه دشوارتری در پیش دارد.
-به نقل از راوینیوز
#اخوان_المسلمین
#مصر
#اسلام_سیاسی
#انقلاب_اسلامی
http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠دیدار با سید احمد فردید، فیلسوف غربزدگی
🖋دکتر مهدی نصیری
🔸دکتر فردید (متوفی ۱۳۷۳ ش) بدون شک یکی از جدی ترین متفکران معاصر ایران است، هر چند همچنان گرفتار یک تحریم و بایکوت نیم قرنه از سوی روشنفکران مدافع جامعه باز و انقلابیون فلسفه زده صدرایی است.
🔸طیف رنگارنگی از صاحب نظران معاصر چون جلال آل احمد، سید حسین نصر، داریوش شایگان،رضا داوری اردکانی، داریوش آشوری، احسان نراقی، حمید عنایت، امیر حسین جهانبگلو، محمد مددپور، محمد رجبی، عباس معارف، علی معلم دامغانی، مرتضی آوینی با شدت و ضعفی متفاوت از فردید متاثر بوده اند. هر چند برخی از آنان مانند شایگان و آشوری بعدا به منتقدان و مخالفان جدی او تبدیل شدند.
🔸دکتر فردید ارائه دهنده نگرشی عمیق و ماهیت کاو از مدرنیته و تجدد بود و در شرایطی که شیخ و شابّ در برابر برق علم و تکنولوژی مدرن دل و دین از دست می دادند، او از عمق اومانیستی و خودبنیادانه مدرنیته و ایلغار غرب جدید علیه جهان و بشریت، در فضای دانشگاهی و روشنفکری سخن می گفت.
🔸روشنفکران متاثر از پوپر که مدافع وضع موجود عالمند و حاکمیت لیبرال دموکراسی را آخرین منزلگاه سیر تکاملی بشر می دانند، با فردید به شدت در ستیز بودند و با نفوذی که در دهه نخست انقلاب در ارگان های فرهنگی نظام مانند ارشاد و صدا و سیما و دانشگاهها و شورای عالی انقلاب فرهنگی داشتند، به شدت عرصه را بر فردید و تراوشات فکری او تنگ کردند و مجالی برای بروز و ظهور آن نگذاشتند.
🔸سید مرتضی آوینی با آن که متاثر از آرای فردید و شاگردان او همچون دکتر داوری بود، هرگز به دیدار فردید که همیشه در دسترس و مشتاق دیدار دوستانش بود، نرفت. شهریار زرشناس برای من نقل کرد که روزی در مجله سوره به آوینی پیشنهاد داده که به دیدار فردید برویم اما او نپذیرفت و گفت: من به دیدار فردید نرفته متهم به فردیدیسم هستم، وای به وقتی که بفهمند من به دیدار او رفته ام!
🔸اما این فضای بایکوت مانع دیدارمن ـ به عنوان مدیر مسئول روزنامه کیهان که می توانست باعث اتهام فردیدیسم به کیهان نیز شود ـ با فردید نشد و از همین رو در سال 71 یا 72 به اتفاق آقایان حجت الاسلام محمد علی معلی و یوسفعلی میرشکاک به دیدن او در منزلش رفتیم و ساعتی را با او گپ زدیم. اگر چه در آغاز دیدار، تعرض تندش به برخی از افراد توی ذوقمان زد اما وقتی وارد بحث های غربشناسی اش شد میخکوب حرفهایش شدیم و سراپا گوش.
🔸علاوه بر روشنفکران، اهل فلسفه و پیروان حکمت متعالیه هم به دلیل نقد فردید بر فلسفه یونانی و عدم توافق آنها با نقد او به علم و تکنولوژی مدرن که برای آن چون چاقوی آشپزخانه ماهیت خنثی و لابشرط قائلند، (علی رغم مواضع انقلابی او و حمایتش از امام خمینی) هیچ گاه روی خوش به فردید نشان ندادند.
🔸اما این مخالفت صدراییان با فردید گاه وجه بامزه ای نیز پیدا می کند و آن این که فردید را متهم به التقاط هایدگری می کنند. البته فردید از فیلسوف آلمانی هایدگر متاثر بود و خود می گفت که من تفسیر و خوانشی اسلامی از هایدگر ارائه می کنم اما مساله این است که صدراییان که فلسفه یونانی را به نام حکمت اسلامی قالب زده و بر حوزه های علمیه تشیع غالب کرده اند، چگونه التقاط آشکار خود را نادیده و به التقاط فردید خرده و ایراد می گیرند.
🔸التقاط و عدم دسترسی به اسلام ناب در غیاب فصل الخطاب معصوم در فراتر از مسلمات و اجماعیات دین و مذهب، مصیبت و مشکل همگانی است و کسی نمی تواند در مسائل و موضوعات اختلافی دینی به سادگی ادعای وصول به حقیقت و حکم واقعی خداوند را داشته باشد و اساسا مفتوح بودن باب اجتهاد در عصر غیبت معنایی جز این ندارد که حقیقت یقینی در فراتر از مسلمات و قطعیات نزد فقیه و یا مجتهدی خاص نیست و هر مجتهدی باید خود مستقلا برای فهم بهتر مسائل و مقاصد کتاب و سنت و عقل تلاش و استفراغ وسع کند.
🔸اگر قرار باشد میزان خلوص و عدم التقاط در موضوع غرب شناسی را در مورد متفکرانی چون طباطبایی و مطهری و فردید محک بزنیم به نظر حقیر دیدگاه فردید به مبانی قران و سنت و عقل بسی نزدیکتر از آن دو بزرگ دیگر است و اشکال وارده به فردید در این موضوع یکی از جهت تاثر از مبانی هایدگر و دیگری تاثر از مبانی ابن عربی (در علم الاسماء تاریخی) است و البته اگر اخذ از ابن عربی ایراد دارد ـ که دارد ـ باید پیش و بیش از فردید دانشگاهی، صدراییان حوزوی را سرزنش کرد که توحید و دیگر اصول عقاید خود را به توحید تشبیهی مخالف عقل و وحی ابن عربی گره زده اند.
🔸جالب است که فردید ادعای خلوص و نابی اندیشه نداشت و با وقوف بر عمق تاثیر غرب و مدرنیته بر عالم و آدم، می گفت همه ما غربزده ایم، منتها من غربزده خودآگاهم و غرب و غربزدگی ام را می فهمم اما بسیاری متوجه غربزدگی شان نیستند.
-به نقل از کانال نویسنده
#غرب_زدگی
#علوم_اسلامی
#فلسفه
#فردید
http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠تکنوکراتهای حوزوی!
🔸حاشیه بر صحبتهای اخیر دکتر مهاجرانی درباره دانشآموختگان حوزوی
🖊صادق بابایی:
🔹۱_ داریوش آشوری در "دانشنامه سیاسی" مینویسد: فن سالاری یا تکنوکراسی اصطلاحی است که در ۱۹۱۹ ویلیام هنری اسمیث، نویسندهی آمریکایی، ساخت و با آن، پیشنهادِ حکومت فنکاران را مطرح کرد. یعنی سیستمی که دانش تخصصی، در آن به عنوان مهمترین فاکتور مورد توجه قرار میگیرد. پیشینه شهرت این واژه در حوزه عمومی کشور ما نیز به استخدام این واژه توسط رهبری در حرم رضوی برمیگردد که در مورد اعضای حزب کارگزاران سازندگی و همفکران آنها بکار گرفته شد.
🔹۲_ در هفتهای که گذشت، بیبیسی فارسی برنامهای را به کارشناسی مهاجرانی و حسن شریعتمداری روی آنتن برد و یکساعتی را پیرامون "نسل دوم روحانیت و توانایی اداره کشور توسط ایشان" به بحث نشستند. از خلال سخنان گوناگون مطرح شده در آن مناظره، ذهن نگارنده از سخنی گَزیده شد که مهاجرانی بر زبان راند، مبنی بر دفاع تمامقد از توانمندی نسل روحانیون پساانقلاب که اگرچه ممکن است روحیه بهشتی و مطهری و طالقانی در آنها کمتر رویت شود، اما سواد و مهارتهایی در چنته دارند که از برای ادارهی ج.ا کفایت میکند؛ طلبههای حوزهخوانده و در موارد بسیاری دانشگاه دیدهای که اغلب زباندانند و مجهز شده به علوم روز فرهنگی سیاسی و مدیریتی میباشند.
🔹۳_این نخستین بار نیست که امتیازهای حوزهی علمیه پسا انقلاب و طلاب مشغول در آن، برای روشنفکران و اپوزیسیون به اصطلاح لندننشین و... ، مطمح نظر واقع شده است. اما آنچه برای من بعنوان یک طلبهی سطح سه حوزه قم با زیست بوم ۱۱ سالهی حوزوی حائز اهمیت بود، امری متفاوت از موارد مزبور است و آن، عبور ازین لایههای خوش خطوخال و دهن پرکن به سطوح عمیقتر میباشد که شاید پرداختن بدانها جز از خویشتن خودمان نیز برنیاید.
🔹دغدغه این نوشتار هم مشخصاً همان چیزیست که با کمی مماشاتِ در اصطلاح، جریان غیر طراحی شده اما معتنابه تکنوکراتهای حوزوی خواندمش! جریانی متشکل از جمع نسبتاً کثیر طلاب که بصورت مستقیم و غیرمستقیم به سیستمهای اداری و فرهنگی ج.ا خدمت میکنند، اما احتمالا کم نیستند در میانشان، کسانی که از صمیم جان، اعتقاد چندانی به اسلام سیاسی و آرمانهای حکومت ندارند و فارغ از تمام جنجالها، صرفاً گشتهاند تا از سفرهای پاک، لقمهای حلال برای معاش خویش بستانند. اتفاقاً من فکر میکنم آقای مهاجرانی اشتباه میکند! مدیران روحانی و طلبه اغلب باسوادند و از مهارتهای شاخصی برخوردارند، اما لزوماً کادر انقلاب و انقلابی نیستند. بسیاری از آنها صرفاً تزشان اینست که در حیطه مسئولیت محوله، کارشان را بخوبی انجام دهند و حقوق طیّب و طاهری سر سفره عائله ببرند. جمعی از تکنوکراتهای فرهنگی_دینی، و دیگر همین!
🔹۴_ حال، این لزوماً بدان معنا نیست که انبوهی از طلاب ضد انقلاب، بالفعل، حیّ و حاضرند و با نفوذی خزنده، سطوح گوناگون مراکز حوزوی و غیر حوزوی را به تسخیر خود درآوردهاند! بلکه محل سخن، تنها در سطح و طراز همسویی کارگزاران اداری و مدیریتی حوزوی با اهداف انقلاب است، و ادعای مشخص نگارنده آنست که با توجه به مشاهدات شخصی، این طراز و آن همسویی، آنچنان رفیع احساس نمیشود. شاید آنچه امثال مهاجرانیها از دور میبینند و گمان میکنند حکومت و حوزه انقلابی، در طول سالیانی، مجموعهی عظیمی از کادرهای وفادار به خویش را تربیت کرده و میکند، از فاصلهی نزدیک و در بطن کار، به صورتی متفاوت رخ نماید.
🔹مسلماً نه آماری در کار است و نه تحقیقاتی میدانی در میان؛ آنچه نوشتم و از نظرتان گذشت، صرفاً ثمرهی استشمامهای اجتماعی یک طلبه از اتمسفر پیرامون خود در حوزه علمیه قم است، حال آنکه چنین پدیدهای تا چه حد جدی و برجسته است و ریشههایش دقیقا در کجاست و اینکه اگر چنین باشد که آمد، آنوقت چه ثمرات و عواقبی، سیستم مدیریتی حوزههای ما را انتظار میکشد، از عهدهی این قلم و حوصلهی این نوشتار خارج است. ما بر حسب وظیفه، آنچه شرط بلاغ است با بزرگان گوییم، تا باز، کی و کجا توفیقی به چهکَس دست دهد که جُهدی علمی به خرج دهد و این داوریهای ما را به نزد داوران بیندازد... والله المستعان.
@saraeer
@daghdagheha
💠فاصله تمدنی «قم» با «رم» روز به روز کمتر می شود!
🖋استاد مهدی نصیری
♦️حجت الاسلام و المسلمین عبدالکریم بهجت پور، مدیر حوزه های علمیه زنان اخیرا اظهار داشته اند:
«نگرانی راجع به سیمای شهر قم نباید به پوشش زنان تقلیل داده شود، زیرا امروز نوع شهرسازی و سبک زندگی افراد و تغییر چهره قم نیز مشمول این نگرانی هستند. هنجارشکنی در زمینه حجاب و عفاف یکی از پایگاه های دشمن در زمینه ایجاد نافرمانی های اجتماعی بوده و می خواهد از طریق این چالش، مبانی و ارزش های دینی را زیر سؤال ببرد.»
◾درباره این سخنان چند ملاحظه و ان قلت طلبگی وجود دارد:
🔸امروز شاخص های تحول در سیمای یک شهر یا تمدن، بسیار متنوع تر و عمیق تر از پدیده هایی چون حجاب و شهرسازی و مثلا حضور بانوان شل حجاب و یا آرایش کرده در فروشگاهها و کافه رستورانهای قم و ... می باشد و البته باید بسیار خرسند باشیم که بالاخره بعد از چهل سال، از نماد تمدنی حجاب یک قدم فراتر گذاشتیم و مثلا به معماری هم رسیده ایم و این یعنی یک تحول عظیم! در روند تحولات گفتمانی و تمدنی حوزه های علمیه.
🔸 لایه های کمی عمیق تر این تحول، حضور ماهواره در حد اقل 30% از خانه های قمی ها و البته بسیار مهمتر و تاثیر گذارتر از آن، گسترش سریع فضای مجازی در بین اکثریت قاطع همه مردم ایران است که می دانیم در کنار البته برخی کارکردهای بسیار مثبت آن (مانند سخت و تلخ کردن حکمرانی بر برخي مسئولان غافل و از خود و همه چیز راضی که هر خطا و گاف آنها می تواند به سرعت در این فضا منتشر شود و چرتها را پاره کند) چه تحولات سهمگین و زیانبار فرهنگی و تمدنی را بر جوامع از جمله جامعه ما تحمیل می کند.
🔸و باز عمیق تر از این ها، گسترش آموزش عالی و دانشگاهها در قم است که خروجی نهایی اینها (بر اساس یک معدل گیری) نه در قم و نه در هیچ جای ایران در جهت گفتمان و مرجعیت سنتی و دینی نیست و بلکه آورده آن برای تفکر و اندیشه و سبک زندگی مدرن با فاصله درصدی زیادی، بیشتر از آورده آن برای سنت است.
🔸همین که مصاحبه کننده با جناب رییسی (در مصاحبه اخیر) بارها و بارها به شکلی ملال آور از عنوان دکتر استفاده می کند و یک بار هم تا جایی که من توجه کردم، از عنوان آیت الله استفاده نمی کند را باید از نشانه های ـ البته دم دستی ـ غلبه گفتمان دکتری بر آیت اللهی در کشور و فضای عمومی و رسانه ملی دانست!
🔸و عمیق تر از این، سرعت گرفتن یک امر مدرن دیگر یعنی تضعیف و فروپاشی خانواده در سراسر کشور و از جمله قم است که اخیرا در خطبه های نماز جمعه روز قدس مورد هشدار أيت الله اعرافی قرار گرفت و البته هرگز به اندازه یک دهها هزارم یک درگیری خیابانی امر به معروفی بر سر حجاب علی رغم آن که مطرح کننده آن رییس حوزه بود، در فضای مجازی و حتی محافل حوزوی پژواک نداشت.
و با کمی تامل می توان دالّ های عمیق تری برای بحران موجود تمدنی ـ که به تدریج دارد فاصله تمدنی «قم» را با «رم» کم می کند ـ یافت.
🔸 ظاهرا این حق مسلم حوزه علمیه است که راه خود را برود و گوش به این حرفهای پرت! و بی ربط! نسپارد و همچنان به اصول و فقه متورّم و حکمت و فلسفه عقیم خود بچسبد و بنازد و سودای فقه تمدن ساز و نظام ساز را هم داشته باشد و حتی در حد یک جزوه صد صفحه ای در سرفصل های آموزشی خود به طلاب و روحانیون از روند تحولات تمدنی دو سه قرن اخیر عالَم و كشاكش و دیالکتیک سنت و تجدد اطلاع و تحلیل ندهد.
پس با همین دست فرمان برویم تا ببینیم به کجا می رسیم.
🔻پ ن: اگر کسی از این سطور، لزوم دامن زدن به نزاع خیابانی و حتی رسانه ای بین سنت و مدرنیته از نوع کینه ورزانه و نه همدلانه آن و برخورد قهر آمیز با مساله حجاب و ماهواره و دانشگاهها و علوم انسانی و فضای مجازی و یا هر چیز دیگری را استفاده کند، البته منظور حقیر را نفهمیده است.
-به نقل از کانال فقاهت
#آسیب_شناسی
#قم
#فرهنگ
@daghdagheha
💠تمدن اسلامی از واقعیت تا آرزو
🖋استاد رسول جعفریان
🔸این که در حال حاضر، تعداد زیادی از پژوهشگر و استاد در مراکز پژوهشی قم و تهران و مشهد، به فکر کردن در باره رابطه انقلاب و تمدن می پردازند، از این نظر که به تفکر می پردازند، امر مطلوبی است، اما مسأله این است که آنان از وضع و قصد خود آگاه باشند، این که می خواهند اصول دلبخواه و مورد رضایت امروزین خود را به عنوان تمدن ثابت کنند، یا آن که در صدد شناخت تاریخ گذشته و تنظیم آن معلومات و کشفیات، برای شکل دهی به تمدن امروزی هستند. این دو با هم فرق دارد.
🔸از ادبیات مشترک این افراد، مفاهیمی که در بحث استفاده می کنند، و نیز سامانه های ذهنی که ایجاد می کنند، می توان حدس زد که آنها بیشتر در اندیشه اثبات آمال و آرزوهای مطابق اصولی هستند که در این زمانه آنها را درست می دانند، در حالی که، بسیاری از آنچه به عنوان حقایق لازم التحقق از آنها یاد می کنند، مسائلی است که اکثریت جامعه روحانیت و یا جامعه متدینین، مثلا صد سال یا دویست سال قبل، حتی یک درصد هم به این اصول نگاه مثبت نداشت. برخی از آنها، هنوز هم همین طور است. ولی در امروزه، اینان در صدد اثبات آن مفاهیم به عنوان اصول تمدن اسلامی هستند، و تصویری ارائه می دهند که گویی اینها اصول درستی است که از قدیم هم مورد قبول همه بوده است. در موارد مشابه هم همین طور است. مثلا اگر در یک مساله فقهی، نگاه تازه ای باشد، همواره تلاش می شود تا ثابت شود، از قدیم الایام همین نظر بوده و گویی مخالفان در این مسأله استثناءهای غیر قابل ذکر هستند.
🔸در باره شناخت تمدن گذشته هم، جنبه هایی که به عنوان وجه مطلوب و مثبت پذیرفته شده، اغلب با تحریف تاریخ همراه بوده و نوعی اقتباس مشکوک و متزلزل از تاریخ است. در این موارد، با دگرگون کردن مواد تاریخ، تحلیل جهت دار آنها و ارائه دیدگاههایی که متناسب با گفتمان های جاری است، سعی می شود تصویری دلبخواه از آنها بدست داده شود. فرض کنید امروز در دنیا، دمکراسی، انسانگرایی، حقوق زن یا کودک یا جز آن و حتی مسأله ای مانند حقوق حیوانات مهم است. تلاش این است تا نشان داده شود همه اینها، در دل فرهنگ و تمدن ما، اصولی پذیرفته شده بوده است.
🔸تئوریسین های تمدن اسلامی، دو گروه محافظه کار و لیبرال هستند. برای مثال جانبداران لیبرالیسم در این زمینه، فعالیت می کنند تا از قرن چهارم نمونه هایی از تکثر عرضه کنند و نشان دهند که اینها همان چیزی است که در یک تمدن درست در پی آن هستند. آنها در همین زمینه، هر آنچه را از تاریخ قبول ندارند، به بنی امیه و بنی عباس و امیران فاسد نسبت می دهند. حتی از علمایی که مثلا آن تکثر را قبول ندارند، به عنوان کسانی یاد می کنند که همراه حکومت های فاسد بوده اند. در واقع، آنها مطلقا عملکرد هزار و سیصد ساله خلافت را، وقتی از نظرشان منفی است، جزو تمدن اسلامی نمی دانند، و کل تمدن اسلامی مقبولشان را در همان چند برخوردی که به دید آنان مثبت است، و مثلا یک حاکم در فلان شهر مثلا عضد الدوله انجام داده، خلاصه می کنند.
🔸در واقع، بیشتر تلاشهایی که در باره تعریف تمدن اسلامی صورت می گیرد، بسیار بسیار بیش از آن که بیان درست اتفاقات گذشته و یک تفسیر درست و کامل و شامل تاریخی باشد، نوعی تاریخسازی، و نتیجه احساسات و عقلانیتی است که امروزه به عنوان گفتمان غالب در میان یک جمع معدود اما متمرکز در یک جغرافیا وجود دارد. این امر فی حد نفسه اشکالی ندارد، مشروط بر این که آنان که این اقدامات را انجام می دهند بدانند چه می کنند.
🔸اشکال در این است که این دوستان، تصور کنند این شبه کشفیات، امور تاریخی و واقعیت های موجود در گذشته این امت است و با چند ارجاع به چند به منبع تاریخی، ثابت می شود. و اما بدانند که بیش از کشف گذشته، در حال ساختن یک بنای تازه هستند، و البته اگر مخاطبان آنها هم این را دریافته باشند، کار آسان تر خواهد بود. نمی شود ذهن جامعه و خودشان، هم تصور کند که در حال بازسازی گذشته است ، و هم آماده باشد تا بدون مشکل و بی دردسر و گرفتاری در گذشته گرایی، یک ساختار نوین برای وضع موجود جامعه و اصلاح آن ارائه دهند.
🔸در واقع، یک مشکل تحریف تاریخ است. مشکل دیگر ساختن یک دنیای نوین امری که نیاز دارد تا ما ذهن های آزادتری داشته و در چارچوب ارزشهای کلی مقبول در جامعه و جهان، به طراحی بپردازیم.
-به نقل از کانال نویسنده
#تمدن
#تاریخ
#تمدن_اسلامی
@daghdagheha
💠سرطان تقلید در حوزههای علمیه
(چرا «بخارای حوزوی» متولد نمیشود؟)
🖋مهدی سلیمانیه
♦️مجلات علمی و پژوهشی چندین سال است که در ادامه فرآیند «بروکراتیزه شدن» و «شبهدانشگاهی شدن» حوزه، در این نهاد تکثیر میشوند. ظهور و تکثیری که نشان میدهد ساز و کارهای درونی حوزوی، دیگر برای تشویق طلاب به نوشتن کفایت نمیکند. ساز و کارهایی که نشان میدهد چگونه حوزه نیز به تقلید چشمبسته از مسیر دانشگاه افتاده است. مسیری که نشان میدهد که چگونه از «ساختن فرم» خاص خود عاجز مانده است. فرمی که با تاریخ، داشتهها، سرمایهها و منابع فرهنگی چند صدسالهاش نسبی داشته باشد و به صورتی «اجتهاد»ی، این بار نه در محتوا، که در فرم، خلاقانه ظهور کند.
♦️سؤال این است که این ساز و کار «مجلات علمی و پژوهشی» که در خود دانشگاه هم سالهاست شکست خورده و به خصوص در رشتههای علومانسانی، غالباً سهم و اثری در تولید دانش نداشته و اغلب تنها به کار ارتقاء و امتیاز و افزایش حقوق و تبدیل وضعیت و استخدام و هیأت علمی شدن دانشگاهیان آمده است، چطور به حوزههای علمیه هم سرایت کردهاست. آیا جز این است که علاقمندی حوزویان به این مجلات، نشان از تمایل پیدا و پنهان آنان به کسب امتیازات مالی و مادی و ارتقاء، چه در نظام دانشگاه و چه در نظام حوزوی اداری شده دارد؟
♦️سرایت و ظهور و گسترش این نشریات در حوزه، تکهای از پازل بزرگتر فاجعهآمیز «دانشگاهی شدن»، «شبه دانشگاهی شدن»، رقیق شدن و «اداری شدن» حوزه است. فرآیندی که مصادیق و عواقب دردناکش برای جامعه ایران و خود حوزه - اگر حوزهای ریشهدار در پنجاه سال آینده باقی بماند- را در کتاب «پل تا جزیره» شرح دادهام.
♦️آیا حوزه، حتی اگر بنای تقلید و گرتهبرداری دارد، نمیتواند از جنسهای با کیفیتتری در علومانسانی نظیر نشریات جریان روشنفکری چون «بخارا» و «نقد آگاه» و تجربیات موفقی چون «ارغنون» تقلید کند؟ نشریاتی که بی استفاده از دوپینگهای بیمعنایی چون امتیازات علمی و پژوهشی، با اتکاء به ساز و کارهای سرمایههای نمادینی چون مشارکت اندیشمندان اصلی این جریان و تداوم زمانی و دقت در محتوای منتشره و مواردی مانند آن، به جریانسازان واقعی روشنفکری و دانش انسانی در ایران بدل شوند؟
♦️آیا حوزویان جز با اتکاء به تجربهی شکستخوردهی «نشریات علمی و پژوهشی» در علوم انسانی دانشگاهی، لااقل امکان تقلید از تجربیات موفق «بخارا»گونه در علوم انسانی روشنفکری را ندارند؟ آیا حوزویان و عالمان حوزوی - دانشگاهی (نه «دکتر حجتالاسلامهای بروکرات») نمیتوانند گرد همآیند و بینیاز از به کارگیری ساز و کار امتیازات ساختگی علمی و پژوهشی و ضریب و ارتقاء، نهادی مطبوعاتی را ایجاد کنند که انتشار هر متن و مقالهای از هر طلبهای در آن، افتخاری برای وی تلقی شود و به جای فرار سرمایههای حوزوی به دانشگاه، میدان حوزوی را تقویت کند؟ آیا مصطفی محقق داماد و فیرحی و شبیری و رسول جعفریان و اساتید زن دانشور حوزوی و سایر اندیشمندان دردمند حوزوی که خود بخشی از سرمایههای حوزه و دانشگاه را شکل دادهاند، نمیتوانند «بخارایی حوزوی»بیافرینند؟ آیا نمیتوان به نشریهای علمی و حوزوی و دو زبانه با مشارکت حوزههای نجف و قم فکر کرد که نه به اتکای تجربیات شکستخوردهی غالب نشریات علمی و پژوهشی دانشگاهی، که با اتکاء به سرمایههای نمادین خود، چشم و چراغ و افتخار حوزه باشد؟ قطعاً میشود. «عندلیبان را چه پیش آمد هزاران را چه شد»؟
♦️آیا حوزویان - نه مقامات رسمی و اداری حوزوی - که طلاب دغدغهدار و حوزویان تربیت شده در سنتهای حوزوی، توان استفاده از ساز و کارها و سرمایههای ارزشمند و ریشهدار این نهاد را از دست دادهاند؟ آیا خلاقیت و توان حل مسأله در حوزه برای ساختن فرمهای خاص این نهاد از دست رفتهاست؟
♦️صد حیف بر این آوردهی تمدنی که ذره ذره، در آفتاب تموز سیاست و تمنیات اقتصادی و خلاء اعتماد به نفس حوزویان امروز و تعلل طلاب و حوزویان دردمند و دانشمند آب میشود. صد حیف... «خلق را تقلیدشان بر باد داد»...
#آسیب_شناسی
#نظام_آموزشی
#دانشگاه
#مجله
#پژوهش
@daghdagheha
💠#معرفی_کتاب «تکوین نهاد مرجعیت تقلید شیعه» اثر محسن صابریان
♦️کتاب، متکفل بررسی تحولات روحانیت شیعی در دوران متأخر، با تأکید بر تحولات اجتماعی این نهاد است و روند تحولات نهاد روحانیت در سایه تحولات نهاد مرجعیت ذیل تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی ایران، از آغاز قاجار تا پایان دوره پهلوی اول در ۱۳۲۰ را، بررسی میکند.
♦️نگارنده، بر پایه نظریه عمومی دیوانسالاری، روندهای تمرکزیافتن نهاد دین را به موازات نهاد دولت، بازنمایی کرده و در نهایت تغییرات کارکردی نهاد روحانیت با تمرکز بر مرجعیت، در طول این ۱۵۰ سال، برمبنای نظریه عمومی دیوانسالاری بازنمایی شده است.
♦️نویسنده در این پژوهش تلاش کرده تا نشان دهد، به همان میزانی که برخی ضرورتهای فقهی مقوم شکلگیری نهاد مرجعیت بودهاند، ضرورتهای سیاسی و اجتماعی نیز - همسنگ آن و یا حتی پررنگتر از آن- اهمیت داشتهاند.
♦️در این کتاب اشاره شده است که پژوهش دربارۀ مرجعیت، نیازمند شناخت مفاهیم رقیب نیز هست، این مفاهیم میتوانند اصل مرجعیت و یا معانی مقوّم آنرا مورد هجوم قرار دهند. به نظر میرسد، مفهوم مدرن علم مفهومی است که عنصر مقوّم مرجعیت، یعنی مفهوم تاریخی علم را که مربوط به سنت اسلامی شیعی است، هدف قرار میدهد و حذف معنای تاریخی علم، از عرصۀ فرهنگ، بنیانهای معرفتی مرجعیت را نیز متزلزل میسازد.
♦️این کتاب در چهارفصل «چارچوب پژوهش»، «از قراء تا مراجع: شکلگیری نهاد مرجعیت تقلید»، «نهاد روحانیت در دورة قاجار»، «نهاد روحانیت در دوره پهلوی اول» تدوین شده است.
-سایت فرهنگ، هنر و ارتباطات
@daghdagheha
💠«حج سیاسی» یا «حج سیاستزده»؟
🖊احمد نجمی
🔸بیانات روز گذشته رهبر معظم انقلاب در دیدار با مسئولان برگزاری حج و تاکید ایشان بر سیاسی بودن این فریضه مورد توجه بسیاری قرار گرفت. چراکه اخیرا از برخی مراجع عظام تقلید نقل شده بود که« نباید حج را سیاسی کرد». متاسفانه برخی رسانهها در شبکههای اجتماعی نیز بدون دقت نظر، این دو دیدگاه را در تعارض و تقابل هم ارزیابی کردند!
🔸با نگاهی دقیق به مبانی رهبر معظم انقلاب در خصوص تکلیف سیاسی در اسلام ضرورت بینش، دانش و داشتن تحلیل سیاسی امری ضروری است. برای نمونه ایشان همواره بر سیاسی بودن فضای حوزه و دانشگاه به معنای داشتن فهم و بینش سیاسی تاکید کردهاند اما به همان میزان نسبت به «سیاستزدگی» حوزه یا دانشگاه هشدار دادهاند.
🔸در بحث حج نیز سیاست دو معنا و جایگاه دارد. هویت سیاسی حج به معنای یک فریضهای که هدف اصلی آن بیدار کردن مسلمانان در قبال ترفندهای دشمنان و ایجاد اتحاد و همدلی در یک کنگره سالانه، کاملا مورد اتفاق همهی مراجع و بزرگواران است. اما آنچه که اخیرا برخی از مراجع تقلید بویژه حضرت آیتالله جوادی آملی هشدار دادند جلوگیری از «سیاستزدگی» در فریضه حج است. چرا که عربستان و برخی از کشورها تلاش میکنند حج را تحت تاثیر روابط سیاسی فیمابین قرار دهند.
🔸 عدم صدور ویزای حج به حجاج یمن، سوریه و قطر نمونه بارز آن است. بیان دقیق آیتالله جوادی آملی به خوبی این اصل را تبیین کردهاست:« باید موضوع حج را از مسائل سیاسی بین دو کشور جدا کنید، چون ما باید هر سال به مکه برویم . بنابراین اگر کسی رفت و سفارت عربستان را آتش زد ما آن را تقبیح میکنیم، زیرا هر چیزی راهی دارد. حج باید برگزار شود و نباید مسائل سیاسی را در آن دخالت داد، زیرا حج از جایگاه دینی برخوردار است و تعطیلبردار نیست و امیدواریم که امسال حج را به خوبی اقامه کنید»
🔸جالب اینجاست که آیتالله جوادی آملی در همین دیدار به تبیین هویت سیاسی حج پرداخته و به تفاوت برگزاری حج بعد از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی و پیش از آن اشاره کرد و یادآور شدند:«تفاوت این دو حج در این است که ما میخواهیم پیام انقلاب و خون شهدا را به جهانیان منتقل کنیم و این رسالت بزرگی است که بر دوش ما نهاده شده و باید از آن به خوبی بهره بگیریم.کعبه، حج و عمره با سخنرانیهای امام راحل شناخته شد و این انقلاب اسلامی بود که توانست حج را تفسیر کند»
🔸نگاهی به تاریخ گذشته نیز به خوبی نشان میدهد سیره امام خمینی و رهبر معظم انقلاب نیز تفکیک امر حج از بحرانهای سیاسی بین ایران و عربستان و منطقه است. پس از فاجعه خونین حج سال 66 که امام راحل فرمودند:« اگر از صدام بگذريم، اگر مسأله قدس را فراموش کنيم، اگر از جنايت هاي امريکا بگذريم از ال سعود نخواهيم گذشت...» در سال 67 ایشان دستور پیگیری مجدد اعزام حجاج را صادر کردند که با کارشکنی عربستان محقق نشد.
🔸بعد از حادثهی غمبار منا نیز همواره رهبر معظم انقلاب بر مقصر بودن کشور عربستان و ضرورت احقاق حق ایران تاکید کردند و از مسئولان حج خواستند از جهت حقوقی و رسانهای در سطح بینالمللی نسبت به ظلم عربستان روشنگری شود، اما با درایت ایشان تنها پس از یک سال مجدد برگزاری حج محقق شد.
🔸این دو نمونه نشان میدهد هویت سیاسی حج کاملا متفاوت از سیاسی شدن حج است.آنچه که رهبر معظم انقلاب و مراجع تقلید تاکید کردهاند نه تنها در تعارض با یکدیگر نیست بلکه دقیقا مکمل همدیگر است. تعجب اینجاست که چرا برخی رسانهها بدون تامل و بررسی سابقه تاریخی و حتی مطالعه کامل فرمایشات آیتالله جوادی آملی و سایر مراجع تقلید تنها به تیترهای ژورنالیستی اکتفا کردند.
♦️خلاصه کلام آنکه حج عبادتی با هویت کاملا سیاسی است و در عین حال نباید دچار سیاستزدگی شود.
@mobahesat
@daghdagheha
💠فقه و مسئلهای به نام آتانازی...
♦️چند وقتی بود یکی از بستگان مُسن ما سکته کرده و او را در بستر نگهداری میکردند، روز به روز حالش بدتر و علائم حیاتی او کاهش پیدا میکرد. روزهای آخر مثل یک تکه گوشت شده بود و از روی نبض متوجه زنده یا مرده بودن او میشدند، با سُرنگ از طریق بینی به او غذا میدادند و پوشک او را هم روزانه عوض میکردند.
♦️یکی از نوههای جوان خانواده ایشان پرسیده بود آیا واقعا ما وظیفه داریم به هر زجری برای پدر بزرگ و خودمان، ایشان را زنده نگهداریم؟ و این صحبت، موجب ناراحتی پدر و دیگران شده بود.
♦️همین سوال سالها بعد از وفات پدر بزرگم برای من نیز وجود داشت؟ پدر بزرگم بعد از مدتها بستری بودن در خانه و زخم بستر و مشکلات فراوان، وقتی سکته دوم را روی سکته اول زد، چند روز آخر زندگی را در بیمارستان سپری کرد.
♦️در بیمارستان، با اینکه چند روز بود هیچ تکانی نخورده بود و تقریبا یک روز بود، حتی لبهایش را هم تکان نداده بود، وقتی پرستار خواست درون بینی او لوله وارد کند، آنقدر بر او سخت شد که هرچه توان داشت جمع کرد و دست پرستار را گرفت. در بیمارستان لباسهایش را در آورده و از این تخت روی آن تخت میبردند و با زور دستگاهها و لولههای متعددی که به او وصل بود با هزینه بسیار زیاد ۳ یا ۴ روز دیگر زنده ماند.
♦️وقتی خانواده آن آشنایمان مسأله پیش آمده را با من مطرح کردند، اگرچه برایشان تلخ بود ولی قبح سوال آن جوان را شکستم و بحث را با اشاره به بحث آتانازی، مطرح کردم.
✅ آتانازی در فارسی «خوشمیری»، «مرگ آسان»، «به مرگی»، «مرگ با وقار»، یا «مرگ بدون بیحرمتی» نیز گفته شده و بر سه قسم است:
۱_ نوع فعّال که با تجویز داروی کشنده از طرف پزشک به زندگی بیمار خاتمه داده میشود.
۲_ نوع انفعالی، به صورت خودداری از ادامهی مداوا و زنده نگاه داشتن بیمار محتضر.
۳_ نوع غیر مستقیم که با قرار دادن داروهای به مقدار زیاد در دسترس بیمار تا بیمار شخصاً به زندگی پررنج خویش پایان دهد.
✅ از مراجع سوال شده است که حکم آتانازی در هر یک از حالات مذکور چیست؟
🔹امام خامنهای میفرمایند:
👈حفظ محتضر و تأخیر مرگ او واجب نیست، بنابراین قسم دوّم مانع ندارد. ولی هر کاری که موجب مردن او باشد، مثل دو قسم دیگر جایز نیست.
🔹آیتالله مکارم میفرمایند:
👈تا آن مقدار که امید به بازگشت حیات دارد، در صورت توان درمان را ادامه دهد و بیش از آن وظیفه ای ندارد، ضمن اینکه اگر یقین به عدم بازگشت دارد، میتواند وقتی مواد دستگاه تمام شد از ادامه آن بپرهیزد ولی قطع دستگاه جایز نیست.
♦️جدا از مسأله هزینهها بسیار زیاد، صرف رنجهای بسیاری که افراد طی مراحل درمانی خود میکشند و شرایط برای آنها از جهات مختلف پوشش، نظافت و... بسیار سخت میشود و نیز عمومیت داشتن این مسأله برای بسیاری از خانوادهها، موجب ضرورت پرداخت بیشتر به این مسأله است.
♦️یکی از دوستان طلبه میگفت:
👈«حفظ حیات مؤمن واجب است و این محل اجماع همه فقها است و این حرفها که جان انسان را با مسائل مادی میسنجند از نگاه غرب و تاثیرات آن نتیجه شده است.
بارها شده است که افرادی به کُما رفتهاند ولی بعدا دوباره به حیات طبیعی برگشتهاند، افرادی سکته کردهاند و به شرایط شبیه احتضار رسیدهاند ولی برگشته و به حیات خود ادامه دادهاند و خلاصه بحث آتانازی برگرفته از فرهنگ غربی است و بر اساس مبانی ما حرام است.»
♦️بنده میگفتم: اگرچه عنوان آتانازی از غرب گرفته شده و اگرچه مسائل مادی بسیار زیاد و سختیهای آن موجب توجه بیشتر ما به این مسأله شده است اما زاویه نگاه ما به این مسأله از جهت امور مادی نیست و اتفاقا کسانی در نقد اندیشه غرب وقتی از زاویه ما به بحث ورود میکنند، خلاف نتیجه شما را میگیرند.
♦️نگاه غربی همه چیز انسان را این دنیا میداند و به هر سختی و حقارتی حاضر است، هر کاری کند تا چند روز زندگی خود در دنیا را طولانیتر کند، اما نگاه اسلامی وقتی دنیا را مقدمهای برای آخرت میبیند و نگاه استقلالی به دنیا ندارد برای ماندن در دنیا حاضر به تحمل هر حقارتی نیست. بسیاری از ماجراهایی که برای بیماران محتضر در بیمارستانها رخ میدهد دون شأن انسان است. به طور مثال استاد طاهر زاده که از اساتید قوی نقد غرب میباشند در کتاب "هنر مردن" در مورد برخی بیماران سرطانی مطالبی با همین مضمون را میگویند.
✅ باید دقت داشت بحث ما مربوط به تمام موارد "آتانازی" نیست بلکه در مورد کسانی است که عرفا امیدی به بازگشتشان نباشد و صرفا برای چند روز حیات نباتی بیشتر بخواهیم، به هر شکل آنان را نگهداریم و در استفتاء مذکور از فقها نیز با تفصیل مذکور آن مورد جایز دانسته شده بود.
-به نقل از کانال شرح حال
@daghdagheha
💠 #معرفی_کتاب
🔸كتاب «جايگاه دين در سينمای دينی پس از انقلاب» به قلم محسن گودرزی توسط انتشارات نقد فرهنگ منتشر شده است.
♦️اين كتاب با در نظر داشتن عواملی نظير:
👈نقش برجسته رسانه ها؛
👈نقش آفرينی و دغدغه نهادهای مسئول در خصوص دينداری جامعه؛
👈رويكرد نهادهای دینی در استفاده از مديوم سينما؛
👈تاثيرپذيری دين سينمايیشده از بافت اجتماعی و تاثيرگذاری بر آن؛
و
👈تضادهای به وجود آمده ميان #دين_نهادی و #دين_رسانهای شده؛
به دنبال ارائه دركی صحيح از نحوه بازنمايی دين در سينمای پس از انقلاب است.
♦️نويسنده در این اثر كوشيده است تا شناختی كامل از مفاهیم و مقولات گوناگون دين در سينمای پس از انقلاب ارائه نموده و سپس نحوه بازنمايی آن مفاهیم را در پیش روی مخاطب قرار دهد.
#معرفی_کتاب
#دین
#سینما
#رسانه
#فرهنگ
@daghdagheha
هدایت شده از دغدغههای حوزوی
💠تبرئه کردن حوزه، غفلت بزرگ!
🖋هادی چیتساز
♦️فرض کنید وضع اقتصادی مملکت بدتر از این شود؛ شرایط تولید بسیار سخت تر، دلال بازی راحت تر، فروشگاه های زنجیره ای هر روز بیشتر از دیروز، قیمت خرید و فروش و اجاره ملک به آسمان برسد، رشوه و رانت سر به فلک بگذارد، هزینه تحصیل نفس گیر شود، درد هزینه درمان برای بیماران قابل تحمل نباشد و... .
🔺 اما عکسالعمل حوزویها (وضع موجود):
🔸بزرگان: ۱. به مسئولان تذکر داده ایم. ۲. تکرار راهبردهای کلی نظام.
🔸ائمه جمعه: ۱. همه چیز تقصیر مدیریت مجلس و دولت است. ۲. تکرار راهبردهای کلی نظام.
🔸منبری های معروف و به اصطلاح انقلابی: ۱. تقصیر خودتان است که کاندیدا یا نماینده ای که ما گفتیم، انتخاب نکردید. (خربزه خوردید، پای لرزش بنشینید.) ۲. تکرار راهبردهای کلی نظام.
🔸کانالها و سایتهای حوزوی: ۱. مشغول قر زدن و سوتی گرفتن از دولت و مجلس فعلی. ۲. تکرار راهبردهای کلی نظام.
♦️اما وظیفه حوزه (وضع مطلوب):
۱. تحقیق و تدوین طرح های اقتصاد اسلامی؛
۲. ارائه راهکارهای عملی برای راهبردهای کلی نظام؛
۳. تربیت نیروی کارآمد؛
۴. پیگیری جدی از راه های قانونی برای تصویب و اجرائی شدن طرح ها؛
۵. مطالبه گری فراگیر رسانه ای و تبلیغی حوزوی ها برای اجرائی شدن طرح ها در صورت عدم تمکین مجلس و دولت.
🔹پ.ن ۱: هر صنفی باید وظیفه خودش را صحیح و کامل انجام دهد تا مشکلات حل شوند. انتقاد حوزویان در جای خودش لازم است، اما مهمتر و قبل از انتقاد، حوزوی ها باید به نیازهای نظام پاسخ علمی دقیق داده و نیرو تربیت کنند.
🔹پ.ن ۲: اشکال حوزه این است که در مشکلات اقتصادی و فرهنگی و غیره، خودش را تبرئه کرده و تقصیر را از دیگران می داند. در حالیکه انتقاد اصلی به حوزویان است که به جای عمل به وظیفه اصلی، به کارهای درجه چندم روی آورده و نتوانسته اند از ظرفیتهای انقلاب در راستای اجرای اسلام محمدی استفاده کنند.
#آسیب_شناسی
#حوزه_علمیه
#جامعه
#مسئولیت
-به نقل از کانال @manahejj
@daghdagheha
💠پیامد های تصویب ممنوعیت ازدواج زیر ۱۸ سال
🖋سینا کلهر
🔸۱. اگرچه پیش بینی رفتار نمایندگان مجلس دشوار است اما اگر اتفاق خاصی نیفتد، به احتمال زیاد مجلس روز یکشنبه، طرح ممنوعیت ازدواج زیر ۱۸ سال را تصویب خواهد کرد. پیش از این نیز ۱۵۱ نماینده مجلس به یک فوریت این طرح رای داده بودند.
🔸۲. هدف طرح جلوگیری از ازدواج کودکان است و از آنجایی که کودکی ۱۸ سال تعریف شده است، طرح تلاش می کند با غیر قانونی اعلام کردن ازدواج های دوره کودکی، با این پدیده مقابله کند. آیا قانون می تواند رفتار مردم و فرهنگ ها و سنت ها را تغییر دهد؟ به خصوص در مناطقی که نه خود قانون حضور دارد نه مامور قانون؟ پاسخ نمایندگان مجلس مثبت است! قانون می تواند.!
🔸۳. این تصمیم چه موفق باشد چه نباشد( که شواهد مختلف نشان می دهد که نخواهد بود) بر سایر ابعاد زندگی اجتماعی ایرانیان نیز در میان مدت و بلند مدت تاثیر خواهد گذاشت. نمایندگان مجلس می گویند این تاثیرات چندان قابل توجه نیستند. اما طرح به طور مستقیم باعث تغییراتی در موارد زیر خواهد شد:
🔹 الف_ کاهش محسوس تعداد ازدواج های رسمی
طبق برآوردهای انجام شده تصویب طرح حداقل باعث کاهش ۱۰۰ هزار نفری تعداد ازدواج های کشور خواهد شد. روی دیگر این کاهش افزایش بسیار زیاد تعداد ازدواج های غیر ثبتی و غیر رسمی در کشور است. این کاهش شدید و ناگهانی در کنار نرخ رشد منفی ازدواج در کشور می تواند اثرات مخرب مضاعفی نیز بر فرهنگ تشکیل خانواده داشته باشد.
🔹ب_ تقویت زمینه های رفتارهای ناهنجار جنسی
با توجه به میانگین بلوغ جنسی در جامعه که در سنین ۱۲ تا ۱۳ سالگی اتفاق می افتد، ممنوعیت رسمی ازدواج در کشور در همه مناطق جغرافیایی و برای همه گروهها، به معنای سوق دادن غیر مستقیم جامعه به رفتارهایی غیر از ازدواج برای پاسخ به نیاز جنسی است. افزایش آمار دوستی با جنس مخالف، خود ارضایی و همجنس گرایی دور از انتظار نخواهد. جدا از این که این ممنوعیت به نوعی به رسمیت شناختن غیر رسمی این نوع رفتارها در برخورد با غریزه جنسی است.
🔹ج. تاثیر منفی بر نرخ باروری و فرزند آوری
فرهنگ خانواده در جامعه ایران فاصله ۳ تا ۴ ساله میان ازدواج و فرزندآوری را پذیرفته است. با در نظر گرفتن فاصله ۳ تا ۵ ساله میان فرزندان، طرح تاثیر مستقیمی بر نرخ باروری و فرزندآوری در جامعه خواهد داشت.
🔹د. آسیب پذیر ساختن بیشتر دختران
طرح ممنوعیت ازدواج به نحو متناقضی در همان حال که تلاش می کند از دختران در سنین پایین حمایت کند، در همان حال با ممنوع کردن ازدواج قانونی و زمینه سازی برای ازدواج های غیر رسمی غیر ثبتی، آنها را در خطر وارد شدن به روابط زوجیت بدون ضمانت های حقوقی قرار می دهد. به این ترتیب در حالی که در ازدواج های سابق ضمانت های حقوقی برای مهریه، نفقه و... وجود داشت غیر ثبتی شدن این ازدواج ها باعث محروم شدن فرد از این حقوق و آسیب پذیری بیشتر آنها خواهد شد. به خصوص همان طور که گفته شد عمده این ازدواج ها در مناطقی است که نه قانون حضور دارد و نه ابزارها و زیر ساخت های قانونی.
♦️راه حل های جایگزین
هیچ کس با ازدواج اجباری موافق نیست. نه در شرع اعتبار دارد نه عقل و اخلاق آن را می پسندد. فروش و معامله افراد به خصوص کودکان با پوشش ازدواج نیز نه تنها به لحاظ اخلاقی مذموم است بلکه به لحاظ حقوقی نیز جرم محسوب می شود. اما در میان ۸۵ میلیون جمعیت مواردی از این جرایم مشاهده می شود. برای مقابله با آن چه باید کرد؟ آیا باید امکان ازدواج را از همه افراد در همه مناطق و فرهنگ ها با شرایط جسمی و عقلی مختلف سلب کرد؟ کاری که طرح مجلس می کند یا ابزارهای سیاستی منعطف تر، موثر تر و کارآمد تری هم وجود دارد که طرح مجلس با لج بازی نسبت به آن بی اعتناست.
دختر و پسر روستایی که در ۱۲ سالگی به بلوغ رسیده، نه امکان تحصیل دارد و نه در مواردی انگیزه آن را، باید تا ۱۸ سالگی در محیط روستا و در خانه پدر بنشینند تا زمان قانونی ازدواج آنها برسد؟ آیا اساسا چنین چیزی می تواند ممکن باشد؟
با توجه به این که عمده ازدواج های پرمساله در خانواده های دارای اعتیاد، فاقد شغل و فقیر اتفاق می افتد که عموما پدر و مادر صلاحیت و توان نگهداری از فرزند را ندارند، به جای طرح مجلس که باعث می شود فرزندان مدت زمان بیشتری این محیط پر خطر را تحمل کنند، راهکار جایگزین تدوین بسته حمایت مالی و اجتماعی از این افراد در کنار اصلاح رویه های تشخیص اهلیت برای ازدواج در قوه قضاییه است.
در غیر این صورت و در صورت تصویب طرح بعد از گران شدن افسار گسیخته مسکن به عنوان شرط اساسی تشکیل خانواده و هزینه های ازدواج و دشواری شغل و قدرت خرید پایین اقتصادی افراد، طرح ممنوعیت ازدواج می تواند حلقه دیگری از ناکارآمد شدن کامل سیاست جنسی در جامعه و تضعیف بیش از پیش سیاست ترویج ازدواج دایم باشد.
-به نقل از کانال نویسنده
@daghdagheha