eitaa logo
دوتا کافی نیست
46.6هزار دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
1.3هزار ویدیو
31 فایل
کانالی برای دریافت اخبار مهم و نکات ناب در زمینه فرزندآوری، خانواده و جمعیت (دوتا کافی نیست، برگزیده دومین رویداد جایزه ملی جمعیت در بخش رسانه) ارتباط با مدیر @dotakafinist3 تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/3841589734Cc5157c1c6e
مشاهده در ایتا
دانلود
بعضی ها گمان می‌كنند در دستگاه خدا هم می‌شود زرنگی كرد، خيال می‌كنند اگر يك نمازی بخوانند و روزه ای بگيرند و محاسن بگذارند و انگشتر عقيق در دست كنند، اهل بهشت هستند و ديگر هر كاری كردند مهم نيست! هر چقدر هم ظلم و ستم و ناحقی بجا آورند، مهم نيست! متاسفانه بعضی از متدينين، اعمال نيك خود را با گناهان از بين می‌برند! تا از مسجد و هيئت به منزل می‌آيد با همسر وفرزندان بدخلقی می‌كند و تن آنها را می‌لرزاند! به مومنين تهمت می‌زند و غيبت می‌كند! و... عزيزان سيئات با حسنات نمی‌سازد و آنرا از بين می‌برد! بايد خيلی مواظب اعمال خود باشيم. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
برای خدا... روزی جوانی را در عالم برزخ ديدم كه به من می‌گفت وقتی اينجا آمديد می‌فهميد هر نَفسی كه به غير ياد خدا [و برای غیر خدا] كشيديد، ضرر كرديد. كار برای خدا بكنيد. قيمت شما همان است كه می‌خواهيد. اگر خدا را بخواهيد، قيمت‌تان خداست و اگر دنيا و خودخواهی را بخواهيد همان مقدار. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۷۰۱ بنده در یک خانواده ۷ نفری زندگی میکردم ۴ برادر و خودم تک دختر هستم و خواهر ندارم، با پدر مادرم. بهمن ۷۴ ازدواج کردم در کمال سادگی در منزل پدر شوهر و مادر شوهرم، بدون امکانات اون زمان حتی یک حمام نداشتم به حمام عمومی داخل روستا میرفتیم یک سال نیم بعد از ازدواج باردار شدم. و در اردیبهشت ۷۷ پسر اولم بدنيا آمد. و با آمدن پسرم یک آشپزخانه و یک حمام ساختیم. الحمدوالله خانواده همسرم بخصوص مادر شوهر بسیار خوبی داشتم. مثل مادر کمک حالم بود. بعد از ۵ سال بچه دومم را باردار شدم، در زمان بارداری بسیار آرامش داشتم و مادرشوهرم برای بدنيا آمدن بچه من روز شماری می‌کرد. اینقدر باهم خوب بودیم که شاید هیچ کس باور نکنه بهتر از مادر خودم بهم می‌رسید و کمکم می‌کرد. در روز ۱۹ تیرماه ۸۱ درست وسط ماه نهم بارداری من ظهر روز سه شنبه برای ما میهمان آمد فامیلهای مادر شوهرم بودند. بعد از خوردن نهار اونها رفتند. و مادر شوهرم بهم گفت من میرم مسجد سر کوچه نماز ظهرم را میخونم و میام حمام را گرم کن برم دوش بگیریم. منم گفتم چشم پس تا شما بیای منم یه سری میرم خونه مادرم و میام. رفتنش همان و دیدار به قیامت افتادنش همان، در کمال‌ ناباوری مادر شوهر عزیزم بعداز نماز میره خونه دخترش توی کوچه کنار مسجد و حالش بد میشه و به دامادش میگه یکم رگهای شانه منو بگیر همون جا تموم کرد.😭😭 وقتی برگشتم توی راه یه نفر ازم پرسید مادرشوهرت چش بوده.!!! گفتم چیزیش نیست، رفته مسجد و بیاد خونه.... خلاصه بدترین لحظه زندگی من اون روز بود و دیگه آرامش تمام شد و گريه هاي شبانه روز خوراکم شده بود. ۱۲ روز بعد از فوت مادر شوهرم بچه ام به دنبا اومد. بخاطر استرس و نگرانی‌های اواخر بارداری پسرم که بدنيا آمد خییلی زیاد بی تابی می‌کرد، آنقدر که نه شب داشتم و نه روز، امانم را بریده بود. ماه دومش بود برای ختنه کردنش بردم پیش دکتر اما بازم بخاطر گریه های زیاد و دست و پا زدن های بسیار زیاد خونریزی کرد. در یک روز بارانی برق قطع شده بود. ماه رمضان بود و ماشین هم نداشتیم چند جا رفتیم تا تونستم با یه ماشین ژیان تا به درمانگاه و اورژانس نزدیک ببرمش. تا ساعت ۱۲ شب از پسرم خون رفته بود، هر جا بردم قبولش نکردند. تا اینکه به بیمارستان رسیدم یه تکنسین بدادم رسید و موقت خونش را بند آورد.تا ۴۰ روز دستم بهش بند بود تا دوباره ختنه شد. بگذریم. در سال ۸۴ فرزند سومم را باردار شدم، اونم پسر شد. الحمدوالله هر سه پسر و سالم و در اون زمان سخت گیری های بسیار زیادی برای کنترل‌ جمعیت میشد. از بس خانه بهداشت هر روز زنگ میزد، شوهرم راضی شد بره و وازکتومی انجام بده. ولی خیلی زود بسیار پشیمان شدم. الان ماشاالله پسر اولم را عقد کردم. پسر دومم تازه‌ از سربازی آمده و به سلامتی پسر سومم برج ۱۱ همین سال باید به سربازی بره. نکته جالب توجه این است که با پشيماني زیاد که دختر ندارم خواهر هم که نداشتم همسرم را راضی کردم رفتیم با هزینه تقریبا زیاد عنل برگشت رو انجام دادیم و الان در سن ۴۳ سالگی و همسرم ۵۰ ساله در حال اقدام به بارداری هستم. التماس دعا دارم از همه شما و ازتون می‌خوام تا فرصت های طلایی زندگی تون را دارید و مثل من از دست ندادید، بچه بیارید. تا مثل من پشیمان نشوید. امیدوارم تجربه من تلنگری باشد برای همه مادران جوان عزیز... کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
📌فقط نگاه پشت سری...🥲 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
مرحوم آیت‌الله حاج آقا حسین قمی رضوان الله علیه بسیار مقید بود که در الفاظ خودش حتی یک مبالغه هم نباشد. قرار بود یک تلگراف تسلیت به شخصی بدهد. در متنی که به ایشان برای امضا دادند نوشته بود: «با کمال تأسف ...» ایشان گفت: من کمال تأسف ندارم، چرا می‏‌نویسید کمال تأسف؟! این دروغ است. دروغ را تعارف هم نباید کرد. 📚 پانزده گفتار، ص۱۸۴ کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
👌 «فرزند بیشتر، زندگی شیرین تر» کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
دست بوس پدر و مادر... از راه که می‌رسید، پدر را می‌برد حمام. خودش لباس‌های پدر را می‌شست. می‌نشست کنار بابا، دست‌های چروکیده‌اش را نوازش می‌کرد و می‌بوسید. جوراب‌های پدر را می‌آورد و موقع پوشاندن، لب‌هایش را می‌گذاشت کف پای پدر. مادر هم که در بیمارستان بستری بود، از سوریه که آمد بی‌معطلی خودش را رساند بیمارستان. همین که آمد توی اتاق، از همه خواست بیرون بروند؛ حتی برادر و خواهرها. وقتی با مادر تنها شد، پتو را کنار زد. دستش را می‌کشید روی پاهای خستۀ مادر. حالا که صورتش را گذاشته بود کف پای مادر، اشک‌های چشمش پای مادر را شست‌وشو می‌داد. کسی از حاج‌قاسم توصیه‌ای خواسته بود. چند بندی برایش نوشت که یکی‌اش احترام به پدر و مادر بود: «به خودت عادت بده بدون شرم، دست پدر و مادرت را ببوسی. هم آن‌ها را شاد می‌کنی، هم اثر وضعی بر خودت دارد.» 📚 سلیمانی عزیز کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۷۰۲ ما یه خانواده ۵ نفره ی اجاره نشین بودیم. خواهر بزرگم ۱۲ ساله، من ۷ و برادرم ۳ ساله. حدود سال ۷۳ بود.یادمه یه روز مادرم با خوشحالی به پدرم گفتن که باردارن. اما پدر بخاطر شرایط نامساعد اقتصادی و مسکن، گفتن با این وضع، مخارج یه بچه دیگه رو نمیتونیم برسونیم، باید سقطش کنی! از پدر اصرار و از مادر انکار تا اینکه رفتن برای معاینه و متوجه شدن نه یکی که دوقلو باردارن. یه دختر و یه پسر. ذوق بی حدی داشتن. وقتی به پدرم گفتن، پدرم یک آن انگار به خودشون اومده باشن، رفتن سر سجاده، نماز خوندن و با نهایت خشوع ، استغفار کردن و طلب عافیت برای مادرم و فرزندان شون! اون ایام تو مدرسه اینطور به ما تفهیم شده بود ک هرکس بچه‌های بیشتری داشته باشه، بی فرهنگه و چقدر اذیت میشن و...!!! منو خواهر بزرگم هم علاقه چندانی به پذیرش خواهر و برادر جدید نداشتیم. اما حالا چقدر از تعداد زیاد خواهر و برادرهامون احساس خوشی میکنیم. همین خواهر و برادر جدید شدن همدم و همراه تک تک ما. خواهر جدید (البته الان ۲۸ سالشونه) بقدری کمک حال ما شد که گاهی بچه‌ها مون بهش میگن مادر دوم، 🌷به لطف خدا خودش هم صاحب یه دختر و پسر دوقلو شده و با اینکه زندگی ساده طلبگی و اجاره نشینی دارن، قصد دارن در آینده نزدیک، سهمی در جهاد فرزند آوری داشته باشن. برادرم هم که قل دوم بود، (به تازگی ازدواج کردن) هربار زنگ میزنه احوالپرسی و طوری با عشق و محبت صحبت میکنه که همه خستگی هامون در میره.🌷و الان تمام شور و نشاط خونه به وجودشون بسته س. چهار سال بعد از تولد دوقلوهای خدا خواسته ی خانواده، ما بالاخره بعد از سالها خانه به دوشی، در نقطه عالی شهر خانه خریدیم، به همت پدرم و وام و کمک‌های فداکارانه مادرم (هم تمام طلاهاشونو فروختن و هم الحق خانم قناعت پیشه ای بودن )... هنوز قسط و بدهی پرداخت میکردیم اما خاطرمون جمع بود که الحمدلله منزل برای خودمونه و این قسمت شیرین ماجرا بود. چند سال بعد هم صاحب ماشین شدیم. چیزی که فقط در رویا می‌دیدیم. اوضاع مالی به مرور و کم کم خوب شد اما تقدیر الهی بر این شد که مادر با ابتلا به سرطان جمع ما رو ترک کنن. ایام درمانشون از سخت ترین روزهای زندگی ماست. هر هفته همراه پدر برای شیمی درمانی به تهران میرفتن. به امید بهبودی حاصل شد اما وقتی دکترها گفتن شش ماه بیشتر زنده نمی مونن، هر بار با جدیت به منو خواهر بزرگم سفارش میکردن که: حتما همسر خوبی برای بابا انتخاب کنید، شما که رفتید سر زندگیتون مبادا تنها بمونه. مادر رفت، من حدودا ۲۱ سال، برادر کوچکترم ۱۷ و دوقلوها ۱۳ ساله. یکسال بعد من ازدواج کردم و کارهای خونه تماما به گردن پدر و خواهر کوچکم افتاد. ایامی که پدر منزل بودن تمام کارهای خونه (پخت و پز و نظافت و..) با ایشون بود و موقعی که سر کار بودن ،طفلک خواهرم از مدرسه که میرسد، می‌رفت توی آشپزخونه و غذا می‌پخت. شرایط واقعا سختی بود. یک و نیمسال بعد از فوت مادر، برای پدر رفتیم خواستگاریِ یکی از خانمهای فامیل.. خانم مهربونی که قدم به قدم تو خوشی و ناخوشی، همراه پدر هستن و همیشه شرایط دور همی های ما رو فراهم میکنن. البته اوایل تفاوتهایی وجود داشت که ممکن بود باعث ناراحتی طرفین بشه، ولی خب به مرور با هم کنار اومدیم. نسبت به هم و خواسته ها و رفتارهای هم شناخت پیدا کردیم. ایشون فرزندی نداشتن. بعد از ازدواجشون وقتی متوجه شدن باردار هستن خیلی معذب بودن. ما هم اولش خیلی حس خوبی پیدا نکردیم، بخاطر شرایط روحی که از نبود مادر داشتیم. اما بعدا وقتی منطقی به قضیه نگاه کردیم حق دادیم وقتی شرایط مادر شدن رو خدا بهشون داده، کمک کنیم تا ازش لذت ببره. دوره بارداری و زمان زایمان همراهیشون کردیم و لطف خدا شامل حالمون شد و در روز نیمه شعبان، یه برادر شیطون و مهربون دیگه به جمع مون اضافه شد. به شدت با معرفت. دایی کوچولویی که حالا ۱۲ سالشه. هم سن و هم بازی خواهر زاده هاشه. هر هفته به تک تک مون زنگ میزنه آبجی پس کی میایید؟ وقتی منزل پدری دور هم جمع میشیم. صدای خنده هامون و بازی‌های بچه‌هامون گوش محله رو پر میکنه. و این بزرگترین دلخوشی پدر و ماست. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شروع پرداخت تسهیلات ۲۰۰ میلیونیِ مسکن... 👈 این تسهیلات به فرزندان سوم به بعد متولد سال ١٣٩٩ نیز تعلق می گیرد. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
چه کسانی مشمول دریافت وام ٢٠٠ میلیونی مسکن فرزندآوری هستند؟ رئیس گروه اعتبارات بانک های تجاری اداره اعتبارات بانک مرکزی، با اشاره به ابلاغ دستورالعمل پرداخت تسهیلات مسکن تشریح کرد: براساس جزء سه بند الف تبصره ۱۶ قانون بودجه سال جاری تسهیلات قرض الحسنه ودیعه، ساخت و خرید مسکن برای خانوارهای فاقد مسکن که فرزند سوم آنها از ابتدای سال ۱۳۹۹ متولد شده است، تا سقف ۲۰۰ میلیون تومان و دوره بازپرداخت ۲۰ ساله تعلق می گیرد. دستورالعمل پرداخت تسهیلات مسکن (ودیعه، خرید و ساخت) به شعب منتخب ۶ بانک مسکن، تجارت، صادرات، ملت ، و پست بانک ابلاغ شده است و متقاضیان برای دریافت با مراجعه حضوری و ارائه و تکمیل مستندات می توانند در صورت احراز شرایط، تسهیلات را دریافت کنند. وی افزود: در قانون صراحتاً هر سه مورد تسهیلات مسکن شامل ودیعه، خرید و ساخت مشخص شده است و متقاضی می تواند برای دریافت هریک از انها با تکمیل مستندات اقدام کند. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075