eitaa logo
امام حسین ع
18.3هزار دنبال‌کننده
397 عکس
2هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
. ای قبله‌یِ عوالمِ بالا حسین جان ای شُعله شُعله آتشِ دلها حسین جان حٰا سین و یا و نونِ خدا ، یاحسین جان ماییم و هر نفس نفسِ ما حسین جان یک واژه است عزتِ دنیا حسین جان هرچه به دل به سینه به سَر داشتی علیست ذکری که در تمامِ سحر داشتی علیست نامی که در گشودنِ در داشتی علیست جانت علیست هرچه پسر داشتی علیست ای سر به پات رفته به مولا حسین جان چشمِ تو گَشت و از همه ما را خطاب کرد لطفش بلند باد که کارِ ثَواب کرد هرکس که بندگیِ تو را انتخاب کرد او را نگاهِ مادرت عالیجنات کرد گفتیم بعدِ حضرتِ زهرا حسین جان آشفته زُلفم و تبِ طوفانم آرزوست کنعانم آرزوست سُلیمانم آرزوست یک بار از لبِ تو حسن جانم آرزوست با خون رقم زنم که دو سلطانم آرزوست امشب بیا بزن رگِ ما را حسین جان مست است آنکه بر درِ میخانه ایستاد مرد است آنکه تا تَهِ پیمانه ایستاد سر نیست آن سری که رویِ شانه ایستاد در پایِ عشق جُز تو که مردانه ایستاد ؟ آن کیست غیرِ زینب کُبریٰ حسین جان تو میرسی و با تو خبرها یکی یکی لبخند میزنی به پسرها یکی یکی اُفتاده‌اند پیشِ تو سرها یکی یکی با ماه هاشمیت قمر ها یکی یکی عباسَ نوکرم شبِ فردا حسین جان شعرم رسیده است به اَبیاتِ آذری هَر کیم اِلَر مَحضَرِ آقامَ نوکری زهرا اِلَر خادِمَ عباسَ مادری زینب واری نَقَدَ اَبلفضلَ یاوری نقش اولدی روی بیرق سقا حسین جان ما پیر میشویم شبیهِ حبیبِ تو شبهای جمعه‌ایم پُر از بویِ سیبِ تو امشب سلامِ ما به لبِ بی نصیبِ تو ما را که کُشته است صدایِ غریبِ تو جان خواستی به چشم بفرما حسین جان @emame3vom دلی به سینه طپیدو دوباره شیداشد به عشق عشق گره های کورمان واشد دوباره چشم پراز شوروشوق دریا شد ببین دوباره زمین سفره دار بالا شد حضور کیست که میخانه ها زیاد شدند حسین آمدو دیوانه ها زیاد شدند به شوق آمدنی چشم آسمان تر شد وخودبه خود به هوایش دلم کبوتر شد همینکه کشتی اربابمان شناور شد وزید بوی خداو جهان معطر شد همینکه فجر درآغوش هل اتی خندید به شوق خنده ی او کل ماسوا خندید گرفته مرتبه فطرس به احترام حسین بلندمرتبه شد هرکه شد غلام حسین خدا علیک رسانده است درسلام حسین به کام ماست بهشتی که شد به نام حسین به ذره گر نظری طفل بو تراب کند به آسمان رودو کار آفتاب کند بهار با نفسش رخت سبز میپوشد برای بوسه به پایش فرشته میکوشد پیمبراز لب او شهد وحی مینوشد چرا که چشمه ی توحید محض میجوشد رسول در بغلش جان هل اتی را دید حسین آمدو تندیسی از خدارادید دوباره دست زمین را به آسمان دادند دوباره برسر هر مأذنه اذان دادند همینکه کرب و بلارا نشانمان دادند به خاک مرده به لطف حسین جان دادند به لطف خون خدا زندگی بهاری شد میان هررگ خلقت حسین جاری شد مسیرخانه ی او میشود مسیرنجات چه عاجزند به توصیف رتبه اش کلمات زلطف چشم حسین است چشمه های حیات هنوز تشنه ی لبهای اوست آب فرات به خاک زد قدم ازاو زمین مقام گرفت و از خدای خودش اختیار تام گرفت زمین به خاک قدمهای او تبسم کرد همینکه مرتبه اش دید دست و پا گم کرد بهشت خلق شد آن لحظه که تبسم کرد ودر نگاش خداراعلی تجسم کرد به لطف عشق دلم میهمان بالاشد حسین آمدو نعم الامیر دنیا شد .
. کرببلا نبودم حیف / داغش توو سینه م مونده ولی همه روضه ها رو / زینب برا من خونده مادر! چشمات و دوست داشتم // عباس! غریبیتو قربون دستی نداشتی از چِشت // تیر بکشی بیرون چشمت و زدن * بمیره مادرت برات چشمت و زدن * راحت شن از خشم نگات چشمت و زدن * دیگه نگی «چَشم» به آقات امید مادرت بودی / رفتی و من آشفتم نیستی زیر بال و پرم / خیلی زمین میفتم قدِّ رشید و زهرائیت // نورِ نگاه خستم بود بازوی حیدری تو // عصای دستم بود دستت و زدن * بیفته روی خاک علم دستت و زدن * قامت آقا بشه خم دستت و زدن * راحت برن سمت حرم شعر: شاعر: 👇
. با خبر کرد نسیمی همۀ دنیا را متلاطم شده دیدند دل دریا را گل سرخی که مِی از قطرۀ شبنم می‌زد مست می‌کرد ز بوی نفسش صحرا را چه صفایی چه هوایی چه دلی داشت زمین شور می‌داد ز حال خوش خود بالا را چشم هایی به روی چشم دگر وا شد و بعد دل مجنون کسی برد دل لیلا را بین آغوش برادر چقَدَر آرام است چقَدَر ناز ربودست دل بابا را گوئیا بار دگر حضرت پیغمبر دید عکسی از ماه رخ کودکی زهرا را زینت خانۀ مهتاب به دنیا آمد زینب حضرت ارباب به دنیا آمد چهره‌اش منعکس از طلعت روی زهراست عشق بازیش از آن حال و هوایش پیداست حضرت زینب کبری خودش اقیانوسی‌ست گرچه چشمان پر از گوهر نابش دریاست اگر عباس، علمدار صف کرب و بلاست از ازل تا به ابد پرچم زینب بالاست مادری کرد برای سه امامش زینب پس ولایت به پرستاری او پا برجاست سورۀ مریم قرآن نَمی از تفسیرش وسعت روح بزرگش چقَدَر ناپیداست بهترین خوبترین خواهر دنیا آمد حضرت فاطمۀ دیگر دنیا آمد ✍️ سلام_الله_علیها 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 🎤 👇
. زبانحال حضرت علی علیه السلام در شهادت حضرت زهرا شاعر :  ✍ وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن   می شویمت که آب شـوم در عـزایِ تو            یا خویش را به خاک سپـارم بجای تو قـسـمـت نـبـود نـیـتِ گهـواره ساخـتن            شـد تـمـامـیِ چـوبش برایِ تو خون جای آب می چکد از سنگِ غسلِ تو            خون میچکد که زنده کند ماجرایِ تو در بود و شعله بود و در اُفتاد رویِ تو            گُـم شد مـیـانِ خـنـدۀ مَـردُم صدایِ تو در بود و شعله بود و از آن در عبور کرد            هر کس که بود نیمه شبی در دعایِ تو حـالا زمـانِ غـسـلِ تو فهمیـده ام چـرا            رویِ تو را نـدیـد کـسـی تا شـفـایِ تو تنها نه جای دست نه زخم و کبودی است           ‌ آتش اثـر گـذاشـتـه بـر چـشـمـهـای تو گـر وا نمی شـدنـد گره های این کـفـن            دق مرگ می شدند زِ غم بچه های تو .............              شعر غسل حضرت زهرا(س) نیمه شب است و مانده علی که چه ها کند باید بساط غسل کسی را به پا کند حیدر بنا نداشت که بی فاطمه شود اما بناست خانه ي قبری به پا کند با گریه کار غسل خودش را شروع کرد باید که مثل شمع نباید صدا کند بعد از سه ماه رو زدن و رو ندیدنش وقتش رسیده فاطمه را رو نما کند هر عضو شستشوش یکی را ز هوش برد مانده علی چه با جگر بچه ها کند دستش کجا رسید که دادش بلند شد مجبور شد که کار خودش را رها کند مانده که گرم شستن زخم تنش شود یا فکر جابجا شدن دنده را کند زهرا چه راحت است و علی پر جراحت است دنیا نخواست با جگرش خوب تا کند .
4_5796640742042504391.mp3
7.84M
| من زینبم که زخمی بغض و بهانه‌ام ️ 🎤 کربلایی ️🗓 چهارشنبه‌ ۲۷ بهمن سال ۱۴۰۰
. سومین روز ماه فروردین دیده ام خیس گشته بی تابم یاد داغ سه ساله افتادم یاد لبهای تشنه ی آبم یاد پاهای پاره پاره ز خار یاد اشک نگاه مهتابم یاد کتف شکسته از نیزه یاد چشمان خیس و بیخوابم یاد گیسوی آتش افتاده یاد بابا بیا و دریابم یاد سیلی به صورتی چون ماه یاد زخم گلوی اربابم... ✍محمد حبیب زاده ۴۰۱/۱/۳ ................‌.....‌ . مینویسم تو را بهانه ی عشق بهترین لحن عاشقانه ی عشق تو الفبای عاشقی هستی متن زیباترین ترانه ی عشق غزل شادی ابوفاضل روشن از تو دل کرانه عشق تپش قلب شبه پیغمبر پر و بال کبوترانه عشق ای تجلی حضرت زهرا رونق و روح آشیانه عشق سر در قلب تو نوشته حسین نام تو حک شده به خانه ی عشق از تو گفتن چقدر شیرین است حرمت آرزوی دیرین است... ✍محمد حبیب زاده ۴۰۱/۱/۶ ....... ترکیب بندولادت حضرت رقیه(س) دوره ي غربت دلم سر شد آسمان و زمين منور شد حال و روز خراب ديروزم با کرامات عشق بهتر شد دام و دانه نشان من دادند خود به خود اين دلم کبوتر شد مثل يک آسمان باراني چشمم از شوق مقدمي تر شد بار ديگر حسين بابا شد و عروس مدينه مادر شد دختري را که عمه بوسيده روي دست حسين خوابيده آمده دختري که باباييست خنده هاي پدر تماشاييست چقدر کودکانه تا دم صبح عمه گرم نواي لالاييست بين گهواره ي دو دست عمو چه پري قشنگ زيباييست بي جهت دل نبرده از بابا چقدر خنده هاش روياييست حضرت فاطمه دوباره رسيد قد و بالاي او چه زهراييست بايد اين ناز را عمو بخرد دخترک آمده که دل ببرد ماه شبهاي خانه رويش بود عطر ياسي ميان مويش بود گل سر داشت از ستاره ي شب عالمي مست هاي و هويش بود هر زماني که ميل بازي داشت جاي او شانه ي عمويش بود علي اکبر شبانه مي آمد پيش خواهر و قصه گويش بود چادرش چه ناز سر مي کرد بوسه هاي پدر به رويش بود رشته ي جان عمه گيسويش هديه هاي عمو النگويش دختري که نگار بابا بود در نگاهش هزار دريا بود صورتش را نسيم مي بوسيد صورتي را که مثل زهرا بود گيسوانش به دست شانه ي عشق هر زماني که پيش بابا بود ساعتي که با عمويش بود چقدر لحظه هاش زيبا بود کس نديدست که زمين بخورد جايگاهش هميشه بالا بود غصه با بي کسي تباني کرد آرزوهاش را خزاني کرد .
. شعر شب ۲۱ میسوزداما لیک خاکستر ندارد حالا زمین گیراست و بال و پر ندارد افتادنش راهیچ کس باورندارد جز پرزدن فکری دگردر سرندارد بابای شهرکوفه روی بسترش بود چادرنماز فاطمه زیرسرش بود آرام میباریدتنها مردکوفه خیلی مصیبت دیدتنها مرد کوفه دستش چه می لرزید تنها مرد کوفه باچشم تر میدید تنها مرد کوفه… ردِّ طناب مانده روی دستهارا آه از نهاد سینه اش می رفت بالا میرفت چشمان علی رو به سیاهی میرفت کوفه بی علی رو به تباهی میگفت زینب در دلش باسوز آهی ای ابن ملجم بشکند دستت الهی سربند زرد و صورتش همرنگ میشد خیلی برای فاطمه دلتنگ میشد او روی بستر بودو چشمش رنگ باران چون موی حیدر قلب زینب شدپریشان درپشت خانه شیر در دست یتیمان اشکش به روی گونه بغضش بود پنهان ای کاش میشد خون فرقش بند آید یا بار دیگر برلبش لبخند آید وقت وصیت هاشدو میسوخت زینب چشم علی دریا شدو میسوخت زینب حرف غم دنیا شدو میسوخت زینب زخمی به سینه جا شدو میسوخت زینب چشم علی خیره به چشمان ابالفضل دست حسینش بودو دستان ابالفضل زینب همانجا سوخت مادر را صدا کرد کرب و بلا را دید و آهش را رها کرد میدید کهنه خنجری را که چه ها کرد چه وحشیانه از قفا سررا جداکرد او آرزو میکرد روز آخرش بود ای کاش بابایش کنار دخترش بود .
. مولا هم ابتداعلیست و هم انتهاعلی/ ازهرنظرشبیه به نورخداعلی غرق تحیرم چه بنامم توراعلی/ یامظهرالعجایب و یامرتضی علی/ ماراهمیشه مدح تو باده پرست کرد انگورهای روی ضریح تو مست کرد کعبه سه روز پیش تودراعتکاف بود/ توآمدی و دورتو گرم طواف بود برسینه اش زهیبت نامت شکاف بود/ شمشیرهای فتنه همه درغلاف بود/ روز ولادتت بخداشاهکارشد/روزظهورحضرت پروردگارشد هرکس شکست پیش تو بااحترام شد/ هرکس غلام تو شدعلیه السلام شد/ سلمان به لطف چشم تو والامقام شد/ ابلاغ شد ولایت و نعمت تمام شد/ (مست است ازنیام تو عمربن عبدود)/ شیرخدایی و پسر دختر اسد این دل برای توست به نام خودت بزن/ شد خلقتم به عشق تو پس خوش بحال من دست خداست دست تو مولای بت شکن/ حق باتو جلوه کرده برای علی شدن/ هرجا همیشه نام تو تکرارمیکنم هرچیز را بدون تو انکار میکنم تو غیرحق به سمت کسی رو نمیزنی تو آفتاب عشقی و سوسو نمیزنی تو فاتح نبردی و زانو نمیزنی اصلا تو باخدای خودت مو نمیزنی/ ممسوس ذات حقی و روح فصاحتی/ توباخدای خود چقدر درشباهتی بادست تو تمامی خلقت مهارشد باحلقه های زلف تو دلها شکارشد/ میدان اسیررقص دم ذولفقارشد جبرییل مست حضرت دلدل سوارشد/ وقتی که تیغ تو همه راتارو مارکرد حتی خدابه ضربه ی تو افتخارکرد بامهردستهای توشبنم درست شد بانبض تو جهان منظم درست شد باخشم چشمهات جهنم درست شد خلقت به لطف نورتو کم کم درست شد/ مارابیابه نام غلامت خطاب کن یا لااقل غلام غلامت حساب کن .
. یاقمربنی هاشم(ع) عباسی و ازعشق قصد دلبری داری هم حکم سرداری و هم آب آوری داری وقتی خدا بالا گرفته رایت العباس پس روز محشر برشهیدان برتری داری کرب و بلا پیروز شد با خطبه های او به به ابالفضل علی چه خواهری داری بیچاره کرده یوسفان را وصف روی تو/ ماه بنی هاشم تو خیلی مشتری داری وقتی کفانا لشفاعت دستهای توست با دست خود در روز محشر محشری داری بادیدن رویت رقیه کیف میکردو میگفت باخود چه عموی دلبری داری با بودنت دلگرم میشد دختر خورشید/ ازبس که آقا جذبه های حیدری داری چشمت زدند از پیکرت دست قلم افتاد/ زینب به سر زد گفت واویلا علم افتاد بامشک پاره قصه ی او آخرش بد شد/ ناکامیش خیلی برای اصغرش بد شد تیری که از چله به شدت سمت او آمد/ خیلی برای جلوه ی چشم ترش بدشد قدرشید افتادنش خیلی عواقب داشت/ افتادنش قطعا برای خواهرش بدشد افتاده بودو یک نفر تا باعمودش زد ضربه برای چهره و شکل سرش بدشد پشت و پناه خیمه ها؛ هر دختری فهمید/ که رفتنت خیلی برای معجرش بدشد بعداز تو بودآتش سراغ موی طفلی رفت/ قنداقه غارت شد برای مادرش بد شد بعدازتو کعب نی به جان یک حرم افتاد/ این قصه بر نیزه سرآمدآخرش بدشد پشت سریک قافله برنیزه ها بودی تو روی نیزه باز ماه کربلا بودی ...... شعرحضرت عباس (ع) داری دل ترک زده را بند می زنی با زلفِ شمس فاطمه پیوند می زنی بالا بلند عشق،تو با خاک پای خود طعنه به ارتفاع دماوند می زنی پیشانی تو قبله ی خورشید عالم است وقتی به نام فاطمه سربند می زنی وقتی میان ابروی خود می زنی گره آتش به آسمان خداوند می زنی معلوم می شود غضبت برطرف شده با دیدن رقیه که لبخند می زنی خود را به آب و آتش صحرای کربلا تا اهل خیمه تشنه نباشند می زنی مثل همیشه در دل صحرا علم بزن حس غرور زینب کبری قدم بزن چشمان تو ادامه ي شبهاي فاطمه با دست توست رحمت فرداي فاطمه هستند در كنار تو دلگرم دختران قُرص است با تو پشت پسرهاي فاطمه ميزد به روي بازوي تو بوسه ها پدر يك بوسه جاي خويش و يكي جاي فاطمه ابري بيار و سايه به زينب هَديّه كن اي بچه شير حيدر و رعناي فاطمه تنها حسين پشت رَدِ دستهاي توست بر خاك ديد رَدِّ قدمهاي پاي تو چشم فرات پاسخي از مشك تو نديد مانده هنوز ماتِ معماي فاطمه رفتی که تیرها همه پر در بیاورند ازارتفاع قدتو سر در بیاورند رفتی و رفت پشت وپناه کبوتران خیره شده به رفتن تو چشم آسمان رفتی و خواهرانه کسی داشت میگریست دیگر نداشت روی سرش خیمه سایبان اصغرزبان نداشت که همرا بچه ها در اوج تشنگیش بگوید عمو بمان رفتی و مشکها به عزایت نشسته اند بعداز تو آبها همه بودند روضه خوان بعدازتو بود غارت خیمه شروع شد بعداز توبود قصه ی لبها و خیزران بعداز تو بود بستن دستان خواهرت بعداز تو بود ضربه ی سیلی بی امان آن تیرها که روی تنت جا گرفته اند از پیکرتو حاجت خودراگرفته اند .
. ترکیب بندحضرت قاسم(ع) رخ عیان کرد و باز غوغا شد      آسمان هم به پای او پا شد نسبی از کریم ها دارد      از همان کودکیش آقا شد سیزده سال زندگی کرد و       همه اعتبار دنیا شد با ابالفضل بودنش این شد     شکل رزمش شبیه سقا شد با عمو بود و از همان اول     در دلش شور کربلا جا شد بعد از اینکه حسن ز دنیا رفت    همه دلخوشی مولا شد شال سبزی است دور گردن او     حسن کربلا چه رعنا شد دل به دریا زده است همچون رود    یادگار یل جمل کُش بود  بغض او در گلوش پنهان بود چشم او آسمان باران بود دست خط حسن به دستش رفت دردلش شوروشوق میدان بود ازعمو رخصت نبرد گرفت چشم او چون عموش گریان بود همه جا گردو خاک اما باز پسرمجتبی نمایان بود رجزی خواندو سنگ باران شد بعداز آن وقت تیرباران بود ازحرم مثل باز عمو آمد هدف تیغ تیرداران بود گفت با جان من چه ها کردند چه بلایی سرتو آوردند دورتو قیل وقال میبینم وتورا خسته بال میبینم از نگاه حرامیان امروز کشتنت را حلال میبینم جان من آفتاب عمرتورا روبه سمت زوال میبینم وای من زیرسم مرکبها بدنت پایمال میبینم بی هوا میزدند از پس و پیش نابرابر جدال میبینم قرص ماه حسین بررویت حای چندین هلال نیبینم از گذشته کشیده تر شده است قاسمی را که حال میبینم ازتنش کاش ای خدا میشد حلقه های زره جدا میشد .
. مرغ اسیر ،هم وطنش فرق میکند هم اینکه نوع پر زدنش فرق میکند شیرین زبان تو، شده لکنت زبان پدر طرز تکلم و سخنش فرق میکند وقتی که بی هوا به کسی ضربه میزنند حتما کبودی بدنش فرق میکند خیلی مرا زدند ولی بین این همه این شمر لعنتی زدنش فرق میکند آتش رسیدو موی سرم را به باد داد عاشق همیشه سوختنش فرق میکند گفتم به عمه روی زمین زیر نیزه ها بابا چقدر شکل تنش فرق میکند وقتی تمام دشت پر از بوی او شده حتما مساحت کفنش فرق میکند باتازیانه های سنان راه میروم خیلی شبیه مادرمان راه میروم ....... من آسمان ابریه باران گرفته ام از چشم عمه، غیرت طوفان گرفته ام ازلحظه ای که سر روی نیزه گذاشتی/ زنجیر بسته راه بیابان گرفته ام من با وجود ضعف تنم در مسیرشام با خطبه های عمه ی مان جان گرفته ام بابا ببین حکایت دندانمان یکیست امشب برات روضه ی دندان گرفته ام ماهم ولی هلال،قدم، پر ستاره ام خورشید خون گرفته به دامان گرفته ام میدانم از تنور فقط نان می آورم نان می آورند حالا چطور از تو بوی نان گرفته ام طفل گرسنه با شکم سیر میزدند در شهر شام شام غریبان گرفته ام دیگر خرابه دردسرش گریه ی من است بابا ببر مرا که دلم تنگ رفتن است .
. در دل خود غمی نهان داریم غم هجرِ اماممان داریم به امید بهار می مانیم ور نه در هر نفس خزان داریم ما زمینی ترین زمین گیریم هوس طعم آسمان داریم رنگ غربت به ما نمی آید ماکه آقای مهربان داریم به زمان اعتمادبایدکرد چونکه ما صاحب الزمان داریم مثل یک روزه دار لب تشنه چشم امید براذان داریم مااز این خشکسال خسته شدیم میل دریای بیکران داریم تا رسیدن به خیمه ی خورشید تاچه اندازه نردبان داریم؟ نردبانی زاشک میسازیم مابه دل آه بی امان داریم .......... . یا صاحب الزمان ادرکنی شبِ بدون تو هر لحظه اش شب یلداست بیاکه هم دم من بی تو غربت دنیاست نیازمند شفای نگاه تو هستیم تب زمین خدا با نبودنت بالاست توغایبی زنظرها ولی قسم به خودت/ ارادت دل مجنون همیشه پابرجاست کویرهستم و چشم همیشه منتظرم درانتظار ظهور تلاطم دریاست اگرچه روی تورا ما ندیده ایم اما ((خیال روی تودرهرطریق همره ماست)) اگرچه بین هیاهوی شهرمان هستیم ولی بدون توعاشق هنوزهم تنهاست دلم هوای تو کرده کجای دنیایی؟ برای آمدنت دست من دخیل دعاست علم بگیربه دوست که کعبه دلتنگ است/ علم بگیر و بگو کل یوم عاشوراست توچشم تو شده بارانی از غم گودال دلت همیشه عزادار زینب کبراست .
. یا أم المؤمنین زبان به مدحت بانوی عشق میچرخد دوباره چشم ترم میزبان باران شد دوباره مادر اسلام سفره دارم شد دل شکسته سرسفره باز مهمان است تویی خدیجه ی کبری و مادرعشقی همیشه و همه جا درکنارپیغمبر شریک زندگی سالیان خانه ی او بزرگ بانوی مکه؛بهارپیغمبر نوشته اند که از بین مردم مکه کسیکه همسرتو شدپیمبرت باشد تو کیستی که خداوند تو مقررکرد دلیل جمله ی لولاک دخترت باشد همیشه بوی خدا میرسد زخانه ی تو به سینه سنگ نبی را فقط زدی بانو قسم به عشق که بین زنان پیغمبر فقط تویی که همیشه سرآمدی بانو چقدر خانه ی بی تو غریب و دلگیر است تو می روی و چه سرداست بی تو دنیاست زخانه پر زدی و خانه شد عزاخانه نشسته گرد یتیمی به روی زهرایت دل رسول خدا درعزای تو خون شد چقدر اشک غم از چشم ماه می آید ببین که فاطمه زانوی غم بغل دارد کنار هر نفسش سوز آه می آید عزیزبودی و حالا برای دفن تنت چقدر مادر رفته سفر؛کفن داری کفن رسیدو دلی رفت سمت بی کفنت ببین که یک نوه ی پاره پاره تن داری تنی به روی زمین بین شیب گودال است لباسهای تنش را حرامیان بردند وبعد ،غارت خلخال و معجر طفلان حرامیان حرمی را به ریسمان بردند .
. تو کیستی که سینه ی ما بی قرار توست چشم زمین و چشم زمان سوگوار توست کم نیست این که مادر زهرای اطهری سوگند می خورم که همین افتخار توست در هر کجا همیشه کنار پیمبر و در هر کجا همیشه پیمبر کنار توست مادر بزرگ محترم خانواده ای داماد خانواده علی بی قرار توست دنیای تو همیشه هوایش بهاری است در بین خانه ات نوه هایت بهار توست خیل کثیر خانه ی پیغمبر از تو بود زهرای خانه ی نبوی یادگار توست بیخود نبی به پای کسی پا نمی شود هر مادری که مادر زهرا نمی شود دنباله دار عشق و اویس قرن شدی در شب دلیل گریه ی چشمان من شدی جایت اگرچه زیر کسای نبی نبود مادر شدی خلاصه ی آن پنج تن شدی در هر نماز نافله پشت پیمبرت محو عروج هر شبی خویشتن شدی دخت علی ز چهره ی تو ارث برده است ای مادری که مادر ام الحسن شدی چندین کفن اگر چه محیای تو شده مادر بزرگ یک نوه ی بی کفن شدی گریان روضه های رسول خدا شدی گریان داغ غربت یک پاره تن شدی جبریل گفت روضه ی زخمی دوباره را در روی خاک یک بدن پاره پاره را https://eitaa.com/emame3vom/60123 .
. 🎤 در وجود تو جُود را دیدم جلوه هایِ سجود را دیدم تشنه بودم تو را صدا زدمُ مهربانیِ رود را دیدم می بینی تو کویر جهل موندم آقا… می بنی لب تشنه محبت و معرفتت ام آقا… می بینی لبایِ جانم از شدت بی معرفتی ترک خورده… چرا به دادم نمی رسی آقا…یا جواد الائمه ادرکنی…قرار بوده زینت ات باشم… اما می بینم وصله ناجورت شدم آقا… دستهایت سخاوتِ محض است با تو الطافِ زود را دیدم با نگاهی به آسمانِ بلند پیش پایت قعود را دیدم اگه بزرگتر و وسیع تر از تو سراغ داشتم می رفتم آقا جانم… می دونم هیچکی غیر شما نمی تونه به داد ما برسه… قبله جانِ من جمالِ خدا ای علی اکبرِ امام رضا ✍ به خدا شهادتِ امام جواد خود امام رضام زیرِ لب ، هی می گه جد غریبم، قربونِ جگرِ پاره پاره ات برم… اون لحظه ای که سرِ پسرت رو رویِ زانو گرفتی…حسین… بویِ محرمش داره میاد… رزقُ روزیِ ماه محرم و از جواد الائمه بگیریم… حسیییین .. .👇
4_345554935284236977.mp3
5.73M
📋 بال كسی به ‌اوج هوايت نمیرسد / (ع) بال كسی به ‌اوج هوايت نمیرسد حتی ملک به گرد دعایت نمیرسد دسـتان آسمان به بلنـدای آسمان بر خاک ريشه‌های عبايت نمیرسد آقا بدون نور تو حتی فرشته هم گمراه میشود به هـدايت نمیرسد تو چهارمين علي سرير ولايتی درک زمين به فهم ولايت نمیرسد فخر گدايی سر كويت همين بس‌است صد پادشاه هم به گدايت نمیرسد "ما را غلام حضرت هادی نوشته‌اند دیوانگان غیر ارادی نوشته‌اند" وقتی قرار شد که كمی سروری كنم بايد هميشه پای شما نوكری كنم روی زمين كه رد و نشان از شما كم‌ است بايد نظر به نقطه‌ی بالاتری كنم وقتی قرار شد به‌تو نزديك تر شوم بايد كه التماس به چشم تری كنم بار رسالت غم تو روی دوش من پس میتوان به عشق تو پيغمبری كنم با اين گدايی سر کوی تو بی‌گمان بايد به كل عالميان سروری كنم چون دل ميان زلف كسی ساده گم شدم شكر خدا اسير امام دهم شدم "ما را غلام حضرت هادی نوشته‌اند دیوانگان غیر ارادی نوشته‌اند" *شاعر : ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .
. 🏴 سلام الله علیها ✍ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ در میسوزه ، با هجوم هیزم من می سوزم ، با نگاه مردم ۲ مادر تو پشت در رفتی واست دعا کردم - مادر بابا رو بردن من تو رو صدا کردم - مادر ۲ میون شعله ها دیدم - غمای بی اَمونِتو بمیرم این که رو دیوار - دارم می بینم خونتو 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ دل میسوزه ، مثل سینه در میسوزم با ، ناله های مادر ۲ دیدم وقتی می بردن از خونه بابامونو - بابا می دید چشاش روی زمین رد خونو - بابا ۲ از بابامون جدا کردن - دستای نیمه جونِتو بمیرم اینکه رو دیوار - دارم می بینم خونتو 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ خاک کوچه ، رنگ خون گرفته با بغض ما ، آسمون گرفته ۲ مادر دیدم تا آتیش و عزای بابا رو - مادر دیدم آتیش خیمه های فردا رو - مادر ۲ میون شعله ها دیدم - آتیش روی معجر رو با چشم پرخون دیدم - رو نِی سر برادر رو . 👇