از صخرهها موج روان را پس بگیرید
باران زده! رنگینکمان را پس بگیرید
از ماه، راز جزر و مدها را بپرسید
این کشتی بیبادبان را پس بگیرید
در آسمان، جولان کرکس را ندیدید؟
بالی برآرید آسمان را پس بگیرید
این باغ زیتون شد شرابستان شیطان
از این گُرازان، باغتان را پس بگیرید
با نردبان و با چراغ آمد به غارت
از دزد دانا* نردبان را پس بگیرید!
از گور خواب خویش برخیزید ای قوم!
از مرگ بگریزید! جان را پس بگیرید
هان! بر جبینها چیست غیر از نقش حسرت؟
آن آرزوهای جوان را پس بگیرید
شنهای ساعت مرگتان را میشمارند
این شیشه تُرد زمان را پس بگیرید
تاریخ را با تیغ بنویسید ای قوم
از خصمتان تیغ و بنان را پس بگیرید
اهریمنان این قصه را وارونه کردند
نبض بلوغ داستان را پس بگیرید
بر گونهها هی نقطهچین رد گلوله است
با هر گلوله این نشان را پس بگیرید
در حلقه اسلام جای قدس خالی است
آه این نگین بینشان را پس بگیرید
با رمز «سُبحَانَ الَّذِی أَسْرَى بِعَبْدِه»
این شاهراه کهکشان را پس بگیرید
آه این بهشت گمشده این ارض موعود
این خانه، این کهفالامان را پس بگیرید
این قدس آغوش خدای مهربان است
از چنگ شیطان این جهان را پس بگیرید...
#سیدمهدیحسینیرکنآبادی
*پ.ن:
چو دزدی با چراغ آید...
#طوفان_الاقصی
#مرگ_بر_اسرائیل
@smahdihoseinir
https://eitaa.com/gardoune
هدایت شده از سیدمهدی حسینی رکن آبادی
ميدان ميدان غزه و اسرائیل نیست،
ميدان حق و باطل است.
( رهبر فرزانه انقلاب)
حلقه شعر ولایی فرات
برگزار میكند:
كنگره سراسری شعر حماسه غزه مظلوم
«همسنگ طوفان»
شاعران میتوانند،
آثار خويش را در موضوع حماسه طوفان الاقصی و ايستادگی و اقتدار ملت فلسطين در برابر تهاجم صهيونيستها،
تا انتهای آبانماه سال جاری
به نشانی دبيرخانه ارسال كنند.
به آثار برتري كه با رويكردی حماسی به اين واقعه سروده شده باشند جوايز ارزندهای اهدا خواهد شد.
با مشارکت
* مؤسسه فرهنگی هنری عقيق
* مرکز آفرینشهای ادبی حوزه هنری انقلاب اسلامی
* مؤسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
* مجمع شاعران اهل بیت
* معاونت فرهنگی و تبليغات نمایندگی ولی فقیه در سپاه پاسداران
نشانی دبیرخانه و ارسال آثار:
https://toofanpoetghaza.blogix.ir
@toofapoet.ghaza@gmail.com
ارسال آثار از طریق پیامرسان ایتا
09216380246
#غزلواره
#فاطمیه
#مدح_مرثیه_فاطمی
شهر یثرب شده چون غربت زندان مادر
شهر دلتنگی و تنهایی و هجران، مادر
همه از دین علی، یکسره مرتد شدهاند
شهر، خالی شده از قصه ایمان مادر
فتنه قوم یهود و تب اغوای همه
آهآه از قسم محکم شیطان، مادر
همه شهر یتیمند و فقیرند و اسیر
باز هم لطف کن ای سوره انسان مادر
بینبی، امت اسلام یتیم وحی است؛
که فقیرست و اسیرست و پریشان، مادر
پتک سنگین شده این گریه تو بر سر شهر
چه خبرهاست در این گریه پنهان مادر
به سپیدای سحر، ظلمت ما را بکشان
ای شب قدر خدا! نور بیفشان مادر
صفبهصف خیل ملائک به تماشای قنوت
خانهمان مثل همیشه پُرِ مهمان مادر
تا که از برْکت رزقت ببَرد میکائیل
گوشهچشمی کن و دستاس بچرخان مادر
بغض تو، بغض نبی، بغض پدر در دلشان
آه از این چند نفر روی بگردان مادر
***
راز آن کوچه قرارست بماند پنهان
ولی از چشم حسن چهره مپوشان مادر
#سیدمهدیحسینیرکنآبادی
@smahdihoseinir
#فاطمیه
#غزلواره
#شعر_ولایی
#دورهاآواییاست...
باز در خود بشنوم امشب صدای گریه را
چشم من گم کرده اما کوچههای گریه را
میدوم در شهر غربت، کوچههای آه را
بینشانآباد غم را ناکجای گریه را
غربتی پیداست پشت پردههای اشک من
مینوازد زخمه در زخمه، نوای گریه را
اشک، دامن میزند بر آتشم، دستی کجاست
تا رهاند کشتی بیناخدای گریه را
شانههای مهربانت کو شبی تا سر دهم
قصههای بیکسی را، هایهای گریه را
داغ تو خم کرد پشت آسمان را گوش کن
بشنوی از سنگها حتی صدای گریه را
سرنوشت سنگها بی تو طنین ناله است
زخم پوشاندهست بر دلها ردای گریه را
اینک ای شهر مدینه، میتوانی دید از او
در احد، در بیتالاحزان ردّ پای گریه را
میتوانی دید در تاریکی دشت سکوت
هرم داغ سینهام را، روشنای گریه را
خواب آرامی نخواهی داشت، آری بعد از این
نشنوی دیگر پس از این لایلای گریه را
یک گلو اندوه خود را ریختم در گوش چاه
چاه دارد بعد ازین حال و هوای گریه را
مهر ١٣٧۵
#سیدمهدیحسینیرکنآبادی
@smahdihoseinir
#فاطمیه
#غزلواره
#شعر_ولایی
#دورهاآواییاست...
ای آسمان رهاشده در بیقراریات
خورشيد، رنگ باخته از شرمساریات
ای روح سبز آب، بهشت محمدی
جان میگرفت در نفس گرم جاریات
بوی فرشته از تن محراب ميچكيد
تا میرسيد فرصت شب زندهداریات
در فصل آتشی كه از آن سمت ميوزيد
رنگ خزان گرفت هوای بهاریات
در بیصدای غربت تو، خواب شهر را
آشفت شور زمزمه بردباریات
وقتي كه در نگاه تو حيرت شكفته بود
اشك علی نشست به آئينهداریات
ديوار و در نماند، وليكن به خون نوشت
در دفتر زمانه، خط يادگاریات
مهر ١٣٧٠
#سیدمهدیحسینیرکنآبادی
@smahdihoseinir
هدایت شده از سیدمهدی حسینی رکن آبادی
در مرام عاشقان،
زندگی،
فرصت دفاع از حق است،
و بظاهر غوغای مبارزه،
(هدم دشمن و کشتهشدن).
رقابت بر سر عبودیت است
و
زیر شمشیر غمش رقصکنان رفتن؛
از معشوق دم زدن
و به او پیوستن.
مهم این است کجای این مبارزهای؟
حماسه را میشناسی یا نه؟
شروع حماسه،
شناخت طاغوت است؛
اوج مبارزه،
هدف گرفتن دشمن
و پایانش پیروزی است.
چه شهادت باشد، چه نباشد!
آری،
در مرام عاشقان،
میدان رزم،
عرصه مرگ نیست؛ فرصت دفاع از حق است.
مهم این است که در کهکشان «حیات طیبه» سیر کنی....
شهادت یکی از هنرهای مردان خداست
و عاشقان، گاه در جنگ رویاروی شهید میشوند
و گاه در تب «یالیتنا معکم» به «فوزا عظیما» میرسند...
چه بیچارهاند،
آنان که در لابلای پیله تردید زیستند
و از پروانگی جا ماندند.
کل ارض کربلا...
کرمان این روزها کربلاست
و ما
برای چندمین بار دیدیم
و باور نکردیم،
همهجا قرارگاه شهادت و میقات وصال است؛
مهم این است،
مسیر کربلایی شدن را یافته باشیم
و خود را به کربلا برسانیم
دریغا
که بجای عبور از خیابانهای منتهی به گلزار شهدا،
در مهآلود جادهها و تونلهای تاریک،
سردرگم ماندیم
و نپرسیدیم:
راه بهشت از کدام سوست؟
جنگ حق و باطل است
و باطل
با علمهای خوشنقش یهود و کافر و منافق
به میدان آمده است.
شباهت منافق با مؤمن تو را گمراه نکند!
کربلا و کربلاها سرزمین خاطرهاند و
کرمان، امروز کربلاست
و سرزمینی شده است پر از خاطرات کربلاییشدنها.
کربلا، مقصد عاشقان است
و باید همه سوی دیار عاشقان به کربلا برویم.
اما کدام کربلا موعد شهادت ماست؟
مسیر کربلاییشدن را گم نکنیم.
#دل_نوشته
#کرمان
#قصیدهواره
#مدح_مولا_امیر_المؤمنین (علیه السّلام)
سیمرغ غریب
شبهای دلم اگرچه یلداست
با یاد تو آفتابِ فرداست
چشم تو ستارهی امید است
یاد تو فروغبخش شبهاست
خورشید نگاه تو رقم زد
شبهای مرا که رنگ فرداست
خورشید که مژدهدار صبح است
از چشم تو میدمد که زیباست
خورشید دمید و جلوهی تو
در آینهی پگاه پیداست
دریای نگاه توست جوشان
اینگونه جهان به شور و غوغاست
خورشید نگاه توست هر صبح
دل را به نگاه خویش آراست
لبخند نگاه توست هر روز
بر پیکر صبح، طرح دیباست
از مشرق بیکران، نگاهت
در گسترهها هماره پیداست
مائیم و نگاه و اشتیاق و،
قلبی که هنوز در تمناست
در چشم تو التفات، جاری
در چشم من التماس پیداست
با چشم ترم بیا و بنشین
چون ساحل دلنشین دریاست
در ساحل موجهای آرام
بنشین که به یاد تو به نجواست
درچشم من ای تب تغزل
هرشب، شب شعر و اشک برپاست
مضمون ترانههای شیرین
در چشم تو سطرسطر پیداست
تو پلک بزن که آفرینش
در مستی خلسهی تماشاست
سیمرغ غریب قاف عشقی
تنهایی تو همیشه با ماست
در حلقه موج اشکهایت
آشفته همیشه زلف دریاست
با یاد تو خو گرفته، ای دوست
هرچند دلم همیشه تنهاست
در جستجوی تجلّی تو
ذکر «ارِنی» به روی لبهاست
ایوان طلای تو بهشت است
کوی نجف تو طور سیناست
جولانگه باطل است عالم
هرجا که تویی حقیقت آنجاست
تو دست مرا بگیر، لطفت
شکرانه بازوی تواناست!
لبخند تو وقت مرگ ما را
عیش است و برای ما مهیاست
مفهوم بهشت، دیدن تو
لبخند به مرگ با تو زیباست
در خلوت قبر و تیرگیها
یاد تو چراغ خانهی ماست.
#سیدمهدیحسینیرکنآبادی
@smahdihoseinir
هدایت شده از سیدمهدی حسینی رکن آبادی
دُرج ولایت؛ احادیث منظوم علوی.pdf
761.6K
«درج ولایت»
(چهل رباعی برگرفته از احادیث امیر بیان، حضرت مولا امیرالمومنین صلواتالله علیه)
این اثر، با همدلی و همکاری اساتید ارجمند آقایان:
دکتر محسن تیموری
و استاد عینیپور
به زبان فارسی و انگلیسی ترجمه شده است.
این اثر، به میمنت زادروز مولود کعبه
به شما علویمرامان تقدیم میشود.
امید است،
در معرفی و دفاع از مکتب علوی بیش از همیشه، سهیم باشید.
#دورها_آواییاست
#زباعی_علوی
#احادیث_منظوم
#سیدمهدیحسینیرکنآبادی
@smahdihoseinir
هدایت شده از سیدمهدی حسینی رکن آبادی
فایل کامل و تصحیحشده
هدیه به محبان و شیعیان مولا امیرالمؤمنین (علیه الصلاة و السّلام)
ما کشته عهد وفاقیم
زنده به این رسم و سیاقیم
دلخوش به طعن دوستانیم
از این جهت یک اتفاقیم
هی طعنها را بوسه دیدیم
استاد سبک انطباقیم
دلواپس اندوه یاران
با زخم ایشان هماتاقیم
همسفره زخم رفیقیم
از بس که غم خوردیم چاقیم
شعر «بنیآدم...» بخوانیم
با فکر سعدی باجناقیم
از نان وهم و شهرت و شعر
شکر خدا بی ارتزاقیم
حیران این بازی تلخیم
دلواپس این جفت و تاقیم
از بس به ما تلخی چشاندند
با شعر دیگر بیمذاقیم
ما نردبان اوج ایشان...
در ذهنشان شاید چلاقیم!
سوسو زدند این اختران و
عمری است ماه در محاقیم
خوانندمان استاد شعر و
مشغول نقد این نفاقیم
یاد پدر هرگز نکردند
اینروزها مضمون عاقیم
آنان کباب شعر خوردند
در کامشان طعم سماقیم
در ذهن اشباهالرجال است:
«مسندنشین طمطراقیم»
هان! شاعران انقلابی
ما شاعر عصر چماقیم؟
شوق لبی دل برد از ما
عمری است با حسرت ایاغیم
مانند ماهی در تلظی
بیم و امید و اشتیاقیم
دلگرم دیروز حضوریم
خاکستر سرد اجاقیم
بر عزت ما نرخ مگذار
ما شاعر زخم و فراقیم
مضمون لطف دوست هستیم
در چشم خوبان اتفاقیم
#سیدمهدیحسینیرکنآبادی
@smahdihoseinir
#امام_کاظم(علیهالسّلام)
شب بود و حصار غم، صدای زنجیر
یک دل، دل خسته، آشنای زنجیر
این پیکر خستهای که در تابوت است
مدفون شده زیر پارههای زنجیر
در ساحت عشق دید جای زنجیر
خلقی خُفته به لایلای زنجیر
پیچید شبی به دست و پای زنجیر
خاموش کند مگر صدای زنجیر...
هم صحبت او بود صدای زنجیر
بر پیکر او بود ردای زنجیر
با زخم شکفت در هوای زنجیر
آن مرد که بود آشنای زنجیر
#دورها_آواییاست
#رباعی_ولایی
#سیدمهدیحسینیرکنآبادی
@smahdihoseinir
هدایت شده از سیدمهدی حسینی رکن آبادی
چه روزگار غریبی است!
یکی،
جلسهی نقد شعر راه انداخته است و برای بازارگرمی، قول رتبه آوردن در جشنواره شعرها را به شاعران میدهد!
این یکی،
توصیهنامه مینویسد و دستورالعمل صادر میکند که به کدام کنگره بروید به کدام کنگره نروید!
یکی،
شعرش در کنگرهای،
بزور از غربال اولیه رد شده و پایینترین رتبه را در داوری آورده است، پیام داده که مجموعه شعرش نامزد دریافت جایزه فلان جشنواره شده است.
گریه کنیم یا بخندیم به این وضعیت؟
این دیگری،
در کنگرهای رتبه نیاورده است،
داد و هوار راه میاندازد، که من همیشه رتبه اول بودم، چرا دیگران در کنگرهها شرکت کردند که من رتبه نیاورم!
چرا فلانی را داور گذاشتید که با من بد است!
آن یکی،
در آن استان، برای خودش لیست سیاه درست کرده!
صراحتاً میگوید به فلان و بهمان شاعر رو ندهید، جایی دعوتش نکنید، شعرش را از کنگرهها حذف کنید!
یا به فلان و بهمان داور زنگ میزند که: چرا شعر فلان شاعر، رتبه نیاورد؟ و باید از حق دفاع کرد!
و کمتر کسی میداند که آن کسی که دارد از حقش با داد و هوار دفاع میکند، از اعضای جلسه و حتی از وابستگان خود اوست!
اینها که نوشتم،
مشت، نمونه خروار است،
و آن کس که،
مصلحتاندیشی چشمش را بر روی حقایق نبسته،
حتماً مصادیق بسیاری از آنچه گفته شد، در ذهن سراغ دارد ...
جلالخالق!
این فرهنگ،
واقعاً همان است،
که ما از بزرگان میراث یافتهایم
و آیندگان قرار است از ما ارث ببرند؟
ای جماعت شاعر!
ای جماعت داور!
«فاین تذهبون؟»
@smahdihoseinir
https://eitaa.com/smhroknabadi