eitaa logo
قلم های بیدار
129 دنبال‌کننده
119 عکس
42 ویدیو
2 فایل
کانال شعر قلم های بیدار
مشاهده در ایتا
دانلود
گرچه آرامیم، گاهی هم هیاهو لازم است ما اگر طوفان شدیم آن وقت هوهو لازم است باد، قایق را نکوباند! نمی راند به پیش تا سلامت بگذریم از موج، پارو لازم است شب به تاریکی فرو رفته است و موسی منتظر در بیابان نور می خواهیم، سوسو لازم است از حِبال انداختن ما را نترسان مدّعی! ما عصا داریم اگر فرعون جادو-لازم است خِیل قالو ربُّنَا اللهیم در آغوش نیل تا عبور از رود یک ثمَّ استقاموا لازم است بت فراوان است و ابراهیم از آن سوی شهر با تبر می آید، از این سو تکاپو لازم است می رسد از راه امّا اینکه سیصد بت شکن در رکابش گام بردارند با او، لازم است پای پیمان ایستادن زخم خوردن نیز هست گیرم از ما بشکند هربار پهلو؛ لازم است شهر، خاک آلودِ اسرائیلیات است ای دریغ تا غبار از قدس برداریم، جارو لازم است کعبه این سو، قدس آنسو راه معراج است و ما بال بگشا رفتن از این سو به آنسو لازم است در میان نقشه ی ما جای اسرائیل نیست طرح آماده است تنها یک قلم مو لازم است @ghalamhaye_bidar
یک اتفاق ساده مرا بیقرار کرد یابد نشست و یک غزل تازه کار کرد در کوچه می گذشتم و پایم به سنگ خورد سنگی که فکر و ذکر دلم را دچار کرد از ذهن من گذشت که با سنگ می‌شود آیا چه کارها که در این روزگار کرد ! با سنگ می شود جلوی سیل را گرفت طغیان رودهای روان را مهار کرد یا سنگ روی سنگ نهاد و اتاق ساخت بی سرپناه ها همه را خانه دار کرد یا می شود که نام کسی را بر آن نوشت با ذکر چند فاتحه، سنگ مزار کرد یا مثل کودکان شد و از روی شیطنت زد شیشه ای شکست و دوید و فرار کرد با سنگ مفت می شود اصلا به لطف بخت گنجشک‌های مفت زیادی شکار کرد یا می‌شود که سنگ کسی را به سینه زد جانب از او گرفت و بدان افتخار کرد یا سنگ روی یخ شد و القصه خویش را در پیش چشم ناکس و کس شرمسار کرد ناگاه بی مقدمه آمد به حرف سنگ اینگونه گفت و سخت مرا بیقرار کرد : تنها به یک جوان فلسطینی‌ام بده با من ببین که می‌شود آنگه چه کار کرد! @ghalamhaye_bidar
-اوباما: انتخاب توله سگ مناسب برای دخترانم، دشوارتر از انتخاب وزیر بازرگانی برای کابینه ی جدید است! گرچه می بیند جنایت های صهیونیسم را گشته فعلاً انتخاب سگ برایش دغدغه او که خیلی دوست دارد دخترش را، می شود صبح قردا تخت خواب سگ برایش دغدغه مطمئناً دخترش هم مثل بابا می شود روز دیگر، ظرف آب سگ برایش دغدغه چونکه سگ محتاج تفریح است لابد می شود با وقاحت توپ و تاب سگ برایش دغدغه چونکه سگ دنبال عیش و نوش هایش می رود می شود روزی شراب سگ برایش دغدغه سگ اگر محتاج کسب دانش و تحصیل شد می شود کیف و کتاب سگ برایش دغدغه چون سگ غربی غذای چرب و چیلی می خورد می شود آری کباب سگ برایش دغدغه توی غزّه سگ منش ها قتل و غارت می کنند گشته ابلیس انتخاب سگ برایش دغدغه می رسد ای غزّه روزی هم زمان سگ کشی می شود رنج و عذاب سگ برایش دغدغه @ghalamhaye_bidar
مسجد یکی, مناره یکی و اذان یکی است قبله یکی, کتاب یکی, آرمان یکی است ما را به گِرد کعبه قراری است مشترک یعنی قرار و مقصد این کاروان یکی است فرموده است «واعتصموا..., لا تفرقوا» راه نجات خواهی اگر، ریسمان یکی است توحید حرف اول دین محمّد است اسلام ناب در همه جای جهان یکی است مکر یهود عامل جنگ و جدایی است پس دشمن مقابلمان بی گمان یکی است سنی و شیعه فرق ندارد برایشان وقت بریدن سرمان تیغشان یکی است سادات, پیش اهل تسنّن گرامی اند اکرام و احترام به این خاندان یکی است دشمن! دسیسه ی تو به جایی نمی رسد تا آن زمان که رهبر بیدارمان یکی است​ @ghalamhaye_bidar
آه‌ ای‌ کلید جادویی‌ فتح‌ قصرها بی‌‌تو چقدر گریه‌ کنم‌ جمعه‌ عصرها جمعه‌ برای‌ غربت‌ من‌ روز دیگری‌ است‌ با من‌ عجیب‌ دغدغه‌‌ گریه‌آوری‌ است‌ جمعه‌ به‌ مهربانی‌ تو فکر می‌کنم‌ به‌ عهد باستانی‌ تو فکر می‌کنم... ... دنیا نشسته‌ بر سر میز مذاکره‌ کارش‌ کشیده‌ است‌ به‌ بحث‌ و مشاجره‌ زندان، عذاب، دار، مجازات، انتقام‌ دنیا زنی‌ است‌ سوخته‌ با صورت‌ جذام‌ میز جهان‌ پر است، پر از برگ‌ یادداشت‌ دستور تیرباران، فرمان‌ بازداشت‌ شب‌ شکل‌ دو مثلث‌ درهم‌ رسیده‌ است‌ اضلاع‌ ناگزیر جهنم‌ رسیده‌ است‌ ما اعتنا به‌ این‌ دو مثلث‌ نمی‌کنیم‌ ما رحم‌ بر شیوخ‌ مخنث‌ نمی‌کنیم‌ ما صلح‌نامه‌هاتان‌ را دور ریختیم‌ برگ‌ اقامه‌هاتان‌ را دور ریختیم‌ ما حمله‌ می‌بریم‌ به‌ امنیت‌ شما باطل‌ شده‌ است‌ برگه‌‌ رسمیت‌ شما ما صورت‌ شما را عفریت‌ می‌کشیم‌ بر پرچم‌ شماها کبریت‌ می‌کشیم‌ هرگز نمی‌کنیم‌ قوانینتان‌ قبول‌ زیرا که‌ نیست‌ پیش‌ خدا دینتان‌ قبول‌ ما در تمام‌ عنصرها منتشر شدیم‌ ما انفجار دنیا را منتظر شدیم‌ قطع‌ گیاه‌های‌ یهودی‌ شروع‌ شد احداث‌ قبرهای‌ عمودی‌ شروع‌ شد با جرم‌ آنچه‌ رفت‌ به‌ آتش‌ کشیمتان‌ با بشکه‌های‌ نفت‌ به‌ آتش‌ کشیمتان‌ چندی‌ است‌ گرچه‌ جای‌ شما مبل‌ راحتی‌ است‌ امروز در شقیقه‌‌ ما بمب‌ ساعتی‌ است‌ امروز هر درخت‌ چریکی‌ است‌ خشمناک‌ که‌ گرچه‌ تیر خورده‌ نیفتاده‌ روی‌ خاک‌ در خاک‌ ما تمام‌ درختان‌ نظامی‌اند نارنجک‌ است‌ میوه‌شان‌ انهدامی‌اند ما خوانده‌ایم‌ قصه‌‌ چوپان‌ و گرگ‌ را چون‌ رفت‌ بره‌ دیدن‌ ماه‌ بزرگ‌ را بره‌ اگر خطا بکند خورده‌ می‌شود چوپان‌ اگر خیانت، یک‌ گله‌ می‌رود غرید گرگ، سوخت‌ شبان، بره‌ سنگ‌ شد پس‌ ماه‌ پرت‌ شد به‌ ته‌ دره‌ سنگ‌ شد هان ‌ای ‌شیوخ! دشمن‌ شب‌ نیستید، هان! یک‌ مشت‌ دلقکید! عرب‌ نیستید، هان! آن‌ مطلع‌ سپیده‌ به‌ شب‌ رحم‌ می‌کند موعود من‌ به‌ قوم‌ عرب‌ رحم‌ می‌کند دنیا به‌ فکر کشتن‌ ابن‌زیادهاست‌ هر ابر، چفیه‌ای ‌است‌ که ‌بر دوش‌ بادهاست... موعود من! به‌ رغم‌ تمام‌ مورخان‌ تاریخ‌ باستانی‌ این‌ قوم‌ را بخوان! در مصحف‌ بهاری‌ تو گل، مقدس‌ است‌ چون‌ مرکز بهار تو بیت‌المقدس‌ است... @ghalamhaye_bidar
به این آتش برس! هیزم مهیا کن! مهیاتر! گلستانیم ما در آتش نمرود زیباتر مهیا کن که ما از آتش شیطان نمی ترسیم که در آغوش آتش می شود ققنوس ماناتر خبر از دود آه ما به دلها می‌رود مادام تو در هر شعله نفرینی‌تری، هرشعله رسواتر تو مثل شعله‌ها با نعره‌ی مستانه‌ات دلخوش و ما را ناله‌ای مانده‌ست از فریاد، گیرا تر دریغا پیرو بودا به کار زنده‌ سوزاندن دریغاتر از این غوغای خاموشی! دریغاتر ! شما را مردگانی هست سر تا پای در آتش شما در زندگانی نیز می سوزید، پیداتر بسوزانیدمان، خورشید محشر نیز در راه است خدا، تنها خدا با ماست با مایی که تنهاتر اغثنی یا غیاث المستغیثین! راه دشوار است اگرچه نیست در رنج سفر از ما شکیباتر @ghalamhaye_bidar
در این بهار می شکفد یکریز بر شاخه‌های تازۀ زیتون، سنگ دیگر نشان صلح نخواهم بود... این است حرف تازۀ زیتون: جنگ! دیری‌ست سهم سینۀ ما تیر است دیری‌ست راهِ رفتنِ ما خار است بیدارماندگانِ شبی تاریم دار است حقّ گردنِ ما، دار است زنجیر باز کرده و می‌آییم با دسته‌های سینه‌زنی از راه ما فوجِ بسملیم که در راهیم ای تیغ‌های سر زده! بسم‌الله! یادش به خیر گفتۀ دریامَرد: کافی‌ست سطل آبی اگر ریزیم... جز آبروی رفته چه خواهد ماند امروز اگرکه سیل نینگیزیم؟ @ghalamhaye_bidar
از کتاب درسیای بچگیام چیزی یادم نمیاد جز یه نگاه که همون صفحه اول می درخشید مث ماه پیرمرد چشم امیدش به ما بود امیدش به ما دبستانیا بود با هزارتا آرزو چشم امیدش می شدیم توی بازیای بچگی شهیدش می شدیم حالا ما بزرگ شدیم حال امیدتو بپرس حال و احوال کوچولوی شهیدتو بپرس :: خوش نداشتیم عکس ماهت روی سکه ها وکنج اسکناسا بشینه زینت قابای خاتم بشه و روی میز باکلاسا بشینه عکستو قاب می گیرن فقط تماشا می کنن اسمتو میارن و رسمتو حاشا می کنن چشم بیدار تو رو دیدن ولی دلشون خوابه هنوز بی خیال نگاه شرقی تو چشمشون به اون ورِ آبه هنوز این روزا دلم گرفته ولی باز بغضمو می خورم و همراه پابرهنه ها داد می کشم: حالا من چشم امیدم به توئه من هنوز انتظار فرج از نیمه ی خرداد می‌کشم @ghalamhaye_bidar
امروز وطن معنی غم را فهمید با سایه ی جنگ ، متّهم را فهمید از خواب پرید کشورِ من امّا معنای مدافع حرم را فهمید انگار دچار بدبیاری شده اند گیج از حرکات انتحاری شده اند صاحب نظران "سایه ی جنگ" امروز از سایه ی خویش هم فراری شده اند @ghalamhaye_bidar
رنگی از ایمان ندارد پرچمِ اسلام او «قالت الاعراب آمنا و لکن ... اسلموا» من برادر خواندمش با مهر و خواند او کافرم من اگر گل، تیغ آورده است او در گفتگو ما اگر از آبشارِ بی‌قرارِ اشکِ خویش او ولی از جویبار خون ما گیرد وضو این چه اسلام است، خالی از سلام و صلح و صبر؟ حیف تنها خار دارد این گل بی رنگ و بو تا به کی شور شرارت؟ تا به کی جولان جهل؟ تا به کی با مؤمنان کین، با شیاطین نرم خو؟ بر مسلمانی چقدر ای قوم تهمت می‌شوید؟ چند می‌ریزید با خون از خداتان آبرو؟ پر شده امروز تهران از لهیب انتقام مرد و زن: خانه به خانه، پیر و برنا: کو به کو هین! به خود آیید، نک ما ذوالفقار حیدریم هان! کدامین سر شود با تیغ مولا رو به رو؟! @ghalamhaye_bidar
مردان کارزار آتش به اختیار دل های بی قرار آتش به اختیار سردار سر به زیر در طعنه ها اسیر! سردار سر به دار آتش به اختیار از شام تا یمن، بحرین تا عدن از بصره تا مزار آتش به اختیار دنیا در آتش است عاشق سیاوش است ای عاشقان یار آتش به اختیار گر خاک تیره شد گر باد چیره شد گر آب ناگوار آتش به اختیار با خیل دوستان در باغ و بوستان با قوم نابکار آتش به اختیار این خرمن ریاست یا بار اغنیاست ای برق ذوالفقار آتش به اختیار مرگ است در نظر أحلی من العسل این است انتظار آتش، به اختیار @ghalamhaye_bidar
نیست شعر آن سخن خنثایی که به هر خشک و به هر تر بخورد هم به درد دم صبح اول هم به کار شب آخر بخورد سخنی که به مذاق همگان خوش باشد و صله قند مکرّر بخورد نخورد بر به شما! شعر یعنی: سخنی که به کسی بربخورد! @ghalamhaye_bidar
یکایک سر شکست آن روز اما عهد و پیمان نه غم دین بود در اندیشۀ مردم، غم نان نه شبی ظلمانی و تاریک حاکم بود بر تهران به لطف حضرت خورشید اما بر خراسان نه کبوترهای گوهرشاد بودیم و صدای تیر پریشان کرد جمع یک‌دل ما را، پشیمان نه سراسر، صحن از فوج کبوترها چنان پر شد که چندین بار خالی شد خشاب آن روز و میدان نه یکی فریاد می‌زد شرمتان باد آی دژخیمان! به سمت ما بیاندازید تیر، اما به ایوان نه یکی فریاد سر می‌داد بر پیکر سری دارم که آن را می‌سپارم دست تیغ و بر گریبان نه برای او که کشتن را صلاح خویش می‌داند تفاوت می‌کند آیا جوان یا پیر؟ چندان نه دیانت بر سیاست چیره شد، آری جهان فهمید رضاجان است شاه مردم ایران، رضاخان نه! کلاه پهلوی هم کم کم افتاد از سر مردم نرفت اما سر آن ها کلاه زورگویان، نه! گذشت آن روزها، امروز اما بر همان عهدیم نخواهد شد ولی این‌بار جمع ما پریشان، نه! به جمهوری اسلامی ایران گفته‌ایم «آری» به هر چه غیر جمهوری اسلامی ایران: «نه» کجا دیدی که یک مظلوم تا این حد قوی باشد اگرچه قدرت ما می‌شود تحریم، کتمان نه دفاع از حرم یعنی قرار جنگ اگر باشد زمین کارزار ما تلاویو است، تهران نه! @ghalamhaye_bidar
قلم به دست گرفتی و تیغ از آب درآمد به نور وجه تو خلق از ظلام خواب درآمد تو از معادن حلمی به کوهسار نبوت که هر که در برت آمد از اضطراب درآمد خدا نشاند به شامی سه در دو دانه انگور چهل صباح گذشت و شراب ناب درآمد همین که از پرشالی گشود چهره سوالی ز آستین هشامت دو صد جواب درآمد کنار چشمه روشن چه تیره دل بود آنکس که راه چاه گرفت از قضا سراب درآمد @ghalamhaye_bidar
راه عشق است و خطر را پشت سر باید گذاشت پیش پای عشق گاهی نیز سر باید گذاشت جان و مال و آبرو و همسر و اولاد را هرچه را داری زمانی در خطر باید گذاشت گاه باید صدر اخبار جهان باشی و گاه خویش را از خویشتن هم بی خبر باید گذاشت کربلا آموخت در راه دفاع از حرم کودک شش ماهه هم باشی اثر باید گذاشت عشق می گوید پدر باشی به وقت امتحان بوسه بر زخم سر و روی پسر باید گذاشت بعد از این عباسها نوبت به نوبت میروند بعد آنها دستها را بر کمر باید گذاشت از خدا نشناس مردم عاشقی ناممکن است وقت روی خود شناسی بیشتر باید گذاشت هر که را چشم انتظاری کشت بعد از قرنها نام او را شیعه ی اثنی عشر باید گذاشت @ghalamhaye_bidar
هرکه دهانش بیش سهمش بیشتر سلف سرویس است دهان هایمان در این مجلس! بگذار ذوق زده سلفی اش را بگیرد تا بانوی قاره سبز از دهان نیفتاده! روی میز یا پشت میز فرقی نمی کند این قطار سبز سال هاست از ریل خارج شده روی دهکده راه می رود و ما همه خال کوبی داریم روی من بیکاری تکیه بر درختی خشک سیگار می کشد روی دست های مادرم زنی با هسته های خرما خوشبختی می بافد و روی دستان پدر عکس مردیست که مدام در جیب هایش دنبال چیزی می گردد! بگذار سلفی اش را بگیرد شاید موگرینی روزی موگیرش کند آن سوی آب ها در مجلسی دستی برجام و دستی بر زلف یار عکسی بیندازند و سال ها بعد کسی بر درختی نیم خیز خال کوبی کند شیخی را که برجامی وارونه منبر می رفت!... هرکه چشمش بیش دردش بیشتر!... @ghalamhaye_bidar
عشق دنیای دیگری دارد شور و غوغای دیگری دارد سرزمینی ست پشت دریاها آسمان های دیگری دارد زندگی پاسخ معمایی ست که معمای دیگری دارد عشق یک اتفاق پیچیده ست ریشه در جای دیگری دارد توی دنیای عشق حتی عشق نام زیبای دیگری دارد کربلا تا دمشق... آری عشق ماجراهای دیگری دارد عشق یک روز إربا إربا شد و قضایای دیگری دارد... گرچه امروز زخمی و خاکی ست عشق فردای دیگری دارد :: زندگی نیست این که ما داریم عمر معنای دیگری دارد... @ghalamhaye_bidar
تقدیم به مدافع مظلوم حرم سر باخت، شاید مملکت سامان بگیرد جان داد تا یک ذره غیرت جان بگیرد چون کوه در چشمش ابهت موج زد تا بلکه تزلزل های ما پایان بگیرد ای بد به حال هرکه محسن را ببیند اما نلرزد بر خودش آسان بگیرد حال دلم این روز ها بدجور ابریست ای کاش بر خاک سرم باران بگیرد ای کاش قدری در رگ خشکیده ی ما خون شهیدان حرم جریان بگیرد @ghalamhaye_bidar
برای شاعر غزل بخوان غزلی بی سر مقتل بخوان که روضهٔ گودال است دست از سراسر قلمت بردار اینجا بلاغت کلمه، لال است سر تا سر زمین شده یک زندان خورشید دور حادثه سرگردان دنیا و هرکسی که در آن مانده است مصداق حال سورهٔ زلزال است وقتی زمان برای تو عاشوراست وقتی که کربلا همهٔ دنیاست وقتی که میزبان پسر زهراست بی سر شدن نشانهٔ اقبال است آه ای شهادت ای سفر گلگون ای مثل کربلا غزلی از خون دورم چقدر از تو شبیه یک پرواز که در آرزوی بال است میخواستم غزل، غزلی بی سر اما نشد که داغ تو از سر رفت دست خودم نبود که می بینم سر تا سر زمین سری از لاله است @ghalamhaye_bidar
آسمان سرخ است، بی‌تاب است، دل بی‌تاب‌تر تشنه است این خاک، تشنه، آسمان بی‌آب‌تر کودکی خوابش نبرده اسم بابا بر لبش مادری دلشوره دارد، مادری بی‌خواب‌تر آسمان سرخ است، ابری تیره می‌پیچد به خود نیست در این صحنه مهتاب از رخت مهتاب‌تر دست شستی از سرت، جاری‌ شدی در سرنوشت زندگی بی‌درد مرداب است، نه مرداب‌تر با سر از کف دادنت لرزیده دست و پای عشق سر به سر چشمان مشتاقان شد از این باب، تر سر نداری، پهلویت زخمی است، بی‌پیراهنی میهمانی کس نرفته از تو با آداب‌تر سر نداری تا به دامانش نهی اما چه غم بی‌سر است آنکس که از او کس ندید ارباب‌تر شهید @ghalamhaye_bidar
برای شهید شکوهمند، محسن حججی با الهام از تصویر منتشر شده صلابتی که در نگاه توست... شقاوتی که در نگاه اوست جهنم و بهشت را ببین : نگاه دشمن و نگاه دوست چقدر شمر و ابن ملجم است چقدر هیزم جهنم است نگاه این که بسته دست تو، چقدر بی حیا، بی آبروست نگاه تو به کیست اینچنین، غریب و روشن و شکوهمند نگاه تو نگاه تو نگاه...چه عاشقانه گرم گفتگوست جوانی و هنوز نیستی جوان تر از علیِّ اکبرش سه شعبه ای ست بر دلت هنوز، از آن سه شعبه ای که بر گلوست وجود بی عدم، نگاه توست، کبوتر حرم، نگاه توست نماز صبحدم نگاه توست، نگاه تو همیشه باوضوست نگاه تو چه فاتحانه گفت:نه گاه ماندن و نشستن است نه روزگار غربت حسین، نه تاب حسرت است و آرزوست فقط نه چشم تر بیاورید، برای دوست سر بیاورید چقدر کربلا که پشت سر، چقدر کربلا که پیش روست @ghalamhaye_bidar
. ...دل ای دل ای دل من! عزم کن قلم بردار! به یاد شاه ابالفضل من قدم بردار حسین نیستی اما کم از وهب نشوی اسیر حیله مکروه و مستحب نشوی سر بریده نبودی، زبان بریده مباش! حیا ز چشم شهیدان کن و دریده مباش! چو برق تیغ به دلهای ترس برده بزن به نام واقعه بر لحظه های مرده بزن چه گفت بر سر آن نیزه سر که سنگین است سر بریده سخن گفتنش به آیین است ... ببین صلابت شیران شام جولان را مبارک است ببر نام این شهیدان را به تیغ و شعله بزن این دل گداخته را ببوس خاک شهیدان سرفراخته را بخوان! زبان لهیب و جراحت و تب باش به راه شام چنین در رکاب زینب باش ... سلام بر سخن تو، سلام بر تو شهید ! فدای سوختن تو، سلام بر تو شهید ! چنین شکوه و تجمل، مبارکت بادا ! درخت بی سر من، گل مبارکت بادا ! به روز معرکه سر باختی و گل کردی سلام بر تو ! در این آخرالزمان مردی در این زمانه که برخی به هرزگی لافند مگر ز نخ نخ خون تو بیرقی بافند چه بیرقی که به عزت علم کند ما را به اعتبار شما محترم کند ما را شکوه عزم تو از این نبرد با ما ماند ز سربلندی تو نام مرد با ما ماند تو حجتی که هنوز این قبیله سرزنده است علم به دست جوانمردهای رزمنده است نسیم عشق تو پیچیده در مداین ما شهید مجلس حسن حسین! محسن ما! خوشا به عزم تو زین بند آهنی رستن ز ننگ عشوه مردان منحنی رستن شکست ذلت تسلیم، شوکت ما را شهیدی آمد و نو کرد فرصت ما را نشان عزت این خاک داغدار شده بر آستانه زینب، سری نثار شده مرا به نام تو در این حریم راه دهند مرا به سایه ات از خویشتن پناه دهند که ساعتی به تو بینم عتاب خویش کنم قیامتی که سوال و جواب خویش کنم @ghalamhaye_bidar
🔹غزلی به یاد 🔹 (از زبان همسر شهید) بی جهت نیست اگر ما گله داریم از هم من و تو یک چمدان فاصله داریم از هم بی خبر بار سفر بستی و رفتی... حالا چه خبرها که در این قافله داریم از هم غزلی خواندی و من... من غزلی خواندم و تو... چقدر هدیه به رسم صله داریم از هم تو و باران... تو و دلتنگی دریا... تو موج... من و عکسی که لب اسکله داریم از هم "نه" نمی گویم اگر بشکنم از تنهایی آه... ما پای قباله "بله" داریم از هم با تو ای آینه! هم کفو نبودم... حق است گله ای که سر این مسئله داریم از هم تو، رواق حرم زینب و من مسجد شهر و دعایی که پس از نافله داریم از هم آسمان سمت حرم میرود ای ماه برو هر چه داریم در این مرحله داریم از هم ... تو اگر ماه‌ی، من برکه ترین آغوشم چه کسی گفته که ما فاصله داریم از هم @ghalamhaye_bidar
زهره چشم فرشته ها جلاد وارث " یسفک الدما" جلاد بوده شیطان در ابتدا عابد شده عابد در انتها جلاد پانهاده ز بندگی بیرون در زمین با خلیفه شد هم خون بوده روزی برادر هابیل بوده از نسل انبیا جلاد راه سیر و سلوک طی کرده شتری را شبانه پی کرده تاابد پیش صالحان دارد لقب اشقی الاشقیا جلاد بت پرستیده صبح هر شنبه سربریده همیشه با پنبه شده در بین قوم اسراییل سامری زاده با دعا جلاد ! روح او را پلید می بینم یقه اش را سفید می بینم مثل گرگی به ظاهرا بره می نشیند کنار ما جلاد می کند ریش دار بی ریشه خون مردم همیشه در شیشه لقمه های حرام می سازد از امیران کربلا جلاد ملتی خسته از جنایاتش آه از آشوب و اغتشاشاتش شده اعدام سال شصت اما باز برگشته بی حیا جلاد به عزای بشر شده سرخوش در یمن...غزه...بوده کودک کش حاجیان را به مسلخ آورده فاجعه کرده در منا جلاد در سنا کرده با سناتورها وضع قانون برای آخورها از عرب شیر مفت می دوشد در نمی آورد صدا جلاد زیر تیغش تمام ملت ها کمترین کارش این شرارت ها اتحادیه اروپایی است جای یک مشت بی خدا...جلاد فرق بین خبیث و طیب را خوانده ام در کتاب عاشورا: می شود زاده علی ع زینب س می شود زاده زنا جلاد وهبیم و بلند بالاتر عکس ما سربریده زیباتر به قضاوت نشسته آینده ما حسینی تریم یا جلاد؟؟؟ "حججی "ها شهید تاریخند بی سر اما امید تاریخند میگذارم مگر عوض بشود؟؟؟ جای اسم شهید با جلاد @ghalamhaye_bidar
غزلی از امام خمینی (ره) در کعبه در زنجیر خار راه منی ای شیخ! ز گلزار برو از سر راه من ای رند تبهکار، برو تو و ارشاد من، ای مرشد بی رشد و تباه؟! از برِ روی من ای صوفی غدّار، برو ای گرفتار هواهای خود، ای دیر نشین از صف شیفتگان رخ دلدار، برو ای قلندر منش، ای باد به کف، خرقه به دوش خرقه ی شرک تهی کرده و بگذار برو خانه کعبه که اکنون تو شدی خادم آن ای دغل خادم شیطانی!، از این دار برو زین کلیسای که در خدمت جبّاران است عیسیِ مریم از آن خود شده بیزار، برو ای قلم بر کفِ نقادِ تبهکارِ پلید بنه این خامه و مخلوق میازار، برو @ghalamhaye_bidar