☘☘ برگی از تقویم تاریخ ☘☘
۶ تیر زادروز کوروش صفوی
(زاده ۶ تیر ۱۳۳۵ تهران - درگذشته ۲۰ امرداد ۱۴۰۲) زبانشناس و مترجم
او دارای پژوهشهای متعددی در زمینه معنیشناسی، نشانهشناسی، رابطه زبانشناسی و ادبیات و تاریخ زبانشناسی بود. وی مدرک کارشناسی زبان آلمانی را از مدرسه عالی ترجمه و کارشناسی ارشد و دکتری زبانشناسی را از دانشگاه تهران گرفت و از سال ۱۳۵۶ به استخدام دانشگاه علامه طباطبایی درآمد و عضو هیئت علمی گروه زبانشناسی آن دانشگاه شد.
او نایبرئیس انجمن زبانشناسی ایران بود و پژوهشهایش در زمینه معناشناسی، نشانهشناسی، رابطه زبانشناسی و ادبیات و تاریخ زبانشناسی بود.
آثار:
درآمدی بر زبانشناسی. تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب ۱۳۶۰.
واژهنامه زبانشناسی. تهران: نشر مجرد ۱۳۶۱.
نگاهی به پیشینه زبان فارسی. تهران: نشر مرکز ۱۳۶۷.
هفت گفتار درباره ترجمه. تهران: نشر مرکز ۱۳۷۱.
از زبانشناسی به ادبیات. ج اول: نظم. تهران: نشر مرکز ۱۳۷۱.
گفتارهایی در زبانشناسی. تهران: نشر هرمس ۱۳۸۰.
درآمدی بر معنیشناسی. تهران: پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامی ۱۳۸۰.
منطق در زبانشناسی. تهران: پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامی ۱۳۸۰.
از زبانشناسی به ادبیات. ج دوم: شعر. تهران: پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامی ۱۳۸۱.
معنیشناسی کاربردی. تهران: نشر همشهری ۱۳۸۲.
فرهنگ توصیفی معنیشناسی. تهران: نشر فرهنگ معاصر ۱۳۸۴.
نگاهی به ادبیات از دیدگاه زبانشناسی. تهران: انتشارات انجمن شاعران ایران ۱۳۸۴.
زبانهای دنیا: چهارمقاله در زبانشناسی، تهران: انتشارات سعاد ۱۳۸۴.
آشنایی با نظامهای نوشتاری. تهران: نشر پژواک کیوان ۱۳۸۵.
آشنایی با معنیشناسی. تهران: نشر پژواک کیوان ۱۳۸۵.
آشنایی با تاریخ زبانهای ایران. تهران: نشر پژواک کیوان ۱۳۸۵.
آشنایی با تاریخ زبانشناسی. تهران: نشر پژواک کیوان ۱۳۸۵.
مبانی زبانشناسی. با همکاری احمد سمیعی، لطفاله یارمحمدی. تهران: سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی: وزارت آموزش و پرورش ۱۳۸۷.
استعاره از نگاهی دیگر، تهران: انجمن شاعران ایران ۱۳۸۷.
سرگردان در فلسفه ادبیات. تهران: انجمن شاعران ایران ۱۳۸۹.
ترجمه
بورگل، ی. ک. ۱۳۶۵. سه رساله درباره حافظ. کورش صفوی (مترجم) تهران: نشر مرکز.
پالمر، ف. ر. ۱۳۶۶. نگاهی تازه به معنیشناسی. کورش صفوی (مترجم) تهران: نشر هرمس.
گاور، آ. ۱۳۶۷ تاریخ خط. ترجمه عباس مخبر و کورش صفوی. تهران: نشر مرکز.
یاکوبسن، ر. ۱۳۷۶ روندهای بنیادین در دانش زبان. کورش صفوی (مترجم) تهران: نشر هرمس.
سوسور، ف.دو. ۱۳۷۷. دورهی زبانشناسی عمومی. کورش صفوی (مترجم) تهران: نشر هرمس.
چامسکی، ن ۱۳۷۶ زبان و ذهن. کورش صفوی (مترجم) تهران: نشر هرمس.
تراکس، دیونوسیوس ۱۳۷۷ فن دستور. کورش صفوی (مترجم) تهران: نشر هرمس.
هیئت مؤلفان ۱۳۷۸ زبانشناسی و ادبیات. کورش صفوی (مترجم) مجموعه مقالات دانشنامه فلسفه. تهران: نشر هرمس.
هوسله، و ۱۳۷۸ محفل فیلسوفان خاموش. کورش صفوی (مترجم) تهران: نشر هرمس.
کالر، ج ۱۳۷۹ فردینان دو سوسور. کورش صفوی (مترجم) تهران: نشر هرمس.
چامسکی، ن ۱۳۷۹ زبان و اندیشه. کورش صفوی (مترجم) تهران: نشر هرمس.
گاردر، ی ۱۳۷۹ دنیای سوفی. کورش صفوی (مترجم) تهران: دفتر پژوهشهای فرهنگی.
گوته، ی.و ۱۳۷۹ دیوان غربی شرقی. کورش صفوی (مترجم) تهران: مرکز بینالمللی گفتگوی تمدنها.
کالر، ج ۱۳۸۸ بوطیقای ساختگرا. کورش صفوی (مترجم) تهران: مینوی خرد.
لاینز،ج ۱۳۹۱ درآمدی بر معنیشناسی زبان. کورش صفوی (مترجم) تهران: نشر علمی.
#برگی_از_تقویم_تاریخ
#کوروش_صفوی
﷽
• تا گل روی تو در باغ لطافت بشکفت
• پردهی صبر من از دامن گل چاکترست
• پای بر دیدهی سعدی نه اگر بخرامی
• که به صد منزلت از خاک درت خاکتراست
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
|⇦• اعلام برنامه - جلسه شعرخوانی انجمن
۵ بعدازظهر جمعه ۱۴۰۳/۰۴/۰۸
فرهنگسرای طاووسیه
(بلوار بوستان، حدفاصل آرامگاه سعدی و باغ دلگشا)
⭕️ لطفاً به ساعت شروع جلسه توجه فرمائید.
[ورود برای عموم آزاد است.]
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
انجمن شعر سعدی
اسلام فهندژ
[ @sheresaadi ]
عارفه دهقانی تیر ماه ۱۳۶۸ در تهران متولد شد. وی دارای مدرک دکترای زبان و ادبیات فارسی شاخۀ ادبیات حماسی از دانشگاه تهران است. او بهعنوان منتقد ادبی با ادارۀ فرهنگ و ارشاد اسلامی همکاری میکند و در عرصه ویراستاری و خطاطی نیز فعالیت دارد. «آخر شخص مفرد»، «آیینهکاری» و «زلف ضریح» دربردارندۀ اشعار او است.
#معرفی_شاعر #عارفه_دهقانی
طوفان بودیم، ساحلی رام شدیم
ما را خواندیّ و صاحبِ نام شدیم
چون زلف تو، آشفته و درهم بودیم
در سایه ی ابروانت آرام شدیم
در شادی و غم، صدایِ ما را داری
بی واسطه، ردِّ پای ما را داری
گفتیم که بی هوایت آواره شویم!
گفتی همه جا هوای ما را داری
غم های زمانه ام که بی حَد باشد،
یا آب و هوای دل من بد باشد،
در تَق تَقِ این قطار ، حَل خواهد شد
وقتی حرکت به سمتِ مشهد باشد!
تا عکسِ دلارای تو در قاب افتاد
در قلبِ ستاره ها تب و تاب افتاد
از مهرِ تو، چشمِ آسمان روشن شد
از شوق، دهانِ ابرها آب افتاد
#عارفه_دهقانی #شعر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلم از طرف کافیgholamrezakafi124
برای روشنی سرنوشت
به قطره قطرۀ باران قسم که دریاییم
به برگ برگ درختان… که دشت و صحراییم
بهار روی من و تو، حساب وا کرده
که در تلاطم اسفند هم شکوفاییم
غروب پشت سر ماست، پیش رو صبح است
بیا و بگذر از امروز، رو به فرداییم
در انتظار طلوعیم، از چه بنشینیم؟
بلند شو که ببینند در بلنداییم
به رغم سعی غبار و تلاش مفرط سنگ
درون آینههای شکسته پیداییم
بگو به باد و به طوفان، که مؤمنیم به نوح
بگو به نیل و به فرعون، یار موساییم
سری اگر به بدن مانده هم فدایی دوست
قسم به نیزه سرافراز معرکه، ماییم
تمامی شهدا رأی رأی میآیند
سپاه نور میآید، که گفته تنهاییم؟
به ردّ پای شهیدان قسم که تا خورشید
برای روشنی سرنوشت میآییم
✍🏻 #عاطفه_جوشقانیان
🏷 #انقلاب_اسلامی | #انتخابات
#طنز
چنین گفت رستم به فرزند خویش
به بالابلند و به دلبند خویش
دلیری نه امروز جنگیدن است
نیاز وطن امر زاییدن است!
برو زن بگیر و نگو چیست زن
اگر که شعار تو باشد وطن
نترس از تورم، نترس از دلار
نشان ده کمی مردی و اقتدار
چنین شد که سهراب با یک نظر
به حجله روان شد به دست پدر
دل رستم از کار خود شاد بود
دگر فکرش از غصه آزاد بود
به سهراب جانش شبی پند داد
به آوردنِ بچه سوگند داد
دو سالی گذشت و نیامد خبر
پریشان شد از انتظارش پدر
شبی باز جویا شد این خواسته
که این انتظار عمر من کاسته
چو سهراب پند پدر را شنید
به چشمانش از غصه اشکی دوید
که بابا نداری خبر از دلم
بیا تا بگویم من از مشکلم
که زنها نه زنهای دیروزیاند
حسابی خفن گشته و موذیاند!
بگوید که دارد از این اجتناب
که بچه بگیرد از او خورد و خواب
ندارد دگر وقت این کارها
نکرده اثر در دلش زارها!
بگوید که این هیکل خوش تراش
به حرف تو باشم شود آش و لاش!
رود کوه و بعدش رود باشگاه
دهد زهر چشمم فقط با نگاه
بگیرد هی از بچهات امتحان
دهد درس یوگا و فن بیان
ندارد نظر چون به حال وخیم
شب و روز دارد برایم رژیم!
خوراکم شده پاستا و سالاد
از آن قورمه سبزی تو یاد باد!
کند امر بر شستن ظرفها
به هنگام جارو بگیرم عزا!
اگر پهلوانم به پیش پدر
شدم موش بابا نداری خبر!
کشیده به این هیکلم سمبهها
که کشته دم حجله او گربه را!
پروین جاویدنیا
#طنز
#فرزندآوری
@parvin_javidnia1359
تمام هست بود وحاصلش سوخت
به پای عاشقی ،آب وگِلش سوخت
چنان گمنام ومظلومانه می رفت
که حتیٰ رهبر ما هم دلش سوخت
#حسین_کیوانی
#من دلم برای رییسی سوخت!
#اربعین شهدای پرواز اردیبهشت
علی صالحی با نام اصلی علیپناه در سحرگاه اولین روز فروردین سال 1334 خورشیدی در دل طایفهی بختیاری پا به این دنیا گذاشت. او در مَرغابِ سیدصالح بهدنیا آمد، سرزمینی که رشتهکوههای زاگرس آن را محصور کردهاند، جایی میان مسجدسلیمان و ایذه.
در دوران کودکی یکی از دلخوشیها و سرگرمیهای سید علی صالحی به گفتهی خودش، غرق شدن در افسانهها، قصهها، متلها و خاطرات بزرگترها بود و با اینکه در سال 1341 در مسجدسلیمان به دبستان سعدی رفت اما پیش از آن، پدرش خواندن و نوشتن را به او آموزش داده بود.
سید علی صالحی از دوران دبستان شعر مینوشت و به قول خودش یک دفتر فیلینشان پر از شعر داشت و شعرهایش را هم فقط برای برادر بزرگش فرهاد میخواند. او در سال 1347 وارد دبیرستان 25 شهریور مسجدسلیمان شد و در همان دوران با نیما یوشیج، فروغ فرخزاد و مهدی اخوان ثالث آشنایی بههم زد و با پدیدهای حیرتانگیز بهنام شعر نو آشنا شد. اگرچه به اعتراف خودش، تا مدتها نمیتوانسته بپذیرد که قداست شعر کلاسیک را مخدوش کند.
سید علی صالحی اذعان میکند که در سال 1349، اولین شعر جدیاش متولد شد. در سال بعد، اشعارش در رادیو آبادان و اهواز معرفی شدند. سالی که در آن اشعار سید علی صالحی با کمک ابوالقاسم حالت در نشریهی بومی شرکت نفت به چاپ رسید و این شاعر نوپا مفتخر به حمایت مهدی اخوان ثالث از شعرهایش شد.
در سال 1353 اشعارش مورد استقبال روزنامهها قرار گرفت. در همان سال با تعدادی از همنسلانش جریان «شعر موج ناب» را به راه انداختند. جریانی که قصد داشت تحولی تازه در شعر سپید ایجاد کند. منوچهر آتشی و نصرت رحمانی از حامیان تهرانی این جریان بودند و در نشریات معتبر ادبی به معرفی جنبش موج ناب پرداختند.
در اردیبهشت 1358 سید علی صالحی در 24 سالگی برای همیشه به تهران مهاجرت کرد.
در سال 1356 به عنوان برندهٔ جایزهٔ فروغ فرخزاد در شعر اعلام میشود. در سال 1357 صالحی از گروه «موج ناب» فاصله میگیرد. او در این باره گفتهاست: «حس میکردم همه ما شاعران موج ناب داریم شبیه هم میشویم…»
#سیدعلی_صالحی #معرفی_شاعر
همسایه ی خدمت وخطر ابراهیم
با عشق همیشه همسفر ابراهیم
خورشید که از سمت خراسان تابید
هر صبح بگو سلام بر ابراهیم
#حسین_کیوانی
#اربعین شهید جمهور
امتداد غدیر
گشودند بال و پری تا بهشت
شهیدان پرواز اردیبهشت
صف اولیهای بیادعا
صف اولیهای دردآشنا
به سر برده عهد وفا با ولی
نفسهایشان یا علی یا علی
بلندای پروازشان را ببین
صف اولیهای پاییننشین
خریدار خوش سرنوشتی شدند
شبیه رجایی بهشتی شدند
سیاست ز تقوایشان کم نکرد
زمینگیر و مغرور و بیغم نکرد
سیاست که شد امتداد غدیر
رواقیست از بارگاه امیر
بخوان خطبههایش یکایک بخوان
تو فرمان او را به «مالک» بخوان
به آواز یا مالکش گوش دار
دلت را به مهر رعیّت سپار (۱)
پی جرعهٔ ناب این «خُم» بگرد
به عشق «علی» دور «مردم» بگرد
دلت را به این عشق همراز کن
ز کار خلایق گره باز کن
سیاست که شد رفتنِ راه حق
نمازیست مقبول درگاه حق
رسیدهست هنگامهٔ انتخاب
میاندار میخواهد این انقلاب
یکی چون «رئیسی» که تا پای جان
بماند بر این عهد با عاشقان
برای سرافرازی این علم
به آب و به آتش زند دم به دم
چنان خویش را وقف مردم کند
که خود را در این معرکه گم کند
به دست من و توست نبض زمان
به رأی من و توست چشم جهان
در این پیچ تاریخی بینظیر
به رأی من و توست طیِ مسیر
به این انتخاب است با صد امید
نگاه هزاران شهید رشید
به پا خیز، شوری به عالم به پاست
نگاه شهیدان غزّه به ماست
به پا خیز تجدید پیمان کنیم
به هر رأی خود رمی شیطان کنیم
به پا خیز، میخوانَد ایران تو را
فراخوانده خون شهیدان تو را
✍🏻 #محمدمهدی_سیار
🏷 #شعر_علوی | #شهدای_خدمت | #انتخابات
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱. «وَ أَشْعِرْ قَلْبَكَ الرَّحْمَةَ لِلرَّعِيَّةِ وَ الْمَحَبَّةَ لَهُمْ وَ اللُّطْفَ بِهِم؛ مهربانى و محبت و لطف به رعيت را شعار قلب خود قرار ده.»
(فرازی از نامه۵۳ نهجالبلاغه: عهدنامه مالک اشتر)
غمهای پر از ادامهات را بردار!
وقت سفر است، جامهات را بردار!
باید که به چشمهای او رای دهیم
ای عشق! شناسنامهات را بردار!
#عشق
#انتخاب
#محمد_مرادی
https://eitaa.com/mmparvizan
«به همین سادگی»
تمام پنجره را غرق حسن یوسف کن
دل اهالی این کوچه را تصرف کن
قدم بزن وسط شهر با صدای بلند
به عابران پیاده غزل تعارف کن
و بیبهانه تبسم کن و نگاهت را
شبیه آینهها عاری از تکلف کن
سپس به مجلس ترحیم یک غریبه برو
و چشمهای خودت را پر از تأسف کن
صدای ضبط، اتوبان، هوای بارانی
به خود بیا! نرسیده به قم توقف کن
سلام دختر باران! سلام خواهر ماه!
بهشت را به همین سادگی تصرف کن
از مجموعه(رقعه)
#حمید رضا برقعی
"محمد حقوقی و شعر معاصر فارسی"
محمد حقوقی (۱۳ اردیبهشت ۱۳۱۶_ ۸ تیر ۱۳۸۸) از شاعران و منتقدان ادبی نامآور معاصر است که از دههی چهل، نقشی مهم در تبیین ویژگیهای شعر پسانیمایی داشته است.
او از جهتی، از پیروان فروغ فرخزاد است که در دههی چهل، جریان شعر زمان را معرفی و نمایندگی کرده و از دیگر سو، از اعضای جُنگ ادبی اصفهان است که بر تحولات ادبیات عصر پهلوی تاثیری شگرف گذاشته است.
هرچند حقوقی در هنر شاعری کمتر مدّ نظر منتقدان و شاعران و جریانهای ادبی بوده، در نقد شعر معاصر نامی سزامند است؛ تا آنجا که مجموعهی شعر زمان ما که به کوشش او در نشر نگاه سامان یافته؛ همچنان از بهترین گزیده_اشعار و منتخب نقدها و گزارههای ادبی دربارهی نیما و فروغ و سهراب و اخوان و شاملو است.
حقوقی در "شعر زمان ما"، هرچند از بوطیقای شعر نیمایی فاصله گرفته، یادداشتها و نظرهایی دقیق دربارهی زبان و هنر شاعرانهی پیروان او مطرح کرده است. او هرچند با وزن شعر نیمایی و برخی عناصر داستانی یا تزیینی آن زاویه دارد، کوشیده در نقدهایش نگاهی بیطرفانه به آثار منتخب داشته باشد.
ارزش نقدهای حقوقی، وقتی روشن میشود که آن را با گزیدههای دیگر "شعر زمان" مقایسه کنیم که پس از او به کوشش فیض شریفی منتشر شده و چه از منظر روش و چه در بر داشتن خطاهای ادبی و نقدی، با کارنامهی حقوقی فاصلهای بعید دارد.
محمد حقوقی علاوه بر "شعر زمان ما"، در کتاب "شعر نو از آغاز تا امروز" نیز کوشیده، هفت دهه از تاریخ شعر نو فارسی را بررسی کند؛ هرچند تعریف او از شعر نو، متمایز با بسیاری از منتقدان معاصر است.
#محمد_مرادی
https://eitaa.com/mmparvizan
🔴 با بصیرت رای میدهیم !
نه دنبال «باران»
- نه مجذوب «ياران»
- نه در «اعتدالم »
- نه با «ائتلافم»
- نه «ميهن پرستم»
- نه با حزب «سازندگي» عهد بستم
- نه «سبزم» نه زردم
- نه با «توسعه» در نبردم
- نه دنبال عشق و «مودت»
- نه دنبال «توليد» ثروت
- نه «فرزند ايران»
- نه حزب «جوانان»
- نه «روحانيون» را رئيسم
- نه در «جامعه» كاسه ليسم
- نه دنبال احزاب «پاكم»
- نه «خرداديان» را هلاكم
- نه در حزب «كارم»
- نه بر پله هاي «ترقي» سوارم
- نه با جمع «نسوان»
- نه در حزب «ايران»
- نه با «اتحادم»
- نه با «اعتمادم»
- نه اندر «رفاهم»
- نه دنبال حزب و سپاهم
- نه «همبستگي» را مريدم
- نه «آزادگان» را مرادم
*- اصولی و اصلاح گر هم نيم من
*- من اينم كه هستم ، بگويم كيم من❓
« - من ايرانيم
- در ركاب امينم
- سرا پا دو گوشم
- به هوشم
- به بانگي ز «سيد علی» ميخروشم
- پي يك اشاره
- دوباره ، سه باره
- پياده ، سواره
- به فرمان رهبر
- نهم سر
- روم پاي صندوق ، يك بار ديگر
- به ياد شهيدان
- شهيدان دوران
- كه رفتند تا ما بمانيم و ايران
- ببندم ز اعماق جان عهد و پيمان
- كنم با ولي زمانه
- يكي بيعتي جاودانه
- روم پاي صندوق بيعت
- كنم ياد از پير امّت
- به ياد امامم
- به عهدي كه با رهبر خويش بستم بمانم. بمانم . بمانم . »