eitaa logo
محفل شعر قند پارسی
280 دنبال‌کننده
2هزار عکس
270 ویدیو
90 فایل
ارتباط با ادمین‌های کانال : محمد محمدی‌رابع @shiraz_wound ارسال شعر ‌و مطلب : حسین کیوانی @h_keyvani
مشاهده در ایتا
دانلود
قافیه 🍃🌸الحاقی ها حروف متصل شده به کلمات قافیه هستن و اگه حذفشون کنیم جزو اصلی قافیه بدست میاد ابر و باد مه و خورشید و فلک در کارند تا تو ، نانی به کف آری و به غفلت نخوری همه از بهر تو سرگشته و فرمانبردار شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبری نخوری نبری ی الحاقی احسنت این برای شناسه ی فعل بود اگه ی رو حذف کنیم میمونه نخور نبر که روی میشه حرف ر 🍃🌸🍃 ما ز یاران چشم یاری داشتیم خود غلط بود آنچه میپنداشتیم 👇👇👇👇 داشتیم👈یم الحاقی👈داشت پنداشتیم👈یم الحاقی👈پنداشت ت حرف روی 🍃🌸🍃🌸 خب حرف بعد در الحاقی ها حروف جمع مثل ان ات ها ین هست بریم سراغ مثال مثال بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران که از سنگ ناله خیزد روز وداع یاران بهاران و یاران کلمات قافیه ان علامت جمع و الحاقی بهار و یار کلمات اصلی قافیه حرف ر روی 🍃🌸🍃🌸🍃 حرف بعدی که جزو روی نیست حرف های نا ملفوظ یا همون بیان حرکه در واژه هایی مثل گفته رفته و ... هست که ه الحاقی هست که حذف کنیم میشه گفت رفت که حرف ت روی هست 🍃🌸🍃🌸 یه سوال زمستان با جوان میتونه قافیه بشه؟؟ ج)اینا از لحاظ روی و هجای قافیه اصلا مشکلی ندارن ولی چون هم وزن نیستن وزن شعر اجازه ی قافیه شدن بهشون نمیده 🍃🌸🍃🌸 خب حرف بعدی که جزو الحاقی ها محسوب میشه حرف ی کلمات هست مثلا علی جلی ولی حرف ی الحاقی و حرف ل روی کلا حرف یه نمیتونه روی باشه 🍃🌸🍃🌸 گفتیم ه ناملفوظ الحاقی هست مثال درد یک پنجره را پنجره ها می فهمند معنی کور شدن را گره ها می فهمند سخت بالا بروی ، ساده بیایی پایین قصه تلخ مرا سُرسُره ها می فهمند یک نگاهت به من آموخت که در حرف زدن چشم ها بیشتر از حنجره ها می فهمند آنچه از رفتنت آمد به سرم را فردا مردم از خواندن این تذکره ها می فهمند نه نفهمید کسی منزلت شمس مرا  قرنها بعد در آن کنگره ها می فهمند 🍃🌸🍃🌸🍃 مثال برای یای نکره👇👇 آن که از سنبل او غالیه تابی دارد باز با دلشدگان ناز و عتابی دارد از سر کشته خود می‌گذری همچون باد چه توان کرد که عمر است و شتابی دارد ماه خورشید نمایش ز پس پرده زلف آفتابیست که در پیش سحابی دارد چشم من کرد به هر گوشه روان سیل سرشک تا سهی سرو تو را تازه‌تر آبی دارد غمزه شوخ تو خونم به خطا می‌ریزد فرصتش باد که خوش فکر صوابی دارد آب حیوان اگر این است که دارد لب دوست روشن است این که خضر بهره سرابی دارد چشم مخمور تو دارد ز دلم قصد جگر ترک مست است مگر میل کبابی دارد جان بیمار مرا نیست ز تو روی سؤال ای خوش آن خسته که از دوست جوابی دارد کی کند سوی دل خسته حافظ نظری چشم مستش که به هر گوشه خرابی دارد ردیف دارد هست و تابی عتابی شتابی سحابی آبی و... در این شعر حافظ حرف ی الحاقی هست 🍃🌸🍃🌸🍃 ه ناملفوظ الحاقی هست اما اگر ملفوظ باشه الحاقی نیست مثلا چه آسان می برد دل را نگاهت به بندم میکشد زلف سیاهت حرف ت ضمیر متصل الحاقی ه ملفوظ و روی 🍃🌸🍃🌸 شما اول کلمه ی قافیه رو پیدا کن بعد الحاقی رو حذف کن از آخر اولین حرف میشه روی مثلا گفتند خفتند رفتند ند الحاقی حذف کنیم میمونه گفت خفت رفت که حرف ت میشه روی 🍃🌸🍃🌸🍃 خب بگید ببینم حرف روی در بیت زیر چیه یکی‌مشکلش را برد پیش علی مگر مشکلش را کند منجلی ج)واو 🍃🌸🍃🌸 بریم سر بحث هجای قافیه و هجای قافیه رو بشناسیم میبینیم که هر حرف از هجای قافیه یه اسمی داره برا خودش که اخرین حرف در هجای قافیه رو میگن روی روی در همه ی هجا ها ثابت هست اما کلمات دیگر بنا به بعضی قواعد و اختیارات میتونه ثابت نباشه که در اینده میگم انشاالله 🍃🌸🍃🌸 بله دقیقا حرف ی و حرف ه ناملفوظه نمیتونه در نقش روی باشه ای چرخ فلک خرابی از کینه تست بیدادگری شیوه دیرینه تست ای خاک اگر سینه تو بشکافند بس گوهر قیمتی که در سینه تست حرف روی و الحاقیش میشه چی؟؟؟ تست ردیف ه الحاقی روی ن 🍃🌸🍃🌸 سوال میبویمت میگویمت میرویمت یمت الحاقیه؟ 👈ت👈تو را ت ردیف نیست؟ یم الحاقی قافیه؟ ج)خیر ت ضمیر متصل مفعولی و به معنی تو را هست یم هم ضمیر متصل هست اگه اشتباه نکنم میگویم فعل مضارع اخباری است و مصدر فعل گفتن که میره تو مضارع اخباری و ضمیر میچسبه حرف یه هم میگیره وگرنه فعل امر همشون میشه بگو ببو بجو و... 🍃🌸🍃🌸 خب تونستیم کلمات قافیه رو تشخیص بدیم بعد الحاقی رو فهمیدیم چیه حالا الحاقی رو جدا کنیم و جزو اصلی قافیه رو بخش کنیم آخرین بخشش میشه هجای قافیه مثال ما ز یاران چشم یاری داشتیم خود غلط بود آنچه می‌پنداشتیم داشتیم و می‌پنداشتیم کلمات قافیه یم الحاقی هست اگه جداش کنیم میمونه داشت می‌پنداشت ┏━━━━━آرایه های ادبی ┗━━━━━━━┛
«نمادهای مشترک در اشعار فارسی با موضوع فلسطین/ بخش اول: زیتون» برخی از واژه‌ها در فرهنگ شعر فلسطینی با بسامد و کارکرد بیشتری به کار می‌روند و مفاهیم وسیعی را در توصیف‌ها به‌خود اختصاص می‌دهند. در این گفتار، به بررسی نمادها و کلیدواژه‏‌های اشعار فارسی با موضوع مقاومت مردم فلسطین خواهیم پرداخت. این نماد - واژه‏‌ها را در چند دستۀ نمادهای بومی - جغرافیایی، نمادهای پایداری، نمادهای مربوط به آوارگی و محاصره و نمادهای اسرائیلیان می‏‌توان طبقه‏‌بندی کرد. نمادهای بومی -جغرافیایی این نمادها، شامل مفاهیم و اشیایی هستند که بیشتر بومی و طبیعی‌اند و استفاده از آن‏‌ها در اشعار، به‌نوعی یادآور جغرافیای مقاومت فلسطین است؛ بااین‌حال در اشعار کاربردی نمادین نیز دارند. از این دسته، واژه‏‌های زیتون، پرتقال، سیب، تین(انجیر)، دریا و برخی گل‏ها، بیشترین نمود را در فلسطینیات فارسی دارند. زیتون یکی از دو نماد پرکارد در اشعار فارسی با موضوع فلسطین است. استفاده از این نماد بیش از همه در اشعاری دیده می‌شود که در دوران پس از جنگ سروده شده‌اند و بی‌شک تأثیرپذیری از ترجمۀ آثار شاعران عرب، در این دوران در رواج آن مؤثر بوده و از میان شاعران نسل اوّل و دوم انقلاب، ضیاءالدین ترابی، آرش باران‏‌پور، تیمور ترنج، مجتبی مهدوی‌سعیدی و علی‏رضا قزوه، در سروده‏‌های آزاد خود از آن بهره برده‏‌اند: یا اخم عنابی ماه / در شب‌های زیتون‌زارانت / دل هیچ عاشقی را / به شوق کشانده است (صداقتگوی کیاسری، 1372: 39) این واژه علاوه‌بر صلح، نمادی از هویت فلسطینیان است و بسیاری از شاعران فارسی بین آن و مفهوم خون پیوند برقرار کرده‏‌اند؛ البته ابن نوع کارکرد بیش از همه مربوط به شاعران سنتی دهه‏‌های اخیر است و در جایگاه قافیۀ اشعار، نمودی مشخص دارد. (نک: عمرانی، 1382: 25، برامکه، 1385: 157و161و انصاری‏‌نژاد، 1386: 56) اهمیت این واژه در فلسطینیات فارسی به‏‌اندازه‏ای است که بارها در جایگاه ردیف اشعار قرار گرفته (نک: سیب و زیتون، 19: 1388)، همچنین نام برخی کتاب‏‌های مربوط به ادب فلسطین چون: «زخم زیتون»، «زیتون و سنگ»، «سیب و زیتون» و... با استفاده از آن انتخاب شده است. https://eitaa.com/mmparvizan
غلامرضا کافی سال ۱۳۴۷ در شهر بابک کرمان متولد شد. آغاز فعالیت شعری او به زمان ورودش به دانشگاه بازمی‌گردد. وی توانست از پایان‌نامۀ دکترای خود با موضوع «شناخت شعر جنگ» دفاع کند که بعدها با عنوان «دستی بر آتش» به چاپ رسید. پس از آن، کافی به‌عنوان عضو هیئت‌علمی به فعالیت در دانشگاه شیراز پرداخت. کافی به ابداع قالب‌های جدید اقبال نشان داده و در قالب‌های نوسازی مانند ترانک و چهارلختی طبع‌آزمایی کرده است. او از شاعرانی است که به‌صورت جدی به ادبیات پایداری پرداخته و کتاب «بهار در برهوت» او برنده جایزه کتاب سال دفاع مقدس شده است. از وی بیش از ۳۰ عنوان کتاب به چاپ رسیده است. «مسافر ایستگاه بعد»، «تاوان تنهایی» و «واقعه» برخی از آثار او است.
شگفتا نگاه تماشایی اش را شکیبایی اش را، شکیبایی اش را نشسته ست در گوشه ی خانقاهی غزل می کند درد تنهایی اش را من این مرد شبگرد را می شناسم و آن خشت بالین فردایی اش را نسیمی هم از نازکی می تواند به رقص آورد روح شیدایی اش را شبی هم غم-آوای ساحل نشینان برآشفت چشمان دریایی اش را از آن پس به توفان و دریا سپردند پری های عاشق غم-آوایی اش را بخوان در دل دشت زخمی "شبانک" غزل های مجروح صحرایی اش را
«جنگ حق و باطل» روز آزمون رسیده است وقت اختلاف نیست هیچ‌کس از مشارکت در امتحان معاف نیست یک طرف قلمروی به وسعت جهان یک طرف خرابه‌ای به تنگی قفس یک طرف هجوم بمب‌های بی‌امان یک طرف زنان و کودکان یک طرف سلاح و پول و قدرت و رفاه یک طرف بدون برق و آب و مرهم و پناهگاه شوخی مزخرفی‌ست این‌که عده‌ای حماس را متهم به انتقام کور می‌کنند از کنار غصب سرزمین و قتل‌عام ملتی ولی به‌راحتی عبور می‌کنند بس کنید! حالتان از این دروغ‌ها به هم نخورد؟ رَطب و یابِسی که بافتید، عاقبت بر گلویتان طناب دار می‌شود شرم‌تان کجاست؟ این که در خرابه‌های غزه تار و مار می‌شود لشکر حماس نیست حلقۀ به هم فشردۀ زنان و بچه‌هاست جنگ، جنگ حق و باطل است گوهر بشر در این نبرد آشکار می‌شود تو در این میان کدام جانب ایستاده‌ای؟ جانب حسین! یا یزید؟ انتخاب سومی نمانده است این چکیدۀ تمام ماجراست: غزّه، کربلاست... ✍🏻 🏷 | |
.طالب آملی ،شاعری متفاوت طالب آملی از میان آرایه‌های ادبی به ردیف عنایت ویژه دارد. غزل از منظر او با ردیف کمال می‌یابد و در این باور هیچ حد و مرزی برای وی متصور نیست. هر کلمه‌ای می‌تواند در جای ردیف قرار گیرد. کار به‌‌جایی می‌رسد که «زنبور» در محل ردیف می‌نشیند! تو راست در دل از آن غمزه بی‌عدد زنبور به جسم خانهٔ موری که دید صد زنبور در دیوان طالب ردیف‌هایی می‌توان سراغ کرد که به مضحکه بیشتر شبیه است. واژگانی مانند انتعاش، تکلّف، نازک، از بس‌که ضعیفم، نمک، شکنجه، کاکل، قرض و مانند آن و جالب آنکه طالب در این مقام شاعران را به پیروی از خود فرا می‌خواند که چونان او به‌دامن ردیف و قافیه درآویزند: به‌طرز تازهٔ طالب ردیف و قافیه سنج مقلّد روش ناخوش قدیم مباش طالب از اینکه گاهی ناخواسته غزلی بدون ردیف ساخته در مقام عذرخواهی دلیل و برهان اقامه می‌کند: از آن مقفّی سر کردم این غزل طالب که هوش قافیه‌ام بر نتافت بار ردیف در مقابلِ عنایتِ ویژهٔ طالب به ردیف، قافیه جایگاهی در شعر او ندارد. ابایی از تکرار قافیه، شایگان، ایطاء خفی و جلی ندارد چنانکه تنها در یک قصیدهٔ یکصد و پنجاه و پنج بیتی که در مدح خان غازی با مطلع: اگر زاغ اگر صعوهٔ ناتوانم همین بس‌که در جرگهٔ بلبلانم سروده، قافیهٔ زبان را پانزده‌بار، قافیهٔ استخوان را هشت‌بار، قافیهٔ آسمان را هفت‌بار، قافیهٔ دهان را پنج‌بار تکرار کرده است. بقیهٔ قوافی هم به تناسب دو تا سه‌بار و بیشتر تکرار شده‌اند. و این مقولهٔ تکرار قافیه در اساس از اختصاصات سبک هندی به‌شمار می‌رود: «... و اما تکرار قافیه که در دیوان‌های سدهٔ یازدهم و سدهٔ دوازدهم نمونه‌های بسیاری از آن می‌بینیم، مخصوصا در غزل معمول بود و بعضی از شاعران مثل طالب آملی، صائب تبریزی، عالی نیشابوری، و بیدل عظیم‌آبادی در این راه مبالغه کرده‌اند...» دکتر شفیعی کدکنی این تکرار مکرّر قوافی را در شعر شاعران سبک هندی به‌جای ضعف در زمرهٔ توانایی‌های شاعران این سبک به‌شمار می‌آورد که می‌توانند با یک کلید درهای بستهٔ بی‌شماری را بگشایند: «... این تکرار قافیه، به احتمال، فی‌نفسه نوعی سنّت و نمایش هنرمندی بوده است تا نشان ضعف! شاعران می‌خواستند نشان دهند که می‌توانند یک قافیه را (که واژه‌ای است با ظرفیت محدود برای تداعی معانی) برای پدیدآوردن تداعی‌های گوناگون به‌کار برند. یعنی می‌توانند با کلید قافیه از پس شبکه‌های معنایی متفاوت و زنجیرهای واژگان متعدّد برآیند. به دیگر سخن می‌توانند چندین در را با یک کلید بگشایند...» کتاب زندگی و شعر طالب آملی شاعر گل‌های آتش از محمدرضا قنبری صفحهٔ ۶۲ و ۶۳ 🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇵🇸شاعران ۱۷ کشور از قاره‌های مختلف، درباره سرودند 📕 صباح الانتصار به مناسبت ✊🏻 📱