غدیر
سرمست زباده ی غدیریم همه
چون در خطِ فرمان امیریم همه
بی عشقِ علی راه به جایی نبریم
تا آخر عمر هم مسیریم همه
#حسین_کیوانی
#غدیرخم نوروز عاشقان
عباس احمدی ۳۰ آذر ۱۳۵۷ در تهران متولد شد. وی از کودکی به ادبیات علاقه داشت و در جوانی سرودن شعر را آغاز کرد. وی مدرک دکترای خود را در رشتۀ منابع طبیعی از دانشگاه علوم و تحقیقات اخذ کرده و عضو هیئتعلمی دانشگاه آزاد است. گرچه احمدی شعر آیینی نیز مینویسد اما فعالیت جدی او در عرصۀ شعر طنز است و با برگزاری محفل ماهانه قمپز در استان قم، نقش مهمی در رشد شعر طنز ایفا کرده است. از آثار او میتوان به «جملههای معترضه»، «پایین پای دریا» و «چای چوپان» اشاره کرد.
#عباس_احمدی #معرفی_شاعر
گردش لیل و نهارش، همه تکثیر علی است
همه ایام غدیر است و لیالی همه قدر
#جواد_کریمزاده
☘️ ☘️ برگی از تقویم تاریخ ☘️ ☘️
۱ تیر جشن چله تابستان
☀️ جشن چله تابستان، یکم تیرماه فرخنده باد.
🌞 تموز، نام نخستین ماه تابستان در گاهشماریهای رایج در خاورمیانه از دوران باستان تا به امروز است.
🌞 تیرماه در تقویم ایرانی، همزمان با تموز، گرمترین ماه از سال و آغاز فصل تابستان است.
🌞 در ادب پارسی نیز تموز در معنای مجازی برای «گرمای تابستان» بهکار برده میشود.
🌞 «چله تموز» یا «چله تابستان» یکی از جشنهای کهن ایرانی است. این جشن در تقویم کهن ایرانی، از یکم تیرماه "طولانیترین روز سال در نیمکره شمالی زمین" آغاز و تا دهم امردادماه ادامه دارد.
🌞 روز یکم تیرماه بلندترین روز سال در نیمکره شمالی زمین است که در پی لحظه «انقلاب تابستانی» بین ۳۱ خرداد تا یکم تیرماه، در حدود ۹۲ روز و ۱۸ ساعت بعد از سال تحویل رخ میدهد.
🌞 در جنوب خراسان از یکم تیرماه تا دهم امردادماه را «چله تموز» و از دهم امردادماه تا آخر این ماه را «چله خرد» میگویند.
🌞 یکی از نمودهای جشن چله تابستان «جشن ۹۰روز» است که هنوز در روستای «حوضماهی» از شهرستان مبارکه در استان اصفهان بههمین مناسبت برگزار میشود.
🌞 یکی از سنتهای جشن چله تابستان، آبپاشان است. آیین آبپاشان یا آبپاشونک یا آبریزگان را در جشنهای دیگر همچون تیرگان (۱۳ تیرماه) و یا سیزدهبهدر (۱۳ فروردینماه) که همگی در روز «تیر» هستند، نیز انجام میشود.
✍️ شاهین سپنتا
#برگی_از_تقویم_تاریخ
#جشن_چله_تابستان
#نکته_ها_ی_دستوری
#ادبیات_تعلیمی
✳️ ادبیات تعلیمی به آن دسته از آثار ادبی اطلاق میشود که محتوای آنها آموزههای اخلاقی ، اجتماعی یا علمی است و به هدف تعلیم و تربیت آفریده میشوند.
❇️ تعلیم و تربیت همواره یکی از نخستین دغدغههای بشر بوده است و اصولاً رسالت پیامبران و نقش آنها در زندگی انسانها برای رسیدن به این هدف بوده است. به تدریج با پیدایش و تکامل ادبیات و تقسیم آن به انواع مختلف بسیاری از ادیبان بر آن شدند تا با درآمیختن ادب و آموزههای پرورشی راه را برای رسیدن به این امر هموار کنند و بدین ترتیب ادب تعلیمی شکل گرفت؛ بنابراین منظور از ادبیات تعلیمی ادبیاتی است که نیکبختی انسان را در بهبود منش اخلاقی او میداند و خود را متوجه پرورش قوای روحی و تعلیم اخلاقی انسان میکند.
❇️ اثر تعلیمی می تواند به صورت داستان یا حکایت در قالب شعر و نثر بهره گرفت به این گون اثار ادبی ادبیات تعلیمی می گویند.
که موضوع های ان می تواند حکمت؛اخلاقی؛دانشی باشد. که این موضوع ها می تواند به صورت تخیلی یا ادبی باشد.
از منظره ات عکس به تعداد گرفتم
از هرچه به جز چشم تو ایراد گرفتم!
من سارق یک مثنوی از چشم تو بودم
دزدیدم و هی " دست مریزاد" گرفتم
در برکه ی آغوش تو لغزیدم و ناگاه
از پیرهنت ماهی آزاد گرفتم!
خطّاط نبودم؛ به تماشات نشستم...
از خطّ ِدواَبروی خودت یاد گرفتم
رفتی و من از پستچی ِتازهی تقدیر
هر نامه ی گنگی که نشان داد، گرفتم
از آذر دستان من امروز رها شد
آن دست که در گرمی مرداد گرفتم
باد آمد و برداشت تو را، حقّ من این بود!
باید بدهم هرچه که از باد گرفتم...
#محمد_علی_نیکومنش
می نویسم مَرد اما درد تعبیرش کنید
آنچه را او با دلم می کرد تعبیرش کنید
باد می پیچد میان کوچه های انتظار
بوی پیراهن اگر آورد تعبیرش کنید
" بیستون را عشق کَند و شهرتش فرهاد برد"
عشق لیلی را به صحراگرد تعبیرش کنید
می رود او ، می روم تا بی خیالش سر کنم
بی خیالی را ولی برگرد تعبیرش کنید
عشقبازی با قلم ...با برگه های خط خطی
مشق های شاعری شبگرد تعبیرش کنید
زهی درویشی
عضو کانال
گوشهگیران زود در دلها تصرف میکنند
بیشتر دل میبرد خالی که در کنج لب است
#صائب_تبریزی
پیشکش به محضر مقدس امام هادی (علیه السلام)
وادی ایمن
ای دل بـه مرز گریه و شـادی قدم گذار
این طور ایمن اسـت، به وادی قدم گذار
با پا و دست و سر نه ، به خواب و به وهم نه
با چشـم جان به کعبه ی هادی قدم گذار
جایی که رشک خاک بهشت است تربتش
آدم نــوشتــه تذکــره با قصد قــربتش
جانم فدای خاک غریبی که قرن هاسـت
دارد ســکوت می وزد از ســمت غربتش
شاهی که صرف موعظه شد صبح و شام او
حتی میــان شیعه غــریب است نــام او
جانم فدای حاتم مستــان، که روز حشر
رطل گــران صاحب معنی ست جــام او
قصد من است عرض ادب از کلام خویش
تا بلکه شاه یاد کند از غلام خــویش
حتی نمی رسند بــه خــاکش چکــامه ها
هــادی نوشته ام که بگویم سلام خویش
سجاد حیدری قیری
"غزلی به پیشگاه امام دهم"
چه ساده زلف میآویزی به قلبهای هواداران
تویی که قبله عیانکردی بر این قبیلهی عیاران
بگو فُضیل عیاض اینک چراغ توبه بر افروزد
که یاد چشم تو آشفته است سکوتِ خلوتِ بیداران
*
نه من که جامعه میخوانم که عاشقان پریشان هم
به شوقِ جمعیتت جمعند، چه بیشمار و چه بسیاران
بتاب و نور روایت کن، مرا به عشق هدایت کن
بدَم دمی و رهامان کن ازاین گروهِ خطاکاران
تویی که مست کلامت: باد، تویی که مات مرامت: عقل
به سامرای تو دلبستند چه مستها و چه هشیاران
سری بزن به خیالِ من، میان شعر و ببین هر شب
به نشرِ عطر تو مشغولند، گل محمدی و باران
#امام_هادی(ع)
#محمد_مرادی
https://eitaa.com/mmparvizan
داستانی زیبا درمورد شخصی که یک روز زندگی کرد و قدر زندگی را دانست.
🔹دو روز مانده به پايان جهان تازه فهميد كه هيچ زندگی نكرده است، تقويمش پر شده بود و تنها دو روز، تنها دو روز خط نخورده باقی بود.
🔹پريشان شد و آشفته و عصبانی نزد خدا رفت تا روزهای بيشتری از خدا بگيرد، داد زد و بد و بيراه گفت، خدا سكوت كرد، جيغ زد و جار و جنجال راه انداخت، خدا سكوت كرد، آسمان و زمين را به هم ريخت، خدا سكوت كرد
🔹به پر و پای فرشته و انسان پيچيد، خدا سكوت كرد، كفر گفت و سجاده دور انداخت، خدا سكوت كرد، دلش گرفت و گريست و به سجده افتاد، خدا سكوتش را شكست و گفت: "عزيزم، اما يك روز ديگر هم رفت، تمام روز را به بد و بيراه و جار و جنجال از دست دادی، تنها يك روز ديگر باقی است، بيا و لااقل اين يك روز را زندگی كن"
لا به لای هق هقش گفت: ' اما با يك روز... با يك روز چه كار می توان كرد؟ ...'
خدا گفت: 'آن كس كه لذت يك روز زيستن را تجربه كند، گويی هزار سال زيسته است و آنكه امروزش را در نمیيابد هزار سال هم به كارش نمیآيد'، آنگاه سهم يك روز زندگی را در دستانش ريخت و گفت: 'حالا برو و يک روز زندگی كن'
او مات و مبهوت به زندگی نگاه كرد كه در گودی دستانش میدرخشيد، اما میترسيد حركت كند، میترسيد راه برود، میترسيد زندگی از لا به لای انگشتانش بريزد، قدری ايستاد، بعد با خودش گفت: 'وقتی فردايی ندارم، نگه داشتن اين زندگی چه فايدهای دارد؟ بگذارد اين مشت زندگی را مصرف كنم'
آن وقت شروع به دويدن كرد، زندگی را به سر و رويش پاشيد، زندگی را نوشيد و زندگی را بوييد، چنان به وجد آمد كه ديد میتواند تا ته دنيا بدود، می تواند بال بزند، میتواند پا روی خورشيد بگذارد، می تواند ....
او در آن يك روز آسمانخراشی بنا نكرد، زمينی را مالك نشد، مقامی را به دست نياورد، اما....
اما در همان يك روز دست بر پوست درختی كشيد، روی چمن خوابيد، كفش دوزدكی را تماشا كرد، سرش را بالا گرفت و ابرها را ديد و به آنهايی كه او را نمیشناختند، سلام كرد و برای آنها كه دوستش نداشتند از ته دل دعا كرد، او در همان يك روز آشتی كرد و خنديد و سبك شد، لذت برد و سرشار شد و بخشيد، عاشق شد و عبور كرد و تمام شد.
او در همان يك روز زندگی كرد
فردای آن روز فرشتهها در تقويم خدا نوشتند: ' امروز او درگذشت، كسی كه هزار سال زيست! '
زندگی انسان دارای طول، عرض و ارتفاع است؛ اغلب ما تنها به طول آن می انديشيم، اما آنچه که بيشتر اهميت دارد، عرض يا چگونگی آن است.
امروز را از دست ندهيد، آيا ضمانتی برای طلوع خورشيد فردا وجود دارد!؟
🇮🇷 📌
"۲ تیر زادروز صمد بهرنگی"
(زاده ۲ تیر ۱۳۱۸ تبریز -- درگذشته ۹ شهریور ۱۳۴۷ ارسباران) نویسنده و مترجم
از خانوادهای تهیدست بود و پس از تحصیلات دبیرستان، در سال ۱۳۳۶ از دانشسرای مقدماتی پسران تبریز فارغالتحصیل شد.
وی از مهر همان سال آموزگار شد و تا پایان عمرکوتاهش، در آذرشهر، ماماغان، قندجهان، گوگان و آخیرجان در استان آذربایجان شرقی که آن زمان روستا بودند تدریس کرد.
در مهر ۱۳۳۷ برای ادامه تحصیل در رشته زبان و ادبیات انگلیسی به دوره شبانه دانشکده ادبیات دانشگاه تبریز رفت و همزمان با آموزگاری، تحصیلش را تا خرداد ۱۳۴۱ و دریافت گواهینامه ادامه داد.
در ۱۹ سالگی اولین داستانش با نام عادت را نوشت و یک سال بعد داستان تلخون که برگرفته از داستانهای آذربایجان بود با نام مستعار «ص. قارانقوش» در کتاب هفته منتشر شد و این روند "بینام" تا ۱۳۴۲ و داستانهای دیگر ادامه یافت.
بعدها از او مقالاتی در روزنامه «مهد آزادی» توفیق و ... با امضاهای متعدد و نامهای مستعار فراوان از جمله داریوش نواب مرغی، چنگیز مرآتی، بابک، افشین پرویزی و باتمیش و ... به چاپ رسید.
وی ترجمههایی نیز از انگلیسی و ترکی استانبولی بهفارسی و از فارسی به آذری (از جمله ترجمه شعرهایی از اخوان ثالث، شاملو، فروغ فرخزاد و نیمایوشیج) انجام داد. تحقیقاتی نیز در جمعآوری فولکلور آذربایجان و نیز در مسائل تربیتی از او منتشر شدهاست.
او در سال ۱۳۴۱ بهجرم بیان سخنهای ناخوشایند در دفتر دبیرستان و بین دبیران، اخراج و به دبستان انتقال یافت.
در سال ۱۳۴۲ کتاب الفبای آذری برای مدارس آذربایجان را نوشت که این کتاب به پیشنهاد جلال آلاحمد برای چاپ به کمیته پیکار جهانی با بیسوادی فرستاده شد، اما او با تغییراتی که قرار بود آن کمیته در کتاب ایجاد کند با قاطعیت مخالفت کرد و کتاب را پس گرفت.
سال ۱۳۴۳ بهخاطر چاپ کتاب «پاره پاره» بهمدت ۶ ماه از کار تعلیق شد و در این سال با نام مستعار افشین پرویزی کتاب انشاء ساده را برای کودکان دبستانی نوشت. در آبان همین سال حکم تعلیق وی لغو شد و بهسر کلاس بازگشت. سالهای میانی دهه ۴۰ مصادف بود با دستگیری تعدادی از نزدیکانش که موجب شرکت او در اعتصابات دانشجویی شد.
او در شیوه آموزشی و مضمون قصههای خود تلاش میکرد روح اعتراض بهحکومت را در دانش آموزان پرورش دهد.
وی در رود ارس و در ساحل روستای شامگوالیک غرق شد و پیکرش را در چند کیلومتری محل غرق شدنش از آب گرفتند.
جلال آلاحمد اين مرگ را به ساواك نسبت داد كه بعد آن را شايعهسازى دانست.
حدود یک ماه قبل از مرگش، کتاب ماهی سیاه کوچولو از سوی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان چاپ شد و مورد اقبال مردم ایران و جهان قرارگرفت.
آرامگاه وی در گورستان امامیه تبریز است.
یادش بخیر...
با قصه های صمد بهرنگی توی کودکی هامون چیزی کم نداشتیم
پابه پای درد های "تلخون "و "یاشار" گریه کردیم
با "کندوکاو در مسائل تربیتی ایران" با تبعیض ها رنج بردیم
و با "ماهی سیاه کوچولو" بزرگ شدیم!
یادش گرامی
#کبری بهپور
"سایه ها" ،"کاریکاتور" انسان ها هستند.
#کبری_بهپور
انجمن کاریکلماتور ایران ✍
@karikalematur1402
توی "جبهه" "دست فروشی" می کرد تنها مشتریش "خدا"بود.
#کبری_بهپور
انجمن کاریکلماتور ایران ✍
@karikalematur1402
"گوسفند" ، قربانی "گناهان" حاجی شد.
#کبری_بهپور
انجمن کاریکلماتور ایران ✍
@karikalematur1402