eitaa logo
گلچین شعر
14.3هزار دنبال‌کننده
815 عکس
281 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
زلالی دل آئینه ها از آه علی(ع)است یگانه مظهر عشق است، این گناه علی(ع) است کران کران دل آفاق را کند روشن شرار نور ولایت که در نگاه علی(ع) است حجاز راه مجاز است شیعه را غم نیست چو کعبه ی همه آمال روی ماه علی(ع) است نشسته ام به تماشای صبح صادق عشق طلوع غنچه ی خورشید در پگاه علی(ع) است چو تکیه گاه دو عالم علی(ع) است روز جزا بگیر دامن زهرا ( ص)که تکیه گاه علی(ع) است @golchine_sher
كلافه خسته و تنها در اين شبهاى تكرارى از اين پهلو به آن پهلو ميان خواب و بيدارى شب است و هجمه ى درد و مسكنهاى بى تاثير من و بى خوابى و تا صبح در گير خود آزارى نفس بى وقفه مى كوبد لگد بر سينه ى شعرم و دارى قطره قطره از نگاهم تلخ مى بارى چنان بر قاب افكار و خيالم نقش بستى كه براى لحظه اى دست از سر من برنمى دارى به روى شانه مى ريزم برايت موج گيسو را مبادا شانه هايم را به دست باد بسپارى زمانى عاشقم بودى ، نفس بودم براى تو چرا ديگر نمى خواهى بگويى دوستم دارى نمى دانم به تاكيد كدامين فصل بى مهرى نهال عشق را در باغ دلتنگى نمى كارى درون قبر خود هر شب ، ميان برزخم شايد بيايى و گلى روى مزار عشق بگذارى نبودم ، نيستم هرگز گداى عشق اما تو هزاران " دوستت دارم" به اين عاشق بدهكارى @golchine_sher
درگیر تو بودم که نمازم به قضا رفت در من غزلی درد کشید و سرِ زا رفت سجاده گشودم که بخوانم غزلم را سمتی که تویی عقربه قبله نما رفت در بین غزل نام تو را داد زدم ، داد آنگونه که تا آن سر این کوچه صدا رفت بیرون زدم از خانه یکی پشت سرم گفت این وقت شب این شاعر دیوانه کجا رفت !؟ من بودم و زاهد به دوراهی که رسیدیم من سمت شما آمدم او سمت خدا رفت با شانه شبی راهی زلفت شدم اما ... من گم شدم و شانه پی کشف طلا رفت در محفل شعر آمدم و رفتم و ... گفتند ناخوانده چرا آمد و ناخوانده چرا رفت !؟ می خواست بکوشد به فراموشی ات این شعر سوزاندمش آنگونه که دودش به هوا رفت ...!!! @golchine_sher
هدایت شده از رباعی_تک بیت
کپی فقط با نام شاعر برای صدمین بار کانالهایی که کپی می کنید لطفا اسم شاعر رو هم بنویسید از نظر اخلاقی درست نیست 🙏🙏🙏 @golchine_sher @robaiiyat_takbait
عاقلانه کنار گذاشتمت اما هر بار که مژه‌ای می‌افتد روی گونه‌ام بی اختیار تو را آرزو می‌کنم مثل بعضی صبح‌ها که یادم می‌رود نیستی و بلند می‌گویم: صبح بخیر @golchine_sher
در جماران رویِ تو اسطوره یِ مهتاب بود جوششِ احکامِ دین با شعله هایِ ناب بود رفتی و شد آسمان گریان زِ هجرِ رویِ تو با دلی آرام رفتی،چهره ات شاداب بود @golchine_sher
گاهی به خدا نفس کشیدن سخت است یعنی نفسی تو را ندیدن سخت است با زور مُسکِّنِ قوی خوابیدن با دلهره از خواب پریدن سخت است عاشق نشدی زندگی ات تلخ شود تا درک کنی که دل بریدن سخت است بعد از تو خدا شبیه تو خلق نکرد یعنی که شبیه ات آفریدن سخت است هر روز سر کوچه نشستن تا شب از فاصله های دور دیدن سخت است حقا که تو سهم من نبودی حالا فهمیدن این درد شدیدن سخت است باشد تو برو زندگی ات شاد ولی بی تو به خدا نفس کشیدن سخت است @golchine_sher
بیا و چشم مرا آشنای باران کن اسیر کفر کویرم، مرا مسلمان کن از این سکوت که آوار شانه های من است پناه بر تو ! مرا در صدات پنهان کن همیشه ی غزلم ! شب نشین چشم توام مرا به جرعه ای از آفتاب مهمان کن مرا در این شب برفی ، گر آفتابی نیست بیا و دلخوش یک آفتابگردان کن از این شکسته ترم خواست؟ این تو و این سنگ بیا هر آنچه دلت خواست با دلم آن کن   @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آورد با قدوم خود عطر گلاب را برداشت از سپاه سیاهی نقاب را جانی دوباره در تن دل مرده ها دمید دنیا چشید لذت یک حس ناب را از تاج و تختِ دیو ، زمین خسته بود و او خط زد بساط نوکر و عالیجناب را جز سرسپردگی به خود ایران ندیده بود تا اینکه دید معجزه ی انقلاب را هرچیز را که سلب شد از ما دوباره داد تا عزت و شکوه و حیا و حجاب را خرداد ،ماه غصه و غم بود و باز هم یک اتفاق شعله زد این التهاب را از ما گرفت بت شکنی را که برده بود از چشم های بتکده ها رنگ خواب را روح خدا به سوی خدا پرکشید و رفت در سینه ریخت موج غم و اضطراب را اما خدا به مردم ایران دوباره داد زیباترین تجسم یک انتخاب را در گیر و دار حادثه ها مانده مثل کوه مردی که ارث برده غم بوتراب را سید علی است رهبر ما ،با بصیرتش دارد اداره می کند این انقلاب را چشم انتظار دیدن نوریم و تا ظهور می تابد او به سوی زمین آفتاب را @golchine_sher
با من بگو که همره من بدپیر می‌شوی یا آنکه بین راه، ز من سیر می‌شوی؟ ای ماه دوردست من، ای ماهی گریز! کی در میان برکه به زنجیر می‌شوی؟ چون چِکه‌ای ز نور، در آیینه می‌چِکی آن‌گاه مثل آینه تکثیر می‌شوی رویای صادقی که سرانجام می‌رسی یک خواب عاشقانه که تعبیر می‌شوی چین می‌خورد نگاه غم‌انگیز آینه وقتی ز دست آینه دلگیر می‌شوی می‌روید از کویر گلویم، گُلی کبود وقتی شبیه بغض، گلوگیر می‌شوی دست از فریب و فاصله بردار، خوبِ من داری برای خوب شدن دیر می‌شوی @golchine_sher
رباعی ایکاش خبر تا دم ایوان نرسد این فاجعه تا لب خیابان نرسد ایکاش دروغ باشد وتلخی آن تا همهمه ی فضای تهران نرسد. نفرین به مه وجنگل و باران ، یاران پیچید خبر به گوش ایران ، یاران انگشتر و یک عبای خاکی حالا بردند به ارمغان خراسان ، یاران دلواپسی و مرز گمان را بردار این حادثه از کل جهان را بردار از دامن سبز نقشه ی ایران هم اندوه بزرگ ورزقان را بردار. ایکاش که حال او کمی بد می شد یا فارغ از آب و شوکت سد می شد ایکاش درآن هوای بارانی بد از رفتن خود کمی مردد می شد . @golchine_sher
برقص تا که برقصد تمام من با تو ببین به تجربه من خسته می شوم یا تو من و تو لنج به طوفان رسیده ایم برقص خیال کن که منم ،من غریق و دریا تو چه ناگهانی از این اتفاق شیرین تر مرا که راه نجاتی نمانده اما تو دوباره آبی و آرام می شوی فردا و هم جزیره چه زیباست این که فردا تو کنار اسکله لنگر گرفته باشی من بپرسم ات که چه کردی چه کردی آیا تو که من ، منی که به ساز زمانه رقص نکرد چه بی مضایقه رقصید با تو ،تنها تو @golchine_sher
سکوت دشت در خود داشت اندوهی فراوان را به هم می‌ریخت طوفان تک نوازیهای باران را مُشوَّش بود وسرگردان به دور خویش می‌پیچید ارس، می‌دید از بالا، مصیبت‌های طوفان را ز شرم خویش کوهستان، فرو بردند در مه سر مجسم کرد چشمانم، تنی سر در گریبان را به ناگاه از افق‌ها بالگردی سر برون آورد که در خود داشت جمع بی‌بدیلی از سواران را ارس، فریاد زد: برگرد! این بیراهه ایمن نیست مبر با خود میان توده‌های ابر یاران را ندارد روزگار ما بسی اینگونه گوهرها جوانمردی کن و برگرد خوش داریم مهمان را ولیکن بالگرد آندم، میان ابرها گم شد کسی دیگر ندید از دور آن جمع پریشان را به دور خویش چرخید و فرود آمد به قلب سنگ نمایان کرد پیش چشم ما غم‌های دوران را وطن شد رو به سمت شرق، باران بود و حیرانی صدا زد از صمیمِ قلبِ خود شاهِ خراسان را ندا آمد که ابراهیم وارد شد به قربانگاه به چشم دل تماشا کن گلستان را گلستان را خبر پیچید در گوش تمام کوچه های شهر به سیل اشک خود شستند خوب و بد خیابان را... @golchine_sher
آه /وازه ام را آوازم را اهوازی می شناسد که کارونش از چشم های من آب می خورد زخم هایم را هایم را نخل های سوخته اش به همراه دارد حس مرا این گرمای عمیق درک می کند که سایه ها را بی تاب کرده است چه خوب حس می کنم زنان این قبیله را که بر بلندای صخره ها آواز پرستوها ی مهاجر را ترجمه می کنند اشک هایشان چه صدف ها که بارور نکرده اند این را از روشنی مروارید ها فهمیده ام چه افسوس! که تورشان از آشنا یی من به گرداب ها رفته است @golchine_sher
از شوكت فرمانروایی‌ها سرم خالی‌ست من پادشاه كُشتگانم! كشورم خالی‌ست چابک‌سواری نامه‌ای خونين به دستم داد با او چه بايد گفت وقتی لشکرم خالی‌ست خون‌گريه‌های امپراتوری پشيمانم در آستين صبر جای خنجرم خالی‌ست مكر وليعهدان و نيرنگ وزيران كو؟ تا چند از زهر نديمان ساغرم خالی‌ست؟ ای كاش سنگی در كنار سنگ‌ها بودم آوخ كه من كوهم ولی دوروبرم خالی‌ست فرمانروایی خانه بر دوشم، محبت كن ای مرگ! تابوتی كه با خود می‌برم خالی‌ست @golchine_sher
دو ساعتی که به اندازه‌ ی دو سال گذشت تمام عمرِ من انگار در خیال گذشت  ببند پنجره ها را که کوچه ناامن است نسیم آمد و نشنید و بی‌ خیال گذشت درست روی همین صندلی تو را دیدم نگاه خیره ‌ی تو،لحظه ای که لال گذشت  چه ساعتی‌ است ببخشید؟… ساده بود اما چه‌ ها که از دل تو با همین سؤال گذشت گذشت و رفت و به تو فکر می‌کنم،تنها دو ساعتی که به اندازه ‌ی دو سال گذشت @golchine_sher
به چشم روشنی شام تار منتظرم به صبح -آن قسم آشکار- منتظرم بیا که عید بیاید به خانه‌ی دل ما حضور سبز تو را ای بهار منتظرم اگرچه دیر شده با گذشت اینهمه سال به حکم مطلق پروردگار منتظرم تورا نخواستم آنگونه‌ای که باید خواست شبیه مردم اهل شعار منتظرم زمانه می‌گذرد نا امید ؛ اما من به رغم خستگی روزگار - منتظرم هنوز آمدنت آرزوی عقربه هاست به دیرپایی این انتظار منتظرم تو را ندارم و از هرکسی ندارترم کجاست آن کرم بی‌شمار ؟ منتظرم میان روضه هوای مدینه پیچیده به خاک چادر آن بی مزار منتظرم @golchine_sher
هدایت شده از گلچین شعر
گلچینی از زیباترین اشعار تک بیتی و رباعی👌✨ Join-https://eitaa.com/joinchat/769065447Cf0875d1080
چشم و دل عـــــــاشقانه دارد خورشید هم وزن سحر تـــــــرانه دارد خورشید گرم آمده است ،مـــــــیزبانش بــــــاشیم هر گوشه ی شهر خانه دارد،خورشید @golchine_sher
همصحبت من بی تو فقط شعر ترم هست! رفتی و ولی خاطره‌هایت به سرم هست! همصحبت من نیست کسی جز در و دیوار در خانه سکوتی همه شب منتظرم هست ! آنقدر به تنهایی خود کرده ام عادت انگار نه انگار کسی دور و برم هست ! از بس که گره خورده نگاهت به نگاهم چشمان تو هر لحظه فقط در نظرم هست ! پرواز قشنگ است نه با بال شکسته دردیست غم عشق که در بال و پرم هست ! رفتی و پس از رفتنت آرام ندارم از هجر تو بی تابم و خون در جگرم هست ! هرجا بروی این دل من نیز همانجاست هر جا که تو باشی همانجا اثرم هست ! ای کاش بگیری خبر از حال خرابم بی تو همه شب همدم‌ من چشم ترم هست ! (آنجلا_راد) @golchine_sher
به انسان بودنت شک کن اگر مستضعفی دیدی ولی از نان امروزت به او چیزی نبخشیدی به انسان بودنت شک کن اگر چادر به سر داری ولی از زیر آن چادر به یک دیوانه خندیدی به انسان بودنت شک کن اگر قاری قرآنی ولی در درک آیاتش دچار شک و تردیدی به انسان بودنت شک کن اگر گفتی خدا ترسی ولی از ترس اموالت تمام شب نخوابیدی به انسان بودنت شک کن اگر هر ساله در حجی ولی از حال همنوعت سوالی هم نپرسیدی به انسان بودنت شک کن اگر مرگ مرا دیدی ولی قدر سری سوزن ز جای خود نجنبیدی @golchine_sher
در نهایت یک روز تو را برای همیشه کنار می گذارم ... کنار خودم! @golchine_sher