eitaa logo
گلچین شعر
14.3هزار دنبال‌کننده
818 عکس
281 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
غَمَت ناخوانده مهمانی‌ست هرشب در سرای من اگر یک‌شب تو خود مهمان من باشی چه خواهدشد؟ @golchine_sher
چشـم امیـد خلق بـه روز نتایج است اصلا شفیع بودن او خیر رایج است موسی است بی عصا و در این نیل روزگار کارش گره گشایی و باب الحوائج است @golchine_sher
دل لرزان و نگاه نگران من و تو عاقبت فاش کند عشق نهان من وتو زندگی حسرت پر پر شدن خاطره هاست هست کوتاه تر از آه ، زمان من و تو ما چو پروانه شبی خانه در آتش کردیم کس به جز شمع نفهمید زبان من وتو همدل و همنفس و همسخن و زندانی در قفس فاصله ای نیست میان من و تو قسمت این بود که دنبال تو باشم شب و روز مهر و ماهند ز تقدیر به سان من و تو آه از این شعله که افتاده به جان دل ما وای از این عشق که افتاده به جان من و تو @golchine_sher
تقدیم به سیدشهیدان خدمت و به امیدانتخاب اصلح رفت اگر مرد وطن، میهن ایران باقیست چه غم از هجرت گل ها که گلستان باقیست دسته دسته گل سرخ از سفری بازآمد کس نگفتا که چقدر از تن آنان باقیست یک به یک غرق به خون درگذر از کوه بلا همه گفتند به ما جبهه و میدان باقیست روز تشییع تن پرپر یاران درقم قاصدک گفت که عطر گل ریحان باقیست و عبایی که پر از دسته گل نرگس بود وسط معرکه در دامن باران باقیست حرم شاه خراسان شده سهم گل سرخ عهد دیرین گل و حضرت سلطان باقیست اربعینی بگذشت از دم جان دادنشان و هنوزم به جگر، شعله سوزان باقی ست جای آن مرد خدا، یک نفری می آید که به پیراهن او عطر شهیدان باقیست (مهربان) @golchine_sher
این چشم‌ها کنایه به چشمان یوسف است یا خانقاه مردم اهل تصوّف است؟ توصیف ناپذیری و این را به غیر تو در وصف هرکسی که بگویم تعارف است! در جمع دوستان تو هم‌چون غریبه‌ها یک لحظه جا ندارم و جای تأسّف است... ‌ آن پادشاه فاتح اگر چشم‌های توست پیروز عاشقی که دلش در تصرّف است ای صد هزار مصرع پیچیده موی تو! شعر مرا ببخش اگر بی‌تکلف است @golchine_sher
امام_موسی_کاظم_ع_مدح_و_ولادت ذره ای در نزد خورشید درخشان توأیم تشنه‌ای در حسرت یک جرعه باران توأیم سال‌ها نان خورده‌ایم از سفره‌ی اولاد تو روزی ما می‌رسد چون بر سر خوان توأیم گوشه‌ای از صحن آیینه و یا صحن عتیق هرکجا هستیم گویی کنج ایوان توأیم زائران دختر تو زائران فاطمه‌اند تا ابد ممنون این لطف دو چندان توأیم ما غذای خانه‌هامان هم غذای حضرتی‌ست درمیان خانه هم در اصل مهمان توأیم بی گمان ایل و تبارت عزت این کشور‌ند در حقیقت اهل جمهوری ایران توأیم بچه‌های تو در ایران پادشاهی می‌کنند حضرت غربت‌نشین! مدیون احسان توأیم شش امامی نیستیم و نیستیم اهل وقوف امر، امر توست آقا، تحت فرمان توأیم بی گمان بی حب تو اسلام ابتر می‌شود دین هر کس پای خود، ما که مسلمان توأیم قبله‌ی ما را کشاندی سوی مشهد، در عوض_ بنده‌ی ناقابل شاه خراسان توأیم عبد صالح بوده‌ای، باب الحوائج بوده‌ای ماهم آقا از مریدان عموجان توأیم مست بودیم از غدیر خم، دوباره عید شد تو به دنیا آمدی، مستی ما تمدید شد @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از گلچین شعر
😊اگه حوصله نداری شعرهای طولانی بخونی یکسر به کانال ما بزن 👌 🌷فقط رباعی و تک بیت حتما حالت خوب میشه یکبار امتحان کن🌷 https://eitaa.com/joinchat/769065447Cf0875d1080
هدایت شده از رباعی_تک بیت
چون وزن خوشایند سماعی هستی مضمونِ قشنگ اجتماعی هستی در دشتِ خیال من کمی راه برو تو لذت ابیات رباعی هستی @robaiiyat_takbait
تیر آمده، فصلِ داغِ تابستان است شادی به تنِ باغچه آویزان است آغوش در و پنجره را باز کنید خورشید درونِ خانه ها مهمان است @golchine_sher
خسته ام مثل درختی که تبر خورده است و هنوز نیمه جان است بگذار در آتش نگاهت چون هیزمی نیمه سوخته خاکستر شوم و تنم را در دست باد بدهم شاید که پخش شود آوای وجودم در جهانی با نسیمی @golchine_sher
دیگر از حرف و حدیث دل و دین خسته شدم از رجزخوانی تردید و یقین خسته شدم عمر، سرگرمی طفلانه‌ی روز و شب ماست دیگر از بازی خورشید و زمین خسته شدم بی‌هدف این همه چون باد دویدن تا کِی! دلِ دیوانه کمی هم بنشین، خسته شدم در پیِ صیدِ تو، ای مرغِ سعادت، همه عمر بس که بیهوده نشستم به کمین، خسته شدم دلْ نه دیوانه‌ی عشق است، نه فرزانه‌ی عقل هم از آن رنج کشیدم، هم از این خسته شدم @golchine_sher
تو همانی که دلم لک زده لبخندش را او که هرگز نتوان یافت همانندش را منم آن شاعر دلخون که فقط خرج تو کرد غزل و عاطفه و روح هنرمندش را از رقیبان کمین کرده عقب می‌ماند هرکه تبلیغ کند خوبی ِ دلبندش را مثل آن خواب بعید است ببیند دیگر هرکه تعریف کند خواب خوشایندش را مادرم بعد تو هی حال مرا می‌پرسد مادرم تاب ندارد غم فرزندش را عشق با اینکه مرا تجزیه کرده ست به تو به تو اصرار نکرده ست فرآیندش را قلب ِ من موقع اهدا به تو ایراد نداشت مشکل از توست اگر پس زده پیوندش را حفظ کن این غزلم را که به زودی شاید بفرستند رفیقان به تو این بندش را : منم آن شیخ سیه روز که در آخر عمر لای موهای تو گم کرد خداوندش را @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حیف است که قطره قطره دریا نشویم آماده ی انتخاب فردا نشویم هرچند گلایه از کمی‌ها داریم با دشمن خود بیا هم‌آوا نشویم @golchine_sher
اربعین دکتر رئیسی و شهدای خدمت در شب پرواز تو هر سایه ای دیوار بود کوه روی شانه ی آیینه چون آوار بود چشم ها دنبال موجی از نگاهت می دوید گوش ها آشفته از پیگیری اخبار بود جای این که مه بگردد دائما دور و برت کاش آن شب ماه بالای سرت بیدار بود گم شدی در ابرها چون آفتابی در کسوف آسمان قلب ها در حسرت دیدار بود با زبان شکوه می گویم چرا پس بی خبر یک خداحافظ نگفتی این قدر دشوار بود؟ زخم را باید به پهنای فلک تفسیر کرد داغ تو نزد علی یادآور عمار بود افتاب بیشه ی دل های ما سید علی تا همیشه با دل بی تاب تو غم خواربود رفته ایی چون موج بعد از رفتنت دریا شکست در شب پرواز تو روح زمین تبدار بود در شب میلاد آقا پر کشیدی تا خدا آه دیدم مشهد از سیلاب غم سرشار بود شوق پروازت به گرد گنبد موسی الرضا چون کبوترهای صحن از جذبه ی بسیار بود حاج قاسم هر که را بوسید با خود می برد عطر بر پیشانی ات از بوسه ی سردار بود @golchine_sher
در شهر من این نیست راه و رسم دلداری باید بفهمم تا چه حدی دوستم داری موسی نباش اما عصا بردار و راهی شو تا کی تو باید دست روی دست بگذاری بیزارم از این پا و آن پا كردنت ای عشق یا نوشدارو باش یا زخمی بزن كاری من دختری از نسل چنگیزم كه عاشق شد بیگانه با آداب و تشریفات درباری هر كس نگاهت كرد چشمش را درآوردم شد قصه ی آغامحمدخان قاجاری آسوده باش، از این قفس بیرون نخواهم رفت حتی اگر در را برایم باز بگذاری چون شعر هرگز از سرم بیرون نخواهم كرد باید برای چادرم حرمت نگه داری تو می‌رسی روزی كه دیگر دیر خواهد بود آن روز مجبوری كه از من چشم برداری @golchine_sher
چهل_روز_گذشت صدا پیچیده در کوه مه آلودی، صدای کیست؟ به روی ابرهای این حوالی ردپای کیست؟ نگاه قاصدک ها بی خبر در حیرت و اندوه ندانستند اما این صدای آشنای کیست؟ صدایی مانده از روز ازل در سینه کوه است ملائک می شناسند این صدا قالوا بلای کیست گلستان گشته کوهی که به دل آتشفشان دارد صدا این بار می گوید که شرح ماجرای کیست به ابراهیم نازل شد تمام محکمات کوه چه بشکوه است می دانم طنین ربنای کیست صدا پیچید در کوه و به هر وادی رسید اندوه میان چشم های غرق حیرت، این عزای کیست؟ @golchine_sher
احوال دلم دوباره بارانی شد دلتنگِ همان همان که می دانی شد بارانِ غمی که از نبودت جاری ست چون سیل شد و دلیل ویرانی شد تو دور شدی دور شدی پژمردم یخ بست نگاهم و زمستانی شد فریاد بزن سکوت سنگینت را آزاد کن آن دلی که زندانی شد زندان و زمستان و غم و دلتنگی عمرم به همین خلاصه ها فانی شد @golchine_sher
رها کنید مرا با غمِ نهانِ خودم اگرچه خسته ام از دردِ بی کرانِ خودم به دشمنانِ قسم خورده احتیاجی نیست که دشنه می خورم از دستِ دوستانِ خودم چو رنج بوده فقط سهمم از جهانِ شما خوشا به کنجِ اتاقم، خوشا جهانِ خودم که کیمیای سعادت، سکوت بود، سکوت چه زخم ها که نخوردم من از زبانِ خودم! شراب نیز به دردم نمی دهد تسکین مگر که زهر بریزم به استکانِ خودم اگر که مرگ فقط چاره ی من است، چه باک؟ به مرگِ خویش کنون راضی ام، به جانِ خودم... @golchine_sher
امام حجتها و امام حاجتها تو آشنا بودی با تمام غربتها به سوی پرتو تو تا دوباره پربکشد گشوده پنجره ها رو به باب حاجتها حماسه ی تو درخشید در دل زندان امام سلسله ها! بندها! اسارتها! به پای سرو تو پیچید چون علف، زنجیر بزرگی تو نشد کم از این حقارتها شما اسیر نبودی میان تاریکی اسیر ماه تو بودند، غرق ظلمتها به پاسبان حریمت ستاره بخشیدی ز ماه کم نشود، پرتو محبتها چه خلوتی کردی با خدای خود در بند بدل نمودی تهدید را به فرصتها چگونه دریایت را نشان دهد برکه؟ ستایش تو نگنجد در این عبارتها @golchine_sher
گمانم عاشقی هم مثل من خون جگر خورده تو سنگی را رها کردی که بر این بال و پر خورده خودت گفتی جدایی حق ندارد بین ما باشد کجایی تا ببینی که جدایی هم شکر خورده نمی­دانم کجا باید بیفتم از نفس دیگر درختی را تجسم کن که از هر سو تبر خورده غم­ انگیزم، دلم چون کودکی ناشی ا­ست در بازی که از لبخندهای تلخ استهزاء سر خورده شبیه پوشه ­ای در دست مردی گیج و مبهوتم به خاک افتاده­ ام، در راه او بر صد نفر خورده هوایم بی تو همچون حال ورزشکار دلخونی­ است که در دیدار پایانی به اسرائیل بر خورده @golchine_sher
دیگر گره خورده وجودم با وجودش محکم شده با ریشه هایم تار و پودش روی تمام فرش های دست بافم جا مانده رد پای رویای کبودش سلول هایم را شبیه مشتی اسفند پاشیده ام در آتش از بدوِ ورودش باید به این آتش بسوزم یا بسازم؟ وقتی به چشمم می رود هر روز دودش آیینه ام با شمعدان ها عهد بسته حتی ترک هم بر ندارد در نبودش از نارون های سر کوچه شنیدم: می آید او،فرقی ندارد دیر و زودش دل بر نخواهم داشت از این عشق معصوم چون اصفهان از پاکی زاینده رودش @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
😊اگه حوصله نداری شعرهای طولانی بخونی یکسر به کانال ما بزن 👌 🌷فقط رباعی و تک بیت حتما حالت خوب میشه یکبار امتحان کن🌷 https://eitaa.com/joinchat/769065447Cf0875d1080
هدایت شده از رباعی_تک بیت
شیرینی آغشته به زهرم بی تو با هر چه غریب و دوست قهرم بی تو چون نقطه ی تاریک پر از وحشت و ترس بن بست ترین کوچه ی شهرم بی تو @robaiiyat_takbait
نقشه‌ی دشمنان ایران را باز نقشِ بر آب خواهم کرد این که فردا چگونه باشد را من خودم انتخاب خواهم کرد @golchine_sher
 ‌ ‍گرچه مسجد را گروهی با تجمل ساختند اهل دل میخانه را هم با توکل ساختند عشق جانکاه است یا جان‌بخش؟ حالا هرچه هست عشق‌بازان بینِ مرگ و زندگی پل ساختند سقف آگاهی ستونی جز "فراموشی" نداشت این بنا را خشت بر خشت از تغافل ساختند بی‌سبب مهمان‌نواز مجلس ماتم نبود این "گلابِ تلخ" را از "گریه‌ی گل" ساختند روز خلقت در گِل ما شوق دیدار تو بود از همان آغاز ما را کم‌تحمل ساختند... @golchine_sher
در خود هزار بار قدم می‌زنم تو را وقتی که بی‌هوا به سرم می‌زنم تو را تو شعر می شوی و براین کاغذ سفید با جوهری سیاه قلم می‌زنم تو را مثل نفس به تک تک سلول‌های خویش نام تو را سپرده و دم می‌زنم تو را آه ای قرار قلب خرابم! مرا ببخش گاهی که بی‌قرار، به هم می‌زنم تو را من انتخاب خوب تو را رای می‌دهم در سرنوشت خویش رقم می‌زنم تو را! @golchine_sher