eitaa logo
گلچین شعر
14.3هزار دنبال‌کننده
815 عکس
280 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
39.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قسم به آیه ی چشمت که بحرِ مسجور است نزول سوره ی انسان ...طلیعه ی نور است صدای حضرت جبریل می‌رسد از عرش طنین امرِ ولایت ؛روایت صور است پناه دست تو؛ دست خداست ای خورشید اگر چه چشم سقیفی به نور حق کور است بخوان خطابه ای از مصحف دلت حالا که خطبه های کبودت به زخم مأجور است ندیده چشم جهان مثل تو امیری که به نان خشک و نمک؛ سفره ی دلش جور است امیر حادثه های غریب ؛ نجوایت به گوش چاه و ستاره همیشه مشهور است مقیم کوی خراباتم و خرابِ غمت به یمن مِهرِتو هرخانه بیت معمور است ورق ورق شده تقویم سرخ پیشانیت شب سیاه زمین بی تو سرد و دیجور است شکسته ای و دلت کاسه کاسه صبر جمیل قلم به نقل شکیبایی تو معذور است دوباره بخت علم ها سیاه میگردد بساط گریه برای کبوتران جور است ترک ترک شده لب های چاه ؛بارانم ببار! آب تمام قنات‌ها شور است @golchine_sher
من کاهن نفرین شده ی معبد شوشم تاوان گناهی کهن افتاده به دوشم آغشته به خون کرد پدر پیرهنم را تا با دل راحت برساند به فروشم! درگیری با سنگ فقط در به درم کرد چون رود چرا بی سبب این قدر بکوشم از زندگی و مرگ هراسی به دلم نیست لیوان مرا پر کن و بگذار بنوشم دیریست در این کشتی توفان زده چون نوح بازیچه ی خودخواهی یک مشت وحوشم کارونم و تب دار رهایم کن و بگذار اندازه ی اندوه عمیقم بخروشم گر بر سر گورم بکشی خاک جهان را آواز تو می آید از اعماق به گوشم نگذار شبیه علفی خم شده در برف با حسرت از این خاطره ها چشم بپوشم تقصیر سکوت است که من با دهنی باز از درد تو دم میزنم و باز خموشم @golchine_sher
آخرش درد دلت در به درت خواهد کرد مهره ی مار کسی کور و کرت خواهد کرد عشق یک شیشه انگور کنار افتاده است که اگر کهنه شود مست ترت خواهد کرد ازهمان دست که دادی به تو بر خواهد گشت جگر خون شده ام خون جگرت خواهد کرد ناگهان چشم کسی سر به سرت می زارد بی محلیش ولی جان به سرت خواهد کرد جرم من خواستن دختر ارباب ده است مادر این جرم شبی بی پسرت خواهد کرد همه ی شهر به آواز من عادت کردند وقت مرگم گذری با خبرت خواهد کرد @golchine_sher
هدایت شده از گلچین شعر
😊اگه حوصله نداری شعرهای طولانی بخونی یکسر به کانال ما بزن 👌 🌷فقط رباعی و تک بیت حتما حالت خوب میشه یکبار امتحان کن🌷 ❤️کاش جای بوسه‌اش می‌ماند بر پیشانی‌ام با خدا بودن نشان از مِهر می‌خواهد نه مُهر!❤️ https://eitaa.com/joinchat/769065447Cf0875d1080
هدایت شده از رباعی_تک بیت
همپای تو خستگی رَود از تن من صد باغِ شکوفه می دهد دامن من آنقدر که دوست دارمت ای وطنم سبز است و سفید و سرخ پیراهن من @robaiiyat_takbait
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ای باغچه ی یاسمنم صبح به خیر گنجشککِ در نارونم صبح به خیر لر، کرد، بلوچ، مازنی، ترکمنی ای مردم خوب وطنم صبح بخیر @golchine_sher
چگونه سر کنم این روزهای بی‌خبری را میان این همه دیوار، رنج دربه‌دری را شبیه قصه‌نویسی شدم که در همه عمرش پری ندیده و در دل نهاده عشق پری را برای دیدن تو سال‌هاست روزه گرفتم چگونه باز کنم روزه‌های بی‌سحری را؟ به باد سرزنش خلق پشت سرو خمیده وگرنه تاب می‌آورد رنج بی‌ثمری را برای از تو نوشتن مرا خیال تو کافی است اگر رها کند این روزگار فتنه‌گری را @golchine_sher
بعد از این حالِ تو زار است، ببین کِی گفتم تازه این اوّلِ کار است، ببین کِی گفتم شیر هر قدر به آهو بسپارد دل و جان خصلتش باز شکار است، ببین کِی گفتم خواستی روز و شب از عشق بگویی، امّا پاسخت چوبه‌ی دار است، ببین کِی گفتم اینکه هرگز نچشد باغْ شکوفایی را بهتر از داغِ بهار است، ببین کِی گفتم حرفِ خودشیفتگی نیست، ولی پای غمت چون من انگشت‌شمار است... ببین کِی گفتم... @golchine_sher
یا_فاطمه(س) به جُز زهرا کسی خیرُالنّسا نیست که خاتونی جُز او روز جزا نیست یگانه دختر پیغمبر افسوس به روز و شب دَمی از غم جدا نیست به شهرِ غربت و تنهایی خویش خبردار از دلش غیر از خدا نیست دلش کوهی ست از غم های عالم به غم اینگونه فردی مبتلا نیست شکسته سینه اش را کینه ی خصم کسی مانند آن خصم اشقیا نیست به وقتی که علی خانه نشین شد کسی جّز فاطمه مشکل گشا نیست میانِ کوچه ها فریاد می زد که با درد علی کس آشنا نیست به انصار و مهاجر بارها گفت: اطاعت از پیمبر در شما نیست چو( شائق) در نهان می پرسم از خود مدینه قبر او پیدا چرا نیست؟ @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هم در هوای ابری آبان دلم گرفت هم در سکوت سرد زمستان دلم گرفت هرجا که عاشقی به مراد دلش رسید هرجا گرفت نم‌نم باران، ... دلم گرفت با خنده گفتمش: به سلامت… سفر بخیر… وقتی که رفت، از تو چه پنهان... دلم گرفت بیرون زدم ز خانه که حالم عوض شود از بس شلوغ بود خیابان دلم گرفت امروز جمعه نیست، ولی با نبودنت مانند عصر جمعه‌ی تهران دلم گرفت @golchine_sher
جان جهان، فدای دو چشمان فاطمه عالم نشسته گوشه‌ی دامان فاطمه احمد، علی، حسین و حسن، عترت کرم هستند پای سفره احسان فاطمه دست محبتش برای نوازش همیشگی‌ست ما را نوشته بی سرو سامان فاطمه باید سفر کنی و ببینی که عشق چیست امضای کربلاست به فرمان فاطمه بعدش سری بزن به نجف زائر علی لذت ببر میان شبستان فاطمه چشمان سر ببند و به دل دیده باز کن عالم دخیل موی پریشان فاطمه @golchine_sher
گاهی حتّی در یک شهر بودن هم کافی نیست؛ ‏آدمی دلش می‌خواهد در یک خیابان ‏در یک خانه ‏در یک اتاق ‏در یک تخت‌خواب با کسی باشد ‏ که نفسش را نفس بکشد... @golchine_sher
ای هوای تو پُر از گرمیِ شهریورِ من شانه‌ی برفیِ تو داغ‌تر از آذرِ من تا به خلوتگه خورشیدیِ تو سر بکشد پیچکِ پای تو شد ساقه ی نیلوفرِ من دم به دم شعله دمیدی تو و روشن کردی آتشی را که نفس می‌کشد از بستر من سایه‌ی دست تو در بارشِ تنهایی‌ها مثل یک تکّه‌ی ابر است به روی سر من مهر و آبان و دی و بهمن و اسفند تویی همه‌ی سال شدی فصلِ بهارآورِ من قصدِ میلادِ من اندیشه‌ی دیدارِ تو بود روزِ دیدارِ تو شد اوّلِ شهریورِ من @golchine_sher
شوره زاریست دلم ،دشت غزل خیز که نیست بی حضورت غزلم شعر دل انگیز که نیست شده دنیا قفسم می گذرد عمر ولی زندگی کنج قفس خاطره آمیز که نیست شهریاری دگرم هر غزلش شرح من است حال من خوشتر از آن شاعر تبریز که نیست یا هم آغوش گلی یا تنت از جنس گل است مثل عطر خوش تو بوی دلاویز که نیست بیقرار تو اَم و بی خبر از حال منی مثل پیمانه ی من صبر تو لبریز که نیست کرده خون چشم تو هر بار دلم را بس نیست؟ خم ابروست بر آن خنجر چنگیز که نیست @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عالم شده مست و مات ودیوانه ی صبح  برداشته خورشید،سر از شانه ی صبح تا قله ی عشق پر بزن، حالا که بر گونه ی تو نشسته پروانه ی صبح @golchine_sher
همین‌که از دل من آه می‌رسد کم‌کم پتوی ابر، روی ماه می‌رسد کم‌کم تو غنچه‌ای من شمعم، تو زندگی من مرگ به ما نسیمِ سحرگاه می‌رسد کم‌کم اسیرِ قعرِ نگاهِ تو یک‌شبه نشدم که چاه‌کن به تهِ چاه می‌رسد کم‌کم تو ناخنی اگر از گوشتم جدا بشوی کسی شبیه تو از راه می‌رسد کم‌کم تو می‌روی، نگران نیستم که این شبِ محض به صبح، بی یا با ماه می‌رسد کم‌کم @golchine_sher
میانِ شادیِ دیدار و انتظار، یکی همیشه قسمتِ مرد است از این دو کار یکی هزار دوست غمم را شنیده است ولی  نیامده‌ست به یاری از این هزار یکی به سویت آمده‌ام با دو همسفر در راه دلِ شکسته یکی، جانِ بی‌قرار یکی تو پادشاهِ همه عالمی به تنهایی من از میانِ گدایانِ بی‌شمار یکی به بامِ هیچ‌کسی جز تو پر نخواهم زد که نیست مثلِ تو در خلق روزگار یکی! @golchine_sher
به خاک پای امیرالمومنین علی(ع) هر عاشقی که لایق وصل نگار نیست هر دل؛ برای عشق علی بی‌قرار نیست گاهی برای جار زدن از ولای او جایی رفیع تر ز بلندای دار نیست باید چگونه گفت که فضلش بیان شود؟! مردی که قدر او به کسی آشکار نیست سوزانده است هُرم نگاهش عقیل را در عدل او که صحبت ایل و تبار نیست شاهی که همنشین فقیران کوفه است جاه و مقام در نظرش اعتبار نیست فهمیده اند مرحب و عَمرو از نگاه او از خشم ذوالفقار مجال فرار نیست با افتخار نوکر این خانواده ایم گفتن ز غیر آل علی افتخار نیست @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
باز هم این روزها دل ناشکیبی می کند تا مدینه می رود اما غریبی می کند آسمان بارانی و چشم زمین لبریز اشک مثل تو قبر غریبت هم نجیبی می کند گندمی از مِهر تو در خاطر این شهر نیست کفتر دل باز حس بی نصیبی می کند من نمی دانم چرا هرروز مردی آشنا درهوای خانه ی خود هم غریبی می کند جایتان خالی چه کدبانوی خوبی زینبت بیش از سنّش چه رفتار عجیبی می کند درمیان چادرِ خاکی چه افلاکی شدست اشک ریزان یا حبیبی یا حبیبی می کند @golchine_sher
اى خوش بحال و روز كسانى كه گاه‌گاه دارد به لب تبسمى از لطف، يارشان من نيستم حسود، ولى رشك مي‌برم بر آن كسان كه يار بود در كنارشان آنان‌كه دل به يار ِ سفر كرده مى‌دهند آواره مى‌شوند چو ما از ديارشان اى باد صبحدم! به عزيزان من بگو دل گويدم كه كار ندارم به كارشان سوزد دلم ز دورى و در ديده مى‌كشم روزى اگر نسيم بيارد غبارشان ما داغ هجر ديده و خورديم خون دل از دست مردمى كه تفو بر تبارشان عشّاق داغديده نخواهند لوح گور بعد از وفات لاله دمد بر مزارشان @golchine_sher
برای_او بعد از نگاه سرد او در چشم من باران گرفت او رفت و با این رفتنش از دست من دامان گرفت مثل نگاهش ناگهان دستان گرمش را گرفت جان کندم و می دید او که گریه هایم جان گرفت من التماسش کردم و او مرگ را در من ندید تا گم شدم درهای و هو دست از دلم آسان گرفت تنها غذای سفره ام یک لقمه نان عشق بود هم برد با خود عشق را هم از دلم دندان گرفت امکان ماندن داشتم حتی فقط با یک نگاه او رد شد از دنیای من او رفت این امکان گرفت سرداست خاک گورها سرداست اما می روم شاید در آغوش لحد احوال من سامان گرفت @golchine_sher