eitaa logo
گلچین شعر
14.3هزار دنبال‌کننده
815 عکس
281 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
محبوب جانان هرکه از جان بگذرد محبوب جانان می شود عشق تنها با زبان عاشق عنوان می شود ما به فرمان خدا دل را به دریا می زنیم مصلحت هرآنچه باشد عاقبت آن می شود ما مسلمانیم و چون عمار ها سنوارها باید از سر بگذرد هرکس مسلمان می شود با پیمبر جمله بودند از مسلمانان ولی یک نفر تنها از آن اصحاب سلمان می شود چون که گردد نصرتِ حق یارِ نصرالله او با ولایت این چنین هم عهد و پیمان می شود غم مخور ای کودک بی سرپناه غزّه ای کاخ ظلم از نالهٔ مظلوم ویران می شود این چنین فهمید دنیا در مسیر عمر خویش عاقبت کفر است که مغلوب ایمان می شود @golchine_sher
یک صورت ماهِ ناز نازی دارد با خاک خیال خانه سازی دارد آواره ی غزه است و در کودکی اش با مرگ همیشه خاله بازی دارد @golchine_sher
ای عشق! ای شکنجه‌گر مهربان من دلسوزی تو می‌زند آتش به جان من من راضی‌ام به مرگ، مرا زجرکش مکن درد فراق بیشتر است از توان من کام از هزار جام گرفتم ولی هنوز خالی‌ست جای بوسهء تو، بر لبان من ویرانه است خانه من بی حضور تو آشفته است بی‌سر زلفت جهان من بازآ و قفل بشکن و آزاد کن مرا ای قهرمان گمشدهء داستان من بر تربتم دو غنچه به هم بوسه می‌زنند عشق است و زنده است هنوز آرمان من @golchine_sher
هوالمحبوب با قَدمای بلندارتفاع ۴۰۲ رو بالا می رفتم آخه خورشید داشت غزل خدا حافظی رو می خوند. با اینکه خیلی خسته بودم دلم نیومد بشینم چند بسته نخودچی و کشمش برداشتم و زدم به دل کانال، چند قدمی که رفته بودم نوجونی رو دیدم که پاهاشو قلاب کرده دو طرف کانال تا بتونه سنگرای روبروشو ببینه. یه نگاهی به من انداخت و رگبار گلوله رو گرفت سمت عراقیا و سریع پرید کف کانال. من که تقریبا نزدیک شده بودم سلام کردم، اما انگار سلامَم و نشنیده بود بغل وا کرد و گفت.(افتخار دِیِنْ اَ مِیِنْ ای ورا) بغلش کردم و پیشونی شو بوسیدم و گفتم اومدم روحیه بگیرم دلاور مرد. یکی دو بسته نخودچی بهش دادم. گفت (دَسدِ تا بی بِلٰا)، گفتم بلا از اونایی دور که دلشون با شما هاست و فراموشتون نکردن و یه جورایی می خوان بگن که تنها نیستین. تا انتهای کانال رفتم و چند بسیجی عاشق و دیدم و حال دلم خوب شد و برگشتم. برگشتنی از کنار همون نوجون که رد شدم، چند قدمی که رفته بودم با لهجهٔ شیرین محلی گفت (به جانِ خُودْما حَجی خُوِ خُوشِ اَزی بعثیای بِشِرَف مِگیرِم) گفتم مطمئن هستم همینطوره، برگشتم دست رو شونش گذاشتم و گفتم بچه کجایی عزیز دلم. با غرورخاصی گفت. ” دهسرخ نیشابور... چند روز بعد که دوباره رفته بودم، سراغ شو از فرمانده گرفتم. بنده خدا اصلا انتظار شو نداشت یه نگاهی به آسمون کرد و بغضش ترکید. لابلای هق هق گریه ش شنیدم که می گفت. دو روز پیش پسرم ”حسین” کنار تانکر وضو می گرفت که خمپاره اَمونش نداد و... ادامهٔ حرفای سید رو نشنیدم، توی حال و هوای ابری چشام این غزل اومد سراغمو زیر لب زمزمه کردم... ـــــ ـــــ ـــــ در دفتر دل می نویسم داستانت را شور آفرینی های رزم بی امانت را هر چند کوچک بودی اما در تومی دیدم اندیشهٔ مردانه و تاب و توانت  را اسطوره حق باوری ای افتخار عشق با خون سرخ ات مشق کردی امتحانت را باید عروجت را بفهمد هر چه آئینه ست باید که زیباتر ببینند آرمانت را با خط زرین می نویسم تا که بشناسند روح جوانمردی و قلب مهربانت را گاهی پناهم می شود آرامش مسجد شاید دوباره بشنوم صوت اذانت را بعد از تو می خوانند ای عاشق بدون شک زیباترین گل واژه‌ی سرخ زمانت را @golchine_sher
از جان و دل اگر چه تو را دوست دارمت... ناچار می روم و به خدا می سپارمت! هرچند واقعیت تو سهم من نشد... در خواب ها به سینه ی خود میفشارمت شب ها کنار خاطره و جای خالیت اصلا چگونه می شد عزیزم نبارمت فرهادوار گرچه نشد جان دهم ولی... با تیشه به روی هر غزلی می نگارمت هرگز نشد که سهم دل ساده ام شوی یک عمر گرچه ثروت خود می شمارت گل می کُنی دوباره ولی در دلی جدید ای بذر امید من که نمی شد بکارمت @golchine_sher
"خَسِرْنا، و لم يَرْبَحِ الحُبُّ شيْئاً..." باختیم و عشق هم هیچ سودی نبُرد... @golchine_sher
ما شک نکرده‌ایم، دگر استخاره چیست؟ حرفِ تو حجت است نیازی به آیه نیست گیرم که عشق نیست به غیر از عذاب و رنج باشد عذاب عشق عذابی ستودنی است مانند شمع در غم تو آب می‌شوم گاهی به یادِ یار فقط می‌توان گریست امکان نداشت بی‌تو بمانم در این قفس بی عشق هر که زیست خدایا چگونه زیست؟ ای روزگار با دل ما سال‌های سال شادی غریبه بود بگو آشنای کیست؟ @golchine_sher
عشق تو آخر مرا رسواي عالم مي كند ارگ آباد مرا ويرانه بم مي كند گفتم از دل بگذري؛ اما ندانستم كه عشق جاي پاي خويش را هر روز محكم مي كند يك نظر بر آسمان آبي چشمان تو چشمه ی خورشيد را در من مجسم مي كند اشك من بر قلب چون سنگ تو كي دارد اثر؟ غير اعجازي كه اين اشعار مبهم مي كند گرچه ديگر نيستي در منظر چشمم ولي ياد چشمانت دلم را خانه ی غم مي كند @golchine_sher
تو نیستی که ببینی چقدر تنهایم به روی غُربتِ آیینه، دست می سایم... مگر که در شب و توفان کنارِ من باشی که من بدون تو تا صبح هم نمی پایم ! به من اجازه بده، ماهِ من! که برگردم که خالی، است میانِ ستارگان، جایم طلوع کن نفسی، آسمانِ آبی من که من غروبِ غم انگیز و تلخِ دریایم کلام و فلسفه هم در دلم افاقه نکرد که در جهانی ازاینگونه، چیست معنایم؟! دوباره برکه و باران، دوباره غارِ کبود سکوتِ آبی و نیلوفرینِ بودایم ... @golchine_sher
بسم نورالله فی السماوات و الارضین می آید استجابت اگر پیشواز تو فخر خداست محفل راز و نیاز تو محراب خانه نورُ علی نور می‌شود از جانماز و وصله ی چادر نماز تو فهم بشر به ساحت درکت نمیرسد پنهان شده به دست خداوند راز تو این آن حقیقتیست که کتمان نمیشود غیر از علی نبوده کسی هم‌ تراز تو ای ساده زیستی تو تدریس بندگی ای شوکت بهشت گلیم جهاز تو نامت سلام داشت قیامت قیام داشت زنده است آن شهادت تاریخ‌ ساز تو محشر که اختیار شفاعت به‌دست توست داریم ما امید به برگ جواز تو @golchine_sher
هدایت شده از گلچین شعر
گلچینی از زیباترین اشعار تک بیتی و رباعی👌✨ Join-https://eitaa.com/joinchat/769065447Cf0875d1080
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام ای آفتابِ مهربانی نسیمِ روح‌بخشِ زندگانی بیا دنیایمان را شادتر کن تو ای صبحِ قشنگِ زعفرانی @golchine_sher
مُردم از تیر بلایت، امتحانم می‌کنی هر زمان بر ناوک ِجوری نشانم می‌کنی من که هرگز مرغ امّیدم نزَد بال و پری با چه تقصیری برون از آشیانم می‌کنی چون مرا بر درگه لطفت نمودی آشنا پس چرا بر این در و آن در روانم می‌کنی؟! با همه بخشایش و احسان ِخود، جانا چرا زیرِ بار منت خلق ِجهانم می‌کنی ؟! از تجلی‌های نور ِطور، دورم ساختی همنشین با شعله ی برقِ یَمانم می‌کنی گاه گویا، گاه (صامت)،گاه شیدا، گاه رند گَه گَهی گریان و گاهی شادمانم می‌کنی @golchine_sher
خواندم دروغ از چشمهای راستگویت وقتی که برگشتی نیاوردم به رویت یک روز و یک شب دست کم در بسترم ماند آه از تو حتی باوفاتر بود بویت در خاطراتت سخت غرقم کرد هر شب یک یادگار ساده قدر تار مویت غم، شهریاری ساخت از مردی دهاتی کاری که حالا کرده با من آرزویت در آن دل دیوانه آن دیوانگی مُرد حتی اگر یک روز برگردد به سویت عيب است عاشق باشی و اشکی نریزی ای چهره‌ی غمگین من! کو آبرویت؟ @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به خاک پای مظلوم‌ترین آقای عالم علی : آن که ندیده هیچ میدانی شکستش را ولی نامرد ها در خانه اش بستند دستش را دهان صبر وا مانده است از صبر جوانمردی که دیده روزگاری درب خیبر ناز شستش را نگاهش کرد خاموش آتش نمرود را ، اما در این آتش علی از دست خواهد داد هستش را به اسم دین درِ آن خانه ای را می‌زنند آتش که اسلام از درِ آن خانه دارد چفت و بستش را از اسلامِ پس از سوزاندن این در چه خواهد ماند؟! تصور کن ، خرابه خانه ای بعد از نشستش را اگر اسلام این باشد که این ها مدعی هستند الهی که خدا ویران نماید پای بستش را! @denj_tanhaii @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چو کوه بی تو خمیدم چو آه فرسودم به غیر سایه ی مهرت دمی نیاسودم جهان اگر چه بریزد به کام مهجورم بدون چشم تو اما غریب و محدودم خراب و شعله نشینم به معبد مویت به جز دو بافه ی حسرت نمانده از دودم دلم دو چکه کبوتر، سرم دو خط آهو تو ضامنم بشوی من عزیز معبودم سریر سرمد هشتم شهنشهِ جانها به حشمتت دو جهانم ز فقر بزدودم نفس کشیدمت از غنچه های نشکفته فقط به بوی تو دل را همیشه آلودم اگرچه می برَدم دم به دم به سوی فنا به موج موی تو بستم گره گره رودم به ماهِ روی تو هر کس دمید، پاینده ست به کهکشان تو این ابر اشک افزودم گشوده پنجره ای سوی معبد چشمت مرا، که جز به هوایت همیشه مسدودم @golchine_sher
و کلْمه بود و جهان در مسیر تکوین بود و دوست داشتن آن کلْمه‌ی نخستین بود و عشق، روشنی کائنات بود و هنوز چراغَ‌های کواکب، تمام پایین بود خدا امانت خود را به آدمی بخشید که بار عشق برای فرشته سنگین بود و زندگانی و مرگ آمدند و گفته نشد کزین دو، حادثه‌ی اولی، کدامین بود؟ اگر نبود، به جز پیش پا نمی‌دیدیم همیشه عشق، همان دیده‌ی جهان‌بین بود به عشق از غم و شادی کسی نمی‌گیرد که هرچه کرد، پسندیده و به آیین بود اگر که عشق نمی‌بود، داستان حیات چگونه قابل توجیه و شرح و تبیین بود؟ و آمدیم که عاشق شویم و درگذریم که راز زندگی و مرگ آدمی، این بود @golchine_sher
به کار من هزاران حیله کردی به چشم خسته ی من میله کردی ! برای اینکه خود پروانه باشی تو بر تنهایی من پیله کردی ! @golchine_sher
🍃🍃مسابقه کشوری طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن 🍃🍃 🏆جوایز مسابقه به 5 نفر : 🥇 هر نفر یک میلیون تومان 🎖و یک سنگ از حرم مطهر امام حسین علیه السلام لینک مسابقه (5آذر فعال میشود) 👇: https://digiform.ir/w62987c0c ✳️سوالات از 7 جلسه اول کتاب طرح شده است : جلسه اول: https://mansurieh.com/جلسه-اول/ جلسه دوم: https://mansurieh.com/جلسه-دوم/ جلسه سوم: https://mansurieh.com/جلسه-سوم/ جلسه چهارم: https://mansurieh.com/جلسه-چهارم/ جلسه پنجم: https://mansurieh.com/جلسه-پنجم/ جلسه ششم: https://mansurieh.com/جلسه-ششم/ جلسه هفتم : https://mansurieh.com/جلسه-هفتم/ شرکت برای عموم آزاد است ❇️ سازمان بسیج اساتید و روحانیون و طلاب استان فارس ❇️ معاونت پژوهش و پایگاه مقاومت بسیج شهدای حوزه علمیه منصوریه شیراز اعلام برندگان از طریق : @Ammarmansurie
بسیج بعد از خدا امام, امیدش بسیج بود آری امام، صبح سپیدش بسیج بود این انقلابِ نور، به عالم کشیده شد این انقلابِ نور، نویدش بسیج بود راهی به جا نبرده در آن روزگار، خصم فتحِ بزرگِ جنگ، کلیدش بسیج بود هر هشت سال سفره ی عید بهار ما سبزی پر طراوت دشتش بسیج بود در گِل نشسته کشتی فتنه هزار بار تنها مهار فکر پلیدش بسیج بود دیدم نوشت مادر یک لاله روی خاک آن آخرین کلامِ شهیدش بسیج بود @golchine_sher
باران که می گیرد به هم می ریزد اعصابم تقصیر باران نیست...می گویند: بی تابم...! گاهی تو را آنقدر می خواهم به تنهایی طوری که حتی بودنم را بر نمی تابم هر صبح، بی صبحانه از خود می زنم بیرون هر شب کنار سفره، بُق کرده ست بشقابم بی تو تمام پارک های شهر را تا عصر می گردم و انگار دستی می دهد تابم شب ها که پیشم نیستی...خوابم نمی گیرد وقتی نمی بوسی مرا...با "قرص" می خوابم...! @golchine_sher