🔰 نکاتی از شرح دعای سحر: رحمت
✍ اصغر آقائی
__________________________
💠 اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ رَحْمَتِكَ بِأَوْسَعِها وَ كُلُّ رَحْمَتِكَ واسِعَةٌ، اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِرَحْمَتِكَ كُلِّها.
🔻خداوند به دو #صفت «الرحمن» و «الرحیم» شناخته میشود؛ که به تعبیر امام خمینی ره «#رحمت_رحماني مقام #بسط كمال وجود است و #رحمت_رحيمي مقام بسط وجود.»
🔻 امام خمینی رحمه الله علیه در تبیین این عبارت میگویند:
وجود با رحمت رحماني پديدار شده و هر پديدهاي با رحمت رحيمي به كمال معنوي و هدايت باطني خويش ميرسد، بدين لحاظ وارد شده است كه «يا رحمن الدنيا و رحيم الآخرة؛ اي رحمان سراي دنيا و رحيم سراي آخرت»
🔻 و این رحمت در واقع همان #عشقی است که خداوند در تمام موجودات برای رسیدن به کمال خویش قرار داده است؛ چه عشق طبیعی و چه عشق اختیاری و مانند آن (در این زمینه مطالعه #رساله العشق #ابنسینا مفید است)
✅ چکیده و حاصل سخن:
🔻 هرچند تمام موجودات و کمالات آنها حاصل #تجلی رحمانیت و رحمیت است، و به دلیل #تفاضل وجودی آنها، طبیعتا این رحمانیت و رحیمیت نیز تفاضل و مراتب خواهد داشت؛ اما از آنجا که همه این رحمان و رحیمیتهای بسطیافته در جنبه #خلقی خداوند، در جنبه #حقی او به وحدت نزدیک شده و در نهایت در #صقع_ربوبی و ذات حق تعالی به کمال وحدت میرسند، لذا این تفاضل که در ابتدای این بخش از دعای سحر بیان شده است، در نهایت به وحدت میرسد و همه آنها به وسعتِ بدون هیچ مرتبهای توصیف میشوند: کل رحمتک واسعه
📚 شرح دعای سحر ص.43-49
پ.ن.
#کمال در فلسفه و عرفان، لزوماً به معنای آنچه در علم اخلاق و عرف زبان فارسی میشناسیم که #معنایی مثبت دارد نیست؛ بلکه هر #موجودی به تناسب #طبیعت خویش، #عاشق کمال لایق است؛ لذا مثلا #قوه_غضبیه عاشق بروز خویش در اوج است. به همین دلیل است که امام خمینی ره تصریح میکنند:
نفسهاي واژگون درنده و حيوانخو و شيطانصفت به جهنم و دركات و عقربها و مارهاي آن به حسب آنچه كِشتهاند خواهند رسيد، چرا كه رسيدن به اين مراتب براي نفسهاي واژگون اهريمني و غير آن كمال محسوب ميشود.
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
#حیات_معقول
#شرح_دعای_سحر
#رحمان_و_رحمیت_خداوند
🆔 @hayatemaqul
🔰 گام به گام با انسان کامل (۱۲)
✍ اصغر آقائی
____________________
🌀 گام دوم: با نوح ع (۴): شک سازنده
🔻#نوح هر آنچه در توان دارد به میدان آورده است. و من همچنان نظارهگر دو سوی میدان هستم؛ #میدان نبرد نوح با قومی خودبرتربین که سخن حق نوح را باور نمیکند؛ میدانی که گاه وقتی به خود توجه میکنم، #درون_خویش نیز کارزاری شبیه آن را می بینم.
🔻 لحظهای به خود بازگشتم و پرسیدم نکند نوح را فردی #مالدوست میدانند و از این رو سخن او را برنمیتابند، هنوز گرفتار این #پرسش بودم که سخن نوح مرا به خود آورد: قوم من هیچ مال و ثروتی از شما نمیخواهم «وَيَا قَوْمِ لا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مَالًا إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلَى اللّهِ». و من آرام شدم؛ آرامشی که میدانستم، موقت است؛ چراکه سکون و آرامش درونی چیزی نیست که به راحتی به دست آید.
🔻 #میدان شکار وقتی خالی از قوای بازدارنده باشد، شکارچیانی که جز خواسته خویش را نمیبینند، یورش خواهند برد و بار دیگر #میدانِ دل ناامن و ضعیف من، به یورشی دیگر پر تلاطم خواهد شد: نکند مخالفان نوح، بهانههایی سترگ دارند ... هرچه باشند انساناند و منطق و فکر دارند.
🔻 هیچگاه دوست نمیداشتم که #قلبم جولانگاه چنین پرسشهایی باشد؛ اما میدانم #پرسشهایِ قلب یک انسان گاه از روی #ضعف است و گاه از روی #هوس و گاه از روی #جهل؛ و تا به میدان پرسش وارد نشوی، نه منبع آن پرسش دقیق روشن خواهد شد و نه آگاهی بیشتری، نصیبت.
🔻 با گوشه چشمی به نوح کمی از او، با هراس و دلهره فاصله گرفتم، #دلهره از برخورد نوح با من و این که با نزدیکی به مخالفانش، چه چیزی نصیبم خواهد شد. اما نوح #ساکت به من نگاه کرد، گویی با نگاهش به من گفت، جستجوگر حقیقت، از من است و با من است؛ هرچند که در کنارم نباشد.
🔻 از نوح که #فاصله میگرفتم با خود میگفتم: مگر میشود سالها کسانی را به حق دعوت کنی و جز اندکی نپذیرند؟ مگر میشود ... . نمیدانم این چه حسی بود، اما خوب درک میکردم با هر #قدم فاصلهای که از نوح میگرفتم گویی #موجودی دیگر با من همراهتر میشد و این #سؤالات را در ذهنم به تازش در میآورد و من در خود احساس غروری خاص میکردم که گویی تفکراتم جوشش کرده است و من هم برای خود کسی شدهام.
🔻 میان حق و باطل گویی در هروله بودم، نه میخواستم خود را باطل و در باطل ببینم؛ و نه دوست داشتم لذت آن پرسشهای درونی خویش را که دقیق منبع آنها را نمیدانستم، ترک کنم؛ و من بیتوجه به نوح سوی مخالفانش رفتم.
... و سفر ادامه مییابد.
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
#حیات_معقول
#سفر_عشق
#ابنعربی
👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3777626426Cbced967255