eitaa logo
حیات معقول
232 دنبال‌کننده
160 عکس
268 ویدیو
2 فایل
🔻 کانال اصغر آقائی ✍ درباره مسائلی که به‌گمانم مهم است، می‌نویسم؛ شاید برای خودم و تو مفید باشد: ✔ گاه متنی ادبی؛ ✔ گاه تبیین؛ ✔ و گاه نقد 🔺️ اینها دل‌مشغولی‌های یک طلبه هستند. 🔻ارتباط با من: 🆔️ @aq_110
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 نکاتی از شرح دعای سحر: رحمت ✍ اصغر آقائی __________________________ 💠 اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ رَحْمَتِكَ بِأَوْسَعِها وَ كُلُّ رَحْمَتِكَ واسِعَةٌ، اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِرَحْمَتِكَ كُلِّها. 🔻خداوند به دو «الرحمن» و «الرحیم» شناخته می‌شود؛ که به تعبیر امام خمینی ره « مقام كمال وجود است و مقام بسط وجود.» 🔻 امام خمینی رحمه الله علیه در تبیین این عبارت می‌گویند: وجود با رحمت رحماني پديدار شده و هر پديده‌اي با رحمت رحيمي به كمال معنوي و هدايت باطني خويش مي‌رسد، بدين لحاظ وارد شده است كه «يا رحمن الدنيا و رحيم الآخرة؛ اي رحمان سراي دنيا و رحيم سراي آخرت» 🔻 و این رحمت در واقع همان است که خداوند در تمام موجودات برای رسیدن به کمال خویش قرار داده است؛ چه عشق طبیعی و چه عشق اختیاری و مانند آن (در این زمینه مطالعه العشق مفید است) ✅ چکیده و حاصل سخن: 🔻 هرچند تمام موجودات و کمالات آنها حاصل رحمانیت و رحمیت است، و به دلیل وجودی آنها، طبیعتا این رحمانیت و رحیمیت نیز تفاضل و مراتب خواهد داشت؛ اما از آنجا که همه این رحمان و رحیمیت‌های بسط‌یافته در جنبه خداوند، در جنبه او به وحدت نزدیک شده و در نهایت در و ذات حق تعالی به کمال وحدت می‌رسند، لذا این تفاضل که در ابتدای این بخش از دعای سحر بیان شده است، در نهایت به وحدت می‌رسد و همه آنها به وسعتِ بدون هیچ مرتبه‌ای توصیف می‌شوند: کل رحمتک واسعه 📚 شرح دعای سحر ص.43-49 پ.ن. در فلسفه و عرفان، لزوماً به معنای آنچه در علم اخلاق و عرف زبان فارسی می‌شناسیم که مثبت دارد نیست؛ بلکه هر به تناسب خویش، کمال لایق است؛ لذا مثلا عاشق بروز خویش در اوج است. به همین دلیل است که امام خمینی ره تصریح می‌کنند: نفس‌هاي واژگون درنده و حيوان‌خو و شيطان‌صفت به جهنم و دركات و عقرب‌ها و مارهاي آن به حسب آنچه كِشته‌اند خواهند رسيد، چرا كه رسيدن به اين مراتب براي نفس‌هاي واژگون اهريمني و غير آن كمال محسوب مي‌شود. ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 🆔 @hayatemaqul
🔰 گام به گام با انسان کامل (۱۲) ✍ اصغر آقائی ____________________ 🌀 گام دوم: با نوح ع (۴): شک سازنده 🔻 هر آنچه در توان دارد به میدان آورده است. و من همچنان نظاره‌گر دو سوی میدان هستم؛ نبرد نوح با قومی خودبرتربین که سخن حق نوح را باور نمی‌کند؛ میدانی که گاه وقتی به خود توجه می‌کنم، نیز کارزاری شبیه آن را می‌ بینم. 🔻 لحظه‌ای به خود بازگشتم و پرسیدم نکند نوح را فردی می‌دانند و از این رو سخن او را برنمی‌تابند، هنوز گرفتار این بودم که سخن نوح مرا به خود آورد: قوم من هیچ مال و ثروتی از شما نمی‌خواهم «وَيَا قَوْمِ لا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مَالًا إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلَى اللّهِ». و من آرام شدم؛ آرامشی که می‌دانستم، موقت است؛ چراکه سکون و آرامش درونی چیزی نیست که به راحتی به دست آید. 🔻 شکار وقتی خالی از قوای بازدارنده باشد، شکارچیانی که جز خواسته خویش را نمی‌بینند، یورش خواهند برد و بار دیگر دل ناامن و ضعیف من، به یورشی دیگر پر تلاطم خواهد شد: نکند مخالفان نوح، بهانه‌هایی سترگ دارند ... هرچه باشند انسان‌اند و منطق و فکر دارند. 🔻 هیچگاه دوست نمی‌داشتم که جولانگاه چنین پرسش‌هایی باشد؛ اما می‌دانم قلب یک انسان گاه از روی است و گاه از روی و گاه از روی ؛ و تا به میدان پرسش وارد نشوی، نه منبع آن پرسش دقیق روشن خواهد شد و نه آگاهی بیشتری، نصیبت. 🔻 با گوشه چشمی به نوح کمی از او، با هراس و دلهره فاصله گرفتم، از برخورد نوح با من و این که با نزدیکی به مخالفانش، چه چیزی نصیبم خواهد شد. اما نوح به من نگاه کرد، گویی با نگاهش به من گفت، جستجوگر حقیقت، از من است و با من است؛ هرچند که در کنارم نباشد. 🔻 از نوح که می‌گرفتم با خود می‌گفتم: مگر می‌شود سال‌ها کسانی را به حق دعوت کنی و جز اندکی نپذیرند؟ مگر می‌شود ... . نمی‌دانم این چه حسی بود، اما خوب درک می‌کردم با هر فاصله‌ای که از نوح می‌گرفتم گویی دیگر با من همراه‌تر می‌شد و این را در ذهنم به تازش در می‌آورد و من در خود احساس غروری خاص می‌کردم که گویی تفکراتم جوشش کرده است و من هم برای خود کسی شده‌ام. 🔻 میان حق و باطل گویی در هروله بودم، نه می‌خواستم خود را باطل و در باطل ببینم؛ و نه دوست داشتم لذت آن پرسش‌های درونی خویش را که دقیق منبع آنها را نمی‌دانستم، ترک کنم؛ و من بی‌توجه به نوح سوی مخالفانش رفتم. ... و سفر ادامه می‌یابد. ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3777626426Cbced967255