eitaa logo
نویسندگان حوزوی
4.2هزار دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
611 ویدیو
205 فایل
✍️یک نویسنده، بی‌تردید نخبه است 🍃#شبکه_نویسندگان_حوزوی معبری برای نشر دیدگاه شما فاضل ارجمند 🌱 یادداشت شما با این مشخصات پذیرش می‌شود ۱. نام و نام خانوادگی... ۲. از استان ... ۳. نشانی کانال شخصی @Jahaderevayat 🚫 این صفحه تبلیغ و تبادل عمومی ندارد.
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰هویتِ مجازی ✍محمود علیپور، پژوهشگرِ فلسفه‌ی روانشناسی «ساعت رولکس»، «گوشی اپل»، «لباس‌هایی با مارک‌های چنین و چنان»، «ماشین‌های لوکسِ چند میلیاردی»، «صورت‌های معماری شده با عمل و بوتاکس» و «خوش‌گذرانی‌هایی که کثرت جامعه حتی از وجودشان بی خبراَند.» این‌ تنها بخشی از نمونه‌هایی‌ست که با اندکی گذر در «اینستاگرام» و دیدن پُست‌ها نظرمان را به خود جلب می‌کند. واقعیت این است که بخش عمده‌ ای از عکس و فیلم‌هایی که در اینستاگرام به اشتراک گذاشته می‌شود تنها یک نمایش اغراق‌آمیز است. در بیشتر مواقع اشیای لوکسی که در تصویر دیده می‌شود متعلق به خودِ فرد نیست و تنها برای اجرای نمایشی توخالی(شوآف) اجاره شده اند. مقصود اصلی این افراد از محور قرار دادن زندگیِ لوکس و اشرافی در صفحات مجازی، تلاش برای قرار دادن خود در جرگه‌ی اقلیتِ خاص و بهره از سودآوریِ زندگی لاکچری (لاکژری) است. مثلا اکثرشان بعداز اینکه از خود چهره‌ای شاخ به نمایش می‌گذارند سفارش تبلیغات را شروع کرده و حسابی پول در‌می‌آورند. متأسفانه بسیاری از دنبال کنندگان این افراد که اکثراً جوان و نوجوان هستند این موضوع را نادیده گرفته و زندگی و شرایط خود را با آن‌ها مقایسه می‌کنند. این مقایسه سرتاسر ایراد است چون فرد خودش را با یک فضای نمایشی و غیرواقعی در ترازو می‌گذارد. این روند به‌تدریج باعث از دست دادن اعتمادبه‌نفس، افسردگی و یا حتی خودکشی آن‌ها می‌شود. رونق گرفتنِ این تئاتر جذاب باعث شده تا صاحب‌نظران علم روانشناسی و جامعه‌شناسی، تأثیرات منفی اینستاگرام را بر سلامت روانی جوانان در مقایسه با دیگر شبکه‌های اجتماعی به‌مراتب بیشتر ارزیابی کنند. برای نسل جوان و نوجوان نگرانم اما برخی انگار در خواب غفلت‌اَند... 👇 https://eitaa.com/joinchat/3164274938C4f975d6c1b @HOWZAVIAN
🔷 از چاله بی‌هویتی مدرسه شهروندی به چاه پیمانکاری حل مسأله نوجهان غرب ✍️ حمید ساجدیان، دکتری حکمرانی 🔹در یادداشت قبل گفتم که آرمان ، تربیت شهروند متخصص است. انسان حرف گوش‌کنی که باید بدون چندوچون، همت و تخصصش را برای برنامه‌های از پیش طراحی شده به کار بندد و احتمالا در مقابل آن مزد بگیرد. دانش‌آموز و طبیعتاً خانواده در این طرح تربیتی، در سیزده سالِ ریل‌گذاری شده و در زمان‌بندی، بودجه‌بندی، فرآیند، محتوا، نظام روابط، ارزیابی و سایر مواردِ از قبل طراحی شده قرار می‌گیرند. طبیعتاً ارمغان اصلی این سیستم تربیتی، بی‌هویتی، بی‌احساسی و بی‌مسئولیتی بوده است. 🔹غایت همه از جمله خود دست‌اندرکاران را کلافه کرده است. بسیاری از دانش آموزان و خانواده‌ها این مسیر که نقشی در طراحی و گزینه‌ای برای انتخاب در آن ندارند را با این امید طی می‌کنند که حداقل شغل آینده‌شان تأمین شود. نتیجه اشتغال فارغ‌التحصیلان این سیستم، چالش این رویکرد بوده است. در مدرسه شهروندی حال دانش‌آموزان خوب نیست و به جز بچه مثبت‌ها و خرخوان‌ها کمتر دانش‌آموزی توانسته است با این بی‌مسئولیتی و بی‌هویتی کنار بیاید. البته این مدارس همواره سعی کرده‌اند با تعبیه مراسماتی مانند صبحگاه، پرچم و اخیرا نماز جماعت و مراسمات مذهبی، خلأ هویت را پر کنند؛ غافل از اینکه هویت، فن‌آوری خود را می‌طلبد و وصله یک سیستم هویت‌زدا نمی‌شود. متن کامل در این صفحه @HOWZAVIAN
💠 عزّت ملّی، عزّت اسلامی ✍️ محمّد مهدی احسانی‌فر شیوه انقلاب اسلامی ایران از همان آغاز راه، عزّت دادن به مردم بود. این رسم که ریشه در اسلام دارد، همواره از سوی رهبران فکری انقلاب اسلامی و به ویژه امام خمینی (رحمة الله علیه) و رهبر معظّم انقلاب اسلامی (حفظه الله) دنبال شده است. امروز جمهوری اسلامی متشکل از مردمانی است که خواری دوران ستمشاهی را درک کرده اند و عزّت امروز را هم دیده اند و نیز مردمانی که هیچگاه ذلّت آن دوران را ندیدند و با عزّت جمهوری اسلامی بار آمدند و رشد کردند و امروز، در دهه اول و دوم و سوم و چهارم عمر خویش هستند. این روش تربیتی جمهوری اسلامی در عزّت بخشیدن به مردم، شیوه ای درست و منطبق با روش اهل بیت علیهم السلام است. از این رو، امروز توقّعات مردم متناسب با همین روش تربیتی شکل گرفته است. مثلا هنگامی که در جایی «صف دریافت کالا» مشاهده می شود، مردم، غمگین شده و این صف را در شأن خویش نمی دانند؛ در حالی که در گذشته، ایستادن در صف، جزو جدانشدنی زندگی مردم بود و کسی بابت آن، احساس تحقیر نمی کرد. حال که جمهوری اسلامی مردم را با چنین عزّتی بار آورده، شایسته است که در ابعاد مختلف به این عزّت و خودباوری و روحیه «ما می توانیم» توجّه شود. مرحوم شهید حاج حسین همدانی از فرماندهان اسطوره ای مقاومت بود. تدابیر ایشان در فتنه سال 1388 و نیز در جریان ظهور گروه های تکفیری نظامی در سوریه، فراموش نشدنی است. هنگامی که این فرمانده بزرگ را در سوریه شهید کردند، انتقامی از دشمن گرفته نشد تا حسّ عزّت ملّی مردم تأمین شود. هنگامی که برخی از فرماندهان دیگرمان مانند برخی از فرماندهان هوا فضا در سوریه توسط اسرائیل به شهادت رسیدند، به پرتاب چند خمپاره اکتفا شد و انتقامی گرفته نشد. هنگامی که بزرگ فرمانده اسطوره ای مقاومت، مرحوم شهید حاج قاسم سلیمانی در سفری رسمی آن هم در کشور دوست و همسایه توسط یگان آمریکایی به شهادت رسید و حتی مسؤولیت این حمله توسط رئیس جمهور آمریکا به طور صریح بر عهده گرفته شد، به پرتاب چند موشک به پایگاهی که در آن سربازان و افسران دون پایه آمریکایی حضور داشتند اکتفا شد در حالی که چند روز شعار «انتقام سخت» داده شده بود و مردم، منتظر بودند تا عزّت سَرخورده خود را ترمیم کنند ولی ترمیمی صورت نگرفت. در اغتشاشات سال 1401 طبق برخی از آمارهایی که در رسانه ها منتشر شد، حدود یکصد و پنجاه نفر از نیروهای بسیجی و امنیتی و مشابه آن، شهید شدند؛ اما بابت آن فقط چند حکم قصاص اجرا شد. در نهایت گفته شد که تظاهرات های رخ داده در سرزمین های اشغالی، انتقام آشوبهای 1401 ایران است در حالی که اغتشاشات اینجا به همراه این همه شهید و جانباز و خسارت کجا و تظاهرات های آرام در سرزمین های اشغالی کجا؟ به این فهرست می‌توان موارد متعدّد دیگری را افزود. اکنون شهادت مرحوم سید رضی موسوی آن هم در سِمتی رسمی و در منزلش در پایتخت سوریه و مجاورت حرم امن حضرت زینب علیهاالسلام، داغی بر داغ‌هایمان افزود و فهرست بلندبالای انتظارمان برای انتقام را طولانی تر کرد. او مهره کلیدی مقاومت بود و درباره وی در آینده، گفتنی ها گفته خواهد شد. در برابر عزت ملّی، روحیه سَرخوردگی وجود دارد. ملّتی که احساس سَرخوردگی یا توسری خوری کند، توان ایستادن را از دست می دهد و ترس بر او غلبه می کند. کار تبلیغاتی، مانند زدن پادگان عین الاسد، خوب است ولی باید فکری به حال سَرخوردگی هم بشود. تبلیغات، تا اندازه ای توان جایگزینی با واقعیت را دارد. هنگامی که جمهوری اسلامی، خود، ملّت را عزیز بار آورده، باید این عزّت را حفظ کند. اگر عزّت ملّی از بین برود و ملّت سَرخورده شود و مردم به مظلوم واقع شدن از ناحیه خارجی ها عادت کنند دیگر نمی توان از آنها توقّع ایستادگی را داشت. از سوی دیگر، عزّت ملی ما با عزّت اسلامی بلکه با عزّت جهان اسلام، گره خورده است؛ چراکه بسیاری از تربیت شدگان مکتب انقلاب اسلامی در نقاط دیگر عالم، دل در گرو جمهوری اسلامی و آرمان های آن دارند. وقتی نیروهای ما در اطراف عالَم شهید می شوند، باید به فکر عزّت اسلامی هم باشیم چون گستره این عزّت، فراتر از مرزهای جغرافیایی است. البته نویسنده این سطور، به تدبیر مسؤولان نظامی اعتماد دارد، ولی صرفا تأکید بر آن است که فِکری به حال عزّت ملی و عزت اسلامی بکنید. اگر عزّت یک ملت یا مکتب خدشه دار شود، ظلم پذیر خواهد شد و این، با سیاست های کلان جمهوری اسلامی ناسازگار است. شاید اگر در انتقام خون شهید سید رضی موسوی بخشی از سَرخوردگی مردم، جبران شود، امید بیشتری برای شرکت در انتخابات آینده و سایر میدان‌های مورد نیاز ایجاد گردد. @HOWZAVIAN
. 🔴واکنش روزنه به اقدامات شائبه برانگیز بازماندگان نسبی امام راحل:👇 جماران نشنال!؟ برخی فعالان محازی اهل ذوق و دقت، در توصیف عملکرد پایگاه خبری ، از لفظ استفاده کرده‌اند! این حجم از همصدایی با رسانه‌های بیگانه و خصوصا ایران نشنال که به درستی به شهرت یافته، واقعا عجیب نیست؟ اقدامات ساختارشکنانه سایت جماران چه نسبتی با مأموریت‌های ذاتی این مجموعه(تنظیم و نشر آثار امام) دارد؟! @HOWZAVIAN
عطر عید عبادت و طبیعت ✍️ مهدی توکلیان در جام جم نوشت: کوچه‌ها، محله‌ها، شهرها، عطر عید عبادت، نیایش و طبیعت را می‌دهند واپسین روزهای آخرین ماه شمسی و در استقبال از بهار، بوی بخشش و مهربانی در محله‌ها و کوچه‌ها لبریز است و شادی کودکان در طعم نیایش‌های عاشقانه مردم در شهرها پراکنده است‌. اذان و گلدسته‌های مسجد‌های شهر همواره نیایش و بندگی را سر می‌دهند. امسال شیرینی خرمای افطار و حلوای معطر به عطر گلاب و زولبیا و بامیه هرکدام سهمی ‌دارند و در سفره هفت سین ایرانی با دعای ربنا، لحنی و طعمی‌ که خود مبارک است‌. مردمان میهن مادری، مهربانی و محبت؛ مودت و همراهی و همدلی را در جان و دل می‌گسترانند و مشق عاشقی می‌کنند و تمرین بندگی بدون منت، مهر ورزیدن و کریمانه زیستن را تکرار می‌کنند تا هیچ پدری شرمنده به خانه روانه نشود و هیچ دردمندی رها ‌... . متن کامل در صفحه یادداشت خوانی @HOWZAVIAN
🔻ابهام دانشجویی ✍️ مجید ابطحی دانشگاه تبریز، دانشکده‌ی علوم انسانی و اجتماعی؛ آن زمان کاخ سفید هم می‌گفتند! ۱۵سال پیش وقتی وارد این دانشکده شدم تصور نمی‌کردم روزی با لباس روحانیت دوباره همین جا بیایم. امروز خاطرات دوران کارشناسی را مرور می‌کنم، قدم به قدم این دانشگاه برایم خاطره است، از سلف و ساختمان مرکزی و مسجد دانشگاه گرفته، تا سینمای دانشگاه و کتابخانه مرکزی و ژیمنازیوم و... . 🔹فارغ از همه‌ی اینها آن‌چه الان در ذهنم برجسته است، ابهامی ست که در طول ۴سال دانشجویی همیشه با من بود، ابهام در هدف که آخرش قرار است چه‌کار کنم؟ ابهام در هویت که نقش من دراین جامعه چیست؟ ابهام در رشته و چندین ابهام دیگر... . باخودم میگویم دانشجویان امروز هم همین ابهام را دارند؟ کاش جواب منفی باشد، اما بعید است! همان استادان و همان نظام آموزشی و همان نهادهای فرهنگی، دغدغه‌ی هویت‌دهی به دانشجو را دارند؟ اصلا هویت دانشجو را چگونه تعریف می‌کنند؟ درسِ خوب؟ نمره‌ی خوب؟ مدرک خوب؟ و... همین؟ از نگاه تمدنی چه خبر؟ دانشجویِ زمان ما که در این فضاها نبود، الا تعدادی از بچه‌های بسیج و حوزه‌ی دانشجویی! 🔹با کمی اغراق می‌توانم بگویم آورده‌ی علمی و مادیِ ۴سال رشته‌ی مدیریت جهانگردی(گردشگری) در دانشگاه تبریز، برای من، نه همه، تقریبا هیچ بوده؛ تقریبا را هم برای این گفتم که تجربه‌های زندگی با دانشجوها و اساتید مختلف را، اولا اندوخته‌ای مفید می‌بینم که هنوز هم به دردم می‌خورند ثانیا از مهم‌ترین دست‌آوردهای حضور در دانشگاه برای یک طلبه همین است که بداند "دانشگاه خبری نیست!" @HOWZAVIAN
♦️ زن محکوم شرایط نیست ✍ مریم اردویی 🔸این روزها هر وقت صحبت از وضعیت حجاب می‌شود غالب تحلیل‌گران پیکان نقدشان را به سمت علل اجتماعی گرفته و فقط از عوامل محیطی می‌گویند. به عبارتی کمتر کسی به عاملیت و اراده‌ورزی زن در مسأله‌ی کشف حجاب یا حتی انتخاب نوع پوشش اشاره می‌کند. برخی تحلیل‌ها به گونه‌ای است که گویی هیچ نقشی برای عاملیت زن در این میان قائل نیستند و او را محکوم شرایط می‌دانند. انگاره‌ی بی‌ارادگی زن در انتخاب مسیر و سبک زندگی‌اش تا جایی در اذهان نهادینه شده که یک خطیب دلسوز و صاحب نام را که طبیب‌وار دغدغه‌ی هدایت گناهکاران را دارد، به چنان وادی می‌کشاند که مسوولیت زنی که به هر دلیل مبتلا به گناهان منافی عفت شده را کان لم یکن قلمداد کرده و تمام بار گناهان او را بر دوش جامعه و مسوولان می‌ا‌ندازد و از او در قبال عملی که مرتکب شده سلب مسوولیت می‌کند. همه ‌از نقص قانون، مردسالار بودن ساختارهای مدرن، جادوی رسانه و ...سخن به میان می‌آورند و اراده‌ی زن را محکوم تمام آنها می‌دانند و اینچنین است که زن مظلوم و جامعه ظالم می‌شود. 🔹البته راقم این سطور به دنبال نفی کامل این تحلیل‌ها نیست که خود نیز بارها منتقد چنین ساختارها و عوامل زمینه‌ساز سبک زندگی غیراسلامی بوده است. اما آنچه نگارنده را به نوشتن این متن واداشته است پررنگ شدن جبرانگاری‌های ساختاری است که مختار بودن زن را به عنوان یک انسان نادیده می‌گیرد. در حالی که انتخاب نوع پوشش و حتی کشف حجاب در نهایت با اراده‌ی زن رقم می‌خورد. اگر بخواهم دقیق‌تر بحث را پیش ببرم باید بگویم عوامل متعدد از جمله ساختارها جزو علل معده برای انتخاب فرد محسوب می‌شوند اما در نهایت این اراده‌ی فردی زن است که به عنوان علت تامه دست به انتخاب می‌زند. 🔗 متن کامل در عصر زنان @HOWZAVIAN
بلاگرِ‌معلم یا معلمِ‌بلاگر؟! ✍️محمدرضا بابایی این سؤال اساسا اشتباه است و اصلا نمی‌شود این دو را در یک کفه ترازو با هم سنجید! بلاگر بر اساس نرم‌افزار تمدن غرب، بدنبال نشان دادن خود است و معلم بر پایه نرم‌افزار تمدن اسلامی، در مسیر سوختن و ساختن دیگران قرار دارد، معلم چراغ راه دیگران می شود تا پرواز کنند، اما؛ بلاگر از دیگران برای بالارفتن خود استفاده می کند. پس معلمی و بلاگری قابل جمع نیست و طبیعتا نمی شود بلاگرها را معلم یا معلمین را بلاگر دانست . از طرفی ساحت معلمی از نوع عشق است و بلاگری از نوع کشک، یعنی بلاگر بدنبال سرگرمی است اما؛ معلم ایجاد اندیشه در جان و سر متربی خویش می‌کند. معلم مشوق انجام مسئولیت و سازندگی در دین و دنیا است اما بلاگری تشویق به بی مسئولیتی و وقت گذرانی می کند. چطور می‌شود معلمی را با بلاگری قیاس کرد وقتی اساسا و ماهیتا با هم متفاوت اند؟ بواسطه همین تغییر است که جایگاه معلم ارج نهاده می شود و آن را هم‌رده با پیامبران الهی قرار می‌دهند، حال اگر امروز نسبت به جایگاه معلمی گاهی خدشه وارد می کنند، دلیل بر تغییر ماهوی آن نیست و او همچنان همان اجر وعده داده شده را دارد، نتیجه اینکه؛ معلم بلاگر نمی‌شود و بلاگر معلم. معلمِ واقعی عاشق خدا است و به سمت اندیشه خدایی می رود و از خدا انتظار دارد اما بلاگر عاشق خلق است و به‌سوی اندیشه های آن‌ها قدم برمی دارد و از آنها انتظار تایید(لایک و فالو) دارد، امروز برای معلمین باید این آیه را خواند: مَا عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ ۖ وَمَا عِنْدَ اللَّهِ بَاقٍ ۗ وَلَنَجْزِيَنَّ الَّذِينَ صَبَرُوا أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ ؛ آنچه نزد شماست همه نابود خواهد شد و آنچه نزد خداست (از ذخائر اعمال نیک و ثواب آخرت، تا ابد) باقی خواهد بود و البته اجری که به صابران بدهیم اجری است بسیار بهتر از عملی که به جا می‌آوردند. سایه معلمان واقعی بر سر علم و دانش این مرز و بوم مستدام . (آذربایجان غربی) ✒️@howzavian_westazarbaijan
. 🔆 مقام طلبگی 👆عکسی از طلاب و استادان حوزه علمیه امام صادق علیه السلام قائمشر در کنار آیت الله شیخ محمد سلیمانی، مؤسس و تولیت این حوزه فعال 🔗کانال مدارس علمیه شهرستان خود را به جهاد روایت @Jahaderevayat معرفی کنید؛ روایتگری با نویسندگان حوزوی @howzavian
4.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در نوشته‌ها و سخنرانی‌هایم همیشه با تلقی ساده‌انگارانه از درگیر بوده‌ام و به زبان‌های گوناگون کوشیده‌ام بگویم: فرهنگ، مقوله‌ای تاریخی است که همچون رودی در بستر تاریخ جریان یافته و ذره‌ذره شکل و قطره‌قطره جان گرفته است. نه تندباد تبلیغات و نه فشار تهدیدها و نه هجوم عجولانه دیگر فرهنگ‌ها، مسیر این جویبار را نمی‌توانند به سادگی و با سرعت تغییر دهند. برای مردم ایران هم، خداپرستی و دوستی اولیای الهی، ظلم‌ستیزی و حمایت از مظلوم، آزادگی، حیا و مستوری و ...، هم نه عادات و و یا نهال‌های نوپای چند دهه‌ی اخیر، بلکه بخشی از و درختان تنومند ریشه‌داری هستند که در خاک مقدس این تکه از کره‌ی خاکی ریشه دوانده‌اند. وقتی از فرهنگ سخن می‌گوییم، از میراثی سخن می‌رانیم که همچون کاخی رفیع، خشت به خشت در گذر قرون برافراشته شده و اکنون در قامت حکومت مقدس و امن ، به رسیده و دست مردمان این خطه را به آسمان معنا گشوده است. جمهوری اسلامی، درخت تناوری که ریشه در خاک ابراهیم خلیل دارد، ثمره‌ی این فرهنگ انباشته شده است که شاخسارانش امروز بر گیتی سایه افکنده از نگاه پژوهشگری که همواره در جستجوی رمز و راز از دریچه و نظام گرایش‌هاست، ان‌شاءالله می‌خواهم به اثر فرهنگ در هویت‌بخشی نیز بپردازم و از این بگویم که چگونه در بستر اتفاق می‌افتد و چگونه فرهنگ‌ها، ظرفیت‌های هویت‌بخشی متفاوتی دارند. و چگونه فرهنگ اسلامی مردم این حرم، ظرفیت ایجاد شدیدترین هویت‌های ایمانی در مقیاسی به این وسعت را یافته است؟! ✍ سیدحمید طباطبایی @howzavian_qom
زبان فارسی و هویت ملی .. ✍ علی خسروی هویت -مثل اکسیژن برای ریه، یا باران برای باغ- برای حیات فرد و جامعه لازم و ضروری است. آدمی بدون هویت، به مردۀ زنده می‌ماند؛ موجودی رخوت زده در آوردگاه مدرنیته. نیم‌خفته و لنگ و لوک در تعطیلات تاریخ نشسته، بی‌خبر و بی‌زمان دچار اسکیزوفرنی فرهنگی! کارکرد فردی و اجتماعی هرکس از بر می‌خیزد. هویت همچون کارگردانی ماهر فرد را به کاری می‌گمارد و در صحنۀ زندگی نقشی به او می‌دهد. ما به عنوان ایرانی مسلمان، «ارزش‌های ملی و دینی»، ، «کشور» و «پرچم» سمبل و نماد هویت‌مان است. فردوسی یا به تعبیر صدرالمتالهین: «فردوسی قدوسی» - که دنیایی در این تعبیر و در این عنوان فشرده شده است. مثل همان که سیبستانی را در دانه سیبی می‌دید- با شاهنامه، یا به تعبیر روانشاد دکتر اسلامی ندوشن «ایران نامه»، نشان می‌دهد که عمری را در جستجو و برساخت این هویت سپری کرده است. او در طی سی سال کوشیده و جوشیده تا ایران و ایرانی را از طوفانی سرد و سوزنده که در دشت‌های فراخ تاریخ می‌وزد مصون نگه دارد‌. در آمیختن زبان فارسی با لغات و واژگان بیگانه، به هر نیتی که باشد، نه تنها واجد هیچ فخری نیست، بلکه ظلم در حق ایران، بزرگانی چون فردوسی و نسل‌های آینده و هویت آن است. فردوسی دانش آموخت و تجربه اندوخت و با پختگی حکیمانه و صبوری خردمندانه، و طبعی حماسی و همتی شورانگیز، دستاورد خود را به ایران و زبان فارسی تقدیم کرد تا ایران‌زمین، خیمه‌گاه خیر و خرد و ادب و هویت باشد تا مباد فراموش کنیم که: «هیچ فرهنگی نابود نشد مگر اینکه اول زبانش از بین رفت!» پ‌ن: ۲۵ اردیبهشت، روز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی است. @howzavian_hamedan