📌 ماجرای نبش قبر #حضرت_رقیه سلام الله علیها
✍️ ملا محمدهاشم خراسانی(ره) حکایت نبش قبر حضرت #رقیه سلام الله علیها توسط ایشان به منظور ترمیم قبر و رفع آبگرفتگی مضجع شریف حضرت رقیه سلام الله علیها در سال ۱۲۸۰ هجری، را نقل میکند:
💠 جناب آقا سیّد ابراهیم دمشقی که نَسَبش به سیّد مرتضی علمالهدی منتهی میشد و سنّ شريفش بيش از 90 سال بود، سه دختر داشت و اولاد پسر نداشت. شبي دختر بزرگ ايشان حضرت رقيّه دختر #امام_حسين عليهالسلام را در خواب ديد كه فرمودند: «به پدرت بگو: به والي بگويد: ميان لحد و جسد من آب افتاده، و بدن من در اذّيت است، بيايد قبر و لحد مرا تعمير كند.»
💠 دختر به سيّد عرض كرد، ولي سيّد از ترس #اهل_سنت، به خواب اعتنا ننمود. شب دوّم دختر وسطي سيّد همين خواب را ديد و به پدر گفت، ترتيب اثري نداد. شب سوّم دختر كوچك سيّد همين خواب را ديد و به پدر گفت، باز ترتيب اثري نداد. شب چهارم خود سيّد حضرت رقيّه را در خواب ديد كه به طريق عتاب فرمودند: چرا والي را خبردار نكردي؟!
💠 سيّد بيدار شد، صبح نزد والي شام رفت و خوابش را گفت. والی به علماء و صلحاء شام از #شیعه و سنّی امر کرد که غسل کنند و لباسهای پاکیزه بپوشند، به دست هر کس قفل ورودی حرم مطهّر باز شد، همان کس برود و قبر مقدّس او را نبش کند، پیکر را بیرون آورد تا قبر را تعمیر کنند.
💠 صلحاء و بزرگان از شیعه و سنّی در کمال آداب غسل کردند و لباس پاکیزه پوشیدند، قفل به دست هیچ کس باز نشد مگر به دست خود مرحوم سیّد، و چون میان حرم آمدند کلنگ هیچ کدام بر زمین اثر نکرد، مگر به دست سیّد ابراهیم.
💠 حرم را قُرق کردند و لحد را شکافتند. دیدند بدن نازنین حضرت رقیه سلامالله علیها، میان لحد و کفن صحیح و سالم است اما آب زیادی میان لحد جمع شده است.
💠 سیّدابراهیم در قبر رفت، همین که خشت بالای سر را برداشت دیدند ،سیّد افتاد. زیر بغلش را گرفتند،
هی میگفت: «ای وای بر من.. وای بر من..
به ما گفته بودند #یزید لعنةالله علیه، زن غسّاله و کفن فرستاده ولی اکنون فهمیدم دروغ بوده، چون دختر با پیراهن خودش دفن شده. من بدن را منتقل نمیکنم، میترسم بدن را منتقل کنم و دیگر به عنوان "رقیّه بنت الحسین" شناخته نشود و من نتوانم جواب بدهم.
💠 سیّد بدن شریف را از میان لحد بیرون آورد و بر روی زانوی خود نهاد و سه روز بدین گونه بالای زانو خود نگه داشت و گریه میکرد تا اینکه قبر را تعمیر کردند.
💠 وقت #نماز که می شد سیّد بدن حضرت را بالای جایی پاکیزه میگذاشت. پس از فراغ از نماز برمیداشت و بر زانو مینهاد، تا اینکه از تعمیر قبر و لحد فارغ شدند، سید بدن را دفن کرد.
💠 و از معجزه آن حضرت این که سیّد در این سه روز احتیاج به غذا و آب و تجدید وضو پیدا نکرد و چون خواست بدن را دفن کند #دعا کرد که خداوند پسری به او عطا فرماید.
💠 دعای سیّد به اجابت رسید و در سن پیری خداوند پسری به او لطف فرمود که نام او را "سیّد مصطفی" گذاشت.
💠 آنگاه والی واقعه را به سلطان عبدالحمید عثمانی نوشت؛ او هم تولیت زینبیّه و مرقد شریف حضرت رقیّه و امّ کلثوم و #سکینه سلام الله علیهن را به سید ابراهیم واگذار کرد.
💠 این قضیه در سال ۱۲۴۲ هجری شمسی رخ داده و در کتاب «معالی» هم این قضیّه مجملاً نقل شده و در آخر اضافه کرده است:
💠 «فَنزلَ فی قبرها و وَضع علیها ثوباً لفَّها فیه و أخْرجها، فإذا هی بنتٌ صغیرةٌ دُونَ البُلوغِ و کانَ متْنُها مجروحةً مِنْ کثرةِ الضَّرب»
« آن سیّد جلیل وارد قبر شد و پارچه ای بر او پیچید و او را خارج نمود، دختر کوچکی بود که هنوز به سن بلوغ نرسیده، و پشت شریفش از زیادی ضربات مجروح بود.»
💠 پس از درگذشت سیّد ابراهیم، تولیت آن مشاهد مشرفه به پسرش سیّد مصطفی و بعد از او به فرزندش سیّد عبّاس رسید.فرزندان سیّد ابراهیم دمشقی معروف و مشهور به "مستجاب الدعوه" هستند.
📚 اسرار الشهادة، صفحه ٤٠٦.
📚 منتخب التواریخ، صفحه ۳۸۸.
📚 مقتل جامع مقرم، جلد ۲، صفحه ۲۰۸.
📚 تراجم اعلام النساء، جلد ۲، صفحه ۱۰۳.
🆔 @islam_history
📌 #عاشورا احیاگر #غدیر
🔰عبیدالله بن زیاد، با #چوبی که در دستش بود، بر -دهان- و دندان #امام_حسین علیه السلام میزد.
🔰زید بن ارقم به وی اعتراض کرد و گفت:
به خدای یکتا سوگند، #رسول_خدا صلی الله علیه و آله لب های #حسین علیه السلام را می بوسید.
آنگاه زید گریه اش گرفت و بیرون رفت و با خودش می گفت:
💠 #ابن_زیاد برده #یزید است و او هم مردم را به بردگی گرفته است. شما ای مردم عرب، از این پس همگی برده اید. پسر #فاطمه سلام الله علیها را کشتید و پسر #مرجانه را به حکومت پذیرفتید.
💠 او نیکان شما را می کشد و بدان شما را به بردگی می گیرد. شما تن به ذلت دادید.
✍ اگرچه زید بن ارقم در غدیر با #امیرالمومنین #علی علیه السلام بیعت کرده بود و بعدها منکر غدیر شد و در #کربلا به کمک امام حسین علیه السلام نیامد، اما این جلسه او را متحول کرد و به نقل #حدیث غدیر پرداخت.
📚طبری، تاریخ، ج5، ص456؛
📚خوارزمی، مقتل الحسین، ج2، ص45،
📚بلاذری، انساب الاشراف، ج3، ص412.
🆔 @islam_history
📌 آيا اهل بيت امام حسين سلام الله عليه در اولين اربعين به کربلا رسيدند؟
💠 سید بن طاوس می نویسد: #اهل_بيت عليهم السلام چون به قتلگاه رسيدند، جابر بن عبد اللَّه انصارى و جمعى از #بنى_هاشم و مردانى از آنها را يافتند كه براى زيارت قبر #حسين عليه السّلام فرا رسيده بودند، همگان در يك زمان به عزادارى و نوحه سرايى پرداختند و سوگوارى جگرسوزى بر پا نمودند، و زنان آن آبادى نيز با ايشان به عزادارى پرداختند و چند روز در #كربلا اقامت كردند.
📚 لهوف في قتلى الطفوف، ص114
💠 ابوريحان بيروني می نویسد: در روز بيستم ماه صفر، سر نوراني #امام_حسين عليه السلام به بدن مبارک او برگشت داده شد تا اينکه با بدن او دفن شد و در آن روز، #زيارت #اربعين است در حالي اهل بيت او بعد از برگشت از شام به زيارت آن حضرت آمدند.
📚 الاثار الباقيه عن القرون الخاليه، ص 422
💠 شیخ بهایی می نویسد: در اين روز يعني چهل روز بعد از #شهادت امام حسين عليه السلام جابر بن عبدالله انصاري رضي الله عنه به زيارت آن حضرت آمد و اتفاقا در اين روز حرم امام حسين عليه السلام (منظور اهل بيت عليهم السلام) که از شام به کربلا آمدند در حالي که عازم #مدينه بودند به زيارت آن حضرت آمدند.
📚 الشيخ البهائي العاملي، (متوفاي: 1031 هـ)، توضيح المقاصد، ص7
✍️ مهمترين دليل مخالفان، دور بودن مسير #کوفه تا شام و از شام تا کربلا است؛ اما تشريح دقيق اين سفر و مشخص شدن روزهاي اقامت در کوفه و شام، امکان و حتي قطعي بودن آن ثابت خواهد کرد.
#عمر بن سعد، در عصر #عاشورا سر مقدس سيد الشهداء سلام الله عليه را توسط خولي به کوفه فرستاد، او خود را شبانه به کوفه رساند؛ اما دروازه قصر را بسته ديد و مجبور شد، شب را در خانه خودش بماند و فردا، سر مقدس را نزد #ابن_زياد ببرد.
🔰طبق تصريح شيخ مفيد، فرداي آن روز (سيزدهم) کاروان اسرا به کوفه رسيد.
پس از دو روز اقامت در کوفه (پانزدهم)، به دستور ابن زياد، اسراء به سوي شام فرستاده شدند.
با توجه به خطري که کاروان را تهديد ميکرد و هر لحظه ممکن بود عدهاي براي نجات خاندان نبوت، به کاروان حمله کنند، قطعا اسرا را با مرکبهاي تندرو و با سرعت زياد حرکت دادهاند. کاروان در روز اول صفر به شام رسيد.
🔰پس از آن که کاروان وارد شام شد، مردم شام جشن گرفتند؛ اما اين شادي با سخنراني اعجاب آور #امام_سجاد سلام الله عليه، تبديل به کابوسي عليه #يزيد شد.
🔰همچنين ذهبي از علماي اهل سنت تصريح مي کند که سر مبارک امام حسين سلام الله عليه سه روز در شام آويزان بود.
🔰يزيد بن #معاويه به منظور کاستن از گناه خود و مقصر جلوه دادن ابن زياد، به ظاهر اظهار پشيماني کرده و دستور داد که پس از سه روز عزاداري، کاروان را برگردانند
سر انجام در روز هشتم صفر، کاروان از شام خارج شد
از هشتم صفر تا بيستم آن، سيزده روز فرصت بوده است که کاروانيان خود را به کربلا برسانند. با توجه به اين که مسير رفت 15روز طول کشيده و با در نظر گرفتن اين که کربلا مسير نزديکتري به شام دارد، به راحتي ميتوان باور کرد که کاروان در روز بيستم صفر به کربلا رسيده باشند. با توجه به استحباب مؤکد زيارت اربعين، طبيعي است که کاروانيان براي رسيدن به اين فيض عظيم، با اشتياق و شتاب بيشتر خود را به کربلا رسانده باشند.
🔰با تشريح دقيق سفر کاروان اسيران و همچنين اثبات سفرهاي مشابه با زمانهاي کمتر، به راحتي ميتوان باور کرد که خاندان رسالت در روز اربعين سال 61هـ به کربلا آمده و به فيض عظيم زيارت سيد الشهداء سلام الله عليه نائل شده باشند.
📚 أنساب الأشراف، ج1، ص424
📚 الإرشاد في معرفة حجج الله علي العباد، ج2، ص114
📚 تاريخ الإسلام ووفيات المشاهير والأعلام، ج5، ص107
🆔 @islam_history
📌 معاویه چگونه به قدرت رسید⁉️
🔰روزی #خلیفه_دوم از کوچه های #مکه عبور می کرد ، کوچه ها کثیف بودند.فرمان داد که مردم آلودگی های مقابل منازل خودشان را تمیز کنند.اما دوباره معابر را آلوده یافت ، با خشم تازیانه ای بر سر #ابوسفیان کوبید.
⛔️ اما:
پس از درگذشت #پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله ، وقتی #ابوبکر به #خلافت رسید ، اولین نفری که مخالفت کرد ، ابوسفیان بود ، او نمی توانست ببیند ، افرادی ، از پست ترین طوائف #قریش ، به حکومت برسند.به همین علت ، ابوسفیان نخستین بار به سوی #اميرالمومنین علیه السلام آمد ، گفت: ای ابوالحسن ، دستت را بگشا تا با تو بیعت کنم...
🔰گردانندگان #سقیفه به خوبی ابوسفیان و قدرت او را می شناختند ، لذا برای ساکت کردن و راضی کردن او به تلاش افتادند.
🔰#عمر به ابوبکر گفت: صدقاتی که در زمان پیامبر ، گرد آورده است ، در اختیارش بگذار ، تا از شرّش راحت شویم!!.....
👈این کار انجام شد و ابوسفیان بیعت کرد و ابوبکر بپاس سکوت و همکاری او ، پسرش #یزید را به فرماندهی یک لشکر بزرگ برای فتح شامات ، گسیل داشت.همراه او برادش #معاویه نیز حضور داشت.
پس از فتح شام ، به فرمان ابوبکر ، یزیدبن ابوسفیان به حکومت دمشق منصوب شد... بعد از مدتی ، در زمان خلافت عمر ، یزیدبن ابوسفیان به مرض طاعون مبتلا شد و مُرد .در این حال ، عمر ، معاویه را به حکومت آنجا منصوب کرد❗️
📚نقش #عایشه در #تاریخ #اسلام، ج۳، ص۴۴_۴۷_۶۳_۶۴
🆔 @islam_history
📌 نماینده زنان در خدمت رسول مکرم اسلام
🔰#اسما بنت #يزيد انصارى نزد #رسول_خدا صلی الله علیه و آله و سلم حاضر شد در حالى كه آن جناب در بين اصحابش قرار داشت.
🔹اسما عرضه داشت: پدر و مادرم فدايت باد، من از طرف زنان خدمت شما آمده ام، يا #رسول_اللَّه جانم به فدايت بدان كه هيچ زنى در شرق و غرب از آمدن من به نزد تو خبردار نشده، مگر آن كه نظريه اش مثل همين نظريه اى است كه من عرض مى كنم.
🔹خداى تعالى تو را به حق مبعوث كرد به سوى مردان و زنان (عالم) و ما به تو #ايمان آورديم، و به معبود تو كه تو را فرستاده نيز ايمان آورديم، و ما طايفه زنان محصور در چهار ديوارى خانه ها، و تحت سيطره مردان هستيم، و در عين حال پايه و اساس خانه و زندگى شما مردانيم اين مائيم كه شهوات شما را بر مى آوريم، و به فرزندان شما حامله مى شويم، و اما شما مردان در دين #اسلام برترى هايى بر ما يافته ايد، شما به نمازهاى جمعه، و جماعت و به عيادت بيماران، و به تشييع جنازه مى رويد، همه ساله مى توانيد پشت سر هم به #حج برويد، و از همه اينها ارزنده تر اين كه شما مردان مى توانيد در راه خدا #جهاد كنيد، و چون شما به سوى حج و يا عمره و يا به سوى جهاد مى رويد اموال شما را حفظ مى كنيم، و براى شما پارچه مى بافيم، تا لباس برايتان بدوزيم، و اموال شما را تر و خشك مى كنيم، (در نسخه اى ديگر آمده اولادتان را تربيت مى كنيم) پس آيا در اجر و ثواب با شما شريك نيستيم؟
🔸حضرت با همه رخسارش روى به اصحاب خود كرد و سپس فرمود: آيا سخن هيچ زنى بهتر از سؤال اين زن در باره امر دينيش شنيده ايد؟
🔹عرضه داشتند: يا رسول اللَّه، هيچ احتمال نمى داديم زنى به چنين مطالبى راه پيدا كند، آن گاه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم متوجه آن زن شد، و سپس به وى فرمود: اى زن برگرد، و به همه زنانى كه اين سؤال را دارند، اعلام كن كه همين كه شما به خوبى #شوهردارى كنيد، خشنودى او را به دست آوريد، و تابع موافقت او باشد، اجر همه اينها معادل است با اجر همه آنهايى كه براى مردان شمردى.
🔰زن برگشت در حالى كه از شدت خوشحالى مكرر مى گفت: " لا اله الا اللَّه، اللَّه اكبر".
📚 الدر المنثور، ج۲، ص۱۵۳.
📚 ترجمه تفسیر الميزان، ج۴، ص۵۵۴.
🆔 @islam_history
📌 قتل عايشه
🔰در شب هفدهم ماه #رمضان در سال ۵۸ ه در #مدينه ، عايشه دختر #ابوبكر به دست #معاويه كشته شد، و به سزاى اعمالش رسيد.
🔰پيامبر صلى الله عليه و آله دوست داشت تا زنده است مرگ و دفن عايشه را ببيند.
🔰 #ابن_ابى_الحديد مى گويد: اگر خليفه دوم به جاى #على عليه السلام بود هر آينه عايشه را قطعه قطعه مى كرد.
🔰معاويه چون خواست براى پسرش #يزيد از مردم بيعت بگيرد، #عايشه انكار آن كرد و معاويه را تهديد كرد و گفت: برادرم محمد را كشتى ، و براى يزيد بيعت مى گيرى؟ معاويه ترسيد كه مبادا او ايجاد فتنه كند. لذا در خانه خود چاهى كند و آن را پر از آهك كرد و فرش قيمتى بر روى آن پهن نمود و عايشه را وقت #نماز عشا به خانه خود خواندم وقتى عايشه وارد شد، معاويه او را به نشستن بر آن تخت تعارف كرد. همين كه روى آنشست ، فرو رفت و به چاه افتاد و هلاك شد. معاويه در چاه چندين نيزه مسموم تعبيه كرده بود و هنگامى كه عايشه در چاه افتاد فورا كار او ساخته شد.
🔰عايشه در زمان حيات پيامبر صلى الله عليه و آله با آن حضرت رفتار نامناسبى داشت، همچنین با #اميرالمومنين عليه السلام و حضرت صديقه عليها السلام و همسران پيامبر صلى الله عليه و آله رفتارهاى زشت و كينه توزانه اى روا داشت، واقعه #جمل و كشته شدن حدود بيست هزار نفر از مسلمين به خاطر فتنه او از كارهاى معروف اوست.
🔰وقتى #حضرت_زهرا عليها السلام به #شهادت رسيد، همسران #رسول_خدا صلى الله عليه و آله براى سر سلامتى اميرالمؤمنين آمدند جز عايشه كه اظهار مريضى كرد و سخنى گفت كه دلالت بر خوشحالى او داشت.
🔰از مشخص ترين نشانه هاى بغض و كينه او نسبت به اميرالمؤمنين عليه السلام اين بود كه غلامش را "عبد الرحمن" نام نهاد و گفت : اين نام گذارى را به خاطر محبتم به قاتل #على_بن_ابى_طالب يعنى عبد الرحمن بن ملجم انجامد دادم.
منابع
📚 مستدرك سفينه البحار، ج۵، ص٢١٤.
📚 شرح #نهج_البلاغه ابن ابى الحديد، ج١٧ ص٢٥٤.و ج۹، ص۱۹۸.
📚 مسند احمد، #صحيح_بخارى ، صحيح نسائى ، السيره الحلبيه ، صحيح مسلم باب الغيره من كتاب العشره .
📚 رياحين الشريعه، ج٢، ص٣٥٧.
🆔 @islam_history
هدایت شده از تاریخ و سیره اهل بیت علیهم السلام
📌 ماجرای نبش قبر #حضرت_رقیه سلام الله علیها
✍️ ملا محمدهاشم خراسانی(ره) حکایت نبش قبر حضرت #رقیه سلام الله علیها توسط ایشان به منظور ترمیم قبر و رفع آبگرفتگی مضجع شریف حضرت رقیه سلام الله علیها در سال ۱۲۸۰ هجری، را نقل میکند:
💠 جناب آقا سیّد ابراهیم دمشقی که نَسَبش به سیّد مرتضی علمالهدی منتهی میشد و سنّ شريفش بيش از 90 سال بود، سه دختر داشت و اولاد پسر نداشت. شبي دختر بزرگ ايشان حضرت رقيّه دختر #امام_حسين عليهالسلام را در خواب ديد كه فرمودند: «به پدرت بگو: به والي بگويد: ميان لحد و جسد من آب افتاده، و بدن من در اذّيت است، بيايد قبر و لحد مرا تعمير كند.»
💠 دختر به سيّد عرض كرد، ولي سيّد از ترس #اهل_سنت، به خواب اعتنا ننمود. شب دوّم دختر وسطي سيّد همين خواب را ديد و به پدر گفت، ترتيب اثري نداد. شب سوّم دختر كوچك سيّد همين خواب را ديد و به پدر گفت، باز ترتيب اثري نداد. شب چهارم خود سيّد حضرت رقيّه را در خواب ديد كه به طريق عتاب فرمودند: چرا والي را خبردار نكردي؟!
💠 سيّد بيدار شد، صبح نزد والي شام رفت و خوابش را گفت. والی به علماء و صلحاء شام از #شیعه و سنّی امر کرد که غسل کنند و لباسهای پاکیزه بپوشند، به دست هر کس قفل ورودی حرم مطهّر باز شد، همان کس برود و قبر مقدّس او را نبش کند، پیکر را بیرون آورد تا قبر را تعمیر کنند.
💠 صلحاء و بزرگان از شیعه و سنّی در کمال آداب غسل کردند و لباس پاکیزه پوشیدند، قفل به دست هیچ کس باز نشد مگر به دست خود مرحوم سیّد، و چون میان حرم آمدند کلنگ هیچ کدام بر زمین اثر نکرد، مگر به دست سیّد ابراهیم.
💠 حرم را قُرق کردند و لحد را شکافتند. دیدند بدن نازنین حضرت رقیه سلامالله علیها، میان لحد و کفن صحیح و سالم است اما آب زیادی میان لحد جمع شده است.
💠 سیّدابراهیم در قبر رفت، همین که خشت بالای سر را برداشت دیدند ،سیّد افتاد. زیر بغلش را گرفتند،
هی میگفت: «ای وای بر من.. وای بر من..
به ما گفته بودند #یزید لعنةالله علیه، زن غسّاله و کفن فرستاده ولی اکنون فهمیدم دروغ بوده، چون دختر با پیراهن خودش دفن شده. من بدن را منتقل نمیکنم، میترسم بدن را منتقل کنم و دیگر به عنوان "رقیّه بنت الحسین" شناخته نشود و من نتوانم جواب بدهم.
💠 سیّد بدن شریف را از میان لحد بیرون آورد و بر روی زانوی خود نهاد و سه روز بدین گونه بالای زانو خود نگه داشت و گریه میکرد تا اینکه قبر را تعمیر کردند.
💠 وقت #نماز که می شد سیّد بدن حضرت را بالای جایی پاکیزه میگذاشت. پس از فراغ از نماز برمیداشت و بر زانو مینهاد، تا اینکه از تعمیر قبر و لحد فارغ شدند، سید بدن را دفن کرد.
💠 و از معجزه آن حضرت این که سیّد در این سه روز احتیاج به غذا و آب و تجدید وضو پیدا نکرد و چون خواست بدن را دفن کند #دعا کرد که خداوند پسری به او عطا فرماید.
💠 دعای سیّد به اجابت رسید و در سن پیری خداوند پسری به او لطف فرمود که نام او را "سیّد مصطفی" گذاشت.
💠 آنگاه والی واقعه را به سلطان عبدالحمید عثمانی نوشت؛ او هم تولیت زینبیّه و مرقد شریف حضرت رقیّه و امّ کلثوم و #سکینه سلام الله علیهن را به سید ابراهیم واگذار کرد.
💠 این قضیه در سال ۱۲۴۲ هجری شمسی رخ داده و در کتاب «معالی» هم این قضیّه مجملاً نقل شده و در آخر اضافه کرده است:
💠 «فَنزلَ فی قبرها و وَضع علیها ثوباً لفَّها فیه و أخْرجها، فإذا هی بنتٌ صغیرةٌ دُونَ البُلوغِ و کانَ متْنُها مجروحةً مِنْ کثرةِ الضَّرب»
« آن سیّد جلیل وارد قبر شد و پارچه ای بر او پیچید و او را خارج نمود، دختر کوچکی بود که هنوز به سن بلوغ نرسیده، و پشت شریفش از زیادی ضربات مجروح بود.»
💠 پس از درگذشت سیّد ابراهیم، تولیت آن مشاهد مشرفه به پسرش سیّد مصطفی و بعد از او به فرزندش سیّد عبّاس رسید.فرزندان سیّد ابراهیم دمشقی معروف و مشهور به "مستجاب الدعوه" هستند.
📚 اسرار الشهادة، صفحه ٤٠٦.
📚 منتخب التواریخ، صفحه ۳۸۸.
📚 مقتل جامع مقرم، جلد ۲، صفحه ۲۰۸.
📚 تراجم اعلام النساء، جلد ۲، صفحه ۱۰۳.
🆔 @islam_history
📌 روز شمار کربلا
🔰با مرگ #معاویه و روی کار آمدن یزید، وی از #امام_حسین علیه السلام درخواست بیعت کرد. #وليد حاكم #مدینه جمعه ۲۷ رجب سال ۶۰ قمری امام را احضار کرد.
🔰امام حسین علیه السلام با روی کار آمدن #یزید خطاب به ولید، فرمودند:
باید با #اسلام خداحافظی کرد.(فاتحه اسلامِ با یزید را باید خواند)
💠 بيرون رفتن امام حسین علیه السلام از #مدینه در ۲۸ رجب سال ۶۰.
💠 ورود به مكّه در ۳ شعبان سال ۶۰.
💠 اقامت در مکّه در ماه #شعبان، #رمضان، شوال، ذىالقعده و ذىالحجه تا روز هشتم سال ۶۰.
💠 رسيدن اولين نامههاى كوفيان به امام حسین علیه السلام در ۱۰ #رمضان سال ۶۰.
تعداد نامه های ارسالی حدود ۱۵۰ نامه بود.(تعداد نفرات مهر کننده ۱۸هزار)
💠 بيرون رفتن #مسلم بن عقیل از مکّه در ۱۵ رمضان سال ۶۰.
💠 ورود مسلم به #کوفه در ۵ شوال سال ۶۰.
💠 #شهادت #مسلم در ۹ ذىالحجه سال ۶۰.
💠 خروج امام حسین علیه السلام از مکّه سهشنبه ۸ ذىالحجه سال ۶۰.
💠رسيدن امام حسین علیه السلام به سرزمين #کربلا در دوم #محرم سال ۶۱.
💠 ورود #عمر_بن_سعد به #کربلا در سوم محرم سال ۶۱.
💠 ساماندهی سپاه از سوى عمر بن سعد و گفتگوهاى او با امام حسین علیه السلام تا ششم محرمالحرام سال۶۱.
💠 عدم پذیرش بیعت و مقاومت در برابر ظلم.
💠 منع سپاه اسلام از دسترسى به آب از ۷محرم ۶۱.
💠 واقعه #عاشورا و #شهادت مظلومانه امام حسین علیه السلام و ۷۲ تن از یاران وی در ۱۰ محرم سال ۶۱.
💠 انتقال اسرا از سرزمين کربلا بعدازظهر روز ۱۱ محرم سال ۶۱.
💠 دفن شهدای کربلا و بدن امام حسین علیه السلام در روز بعد از عاشورا.
📚 جمعی از نویسندگان، مقتل جامع سیدالشهدا.
#محرم
🆔 @islam_history
📌 چرا اهل سنت، لعن یزید را جایز نمی دانند؟
✍🏻 یکی از مانعین لعن یزید، سعد الدین تفتازانى از علمای بزرگ اهل سنت است؛ وى، علّت جلوگیرى از لعن یزید را چنین فاش مىكند و مىگوید:
👈 «فإن قیل: فمن علماء المذهب من لم یجوّز اللعن على یزید مع علمهم بأنّه یستحقّ ما یربوا على ذلك و یزید. قلنا: تحامیاً عن أن یرتقى إلى الأعلى فالأعلى
🔰اگر كسى بگوید: برخى از علماى مذهب، لعن #یزید را جایز نمىدانند، در حالىكه مىدانند یزید مستحق لعن است - بلكه بیشتر از لعن استحقاق دارد - پس چرا از لعن یزید جلوگیرى كردهاند؟ در جواب آنان باید گفت: جلوگیرى آنان از لعن یزید به جهت ممانعت از بالا رفتن آن لعن به پدر یزید (#معاویه) و بالاتر از او، یعنى خلفاى قبل از معاویه است. چرا که لعن یزید، به لعن معاویه و دیگر خلفا مىانجامد❗️
📚 تفتازانی، سعد الدین، شرح المقاصد 2/307
#محرم
🆔 @islam_history
📌 امام سجاد و پیر مرد...
✅ پیرمردی به اسرا نزدیک شد و گفت: «خدای را سپاس که شما را هلاک کرد و مردم را از ستم شما آسوده ساخت و امیرمؤمنان را بر شما چیره ساخت.»
💠 #امام_سجاد علیه السلام به آن مرد فرمود: «ای پیرمرد آیا #قرآن خواندهای؟» گفت: «بله خواندهام» #امام علیه السلام فرمود: «آیا این آیه قرآن را خواندهای؟ «قل لا أسئلکم علیه أجراً إلّا المودّة فی القربی؛ بگو من هیچ پاداشی از شما برای رسالتم در خواست نمیکنم، جز دوست داشتن نزدیکانم[اهل بیتم].»» پیرمرد گفت: «آری آن را خواندهام.» امام فرمود: «خویشان و نزدیکان #پیامبر صلی الله علیه و آله ماییم که خداوند دوستی ما را مزد رسالت خویش قرار داده است.»
✨حضرت فرمود: «آیا آیه «و ءات ذوی القربی حقه؛ و حق نزدیکان را بپرداز.» را در قرآن خواندهای؟» پیرمرد گفت: «آری آن را نیز خواندهام.» امام فرمود: «ای پیرمرد خویشان #رسول_خدا صلی الله علیه و آله ماییم.»
🔰بار دیگر امام پرسید: «ای پیرمرد آیا این آیه از قرآن را خواندهای؟ «واعلموا أنّما غنمتم مّن شیءٍ فأنّ لله خمسه وللرّسول ولذی القربی و الیتمی و المسکین وابن السّبیل .... بدانید هر گونه غنیمتی که به دست آوردید، خمس آن برای خدا و برای پیامبر و برای ذیالقربی و یتیمان و مسکینان و واماندگان در راه (از آنها) است...»»گفت: «این آیه را هم خواندهام.» امام فرمود: «بدان که منظور از ذویالقربی در این آیه ما هستیم.»
✏️باز امام پرسیدند: «آیا این آیه از قرآن را هم خواندهای که «انّما یرید الله لیذهب عنکم الرّجس أهل البیت و یطهّرکم تطهیراً، خداوند فقط میخواهد پلیدی و گناه را از شما #اهل_بیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد.»» پیرمرد گفت: «این آیه را هم خواندهام.» امام فرمود: «منظور از اهل بیتی که خداوند آنان را از رجس و پلیدی پاک کرد ماییم.»
👈 در این هنگام پیرمرد اندکی خاموش شد و در حالی که از گفتههایش پشیمان شده بود، سرش را به آسمان بلند کرد و گفت: «پروردگارا من به پیشگاه تو از آن چه گفتهام و از دشمنی با آل #محمد صلی الله علیه و آله #توبه میکنم و از دشمنان خاندان محمد صلی الله علیه و آله از انس و جن بیزاری میجویم.»
📜 نقل شده که جاسوسان جریان این واقعه را به اطلاع #یزید رساندند و او دستور قتل آن پیرمرد را صادر کرد.
📚 لهوف، ص 178.
🆔 @islam_history
🏴 ذکر مصیبت #حضرت_رقیه سلام الله علیها
🔰در حاویه آمد که زنان خاندان نبوّت در حالت اسیرى، حال مردان که در #کربلا #شهید شده بودند، بر پسران و دختران ایشان پوشیده میداشتند، و هر کودکى را وعدهها میدادند که پدر تو به فلان سفر رفته است باز میآید، تا ایشان را به خانه #یزید آوردند، دخترکى بود چهارساله، شبى از خواب بیدار شد و گفت: پدر من #حسین کجاست؟ این ساعت او را به خواب دیدم سخت پریشان، زنان و کودکان جمله در گریه افتادند و فغان از ایشان بر خواست! یزید خفته بود از خواب بیدار شد، و حال تفحص کرد. خبر بردند که حال چنین است! آن لعین در حال گفت که بروند و سر پدر او را بیاورند و در کنار او نهند. ملاعین سر بیاورد و در کنار آن دختر چهارساله نهادند. پرسید: این چیست؟! ملاعین گفت: سر پدر تو است آن دختر بترسید و فریاد برآورد و رنجور شد و در آن چند روز جان به حق تسلیم کرد.
📚 كامل بهايى، ج ۲، ص ۱۷۹.
🆔 @islam_history