eitaa logo
عاشقان ثارالله مشهد و قم مقدس
666 دنبال‌کننده
24 عکس
2 ویدیو
63 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
✧✾═════✾🔶✾═════✾✧ شیخ الائمه و پور پیمبری از نسل فاطمه ، از آل حیدری سردار مذهب و ، سالار مکتبی وارث به انبیا ، محبوب داوری از پهنه ی ازل ، بر صفحه ی وجود حک شد به نام تو ، آیین دلبری از مردم زمین ، تا اوج آسمان تو از همه جهان ، والا و برتری ای پور فاطمه ، یابن علی مدد ... ✧✾═════✾🔶✾═════✾✧ ماه یگانه و ، مهر زمانه ای تو نور و جلوه ی  ، صد ماه و اختری ای شمس مشرقین ، ای نور عالمین ای وارث حسین ، پاک و مطهری داغ مدینه را ، داری به قلب خود دانم که کشته ی ، غم های کوثری زهر ستم اگر ، بر تو شرر زده   اما قتیل یک ، اندوه دیگری ای پور فاطمه ، یابن علی مدد ... ✧✾═════✾🔶✾═════✾✧ آتش به خانه ات ، دشمن زده ولی سوزان هیزمی ، در پشت یک دری گر نیمه شب شکست ، وقت نماز تو یاد نماز آن ، بنشسته مادری برده تو را عدو ، رو سوی کاخ ظلم در یاد عمه ای ، آلاله پروری ای پیر راه عشق ، از داغ کربلا گریه کن حسین ، تا روز آخری ای پور فاطمه ، یابن علی مدد سلام الله علیهم اجمعین...
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
شب وصل است و راه عشق باز است دلم آکنده از راز و نیاز است تو شاهد باش بهر شیعیانم خدایا آخرین حرفم نماز است 🌴🌴🌴 اگر چه از تبار مصطفایم فکنده شعله دشمن در سرایم میان آتش درگاه خانه به یاد خیمه های کربلایم 🌴🌴🌴 مدینه باغ تو بی بار و برگ است غمت باران رگبار و تگرگ است دوباره هیزمت یک خانه را سوخت مدینه ، توبه ی این گرگ مرگ است 🌴🌴🌴 منم که یادگار مرتضایم یگانه وارث خیر النسایم از این رو خانه ی من هم بسوزد که من کشته ی ضرب جفایم 🌴🌴🌴 شبی در خانه ام بیدار بودم به ذکر حضرت دادار بودم به ناگه حرمت کاشانه بشکست که من هم یادگار یار بودم ═══✼🍃🌹🍃✼═══
به گریه‎های یتیمانه‎ی گدایانت اراده کن برسد، دست ما به دامانت بریده‎ایم ز شهر و به خاک‎راه زده‎ایم به این امید که باشیم در بیابانت گناه‎کاری ما خشک‎سالی آورده نمی‎رسد به نفس‎های شهر بارانت «بُطونُهم مُلِئت بِالحَرام» هم شده‎ایم که نیستیم زمان عمل مسلمانت چقدر گریه‎ی یعقوب شب به شب برسد ولی تو راه نیفتی به سوی کنعانت ز ره نیامدی و جمعه جمعه پیر شدند تمام پیر غلامان ز داغ هجرانت بیا بهار به پا کن بهار یعنی تو بیا که گل بدهد دانه دانه گلدانت عزای حضرت صادق رسیده آقاجان فدای شال عزا و دو چشم گریانت برات کرب و بلا را بیا محبّت کن به حقّ خشکی لب‎های جدّ عطشانت
ریزد سرشکِ زهرا ، از دیده چون ستاره داغ امام صادق ، زد بر دلش شراره با چشم دل نظر کن ، یک لحظه در مدینه بر تربتش که دارد ، بر غربتش اشاره دل تنگِ مادرش بود ، آن یادگار زهرا مهمان مادرش شد ، با قلب پاره پاره هر شب به یک بهانه ، می بُردنش زخانه از ظلم و جور منصور ، خون شد دلش هماره کی دیده پیرمردِ هفتاد ساله ای را در کوچه ها پیاده ، دنبال یک سواره ابن ربیع نامرد ، رحمی به او نمیکرد می دید که نفس هاش ، افتاده در شماره شد فاطمیه تکرار ، آتش گرفت گلزار اما زنی نبوده ، در پشت در دوباره میزد قدم در آتش ، میگفت وای مادر جز سوختن چه راهی ، جز ساختن چه چاره یکبار منزلش سوخت ، صد مرتبه دلش سوخت بر حال کودکانش ، بنمود تا نظاره صد شکر دخترانش ، بابا کنارشان بود غارت نشد از آنها ، خلخال و گوشواره
بسم الله الرحمن الرحیم آنکه حکمت به لب او جریان داشت که بود آنکه علم از نفس او فوران داشت که بود آنکه اندیشه از او شیره‌ی جان داشت که بود آنکه ایمان به وجودش ضربان  داشت که بود خانه‌ای در حرم هر  دل عاشق دارد شیعه امروز از او  وعده‌ی صادق دارد همه جا سایه فیض‌اش به  سرِ سرورها است حُکمِ او حکمت او ژرفترین باوررها است  چقدر خطبه‌ی او خط به خطِ دفترها است قالَ صادق همه‌جا تاج سر منبرها است از اشارات نگاهش لب ما جان دارد از احادیث لبش مذهب ما جان دارد آنقدر گفت علی  روز و شب از حال علی که جهان پُر شده از قالَ علی قال علی فیض او بود که دل رفت به دنبال علی که فقط آل علی آل علی آل علی آنقدر گفت علی بر لب ما جام علیست کوری دشمن مولا همه‌جا نام علیست باده نوشان زِ دَمش راز مگو ساخته‌اند خاک راهش همه بردند و سبو ساخته‌اند کعبه را روز ازل از گل او ساخته‌اند عالمان از لب این چشمه وضو ساخته‌اند همه‌ی اهل نظر بر درِ او رو زده‌اند انبیا محضر او آمده زانو زده اند نفس اوست اگر گریه‌ی ما طولانی است نفس اوست اگر دیده‌ی ما بارانی است مقتل اوست اگر حال جگر  طوفانی است مجلس صبح و شبش مجلس و رضه خوانی است بی سبب نیست که سوزد جگرش گاه به گاه حق بده کُنیه‌ی او هست ابا عبدالله بارها حرمتش از کینه‌ی منصور شکست دید بی حرمتیِ آنهمه مامور... شکست آمدند و در این مقتلِ ماثور شکست وایِ من از در این خانه که با زور شکست وای از شیخ حرم هیچ کسی شرم نکرد از سفیدی محاسن نفسی شرم نکرد او که پیر است از این خانه به اجبار مبر آبروی همه‌ی ماست در انظار مبر رسیمان شرم کن از کوچه به اصرار مبر همه جا می‌روی اما سوی بازار مبر   مو سفید حرمم دست به دیوارش است خاطرات بدی از کوچه و بازارش است از روی شانه کشیدند عبایش اُفتاد ناگهان آمد و هُل داد عصایش اُفتاد ریسمان را که کشیدند به پایش،  اُفتاد فاطمه پشت سرش بود بجایش اُفتاد او زمین خورد ولیکن زِ روی مرکب نه از روی ناقه نه  در خواب نه  غرق تب نه دخترک بود و شبی تار که مهتاب نداشت دخترک بود و تب و آه ولی تاب نداشت پای پُر آبله جز گریه‌ی خوناب نداشت دخترک بود ولی زجر که اعصاب نداشت تا خودِ قافله او را به روی خار کشید مثل آن در که به پهلو خط مسمار کشید (حسن لطفی ۴۰۳/۰۲/۱۴)
در رثاء امام صادق (ع) / نوحه ----------- یارب مدینه چون کربلا شد بیت ولایت ماتمسرا شد شیخ الائمه صادق فدا شد آه و واویلا ، آه و واویلا ..... امشب مدینه در غم نشسته نخل ولایت از کین شکسته ارکان هستی از هم گسسته عالم ازین غم غرقِ بلا شد آه و واویلا ، آه و واویلا ..... صادق خدایا مسموم کین شد از ماتم او دلها غمین شد در اوج اندوه حَبلُ الْمَتین شد شهر مدینه چون نینوا شد آه و واویلا ، آه و واویلا ..... سوزد جهانی داغی مکرّر صاحب عزا شد موسی بن جعفر چیده عدو گل از آل حیدر یعنی عزادار اهل ولا شد آه و واویلا ، آه و واویلا ..... از ابر هستی ماتم به بارد بر جان ما غم آتش گذارد شمع و چراغی قبرش ندارد روشن به دلها شمع عزا شد آه و واویلا ، آه و واویلا ..... ** محمود تاری «یاسر»
ما غلامیم غلام دو اباعبدالله دل ما خورده به نام دو اباعبدالله شیعه را داد نجات از همه طوفان ها کشتی لطف مدام دو اباعبدالله تا قیامت به خدا هر که مسلمان بشود هست مدیون قیام دو اباعبدالله از همه شادی و غم های جهان آزاد است دل افتاده به دام دو اباعبدالله هر شب و روز فقط فکر هدایت بودند خرج دین گشت تمام دو اباعبدالله آسمانی شده بی چون و چرا هر کس که پر گرفت از سر بام دو اباعبدالله دم به دم ، دم بزن از مهدی موعود فقط شیعه این است پیام دو اباعبدالله چه در آن کوچه ، چه گودال نشد ای دشمن ذره ای کم ز مقام دو اباعبدالله هر چه دیدند نکردند گلایه اصلا ای به قربان مرام دو اباعبدالله
فسرده اند چرا جان پُر بهایت را شکسته اند چرا حرُمت عبایت را سرنماز تو ناگه، هجوم آوردند بهم زدند همه ذکر ربنّایت را صدا زدی ز دل خود اَنا بنُ ابراهیم شرر زدند چو نمرودیان سرایت را دوباره دست پلیدی بُرون شد و دیدند به ریسمان ستم بسته دست هایت را حدیث غُربت حیدر ز تو شنیدن داشت رسانده ای به همه عاشقان صدایت را هنوز کوچه ی غمدیده ی بنی هاشم نکرده هیچ فراموش، ردّ پایت را دعای روی لبان تو حِرزجانت بود خدا شنید درآن نیمه شب دعایت را رسید شعله ی زَهری به جانت آتش زد برید رشته ی عُمر پُر از صفایت را چه می شود که میان بقیع تان مهدی علم کند به فَلک گنبد طلایت را به ناله گفت «وفایی» که شکرحق ،یزدان زده به صحن دلم خیمه ی عزایت را
در روضه حریف گریه ات بحر نشد غمخوار تو جز غصه در این دهر نشد این زهر اگر چه حنجرت را سوزاند لب تشنه دگر گلوی تو نحر نشد
ای هردو جهان قبضه به مشتت زهرا  از داغ  پدر  خمیده  پشتت  زهرا رازی که نگفتی  پسرت  صادق گفت آن  ضرب غلاف تیغ  کشتت  زهرا مرحوم
شهر مدینه باز عزاداره یه داغه بازم  بلا پشت بلا داره می باره هیزم به دستا اومدن رحمی نکردن شد زنده یاد روضه ی مادر دوباره ریختن توو کوچه باز بی بهونه داره میونه شعله میسوزه یه خونه آقای ما رو دستاشو بستن می بُردن از خونه با ضرب تازیونه (آه و واویلا۲ مظلوم آقام ۲ آه و واویلا ) پای برهنه پشت مرکب داره میره با حال مضطر از غم مادر می خونه شکر خدا اینجا زنی با سر نیوفتاد داره غم مادر دلش رو می سوزونه اون مادری که بی بال و پر شد طوری لگد خورد پشت در که بی پسر شد با ضربه ی پا پهلوش شکست و کردن جسارت دَنده و بازوش شکست و (آه و واویلا۲ مظلوم آقام ۲ آه و واویلا ) گاهی به یاد مادر و گاهی به یاد غم‌های گودال و مصیبت های شامه با اینکه خیلی بی قراره حال و روزش اما به یاد قتلگاه و ازدهامه شکر خدا که اینجا زنی نیست اینجا خبر از غارت پیراهنی نیست اینجا خبر از سنگای بام نیست اینجا زن و بچه میونه ازدهام نیست (آه و واویلا۲ مظلوم آقام ۲ آه و واویلا )
تاب دویدن ز پی اسب ندارند پیر محاسن سفید و طفل سه ساله نفس ندارم میبینی راه پیش و پس ندارم یه جای سالم رو تنم دیگه از دست این حرمله و شبث ندارم من پی مرکب میدوم اما حرمله سواره دخترت پناهی تو صحرا نداره با یه ضرب سیلی گوشم شده پاره نفس نداره دادرس نداره بیابونا که راه پیش و پس نداره اومد یه نامرد دنبالش که برگرد ولی گرفتش از موهاش بلند کرد وای از این بیابونا من هنوز تشنمه اما سیرابن حیوونا وای از این بیابونا تیره و تار دیگه میبینم آسمونا تنها گیر آوردنم منو با نیزه ای که کشتنت میزدنم تنها گیر آوردنم مثه تو منم نمونده جای سالم رو تنم
پیرمردم نکشیدم ندهید آزارم بگذارید به همراه عصا بردارم به زمین میخورم و طاقت ره رفتن نیست در همین اول ره،کاش که جان بسپارم مویم آشفته شد از بس که کشیدند مرا کاش می شد که عمامه به سرم بگذارم پا برهنه،وسط کوچه به دست بسته به خدا هر قدمم فکر سر بازارم عمه ام را سر هر کوچه تماشا کردند مثل یک ابر بهار، از غم او می بارم جگرم سوخت همان لحظه که خانه می سوخت خانه ام سوخت ولی یاد درو دیوارم خانه پر دود شد و شکر ،که در میخ نداشت دائماً یاد تن فاطمه و مسمارم صورت همسرم از شعله ی در گُر نگرفت صورت مادر ما سوخت و من بیمارم زن و اطفال من از ترس به خود لرزیدند نزند هیچ کسی لطمه به روی یارم
به منبر می‌رود دریا، به سویش گام بردارید هلا! اسلام را از چشمهٔ اسلام بردارید مبادا از قلم‌ها جا بیفتد واژه‌ای اینک که بر منبر قدح کج کرده ساقی، جام بردارید «سَلونی» را هدر کردند روزی مردمان، امروز بپرسیدش! از اسرار جهان ابهام بردارید الا ای شاعران! چشمان او آرایهٔ وحی است برای ما از آن باران کمی الهام بردارید نسیم صبح صادق می‌وزد از گیسوی صادق از آن مضمون پیچیده جناس تام بردارید به فرزندان، به اهل خانه جز ایشان که می‌گوید غلام خسته‌ام خفته، قدم آرام بردارید اگر فرمان او باشد، نباید پلک بر هم زد به سوی شعله چون هارون مکّی گام بردارید «رُویَّ عَن امامِ جعفر الصّادق لَه الرّحمَه...» به جز احکام او چشم از همه احکام بردارید به جای حج به سوی کربلا رفتن خداجویی‌ست کفن باید به جای جامهٔ احرام بردارید اگر در گوش نوزادی اذان می‌خواند، می‌فرمود که با آب فرات و تربت از او کام بردارید میان شعله‌ها آیات ابراهیم می‌سوزد میان گریه ختم سورهٔ انعام بردارید 📝
بسم الله الرحمن الرحیم ناقابل ما را خدای حضرت معصومه خوانده گدای حضرت معصومه انگار روی عرش خدا هستیم زیر لوای حضرت معصومه قم شوره‌زار بود و گلستان شد از خاک پای حضرت معصومه عمری به او "کریمه" لقب داده‌ست جود و سخای حضرت معصومه وا می‌کند هزارگره، دستِ مشکل‌گشای حضرت معصومه در زندگی غریب نشد هرکس شد آشنای حضرت معصومه معصومه‌ی امام‌رضا بانوست مولا، رضای حضرت معصومه مثل حریم شاه خراسان است صحن‌وسرای حضرت معصوم در این حریم ذکر ملائک چیست؟ مدح‌وثنای حضرت معصومه " مَن زارَها بِقُم فَلَهُ‌الجَنَّه " این شد بهای حضرت معصومه در این حرم طلا شده مس‌هامان با کیمیای حضرت معصومه شب‌های جمعه زائر اربابیم در کربلای حضرت معصومه درمان دردهای دوعالم شد دارالشفای حضرت معصومه شکر خدا ضریح دلم بوده‌ست یک‌عمر جای حضرت معصومه عالم گدای حاتم طایی شد حاتم گدای حضرت معصومه ناقابل است هدیه‌ی من، اما؛ جانم فدای حضرت معصومه تعجیل در ظهور امام ماست تنها دعای حضرت معصومه
بسم الله الرحمن الرحیم بانو به یمن مقدمت دنیا گرفته باز جان بانو منظم شد همین‌که آمدی نبض زمان بانو ملائک از کرامات تو می خوانند اشعاری زمان رفت و آمد از زمین تا آسمان بانو "کریمه"وصف زیبایی ست در شان شما آری الا بنتُ الکریمِ بن کریم ای-مهربان بانو- هم عالِم پروری هم دور تو علَّامه ها جمع اند ز گرگان و خراسان و قم و گلپایگان بانو   تو هاجر هستی و مریم تو زینب هستی و زهرا توئی جمع فضلیت های ناب این زنان بانو شبستان و رواق و صحن و ایوان و ضریح تو بهشت شیعیان است این حرم در این جهان بانو به یمن مقدمت عرشی بنا شد در کویر قم سفر در عرش یعنی از حرم تا جمکران بانو
بسم الله الرحمن الرحیم تو را بانوی خورشید و زمین و ماه می گویند شفیع روز رستاخیز خلق الله می گویند به خورشید و زمین و ماه هر یک نسبتی دادند غلام و سینه چاک و خادم درگاه می گویند چه شب هایی که در گوش ضریحت زائران تا صبح بماند آنچه را 《بینی وَ بین الله 》می گویند مریض و بی کس و درمانده و دلخسته و دل خون رعیت مشکلات خویش را با شاه می گویند چنان قبل از تشرف میدهی حاجات را ، مردم همیشه حرف های خویش را در راه می گویند چه سرّی هست بین فاطمه با تو که زائرها سلامِ روبروی صحن را با آه می گویند
بسم الله الرحمن الرحیم شبیه هر خماری که پی پیمانه می گردد میان صحن ها هر زائری مستانه می گردد بنا بر رخصت شمس الشموسي شمس می آید به دور گنبد این دختر دردانه می گردد همیشه قبل مشهد قم ،همیشه بعد مشهد قم کبوتر دائما دنبال آب و دانه می گردد جوان و پير مشغول طواف مرقدش هستند گدا قبل از گدایی گرد صاحب خانه می گردد عنایت گر کند دیوانه عاقل می شود اینجا تجلی گر کند هر عاقلی دیوانه می گردد فقیری نیمه‌شب آمد حرم بعد از اذان هم رفت پس‌از آن هر‌که دیدش گفت که شاهانه می‌گردد بیا و حضرت معصومه را دریاب حالا که زیارت کردن زهرا نصیب ما نمی گردد
دیده شد امشب قمر در محضر شمس الشموس از ستاره پر شده دور و بر شمس الشموس از مدینه نور می تابد به سمت آسمان اول ذالقعده آمد دلبر شمس الشموس هشت جنت وام دار حضرت معصومه است زینت عرش خدا شد کوثر شمس الشموس جبرئیل آمد برای آنکه حکاکی کند ذکر یا معصومه بر انگشتر شمس الشموس از کریمه جز رضا جانش نمیخواهد دلم حرف دل را میزنم با خواهر شمس الشموس...
چنان پوشیده در نور است آن تندیس زیبایی که باشد یک به یک شایسته ی القاب زهرایی به دنیایش رضا سوگند، از بس محو حق بوده جدا گردیده از آمال او امیال دنیایی سواد معجرش آموخت بر شب پرده داری را غبار مرکبش شد توتیای چشم بینایی نخوانده نامه را پاسخ بگوید دختر موسی به حیرت مانده ابناء بشر از این توانایی چو بیند حضرت کاظم جواب نامه را گوید: پدر قربان او گردد از این اِشراف و دانایی بپرس از حضرت موسی بن جعفر این کرامت را مگر علم لدنی گفته او را جای لالایی؟ شفاعت می کند از شیعیان در عرصه محشر تصور کن چقدر آنروز میگردد تماشایی دمی که دید در غربت گرفتار است مولایش علم بر دوش شد در یاری مولا به تنهایی کنیز شوکت شاهانه ی او مادر گیتی غلام همت مردانه ی او بود آقایی مسیر راه از فیض شما شد جاده ی رحمت به هر جایی که رفتی سبز شد باغ شکیبایی حضور با شکوهت آبروی اهل ایران شد حیا و غیرت ما ثبت شد در چرخ مینایی قسم بر زینب کبری که در این کشور مولا ز فرزندان زهرا میشود با گل پذیرایی تویی آن زن که بعد از حضرت صدیقه و زینب خدا شایسته اش دیده برای حکم فرمایی غبار قبرت از علم لَدُن پر بوده تا رفته فقاهت از سر کویت به سر حد شکوفایی به دریای علومت دیده ام جمع فقیهان را چنان غواص ها در حال اقیانوس پیمایی دلم با آرزوی "اشفعی لی" میشود آرام که من را جز تولا و تبری نیست دارایی گنه کارم من و ای عصمت حق پرده پوشی کن پناه آورده ام در سایه ات از بیم رسوایی
سرود ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها دوباره از اسمونها بارون شادی می‌باره دختر موسی بن جعفر. قدم به دنیا می‌زاره اومد معصومه آل طاها اومد فاطمه حق تعالی اومد شفیعه روز عقبا ( خوش آمدی معصومه ال طاها) مژده بدید که تو عالم خورشید موسی دمیده فرشته داره میخونه کریمه از راه رسیده اومد بوی خوش عطر ایمان اومد زینب کبری ایران اومد خواهر شاه خراسان به مقدمش گل بریزید. سبد سبد از گل یاس دختر باب الحوایج خیلی شبیه زهراس اومد معنی نوروکوثر اومد عالمه ال حیدر اومد ثانی زهرای اطهر صحن و سرای قشنگت برای من چون بهشته خدا رو شکر میکنم گلم رو تو قم سرشته عمری نوکر این خونوادم شادم از اینکه من خانه زادم. هرگز نمیشه کم اعتقادم
تقدیم به بانوی کرامت حضرت معصومه(س) ---------- ندارد هر کسی دختر شبیه ات ندارد آسمان اختر شبیه ات پدر زد بوسه بر پیشانی تو که باشد دختری کمتر شبیه ات تو ای منظومه ی سبز کرامت ندیدم نخل بار آور شبیه ات ز زینب بگذریم ، ای دختر نور ندارد هیچ کس خواهر شبیه ات ندارد گنج عالم چون تو دُری نباشد در صدف گوهر شبیه ات پس از زهرای اطهر بین زن ها ندارد شافعی محشر شبیه ات نمی آید به دوران چون تو دختر نزاید در جهان مادر شبیه ات میان دختران خویش حتی ندارد موسی جعفر شبیه ات تویی مریم ، تویی معصومه ی نور ندارد آل پیغمبر شبيه ات تو آن گنجینه ی نوری که دنیا نخواهد داشت سیم و زر شبیه ات به گلزار کرامت هر چه گشتم ندیدم شاخه های تر شبیه ات تمام باور عشقی که در دل نگنجد این چنین باور شبیه ات تو ماه روشن ذالقعده باشی نباشد در سما دیگر شبیه ات تو ای بانوی هستی ، عرش اعلا ندارد بر سرش افسر شبیه ات تو آن تک بیت زیبایی که «یاسر» نیاورده بدین دفتر شبیه ات ** محمود تاری «یاسر»
آمد به دنیا ؛ دختر موسی حضرت معصومه سلام الله علیها شد چشم رضا روشن _بر طلعت معصومه بیند رخِ زهرا را _ در صورت معصومه یا حضرت معصومه ...... شهر مدینه ؛ گشته منور از مقدم ریحانه موسی بن جعفر این کریمه عترت _این نور دل طاهاست مثل عمه اش زینب _ مثل مادرش زهراست یا حضرت معصومه ...... حضرت زهرا ؛ چشم تو روشن ببین عروست چه گلی دارد به دامن دیگر چه بگویم من _ در مدح و ثنای او حجت خدا فرمود _ جانم به فدای او یا حضرت معصومه ..... بادا مبارک ؛ بادا مبارک میلاد او بر مهدی زهرا مبارک امشب شبِ شادیِ ؛ ثامن الحجج باشد بهترینِ عیدی ها ؛ تعجیل فرج باشد یا حضرت معصومه ...‌.... ما سائل این ؛ دولت سراییم ریزه خوره (معصومه اخت الرضاییم) (کریمه آل عباییم) وا کن گره از کارم _ یا حضرت معصومه میل کربلا دارم _ یا حضرت معصومه یا حضرت معصومه
شب میلاد کریمه شب عیده شب نوره شب عید علوی ها شب رحمت و سروره آمد آمد ؛ دختر موسی آیینه ؛ حضرت زهرا ....... آسمانی ها نیایند رو به سوی حرم تو دسته دسته گل بریزند به صفای قدم تو آمد آمد ؛ دختر موسی آیینه ؛ حضرت زهرا ...... هشتمین نور خدا را آیتی عالمه آمد اولین دختر موسی دومین فاطمه آمد باشد باشد این الگوی عفت بانوی علم و فضیلت پدرش موسی بن جعفر گفته بابایت فدایت آمد آمد ؛ دختر موسی آیینه ؛ حضرت زهرا ....... باشد این الگوی عفت بانوی علم و فضیلت پدرش موسی بن جعفر گفته بابایت فدایت آمد آمد ؛ دختر موسی آیینه ؛ حضرت زهرا
تو مجموعه‌ی لطف‌ و جود و عطایی تو یک چشمه از جوشش هَل اَتایی تو دریاچه نه ؛ بَحر بی انتهایی چه‌گویم‌که‌هستی؟چه‌گویم‌چه‌هایی؟ تو معصومه هستی و اُخت الرّضایی تو زهرا خصالی تو زهرا جمالی تو زهرا مَآبی تو زهرا جلالی تو زهرا سِرشتی تو زهرا مثالی تو در دوره‌ی خویش خیرالنّسایی تو معصومه هستی و اُخت الرّضایی تویی راحت جان موسی بن جعفر تویی روح و ریحان موسی بن جعفر تویی یاس بُستان موسی بن جعفر تو بنت الامامی تو بنت الهُدایی تو معصومه هستی و اُخت الرّضایی تو عَذراترین مریم اهل بیتی تو در هر دمی همدم اهل بیتی در اسرار حق، مَحرم اهل بیتی تو تندیس آن چارده مُقتدایی تو معصومه هستی و اُخت الرّضایی هُمای بهشتی و عرش آشیانی که در عُشّ دین صاحب آستانی تو باب الرّضایی تو بابُ الجَنانی بهشت خداوند در خاک مایی تو معصومه هستی و اُخت الرّضایی تو مانند کلثوم، زینب ترینی خدیجه وقار اَستی و بی‌قرینی وفادار مانند اُمّ البنینی تو منظومه ی جمع معصومه هایی تو معصومه هستی و اُخت الرّضایی چه گویم؟که بابا ثنای تو گفته ((فداها ابوها))برای تو گفته به مدحت ولیّ خُدای تو گفته که در حشر تو شافع شیعه هایی تو معصومه هستی و اُخت الرّضایی در اطراف صحنت غُباریم بانو به درگاه تان خاکساریم بانو به لطفت در این شهر داریم بانو عجب کاظمینی؛عجب کربلایی تو معصومه هستی و اُخت الرّضایی تو نَفس نفیس اَنیس النّفوسی تو همشیره‌‌ی شخصِ شَمس الشّموسی درِ خانه ات از پی خاکبوسی رسیدند صدها چو شیخ بهایی تو معصومه هستی و اُخت الرّضایی از این در چو بُردیم فیض دوچندان طمع‌کار گشتیم ما مستمندان به اقرار ما فرقه‌ی دردمندان تو با درد هر بینوا، آشنایی تو معصومه هستی و اُخت الرّضایی اگرچه در این خاک کم غم ندیدم در این شوره زار آب زمزم ندیدم به من درد دادند و مرهم ندیدم ولی از قُمم نیست مِیل جُدایی تو معصومه هستی و اُخت الرّضایی به این خسته حال مجاور نظر کن تو ای روح شعرم به شاعر نظر کن به من هم به عنوان زائر نظر کن تو رُخصت دهی۰ می‌شوم نینوایی تو معصومه هستی و اُخت الرّضایی