#پیامبر_اکرم_مبعث
#عید_مبعث
مرا امشب رها کرده است بر بال دعا احمد
که اینگونه شده ذکرم میان ربنا احمد
به دور سجده هایش کعبه می گردد نمی دانم
چه دیده از خدای خود در این غار حرا احمد
خدا را در صفات اعظم خود دیده یک چله
تجلی میکند من بعد، از ذات خدا احمد
چهل سال است جبریل امین در پشت درمانده
تکلم می کند حالا میان طور با احمد
نباید گفت نور و فوق کل نور جایی که
ندارد در میان آسمان هم ردپا احمد
نمی خوانیم احمد را بدون ذکر یا الله
نمی گوییم بسم الله را بی اذن یا احمد
نمی دانم به معشوقش کنم تشبیه یا عاشق
علی وقتی که می گوید به سلمان، کُلُّنا احمد
نمی خوابد کسی در جای احمد جز علی یعنی
ندارد جانشینی بعد خود جز مرتضی احمد
شدم در قاب قوسین چهار ابرو چه سردرگم
نفهمیدم کجای شعر علی بود و کجا احمد
برای دیدن شان نزول فاطمه بوده
تنزل کرده در دنیا اگر از ابتدا احمد
اذان سر می دهند از عرش، با نام علی اکبر
تجلی می کند هربار در کرببلا احمد
بُرش دادند شاید خرد گردد آینه اما...
فقط تکثیر می کردند از آیینه ها احمد
#رضا_دین_پرور
#عید_مبعث
#رباعی
در غار حرا سینجلی میگویند
از نور نبی و از ولی میگویند
تثلیث مسیحیان شکست و زین بعد
الله محمد و علی میگویند
انوار شگفت ایزدی میآید
با جاه و جلال احمدی میآید
آنروز خدیجه دید از غار حرا
یک دسته گل محمدی میآید
فرمود خدا که دین حق غالب هست
تا هست نبی برای حق طالب هست
پیروزی از آنِ دینِ احمد باشد
وقتی که علی ابن ابی طالب هست
در آرزوی آل علی میگردند
هی آمده دنبال علی میگردند
جبریل رسید و گفت در عرش فقط
دورِ سر تمثال علی میگردند
لطف ازلیِ بی نهایت این است
توحید و نبوت و امامت این است
باید که به بعثت حقیقی برسیم
معنی ادامه دار بعثت این است
عمریست که دلواپس مهدی هستیم
دلسوختهی بی کَسِ مهدی هستیم
جبریل دوباره بعثتی می خواهیم
ما منتظر مبعث مهدی هستیم
#حسن_لطفی
#پیامبر_اکرم_مبعث #مبعث
#امیرالمومنین
#دوبیتی
در محضر معصوم نشستم به ادب
تا کسب شرف کنم در آن بیتِ شرف
گفتم شب مبعث به کجا باید رفت
فـــــــرمـــود برو دیدنِ ایوانِ نجف
#محمدعلی_قاسمی_خادم
#پیامبر_اکرم_مبعث
#شب_زیارتی_امیرالمومنین
#مبعث
بر گوش میرسد ز حرا بانگ یا علی
باشد شب زیارت شیر خدا علی
پر میکشد دلم شب مبعث سوی نجف
در حیرتم نبی شده مبعوث یا علی
یک نور بوده اند از اول دو تا شدند
این مصطفی محمد و این مرتضی علی
پس میروی اگر به نجف زیر لب بگو
یا مرتضی محمد و یا مصطفی علی
#عبدالحسین
#پیامبر_اکرم_مبعث
#پیامبر_اکرم_مدح
#مبعث
محبوب خداوند تبارک و تعالی ست
این مرد که مُزّمّل و مُدّثّر و طاهاست
باید سخنانش به دل و جان بنشیند
این مرد که مشهور به پیغمبر دلهاست
سرسلسله جنبان همه کون و مکان است
این نور که خود شاهد پیدایش دنیاست
هرجا سخن از خُلق خوش اوست در عالم
بیجامِ مِی و خندهی گُل،عیش،مُهیّاست
یک شمّهی نورانیتش سوره ی(وَالشّمس)
یک پرتو رُخسارهیاو جَنّتُ الاعلی ست
در محضر او حرف بزرگان ملائک
(تالله لقد آثرک الله علینا)ست
حق دارد اگر بر سر بازار ملاحت
انگشت به لب،حُسن-تورا غرق تماشاست
پیداست که اصل شجر نور تو هستی
وقتی ثمر زندگی ات حضرت زهراست
دندان اویس است که فهمانده به عالم
دیوانه شدن در اثر عشق تو زیباست
شان تو اجلّ است که خوانند یتیمت
کز صبح ازل مادر تو اُمّ ابیهاست
آنجا که علمدار تو حیدر شده باشد
تاهست خدا ، پرچم اسلام تو بالاست
نفس تو علی هست و از این روست به مبعث
دلها همه در حسرت پابوسی مولاست
آویزه ی گوشم همه ی عمر حدیثِ
(من مات علی حب علی مات شهیدا)ست
#محمد_قاسمي
#امیرالمومنبن_مدح
زبانِ قاصرِ ما مانده در بیان علی
چقدر فاصله داریم با جهانِ علی!
علی که بود؟ نفهمیده هیچ کس هرگز
نه در زمان معاصر، نه در زمان علی!
نکرد سجده به درگاهِ جز خدا همه عمر
رواست سجده ی عالم بر آستان علی
کدام رایِ به ناحق! کدام حرفِ خلاف!
کدام تیرِ خطا رفته از کمانِ علی؟!
به جستجوی کدام آیه ای؟ کدام دلیل؟
که آیه آیه خدا هست در بیان علی!
دو پیکرند به یک جان، تفاوتی نکند…
قسم به جان پیمبر، قسم به جان علی
غدیر، درس بزرگیست درسِ اینکه مباد…
که سربلند نباشی در امتحانِ علی
#م_دهقانی
#پیامبر_اکرم_مبعث
#مبعث
#دوبیتی
جواب واضحِ "إقرأ" بلي بود
بدون شکّ و امّا و ولی بود
دلیل بعثت و معراجِ احمد
غدیر و جانشینی علی بود!
#م_عاطفی
#مبعث
یگانه گوهر ما یا محمد
پیامِ آخر ما یا محمد
بگو با مردم عالم از امروز
تویی پیغمبر ما یا محمد
همه بتها شکسته یک یک امشب
شدی بر کل دلها مالک امشب
همه عالم به گوش جان نشسته
محمد! اقرا بسم ربک امشب
بخوان از نور از ایمان محمد
بخوان یاسین و الرحمن محمد
جهان مشتاق صوت توست امشب
بخوان قرآن بخوان قرآن محمد
تو با صوت جلی باید بگویی
ز اوصاف ولی باید بگویی
اگر مبعوث گشتی یا محمد
شب و روز از علی باید بگویی
#عبدالزهرا
#پیامبر_اکرم_مبعث
#مبعث
جلوه ای از رخ معشوق به ما تابیده
نوری از جنس خدا در همه جا تابیده
مکه روشن شده، خورشید حرا تابیده
ای خدیجه پدر فاطمه آمد، صلوات
دست پر آمده امروز محمد صلوات
آمد از سمت حرا، نور نبوت به جبین
آمد از سمت حرا، قاری قرآن مبین
آمد از سمت حرا، مرد پیام آور دین
او که مسرور می آید، شده پیغمبرمان
أشهَدُ أَنَّ محمد شده پیغمبرمان
او که از روز نخستین و ازل احمد شد
او که در غار حرا، منتخب ایزد شد
شد حرا میکده اش، مست می سرمد شد
جبرییل آمده و جام نبوت در دست
تا که با خواندن قرآن نبی گردد مست
نزد او چهره ی ابلیس حضیض است چقدر
وحی از غنچه ی لبهاش لذیذ است چقدر
این نبی نزد خداوند عزیز است چقدر
خاص بوده که به او سوره ی کوثر دادند
خوش بحالش، که به او حیدر صفدر دادند
او رسول است و شده حرف حسابش قرآن
هدیه اش بر همه توحید پرستان، ایمان
آمده تا که بسازد ز گِل ما انسان
ما اگر ماه خدا، ماه محرم داریم
از سر سفره ی پیغمبر خاتم داریم
مصطفایی که به جز زجر ز کفار ندید
از یَد بولهب مکه کم آزار ندید
دور خود یار، به جز حیدر کرار ندید
روی غمهاش به جز فاطمه مرهم نگذاشت
سنگ دشمن به لبش خورد، ولی کم نگذاشت
آمده تا که بتی قبله ی مردم نشود
کعبه از لات و هبل، غرق تألم نشود
کعبه خود سنگ نشانیست که ره گم نشود
به خداوند، به قرآن و به جان ثقلین
قبله ی اصلی عشاق جهان است حسین
زینت دوش نبی کیست، أباعبدالله
دین ناب نبوی چیست، أباعبدالله
غیر حق فانی و باقیست، أباعبدالله
این حسین کیست که عالم همه دیوانه ی اوست
این چه شمعی است که جانها همه پروانه ی اوست
#امیر_عظیمی
#پیامبر_اکرم_مدح
#مبعث
بوسه زند تاج گل به پاي محمّد
خسرو حُسن است گداي محمّد
تا كه برد بوي خوش صبا به گلستان
ميكشد از هر طرف رداي محمّد
جسم شريفش بُوَد لطيفتر از نور
محو شود سايه از صفاي محمّد
آب بقا هستياش ز يُمن رسول است
خضر، بقا دارد از بقاي محمّد
خواهي اگر بشنوي كلام خدا را
گوش به قرآن كن و نداي محمّد
از شب معراج، ماه و جمله كواكب
چشم به راهند بر لقاي محمّد
مُلك جهان را پلاك خود زده لولاك
چون دو جهان شد بنا براي محمّد
آن چه خداوند در حديث كسا گفت
پرده نشين بود در سراي محمّد
پشت و پناه و شفيع عالميان اوست
چون به خدا هست اتّكاي محمّد
روشن و پيداست پيش مردم دانا
غير علي نيست مثل و تاي محمّد
نيست مسلمان هر آن كه بغض علي داشت
هست ولاي علي، ولاي محمّد
شرح كمالات و وصف ذات نبي را
كس نتواند به جز خداي محمّد
گفت: حسين از من است و من ز حسينم
ذبح عظيم است چون فداي محمّد
سبط نبي چون كه نور چشم رسول است
قتلگه اوست كربلاي محمّد
دست ابوالفضل و پرچمي كه برافراشت
دست علي بود بر لواي محمّد
اكبر ليلا، شبيه حضرت طاها
آمده در كربلا به جاي محمّد
حرمله زآن تير مرگبار سه شعبه
حلق علي را دريد و ناي محمّد
حضرت سجّاد و آن خيام پُر آتش
جان نبي بود و خيمههاي محمّد
نالهي واغربتاي زينب كبري
نالهي زهراست همصداي محمّد
با همه پستي «حسان»!، بلند مقامم
تاج سرم شد چو خاك پاي محمّد
#حبيب_چايچيان #حسان
#پیامبر_اکرم_مدح
#مبعث
همین بس است به مدحش: محمد است محمد
حمید و حامد و محمود و احمد است محمد
قسم به شوق اویس و قسم به بهت بحیرا
که آفتاب کمالات بی حد است محمد
چه کوچه ها که نشستند در مسیر عبورش
به نور و عطر و تبسم زبانزد ست محمد
ستاره ی شب مکه طلوع صبح مدینه
به یمن آینه خورشید مشهد است محمد
اگرچه بین رسولان سرآمد است سرآمد
به رسم حسن ختام آخر آمده ست محمد
و باز می رسد از جانب حجاز سواری
که هرکه دید بگوید: (محمد است محمد)
#سید_محمدجواد_شرافت
#پیامبر_اکرم_مبعث
#مبعث
ﮔﻠﻮﯼ ﺑﺎﺩﯾﻪ ﻫﺮ ﻟﺤﻈﻪ ﺗﺸﻨﻪﺗﺮ ﻣﯽﮔﺸﺖ
ﭼﻮ ﺗﺎﻭﻟﯽ ﺯ ﻋﻄﺶ، ﺍﺯ ﺳﺮﺍﺏ ﺑﺮﻣﯽﮔﺸﺖ
هُبَل ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻪ ﺗﺎﺭﺍﺝِ بینواییها
ﻣﻨﺎﺕ ﻭ ﻻﺕ ﻭ ﻋُﺰﯼ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﺯ ﺧﺪﺍﯾﯽﻫﺎ
ﺑﻪ ﺭﻭﺡ ﺑﺎﺩﯾﻪ ﻫﺮ ﻧﺎﺧﺪﺍ ﺧﺪﺍﯾﯽ ﺩﺍﺷﺖ
ﺧﺪﺍﯼ ﺑﺎﺩﯾﻪ ﺍﺯ ﻧﺎﺧﺪﺍ ﮔﺪﺍﯾﯽ ﺩﺍﺷﺖ
ﺗﻮ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﻮﺩﯼ ﻭ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺟﻤﻌﻪ ﺩﺍﺩ ﻧﻮﯾﺪ
ﮐﻪ ﺑﺎ طلیعۀ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ، ﺯﺍﺩﻩ ﺷﺪ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ
ﺭﺳﯿﺪ ﻭ ﭘﺸﺖِ ﺍﺑﻮﺟﻬﻞِ ﺩﺷﺖِ ﺟﻬﻞ ﺷﮑﺴﺖ
ﺑﻨﺎﯼ ﺑﺘﮑﺪﻩ ﺑﺎ ﯾﮏ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﺳﻬﻞ ﺷﮑﺴﺖ
ﻓﻘﻂ ﻧﻪ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺑﺘﯽ ﺑﻮﺩ ﺑﺮ ﺯﻣﯿﻦ ﺍﻓﺘﺎﺩ
ﮐﻪ ﺑﺮ ﺟﺒﯿﻦ مدائن ﻫﺰﺍﺭ ﭼﯿﻦ ﺍﻓﺘﺎﺩ
ﻧﺸﺴﺖ ﺑﺮ ﻟﺐ ﺩﺭﯾﺎﯼ ﺳﺎﻭﻩ ﺗﺎﻭﻝ ﺁﺏ
ﮐﻪ ﺩﯾﺪﻩ اﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭﯾﺎ ﺑﺪﻝ ﺷﻮﺩ ﺑﻪ ﺳﺮﺍﺏ؟
ﺳﻤﺎﻭﻩ ﺑﺎ ﻟﺐ ﺗﺸﻨﻪ ﻧﻮﯾﺪ ﺁﺏ ﺷﻨﯿﺪ
ﻧﻮﯾﺪ ﺁﺏ ﺍﺯ آیینۀ ﺳﺮﺍﺏ ﺷﻨﯿﺪ
ﻣﺠﻮﺳﯿﺎﻥ ﻫﻤﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻫﺰﺍﺭ ﺳﺎﻝ ﺁﺗﺶ
ﺑﻪ ﻣﺎﺗﻤﯽ ﮐﻪ ﭼﻪ ﺷﺪ ﻣﺜﻞ ﭘﺎﺭﺳﺎﻝ ﺁﺗﺶ؟
ﺑﯿﺎ ﺑﻪ کومۀ ﻭﺍﺩِﯼ ﺍﻟﻘُﺮﯼ ﻃﻮﺍﻑ ﮐﻨﯿﻢ
ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﺍﻭ ﺳﻔﺮ ﺍﺯ ﻗﺎﻑ ﺗﺎ ﺑﻪ ﻗﺎﻑ ﮐﻨﯿﻢ...
ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻏﺎﺭ ﺣﺮﺍ ﺧﻠﻮﺕ ﺣﻀﻮﺭﺵ ﺑﻮﺩ
ﻫﺰﺍﺭ ﺯﺧﻢ ﺯﺑﺎﻥ ﺑﺮ ﺩﻝِ ﺻﺒﻮﺭﺵ ﺑﻮﺩ...
ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﭘﺮﭼﻢ «ﻟﻮﻻﮎ» ﺑﺮ ﺟﺒﯿﻨﺶ ﺑﻮﺩ
ﺟﻮﺍﺯِ ﮐﺸﺘﻦ ﺑﺘﻬﺎ ﺩﺭ ﺁﺳﺘﯿﻨﺶ ﺑﻮﺩ
ﭘﯿﻤﺒﺮﯼ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺩﺭﮔﺎﻩ ﺣﻖ ﻣﻘﯿﻢ ﺷﻮﺩ
ﺑﻪ ﯾﮏ ﺍﺷﺎﺭۀ ﺩﺳﺘﺶ ﻗﻤﺮ ﺩﻭ ﻧﯿﻢ ﺷﻮﺩ
ﻧﺒﯽ ﺯ ﻫﯿﺒﺖ ﺟﺒﺮﯾﻞ، ﺳﻮﺧﺖ ﺩﺭ ﺗﺐ ﻋﺸﻖ
ﻧﺪﺍ ﺭﺳﯿﺪ: ﺑﺨﻮﺍﻥ، ﺍﯼ ﺭﺳﻮﻝ ﻣﮑﺘﺐ ﻋﺸﻖ
ﺑﺨﻮﺍﻥ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﺧﺪﺍ، ﺍﯼ ﭘﯿﺎمآﻭﺭ ﺻﺒﺢ!
ﺑﺨﻮﺍﻥ، ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺨﻮﺍﻥ، ﺍﯼ ﺭﺳﻮﻝ ﺩﻓﺘﺮ ﺻﺒﺢ...
ﺑﺴﯿﻂ ﺑﺎﺩﯾﻪ ﺭﺍ ﺭﺯﻣﮕﺎﻩ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﮐﺮﺩ
ﺗﻤﺎﻡ ﻫﺴﺘﯽ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻓﺪﺍﯼ ﻗﺮﺁﻥ ﮐﺮﺩ
ﺑﻪ ﮐﻮﻩ ﮔﻔﺘﻢ: ﺍﺯ ﺍﻭ ﺍﺳﺘﻮﺍﺭﺗﺮ؟ ﮔﻔﺖ: ﺍﻭ
ﺑﻪ ﻣﻮﺝ ﮔﻔﺘﻢ: ﺍﺯ ﺍﻭ بیقرارتر؟ ﮔﻔﺖ: ﺍﻭ
ﺑﻪ ﺍﺑﺮ ﮔﻔﺘﻢ: ﺍﺯ ﺍﻭ ﭼﺸﻢ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥﺗﺮ ﮐﯿﺴﺖ؟
ﺯ ﺷﺮﻡ، ﺻﺎﻋﻘﻪ ﺯﺩ، ﻫﺮ ﮐﺠﺎ ﺭﺳﯿﺪ، ﮔﺮﯾﺴﺖ
ﺗﻮ ﺍﯼ حماسۀ ﺭﺍﻫﯽ ﮐﻪ ﺍﻭﻟﺶ ﮐﻮﭺ ﺍﺳﺖ!
ﺯﻣﺎﻥ ﺑﺪﻭﻥ ﺣﻀﻮﺭﺕ ﺗﺼﻮّﺭﯼ ﭘﻮﭺ ﺍﺳﺖ
ﺑﯿﺎ ﮐﻪ ﺑﺎﺩﯾﻪ ﻟﻢ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﺮ ﺗﻤﺎﻣﺖ ﺟﻬﻞ
ﻣﮕﺮ ﺑﻪ ﻋﺰﻡ ﺗﻮ ﺍﻓﺘﺪ ﺑﻪ ﺧﺎﮎ، ﻗﺎﻣﺖ ﺟﻬﻞ...
ﻋﺼﺎﯼ ﻣﻌﺠﺰۀ ﺻﺪ ﮐﻠﯿﻢ ﺩﺭ ﺩﺳﺘﺖ
ﮐﻤﻨﺪِ ﻣﺤﮑﻢِ ﻋﺰﻣﯽ ﻋﻈﯿﻢ ﺩﺭ ﺩﺳﺘﺖ...
ﺑﻪ ﯾﻤﻦ ﺑﻌﺜﺖ ﺗﻮ ﺳﻘﻒِ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻭﺍ ﺷﺪ
ﺣﻀﻮﺭ ﻓﻮﺝ ﻣﻼئک ﺑﻪ ﻏﺎﺭ ﭘﯿﺪﺍ ﺷﺪ
ﺗﻮ ﺳﺮ ﺭﺳﯿﺪﯼ ﻭ ﺍﺯ ﻋﺪﻝ، ﭘﺸﺖ ﻇﻠﻢ ﺷﮑﺴﺖ
ﺑﻪ دستهای ﺗﻮ ﻣﺸﺖِ ﺩﺭﺷﺖِ ﻇﻠﻢ ﺷﮑﺴﺖ
ﺯ ﺣﺠﻢ ﺑﺴﺘﻪ ﮐﺠﺎ ﺑﯽﺗﻮ ﺁﺏ ﻣﯽﺟﻮﺷﯿﺪ؟
ﻓﻘﻂ ﺳﺮﺍﺏ ﺯ ﭘﺸﺖ ﺳﺮﺍﺏ ﻣﯽﺟﻮﺷﯿﺪ...
ﺗﻮ ﺩﺭ ﮔﻠﻮﯼ ﻋﻄﺸﻨﺎﮎِ ﺟﻬﻞ، ﺍﺩﺭﺍﮐﯽ
ﺗﻮ ﻣﺜﻞ آیۀ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻣﻘﺪﺳﯽ، ﭘﺎﮐﯽ
ﺑﻪ ﺣﺮﻑ ﺣﺮﻑِ ﮐﻼﻣﺖ ﺣﻀﻮﺭ ﺗﻮ ﭘﯿﺪﺍﺳﺖ
ﺩﺭ ﺁﯾﻪﻫﺎﯼ ﺗﻮ ﻋﻄﺮِ ﻋﺒﻮﺭِ ﺗﻮ ﭘﯿﺪﺍﺳﺖ
ﺯ ﭼﺸﻤﻪ چشمۀ ﺍﻟﻬﺎﻡ، ﻫﺮﭼﻪ ﻧﻮﺷﯿﺪﯼ
ﺑﻪ ﮐﺎﻡ ﺗﺸﻨﻪﺩﻻﻥ ﻣﺜﻞ ﭼﺸﻤﻪ ﺟﻮﺷﯿﺪﯼ
ﺯﻣﯿﻦ ﮐﻪ ﺗﺸﻨﻪﺗﺮﯾﻦ ﺑﻐﺾِ ﺑﻮﺳﻪﻫﺎﯼ ﺗﻮ ﺑﻮﺩ
ﭼﻮ ﻓﺮﺷﯽ ﺍﺯ ﻋﻄﺶِ ﺑﻮﺳﻪ ﺯﯾﺮ ﭘﺎﯼ ﺗﻮ ﺑﻮﺩ
ﺳﻔﯿﺮ ﻧﺎﻡ ﺗﻮ ﻭﻗﺘﯽ ﺳﻔﺮ ﮐﻨﺪ ﺑﺎ ﺑﺎﺩ
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻣﯽﻭﺯﺩ ﺍﺯ ﻻﺑﻪﻻﯼ گلها ﺑﺎﺩ
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻧﺎﻡ ﺗﻮ ﺟﺎﺭﯼﺳﺖ ﺩﺭ ﺻﺤﺎﺭﯼ ﻋﺸﻖ
ﻫﻤﺎﺭﻩ ﺑﺎ ﻣﻨﯽ ﺍﯼ ﻋﻄﺮِ ﯾﺎﺩﮔﺎﺭﯼ ﻋﺸﻖ!
ﺑﺪﺍﻥ، ﺑﻪ ﺫﻫﻦ ﻣﻦ ﺍﯼ ﯾﺎﺩِ ﺳﺒﺰِ ﺑﻮﺩﻥ ﻣﻦ!؟
ﻗﻠﻢ ﻗﻨﺎﺭﯼ ﮔﻨﮕﯽﺳﺖ ﺩﺭ ﺳﺮﻭﺩﻥِ ﻣﻦ
ﺑﮕﻮ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺳﺮﺍﯾﺪ ﺳﺮﺍﺏ، ﺩﺭﯾﺎ ﺭﺍ؟
ﻣﮕﺮ ﺑﻪ ﻭﺍﮊﻩ ﺗﻮﺍﻥ ﺭﯾﺨﺖ ﺁﺏِ ﺩﺭﯾﺎ ﺭﺍ؟
ﺗﻮ ﺍﯼ ﺭﺳﻮﻝِ ﺗﻌﻬّﺪ، ﺭﺳﺎﻟﺖِ ﻣﻮﻋﻮﺩ!
ﻗﺪﻭﻡِ ﻣﻘﺪﻡِ ﭘﺎﮐﺖ ﻣﺒﺎﺭﮎ ﻭ ﻣﺴﻌﻮﺩ
ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺗﻮ ﺩﺍﺩ، ﺍﯼ ﺳﺨﺎﻭﺕ ﺁﮔﺎﻩ!
ﻟﻮﺍﯼ «ﺍﺷﻬﺪ ﺍﻥ ﺍﻟﻪ ﺍﻻ ﺍﻟﻠّﻪ»
ﮐﻨﻮﻥ ﮐﻪ ﻧﺒﺾ ﺯﻣﺎﻥ ﺩﺭ ﻣﺴﯿﺮ ﻫﺴﺘﯽ ﺗﻮﺳﺖ
ﺑﮕﯿﺮ ﺩﺳﺖ ﺩﻟﻢ ﺭﺍ، ﺍﺳﯿﺮِ ﻫﺴﺘﯽ ﺗﻮﺳﺖ
#غلامرضا_شکوهی
#پیامبر_اکرم_مبعث
#مبعث
چو بر اریکه سوار آن یگانه فارس شد
پیاده یوسف و یعقوب و نوح و یونس شد
بزرگ مکتب توحید را مؤسس شد
« ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد
دل رمیده ی ما را انیس و مونس شد»
قدم نهاد به خاک احمد فرشته سرشت
گرفت گلشن هستی طراوتی چو بهشت
به مزرع دل عشاق تخم عاطفه کشت
«نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت
به غمزه مسئله آموز صد مدرٌس شد»
بسوی او زده پر مرغ فکرت اُدبا
به خوی او گرویده بُتان پاک قبا
ز روی او شده شرمنده مهر و مه عجبا
«ببوی او دل بیمار عاشقان چو صبا
فدای عارض نسرین و چشم نرگس شد»
یگانه گوهر گنجینۀ طریقت اوست
امیر کشور عشق است و دولتش نیکوست
شکوه معجزه را بنگر و مگو جادوست
«بصدر مِصطَبَه ام می کشاند اکنون دوست
گدای شهر نگه کن که میر مجلس شد»
به بام عرش، ملائک زدند پرچم نور
شد از تجلّی او چشم بت پرستان کور
بگو به غصّه و غم دور باش از ما دور
«طربسرای محبت کنون شود معمور
که طاق ابروی یار منَش مهندس شد»
دهد منادی غیب از فراز عرش ندا
رسید مظهر حق رکن دین و میر هدا
به پاس مقدمش ای جرعه نوش پاک ردا
«لب از ترشّح می پاک کن برای خدا
که خاطرم به هزاران گنه موسوس شد»
بیا بنازمت ای شهسوار عرصه ی جود
بخوان ترانه ی پرشور حمد یا محمود
تو در قیام و ملائک به سجده اند و قعود
«کرشمه ی تو شرابی به عاشقان پیمود
که علم بی خبر افتاد و عقل بی حس شد»
فرشته آمد و بگریخت دیو با خواری
به جمع دلشدگان مژده داد و دلداری
شدم به رغم رقیبان غلام درباری
«چو زر عزیز وجودست نظم من آری
قبول دولتیان کیمیای این مس شد»
به عاشقان خبر وصل دوست برسانید
سرود گرم محبت ز نای جان خوانید
به مقدمش چو «کلامی» گلی بیفشانید
«ز راه میکده یاران عنان بگردانید
چرا که «حافظ» از این راه رفت و مُفلس شد»
#کلامی_زنجانی
#پیامبر_اکرم_مبعث
#مبعث
نور تو گر نبود مسلمان نمی شدم
بر سفره ی کریم تو مهمان نمی شدم
لطف محمدی تو بر من مقام داد
ورنه ز نسل حضرت سلمان نمی شدم
اصلا اگر دعای تو پشت سرم نبود
بر خانواده ی تو ثناخوان نمی شدم
من از عنایت تو که بهره نداشتم
گر دوستدار عترت و قرآن نمی شدم
حرف از خدا زدی تو ، ولی گر علی نبود
هرگز مطیع و گوش به فرمان نمی شدم
قم یا رسول صوت جلی را شروع کن
قرآن بخوان و مدح علی را شروع کن
قرآن بخوان که بی خبران را خبر کنی
بر قلب سنگ ، با سخن خود اثر کنی
قرآن بخوان ، زجهل ، خلایق رها شوند
روشن فضای ظلمت محض بشر کنی
قرآن بخوان و در دل مردم نمک بریز
تا اینکه دوستان خدا بیشتر کنی
قرآن بخوان بشارت و انذار کن رسول
قرآن بخوان که شام جوانان سحر کنی
قرآن بخوان ، به جلوه ی تو سجده می کنند
سنگ و گیاه ، چونکه ز هر جا گذر کنی
عرش است محو خواندن آیات تو رسول
ای عقل کل ، عقول همه مات تو رسول
دارایی ام تمام برایت نوشته شد
جان من از ازل به فدایت نوشته شد
دل آفریده شد که گرفتارتان شود
این دل اسیر آل عبایت نوشته شد
"غیر از علی به قلب تو کس نیست و" همین...
...بر جای جای غار حرایت نوشته شد
باران نور آیه سر مردمان چکید
تا جبرئیل و وحی به پایت نوشته شد
این آیه ها نبود که گمراه می شدیم
تو آمدی کتاب هدایت نوشته شد
امشب سر تو تاج نبوت گذاشتند
در زیر پات کرسی عزت گذاشتند
از این به بعد یاور تو مرتضی علیست
تنها امیر لشکر تو مرتضی علیست
بین عشیره دست به دوش علی گذار
برگو فقط برادر تو مرتضی علیست
پروردگار عزوجل امر کرده است
همسر برای دختر تو مرتضی علیست
او بی تو ، تو بدون علی ، نه نمی شود
روح میان پیکر تو مرتضی علیست
در هر کجای عرش خدا دیدی ای رسول
هر جا روی برابر تو مرتضی علیست
اول نماز خوانده به پشت سرت علیست
وحی خدا علیست ، پیام آورت علیست
#رضارسول_زاده
#پیامبر_اکرم_مبعث
#بعثت
از کتاب وصف تو یک حرف هر کس خوانده باشد
از سر حیرت دهانش چون حرا وا مانده باشد
هر کسی از سجده بر نورت تمرد کرد، رد شد
عدل حق است این که شیطان را ز عرشش رانده باشد
هر سری در ارتش علم تو باید پا بکوبد
خواه او سرباز باشد خواه او فرمانده باشد
جز برای مرتضی افلاک در خاطر ندارد
حکم تو خورشید را از راه، برگردانده باشد
بیت تو صُنع خداوند است پس جا دارد آقا
اینکه عزرائیل پشت در معطل مانده باشد
آتشی بر پا کنی قبل از قیامت تا که در آن
نامهی اعمال ما را دخترت سوزانده باشد
#میلاد_حسنی
#صلوات
#مبعث
#دوبیتی
سر خیل رسل ، شافع روز عَرَصات
بنمود به امت از کَرَم راه نجات
فرمود خدا جمله گناهش بخشد
هر کس که برای من فرستد صلوات
#صغیراصفهانی
#پیامبراکرم_مبعث
#مبعث
چو همطراز تو درعرصه ی وجود نبود
جواب مسئله ی ما بجز( نبود)، نبود
به احترام تو بت ها به سجده افتادند
وگرنه هیچ دلیلی بر این سجود نبود
حرا گواهی این که کسی به خلوت تو
به جز خدا و علی لایق ورود نبود
کنار تو پر جبریل سوخت ، ثابت شد
که شان و منزلت او در این حدود نبود
لب ملایکه را ذکر نیست جز صلوات
چرا که بهتر از این در جهان سرود نبود
به هرکجا که وزیده است بوی تو ، جایی
برای عنبر و مشک و گلاب و عود نبود
دلیل (رحمة للعالمین) شدن این است :
کسی شبیه تو مشتاق لطف و جود نبود
نمی رسید مصیبت به خانواده ی تو
اگر که دور و بر تو پر از حسود نبود
#مجتبی_خرسندی
#حضرت_رسول_اعظم_ص
#مبعث
#ترکیب_بند
گیسوی تو برای پریشان شدن بس است
چشم ات برای سر به بیابان شدن بس است
دلدار اگر تویی به خدا که برای ما
بیدلترین قبیله ی دوران شدن بس است
هر روز پای "یار" قَبا چاک می زنیم
کِی گفته ایم پاره گریبان شدن بس است
از خیل معجزات تو،یک مهربانی ات
کُفّار را برای مسلمان شدن بس است
قدری ز دستپُخت خدیجه به ما بده
نانش برای بوذر و سلمان شدن بس است
مبعوث می شوی که بگویی به ابتران
دختر برای کوثرِ قرآن شدن بس است
تدریس نکته های ولایت شناسی ات
ما را برای طفل دبستان شدن بس است
تو آمدی نشان بدهی راه و چاه چیست
آئینه دار پرتو خورشید و ماه کیست
قرآن بخوان که سینه به سینه صدا شویم
از گورهای جهل ابوجهل،پا شویم
قرآن بخوان که با نفحات بهشتی ات
قدری عوض شویم،کمی با خدا شویم
این دست ها به شوق قنوتت بلند شد
تا تکّه ای ز پازِل این "ربّنا" شویم
بالی برای پر زدن ما درست کن
تا جبرئیل های مقیم حرا شویم
همراه چار قبله ی توحید آمدی
تا بندگان کعبه ی آل عبا شویم
بر روی شانه ات بنشینیم لحظه ای
لبخند شاد کودکی کوچهها شویم
پُشت در حریم تو از اولیا پُر است
ای کاش بین آن همه ما نیز جا شویم
فردای حَشر منصبمان پادشاهی است
امروز اگر قرار بر این شد گدا شویم
فانوسِ راه را به یدالله داده ای
می خواستی که با علی ات آشنا شویم
یک هشتم عدس به علی عشق داشتن...
گفتی که کافی است ز آتش رها شویم
ما را علی علیِ تو اینجا کشانده است
پائین پای غار حرایت نشانده است
بال ملک کجا و بلندای بام تو
از کهکشان بُرون زده حدِّ مقام تو
ای کعبه ی نگاه تو صدها بِلال ساز
"قبله"، نماز خوانده به بیتُ الحرام تو
ذکر مدام اهل وِلا یا محمد است
جان تمام شیعه به قربان نام تو
اما تو آمدی که بگویی علی که بود
این داستان نهفته شده در قیام تو
"هرکس علی شناخت،خدا را شناخته"
این بود جانِ مطلب و اصلِ پیام تو
معراج هم اگر بروی..،دردِدل کنی
جز مرتضی کسی نشود هم کلام تو
"یا اهل بیت پاکِ خداوند لایزال"
هر ثانیه شنیده شد این اَلسَّلام تو
یک نیمه ی تو "فاطمه" شد،آن یکی "علی"
حالا بگو که سجده کنم بر کدام تو!؟
طبق حدیث قدسی لولاک..،گفته اند:
زهراست مقتدای "علی" و امام "تو"
از نور این دو ،پرتوِ قرآن درست شد
با "مرتضی" و "فاطمه" ایمان درست شد
سرمایه ی محبت زهراست دینمان
یعنی که فاطمه است دلیل یقینمان
او بانی تفاخُر حق بر ملائکه است:
"او فاطمه است،بنده ی خلوت گُزینمان"
در حشر او سواره و باقی پیاده اند
آن بی مثالبانوی بالا نشینمان
در دست فاطمه است کلید دَر جَنان
از باغ های اوست بهشتِ بَرینمان
حوریّه ای که با دمِ اُمّید بخش خویش
هجده نفس رسیده به داد زمینمان
آن مادری که صبح قیامت یکی یکی
با مِهر مادرانه کُنَد دست چینمان
باید کسی شبیه علی همسرش شود
آئینه دار جلوه ی پیغمبرش شود
امّا پس از تو حرمت حیدر شکسته شد
آیه به آیه سوره ی کوثر شکسته شد
دیگر کسی به عترتتان اعتنا نکرد
این نخل ریشه دار تناور شکسته شد
در کوچه راه فاطمه ات سَد شد ای پدر
در کوچه گوشواره ی دختر شکسته شد
سیلی چنان به صورت زهرای تو گرفت
آوردهاند گونه ی مادر شکسته شد
آتش به جان لانه ی آل نبی زدند
بال و پر کبودِ کبوتر شکسته شد
او را چنان زدند که "مسمار" سرخ شد
او را چنان زدند که "در" سرشکسته شد
ما در عزای دختر تو گریه می کنیم
عُمری برای دختر تو گریه می کنیم
#بردیا_محمدی
#پیامبر_اعظم_ص_بعثت
زمین به جهل مرکب اسیر بود و گرفتار
زمان نهان شده در شب شبی مخوف و شبی تار
تن زمانه پر از تب، ولی نبود پرستار
خلاصه شهر معذب از این سیاهی بسیار _
به سوی نور گریزان به فکر چارهی خود بود
در آن سیاهی مطلق پیِ ستارهی خود بود
ستارهای که درخشید و ماه مجلسمان شد
درخششی که سرآغاز راه یک جرَیان شد
زمین به لرزه درآمد زمان پر از هیجان شد
ستاره نور خدا بود در رسول عیان شد
خدا تشعشعی از نور خود نشان جهان داد
گلِ محمدیاش را برای خلق فرستاد
چه منّتی به سر اهل دین گذاشته اینک
برای خاتم هستی نگین گذاشته اینک
خدا ارادهی خود را بر این گذاشته اینک
و آخرین عَلمش را زمین گذاشته اینک
خدا نوشت: محمد! بخوان به نام خدایت
بخوان و سجده کن آندم به احترام خدایت
به کام خشک بنوشان ز جرعه جرعهی قرآن
لباس نور بپوشان به جسم اینهمه عریان
بشر درست کن آسان به دست سورهی انسان
به دست عشق مسلمان بساز از دل سلمان
بخوان به "نون و قلم" دست جهل را تو قلم کن
محمدم! به تمام جهان معرفیام کن
بگو خدای خطاپوش و چارهساز جهانم
بگو که خالق جودم، بگو که خالق جانم
قسم به عشق! بگو که همیشه عاشقشانم
اگر از عالم و آدم کسی گرفت نشانم
علیست آینهی من، نشانشان بده اورا
در او ودیعه نهادم تمام راز مگو را
بگو خلاصهی قرآن، ملاک سنجش ایمان
بگو تجسم رضوان و رَوح و رحمت و ریحان
بگو نمونهی انسان، بگو عیار مسلمان
بگو هرآنچه که گفتیم و گفتهاند رسولان
خلاصه کرد خدا و علی از آب درآمد
و دین ز گوشهی چشم ابوتراب درآمد
بدان که هیچ پیمبر نمیرسد به نبوت
مگر به اذن علی، با قبول اصل ولایت
ولایت علوی بوده شرط اول بعثت
اگر نگویی از او، ناتمام مانده رسالت
برای اهل زمین از علی بخوان و صفاتش
بگو که خلق بداند علیست راه نجاتش
رسول، غرق خدا بود و مات و واله و مضطر
علی رسید هماندم، نشست پیش پیمبر
علیست خیره به احمد، رسول خیره به حیدر
علی دو دست نبی را گرفت و گفت برادر!
بگیر دست مرا یاعلی بگو نبیالله
حساب کن روی من، از شروع تا تهِ این راه
شاعر: #داود_رحیمی
#امیرالمومنین_ع_مدح
#پیامبر_اعظم_ص_بعثت
در هر نفس، دلگرمی طه، علی بود
حتی میان عرش، آن بالا علی بود
اصلی ترین اعجاز احمد در رسالت
قرآن نبوده بلکه بودن با علی بود
قرآن مگر بی مدح حیدر سوره دارد
هر جای قرآن گشته ام، پیدا علی بود
"ألیَوم أکمَلتُ لَکُم" یعنی محمد
شرط کمال بعثتش، تنها علی بود
در جنگ های سخت آن دوران، همیشه
ذکر پیمبر، لافتی إلا علی بود
از ماجرای فتح خیبر شد نمایان
تنها یل بی باک و بی همتا علی بود
در سختی جنگ احد، از گِرد احمد
رفتند اصحاب نبی اما علی بود
آن کس که نفس مصطفی بود و به جایش
در بسترش خوابید بی پروا، علی بود
با او کسی احساس تنهایی نمی کرد
بر بی پناهان، ملجأ و مأوا علی بود
حیرت زده هستند سلمان و اباذر
هر منزلی رفتند در آن جا علی بود
با یا علی، موسی کلیم الله گشت و...
ذکر لب عیسی بن مریم یا علی بود
آن کس که مست سجده هایش بود جبریل
آن عاشق دلداده، مولانا علی بود
بالاتر از هر رتبه ای را مرتضی داشت
آرامش انسیة الحورا علی بود
ممسوس حق بودند در یک نور واحد
حیدر، بتول و حضرت زهرا علی بود
شاعر: #محمدجواد_شیرازی
#پیامبر_اعظم_ص_بعثت
بخوان به نام شکفتن، بخوان به نام بهار
که باغ پر شود از جلوۀ تمام بهار
بخوان که باغ شود غرق در طراوت و نور
بخوان که دفتر گل وا شود به نام بهار
بخوان به نام خدایت که باغ را ببری
به میهمانی گلها، به بار عام بهار
بخوان که با نَفَس پاکت ای مسیحا دم
جهان جوان شود از نو، به احترام بهار
بخوان که عالم و آدم قرار میگیرند
به زیر سایۀ فیض عَلیالدّوام بهار
بخوان که تا سحر ایمان بیاوَرد خورشید
به آیه آیۀ سی جزء از پیام بهار
اگر تو لب بگشایی، به عطر یاس قسم
که دامن گل یاسین شود مقام بهار..
در آستانِ شکوهت شکوفهباران است
که بوی عشق رسیدهست بر مشام بهار..
طلوع فجر رسالت رسید و آمدهاند
فرشتگانِ مقرّب، پی سلام بهار
بخوان که بر سرِ راهت «علی»ست چشم به راه
که اقتدا به پیمبر کند امام بهار
تو ماه چلّهنشینی، «خدیجه» منتظر است
که از دلش بِبَرد غم گلِ کلام بهار
بخوان که لعل لبت ترجمان آب بقاست
بخوان که قولِ کریم تو «عُروةُ الوُثْقی»ست
بس است هرچه به بیراههها سفر کردند
بس است هرچه به بیهوده عمر سر کردند
بس است هرچه به سودای سود، رفت زیان
بس است هرچه که سرمایهها ضرر کردند
بس است، هرچه خزانباورانِ غارتگر
تمامِ حاصلِ این باغ را هدر کردند
بس است هرچه ستمبارگان جادوگر
دعا و ناله و نفرین بیاثر کردند
بس است هرچه به افسون قصۀ پَریان
«هزار و یک شبِ» این قوم را سحر کردند
بس است هرچه بشر منّت از «مَنات» کشید
بس است هرچه به «لات و هُبَل» نظر کردند..
بس است هرچه به شمشیر و نیزه نازیدند
و پیش اهلِ نظر سینه را سپر کردند
بس است هرچه به جرم رَمیدن یک اسب
قبیله را همه تاراج و دربهدر کردند
بس است هرچه که خون ریختند در صحرا
بس است هرچه زمین را ز اشک تر کردند
بس است هرچه که با غنچههای زنده به گور
نهالِ عاطفه را قطع با تبر کردند..
اَلا که میشود از جلوهات جهان روشن!
اگرچه بحث در این جلوه مختصر کردند
بلند، تا ابد آوازۀ تو خواهد شد
جهانگشا خبرِ تازۀ تو خواهد شد
زمان، زمانِ قیام است و امتحان دادن
زمانِ درس محبت، به این و آن دادن
الا رسول بهارآفرین، ارادۀ توست
نجاتِ باغِ گل از پنجۀ خزان دادن
به یک اشارۀ چشم تو، ای یتیم قریش!
تمام مزرعه را آب میتوان دادن
اگر چه هست «معاد از پی معاش» آری
ثواب اگر چه بود، رسمِ آب و نان دادن
غذای روح، به این مردم فقیر بده
که سعی توست طراوت به بوستان دادن
درون سینۀ این قوم، جای دل، سنگ است
تویی و معجزۀ سنگ را تکان دادن..
بگو: کتاب خدا معجز رسالت ماست
رواست بوسه بر این نورِ جاودان دادن..
مسیح از نفس آسمانیات آموخت
ز فیض گوشۀ چشمی به مرده جان دادن
اگر قرارِ تو، دل بردن است از این مردم
اشاره کن به «بلال» از پی اذان دادن
گواه اگر ز تو خواهند «قُل کَفی بِالله»
از این دلیل چه بهتر به کاروان دادن؟..
چه جای صحبت بیگانگان که سهم علیست
تجلّیاتِ جمال تو را نشان دادن
بخوان تجلّی «صَلُّوا عَلَیه» از این جَلَوات
یکیست ذکر خدا و فرشتگان، #صلوات
به پای خیز! که دلها ز شوق آب شوند
به یمن نور تو، ذرّات، آفتاب شوند
بخوان! به نام خدا «بِاسم رَبِّکَ الاَعلی»
که لالهها همه پیمانۀ گلاب شوند
امینِ وحی و نبوت! «اَلا بِذِکرِ الله»
بخوان! که با خبر از متنِ این کتاب شوند
سمندِ صاعقه زین کن، خدا نکرده مباد
که بیعدالتی و جهل، همرکاب شوند..
رسولِ نهضتِ بیداری زمان! مگذار
که پلکهای فروبسته، گرم خواب شوند
شتاب کن که روانهای تشنۀ ایمان
رها ز پنجۀ تردید و اضطراب شوند
به یک اشارۀ تو، برگهای پاییزی
لطیف و تازه چو نیلوفرانِ آب شوند
بخوان حدیث محبت که بردگانِ سیاه
در این کویر درخشانتر از شهاب شوند
بگیر دستِ همه پابرهنگان زمین
که این شکستهدلان مالکُالرّقاب شوند
یتیم آمنه! اصحاب سرسپردۀ تو
طلایهدار ظفرمند انقلاب شوند
سحر که آیۀ «أمَّنْ یُجیب» میخوانند
امیدوار دعاهای مستجاب شوند
بگیر دستِ علی را، که با امیرِ عرب
مجاهدان، همه پیروز و کامیاب شوند
چه جای حیرت، اگر یازده ستاره و ماه
به جانشینی خورشید انتخاب شوند
بعید نیست که پروانگانِ اهلالبیت
اسیرِ معنی این شاهبیت ناب شوند
«به ذرّه گر نظر لطف، بوتراب کند»
«به آسمان رَوَد و کارِ آفتاب کند»
شاعر: استاد #محمدجواد_غفورزاده
#پیامبر_اعظم_ص_بعثت
صدای وحی می رسد به گوش احمد امین
صدا بلند تر شود برای بار دومین
زمان به شوق می دود، سکوت میکند زمین
بخوان به نام خالقت که هست رکن دین همین
بخوان و سرفراز کن قبیله ی قریش را
مژده بده سلسله ی جلیله ی قریش را
غار حرا منوّر از جمال کبریایی اش
امین وحی هم شده واله دلربایی اش
منتخب خدا شده شکوهِ مصطفایی اش
محور مهربانی است سینه ی خدایی اش
سلام میکند به او، خدا و جمله خلقتش
زبان گرفته آسمان، مبارک است بعثتش
شبهه جزیره ای شده مفتخر از کلام حق
کویر تشنه ای شده لبالب از پیام حق
به دست مصطفی ببین سلسله ی زمام حق
مژده دهد نبی حق به اولین امام حق
که ای شکوه نام تو جذبه ی هر سخن علی!
منم رسول خاتم و تویی وصی من علی!
عبد مناف! فخر کن به آدم ابوالبشر
عبدمطلّب از شرف، تاج گذار روی سر
گشته یتیم مکه بر امت ماسوا پدر
کاش که بود آمنه کنار این پیامبر
به مادرش سلام حق به همسرش سلام حق
خدیجه ای که سر نزد لحظه ای از کلام حق
خموش ای سخنوران ناطق وحی آمده
فضل تمام انبیا از این جناب سر زده
آیه ی "لا اله" را بخوان میان بتکده
مگر که نور حق دمد به قلب های یخ زده
اگر چه از یهودیان به او عذاب می رسد
از آن وجود مهربان صبر و صواب می رسد
خُلق عظیم او دهد پاسخ صد ابولهب
به جز خدا، به جز دعا، نیاورد به روی لب
به صبح روزه گیرد و به شب کند نماز شب
به حیرت اند مشرکان از این وقار و این ادب
که در جواب آن همه بی ادبی به محضرش
کند عیادت از کسی که شعله ریخت بر سرش
مردم غم رسیده را مرهم قلب و جان شود
به نور عقل و راستی حامی دختران شود
مدعی برابری به مردم جهان شود
چشم کِشد بلال او که لحظه ی اذان شود
صدای خشک و خسته ای نوای عشق سر دهد
چو آفتاب جلوه ای به چهره ی سحر دهد
بَرده ی رنج دیده را به اوج آسمان بَرد
عقیده های شوم را ز خاطر زمان بَرد
به هر کجا که می رود طراوت جنان بَرد
به گوشه ی تبسمی دل از بهشتیان بَرد
معجزه ی نگاه او به قلب مرده جان دهد
لحن سلامِ گرم او سرشت را تکان دهد
شیوه ی جذب کردنش رسالتی است دیدنی
به کودکان کند سلام حالتی است دیدنی
رو به خدا که می کند عبادتی است دیدنی
او و خدیجه و علی، جماعتی است دیدنی
دو آفتاب و یک قمر نور دهد حجاز را
کعبه به خود ندیده است این چنین نماز را
ببین یگانه ی بشر قامت خود دوتا کند
ببین علی نوجوان به دوست اقتدا کند
ببین خدیجه این دو را رهبر و مقتدا کند
بگو به دشمن نبی اقامه ی عزا کند
از این سه نورِ متصل بقای دین داور است
مثلثی که محورش فاطمه ی مطهر است
جان به فدای احمد و هجرت بی نظیر او
گشوده شد مسیر دین به سعی چشمگیر او
ببین به لیلة المبیت، کوشش وزیر او
علی که در مباهله بیان شده غدیر او
برای ختم الانبیا همیشه جان نثار شد
علی است جانشین او نه آنکه یار غار شد
غدیر برکه ای بُود ز چشمه سار بعثتش
مدینه قبله گاه شد از آفتاب هجرتش
ظهور مهدی اش شود ادامه ی نبوتش
کوفه زمان مهدی است مرکز حکومتش
طلوع نور مهدی است آفتاب سرمدی
به دست او جهان شود مدینه ی محمدی
شاعر: حجتالاسلام #سیدروح_الله_موید
بسم الله الرحمن الرحیم
وحی
به قامت تو برازنده بود جامهی وحی
اگر به دست تو تنها رسید نامهی وحی
مسیر خطبهی حق است حرف تو که خدا
گذاشتهست به روی سرت عمامهی وحی
خدا نخواست که کتّاب وحی بنویسند
به غیر نام تو را در شناسنامهی وحی
بهشتیان زمیناند دوستدارانت
که یاوران تو بودند در اقامهی وحی
رکود، رونق بازار شاعران میشد
سروده بودی اگر یکنفس چکامهی وحی
صبا براق شده تا به عرش حق ببرد
شمیم عطر تو را در هوای شامهی وحی
سند شدهست به عنوان؛ "میمحامیمدال"
از ابتدای ازل مهر کارنامهی وحی
به حکم آینهی آیهی "اُولِی الأَمر" است
که تا امام زمان میرسد ادامهی وحی
#مجتبی_خرسندی
13875.mp3
790.1K
🌸تو بزرگ انبیایی یا محمد🌸
تو بشر را رهنمایی یا محمّد
از چه در غار حرایی یا محمّد
تو سراجی تو مُنیری
تو بشیری تو نظیری
یا محمّد یا محمّد (۴)
یا محمّد بر خلایق رهبری کن
از حرا بیرون بیا پیغمبری کن
آفتابا تا ابد روشنگری کن
تیرگی آمد به پایان
نور قرآن شد نمایان
یا محمّد یا محمّد
ای تمام انبیا چشم انتظارت
قلب مظلومان عالم بیقرارت
این بود فرموده پروردگارت
یا محمّد «قم فأنذِر»
ذات یکتا را «فَکَبِّر»
یا محمّد یا محمّد
مکتبت در پرتو انوار داور
پرورد مقداد و سلمان و ابوذر
تربیت کن حیدر و زهرا بپرور
تو به جان و دل حیاتی
تا ابد فُلک نجاتی
یا محمّد یا محمّد
مکّه از تو پرتو ایمان گرفته
دست حق روی سرت قرآن گرفته
دوره ظلم و ستم پایان گرفته
ای دمت روح عدالت
بر تو زیبد این رسالت
یا محمّد یا محمّد
تو به کل آفرینش رهبر استی
اولین نور، آخرین پیغمبر استی
از تمام انبیا بالاتر استی
درد جانها را دوایی
ختم کلِّ انبیایی
یا محمّد یا محمّد
آفتابا جلوه کن بر کلّ هستی
طی شده دور غرور و کبر و مستی
تا به کی انسان اسیر بت پرستی؟
ای جهان زیر لوایت
پاسخ نفرین، دعایت
یا محمّد یا محمّد
🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸
#مبعث_حضرت_محمد_ص
( برو زیارت نامه بردار
دلتُ به این خونه بسپار)2
امشب با اهلِ ایران،
تو وادیِ خراسان
بگو که عیدهِ مبعث
(مبارکه رضا جان) 2...
(حالا که اومدی مشهد
می خونی روبرو گنبد، محمد یامحمدص) 2
🌸یارسول الله ، یا محمد ...
🌸
(عاشقی رو از سر می گیرم،
تا غارِ حرا پَر می گیرم)2
شکوفه هایِ شادی،
میباره رو سرِ ما،
که حضرت محمد ص
(شده پیمبرِ ما)2
امشب هر دلی میخونه،
زهرا با علی می خونه، محمد یا محمد
🌸یارسول الله ،یا محمد ....
🌸
(سینه ی ما دریایِ عشقِه،
آقام علی مولایِ عشقه) 2
تو مشهدموانگار،
تو ایوونت نشستم
|اگه تو باشی ساقی،
(من که نخورده مستم)2
میگیرم سرمو بالا،
میمیرم برایِ مولا علی جان ، علی جان
🌸یا حیدر ،علی علی علی،
یا حیدر علی علی علی ،
علی علی جان ،
علی علی علی علی.............
رباعی #صلوات
بر روز حساب خود براتی بفرست
در باغچهی دل نفحاتی بفرست
با نام علی دهان خود شیرین کن
با نام محمد صلواتی بفرست
شاعر: #میثم_مؤمنی_نژاد
🌺#تقدیم_به_رسول_مهربانیها🌺
خواندیم به هر شاخه نباتی متبرک
از صورتِ قرآن کلماتی متبرک
اعجازِ محمّد(ص)کند این بزم چه زیبا
قلبِ همه را با صلواتی متبرک!
#اللهم_صل_علی_محمد_و
#آل_محمد_و_عجل_فرجهم
#هستی_محرابی
#مبعث_رسول_اکرم_ص
تا نامِ تو بردم به دلم گشت برات
نازل شده بر اهلِ ولا این برکات
گفتا که اگر طالبِ فیضی بفرست
بر چهره ی پر نورِ محمد(ص) صلوات!
#هستی_محرابی
#تقدیم_به_رسول_مهربانیها
بر غمزده گان بابِ نجات است صلوات
بر مرده دلان آبِ حیات است صلوات
پیغمبرِ ما بَه که چه زیبا فرمود
سر چشمه خیر و برکات است صلوات
.................................
شد نامِ تو زیبنده ی هر صوم و صلاه
نازل شده بر اهلِ ولا این برکات
گفتا که اگر طالبِ فیضی بفرست
آن چهره ی پاکِ مصطفی را صلوات
.................................
تا نامِ تو بردم به دلم گشت برات
لازم شده بر من بفرستم صلوات
حقا برسد تا به تجلّی گهِ ذات
هر آن که فرستد به جمالت صلوات
....................................
خواندیم به هر شاخه نباتی متبرک
از صورتِ قرآن کلماتی متبرک
اعجازِ محمّد(ص) کند این بزم چه زیبا
قلبِ همه را با صلواتی متبرک!
#اللهم_صل_علی_محمد
#وآل_محمد_وعجل_فرجهم
#هستی_محرابی
#نذر_بعثت_پیامبر_رحمت
السلام ای اشرفِ پیغمبران
ای فدای تو تمامِ انس و جان
السلام ای شهریارِ ذوالمِنن
ای تو خورشید همه کون و مکان
ای حبیب ای صاحبِ جاه و جلال
ای که نورت علتِ خلقِ جهان
بر همه پیغمبران تو افضلی
واسطِ فیضِ خدای مهربان
عالم از تحسینِ حُسنت بیقرار
ای که حُبت مژده ی باغِ جنان
تاجِ سلطانیِ امت آنِ توست
ای نبی ای مرسلِ آخر زمان
عاشقانه با کمالِ افتخار _
در خضوعِ تو زمین و آسمان
هر دو عالم ناجیِ امت تویی
ای تو اسبابِ نجاتِ امتان
یا رسول الله پناهِ عالمی
در پناهِ تو همه جانها امان!
#هستی_محرابی
✾🍃🌼🍃✾
رسول خداازحرا می رسد،کلیددرگنج لا می رسد
دل از شوق دیدارپرمی زند،پرستوی مهرووفا می رسد
زدل عقدۀ درد وا می شود،طبیب دل و دردها می رسد
گرفته به کف رأیت عدل را،به فریاد هر بینوا می رسد
درخت غم ازریشه برمی کند،به دل ها امید و رجا می رسد
زدارالشفایِ خدا مرهمی،به زخم دل مبتلا می رسد
اَلا..! غم نصیبانِ درد آشنا،بیائید کان آشنا می رسد
سبکبال از دامنِ کوه نور،خرامان ز غار حرا می رسد
گشائیدچشم ونگاهش کنید،که خورشید ملکِ وَلا می رسد
شکوفایی باغ سبز خداست،گل سرخ باغ خدا می رسد
به باغ خزان دیدۀ روزگار،شکوه بهاران فرا می رسد
گزیده ترین بندگان خدابرای بشر رهنما می رسد
ز نو شوری اندر جهان افکند،ز عرش خدا این نوا می رسد
که منسوخ شد شیوۀ جاهلی،ره و رسم صدق و صفا می رسد
جهان ظلمت ستان کفر است وشرک،که انوارشمس الضحی می رسد
ز دل بانگ توحید سر می دهد،منادیِ قالو بلی می رسد
زگردِ ره آن خدایی خصال،به چشمان ما توتیا می رسد
به اعجاز قرآن و لطف کلام،به تسخیر دل های ما می رسد
منات و هبل زیر پا افکندبساط ستم را فنا می رسد
بنای زر و زور و تزویر را،شکستی عظیم از قفا می رسد
ز بُستان توحید گل می دمد،نسیمی ز باد صبا می رسد
درامواج دریابه کشتی دین،به امر خدا نا خدا می رسد
ز نای دل انگیز ختم رُسل،نوای خوش ربّنا می رسد
به امرخدا جبرئیل امین،به دیدار آن مه لقا می رسد
سر و سرور و سیّد کائنات،مهین خاتم الانبیا می رسد
علی می دهد دست بیعت به او،به همراهی اش مرتضی می رسد
سخن را نه یاریِ وصفش بود،بیان را به مدحش کجا می رسد؟!
رسول خدا و حبیب خدا،خطابش به عرش علا می رسد،
خدا کرده وصفش به قرآن خویش،کجا قدرت ماسوی می رسد؟
براتی چنین گوید از جان و دل،رسول خدا مصطفی می رسد
#عباس_براتی_پور
#پیامبر_اعظم_ص_بعثت
#صلوات
"اِقْرَاء" كه ميان آسمان ها و كرات
نازل شده است بار ديگر بركات
جبريل امين دسته گلى آورده ست
تقديم رسول مهربانى،"صلوات"
#محمدمهدی_عبداللهی