مامان مهربون
چهار
پنج
شش و... فرزندی!😍
- احساس تنهایی میکنی؟!😔
- احساس میکنی کسی درکت نمیکنه؟!🙁
- خسته شدی از طعنهها و نگاهها؟!😒
- احتیاج داری از تجربیات مادرای مثل خودت استفاده کنی؟😃
- دوست داری کوله بار تجربههای خودتو با دیگران به اشتراک بذاری؟☺️
گروهی تشکیل دادیم مخصوص خود خود خودت🤩
«گروه #مادری_به_توان_چهار»
اونجا همه مثل خودتن، مادرهایی مثل خودت
با دغدغهها...
چالشها...
و تجربیات شیرین مشترک...
مامانهایی به توانِ
چهار
پنج
حتتتتتتتی شش و هفت 👏🏻
بیاید که منبع انرررررررژیه💪🏻
بیان معلومات و تجربه از شما، جمعبندی ،تولید محتوا و اشتراکش با ما...
پس بشتابید تا دیر نشده
لطفا قبلش پرسشنامه رو تکمیل کنید.👇🏻
https://yun.ir/o7kb0f
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
.
#پ_بهروزی
(مامان #محمد ۵ساله و# علی ۳ساله)
مامانهای بدویار کجای مجلس نشستن؟!
بیاید میخوام ذکر مصیبتی کنم براتون.😭🤦🏻♀️
اولین تجربهی من از ویار وحشتناکترین نوعش بود.😥🤦🏻♀️
کیا تجربهی ویار به همسر داشتن؟!
یعنی از حالتی که با دیدن عشقت اینجوری 😍 میشی، طی چند روز میرسی به حالتی که با دیدن عشقت اینجوری 🤢🤮 میشی!🤦🏻♀️
تنها راه مقابله با این نوع ویار، حذف فرد از زندگیه!
من که رفتم خونه مامانم. عکس و اسمشو از گوشی پاک کردم و محترمانه خواستم فعلاً زنگ هم نزنه بهم حتی.🤚🏻
یه بار زنگ زد و گفت: هنوزم دوستم نداری؟!
گفتم: دوستت که دارم... ولی حالم ازت به هم میخوره!🤮🤪
از قضا خدا به ما رحم کرد و اون بارداری ده هفته بیشتر طول نکشید و ویارش هم تموم شد!
سر ویار بعدی همینکه میتونستم کنار همسرم باشم و حالم ازش به هم نمیخورد، برام کافی بود. ضعف و تهوع و زیر سرم رفتن و از انواع بوها متنفر بودن رو با کمکهای همسر پشت سر گذاشتم و به روزای شیرین بارداری اول رسیدم. روزها و شبهایی که همه مواظبتن. هر چی بخوای سریع فراهم میشه. ذوق تعیین جنسیت و خرید سیسمونی و کلی هیجان دیگه، در کنار بخور و بخواب خیلیییی خوش میگذره!
ویار بچهب دوم یه کم سختتره. چون درحالیکه حالت بده و از هر آنچه رنگ و بو داره، بیزاری، مجبوری با یه فسقلی سر و کله بزنی، بهش غذا بدی، دستشویی ببریش حتی😭🤮 و کسی هم مثل بارداری اول تحویلت نمیگیره.😥 نهایتاً میتونن به بچه رسیدگی کنند که کمتر سراغت بیاد!
حالا ویار بچهی سوم رو تصور کن!
حالت بده.
همه چی بو میده و باعث تهوعت میشه.
نمیتونی غذا بخوری.
ضعف داری.
و دو تا فسقلی هم هستن که باید به نیازهاشون رسیدگی کنی! و حتی دستشویی ببریشون.😭
یا خود خدااا🤦🏻♀️😭
منی که هم بچه دوست دارم و هم به همهی مزایای چندفرزندی آگاهم و با تمایل زیاد اقدام به بچه دار شدن میکنم، تنها زمانی که از همهی آرمانهام دست میکشم و میگم دیگه بچه نمیخوام ،همین دوران ویاره!
البته شکرخدا این حس و حال موقته و همین که اولین گوجه سبز رو میتونم بخورم، و دیگه حالم بد نمیشه و لذت میبرم از خوردنش، یعنی پایان ویار.😍
و کافیه بچه به دنیا بیاد و دلبری کنه تا برای تجدید قوای جسمی و بارداری مجدد انگیزه پیدا کنم.😁
بدویارا بیاید شما هم تجربهتون رو بگید دلمون به حضور هم گرم بشه لااقل!
کسایی که ویار ندارن هم این دور و برا نیان که بلاک و ریپورت میشن.😤👊🏻
اصلاً شماهایی که ویار ندارید هیچوقت لذتی که ما از زندگی بعد از ویار تجربه میکنیم و نمیچشید.😏 دلتون بسوزه.🤪
#ویار
#گوجه_سبز
#روزنوشت_های_مادری
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
.
#ط_اکبری
(مامان #رضا ٨ساله، #طه ۶.۵ساله، #محمد ۴ساله، #زهرا ١ساله)
نذر داشتم خب!
آخه آقای خونه با کلییییی ترفند و خواهش و اصرار وسط درس و کار و تدریس، راضی شده بود شب قدر بریم حرم حضرت عبدالعظیم.
معلوم نبود دفعهی بعدی کی باشه!
خیلی دوست داشتم نذری رو اونجا پخش کنم.💛
آستینها رو بالا زدم وسط اون همه کار و بچه و استراحت اجباری برای احیای شب قدر، یه صوت قرآن گذاشتم و لقمههای نون، پنیر، سبزی رو به کمک رضا و طاها آماده کردم.
همه رو مرتب چیدیم تو سبد.
با یه عالمه بند و بساط شب احیا راه افتادیم سمت حرم.
چراغ قرمز شد.
شیشه رو دادیم پایین.
بچهها مشغول تمیز کردن شیشهی ماشینها بودن چند تا لقمه رو دادیم بهشون.
انقددددر خوشحال شدن که با صدای بلند همدیگه رو خبر کردن.
و در چشم بر هم زدنی کلی بچه دور ماشین جمع شدن!
چراغ سبز شد.
بوووق بووووق
ما وسط مونده بودیم.
اصلاً تصورشم نمیکردیم اینطوری بشه!!😳
خلاصه تموم شد و بچهها رفتن کنار.
و ما ادامهی مسیر دادیم...
چند لحظه سکوت...
بچهها یکی یکی به حرف اومدن👇🏻
طاها: خب چرا انقدر کم درست کردیم؟! بازم میخواستن آخه🥺
رضا: مامان بازم نذر میکنی براشون بیاریم؟
محمد: چقدر نون پنیر دوست داشتن!
از اون روز تصمیم گرفتیم هر هفته پنجشنبه لقمه درست کنیم بیاریم برای خیرات بدیم بچهها.
یه بار کوکوسبزی، یه بار پنیر گردو و...
البته هربار هم به اون بچهها ندادیم.
یه بار که اوضاعم نابهسامان بود و دیروقت شد، بین مردهای زحمت کشی که از سطلهای زباله بازیافتی جدا میکردن پخش کردیم.
هر پنجشنبه کلی بچهها ذوق دارن و میان یه گوشهی کار رو میگیرن.😍
حتی اگه اون کار فقط سرگرم کردن زهرا کوچولو باشه.
از شما چه پنهون دیگه وقتی برای شام نون پنیر داریم، هیچ کدوم دیگه اینجوری 😏 نمیشن.😉
#تربیت_فرزندان_شاکر
#روزنوشت_های_مادری
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
🔰 جلسه مجازی بحث و گفتگو
اگر از شما بخواهند فقط یک نکته کلیدی برای بهبود زندگی خانوادگی به کسی بگویید چه خواهید گفت؟
با حضور سرکار خانم وحیدمنش
مادر ۳ فرزند، دانش آموخته فیزیک دانشگاه شریف، طلبه سطح سه حوزه و استاد حوزه
با موضوع:
مروری بر نیازهای اساسی زندگی مشترک (بر مبنای آیات و روایات)
✅ همراه با پرسش و پاسخ
🕞 پنج شنبه ۲۹ اردیبهشت ماه ساعت ۱۶ تا ۱۷:۳۰
برای ثبتنام و دریافت لینک شرکت در جلسه اینجا ضربه بزنید:
https://docs.google.com/forms/d/e/1FAIpQLSdwljNlClMkXfmXWNF-MFsmuCyXWyh8QdB8aLMgccV2M9j0gg/viewform?usp=sf_link
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
.
#ز_محمدی
(مامان #امیرعلی ۱۲.۵، #نرگس ۷.۵، #سارا ۵، #حدیثه ۳.۵ ساله)
- لیوان آب به دستم، چرخیدم سمتش: سارا جان بفرما اینم آب!
و ناگهان صدای جیغ دخترم!😤
+ نهههه!! تو این لیوان نمیخوام.😖😩
- کدوم لیوان؟ تو این زرده بدم؟
+ نههههه از اون بدم میاد!
- ساراااااا🤨! پس تو کدوم میخوای؟ بگو خب بدونم کدومو میخوای!🤯 دیوانهم کردی بچه!
ولی باز گریه و گریه تا بعد از نیم ساعت که راضی شد آب بخوره.😒
چند ماهی بود که آب خوردن سارا دردسر ساز شده بود. توی هر لیوانی براش آب میریختم بهانه میگرفت و گریه میکرد!
روز بعد درحالی که قرآن میخوندم رسیدم به این آیه: «ای مردم از آنچه در زمین است حلال پاکیزه بخورید و از گامهای شیطان پیروی نکنید، چه اینکه او دشمن آشکار شماست.»
خوندم و ادامه دادم تا رسیدم به:
«ای کسانی که ایمان آوردهاید از نعمتهای پاکیزهای که به شما روزی دادهایم بخورید و شکر خدا را به جا آورید اگر او را پرستش میکنید.»
به فکر فرو رفتم چه نکتهی جالبی. اول به چند مورد خوب اشاره میکنه و بعد از چیز بد نهی میکنه.
چقدر قشنگ.😍👌🏻
قربون این خدا برم تازه جای دیگه میگه :«ما تو را به حق برای بشارت و بیم دادن فرستادیم.» یعنی اول بشارت و بعد بیم دادن.
فکرم رفت سمت آب خوردن سارا و تصمیم گرفتم تعمیم بدم به این قضیه.
و این بار که بچهها بیدار شدن و سارا آب خواست، من دیگه این شکلی نشدم.🤯😩
بلکه خیلی قشنگ بغلش کردم😎 و گفتم: دختر گلم تو که انقدر دخمل خوبی هستی و من دوسِت دارم، هر وقت آب خواستی بهم بگو تو کدوم لیوان آب میخوای. هر کدوم و دوست داشتی همون اول نشونم بده منم تو اون بریزم ولی جیغ نزن.
بعد چند مدل لیوان براش ردیف کردم تا خودش انتخاب کنه. اونم وقتی دید مامان با مهربونی، بهش حق انتخاب داده راضی و خوشحال یکی رو انتخاب کرد.
و مسئله به همین سادگی حل شد.👌🏻
یا یکبار که به طرز خطرناکی داشت کنار دوچرخه، بازی میکرد و ممکن بود دوچرخه بیفته روش، با مهربونی بهش گفتم: دختر گلم میخوای عروسکبازی یا خالهبازی کنی یا با لگو؟ چون ممکنه دوچرخه بیفته روی سرت. یه فکری کرد و سریع رفت سراغ لگو. در حالیکه قبلاً در مقابل خواست من که: کنار دوچرخه بازی نکن، میافته روی سرت!😱 مقاومت میکرد.
و از اون روز این به یکی از مهمترین درسهای زندگیم تبدیل شد.
اول چند تا نکتهی مثبت و حق انتخاب بین خوبها و بعد بیم دادن از کار غلط.
گاهی مشکلات، یه راهحل کوچیک دارن. سادهتر از اون چیزی که فکرش رو بکنیم.😊
#سبک_مادری
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
روز بهینه سازی مصرف گرامی باد.
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif