#پ_شکوری
(مامان #عباس ۲سال و ۱۰ماهه و #فاطمه ۱سال و ۴ماهه)
زندگی دور از خانواده مادری سخته؟
معلومه که سخته...
مخصوصا وقتی مامان شده باشی و قبلش هم هیچ تجربهای از نوزاد و بچه کوچیک نداشته باشی😅
چهار سال پیش بود که عقد کردیم.
یکی از دوستان همسرم ما رو به هم معرفی کردند.
ما مشهدی بودیم و خانواده همسرم تهرانی.
همشهری بودن خیلی برام مهم نبود.
معیارهایی که برام مهم بود رو داشتن خداروشکر. به همین خاطر نه من و نه خانوادهام مخالفتی نداشتیم.
اما تازه بعد از بچهدار شدن فهمیدم که دوری از خانواده چقدر سخته😢😢 (خانواده شوهرم تهران هستن اما خونهشون دوره و باهاشون رودروایسی دارم.)
وقتی عباس به دنیا اومد، مامانم اومدن تهران خونمون.
تا کارهای مربوط به درمان زردی و عفونت ریه و ختنه و... انجام شد، یک ماهی طول کشید.
بعدش مامانم برگشتن.
همین حضور مامانم توی اون روزای بیتجربگی و پردلهرهی نوزادی خیلی کمک بزرگی بود خداروشکر.
بعدش هم تا الان، تقریبا هر دو ماه یکبار مامانم یکی دو هفتهای میومدن و میان پیشمون.
دو ماه دلتنگی و دوری و بعدش یکی دو هفته خوشحالی و ذوق دورهم بودن😍
بچهها هم توی مدتی که مامان جونشون هست، خیلی بهشون خوش میگذره.
البته موقع رفتن تا چند روز دلتنگی و غصه دارن...
توی این سه سال بعد از بچهداری توی شهر غریب😅
گاهی شرایط خودمو مقایسه میکردم با اونایی که ماماناشون تهرانن یا حتی همسایه و هممحلهای هستن و غصه میخوردم و گله و شکوه که چرا من اون شرایطو ندارم؟😢
گاهیم میدیدم بعضی دوستام مثلا توی یه کشور دیگه و دور از همه خانوادهشون هستن و خیلی کم امکان دید و بازدید با خانوادههاشون رو دارن و باز خدا رو شکر میکردم.
کمکم فهمیدم وقتی نمیشه شرایطی رو تغییر داد، نباید غصه خورد براش.
باید باهاش کنار اومد و از همون شرایط لذت برد...
هیچوقت همه لذتها با هم جمع نمیشه. تو این دنیا
و همیشه و توی زندگی همممه آدما سختیایی هست. البته ممکنه نوعش و مقدارش متفاوت باشه. اما زندگی بدون سختی ممکن نیست... (لقد خلقنا الانسان فی کبد)
همین باور و پذیرفتن شرایط خیلی بهم کمک کرده...
و البته باور به اینکه اگر خوب زندگی کنم و تو هر شرایطی به جای غر زدن، کار خودمو به بهترین نحو انجام بدم، یه روزی این سختیها و غصهها و دلتنگیها تموم میشه و همه میتونیم پیش هم زندگی کنیم. شاد و خوشحال تا ابد... اگه خدا بخواد...
#روزنوشت_های_مادری
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
#ط_اکبری
(مامان #رضا ۶ساله، #طاها ۴/۵ساله، #محمد ۲ساله)
چندی پیش چند نفر از دوستانم رو بعد از مدتهاااا دیدم😍
همینطور که بچهها بازی میکردن، نکتهای از محمد کوچولوی ما به نظر یکی از دوستانم رسید🔍
- چه جالب! محمد همهی رنگها رو بلده😍
از نظر خودم پنهان نمونده بود.
نکات دیگهای هم وجود داره❗️
شعر میخونه،
لباساشو تا حدی خوبی خودش درمیاره و میپوشه،
همممه جا دایره میکشه😁
با قیچی به حساب کاغذ و مقواها میرسه👌🏻
حقشو میگیره😃
و فتح قلههای دیگهای که اون دوتای دیگه دیرتر فتح کردند!
اما نکتهی مهمتر اینه که من برای تقویت این مهارتها در این سن برنامهی ویژهای نداشتم!
همهش به یمن وجود دوتا #همبازیست!
#هم_گروهی در اجرای نمایش و کاردستی و ساخت عروسکهای رنگی رنگی،
#هم_کلاسی در کلاس سرود، قصه و نقاشی
#هم_کلام در بحث و دعواهای کودکانه
#هم_رزم در میدون کارزار علیه دشمن فرضی❗️
#همکار در ادارهی تخریب منابع طبیعی و مصنوعی😜
البته ناگفته معلومه تا این قلهها فتح بشه کلی دره و صخره پشت سر گذاشته شده😉
در کنار اینها برای حفظ و شکوفایی خلاقیتش بارها فضای بازیش رو جدا کردم
و سعی میکنم پاسخ خیلی از سوالاتش رو از خودش بپرسم و نذارم تندی داداشا بهش جوابو برسونن❗️
پ.ن۱: بچههای تنها و حتی اونهایی که #فاصله_سنی زیادی با خواهر و برادرهاشون دارند، برای تقویت بعضی از مهارتها، انگیزه و حوصلهی لازم رو ندارند❗️
مثلا رضا تا ۳ سالگی هیچ رغبتی به نقاشی و حتی خطخطی نداشت و تدابیر من کارساز نبود😐 ولی محمد از مدتها پیش هر بار میبینه داداشا نقاشی میکشن و میزنن به در و دیوار سریع خودش دست به کار میشه تا #خلق_اثر کنه!
وجود #همبازی در خانه بخش زیادی از بار فکری و عملی مادر رو در این زمینه کم میکنه😉
پ.ن۲: همهی بچهها حتی خواهر برادرها ویژگیها و روحیهی #منحصر_به_فرد دارند و نمیشه و نباید اونها رو باهم و بچههای دیگه، #مقایسه کرد!
اما تأثیرات مثبت حضور خواهر و برادر همبازی، قابل انکار نیست👌🏻
#روزنوشت_های_مادری
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
#ز_م
(مامان #علی آقا ۲سال و ۱۰ماهه و #فاطمه خانم ۱سال ۸ماهه)
روزای اولی که اومده بودم هلند از یه چیزایی خیلی تعجب میکردم…😳
یکی از اونا مدل بازی کردن بچهها تو پارکها و مهدکودکها و… بود.
اینکه تا وارد پارک میشن اولین کاری که میکنن درآوردن کفش و جورابه…😅
یا اینکه وسیلههای بازی برای حیاط مهدکودک بچههای یکی دوساله، از شن و تنهی درخته…
هر وقت از کنارش رد میشیم بچه کوچولوهایی رو میبینم که دارن از تنهی درخت بالا ميرن یا تو خاکا غلت میخورن🤸🏻♀️
یه مدت برام سوال بود که چرا اینا انقدر راحتن؟
بچههاشون مریض نمیشن؟!
تا اینکه یاد خاطرات و شنیدههام از شرایط گذشتهی خودمون افتادم…
وقتی هنوز انقدر زندگی مدرن همه گیر نشده بود…
وقتی خونهها حیاطدار بودن…
یادم افتاد داداشای خودم همینقدر خاک بازی میکردن…
یادم افتاد تو بچگیام، اون بچههای همسایهمون که کمتر خاک بازی میکردن و پاستوریزهتر بودن بیشتر مریض میشدن و این حتی بین ما بچهها هم معروف بود…😅
وقتی مقایسه کردم دیدم چقدر بچههای ما از طبیعت و بازیهای طبیعی دور شدن…
و چقدر این مدل بازیها باعث رشد خلاقیت و تخلیهی انرژیشون میشه…
یه جایی دیدم پیامبرمون وقتی دیدن بچهها دارن خاک بازی میکنن گفتن: خاکبازی بهار کودکانه😍 و اجازه ندادن کسی مانعشون بشه☺️
حالا که نمیتونیم برگردیم به شرایط قدیم خودمون، کاش یه گوشهای از این شرایط رو برای بچههامون فراهم کنیم...
حداقل باور داشته باشیم بچهها به بازیهای طبیعی بیشتر از اسباببازی نیاز دارن👌🏻
پ.ن: میشه تو خونه با بچهها تو گلدون سبزی بکاریم و موقع کاشت اجازه بدیم از خجالت خاک دربیان😁
حتی میشه گوشهی بالکن یا حمام بساط خاکبازی راه انداخت.
#روزنوشت_های_مادری
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
#ه_محمدی
(مامان #محمد ۲.۵ ساله)
محمد کوچولوی نوپا، اولین قدمهای زندگیشو برمیداشت...
میخورد زمین...🤕
پا میشد و دوباره میخورد زمین...
اگه من و پدرش به خاطر مشقتهای راه رفتن، اجازه این کارو بهش نمیدادیم، اون رو از یه نعمت بزرگ پشتش، محروم کرده بودیم!
یاد اوایل زندگی خودمون افتادم که چطور از لابهلای صخرهها رود زندگیمون رو به لطف خدا جاری کردیم....
بعضی از آدما، تو زندگیهای خودشون، یه سختیهایی دیدن، که میترسن بچههاشون دچارش بشن و خودشونو به آب و آتیش میزنن که اونا دیگه درگیر اون سختیها نشن...🤷🏻♀️
یه مثال معروفش اینه که اکثر پدر مادرا، اول ازدواجشون دستشون تنگ بود و در مضیقه قرار داشتن،
ولی گاهی برای ازدواج دخترشون، فقط به خواستگار با شرایط مالی بالا اجازه فکر کردن میدن!
در حالیکه خود دختر ممکنه راضی باشه به اون شرایط...👌🏻
یکی از راههایی که بهمون کمک میکنه خودمون با بچههامون اینطوری نباشیم، لذت بردن تو دل سختیهاست.🙂
چرا فقط به جنبههای منفی این اتفاقات سخت نگاه کنیم؟
چرا به جای اینکه عذاب بکشیم اول ازدواج که هیچی نداریم، لذت نبریم که داریم آجر به آجر زندگیمونو با عشق میسازیم؟❤️
اینجوری هم تحمل سختیها برامون آسون میشه هم دیگه مانع امتحانات الهی برای فرزندانمون نمیشیم:
چرا دخترم از این لذت محروم بشه؟ بذار اونم زندگیشو خودش بالا ببره😊
حواسمون هست که خدای مهربونمون، از ما به ما و فرزندانمون مهربونتره؟
اگه مصلحت دیده این دنیا رو دار سختیها و ابتلائات قرار بده، حتما خیر ما رو میخواد.
و چه خوبه آدم در مقابل خیرخواهی پروردگارش😍 خوشبین و شکرگزار باشه.😊
این حس خوب مقابل سختیها، مثل گرما، یخ سختیها رو ذوب میکنه...
یعنی در ظاهر آدما میبینن ما زندگی سختی داریم، ولی خودمون خوشحالیم و رضایتمندی رو لبامونه.🤭
ما به خاطر اینکه دید محدودی داریم، ارزش کمی به رشد خودمون قائلیم...
ولی میبینیم خدا کلی پازل میچینه که ما تو یه سختی، یه رشدی بکنیم و این رشد، برای خدا خیلی ارزشمنده💎
اصلا همهی این بند و بساط عالم رو هم به خاطر همین رشد ماها، رقم زده...
و ما هیچجوره نمیتونیم این سختیها رو از خودمون و بچههامون (که خدا به دنبال رشد اونها هم هست) دور کنیم.
بالاخره یه جایی باید نشون بدیم که چند مرده حلاجیم.😏
پس چه خوبه که به جای جزع و فزع و به آب و آتیش زدن، نگاهمون رو به اونها عوض کنیم و بهشون به عنوان هدیهای از خدا❤️ که ظاهرش سختی و باطنش آرامش و تعالیه، نگاه کنیم...
#روزنوشت_های_مادری
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
#ف_جباری
(مامان #زهرا ۲ساله)
نوبت دکتر داشتم و همسر پیش دختر موند. یهو یادش افتاد همون زمان کلاس مجازی داره😱
اما راه برگشتی نبود😬
من راهی شدم بدون اندکی راهنمایی به پدر در مورد شرکت همزمان با کودک در کلاس!😌
خب قصدم این بود که زندگی پدر رو کمی هیجانانگیز کنم و به توانمندیهاش بیافزایم!
وقتی برگشتم پدر با لبخندی از رضایت و غرور گفت ۷۰٪ کلاسو فهمیده!😎
دیگه راست و دروغش با خودشه!
تا حالا از این زاویه به مسئله پدری نگاه کرده بودین؟ پر از رشد و شکوفاییه👏🏻😁
پ.ن۱: از این زاویه به مادری هم میشه نگاه کرد!😄
چند سالی هست که از دوران دانشجوییم میگذره،
دورانی که توش اهداف زندگیم روشنتر شد،
و بعدش با ازدواج و بعدترش با بچهداری تغییر اساسی توی اهداف ایجاد نشد.
بچه و همسر و بقیه فعالیتهام رو هدفهای کوتاه مدت و بلند مدت و پارامترهایی در مسیر رسیدن به هدف اصلی میدیدم.
تو این مسیر بعضی از پارامترها تاثیر چندانی بر سرعت حرکت به سمت هدف ندارن ولی بعضیا شتاب دهندهن و سرعت رو برای رسیدن به هدف کم و زیاد میکنن.
بر اساس تلفیقی از قوانین فیزیک و تجربیات یک زندگی ۲۵ ساله نظریهی من اینه که بچهداری یکی از این شتابدهنده هاست😎
البته مثبت یا منفی بودن و حتی قدر مطلق شتاب دهندگیش یه اصل ثابت نیست و وابسته به عواملیه،
یعنی شتاب دهندگیش توی عرصههای مختلف زندگی یه مادر ثابت نیست و روی هرکدوم از اخلاقیات، عبادات، تحصیل و شغل و... به صورت مستقل عمل میکنه و باعث پیشرفت یا عقبرفت هر کدوم میتونه باشه.
زندگی رو شبیه یه معادله ریاضی میبینم و عاشق حل معادلات پیچیده ام🤓
هر چی پارامترهای معادله بیشتر، زندگی هم هیجانانگیز تر🤪
اول تویی و هدفها
حالا تویی و یه مرد و هدفهاتون
بعدش تویی و یه مرد و یه بچه و هدفهامون
حالا دونه دونه به بچهها اضافه میشه😆
برای حل معادلهت باید؛
یاد بگیری تیز و بز باشی😅
تمرکز کنی
برنامه ریزی کنی
هدفگذاری و اولویتبندی کنی
تلاش کنی حالت رو با چیزای ساده خوب نگه داری
صبور باشی😁
و بلد باشی خوب به ضعیف بودنت اقرار کنی و زاری بزنی و دوباره محکمتر از قبل از سر سجاده بلند شی😉
وگرنه اینجاست که بچهداری به جای شتاب مثبت بهت شتاب منفی میده و تو رو روز به روز از جواب معادله دور میکنه.
وقتی مادر میشی هنوز انسانی! با معادلات پیچیدهتر که برای حلش تلاش بیشتری لازمه،
این یه تلاش دو سر برد و هیجانانگیزه، قبول دارین؟🤣
پ.ن۲: عکس مربوط به یکی از معادلات پدره که به خوبی حلش کرده!😁
#مادران_شریف_ایران_زمین
#روزنوشت_های_مادری
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif