💐🍀🌹🕊🌹🍀💐
#عاشقانه_شهدا
#عشق_به_مولا
#عاشق_واقعی
#شهيد_والامقام
#محمدرضا_تورجی_زاده
بیشتر مناجات ها و مداحی های #محمد در مورد امام زمان بود .
خیلی دلتنگش بودم ؛ تا اینکه یک شب #محمد را در خواب دیدم ...
خوشحال بود و با نشاط ؛
یاد مداحی هاش افتادم ،
پرسیدم : #محمد این همه در دنیا از #آقا خوندی ، تونستی #آقا را ببینی ؟
#محمد در حالی که می خندید گفت :
من حتی
#آقا_امام_زمان_عج
را در آغوش گرفتم .
🌸💐 #سالروز_تولد 💐🌸
💐🌺 #تولدت_مبارک 🌺💐
🌸💐 #مهربانم 💐🌸
🌼 🍀💐
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀
#عاشقانه_های_شهدا
#سردار_رشید_اسلام
#شهید_والامقام
#حاج_احمد_کاظمی
ای #خاک_اصفهان ، چه #گوهر ارزشمندی را در خود به #یادگار نگاه داشته ای .
#تربتی که تا #دنیا برپاست ، #زیارتگاه سالکان راه محبت و #عشق به #خدا و #بوسه_گاه پاکدامنان مجاهدی خواهد شد که هر یک از #خدا می خواهند چون #احمد بمانند و چون او به #دوست رسند .
💐 #سالروز_تولد 💐
🌺 #سردار
🌺🌼 #تولدت
🌺🌼💐 #مبارک
🌹 🕊🥀
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀
#خاطرات_شهدا
#عاشقانه_های_شهدا
#عشق_به_ائمه_اطهار
#سردار_رشید_اسلام
#شهید_والامقام
#حاج_احمد_کاظمی
هواپیمای سوخو را حاج احمد وارد نیروی هوایی سپاه کرد.
همه انتظار داشتیم مراسم افتتاحیهاش در تهران باشد .
#سردار ولی گفت : میخواهم مراسم افتتاحیه توی #مشهد باشد .
پایگاه هوایی #مشهد کوچک بود . کفاف چنین برنامهای را نمیداد . بعضیها همین موضوع را به #سردار گفتند . #سردار ولی اصرار داشت مراسم در #مشهد باشد .
با برج مراقبت هماهنگیهای لازم انجام شده بود . خلبان ، برفراز آسمان ، هواپیما را چند دور، دور حرم حضرت #علی_بن_موسی_الرضا_ع طواف داد.
#سردار_کاظمی این را از خلبان خواسته بود . خیلیها تازه دلیل اصرار #سردار را فهمیده بودند . خدا رحمتش کند ، همیشه میگفت : ما هیچ وقت از لطف و عنایت اهل بیت ، خصوصاً آقا #امام_رضا_ع بینیاز نیستیم .
💐 #سالروز_تولد 💐
🌺 #سردار
🌺🌼 #تولدت
🌺🌼💐 #مبارک
💐 🍀💐
💐🍀🌺🌼🌺🍀💐
🌹 #شهیدانه 🌹
#شهید_والامقام
#رسول_خلیلی
سلام #شهید من
می دانم که جواب #سلامم را می دهی...
هوای تو کرده دلم ...
لازم نیست
#حرفهایم را طولانی و بلند بنویسم
تا تو #بخوانی ...
#سکوت و چند کلمه کافیست برای #دلتنگی_ام ...
تنها تو میدانی که در دل پر #دردم
چه می گذرد ...
حرف هایم را با تو به هر #شکلی
که باشد می زنم ...
گاهی آرام ...
گاهی با چشمان ابری ام ...
گاهی با درد دل بی قرارم ...
و می دانی که چقدر #دوستت_دارم
دلتنگی هایم برای تو را هم دوست دارم
آن لحظه که به یاد تو هستم را نیز دوست دارم
تمام این #لحظات را دوست دارم
چون می دانم که تمام #وجودم به یاد توست
همین...
💐 #تولدت_مبارک
🌹 #رفیق_شهیدم
🌺 #سالروز_تولد💐
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
💐🍀🌺
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
#شهدا
#حجاب
#عفاف
#شهید_مدافع_حرم
#محسن_حججی
از همه ی #خواهران عزیزم و از همه ی #زنان امت #رسول_الله_ص می خواهم روز به روز #حجاب خود را تقویت کنید ، مبادا تار مویی از شما نظر #نامحرمی را به خود جلب کند ، مبادا رنگ و لعابی بر صورتتان باعث جلب توجه شود ، مبادا #چادر را کنار بگذارید ...
همیشه الگوی خود را #حضرت_زهرا_س و #زنان اهل بیت قرار دهید ، همیشه این بیت شعر را به یاد بیاورید :
آن زمانی که #حضرت_رقیه سلام الله خطاب به پدرش فرمودند :
غصه ی #حجاب من را نخوری باباجان ، #چادرم سوخته اما به #سرم هست هنوز ...
💐 #سالروز_تولد 💐
🌺 #تولدت_مبارک
🍀 #مهربانم
🌹 🕊🥀
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀
#عاشقانه_های_شهدا
#سردار_رشید_اسلام
#شهید_والامقام
#حاج_احمد_کاظمی
ای #خاک_اصفهان ، چه #گوهر ارزشمندی را در خود به #یادگار نگاه داشته ای .
#تربتی که تا #دنیا برپاست ، #زیارتگاه سالکان راه محبت و #عشق به #خدا و #بوسه_گاه پاکدامنان مجاهدی خواهد شد که هر یک از #خدا می خواهند چون #احمد بمانند و چون او به #دوست رسند .
💐 #سالروز_تولد 💐
🌺 #سردار
🌺🌼 #تولدت
🌺🌼💐 #مبارک
🌹 🕊🥀
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀
#خاطرات_شهدا
#عاشقانه_های_شهدا
#عشق_به_ائمه_اطهار
#سردار_رشید_اسلام
#شهید_والامقام
#حاج_احمد_کاظمی
هواپیمای سوخو را حاج احمد وارد نیروی هوایی سپاه کرد.
همه انتظار داشتیم مراسم افتتاحیهاش در تهران باشد .
#سردار ولی گفت : میخواهم مراسم افتتاحیه توی #مشهد باشد .
پایگاه هوایی #مشهد کوچک بود . کفاف چنین برنامهای را نمیداد . بعضیها همین موضوع را به #سردار گفتند . #سردار ولی اصرار داشت مراسم در #مشهد باشد .
با برج مراقبت هماهنگیهای لازم انجام شده بود . خلبان ، برفراز آسمان ، هواپیما را چند دور، دور حرم حضرت #علی_بن_موسی_الرضا_ع طواف داد.
#سردار_کاظمی این را از خلبان خواسته بود . خیلیها تازه دلیل اصرار #سردار را فهمیده بودند . خدا رحمتش کند ، همیشه میگفت : ما هیچ وقت از لطف و عنایت اهل بیت ، خصوصاً آقا #امام_رضا_ع بینیاز نیستیم .
💐 #سالروز_تولد 💐
🌺 #سردار
🌺🌼 #تولدت
🌺🌼💐 #مبارک
🥀 🕊🌹
💐🍀🌺🌼🌺🍀💐
🌹 #شهیدانه 🌹
#شهید_والامقام
#رسول_خلیلی
سلام #شهید من
می دانم که جواب سلامم را می دهی...
هوای تو کرده دلم ...
لازم نیست
حرفهایم را طولانی و بلند بنویسم
تا تو بخوانی ...
سکوت و چند کلمه کافیست برای دلتنگی ام ...
تنها تو میدانی که در دل پر دردم
چه می گذرد ...
حرف هایم را با تو به هر شکلی
که باشد می زنم ...
گاهی آرام ...
گاهی با چشمان ابری ام ...
گاهی با درد دل بی قرارم ...
و می دانی که چقدر دوستت دارم
دلتنگی هایم برای تو را هم دوست دارم
آن لحظه که به یاد تو هستم را نیز دوست دارم
تمام این لحظات را دوست دارم
چون می دانم که تمام وجودم به یاد توست
همین...
💐 #تولدت_مبارک
🌹 #رفیق_شهیدم
🌺 #سالروز_تولد💐
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
💐 🍀🌺
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
#خاطرات_شهدا
#سردار_شهید
#حاج_محمدابراهیم_همت
نهم مهرماه 1361، شب عملیات مسلمابن عقیل در سنگر دیدگاه ایستاده بودم. حاج همت و دیگر برادران هم حضور داشتند. بیسیم کار میکرد. اوضاع شلوغ بود و گردانها از نقطه رهایی عبور کرده بودند. حاج همت ساکت و آرام به آسمان خیره شده بود و اشک میریخت. کمتر کسی به ایشان توجه داشت. همه سرگرم کار خودشان بودند. از حالت حاجی تعجب کردم. ابتدا به خودم اجازه ندادم چیزی بپرسم، اما طاقت نیاوردم. جلو رفتم، حال او را جویا شدم. حاج همت به بالا اشاره کرد و گفت: خوب به ماه نگاه کن، به آسمان نگاه کردم. به نظر میرسید ماه در حال حرکت است.
حاج همت ادامه داد: ماه لحظه به لحظه نیروهای ما را همراهی میکند. جایی که نیروها در معرض دید دشمن قرار میگیرند، ماه زیر ابر میرود و جایی که از دید دشمن خارج میشوند و نیاز به روشنایی دارند، ماه از زیر ابرها بیرون میآید و همهجا را روشن میکند.» در همان حال حاجی که به شدت منقلب شده بود، از پشت بیسیم به فرمانده گردانها گفت: «به حرکت ابرها و ماه توجه داشته باشید...
راوی:
همرزم #شهید
🌹 #سردار_خیبر🕊
💐 #سالروز_تولد💐
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌹 🕊🥀
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
#خاطرات_شهدا
#سردار_شهید
#حاج_محمدابراهیم_همت
دوازدهم فروردین ماه ۱۳۳۴ است روزی که استوره دفاع مقدس در شهرضای اصفهان چشم به جهان گشود و این معلم دلسوز و نظامی سخت کوش برای نگه داشتن ایرانی که هم اکنون داریم، سر خود را از دست داد و آسمانی شد.
حاج همت! سردار من! ما به داشتن حتی نام و یاد تو افتخار می کنیم...
تو و امثال تو بودید که اسلام را زنده نگه داشتید و امروز فقط با نام و یادت انس گرفته ایم...
و سیره ات
#سیره_شهدا
#شهید_آوینی
من هرگز اجازه نمی دهم که صدای #حــاج_همـــت در درونم گم شود، این سردار خیبر، قلعه #قلب مرا نیز #فتح کرده است.
#سردار_دلها
#سپهبد_شهید
#حاج_قاسم_سلیمانی
اینگونه است که یک انسان بر جان ها حکومت میکند
🌹 #سردار_خیبر🕊
💐 #سالروز_تولد💐
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌹 🕊🥀
💐🍀🌺🌼🌺🍀💐
#آقا را از هر طرف بخوانی #آقاست
💐 او تولد یافـٺ #جـانبازے کند
🌺 میهـنم #ایـران سرافرازے کند
💐 اوتولد یافـٺ تا #رهبـر شـود
🌼 ما همـہ #عشـاق؛ او #دلبـر شود
💐 اوتولد یافٺ گردد #نـور عیـݩ
🍀 برٺـرین #آقا پس از #پـیرخمـین
💐 مـا همـہ #عمـّار،اوباشـد #ولـۍ
🌺 جـان ما قـرباݩ تـۅ #سیـدعݪـے
🍀 #بیست_و_نهم_فروردین
💐 #سالروز_تولد
🌺 #نائب_امام_زمان_عج
💐 #مقام_معظم_رهبری
🌼 #گرامی_باد
🌺 🌼🌺
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
#خاطرات_شهدا
#سردار_شهید
#ابراهیم_هادی
یادم هست که در همان سال های پایانی دبستان ابراهیم کاری کرد که پدر عصبانی شد و گفت : ابراهیم برو بیرون، تا شب هم برنگرد. ابراهیم تا شب به خانه نیامد. همه خانواده ناراحت بودند که برای ناهار چه کرده است. اما روی حرف پدر حرفی نمیزدند.
شب بود که ابراهیم برگشت. با ادب به همه سلام کرد. بلافاصله سؤال کردم : ناهار چیکار کردی داداش ؟!
پدر در حالی که هنوز ناراحت به نظر میرسید، اما منتظر جو اب ابراهیم بود.
ابراهیم خیلی آهسته گفت : تو کوچه راه میرفتم، دیدم یه پیرزن کلی وسایل خریده، نمیدونه چیکار کنه و چطوری ببره خونه. من هم رفتم کمک کردم. وسایل را تا منزلش بردم. پیرزن هم کلی تشکر کرد و یک سکه پنج ریالی به من داد. نمیخواستم بگیرم ولی خیلی اصرار کرد. من هم مطمئن بودم این پول حلاله، چون براش زحمت کشیده بودم. ظهر با همان پول نان خریدم و خوردم.
پدر وقتی ماجرا را شنید لبخندی از رضایت بر لبانش نقش بست. خوشحالی بود که پسرش به نان حلال اهمیت میدهد.
دوستی پدر با ابراهیم کاملاً واضح بود ولی دیری نپایید که ابراهیم طعم تلخ یتیمی را در یک غروب غم انگیز چشید که این مسأله برای او بسیار سخت بود.
راوی
#خواهر_شهید
#ابراهیم_دلها
💐 #سالروز_تولد💐
🥀 🕊🌹