💫انتظار شیرین
🍀مهمانی خدا با تو سخن می گویم. چه #انتظارشیرینی کشیدم برای آمدنت.
🌺دوست دارم #نفس کشیدن در تو را تا جزو عبادت هایم باشد.
دوست دارم قرائت های #قرآن در تو را تا برایم ختم ها نوشته شود.
دوست دارم #خواب در تو را تا برایم عبادت به حساب آید.
🌸ماه مهمانی خدا چه #افتخاری نصیبت شده است، خدا تو را برای مهمانی دادنش انتخاب کرده است.
#صبح_طلوع
#به_قلم_افراگل
#عکسنوشتهکوثر
🆔 @tanha_rahe_narafte
✨یا صاحب الزمان
❣دانم که بار گناهم زیاد است،
برگرد.
🌱استغفرالله ربی و اتوب الیه
#مهدوی
#ارتباط_با_امام
#عکسنوشتهباران
🆔 @tanha_rahe_narafte
🤔دوست داری همه بیماریهایت خوب شوند؟
✨در روایتی که امام صادق علیه السلام از امام باقر علیه السلام ، از امام سجّاد علیه السلام نقل نمودهاند تصریح شده است ، آن حضرت فرمودند:
🌺«هر گاه قائم قیام نماید ، خداوند مرض را از هر فرد مؤمن میبرد و توانایی او را به سویش برمیگرداند.»
📚غیبت نعمانی، ص۳۱۷
#حدیث
#مهدوی
#عکسنوشتهحسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
🌸معنای انتظار چیست؟
🌼فقط نشستن و اشک ریختن فایده ندارد.
🌸درس دیگر اعتقاد به مهدویت برای من و شما این است که هر چند اعتقاد به حضرت مهدی ارواحنافداه یک آرمان والاست و در آن هیچ شکی نیست؛ اما این آرمانی است که باید به دنبال آن عمل بیاید. انتظاری که از آن سخن گفتهاند، فقط نشستن و اشک ریختن نیست.
📚بیانات رهبری در دیدار اقشار مختلف مردم به مناسبت نیمهی شعبان در مصلای تهران ۱۳۸۱/۰۷/۳۰
#مهدوی
#عکس_نوشته_میرآفتاب
#نکته
🆔 @tanha_rahe_narafte
✍️زیارت
🌸دلش بچه میخواست، سالها بود دامنش سبز نشده بود.امشب دوباره هوایی شده بود و با دلی گرفته به جمکران رفته بود. گنبد فیروزه ای درقلب چشمش درخشید.
🍃وارد شد و به حکم فاخلع نعلیک، کفش هایش را با احترام، درآورد. بعد گوشه ای که خلوت تر بود، پیدا کرد وسجاده اش را پهن کرد، دورکعتی نماز هدیه خواند، بعد زیارت آل یس.
🌸عجیب دلش روضه خواست. نشست وروضهی عموی حضرت را خواند وبلند بلند گریه کرد.
🍃بعد زیر لب نجواکرد:«خدایا اگرشرطش ناامیدی از غیرتوست، من ناامید شدم. من تنها به تو امید دارم. از همه دارو و درمانها هم ناامید شدم. خودت اگر صلاح میدونی، از هر راهی که میدونی برایم فراهم کن.یا من ینزل الغیث من بعد ماقنطوا» اشکهایش که بارید به اجابت مطمئنتر شد.
🌸قلبش کمی آرام گرفت، ساعتش را نگاه کرد، عقربه ها ساعت ده را نشان میداد، ساعت قرار.
🍃دلتنگی هایش را درجمکران جا گذاشت و با دلی شاد، به طرف صحن نقره ای به راه افتاد.
#داستانک
#مهدوی
#بهقلمترنم
🆔 @tanha_rahe_narafte
هدایت شده از نامه خاص
از: افراگل
به: منجی عالم بشریت
سلام #آقاجان
ای گل گلزار بتول! کاش می دانستم در کدام سرزمین مبارک، قرآن و مناجات ماه رمضان را می خوانی؟ خوش به سعادتت ای زمین که به یمن قدم های نازنین مولای عزیز برکت یافته ای. آقاجان کاش به قلب ما نیز پا بگذاری تا به یمن قدهایتان ما نیز پاک و آسمانی شویم. دلم را با آب توبه و استغفار آب و جارو می کنم تا شاید لیاقت حضورتان را بیابم. آمین یا رب العامین
🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸
شما هم می توانید به خداوند ، امام زمان و بقیه معصومین علیهم السلام یا شهدا نامه بنویسید و آن را با هشتگ #نامه_خاص در محیط های مجازی تان منتشر کنید. با نشر نامه هایتان در ثواب ارتباط گیری با انوار مطهر شریک شوید.
#نامه_خاص
#امام_زمان ارواحناله الفداء
#مناجات_با_منجی
🆔 @parvanehaye_ashegh
✨خدایا تو را می خواهم.
🌼نور می خواهم. مناجات #سحر می خواهم.
🌸یاریم کن #آرامشِ یاد تو را می خواهم.
عشق و #عطشِ ماه تو را می خواهم.
🌺خدایا من فقط #تو را می خواهم.
#صبح_طلوع
#به_قلم_افراگل
#عکسنوشتهکوثر
🆔 @tanha_rahe_narafte
✨یکی از مهمترین عوامل تحکیم روابط زوجین چیست؟
داده های دیداری ۷۰ درصد از داده های ذهنی افراد را تشکیل میدهد. در شرایط افسار گسیختگی فضای مجازی و فرهنگی، بیش از پیش، باید به زیبایی و آراستگی نزد همسر اهمیت داد. آراستگی در لباس، بدن، صورت و بوی خوش، به بهبود روابط زناشویی کمک بسزایی می نماید.
🌸در قسمتی از سوره ی نور آیه 24 آمده است:
🌼«ولیضربن بخمرهنَّ علی جیوبهنّ و لا یبدین زینتهن إلا لبعولتهنّ؛ باید روسری های خود را بر روی سینه و گردن خود بیفکنند و ظاهر نکنند زنان زینت های خویش را مگر برای شوهرانشان .»
🌹این قسمت آیه، چگونگی و کیفیت حجاب را بیان می دارد و حدود پوشش لازم را برمی شمرد. رعایت حجاب برای زنان در جمع نامحرمان را امری الزامی می داند. شوهر یکی از مواردی است که رعایت حجاب در مقابل او استثنا شده است. زن در مقابل شوهر نه تنها می تواند حجاب را کنار بگذارد، بلکه این کار شایسته است.
#همسرداری
#به_قلم_ترنم
#عکسنوشتهحسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
✨دقت و توجه به پوشش و راحتی همسر
🌺خیلی برایم جالب و البته لذت بخش بود که به ریز ترین کارهایم توجه می کند.
🌿حمید یک بار گفت: یک چیزهایی آمده، خانم ها زیر چادر سرشان می کنند، جلویش بسته است و روی بازوها را می گیرد. نمی دانم اسمش چیست؟ ولی چیز خوبی است. چون بچه بغل می گیری راحت تر است. مقنعه را می گفت. از آن موقع با چادر مقنعه پوشیدم و هیچ وقت در نیاوردم.
📚 نیمه پنهان ماه، جلد سوم، حمید باکری به روایت همسر شهید، نویسنده: حبیبه جعفریان ؛ ص ۲۷
#سیره_شهدا
#همسرداری
#شهید_حمید_باکری
#عکسنوشتهحسنا
#به_انتخاب_تو
🆔 @tanha_rahe_narafte
🤔بهترین زنان به چه اموری می پردازند؟
✨ پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند:
☘«ان من خیر نساءکم . . . المتبرجة من زوجها الحصان عن غیره؛
💐بهترین زنان شما آن زنی است که برای شوهرش آرایش و زینت می کند، اما از بیگانگان خود را می پوشاند .»
📚بحارالانوار، ج ۱۰۳، ص ۲۳۵
#حدیث
#همسرداری
#زندگی_بهتر
#عکسنوشتهحسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
✍کتلت
🌸پروانه لقمه ی کوچکی از کتلت و نان سنگک تازه و ریحان را به دهانش گذاشت و با تردید به شوهرش نگاه کرد. آرام آرام آن را جوید و قورت داد . بهروز سرفه ای کرد و قاشق از دستش افتاد. پروانه سریع لیوان شیشه ای را از پارچ کوچک روی میز غذاخوری پرکرد و مقابل صورت شوهرش گرفت و گفت: چیشد بهروز؟
🍃بهروز آب را سر کشید و نفسی بیرون داد. ساکت بود و به کتلت های سرخ شده ی روبه رویش نگاه میکرد. پروانه رد نگاه را از مژه های کوتاه بهروز گرفت و به کتلت ها رسید. آشوبی در دلش احساس کرد. آرام پرسید: خوشمزه نشده عزیزم؟ چرا نمیخوری؟ آخ اگه بدونی از کی پای اجاق بودم.
🌺بهروز با بی توجهی لقمه دیگری را آماده کرد، تکه ای از تربچه های قرمز تزیین شده را برداشت و همه را در دهانش چپاند. پروانه نگاهش را از او گرفت و لقمه ی دیگری را برای خودش گرفت.
🍃موبایل بهروز زنگ خورد. دهان ها از حرکت ایستاد و با تعجب به همدیگه نگاه کردند. بهروز لقمه را سریع قورت داد و با پشت دستش، ریش و سبیل کوتاهش را تمیز کرد و به سرعت بلند شد تا موبایلش را بردارد. پروانه نیم خیز شده بود و حرکات او را زیر نظر داشت و صدای شوهرش را میشنید.
🌸_سلام مامان.. خوب هستید؟ نه خواب نبودیم داشتیم شام میخوردیم.
🍃_چه نوش جانی مادر... کتلت نبود که آجر بود...
🌺پروانه روی صندلیاش وا رفت. هنوز صدای بهروز در هال خانه میپیچید.
🍃_مادر واقعا قدر نمیدونستیم. دلم لک زده برای اون کتلت هاتون. همیشه سرش دعوا میکردیم.
🌸پروانه ابروهایش درهم بود و گوشه چنگال را به داخل نان فشار میداد.
🍃_چمیدونم. مامان شما چکار میکردید که خوب در میاومد؟ یا اون چلو مرغا ... چکار میکردید که اینقدر خوش طعم بود؟
🌺_اصلا بذارید گوشی رو بدم به خودش.. بهش دستور پخت رو بگید.
🍃پروانه عصبانی از جایش بلند شد. دستهایش را در هوا تکان داد تا بهروز را متوجه خود کند.
🌸_مامان من که سر در نمیارم. خسته شدم. خودتون بگید بهش پروانه سوزشی در معده اش احساس کرد. زیر لبش غر میزد. اصلا آمادگی صحبت را نداشت.
🍃_عه ...حتما باید برید؟ خب باشه پس من قطع میکنم. خداحافظ مادر. مواظب خودتون باشید.
🌺نفس راحتی کشید. مشتهای گره شدهاش را باز کرد. به بغض در گلویش توجهی نکرد. عصبانی به بهروز خیره بود تا او را نگاه کند. بهروز گوشی اش را روی اپن گذاشت و به پروانه نگاه کرد. کلمات با حرارت از دهان پروانه خارج شد.
🍃_خب اگه عیب و ایرادی داره اول به خودم بگو... تو مثلا شوهرمی که سریع میری بدی آدم رو همه جا جار میزنی؟! اگرچه بنظرم اون کتلت هیچ عیب و ایرادی نداشت.
🌸دیگر لحظهای نایستاد. به سمت اتاق خواب رفت و در را محکم بست. بهروز بی تفاوت به سرجایش برگشت و لقمهی دیگری گرفت.
#همسرداری
#داستان
#بهقلمشاهد
🆔 @tanh_rahe_narafte
هدایت شده از نامه خاص
💌شما
از: روزه داری منتظر🌷
به:منجی بشریت🌼
✨سلام ای صاحب عصر و زمان
🌏دنیا، تشنه وجود نجات دهنده بشریت است؛ اما منجی خود را گم کرده است و در لابلای صفحههای پی در پی زمانه متمسک به هر کسی میشود .
🌿آیا او دستش را میگیرد و از کوچه پس کوچههای مشکلات رنگارنگ زمانه به سمت آفتاب حقیقت راهنمایش می کند و یا او را سر درگمتر رها خواهد کرد؟
🌱ای غایب از انظار خلائق همه تو را دوست دارند و برای آمدنت روز شماری میکنند تا بیایی و از کید و کینها و شرارتهای شیاطین انسی و جنی نجاتشان دهی و به ساحل آرامش الهی برسانیشان.
🍀🌼🍀🌼🍀🌼🍀🌼🍀
شما هم می توانید به خداوند ، امام زمان و بقیه معصومین علیهم السلام یا شهدا نامه بنویسید و آن را با هشتگ #نامه_خاص در محیط های مجازی تان منتشر کنید. با نشر نامه هایتان در ثواب ارتباط گیری با انوار مطهر شریک شوید.
#نامه_خاص
#امام_زمان ارواحناله الفداء
#مناجات_با_منجی
🆔 @parvanehaye_ashegh
✨مولای من
🌺دوست دارم آینه ای باشم پر از تو و نگاهت.
🌸می شود در قلب من هم مثل این تجلی زیبای گنبد طلایی در آب، تجلی کنی؟
🌼تا پر شوم از تو و نگاهت؟
#صبح_طلوع
#بهقلمترنم
#عکس_نوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
💠نگاه معصومانه
🔘وقت هایی که کلافه و خسته می شوید یا احساس می کنید، نمی شود فرزندتان را مدیریت کرد و یا فکر می کنید، هیچ روشی از روشهای تربیت فرزند روی او اثری ندارد برای لحظاتی، هیچ کاری انجام ندهید. کمی صبر کنید و تفکر نمائید، که این صبر، گرهگشای بزرگی برایتان خواهد شد.
🔘زمانهایی که از دست فرزندتان عصبانی هستید به عمق چشمان معصومش نگاه کنید، نگاه معصومانهاش آرامتان میکند.
🔘یادتان باشد هیچ کدام از رفتارهای او از روی عمد و برای اذیت کردن شما نیست.
✅فرزندان برای رشد و تکامل به محبت و مهربانی و صبر و کودک درون ما نیاز دارند. محرومشان نکنیم.
#ارتباط_با_فرزندان
#ایستگاه_فکر
#به_قلم_افراگل
🆔 @tanha_rahe_narafte
✨نان و ماست
🌸هی میرفت و میآمد. برايی رفتن به خانه دو دل بود. يادش رفته بود نان بگيرد. بهش گفتم: «سهميهی امروز یک عدد نان و ماست پاكتی است، همین را بردار و برو.»
🌹گفت «این را دادهاند اينجا بخورم، نمی دانم زنم میتواند بخورد یا نه؟»
☘گفتم: «اين سهم توست. میتونی دور بريزی، يا بخوری.»
🌿يكي دوباري رفت و آمد. آخر هم نان و ماست را گذاشت و رفت.
📚یادگاران جلد ۴؛ فرزانه مردی،خاطره شماره ۳۶
#سیره_شهدا
#شهید_باقری
#به_انتخاب_تو
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
🦋فضیلت شب قدر🦋
🔹 امام صادق علیه السّلام فرمودند: «قَلبُ شَهرِ رَمَضانَ لَيلَةُ القَدرِ ؛
قلب ماه رمضان ، شب قدر است.»
📚بحار الأنوار ، ج۵۸ ، ص۳۷۶
#ماه_رمضان
#شب_قدر
#عکس_نوشته_تبسم
🆔 @tanha_rahe_narafte
✍برجی از آجرک
🌸مادر غرق در افکارش مشغول شستن ظرف ها بود؛ صدای جیغ زهرا، رشته افکارش را پاره کرد. ضربان قلبش بالا رفت. رنگش پرید. سراسیمه خودش را به اتاق زهرا رساند.
🍃_ زهرا جون مامان چی شده چرا جیغ میکشی؟
🌺زهرا صدای گریهاش را بالاتر برد. دست کوچک مشت کردهاش را محکم روی سرش کوبید. مادر که از گریه بیدلیل زهرا کلافه شده بود، او را در آغوش گرفت.
🍃_زهرا مامانی نمیخوای بگی چی شده؟
🌸زهرا نفس عمیقی کشید. دستی روی صورت اشک آلودش کشید و هق هق کنان گفت: «من نمیتونم آجرکام رو روی هم بچینم، همش میفتن روی زمین. دیروز هم اصلا نتونستم خونهسازی کنم. من هیچی بلد نیستم.»
🍃مادر، زهرا را محکمتر در بغل گرفت. گفت: خوب اشکال نداره دختر گلم دوباره سعی کن.
🌺_ نه، چند بار هم سعی کردم، اما نشد من اصلا نمیخوام دیگه بازی کنم.
🍃_اشکال نداره. دوست داری برات یه قصه قشنگ بگم؟
🌸_آخ جون، قصه.
🍃_یکی بود، یکی نبود. غیر از خدای مهربون هیچ کس نبود. یه روزی یه مورچه کوچولو داشت بیرون خونشون برای خودش بازی میکرد. یدفعه چشمش به دو تا دونه گندم افتاد. پیش خودش گفت: «آخ جون بهتر از این نمیشه.» رفت تا دونهها رو برداره و ببره خونشون، اما هر کاری کرد زورش نرسید. اومد بشینه یه جایی گریه کنه که یدفعه یاد حرف مامانش افتاد. همیشه بهش میگفت:« بچه گلم هیچ وقت دست از تلاش برندار، خودت رو قبول داشته باش. مطمئن باش با یه کم فکر، حتما موفق میشی.»
پیش خودش نشست فکر کرد؛ من چکار کنم که بتونم دونهها رو به خونه برسونم یدفعه فکری به ذهنش اومد: من دونهها رو یکی یکی می برم. اینجوری زورم میرسه . خیلی خوشحال شد که کم کم و با فکر و تلاش تونست موفق بشه. دونه ها رو برداشت و یکی یکی به خونشون برد. قصه ما به سر رسید. امیدواریم خانم کلاغه هم به خونش رسیده باشه.
🌸تو هم زهرا جون باید اول ببینی چرا آجرکات روی هم چیده نمیشن، شاید ترتیبشون درست نمیزاری باید فکر کنی تا مشکلت رو حل کنی نباید زود بگی من نمیتونم. مطمئنم دختر مامان خیلی تواناست. حالا برو بچین توانای مامان.
🍃زهرا از ذوق برقی در چشمانش دیده شد. احساس بهتری نسبت به خودش پیدا کرده بود. مادر در کنارش نشست و با تشویق و راهنمایی او برجی بزرگ چید.
#داستانک
#ارتباط_با_فرزندان
#به_قلم_بهاردلها
🆔 @tanha_rahe_narafte
هدایت شده از نامه خاص
💌شما
از: آسیه🌺
به: منجی عالم بشریت🌼
✨سلام بر امام زمانم
☘آقا و فرمانده عزیز
🍃کوتاهی این سرباز کوچکت
را ببخش و دستم را بگیر
🌾🍂🌾🍂🌾🍂🌾🍂🌾
شما هم می توانید به خداوند ، امام زمان و بقیه معصومین علیهم السلام یا شهدا نامه بنویسید و آن را با هشتگ #نامه_خاص در محیط های مجازی تان منتشر کنید. با نشر نامه هایتان در ثواب ارتباط گیری با انوار مطهر شریک شوید.
#نامه_خاص
#امام_زمان ارواحناله الفداء
#مناجات_با_منجی
🆔 @parvanehaye_ashegh
💫خدایا سیرابم کن
🌺خدایا! ببین لب های #تشنه مرا.
🌸ببین #چشم و گوش بسته مرا.
🍀معبودا مرا در #برکات این ماه غرق کن.
🤲 از شراب ناب غفران خودت #سیراب کن.
#صبح_طلوع
#به_قلم_افراگل
#عکسنوشتهکوثر
🆔 @tanha_rahe_narafte
💠تمام عمر و جوانی
✅همیشه از احوال پدر و مادرت باخبر باش، همانطور که آنان در رسیدگی به احوالت هیچ وقت کوتاهی نکردند.
🔘اگر راهت دور یا سرت شلوغ است، حداقل با تماس تلفنی دل آنان را شاد کن.
🔘هیچ بهانه ای برای فراموشی آنان وجود ندارد.
🔘 آنان تمام امیدشان بعد از خداوند به فرزندانشان است.
✅یادمان باشد، آنان تمام عمر و جوانیشان را به پای ما گذاشتهاند، درست نیست که ما حداقل مقداری از عمرمان را برای آنان نگذاریم.
#ارتباط_با_والدین
#ایستگاه_فکر
#به_قلم_بهاردلها
#عکس_نوشته_مقداد
🆔 @tanha_rahe_narafte
✨آیا حرف و حدیث مردم، مهم است؟
برای مراسم عروسی یک لباس عروس سه هزار تومانی خریده بودیم. ساده آستین بلند و یقه کیپ. مادر آقا ولی تا دید، گفت: چرا اینقدر ساده؟! آقا ولی هم یک شلوار قهوهای پوشیده بود و کتی که مادرش به زور تنش کرده بود.
🌟وقتی آمد، ناراحتی را از نگاهش خواندم. او نه این لباس را ساده میدید و نه از لباسهای تنش راضی بود. او در لباس سبز و شلوار منطقه اش راحت بود.
🌺وقتی هم مادرم به هر زور و زحمتی بود، جهیزیه را فراهم کرده بود و برای اتاق مان پرده خریده بود، آقا ولی ناراحت شد.
🌿گفته بود: این کارها چیست؟
مامان گفته بود: همه این کارها برای این است که فامیل ها درباره جهیزیه حرف و حدیث درست نکنند.
🌱ولی الله گفت: حساب آن ها با من.
📚نیمه پنهان ماه، جلد ۹، چراغچی به روایت همسر شهید؛ نویسنده: مهدیه داودی، صفحه ۲۰
#سیره_شهدا
#شهید_چراغچی
#به_انتخاب_تو
#عکسنوشتهحسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
✨با پدر چگونه باید رفتار کرد؟
🌹مردی از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم سؤال کرد، حق پدر بر فرزندش چیست؟ حضرت فرمودند: «پدرش را با اسم صدا نزند و جلو او راه نرود و قبل از او ننشیند و باعث دشنام او نشود.»(۱)
🍀مولای متقیان علی علیه السلام میفرمایند: «به احترام پدر و معلمت از جای برخیز، اگر چه پادشاه باشی.»(۲)
🌱نقل شده از یکی از مسئولین که «یکبار محضر حضرت امام خمینی رحمة الله علیه در جماران رسیدیم، یکی از مسئولین مملکتی برای انجام کارهای جاری به خدمت امام رسید، پدر سالخوردهاش نیز همراهش بود، وقتی که میخواست حضور امام رحمة الله علیه برسد، خودش جلوتر از پدر حرکت کرد، پس از تشرف به خدمت امام، پدرش را معرفی کرد، امام نگاهی به آن مسئول نمود و فرمود: «این آقا پدر شما هستند؟» عرض کرد: آری.
امام فرمود: «پس چرا جلو وی راه افتادهای و وارد شدی؟»
🌿به این ترتیب، مقام ارجمند پدری را گوشزد کرده و درس بزرگ احترام به پدر را به ما آموخت».(۳)
📚۱.وسائل الشیعه، ج۱۵، ص۲۲۰، ح۱،
📚۲.مستدرک الوسایل، ج۱۵، ص۲۰۳، ح۲۰،
📚۳.داستان دوستان، ج اول، داستان ۱۰۷، ص۱۶۱
#نکته_اخلاقی
#ارتباط_با_والدین
#عکسنوشتهحسنا
#به_انتخاب_تو
🆔 @tanha_rahe_narafte
✍دلتنگ مادر
🌸دلش از همسرش گرفته بود. خودش هم نمیدانست شاید هم دلتنگ مادرش شده بود و همین دلش را نازک کرده بود، اما نمیتوانست کاری کند.
🍃تلفن را برداشت و شماره گرفت. صدای بوق که متصل شد تا خواست سخن بگوید، صدایش لرزید. دلش میخواست زار زار گریه میکرد و از شوهرش گلایه. اما میدانست دل مادر، تاب گلایههای او را ندارد. هر چیز بگوید هنوز کلامش در فضای دهانش مانده، مادر غصه میخورد.
🌺پس حرفهایش را قاتی بغضش فرو داد. مادر که سلام کرد، صدای شاد محدثه را شنید.
🍃در جواب مادر، الحمدلله عالی هستم گفت و غمهایش را در کیسهای به ناکجاآباد حافظهاش سپرد. انگار صدای مادر، نسیم روح بخشی بود که حالش را تغییر میداد.
🌸غم و اندوهش تمام شد. ماهها بود که بخاطر فراگیر شدن بیماری، نمیتوانست به دیدن مادرش برود و این اندوه، کنار گرفتاریهای زندگیاش، دلتنگ و بیقرارش کرده بود.
🍃اما حالا که با مادرش حرف میزد، تلاش میکرد بگوید و بخندد و غصههایش را فراموش کند و با مادرش طوری حرف بزند که غصهای به غمهایش اضافه نشود، اما موقع خداحافظی اشکهایش بیصدا بارید. درحالیکه تلاش میکرد بغضش حس نشود، فقط گفت:«دلتنگ دیدارتان هستم.»
🌺با گفتن التماس دعا، تلفن را قطع کرد. مادر هم از شنیدن صدای دخترش که ظاهراً اوضاع بر وفق مرادش بود، شاد شد.
#داستانک
#ارتباط_با_والدین
#به_قلم_ترنم
🆔 @tanha_rahe_narafte
✨بهترین شب
🔹تشنه ام این رمضان تشنه تر از هر رمضانی
🔸شب قدر آمده تا قدر دل خویش بدانی
🔹لیله القدر عزیزی اسـت بیا دل بتکانیم
🔸سهم مـا چیست از این روز همین خانه تکانی
🔹شب قدر اسـت و مـن قدری ندارم
🔸چـه سازم توشه قبری ندارم
#شب_قدر
#عکسنوشتهحسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
◾️شهادت حضرت علی علیه السلام را خدمت امام زمان عجل الله و همه شیعیان تسلیت عرض می کنم. 🖤🖤
#شهادت_امام_علی علیه السلام
#عکس_نوشته_تبسم
🆔 @tanha_rahe_narafte