آیات 260 -258 بقره قسمت چهارم
بخش هشتم
قَالَ أَ وَ لَمْ تُؤْمِن قَالَ بَلى وَ لَكِن لِّيَطمَئنَّ قَلْبى
● سؤال خداوند از ابراهيم (علیه السلام ) و جواب ابراهيم .. ((قال اولم تومن ؟ قال بلى ...))
كلمه ((بلى )) همان بله فارسى را معنا مى دهد، و كارش رد نفى است ، و به همين جهت در جمله منفى معناى اثبات را مى دهد، مانند اين آيه : ((الست بربكم قالوا بلى )) و در اينجا اگر به جاى ((بلى )) كلمه ((نعم )) يعنى آرى آمده بود سر از كفر در مى آورد. و كلمه ((طمانينه )) و ((اطمينان )) به معناى سكون و آرامش نفس بعد از ناراحتى و اضطراب است ، و اين استعمال ريشه از اينجا گرفته كه مى گويند: ((اطمانت الارض )) يعنى زمين مطمئن شد، يا مى گويند: ((ارض مطمئنة )) يعنى زمينى مطمئن (و منظورشان زمينى است كه در آن گودى هست ، و در هنگام باران آب در آنجا جمع مى شود، و نيز سنگ كوه هم به طرف آن سرازير مى گردد).
خداى تعالى دراينجا اينطور سؤال كرد كه : ((او لم تومن ؟)) و نپرسيد: ((ا لم تومن )) با اينكه معناى هر دو يكى است ، ولى در تعبير اولى اشاره به اين جهت نيز هست كه و درخواست ، سؤالى بجا و به مورد است ، ليكن جا ندارد طورى عنوان شود كه با عدم ايمان به احيا و زنده كردن مقارن باشد. و اگر فرموده بود: ((الم تومن ))، دلالت مى كرد بر اينكه گوينده ، يعنى خداى تعالى سؤال او را ناشى از عدم ايمان ، تلقى كرده ، آن وقت جمله نامبرده جنبه عتاب و ملامت به خود مى گرفت ، كه اى ابراهيم چنين سؤالى از تو زشت است .
حال ببينيم ((واو)) در آیه چگونه چنين اثرى را از خود نشان مى دهد؟ علتش اين است كه واو در اينجا براى جمع كردن بين دو معنى است ، و استفهام خداى تعالى را چنين معنا مى دهد آيا ((بى ايمانى )) با ((سؤال )) همراه است يا نه ؟ و او در پاسخ عرضه داشت : نه بى ايمان نيستم ، و اگر اين واو نبود معناى استفهام ، سؤال از علت درخواست مى شد، آن وقت عتاب و ملامت را نتيجه مى داد.
و در اين كلام ((ايمان )) مطلق آمده ، و به چيزى اضافه نشده و نفرموده : به چه چيز ايمان دارى ؟ بلكه بطور مطلق پرسيده : ((مگر ايمان ندارى ؟)) و اين دلالت دارد بر اينكه ايمان به خداى سبحان با شك در امر ((احياء)) و ((بعث )) جمع نمى شود، هر چند كه در مورد آيه ، خصوص احياء است ،
ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 572
و سخنى از بعث نرفته ، لكن خصوصيت مورد،باعث تخصيص عام و يا تقييد مطلق نمى شود.
ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 573
#تفسیر_المیزان
#سوره_بقره
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
#اهمیت_دعا_برای_تعجیل_فرج
□●حضرت آیت الله بهجت قدس سره:●□
□●مداحی که حال خوبی هم دارد، به خدمت صاحب الامر عجل الله تعالی فرجه الشریف رسیده و آن حضرت به او فرموده است: بعد از صلوات بر محمد و آل محمد علیهم السلام گفته شود: «وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ؛ در فرج آنان شتاب کن».
□●البته معلوم است که دعا کردن برای فرج مطلوب است. اگر ما برای تعجیل فرج دعا نکنیم، یا در دعا کردن جدی نباشیم، یا آثار جدیت در ما نباشد، به ضرر دنیای ما هم خواهد بود، چه رسد به آخرت؛ و از شروط استجابت دعا، توبه از معاصی است.
□●خلاصه اینکه: اگر در دعا کردن برای فرج قاصر باشیم، یا در آن تساهل و تکاسل و سهل انگاری و سستی کنیم و این مطلب را جداً نخواهیم، در حقیقت دنیا را نخواسته ایم؛ زیرا امور مخالف فرج بر ضرر مردم است. و بدون فرج، مسلمان ها دنیایی نخواهند داشت؛ چنان که می بینیم کفار، آنها را مال المصالحۀ خود و متعدد و متفرق کرده اند و هر کدام از آنها که مخالف منافع آنهاست، دیگران را به جان او می اندازند و خودشان کنار می نشینند، و سرانجام هر طرف پیروز شد، به سود کفار خواهد بود.
□●سیصد سال قبل نوشته اند که آب های مسلمان ها را باید مسموم کرد، و مزارع آنها را باید سوزانید تا به اندک هجوم، تسلیم شوند.(ر.ک: خاطرات مستر همفر)
□●در محضر بهجت، ج۳، ص۶٠●□
@mohamad_hosein_tabatabaei
□● #حضرت_امام_خمینی (قدس سره)●□
□●میفرماید: «یکی از آداب مهمهی قرائت قرآن که انسان را به نتایج بسیار و استفادت بیشمار نایل میکند تطبیق است.
□●آنچنان که در هر آیه از آیات شریفه که تفکر میکند، مفاد آن را با حال خود منطبق کند و نقصان خود را به واسطهی آن مرتفع کند و امراض خود را بدان شفا دهد. مثلا، در قصهی شریفهی حضرت آدم، ببیند سبب مطرود شدن شیطان از بارگاه قدس با آن همه سجدهها و عبادت های طولانی چه بوده، خود را از آن تطهیر کند زیرا مقام قرب الهی جای پاکان است. با اوصاف و اخلاق شیطانی قدم در بارگاه قدس نتوان گذاشت».
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□○ #لفظ_فرج○□
□○لفظ "فرج " در لغت عرب يعنی گشايش.
خدايا فرجی حاصل كن يعنی خدايا گشايشی حاصل بفرما يعنی دلهای مان نسبت به يكديگر كاملا مطمئن باشد
□○به طوری كه اگر شما خانه ، كاشانه، مغازه و امكاناتت را گذاشتی و رفتی ، اگر كسی نگاه هم بكند حافظ آن باشد،
اين ميشود #فرج_امام_زمان كه اگر روزی به اين نقطه رسيديم امام زمان فرج کرده و الّا اگر امام زمان هم تشريف بياورند و باز ما دروازه های مان را قفل كنيم معلوم است فرج حاصل نشده.
#لذا_ميگوييم :
□○اللهم صل علی محمد وآله محمد وعجل فرجهم
#يعنی:
□○ #بار_الها:
#نه_تنها_فرج_امام_زمان
بلكه فرج پيغمبر و آل پيغمبر را برسان
□○پير و جوان
استاد صمدی آملی○□
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، و بِهِ أَسْتَعِینُ□ #وَٱلْحَمْدُ_لِلّه_وَلّیِ_کُلِّ_نِعْمَة
□بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، و بِهِ أَسْتَعِینُ□
#وَٱلْحَمْدُ_لِلّه_وَلّیِ_کُلِّ_نِعْمَة
#یَنْبوعُالحَیاة
□○ #ای_نفس، بیقین دان که تو بر اصلی پیدا شدی که فرع وی توئی، و فرع اگر چه برود تا غایتی دور از خویش لکن بند و پیوندی که میان وی و اصلش بود بریده نشود، و بدان پیوند هر فرعی را از اصل مدد رسد، چون درخت میوه ده، که میوه اگر چه از اصلی که او را پیدا کرد دور بود، لکن مدد از وی ستاند، و اگر آن پیوند میان او واصل برخیزد، چنانکه میوه را از درخت باز کنند، مدد اصل از فرع باز گسلد و فرع تباهی گیرد.
□○پس نگر، #ای_نفس، و بیقین دان این حال را، و بدان که تو باز گردندهای سوی آن اصل که از وی پیدا شدی، و بپرهیز از شوخگنی آلات خود، که ازآن باز گشتنست دیر همی شود سوی عالمت و اصلت.
@mohamad_hosein_tabatabaei
■● #تذبذب_و_نفاق
استاد علی صفایی حائری●■
■●دوازدهمين جمله اى كه حضرت به آن اشاره كرده اند: «لا أَحْرَارُ صِدْقٍ عِنْدَ اللِّقَاءِ وَ لا إِخْوَانُ ثِقَةٍ عِنْدَ الْبَلاءِ»؛ نه آزادگان راستينى هستيد در روز جنگ و نه برادران مورد اعتمادى در وقت گرفتارى. اينها نه آزادگى دارند و نه برادرى، نه حرّ هستند و نه دوست و همراه.
■●آزادگى تعبيرى است كه اباعبداللَّه هم بر آن تأكيد دارند: «إِنْ لَمْيَكُنْ لَكُمْ دينٌ وَ كُنْتُمْ لاتَخافُونَ الْمَعادَ فَكُونُوا أَحْراراً فِى دُنياكُمْ»؛ اگر دين نداريد و ادامه خودتان را هم باور نكرده ايد و به نتيجه اعمال هم باور نداريد؛ يعنى نه به عمل و بازتاب عمل و نه به دين و ديانتى متدّين و پایبند نيستيد، لااقل آزاده باشيد.
همان مقدارى كه میخواهيد با كسى بمانيد، به او نشان بدهيد.
■●بگذاريد به اندازه اى كه میخواهيد به او ببخشيد، بر روى آن امكان سرمايه گذارى كند. چرا فريبش میدهيد؟ چرا گولش میزنيد؟ اگر نمیخواهيد با او يك گام برويد چرا نشانش میدهيد كه تا سرانجام با او هستيد؟ او وقتى بداند تنهاست، میماند، گرفتار گرگها نمیشود، گرفتار درگيریهاى پنهان و آشكار نمیشود، گرفتار درو كردن هاى بیوقت و زودرس نمیشود. چرا فريب میدهيد؟! «لا أَحْرَارُ صِدْقٍ عِنْدَ اللِّقَاءِ»؛ حرّيّت نداريد، صادق نيستيد. مگر چه میشود كه بگوييد نداريم؟!
■●شخصى نزد اميرالمؤمنين آمد و گفت: يااميرالمؤمنين، من اگر بيايم، خودم هستم ولى اگر بمانم اين ده هزار تا را از معاويه جدا میكنم. 👈پس تو همانى كه هستى باش، نه اين كه بگويى من ده هزار نفر میآورم اما وقتى حسين آمد تنهايش بگذارى. با هيجده هزار نفر پشت سر مسلم بمانى، بعد رهايش كنى. اين مشكل ماست.
■●آزاده، همراهش را مُعَلَّق نمیگذارد، نصفه كار و نيمه جان رها نمیكند، فريب نمیدهد، نمیگذارد مغرور باشد. اين خصلت [نبود حرّيّت و صدق] به خاطر اين است كه تو میخواهى همه چيز را داشته باشى. #میخواهى هم حسين را نصفه و نيمه داشته باشى، هم يزيد را تا اگر هر كدام مسلط شدند بگويى ما بوده ايم. اين خصلت تذبذب و نفاق است كه آزادگى و حرّيّت تو را از بين میبرد. اين منفعت طلبى توست كه تو را گرفتار میكند. اگر اين خصوصيات هم آمد «فَمارَبِحَتْ تِجارَتُهُمْ»؛ پس بهره اى نخواهى گرفت.
■●مشكلات حكومت دينى، ص ۷۵●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
■● #ولدت_اموت●■
■انسان در طول مسير دورو است، يكى اوّل راه و يكى هم آخر راه يكروست. والّا در بين مسير دوروست، اين دورويى خوب هم نيست، انسان خوب است يكرو باشد، ساده باشد، تا مىگويند بگو
■اَشْهَدُاَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللهِ، اَشْهَدُاَنَّ عَلِيّاً وَلِىُّ اللهِ
■بگويد. آدم يك رو زود به خدا جواب مىدهد. امّا آدم دورو، هم مىخواهد اهل دنيا را جواب بدهد، هم اهل آخرت را. هم مىخواهد با اهل آخرت رفيق باشد و رو به آخرت برود، هم مىخواهد دنبال سور و سات دنيا و مال و تجارت باشد. دو كار دارد.
■به آن جَلدى همعارف نيست كه بيايد بدنش را دست شما بياندازد و روحش برود با انبياء و اولياء بنشيند، به آن بزرگى نيست. هنوز كوچك هستيم. وقتى رو به دنيا مىرويم سرگرم دنياييم و رو به آخرت كه مىرويم سرگرم آخرتيم. دنيا و آخرت با هم جمع نمىشوند.
■هُما بِمَنْزِلَةِ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ *
■مثل مشرق و مغرب مىمانند، مغرب با مشرق به هيچ وجه جمع نمىشود، يعنى اين دو هوو هستند. مانند اينكه دو دكان باشد و هر دو چينى بفروشند، مشترى كه مىآيد، يكى از اين طرف مىگويدبفرماييد. آن ديگرى از آن طرف مىگويدبفرماييد. مشترى به سمت هر كدام كه برود آن ديگرى ناراحت مىشود.
يكى گفت اين هفت سيب را بين ما قسمت كن، سه سيب اين طرف گذاشت، سه سيب هم آن طرف. سيب هفتم را گفت اگر من بردارم تو پكر مىشوى، اگر تو بردارى من پكر مىشوم، پس هر هفت سيب مال من و هر هفت تا را برداشت. اين قسمت كردن اهل دنياست. ولى آخرت اينطور نيست. آنجا همه قاطىاند و در قرب خدا.
#یاعلی
●*نهج البلاغه،حكمت ١٠٣●
■● #طوباى_محبت
مجالس حاج محمّد اسماعيل دولابى
كتاب دوم، چاپ هشتم، مجلس دوم
صفحه ى٣٨-٣٧●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
☑️شادی روح علامه طباطبایی(ره) #صلوات
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□○ #خطبه_ی_فدکیه (قسمت یازدهم)○□ □○وَ أَنْتُمْ فِي رَفَاهِيَةٍ مِنَ الْعَيْشِ: و هنگامی که علی علیه
□○ #خطبه_ی_فدکیه (قسمت دوازدهم)○□
□○وَ كَيْفَ بِكُمْ؟ چگونه اين كار را كرديد؟ وَ أَنَّى تُؤْفَكُونَ: به كجا ميرويد ای مسلمانها !؟
□○وَ كِتَابُ اللَّهِ بَيْنَ أَظْهُرِكُمْ: كتاب خدا در برابر شماست.
□○أُمُورُهُ ظَاهِرَةٌ: مطالب قرآن ظاهر است
□○وَ أَحْكَامُهُ زَاهِرَةٌ: احكامش روشن است
□○وَ أَعْلامُهُ بَاهِرَةٌ: پرچمهاي قرآن درخشان است
□○وَ زَوَاجِرُهُ لائِحَةٌ: نهيهاي قرآن كاملاً شفاف،
□○وَأَوَامِرُهُ وَاضِحَةٌ: و اوامرش واضح است؛ یعنی نکته ی مبهمی نبود که شما دست به این کار زدید. قرآن همه چیز را شفاف کرده بود
□○وَ قَدْخَلَّفْتُمُوهُ وَرَاءَ ظُهُورِكُمْ: شما قرآن را به پشت سر انداختيد.
□○أَ رَغْبَةً عَنْهُ تُرِيدُونَ: آيا طالب بيرغبتي نسبت به قرآنيد؟ یعنی دل از قرآن بریده اید ؛ کاری به قرآن ندارید.
□○أَمْ بِغَيْرِهِ تَحْكُمُونَ: آيا حكمیت غير قرآن را ترجيح داديد؟ و می خواهید غیر قرآن را بین خودتان حاکم کنید.
□○بِئْسَ لِلظَّالِمِينَ بَدَلاً: چه جايگزين بدی که کسی چیزی را به جای قرآن قرار دهد. برای ظالمان چه بد جایگزینی است آن چیزی که به جای قرآن بر می گزنند.
□○وَ مَنْ يَتَّبِعْ غَيْرَ الإِسْلامِ دِيناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِينَ: و هر كس غير از اسلام ديني اختیار کند و بجويد و طلب کند هرگز از او پذيرفته نيست و در آخرت از زيانكاران خواهد بود.
□○ثُمَّ لَمْ تَلْبَثُوا إِلاّ رَيْثَ أَنْ تَسْكُنَ نَفْرَتُهَا: آنقدر درنگ نکردید؛ آن قدر صبر نكرديد كه اين داغ سنگين رحلت رسول الله كمي سبک شود، بعد دست به چنین جنایت هایی بزنید يا اين شتر چموش خلافت آرام بگيرد؛ نگذاشتید مدتی بگذرد.
□○وَ يُسْلَسَ قِيَادُهَا: و نگذاشتيد كشيدن افسار اين شتر آسان شود، سهل شود؛ در همان شرایط فوراً آمدید آن را تصاحب کنید.
□○ثُمَّ أَخَذْتُمْ تُورُونَ وَقْدَتَهَا وَ تُهَيِّجُونَ جَمْرَتَهَا: بعد آتشگيرهي خلافت را افروختيد و دامن خودتان را به آتش ميزديد تا این آتش را هرچه زودتر شعلهورکنید؛ این آتشی که بعد از رحلت رسول الله (صلی الله علیه وآله) برپا کرده بودید.
□○وَ تَسْتَجِيبُونَ لِهُتَافِ الشَّيْطَانِ الْغَوِيِّ: و نداي شيطان گمراه را اجابت ميكرديد.
□○وَ إِطْفَاءِ أَنْوَارِ الدِّينِ الْجَلِيِّ: و براي خاموش كردن نورهاي دين روشن خدا تلاش ميكرديد.
□○وَ إِهْمَاد سُنَنِ النَّبِيِّ الصَّفِي: و براي خاموش كردن و خمود کردن سنّتهاي پيغمبر برگزيدهي خدا تقلاّ ميكرديد.
□○تُسِرُّون حَسْواً فِي ارْتِغَاءٍ: وقتي كسي بخواهد چيزي را پنهانی بخورد دستش را جلوي دهانش ميگيرد؛ در حقیقت به بهانه ی دست گرفتن جلوی دهنتان، شیر را پنهانی می خوردید؛ يعني حق اهل بيت ع را ميخورديد.
□○وَ تَمْشُونَ ِلأَهْلِهِ وَ وُلْدِهِ فِي الْخَمْرَةِ وَ الضَّرَاءِ: و براي خانواده و فرزندان پيغمبر در پشت تپّهها و درختان كمين گرفته بوديد و منتظر بوديد كه چگونه به اهل بیت پیغمبر (صلی الله علیه وآله) حمله كنيد.
□○وَ نَصْبِر مِنْكُمْ عَلَى مِثْلِ حَزِّ الْمُدَى: و ما صبر ميكنيم؛ شکیبایی می کنیم؛ باید راه شکیبایی را بر این صدمه هایی که مثل خنجر بران دارید به ما می زنید در پیش بگیریم.
□○وَ وَخْزِ السِّنَانِ فِي الْحَشَا: و از فرو رفتن نوك نيزههايتان در شكمهايمان باز هم صبوری می کنیم؛ از این همه ضربه ایی که دارید به ما اهل بیت می زنید.
□○وَ أَنْتُمُ الآنَ تَزْعُمُونَ أَنْ لا إِرْثَ لَنَا: و حالا شما گمان ميكنيد كه ارث بر ما جايز نيست؟ ما از رسول الله ارث نمی بریم؟!
☑️حضرت دیگر می خواهند وارد بحث #فدک شوند.
□○أَ فَحُكْمَ الْجاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ:
آيا ابوبكر و ياران ابوبکر حكم دوران جاهليت را ميطلبند؟
□○وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْماً لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ و چه حكمي بالاتر و بهتر از حكم الهي براي گروهي كه اهل يقينند؟
□○أَ فَلا تَعْلَمُونَ؟ آيا نميدانيد؟ بَلَى تَجَلَّى لَكُمْ كَالشَّمْسِ الضَّاحِيَةِ أَنِّي ابْنَتُهُ:
آیا نمی دانید من چه کسی ام؟ بلي، آن حقيقت مثل آفتاب درخشان برای شما واضح است من دختر رسول الله هستم.
□○أَيُّهَا الْمُسْلِمُونَ أَ أُغْلَبُ عَلَى إِرْثِيَه: ای مسلمانها آيا من در مورد ارثم مغلوب واقع شوم؛ اينگونه به من تهاجم كنند و ارث مرا از کفم بيرون بیاورند؟!
ادامه دارد...
□○استاد مهدی طیب- جلسه ۱۲ آذر ۸۳○□
#حضرت_فاطمه
@mohamad_hosein_tabatabaei
آیات 260-258 بقره قسمت پنجم
بخش اول
● وجود خطورات نفسانى موهوم و منافى عقايد يقينى منافاتى با ايمان و تصديق ندارد
و همچنين جمله ((ليطمئن قلبى ))، كه حكايت كلام ابراهيم (عليه السلام ) است مطلق آمده ، و نگفته قلبم از چه چيز آرامش يابد، و اين اطلاق دلالت دارد بر اينكه مطلوب آن جناب از اين درخواست به دست آوردن مطلق اطمينان و ريشه كن كردن منشا همه خطورها و وسوسه هاى قلبى از قلب است ،
چون حس واهمه در ادراكات جزئى و احكام اين ادراكات جزئى تنها بر حس ظاهرى تكيه دارد، و بيشتر احكام و تصديقاتى كه درباره مدركات خود دارد (مدركاتى كه از طريق حواس ظاهرى مى گيرد) احكام و تصديقاتى يك جانبه و وارسى نشده است ، واهمه ، احكام خود را صادر مى كند بدون اينكه آن را به عقل ارجاع دهد، و اصلا از پذيرفتن راهنمائى هاى عقل سرباز مى زند، هر چند كه نفس آدمى ايمان و يقين به گفته هاى عقل داشته باشد، نظير احكام كلى عقلى در مورد مسائل ماوراء الطبيعه ، و غايب از حس ، كه هر چند از نظر عقل ، حق و مستدل باشد.
و هر چند عقل مقدمات آن را مسلم و منتج بداند، واهمه ، از قبولش سر باز مى زند، و در دل آدمى احكامى ضد احكام عقلى صادر مى كند، و آنگاه احوالى از نفس را كه مناسب با حكم خود و مخالف حكم عقل باشد، برمى انگيزد، و آن احوال برانگيخته شده ، حكم واهمه را تأييد مى كنند و بالاخره حكم واهمه به كرسى مى نشيند،
هر چند كه عقل نسبت به حكم خودش يقين داشته باشد، و بداند آنچه را كه واهمه در نظرش غولى كرده ، كمترين ضررى ندارد، و صرفا دردسرى است كه ايجاد كرده ، مثل اينكه شما درمنزلى تاريك كه جسدى مرده هم آنجا هست خوابيده باشيد، از نظر عقل ، شما يقين داريد كه مرده جسمى است جامد، و مانند سنگ فاقد شعور و اراده ، جسمى است كه كمترين ضررى نمى تواند داشته باشد، ليكن قوه واهمه شما از پذيرفتن اين حكم عقل شما استنكاف مى ورزد و صفت خوف را در شما بر مى انگيزد و آنقدر وسوسه مى كند تا بر نفس شما مسلط شود،
ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 574
(يك وقت مى بينى كه از آن خانه پا به فرار گذاشته و مى گريزى ، و احيانا به پشت سر خود نگاه مى كنى كه مبادا جسد تعقيبت كرده باشد) گاهى هم مى شود كه از شدت ترس عقل زايل مى شود، و گاهى هم شده كه طرف زهره ترك شده و مى ميرد.
#تفسیر_المیزان
#سوره_بقره
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
□●حضرت آیت الله بهجت قدس سره:●□
□●دروغ می گویند که ما تابع مسیح، که جنگ جو نبود، هستیم؛ زیرا تمام جنگ های جهانی به تحریک و توطئه و نقشه و کمک آنها بوده و می باشد. گاهی یهود علیه نصاری(مسیحیان) و گاهی به عکس، و این یهود هستند که مجالس آمریکا و انگلیس و... را اداره می کنند.
□●هرکس که به اسلام اقرب(نزدیک تر) است اینها با او ابعدند(دورتر و دشمن ترند) و در نابودی او اَجَدّ و کوشاتر؛ لذا با #شیعه بیشتر خصومت [را] دارند.
□●در محضر بهجت، ج۱، ص ۱۶۳●□
@mohamad_hosein_tabatabaei
■●وضو در هنگام کار به مثابه تطهير در حين عبادت است●■
■●عزيزان! کار شما نيز عبادت است. لذا صبح که به سوی مزرعه و محل کارتان میرويد قبل از آن وضوئی بگيريد و رو به قبله «يا الله» بگوئيد و سپس به راه بيفتيد. چرا که بی وضو نمیتوان عبادت کرد، همچنان که بی وضو نمیتوان به نماز روی آورد و يا بی احرام رو سوی خانه کعبه کرد و حج بجای آورد.
■●زيرا مزرعه ومحل کارتان کعبه و قطرات عرقی که در آنجا از جبين و بدنتان سرازير میشود کفاره گناهان شما است. هر مقدار که در حين کار عرق میريزيد، خودتان را صاف میکنيد
☑️پس هر صبح که برای کار بر میخيزيد وضويی بگيريد و بعد از آن #نوزده_بار «بسم الله الرّحمن الرّحيم» به عدد حروف اين آية مبارکه تلاوت کنيد تا آن «وضو» تطهيرتان کند و آن «بسم الله» آفات و بليّات و شعله های اشتغالات جهنّمی دنيا را از شما دور نمايد.
■●اين قدر به زورِ بازويتان متکی نباشيد، رزق را بايد از جای ديگر بدهند همچنانکه جناب رسول الله ـ صلی الله عليه و آله و سلم ـ میفرمايند: «دم علی الطهاره يوسع رزقک» شما دائماً اهل طهارت و پاکی باشيد، رزقتان وسيع خواهد شد. ان شاء الله عرض خواهيم کرد که اصلاً يکی از راههای به دست آوردن روزی، وضو است.
■●شرح مراتب طهارت
استاد صمدی آملی●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، و بِهِ أَسْتَعِینُ□ #وَٱلْحَمْدُ_لِلّه_وَلّیِ_کُلِّ_نِعْمَة
□بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ، و بِهِ أَسْتَعِینُ□
#وَٱلْحَمْدُ_لِلّه_وَلّیِ_کُلِّ_نِعْمَة
#یَنْبوعُالحَیاة
□○ #ای_نفس، این عالم طبعست و محل نیاز و بیم و ذل و اندوه، و آن جهان عقلست، و اوست محل توانگری و امن و عز و سرور، و تو هر دو را دیدی و شناختی، و در هر یک آرمیدی، برگزین آن را که خواهی از سر بصیرت و آزمایش، از برای مقام و درنگ درآن، بیهیچ منعی و دفعی، و نیک بدان که نتواند بود که مردمی باشد توانگر درویش، ایمن بیم زده، ارجمند خوار، شادمان غمگین، و اگر این سخن صدقست پس نتواند بود که مردم را با حب، حیات دنیا حب حیات آخرت باشد.
□○ #ای_نفس، هر که سلاح بیفکند در جهاد، و خود را بدشمن سپرد، بند و گرفتاری وی را واجب شد، و هر که بسلاح کار زار کرد، و نفس را بپائید و نسپرد خود را، قتلش واجب شد و هر نفس که آمد بدین جهان طبع او را از این دو حال گزیر نیست: یا کشتن، یا بند. هر آنکه بند و گرفتاری گزید بر خود عذاب دراز اختیار کرد، و هر که کشتن بر اسیری گزید ارجمند مرد، و آن مردگی زیستن بود وی را و رستگاری از اسیری و بند و خواری و درازی عذاب.
@mohamad_hosein_tabatabaei
■●..درس بخوانید ، بحث داشته باشید. خودتان را هم فراموش نفرمائید از ملت حضرت ابراهیم بوده باشید که " قُلْ إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ " . انسان بدون این بذر افشانی ها باز نمی شود. آن کلام کامل جناب امیرالمومنین علیه السلام به شاگردش کمیل که در نهج البلاغه آورده ، آقا بیانی دارد که اگر بیان را بشکافی این طور می شود که حضرت ، علماء را تشبیه می فرماید به زارع . کشاورز و زارع باید اول زمین را آماده کند ، شیار کند، شخم بزند . بحث و کاوش کردن ، زیر و رو کردن است ، شکافتن است و بعد که آباد کرد و شیار کرد در آن بذر بیفشاند و آن بذر را پوشیده بدارد و در راه رشد و به ثمر رسیدن بذرش باشد و این دار هم دار تدریج است ، تا کم کم به ثمر برسد . جان مردم مزرعه شما آقایان است . حضرت وصیّ علیه السلام، شما را زارع معرفی فرمود . مزرعه شما قلوب مردم است و دلهای ما مزرعه اولیاء دین ماست .
■●باید این دل شیار شود ، باید آباد شود ، باید در او بذر بیفشاند و بعد از آن ، روزها و شب ها پاییدن می خواهد ، آبیاری می خواهد ، مراقبت می خواهد تا این به ثمر برسد . و این حرفها ، روایات و آیات تفاسیر آفاقی و انفسی و آنچه از بیت وحی صادر شده ، اینها همه بذرها هستند که در مزرعه جانمان می کاریم که هر کسی زرع و زارع و مزرعه خودش هست و هر چه می کارد بعد مهمان سفره خودش هست و اینها را باید شنید و به عمق اسرار نظام هستی رسید و در پی تطهیر و تزکیه نفس خودش هم باشد . لذا یکی از آقایان از استاد خود می فرمود که آن بزرگوار در درس و بحث خصوصی هر کسی را نمی پذیرفت . مرحوم آقای آملی و طباطبایی و اخوی ایشان آقای الهی که می فرمودند یا مجتهد باشد یا قریب الاجتهاد که حرف شنیده باشد تا بشود به آنها حرف زد و ورزش فکری کرده باشند . بنده این عرایض را می گویم ، در میان ما ممکن است بعضی جوانها باشند ،قریب العهد به مبدا باشند ، صفا دارند ، شایق هستند ، خواهانند . یک وقت از درس و بحث و تکامل نیفتند.
■●ره رو چنان رو که ره روان رفتند. بدون علم نمی شود . مثل بزرگان درس باید خواند . لله باید باشد . ولی طوری نباشد همه اش هم سر در کتاب و ضمیر پیدا کردن ، یک خورده هم آن طرف باید نگاه کرد . شب هم داشته باشید ، حضور و ذکر هم داشته باشید مراقبت باشد ، تفسیرالمیزان هم بنویسید ، استاد هم باشید ، بندگان خدا را برای رضای خدا راهنما باشید ، ولی مواظب خودتان هم بوده باشید . آثار قلمی و لسانی خوبی داشته باشید ؛ ولی تا نرسیده اید حرف نزنید . طهارت باشد که " دم علی الطهارة " ؛ طهارت مطلق از لباس و مکان و فکر و خوراک . " دم علی الطهارة یوسع علیک رزقک " و رزقی که انسان می خواهد اولاً و بالذّات معانی است ، حقایق است ، قرب الی الله است . و دیگر معدات است . برای رسیدن به آن رزق معنوی حقیقی باید دائم در طهارت بود .
■●صد و ده اشاره | اشاره نود و دوم
#علامه_حسن_زاده_ی_آملی●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
□○ #آشتى_با_غصه_ها○□
□اين درسى است كه در دانشگاه و حوزه نيست. شما كه نصيبتــان شــده اســت آن را بگيريــد. مبــادا خيــال كنــى حــرف كوچكــى است. در دانشگاههاى دنيا نيست، درس طلبگى نيست. درسى است براى نجات انسان. درس انبياء و اولياء اســت كــه نصيــب من و شما شده است.
□اين جور نيست كه مثل بچّه بياييم و برويم و تا دو كلمه علم به دست آورديم، ورم كنيم. يا اگر به كسى گفتند تو شاگردى بلد نيستى سرش پايين بيافتد. آن تعليم و تعلّمها خيلى كوچك است، در حالى كه اين با كوچــك بــودن نمىســازد وگرنــه خداوند در قرآن نمىفرمود لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى مافاتَكُمْ وَلاتَفْرَحُوا بِما اتاكُمْ* اگر چيزى از شمــا گرفتــه شــد، ناراحــت و مأيــوس نشويد. اگر درى را به رويتان گشوديم خوشحال نشويد.
□به نظر مىرسد عقلايى نباشد وقتى خداوند درى را به روى انسان محتاج مىگشايد، خوشحال نشود و يا اگر درى به روى انسان محتــاج بسته مىشود پكر نشود. آيا اين زور نيست؟
خداوند مىگويد بندههاى من، اگر از ناحيهى خيرخواهى، خيرى به شما مىرسد، آن را من برايتان بريدهام و آن خير از طرف خداست. براى همين انسان در پاسخ كسى كه به او خوبى مىكند مىگويدمتشكرم، چون منطق بلد است.
○*سوره ى حديد، آيه ٢٣○
□○ #طوباى_محبت
مجالس حاج محمّد اسماعيل دولابى
كتاب دوم، چاپ هشتم، مجلس سوم
صفحه ى٤٩-٤٨○□
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□○ #خطبه_ی_فدکیه (قسمت دوازدهم)○□ □○وَ كَيْفَ بِكُمْ؟ چگونه اين كار را كرديد؟ وَ أَنَّى تُؤْفَكُونَ
□○ #خطبه_ی_فدکیه (قسمت سیزدهم)○□
☑️بعد از اینکه حضرت زهرا (سلام الله علیها) رو به انصار کردند و فرمودند:
□○أَيُّهَا الْمُسْلِمُونَ أَ أُغْلَبُ عَلَى إِرْثِي: اي مسلمانها! آيا سزاوار است که من در مورد ارثم از پیامبر خدا مغلوب واقع شوم و به زور این را از من بگیرند و شما تماشاچی باشید؟ رو به ابوبكر كردند و با او مشغول صحبت شدند؛ چون ابوبکر مدّعي شد كه من از پيامبر شنيدم كه فرمودند: لا نورث، ما تركنا صدقة:
ما پيامبران هیچ ارثي برجاي نميگذاريم و آنچه از ما برجاي ماند صدقه است و بايد به فقرا داد و لذا گفت: به موجب اين حديث پیغمبر است كه ما #فدك را تصرّف كرديم و آن را ميخواهيم صرف كارهای خيریه كنيم.
□○حال حضرت زهرا علیها سلام رو به #ابوبكر كردند و فرمودند: يَا ابْنَ أَبِي قُحَافَةَ أَ فِي كِتَابِ اللَّهِ أَنْ تَرِثَ أَبَاكَ وَ
لَا أَرِثَ أَبِي؟! ای ابوبکر! اي پسر ابي قحافه! آيا در كتاب خدا قرآن آمده است كه به توی ابوبکر از پدرت ارث برسد وَ لَا أَرِثَ أَبِي و به من فاطمهی زهرا، دختر رسول الله از پدرم چيزي به ارث نرسد؟
□○لَقَدْ جِئْتَ شَيْئاً فَرِيًّا: چيز عجيب و شگفت و زشتی را تو به عرصه آوردي.أَ فَعَلَى عَمْدٍ تَرَكْتُمْ كِتَابَ اللَّهِ وَ نَبَذْتُمُوهُ وَرَاءَ ظُهُورِكُمْ: آيا شما عمداً و عالماً و عامداً كتاب خدا را رها كرديد و دستوراتش را به پشت سر خود مياندازيد؟
□○إِذْ يَقُولُ وَ وَرِثَ سُلَيْمانُ داوُدَ: آنجايي كه قرآن فرمود: #سليمان از داود ارث برد؛ ارث #داود پیامبر به سلیمان نبی که فرزندش بود رسید؛ چطور تو میگویی که پیغمبر فرمود ما انبیا چیزی از خودمان به #ارث نمیگذاریم؛ اين حرف تو جعلي و دروغ است؛ این حرفِ پیغمبر نیست به این دلیل که خود رسول الله فرمودند:
□○كثرت علي الكذابة و استكثر: دروغبندان به من رسول الله زياد شدهاند و بعد از مرگم بيشتر خواهند شد و لذا از این به بعد هر وقت جملهاي از من رسول الله نقل كردند آن را به قرآن عرضه كنيد اگر با قرآن همخواني داشت بپذيريد؛ اگر با قرآن تعارض داشت فاضربوا علي الجدار: به ديوار بزنيد؛ پرتش کنید آن طرف؛ این حرف دروغ است؛ من یک همچنین حرفی را نگفتم. اینجا قرآن به صراحت ميگويد: ارث پیامبری به نام داود علیه السلام به پیامبر دیگری به نام #سلیمان که فرزندش بود رسيد.
□○وَ قَالَ فِيمَا اقْتَصَّ مِنْ خَبَرِ يَحْيَى بْنِ زَكَرِيَّا إِذْ قَالَ فَهَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا يَرِثُنِي وَ يَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ: و همین طور قرآن در ماجرای #زکریا نقل کرد که زکریا در مقام دعا به خدای متعال عرض کرد: خدايا از جانب خود فرزندي به من عنايت كن كه دوست من باشد؛ رفیق من باشد؛ تا از من و خاندان يعقوب ارث ببرد.پس ارث زکریای پیغمبر هم به #یحیی رسید.
□○وَ قَالَ وَ أُولُوا الأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فِي كِتابِ اللَّهِ: و خدای متعال در قرآن فرمود: خويشاوندانی که خویشاوند رحمي هستند، برخي نسبتبه برخي ديگر اولی هستند؛ یعنی نسبت به غریبه ها، فامیل های رحمی اولویت دارند.
□○وَ قَالَ يُوصِيكُمُ اللَّهُ فِي أَوْلادِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الأُنْثَيَيْنِ: و باز خداي متعال در قرآن فرمود: خدای متعال به شما در مورد فرزندانتان توصيه ميكند كه #ارث فرزند ذکور و پسر دو برابر ارث فرزند دختر است.
□○وَ قَالَ إِنْ تَرَكَ خَيْراً الْوَصِيَّةُ لِلْوالِدَيْنِ وَ الأَقْرَبِينَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِينَ: هنگامي كه زمان مرگ يكي از شما فرا رسيد بر شما واجب شده است كه براي والدين و نزديكانتان وصيّت كنيد و اين حكم حقّي است براي اهل تقوا. یعنی حضرت دارند به #آیات_ارث اشاره می کنند که هر مسلمانی از جمله رسول الله (صلی الله علیه وآله) مصداق این حکم است...
ادامه دارد...
□○استاد مهدی طیب- جلسه ۱۲ آذر ۸۳○□
#حضرت_فاطمه
@mohamad_hosein_tabatabaei