eitaa logo
نشر خوبی ها محمد مهدی۱
265 دنبال‌کننده
583 عکس
681 ویدیو
238 فایل
نشر خوبی ها
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم سلام علیکم السلام علیک یاامیرالمومنین و یا علیهما السلام برادران و خواهرانش : در باره فرزندان رسول خدا عليه السلام آمده است : آن حضرت دارى سه يا چهار فرزند پسر و چهار دختر بود. اما دختران عليه السلام 1- : دختر بزرگ رسول خدا عليه السلام بود كه به عقد پسر خاله اش ‍ بن ربيع در آمد. از او يك دختر و يك پسر متولد شد كه دخترش به حضرت زهرا عليها السلام به عقد على عليه السلام در آمد. 2- ام : برخى گفته اند: هم نام مادر رسول خدا عليه السلام بوده ، كه پيامبر او را به بن عفان تزويج كرد، ولى قبل از مراسم عروسى از دنيا رفت . 3- : پس از رسيدن به سن بلوغ ، پيامبر عليه السلام او را به عقد بن ابى در آورد. به علت دشمنى با رسول خدا عليه السلام را از خانه اش بيرون كرد و پس از مرگ عتبه ، رقيه به عقد عثمان بن در آمد. 4- فاطمه زهرا عليه السلام : نسل رسول خدا عليه السلام از اين دختر است . پس از رسيدن به سن بلوغ به عقد على عليه السلام در آمد و از اين ازدواج داراى چهار فرزند گرديد. (۱) ۱- زندگى حضرت فاطمه عليها السلام ، ص 6 الحمدلله‌رب‌العالمین کانال‌نشرخوبی‌ها🌹 https://eitaa.com/nashrekhobyhakashan علیه السلام
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم سلام علیکم السلام علیک یاامیرالمومنین و یا زهراء علیهما السلام خواستگاران بن و عثمان بن هر دو از ثروتمندان بودند، برای خواستگارى آمدند. الرحمن گفت: من حاضرم يك صد شتر سياه با چشمانى آبى و بارهايى از پارچه هاى كتان اعلاى مصرى به همراه ده هزار دينار پول مهريه اش كنم ! گفت: با توجه به امتيازى كه من بر عبدالرحمن از جهت پيش ‍ قدمى و سابقه بيشتر در اسلام دارم ، حاضرم همين مهريه را بپردازم . پيغمبر اسلام عليه السلام از آنان سخت خشمناك شد و به آنها فهماند من به مال شما علاقه اى ندارم و داستان ازدواج فاطمه عليها السلام داستان خريد و فروش و مبادله ثروت نيست ، در نقل ابن شهر آشوب: پيامبر فهماند كه احتياجى به اين پولها ندارند. (۱) ۱- مناقب ، ج 3 ص 345 الحمدلله‌رب‌العالمین کانال‌نشرخوبی‌ها🌹 https://eitaa.com/nashrekhobyhakashan علیه السلام
روزی راهبی با جمعی از مسیحیان به النبی (صلی الله علیه و آله و سلم)آمدند در حالیکه طلا و و اشیاء گرانبها بهمراه داشتند. ✍پس رو کرد به جماعتی که در آنجا داشتند ( نیز در بین بود ) و سوال کرد : "خلیفه ی نبی و او چه کسی است؟" پس جمعیت حاضر ، را نشان دادند ، پس راهب رو به ابوبکر کرده و پرسید : نامت چیست؟ ابوبکر گفت : نامم "" است راهب پرسید : دیگرت چیست؟ابوبکر گفت : نام دیگرم "" است. راهب سوال کرد : نام دیگری هم داری؟ ابو بکر گفت : "نه هرگز" پس راهب گفت : گمان کنم آنکه در پی او هستم شخص دیگریست. ✍ابوبکر گفت : دنبال چه هستی؟ راهب پاسخ داد : من بهمراه جمعی از مسیحیان از آمدم و جواهر و اشیاء گرانبها بهمراه آوردیم و ما این است که : از ی مسلمین چند بپرسیم ، پس اگر توانست به سوالات ما پاسخ دهد تمام این هدایای ارزنده را به او میبخشیم تا بین مسلمانان کند و اگر نتوانست سوالات مارا پاسخ دهد اینجا را ترک کرده و به سرزمین خود باز میگردیم. ✍ابوبکر گفت : سوالاتت را بپرس ، راهب گفت :باید به من نامه بدهی تا آزادانه سوالاتم را مطرح کنم و ابوبکر گفت : در امانی ، پس سوالاتت را بپرس. ✍راهب سه سوالش را مطرح کرد: 1)ما هو الشئ الذی لیس لله؟ *چه چیزاست که از آن نیست؟* 2)ما هو شئ لیس عندالله؟ *چه چیزاست که در خدا نیست؟* 3)ما هو الشئ الذی لا یعلمه الله؟ *آن چیست که خدا آن را نمیداند؟* پس ابوبکر پس از مکثی طولانی گفت : باید از کمک بخواهم ، پس بدنبال عمر فرستاد و راهب سوالاتش را مطرح کرد ، عمر که از پاسخ ماند پس بدنبال فرستاد و عثمان نیز از این سوالات جا خورد ، و جمعیت گفتند : چه سوالیست که میپرسی؟ خدا همه دارد و همه چیز را میداند. ✍راهب نا گشته قصد بازگشت به روم کرد ، ابوبکر گفت : ای دشمن خدا اگر بر امان دادنت نبسته بودم را به خونت رنگین می کردم . ✍سلمان که ماجرا بود بسرعت خود را به امام (ع)رسانده و ماجرا را کرد و از امام خواست که به سرعت خودش را به آنجا برساند. پس امام علی ع بهمراه پسرانش امام (ع )و امام (ع )میان جمعیت حاضر و با و تکبیر جماعت حاضر ، مواجه شدند. ✍ابوبکر خطاب به راهب گفت ، آنکه در جست و جویش هستی آمد ، پس هر سوالی داری از علی (ع) بپرس! راهب رو به امام علی (ع) کرده و پرسید : نامت چیست؟ امام علی (ع) فرمودند: نامم نزد یان *""* نزد مسیحیان *""ایلیا"* نزد پدرم *"علی"* و نزد مادرم *""* است. پس راهب گفت : نسبتت با نبی (ص) چیست؟ ✍امام (ع )فرمودند: او و پسرعموى من است و نیز او هستم. پس راهب گفت ، به بن مریم که و گمشده ی من تو بودی. پس به سوالاتم پاسخ بده و دوباره سوالاتش را مطرح کرد. ✍امام علی (ع) پاسخ دادند: فإن الله تعالی أحد لیس له صاحبة و لا ولدا فلیس من الله لأحد و فإن الله لا یعلم شریکا فی الملک 🔹 *آنچه خدا ندارد ، و فرزند است.* 🔹 *آنچه نزد خدا نیست ، ظلم است* 🔹 *و آنچه خدا نمیداند ، و همتا برای خود است* پس راهب با شنیدن این پاسخها ، امام علی را به سینه فشرد و بین دو چشم مبارکش را بوسید و گفت: "أشهد أن لا اله إلا الله و أن رسول الله و أشهد أنک وصیه و خلیفته و أمین هذه الامة و الحکمة" ✳️به درستی که نامت در إلیا و در ایلیا و در علی و در کتابهای پیشین حیدر است ، پس براستی تو خلیفه ی بر پیامبری، سپس تمام هدایا را به امام علی (ع) تقدیم کرد و امام در همانجا اموال را بین مسلمین تقسیم کرد. ⬅️ *پیامبر(ص)فرمود: هرکس فضائل امیرالمومنین علی ابن ابیطالب (ع)را نشردهد، مادامیکه از آن نوشته اثری باقیست ملائکة الله برای او می کنند* منبع : کتاب الإحتجاج مرحوم الحمدلله‌رب‌العالمین کانال‌نشرخوبی‌ها🌹 @nashrekhobyhakashan https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b
✨بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم✨ ﷽🕊♥️ ‍🕊﷽ السلام علیکما یا امیرالمومنین و یا صاحب الزمان علیهما السلام سلام علیکم🌹💐 این به اون در گاهی اوقات بهضی ها در مقام نمایی بر می آیند و یا می رسانند. طرف مقابل هم دست به كار می شود تا مقابله به مثل کند عبارت ضرب المثل بالا هنگام متقابل مورد استفاده قرار می گیرد. در سال پنجم اسلام آورد و در های حدیبیه و یمامه و فتوح شام حضور داشت و یك خود را در جنگ از داد و در جنگ های قادیسه و نهاوند و همدان و جنگهای دیگر هم شركت داشت. اول كسی بود كه پس از رحلت اسلام صلی الله علیه و آله و سلم از ماجرای آگاه گشت و جریان را به اطلاع بن خطاب رسانید. شاید اگر هوش و تیزبینی او نبود مسیر تاریخ اسلام عوض می شد و در قبضه مدینه قرار می گرفت. بعدها از طرف خلیفه دوم به بصره منصوب گردید ولی دیر زمانی نگذشت كه به متهم شده نزدیك بود زنا از طرف عمر بر او جاری شود كه به علت لكنت یکب از شهود از مجازات و همچنین بصره معاف گردید. مغیره بن یكی از عوامل غیر مستقیم در قتل خلیفه دوم عمر بوده است چه اگر غلام ایرانیش بر اثر وستم وی شكایت به خلیفه نمی برد قطعا آن واقعه رخ نمی داد مغیره سالها حكومت را داشت و چون كشته شد گوشه نشینی اختیار كرد . در واقعه و شركت نداشت و لی می گویند : در اجماع حكمین دست اندر كار بوده است. برای اثبات و مغیره ی بن شعبه همین بس كه : چون تشخیص داد علی ابن ابی طالب علیهما اسلام از روی بر تافته است جانب را گرفت و به سوی شام روانه شد. در پیمان بین امام مجتبی و معاویه حاضر و ناظر بود و چون معاویه خواست الله عمر و را به حكومت كوفه بگمارد از باب خیر خواهی ! گفت : «ای پسر سفیان پدر را به حكومت مصر و پسر را به حكومت كوفه می گماری و خویشتن را در میان دو كف شرزه قرار می دهی؟» معاویه از این سخن بیمناك شد و صلاح در آن دید كه مغیره را كماكان به حكومت منصوب دارد تا خسارت انزوار و گوشه نشینی چند ساله را از بیت المال كوفه جبران كند. پس از چندی به جریان قضیه و سعایت مغیره واقف شد و برای آنكه و نیرنگ مغیره را بلاجواب نگذارد به معاویه فهمانید كه پول در دست مغیره به سرعت ذوب می شود در این است كه دیگری عهده دار امر كوفه گردد و مغیره فقط به كار و اجرای احكام و تعالیم اسلامی بپردازد ! معاویه عاص را كار بست و مغیره را تنها مسئول و متصدی كار جنگ نماز كرد. دیر زمانی نگذشت كه بین عمرو و بن شعبه اتفاق ملاقات افتاد. عمرو عاص نیشخندی زد و گفت : «هذه بتلك» یعنی «این به آن در ! » الحمدلله‌رب‌العالمین🌹 @nashrekhobyhakashan لینگ گروه گل های مهدوی عجل الله تعالی فرجه https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b