eitaa logo
نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس
10.3هزار دنبال‌کننده
342 عکس
7 ویدیو
1.8هزار فایل
ارائه دهنده: نوحه_ذکر_دم بازاری_پاره دم_اشعار_سرود مدیریت: رئوف (مشهدالرضا ع) ۰٩٣٨٣۰٧۰۰٣٢ ارتباط با ادمین @A_Rauof
مشاهده در ایتا
دانلود
۵۱ (حضرت ام کلثوم س) از تبار آل رسولی،ام کلثوم دختر زهرای بتولی،ام کلثوم دختر حیدر کرار،نسبت احمد مختار همچنان زینب کبری،از عدو دیده ای آزار دیده ای کرب و بلا را،دیده ای رنج و بلا را همره حسین و زینب،از عدو ظلم و جفا را دیده ای اکبر لیلا،از ستم شد اربا اربا آمده کنار جسمش،قامت خم شده بابا دیده ای علی اصغر،همچو گل گردیده پرپر با تیر حرمله گشته،از ستم بریده حنجر روز عاشورا بدیدی،غربت حسین شد احساس بر زمین فتاده دیدی،بریده دو دست عباس دیده ای حسین زهرا،بین میدان شده تنها بر زمین افتاد حسینت،گرد او لشکر اعدا دیده ای که دشمن دین،به سوی مقتل دویده خنجرش ز کین کشیده،از قفا سرش بریده دیده ای با اشک و ناله،پیکرش به روی خاک است گل زهرا غرق در خون،بی سر و پیکر چاک است @nohe_sonnati
۵۲ (حضرت ام کلثوم س) گل حیدر تویی،جان مادر تویی همچنان خواهرت،روح باور تویی تویی اخت الحسین بر علی نور عین تویی کلثوم گل،بوستان علی دختر با حیا،جاودان علی تویی اخت الحسین بر علی نور عین دختر مرتضی،یار خون خدا همره اهل بیت،بوده ای کربلا تویی اخت الحسین بر علی نور عین دیده ای کربلا،ماتم و ابتلا از عدو دیده ای،ظلم و جور و جفا تویی اخت الحسین بر علی نور عین دیده ای کربلا،دل خون حسین غرق رنج و محن،شده نور دو عین تویی اخت الحسین بر علی نور عین دیده ای اکبرش،اربا اربا شده از غم داغ او،خیمه غوغا شده تویی اخت الحسین بر علی نور عین دیده ای اصغرش،روی دست پدر حرمله از ستم،زد به جانش شرر تویی اخت الحسین بر علی نور عین ندیده غیر غم،روح حساس تو دیده ای غرق خون،شده عباس تو تویی اخت الحسین بر علی نور عین دیدی در علقمه،دست او شد جدا در ره دین حق،جان او شد فدا تویی اخت الحسین بر علی نور عین بر برادر حسین،دیده گریان شدی زان همه رنج و غم،تو پریشان شدی تویی اخت الحسین بر علی نور عین دیده ای شمر دون،خنجر از کین کشید پیش چشمان تو،از حسین سر برید تویی اخت الحسین بر علی نور عین دیده ای خواهرت،تازیانه زدند کودکان را ز کین،بی بهانه زدند تویی اخت الحسین بر علی نور عین بعد کرب و بلا،شده ای غم نصیب بهر داغ حسین،بوده ای بی شکیب تویی اخت الحسین بر علی نور عین @nohe_sonnati
دوبیتی تا بوسه‌ی خنجری به حلقوم نشست بر نیزه، سر امام مظلوم نشست تنها نه فقط میان رگ‌های حسین آن نیز به قلب «امّ‌کلثوم» نشست ▪️ شأن تو و درک ما، همان سنگ و سبوست نشناخته‌ایمت آن چنانی که نکوست در نای تو، نطق مرتضی جاری بود «از کوزه همان برون تراود که در اوست» ▪️ او نور چراغ خانه‌ی حیدر بود در شام ستم، چراغ روشن‌گر بود آن روز که تکیه‌گاه آن قافله شد یک شانه برای گریه‌ی خواهر بود ▪️ الگوی فرشتگان معصوم است او بر واژه‌ی صبر و عشق، مفهوم است او از خطبه‌ی آتشین او پیدا شد بانوی قیام، «امّ‌کلثوم» است او ▪️ در چرخ وجود، محور خورشید است خاک قدمش تاج سر خورشید است باید که فروغ چشم زهرا باشد در خانه‌ی ماه، دختر خورشید است ▪️ ای مرهم زخم دل و غم‌خوار پدر! هم غم‌خور مادریّ و هم یار پدر در لیله‌ی قدرِ آخرِ عمرِ علی شد مهر تو، سفره‌دار افطار پدر ▪️ داغ است، دل لاله‌ی صد چاک دمشق زآن گل که بُوَد به تربت پاک دمشق خورشید به سوگ «امّ‌کلثوم» گریست تا ماه مدینه خفت در خاک دمشق ▪️ هم ماه مدینه است و هم زهره‌ی شام همه عمّه و هم خواهر و هم دخت امام ای دوست! اگر سوریه رفتی برسان از جانب ما به «امّ‌کلثوم»، سلام ▪️ در دفتر عشق، حرف منظوم شدم تا آینه‌دار پنج معصوم شدم هر کس به ردیف عشق نامی را خواند من خادم بیت «امّ‌کلثوم» شدم ▪️ هم دختر خورشیدی و هم دختر ماه هم خواهر مجتبی و هم خواهر شاه بعد از سخنان تو بگفتا زینب: لا حول و لا قوّة الّا بالله ▪️ ای پشت و پناه قافله چون زینب همراز نماز نافله، چون زینب در شام نیفتاده‌اي از پا، بانو! یک لحظه در این مقابله چون زینب ▪️ در حجب و حیا وارث زهرا هستی در مرتبه چون زینب کبرا هستی افسوس که بین شیعه هم مهجوری مظلومه ترین بانوی طاها هستی ▪️ هرکس به جهان تو ثنا کرده بسی خشنود دل فاطمه را کرده بسی ای دختر با وقار زهرا و علی درحق تو تاریخ جفا کرده بسی ▪️ بانو همه جا نام شما عقده گشاست مسکین تو از قید غم و غصه رهاست در خانه سگ پری نیاید هرگز تزویج تو با خلیفه از ریشه خطاست ▪️ در فصل بهار خود خزان را دیدی آن غصه که میبرد امان را دیدی از کرببلا و از مصیبت‌هایش ما هرچه نوشتیم تو آن را دیدی ▪️ باید که تورا به برج دین کوکب گفت باید که تو را حافظ این مکتب گفت در قدر و جلال و عزت و فضل و شرف باید که تورا شریکة الزینب گفت ▪️ مثل مزار فاطمه قدرش نهان است توصیف شأنش فوق توضیح و بیان است خود را دخیل رشته های چادرش كن او عمه مظلومه صاحب‌زمان است ▪️ دگر عبّاس و اکبر دارم امشب به بر قنداق اصغر دارم امشب نه کوفی گرد خود بینم نه شامی دوباره شش برادر دارم امشب ▪️ ندارد چون نشان دین از آغاز نخواهد گشت هرگز محرم راز علی با خواستگار دخترش گفت: کبوتر با کبوتر، باز با باز ▪️ با خطبه خود کشف حقائق کردی با نوحه و دم طی دقایق کردی پیوسته به یاد کربلا سوختی و از داغ حسین عاقبت دق کردی ▪️ یکی این سان، یکی این گونه باید که شام و کوفه را رسوا نماید ببین پیشانی زینب شکسته بگو اخت المصائب لب گشاید ▪️ به حق بر فاطمه بوده است، نائب که یک لحظه نشد در صحنه، غائب در این عالم به غیر از «امّ‌کلثوم» برادر را که شد اخت المصائب؟ ▪️ کسی نشناختت، ‌ای دخت مظلوم! نباشد قدر تو بر خلق، معلوم اگر زینب بُوَد امّ المصائب تویی اخت المصائب، «امّ‌کلثوم»! ▪️ ای زینب دیگر! که جگرسوخته‌ای چو لاله ز داغ، رخ برافروخته‌ای تو درس صبوری و فداکاری را پیداست که از فاطمه آموخته‌ای ▪️ در ماتم دردانه‌ی معصوم علی خون می‌چکد از دیده‌ی مظلوم علی امروز زمین، لباس غم پوشیده از داغ غریب «امّ‌کلثوم» علی ▪️ هم خواهر و هم دختر معصوم تویی مظلوم‌تر از زینب مظلوم تویی ای شاعره‌ی حماسه‌ی عاشورا! بانوی شرافت، «امّ‌کلثوم» تویی ▪️ غم بر دل هر پیر و جوان است امشب ماتم زده بغض آسمان است امشب در سوگ غریبانه‌ی «امّ‌کلثوم» محزون، دل صاحب الزّمان است امشب ▪️ آن زینب او، عزیز مردم شده است این فاطمه‌اش، ملیکه‌ی قم شده است افسوس! که نام «امّ‌کلثوم» فقط مانند مزار مادرش، گم شده است @nohe_sonnati
دوبیتی تا آخر خط به خاطر مکتب رفت جانش اگر آمد از جفا بر لب ،رفت در مهر و وفا بر امِّ کلثوم نگر دنبال حسین، همره زینب رفت ▪️ در راه شما هر که قدم بگذارد پا در حرم جود و کرم بگذارد فردا نکند شفاعت از او زهرا در حقّ شما کسی که کم بگذارد ▪️ آن شب که پدر به خانه، مهمان تو بود تو جان پدر بودی و او جان تو بود آن کس که تمام خلق مهمان وی‌اند آن شب به سر سفره‌ی احسان تو بود @nohe_sonnati
دوبیتی زینبی خصلت و زهرا جلوات جان تقوا تویی و روح صلات ام کلثوم ،گل باغ جنان بر تو و آل محمد صلوات ▪️ تو گل گلشن دینی کلثوم شیعه را حبل متینی کلثوم همچو زینب گل باغ حیدر زینت خلد برینی کلثوم ▪️ ما همه ریزه خور خوان توایم تو کرم کردی و مهمان توایم ای گل باغ علی یا کلثوم همه شرمنده ی احسان توایم ▪️ گل باغ ولایی ام کلثوم عزیز مرتضایی ام کلثوم تو همچون زینب کبرا همه عمر سفیر کربلایی ام کلثوم @nohe_sonnati
دست من و دامان تو یا ام کلثوم جان و تنم قربان تو یا ام کلثوم درد من و درمان تو یا ام کلثوم چشم من و احسان تو یا ام کلثوم تو جلوه ی زهرا و نور مرتضایی تو نور قلب فاطمه نور خدایی هم جان زهرایی و هم جانان حیدر هم روح زهرایی و هم ریحان حیدر شد جان احمد مرتضی تو جان حیدر ای جان به قربان تو و قربان حیدر تو دلبر ارباب های عالمینی جان علی جان حسن جان حسینی تو ام کلثومی نشد قدر تو پیدا قدر تو پیدا می شود در صبح فردا ای زینب دیگر به اهل بیت طاها مدح تو بس نور علی هستی و زهرا وصف تو را باید بهشتی ها بگویند باید نبی و حیدر و زهرا بگویند از کودکی با درد و غصه آشنایی مثل حسن تو غصه دار کوچه هایی از غصه ی مادر همیشه در نوایی تو شاهد اشک روان مجتبایی تو بودی و آهی که مانده کنج سینه تو بودی و زخم غم یاس مدینه گویند در را دیده ای و میخ در را در پشت در یک مادر کشته پسر را با دست بسته حیدر خونین جگر را در بین آن کوچه چهل بی پا و سر را دیدی به مسجد مرتضی را می کشیدند کفتارها شیر خدا را می کشیدند تو محو الطاف خدا بودی همیشه با سینه ای غرق بلا بودی همیشه غرق غم و صبر و رضا بودی همیشه تو روضه خوان کربلا بودی همیشه دیدی به دشت کربلا رأس بریده دیدی ز غصه قامت زینب خمیده @nohe_sonnati
ای نخل کوثر را ثمر یا ام کلثوم ای مایه ی فخر بشر یا ام کلثوم ای دومین زینب، سراپا زینت اب ای زینت نام پدر یا ام کلثوم ای چارمین خورشید نور از نسل کوثر بر فاطمه نور بصر یا ام کلثوم ای کوکب افلاک، ای نور مجسّم ای خواهر شمس و قمر یا ام کلثوم زینب که سر تا پا علی بود و علی بود رفتی به زهرا بیشتر یا ام کلثوم حتما تو هم مانند زینب دیده بودی که مادرت در پشت در ... یا ام کلثوم حتما تو هم از داغ کوچه داغداری از ماجرا داری خبر یا ام کلثوم از کوچه ها تا کوچه های شام رفتی رفتی کنار تشت زر یا ام کلثوم با خیزران دیدی چه غوغایی به پا کرد جام شراب و چشم تر ... یا ام کلثوم ای وای از ساعات قتل صبر ای وای ای وای از ساعات سر ... یا ام کلثوم هر کس می آمد جای زخم قبل می زد با نیزه و سنگ و سِپَر یا ام کلثوم سرها که شد بر نیزه ها، تازه شروع شد وقت هجوم صد نفر یا ام کلثوم هر کس که آمد قتلگاهش دستِ پُر رفت انگشتر و دَستارِ سر ... یا ام کلثوم @nohe_sonnati
ای دختر خیر النساء ، یا ام کلثوم دُردانة شیر خدا ، یا ام کلثوم در خُلق همچون احمدی ، در نطق حیدر حِلم حسن را بوده ای شایسته مظهر زهرای اطهر را عزیزی ، نور عینی پیغمبر فرهنگ عاشور حسینی با صبر خود پیوسته یار مکتبی تو وقت شدائد ، غمگسار زینبی تو قلبی خدا باور ، پر از احساس داری عزم ستم سوزی چنان عباس داری از برتر و بالاتر از تمجید و تعریف کج باوران تاریخ را کردند تحریف دادند بینِ خلق این گفتار ، ترویج که با «عمر» حیدر تو را کرده است تزویج گیرم علی بیداد او کردی فراموش واندر جواب خواستگاری ماند خاموش کی عاقلی این حرف را باور نماید دختر قبول از قاتل مادر نماید کاو را شود یار و شریک زندگانی با او شود همراه و سازد مهربانی کی دختری با قاتل مادر نشیند حتی اگر بر خاک و خاکستر نشیند دُردانة زهرا کجا فرزند خطّاب کی جمع می گردند با هم آتش و آب دختی که بابش حیدر کرار باشد زوجش عزیز جعفر طیار باشد کُفوِ تو شد ، ای بی قرین عون بن جعفر آن سان که می فرمود پیش از آن پیمبر عونی که یار دین حق در کربلا شد در یاری فرزند پیغمبر ، فدا شد یا ام کلثوم ، ای خطیب کوفه و شام تا روز محشر هست مدیون تو اسلام از خردسالی داغ روی داغ دیدی تو آتش بیداد را در باغ دیدی روزی به سوگ خواجه ی اسرا نشستی روز دگر در ماتم زهرا نشستی دیدی به بیت وحی آتش زد زبانه بر مادرت زد خصم قرآن تازیانه دیدی که دونان ، پهلوی زهرا شکستند از کین امیرالمومنین را دست بستند در کودکی گشتی یتیمه ، ناله کردی گریه بر آن بانوی هجده ساله کردی هر چند یادِ مادر دل خسته بودی از بعد او بر مرتضی دل بسته بودی وقتی که هجرت کرد آن مولا به کوفه همراه دست حق نهادی پا به کوفه یک شب که حیدر میهمان خانه ات بود روشن ز نور روی او کاشانه ات بود دیدی امیر عشق بازان در نماز است گرم نیایش با خدای چاره ساز است پس سفره ی افطار را کردی مهیّا نان و نمک با شیر بُردی بهر مولا شاهی که اجرا امرِ او مهرِ فلک کرد افطار خود را باز با نان و نمک کرد آن شب ، شب قدر و شب ذکر و دعا بود امّا پریشان خاطر شیر خدا بود از دیده دُر بارید و اشک افشاند حیدر «انّا الیه راجعون» می خواند حیدر وقت سحر شد سوی مسجد شاه مردان بشکسته شد رکن رکین کاخ ایمان وقتی که در محراب آن مولا قدم زد بر فرق او شمشیر دشمن از ستم زد شمشیر زهر آلود دشمن کار شه ساخت دست خدا را عاقبت از پای انداخت بعد از علی دیدی غریبیّ حسن را بی مهری اصحاب ، بر آن ممتحن را دیدی به دست همسرش در بین منزل مقتول کین گردید از زهر هلاهل دیدی که جسم اطهر او پیش یاران شد در برِ قبر پیمبر تیر باران ای وای بر من بعد از این غم های جانکاه افتاد عترت را به سوی کربلا راه وقتی در آن دشت بلا کردی اقامت دیدی عیان با چشم خود شور قیامت آن جا عزیز مصطفی را تشنه کشتند آرام جان مرتضی را تشنه کشتند شد همسر تو کشته در راه امامت در راه دین چون باب خود کرد استقامت از کربلا تا کوفه و از کوفه تا شام با صبر خود گشتی معین یار اسلام بر «ایزدی» بنگر که او در شور و شین است از مرثیه خوانان دربار حسین است @nohe_sonnati
ای زینب دوم محمّد زهرای دگر به بیت احمد چون خواهر خویش،هست زهرا قرآن علی به دست زهرا مظلومه و دختر دو مظلوم مشهور به نام امِّ کُلثوم ریحانه ی مادر ولایت هم سنگر خواهر ولایت توحید ز منطق تو،پیروز هفتاد و دو داغ دیده،یک روز عصمت ز تو اعتبار دارد زینب به تو افتخار دارد در دُرج حیا،دُرِّ حسینی حقّا که تفاخُر حسینی توحید به چون تو،عشق ورزید دشمن زِ خِطابه ی تو لرزید یک آیه ز آیه های کوثر در حنجره ات صدای کوثر خون از سِتَم زمانه خورده چون فاطمه تازیانه خورده از کعب نی ات به تن نشانی می بود مدال قهرمانی آتش به دل عدو فِشاندی در کوفه و شام،خطبه خواندی ای پاره ی آیه های تطهیر ای در نَفَست،صدای تکبیر سر تا قدمت،همه فروغ است حوریّه و دیو؟!این دروغ است تو دخترِ دخترِ رسولی سر تا به قدم،همه بتولی حیدر که بُوَد ولیّ ذوالمَن هرگز ندهد تو را به دشمن ای اختر آسمان عصمت ای بانوی قهرمان عصمت از تربیت علی است،معلوم قدر و شرف تو،ام کلثوم من (میثم)میثمِ شمایم فریاد محرّم شمایم اوصاف شماست،هست و بودم پیوسته به جان تان،دُرودم @nohe_sonnati
كيست او؟ خواهرِ امام حسين زينــبِ ديگرِ امام حسين امّ كلثوم ، دخترِ حيدر نائبِ مادرِ امام حسين مثل زينب ز هر نظر باشد بهترين مَظهرِ امام حسين بعد زينب مليكه ی عشّاق اوست در كشورِ امام حسين بعد زينب ركاب حضرت اوست پای آب آورِ امام حسين تكيه گاه رشيد او هم هست شانه ی اكبرِ امام حسين بغلش بوده تا سحر اصغر در شب آخرِ امام حسين آخر كار كرده دقْ مرگش روضه های سرِ امام حسين ديدن نيزه زار گودال و خنجر و حنجرِ امام حسين ديدن ساعتی كه از سُم اسب خُرد شد پيكرِ امام حسين چه وفاتی ؟ كه اين همه داغ است قاتل خواهرِ امام حسين رفت وقتی كه معجرش ، ديدند رفت انگشترِ امام حسين ناقه ی بی جهاز، منبر او نيزه شد منبرِ امام حسين پير شد در خرابه يك شبه از ---رفتن دخترِ امام حسين غربتش جنس غربت زهراست أُمّ كلثوم ، آه ، أُمّ بُكاست @nohe_sonnati
ای نامه ی سر به مهر مکتوم ای مادر صبر، ام کلثوم! ای میوه ی بوستان احمد ای حاصل وصلت دو معصوم مجهول جهانیان، چو زهرا چون زهره، ولی به عرش،معلوم هرچند که غافل از تو تاریخ ما گرچه به غفلت از تو محکوم مانند حسین، گشته جاری عطر تنت از حجاز تا روم در صبر و وقار، همچو زینب پرونده ی ظلم کرده مختوم خدمت شده افتخار جبریل وقتی تو و زینبید، مخدوم شرمنده ی خطبه بلیغت منظومه ی هر کلام منظوم "" نان و نمک تو خورده مولا در آن شب واپسین محتوم"" دیدی تو اگر چه داغ زهرا هم غربت دفن، در شبی شوم هم داغ برادری که بی سر هم داغ برادری که مسموم هم داغ برادری که بی دست افتاده به خاک ازآب، محروم هم اکبر خود که گشته پرپر هم قاسم خود که گشته مقسوم اما ز تو صبر گشته عاجز زیرا تو فراتری ز مفهوم هم ظلمت کوفه از تو نابود هم شام سیاه، از تو معدوم جانم به فدای خاک پایت ای سرو خمیده، ام کلثوم!... @nohe_sonnati
ای آینه دار پنج معصوم در بحر عفاف دُرِّ مکتوم پرورده ی دامن ولایت مظلومه ی خاندان مظلوم قدر تو به ممکنات مجهول مهر تو به کائنات معلوم شیرازه ی شرع از تو محکم منظومه ی عشق از تو منظوم تو زینب دومی علی را نامند تو را به ''ام کلثوم'' آئینه ی آفتاب و ماهی یا سَیِّدَتی به ما نگاهی آن وقت که چارساله بودی بر صورت ماه هاله بودی در خانه ی شیر حق به خوبی معصوم تر از غزاله بودی دیری نگذشت کز ستم ها سرگرم به اشک و ناله بودی از آن چه به خانه ی شما رفت از داغ جگر چو لاله بودی از قول و غزل فراتری تو کی حدِّ تو این مقاله بودی؟ آئینه ی آفتاب و ماهی یا سَیِّدتی به ما نگاهی تو محنت بی شماره دیدی غم، بیشتر از ستاره دیدی مه پاره ی دشت کربلا را در خاک، هزار پاره دیدی هم بر دل پاره پاره از زهر هم پیکر پاره پاره دیدی پامال تن عزیز خود را ازمرکب ده سواره دیدی بر دست حسین غرق در خون قنداقه ی شیرخواره دیدی آئینه ی آفتاب و ماهی یا سَیِّدتی به ما نگاهی تو راز عجیب کربلایی بانوی شکیبب کربلایی هم راز شهید نینوایی دمساز غریب کربلایی برخرمن هستی ستمکار سوزنده لهیب کربلایی درآتش غم اگر بسوزی باصبر، طبیب کربلایی آن جا که خطابه کارساز است توفنده خطیب کربلایی آئینه ی آفتاب و ماهی یا سَیِّدتی به ما نگاهی @nohe_sonnati
دلم دوباره گرفتار ام کلثوم است که فصل رونق بازار ام کلثوم است به روز آخر ماه جمادی الثانی تمام شیعه عزادار ام کلثوم است گرفته است ز حیدر مدال آقایی کسی که خادم دربار ام کلثوم است همیشه سفره ی شیعه اگر نمک دارد به لطف سفره ی افطار ام کلثوم است اگر من اهل بکائم عنایت زهراست و سینه زن شدنم کار ام کلثوم است قیام سرخ حسینی همیشه مدیونِ کلام ناب و گهربار ام کلثوم است درخت کرب و بلا پر ثمر اگر گشته ز جانفشانی و ایثار ام کلثوم است تمام گریه ی ما در مصیبت ارباب نَمی ز دیده ی خونبار ام کلثوم است یقینِ قلبی اَم این است حضرت عباس ز روی نیزه نگهدار ام کلثوم است میان مجلس نامحرمان و بزم شراب سر بریده مددکار ام کلثوم است @nohe_sonnati
می نویسم به اذن ثارالله از زنی با وقار همچون ماه راوی صادق بنی هاشم از علوم خفی حق آگاه مهد علم و مفسر قرآن کوه عصمت، مقرب درگاه چون حسین و حسن سخاوتمند مثل زینب صبور آل الله مثل زینب بلا چشیدن را ام کلثوم بوده خاطرخواه با صلابت مبارزه می کرد با سلاح دعا و اشک و آه خطبه مانند مرتضی می خواند خطبه هایی پر از غم جانکاه مدح او را بس است چون بوده دختر فاطمه، سخن کوتاه دختر دوم ولی خدا ام کلثومِ حضرت زهرا آن قدر داغ و دردسر دیده قد کمان و نحیف گردیده بعد داغ غم رسول الله یاس را در دل شرر دیده وسط کوچه ی بنی هاشم یک نفر به چهل نفر دیده خاک غم روی چادرش مانده چون شکاف سر پدر دیده جگرش پاره شد کنار حسن تشت لبریز از جگر دیده چادر خواهر بزرگش را وسط خیمه شعله ور دیده لب گودال بر زمین خورده غارت جسم محتضر دیده کوفه و شام پر بلا رفته بر سر نیزه ها قمر دیده نیزه ها را ببر از این جا شمر دور کن چشم بی حیا را شمر با دلی پر شراره و گریان لقمه ها را گرفت از طفلان خطبه اش شام و کوفه را لرزاند دشمنش شد از این بیان حیران داغ بازار شام را حس کرد وسط چشم های بی ایمان با دو چشم خودش تماشا کرد خیزران خورد بر لب و دندان رفت ویرانه ای که شامش بود سرد و روزش جهنمی سوزان گریه می کرد پا به پای رباب تا دهد بر دلش سر و سامان چه فراقی کشید این خواهر اربعین بود آخر هجران درد، این است قدر این بانو مانده حتی میان ما پنهان ما بدهکار ام کلثومیم عبد دربار ام کلثومیم @nohe_sonnati
از گُل یاس یاد باید کرد یاد کوثر زیاد باید کرد یاد کن اَختران مولا را روضۀ دختران زهرا را یاد اُخت الحسین یاد حسین مونس زینب ، امتداد حسین بانوی بانوان هر دو جهان ام کلثوم ، تاجدارِ جنان همه جا مثل سایه با زینب بر لبش صبح و شام یا زینب کیست این سایه ، شاخۀ طوبا اولین روضه خوان عاشورا یا حسینش همیشه بر لب بود اولین نوحه خوان زینب بود داشت بر لب میان اهل حرم درد دل با پیمبر اکرم ما که مهمان کربلا بودیم ما گرفتار هر بلا بودیم خون ز دل ها چکید یا جدّا جان به لب ها رسید یا جدّا ظلم و جورِ حرامیان دیدیم سنگباران ز کوفیان دیدیم وای از کوفه و پذیرایی دخترانت همه تماشایی دید چشمان ما جنایت را معجر زخم آل عصمت را روز پَرده نشینی از ما رفت آبرویی ز آل طاها رفت ناقه ها بی جهاز و ما خسته دستهامان به ریسمان بسته بود چشمان مَردمان بر ما پوست ها سوخته شد از گرما بهتر ای مادرا نبودی تو وسط ماجرا نبودی تو حَرمی را که هیچ مَحرم نیست غیر نامَحرمش مجسّم نیست بعد ظلم حرامیِ ملعون همه غارت زده همه محزون بود بی سایۀ برادرها گریه ها گریه های دخترها شاهد ظلم بی حساب شدیم وارد مجلس شراب شدیم لب و دندان ز چوب کینه شکست مادرا حُرمت سکینه شکست نام او را چه زشت می بردند پیش زینب شراب می خوردند روز ما سخت روزگاری شد که حسینت به تشت قاری شد چشم تو در عزای او گرید تا قیامت برای او گرید دخترانت بلند می گِریند نوحه سر می دهند می گریند نام ما تا ابد به شام آید منتقم روز انتقام آید @nohe_sonnati
گل خیرالنسایی ام کلثوم عزیز مرتضایی ام‌ کلثوم تو دخت حیدر و زهرای اطهر ز نسل مصطفایی ام ‌کلثوم سپهر دین حق را همچو زهرا مه برج هدایی ام کلثوم گلستان ولایت عطرش از توست گل باغ ولایی ام کلثوم تو در گلزار اهل بیت عصمت گل زهرا نمایی ام کلثوم به دریای ولایت تا به محشر تو در پر بهایی ام کلثوم زنان پاکدامن را همه عمر چو زهرا رهنمایی ام کلثوم الا ای دخت حیدر همچو زهرا تو بر ما مقتدایی ام کلثوم چو زهرا مادر غمدیده ی خود شفیعه در جزایی ام کلثوم ز بس داری وفا، از کار شیعه کنی مشکل گشایی ام کلثوم به اذن خالق یکتا دو عالم به درد ما دوایی ام کلثوم چوزینب در میان موج غم ها تو خود درد آشنایی ام کلثوم به یاد کربلا و سوز و اشکت دلم گشته هوایی ام کلثوم چنان زینب شدی قربانی عشق تو سر تا پا وفایی ام کلثوم چو زینب خواهرت در راه اسلام گرفتار بلایی ام کلثوم تسلای دل پر درد طفلان به دشت نینوایی ام کلثوم به یاد پیکر غلتیده در خون پر از شور و نوایی ام کلثوم به روی نیزه دیدی از ره کین سر از تن جدایی ام کلثوم تو دیدی خیمه ی آتش گرفته عجب حال و هوایی ام کلثوم پس از قتل حسین شاه شهیدان اسیر اشقیایی ام کلثوم به همراه یتیمان و اسیران سفیر کربلایی ام کلثوم مسیر کوفه و شام بلا را به زینب هم نوایی ام کلثوم به روز محشر ای همگام زینب امید این (رضایی) ام کلثوم @nohe_sonnati
وقتی همه جا دور و برش زينب بود يعنی كه تمام باورش زينب بود در شام كه خطبه خواند با صوت علی از مستمعين منبرش زينب بود او هيبت و غيرت بنی هاشم داشت او فاطمه بود و حيدرش زينب بود در طول اسارتش مطيع امر - فرمان امام و رهبرش زينب بود در حجب و حیا و عصمت و صبر و وفا مانند عقیله خواهرش زينب بود بر حرمت نام "ام کلثوم" قسم این آینه نام دیگرش زینب بود @nohe_sonnati
دست ما و عنایتت بانو جان فدای شهامتت بانو تو بزرگی و ما گدا خانوم السلام علیکِ یا کلثوم در شجاعت مثال بابایی در نجابت شبیه زهرایی خطبه هایت همیشه غرا بود در صدایت صدای مولا بود قوت قلب خواهرت بودی همه جا با برادرت بودی سر پناهی به دختران حرم تکیه گاهی به مادران حرم رفته ای پا به پای زینب تو شاهد گریه های زینب تو پر و بالت شکسته شد اما لشکری بود و خواهرت تنها دختری زیر دست و پاها مرد زیورت را کسی به غارت برد به سرت سنگ خورده در کوفه چادرت چنگ خورده در کوفه پشت دروازه های در شام و تهمت و افترا و دشنام و دست سنگین آن حرامی ها رفته ای کوچه ی یهودی ها روز و شب ها به فکر گودالی یاد تیغ و سنان و خلخالی طاقتم نیست دیگر ای بانو روضه کافیست دیگر ای بانو @nohe_sonnati
نوه ی دختری و عشق پیمبر بودن دختر دومیِ حضرت حیدر بودن صدق الله العلی نام پدر بود و چنین آیه ی چارمی سوره ی کوثر بودن ام کلثوم شدن این همه مظلوم شدن شاهد میخ، چهل مرد، لگد، در بودن شاهد میخ، چهل مرد، لگد،در، فریاد بعد هم شاهد یک عمر به بستر بودن جزو آموختگان وصیت نامه ی او جزو تشییع کنان تن مادر بودن پشت تابوت به همراه حسین و زینب جزو آن چندنفر در شب آخر بودن در شب قدر به نوعی و به شکلی شب تشت ام کلثوم...بگو زینب دیگر بودن دختر فاطمه و عمه ی طفلان اما عزتش این بشود: خواهر خواهر بودن می کند خم کمرش را همه ی عمر فقط لحظه ای عمه ی دلواپس اصغر بودن می کند خم کمرش را به خدا درآنی روی تل گریه کنان محو برادر بودن چکمه ای آمد از آن سو و از این سو شد باب در هیاهوی حرم دست به معجر بودن @nohe_sonnati
خدا خلقت نموده آيه آيه كوثری ديگر همين كه داده بر زهرا دوباره دختری ديگر خديجه آمده يا فاطمه بنت اسد دنيا تمامأ مادرش بود و تمامأ حيدری ديگر چه ارثی برده از مادر بلاغت در سخن دارد به گوش آمد صدای مرتضی از حنجری ديگر فدای ام كلثومم غلامم خادمين اش را ملائک آستان بوس اش نخواهد نوكری ديگر به نام او گره خورده غم و مظلومی و غربت زده كل وجودش را به نام خواهری ديگر كنار اصلأ نيامد با غم داغ برادرها به پا كرده است اين ام البكا هم محشری ديگر نشد خم قامت اش جز لحظه ی بوسيدن حنجر همان جائی كه او شد روبرو با پيكری ديگر دلش می خواست بر شانه بچسباند سرش را حيف ندارد پيكر پامال مركب ها سری ديگر... @nohe_sonnati
از آن جا که خدا می خواست شأن تو نهان باشد مسجل می شود گنجینه باید بی نشان باشد کشیده آستین از دست دنیا خادمت آری کشانده خویش را تا که غلام آستان باشد علی در باز خواهد کرد و زهرا راه خواهد داد اگر نام‌ شریفت پشت در ورد زبان باشد چه می خواهد مقاماتت ز جان عقل ما وقتی فقط یک گوشه از خاک تو نامش آسمان باشد سگِ ‌کوی شما هم عار می داند اگر جایی گذارش از گذرگاه فلان ابن فلان باشد عنان از خشم حیدر می درد آوردن نامش چگونه قاتل انسیه پایش در میان باشد!!! به ظاهر آستین اما جگر در زیر دندان بود مهار گریه دشوار است اگر مادر جوان باشد تو عفت را میان همهمه تعبیر خواهی کرد حریفت گرچه یک نا اهل هرزه چون سنان باشد تو را ای آفتاب در حجاب آشفته کی دیدیم؟ تو را که سایه ات دلگرمی یک کاروان باشد تو بر می خیزی از جا حین‌ گریه خطبه می خوانی اگر حتی برادر زیر چوب خیزران باشد سلیمانت به نی رفته است اما تاب می آری اگر چه خاتمش در دست های ساربان باشد به کوه عصمتت سوگند این دنیاست مملوکت اگر حتی خرابه آخر این داستان باشد @nohe_sonnati
باید از جلوه ی او عرش منوّر باشد هر کسی مثل شما، دختر کوثر باشد بی‌گمان این دل شیری که تو داری، بانو! می‌تواند فقط از جانب حیدر باشد زینب دوّم گل­خانه ی زهرا شده‌ای چه قشنگ است! که زینب دو برابر باشد پیش دریای دلت، موج بلا، کوچک بود عاشقی، صبر تو از عقل، فراتر باشد «امّ‌کلثوم»! دعا کن، نرسد روزی که دختری شاهد افتادن مادر باشد خاطرت باشد اگر، شاهد عاشورایی! آتش خیمه هم از آتش آن در باشد تو چه‌دیدی؟چه‌شنیدی؟چه‌کشیدی؟آن‌روز بدنی بی‌سر و یک نیزه که با سر باشد اوّلین شاعر این داغی و شعرت، بانو! شعله‌ای گشته که بر سینه ی دفتر باشد بی‌سبب نیست که عمرت به درازا نکشید وای! از آن دل که در آن داغ برادر باشد @nohe_sonnati