eitaa logo
نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس
10.2هزار دنبال‌کننده
342 عکس
7 ویدیو
1.8هزار فایل
ارائه دهنده: نوحه_ذکر_دم بازاری_پاره دم_اشعار_سرود مدیریت: رئوف (مشهدالرضا ع) ۰٩٣٨٣۰٧۰۰٣٢ ارتباط با ادمین @A_Rauof
مشاهده در ایتا
دانلود
آن شب که از جام لبت انگور می ریخت در پیش پاهای تو کوه طور می ریخت از چهره ی مشکل گشایت نور می ریخت لیلا تمام غصه ها را دور می ریخت اشک دو چشمت عمه را بی تاب می کرد زهرا تو را تقدیم بر ارباب می کرد اسرار قرآن در تجلّی تو گُم بود اشک تو تفسیر "سَقاهُم رَبُّهُم" بود تصویر حج در برکه ای نزدیک خُم بود عشق حسین و خواهش روز دهم بود از خاک پای تو طلا می آفریدند از ذکر لب هایت دعا می آفریدند این قدّ و بالا قدّ و بالای حسین است این نور سیما نور سیمای حسین است لبخندهای تو مسیحای حسین است نام قشنگت نام بابای حسین است تو آمدی هرچه گدا آقا شد امشب تو آمدی آقای ما بابا شد امشب یک طیف در دنیا سعادت می پسندند یک قوم تسبیح و عبادت می پسندند یک عده مجنونند ارادت می پسندند ما را گدای خانه زادت می پسندند لیلاترین لیلای عالم دلبری کن حیدر که بودی یا علی، پیغمبری کن الله، اسم اکبرش را در تو دیده حیدر روی پیغمبرش را در تو دیده زهرا جلال حیدرش را در تو دیده زینب حیای مادرش را در تو دیده یک بار علی اکبر نوشتم پنج تن شد خواندم تو را ابن الحسین، ابن الحسن شد از عرش می گیرم سراغ یا ربت را تشنه شدم توحیدِ اذکار لبت را تقدیس خواهم کرد کار هر شبت را آن جا که می گیری رکاب زینبت را زهرا به تو اجر عبادت داده اکبر این کار را عباس یادت داده اکبر می خواستم پیدا کنم شور و شعف را گم کرده ام در بین مضمون ها هدف را دیوانه ام بر هم زدم هر وعده صف را دیدم به عشق چشم تو خواب نجف را گرچه نخوردم باده اما مستِ مستم این چشم مست تو چه کاری داده دستم عمامه بسته بر سرِ اکبر، اباالفضل دارد روی لب یکسره اکبر، اباالفضل در کربلا بال و پرِ اکبر، اباالفضل از میمنه تا میسره اکبر، اباالفضل اسم شب عباس و اکبر یا علی بود در اصل، در کرب و بلا سقا علی بود بیگانه رفت از کوی تو درد آشنا نه من می روم از عالم از پیش شما نه درمان کن امراض دلم را با دوا نه سال هزار و چارصد، بی کربلا نه پایین پا بر عاشقانت جا ندادند سهمیه ی شش گوشه ی ما را ندادند آمد حسین و گفت نایی که نداری ممنونم از دست جدایی که نداری زانو کشانم پیش پایی که نداری من ماندم و این تکه هایی که نداری افتادنت در بین صحرا دردسر داشت ای کاش می شد بوسه از کام تو برداشت افتادی و بی معطلی آتش گرفتم بابا در این مستاصلی آتش گرفتم دیدم تو را هر جا علی آتش گرفتم عمه کنار من ولی آتش گرفتم مرگ من و داغ تو با هم بود این جا صد تا عبا هم داشتم کم بود این جا @nohe_sonnati
مدینه و گل لبخند سیدالشهداست شب است و خانه ی ثارالله و چراغ هداست خدا عجب پسری داده بر امام حسین که پای تا به سر آیینه ی رسول خداست علی است نام و علی جلوه و علی آئین علی جلال و علی صورت و علی سیماست تمام چشم شده بـاغبان گلشن وحی نگاهش از همه جانب به لاله ی لیلاست تمامِ نـور بـود ذرّه، روی او خورشید تمامِ حسن بود قطره، حسن او دریاست خدا بـه یوسف زهرا دوباره یوسف داد چه یوسفی که سراپای یوسف زهراست هر آن که دید جمال ورا به حیرت گفت محمد است ؟علی؟ یا که سیدالشهداست؟ محمد است علی؟ یا حسین؟ یا حسن است؟ به پنج تن قسم این حُسن کلِّ پنج تن است ز بـحر نـور درخشید گوهری دیـگر و یا به دست خدیجه است کوثری دیگر مـدینه مکه شده، مکه بیت عبـدالله کنـار آمنه بینـم پیمبـری دیـگر و یا که مکه شده خانه ی امام حسین و یا ز کعبه درخشیده حیدری دیگر دوباره فاطمه آورده یک امام حسن و یا عیان ز حسین است منظری دیگر مـگر که ام‌بنین بـاز زاده عبـاسی ظهـور کرده ز عبـاس، منظری دیـگر مگر دوبـاره حسینی دگـر ظهور کند که بـاز جلوه کند روی اکبری دیـگر به جز درِ حرمش را که باب قرب خداست خداشناس نی ام گر زنـم دری دیـگر همین بس است مرا لطف و رحمت و کرمش که جان کبوتر بام و دلم بود حرمش قدش چو نخله ی طوبا و هر دلی چمنش رخش چراغ وجود و وجود، انجمنش عجب مدار اگر آید از ریاض بهشت زند رسول خدا بوسه بر لب و دهنش ز مکتبِ «اَوَلَسنا عَلَی الحق‌»اش پیداست که جان تازه دهد بر حسین، با سخنش هزار قـافـله دل از پیمبران خـدا زدند چنگ محبت به زلف پر شکنش تن مطهـرش از جان پاک نیکوتـر سلام خلق و سلام خدا به جان و تنش عجب نـدارم اگر بشنوند بوی بهشت هزار یـوسف مصری ز بوی پیرهنش قرار می‌دهد از دست، روی دست پدر زِ بس که عاشق شمشیرها بـود بدنش گشوده دیده به رخسار دلربای حسین به عالم آمده تا جان کند فدای حسین نخورده شیر بـود تشنه کامِ جامِ الست به غیر دوست زده پشت پا به هرچه که هست علی، حسین، حسن، زینبین یـا عباس به هم دهند او را همچو لاله دست به دست دو دست در دل قنداقه و دو چشم به دست دلش بـه سلسله ی زلف یـار شد پـا بست گرفت جان به کف و ایستاد بر سر پا به زخم‌های تنش چوبه‌های تیر نشست سلامِ عشق بـر آن عاشق خداجـوئی که هرچه را به جز عهد دوست بود،شکست روا بود که ننوشند خلق، آب حیات زِ جام او که زِ جام عطش بود سرمست اگـر نبـود خطا، آشـکار می‌گفتم که این پسر بود از کودکی حسین پرست جهان فداش که تا پای جان حسینی بود هنوز نامده در این جهان حسینی بـود الا تمام محمد به خلق و خوی و مرام به خلق و خوی و مرام محمدی ات سلام! تـوئی شهید ولایت که از ولی ات درود توئی علی که ولیِّ خدات گفته سلام شب ولادت تو آسمان به حیرت گفت: که صبح یازدهم کس نـدیده مـاه تمام قیام‌ها بـه قیـام تـو متصل بـایـد که زندگی ات سراسر قیام بـود قیام توئی که از شب میلاد بر قد و قامت قُماط بـود بـه حج شهادتت احـرام شهادت تـو بـه تـوحید آبـرو بخشید ولایت تو همان دین ماست در اسلام اگر چه نیست نکوتر عبـادتی ز نماز بدون مهر تـو حتی بـود نماز حرام هماره نـور دهد مشعل هدایت تـو تمام طاعت "میثم" بود ولایت تو @nohe_sonnati
يوسف ليلا ،ولی دلبرتر از اين حرف هاست دلبرش خوانند اما سرتر از اين حرف هاست خلقأ و خلقأ رسول الله را آئينه دار پس به اين اوصاف پيغمبرتر از اين حرف هاست خو علی،گيسو علی،آن قدرت بازو علی در شباهت ها به او حيدرتر از اين حرف هاست چشم و ابروئی حسين و چشم و ابروئی حسن پس به زيبائی علی،اكبرتر از اين حرف هاست وقت قد قامت قيامت می كند با قامتش قد و بالايش يقين محشرتر از اين حرف هاست بردن نامش به همراه آورد مستانگی ساقی ميخانه ها ساغرتر از اين حرف هاست شد كرامت وام دار بخشش بی حد او خانه اش قطعأ گدا پرورتر از اين حرف هاست مي شوم روزی سگ كوی علی بن الحسين اين دل ديوانه خوش باورتر از اين حرف هاست @nohe_sonnati
دل که شد خرسند چیز دیگری ست چهره با لبخند چیز دیگری ست تا که کام عشق را شیرین کنی بوسه ای چون قند چیز دیگری ست من اسیر تیغ ابرویم ولی آن چه دل را کند چیز دیگری ست حرف بسیار است اما موی دوست موقع سوگند چیز دیگری ست نخل تنها هم ثمر دارد ولی میوه ی پیوند چیز دیگری ست گرچه فرقی نیست در فرزندها اولین فرزند چیز دیگری ست علت لبخند ارباب آمده اولین فرزند ارباب آمده رود نه از راه ، دریا آمده آسمان نه عرش اعلی آمده من نوشتم ماه امشب سر زده تو بگو خورشید فردا آمده طاق کسری ناگهان لرزید و گفت باز پیغمبر به دنیا آمده چون که صد آمد نود هم پیش ماست پس بگو امشب مسیحا آمده خواب رویش را نمی‌ بیند کسی بس که او مانند رویا آمده آی مجنون کوری چشم حسود کف بزن فرزند لیلا آمده حُسن دلخواه بنی هاشم رسید دومین ماه بنی هاشم رسید آن که از نامش دوا برداشته نسخه ی خود را به جا برداشته من یقین دارم که خاک کربلا از مزار او شفا برداشته نه فقط حُسنش حجاز و کوفه را سرزمین شام را برداشته تیر مژگانش خطا هرگز نکرد چون کمانش را خدا برداشته در رگ او خون مولا می‌ دود از عموی خود وفا برداشته کمتر از یک لشکر آید در مصاف دشمن او را هوا برداشته در دل لشکر زده در کربلا کوفه را بانگ عزا برداشته ای علمدار علمدار حسین نیست مدح تو به جز کار حسین بی تو هر قدیس شیطان می‌ شود با تو شیطان هم مسلمان می‌ شود روز محشر با پیمبر برنخیز بینتان جبریل حیران می‌ شود معتقد هستم که با چشم تو هم عالم ایجاد ، سلمان می‌ شود گوشه ی چشمت اگر لب‌ تر کند هر ستون انگورباران می‌ شود میوه ی عمر پدر آهسته تر دارد اربابم هراسان می‌ شود گفت در پشت سرت بابای تو ای به قربان قد و بالای تو جز لب خونریزی از سرنیزه ها من ندیدم چیزی از سرنیزه ها با قیامت قامت خود می روی سوی رستاخیزی از سرنیزه ها من به هم می ریزم از وضع تنت تو به هم می ریزی از سرنیزه ها از سر نیزه صدایت می زنم باز برمی خیزی از سرنیزه ها @nohe_sonnati
رخش چه صبح ملیحی لبش چه آب حیاتی علی اکبر لیلاست بَه چه شاخه نباتی بدون چشمه ی لعلش نبود در همه هستی نه چشمه ای نه قناتی نه دجله ای نه فراتی دمیده بر سرِ دنیا چه آفتاب بلندی رسیده در شب لیلا چه ماه با برکاتی قدش چه سرو بلندی چه گیسویی چه کمندی چه مرتضی سکناتی چه مصطفی وجناتی چه دلبری چه دلیری چه بی مثال و نظیری چه یوسفی چه عزیزی چه ماورای صفاتی حواس قافله رفته است در صدای اذانش هلا چه حی علایی چه عجلوا بصلاتی حسین با پسرش رد شدند از غزل من پسر چه ماه جمیلی پدر چه باب نجاتی چه روز ها که به لیلا گذشت و رفتی و می گفت مضی الزمان وقلبی یقول انک آتی @nohe_sonnati
تا آمدم مَدحِ علی اکبر بگویم دیدم فقط باید زِ پیغمبر بگویم از خُلق و خو و مَنطقِ مانندِ احمد حتّی از این ها هم بَسی بَرتر بگویم با این جَلال و این جَمال و این کَمالات لایق ترین باشد به او حِیدر بگویم از هر کدام از پَنج تَن دارد صِفاتی باید که اوصافَش به صَد دفتر بگویم او وارثِ اَلقاب و اَذکارِ شَریفَه است "ذِکراً کَثیرا" هَر دَم از کوثر بگویم شَرحی بر اَسماءِ اِلهی جُز عَلی نیست دیگر تَوانم نیست گویاتر بگویم! ایثار کرد و جِلوه اش مَستور مانده بَر این "عَلی" باید فَقط "اَکبر" بگویم مثلِ حَسَن او هم کَریم و سُفره دار است از خِیلِ حاتم های پُشتِ دَر بگویم تو مَظهَرِ "یا حَیّ" و "یا قَیّوم" هستی "اوّل" بگویم بَر تو یا "آخَر" بگویم؟ من "یاعَلی" گفتم وَ "یا اَعلی" شِنیدم "باطِن" بگویم بَر تو یا "ظاهِر" بگویم؟ "یا سابِق" و "یا رازِق" و "یا فَرد" و "یا وِتر" سِرّی و جایِز نیست اَفزون تر بگویم! اِمشب سَرِ سَجّاده ماندَم دَر تَحَیُّر "اَللهُ اَکبَر" یا "عَلی اَکبَر" بگویم؟! بعد از اَبَاالفَضلی، عَلمدارِ قَبیله باید به تو آب آورِ دیگر بگویم فَرزندِ لِیلا هستی و لیلیِ مایی مَجنونم و دَر سَجده "یا دِلبَر" بگویم از اِنتِسابِ مادَریِ خود گُذَشتی بر این بَصیرت، مَرحَبا یِکسَر بگویم رَزم آوَرانه می زَدی بَر قَلبِ لَشکر حَقّ است بَر تو فاتِحِ خِیبَر بگویم با جَذر و مَدِّ تیغِ تو از بَس که سَر ریخت بر این زمین باید که "کوهِ سَر" بگویم اَصلاً نمی آید دِلم از قتلگاه و از رَفتنَت تا آخَرِ لَشکر بگویم اصلاً نمی آید دلم از پِیکری که شُد اِرباً اِربا با لَبِ خَنجَر بگویم رفتی و بابای تو شُد پیر و شِکَسته حالا چِگونه از حَرَم دیگر بگویم... @nohe_sonnati
دل از ما بُرد و او را حضرتِ دلبر تصوّر کن جهان را این چنین با جذبه ای دیگر تصوّر کن صدایش زد علی تا چشمِ دشمن کورتر باشد دلِ اربابمان را خانه ی حیدر تصوّر کن وجودِ این پدر فرزند ممسوس خدا بوده ست دو روحِ پاک را در یک تن و پیکر تصوّر کن سرِ شهزاده ی ما را به «تاجِ زر» نیازی نیست به جای خاک؛ زیر هر دو پایش «زر» تصوّر کن چه مجنونانه می زد شانه موهای جوانش را از این تصویر؛ لیلا بودنِ مادر تصوّر کن تداعی شد علی تا با غضب شمشیر را برداشت عبایش را به دوش انداخت! پیغمبر تصوّر کن برادر زاده شیرین است! پس با شوق بی پایان... کنار عمه جان زینب علی اکبر تصوّر کن برای آخرین دیدار سمتِ خیمه راهی شد همیشه روضه ها را اول از آخر تصوّر کن فرود آمد به روی پیکرش بارانی از نیزه گُلی را زیر پا افتاده و پرپر تصوّر کن! @nohe_sonnati
دوبیتی از بس که شبیه مصطفایی آقا در منطق و در خلقت و خُلق و سیما با دیدن روی تو ملائک گفتند..... صلّوا علیه، وسلّموا تسلیما @nohe_sonnati
خبر رسیده که آقایمان پدر شده است پسر رسیده؛ پدر صاحبِ سپر شده است جوانِ خوش قد و بالای خانه ی لیلا برای سید و سالارمان ثمر شده است خصایصش شده تلفیقی از نبی و علی چهار قل به لبِ هرکه باخبر شده است نمی‌روم به خدا جای دیگری! چون‌که گدا فقط درِ این خانه معتبر شده است چه دست‌ها که به قنداقه‌اش گره خورده چه چشم‌ها که به شوقِ وصال، تر شده است نگاه نافذِ او شد دلیلِ خلقِ عقیق به سنگ، خیره شد و صاحبِ اثر شده است برای هرکه غلامِ علی‌ست؛ خیرِ کثیر برای دشمنِ حیدر، بلا و شَر شده است دوباره «أشهدُ أنَّ علی ولیّ الله» اذان به شوقِ صدایش چه شعله‌ور شده است از آن زمان که به دست پدر معمّم شد نگاه عمّه به او گرم و گرم‌تر شده است شمایلِ ادبش کاملاً أباالفضلی ست اگر که شهره به دست‌بوسیِ پدر شده است @nohe_sonnati
صدا نزدیک می‌آید صدای پای پیغمبر جوانی می‌رسد از راه با سیمای پیغمبر به آغوش نبوت باز گردانده‌ست یثرب را تو گویی احمدی دیگر نشسته جای پیغمبر دوباره با اذانش جان گرفته رکن حنانه نهفته بین لب‌هایش دم عیسای پیغمبر نگاهش قطره قطره آیه ی «والشفع و الوتر» است ندارد صوت قرآنش به جز آوای پیغمبر به هنگام نظر کردن به آن خلق نکوی او می‌افتد هر کسی یاد جوانی‌های پیغمبر شنیدن‌ها به دیدن ختم شد آن هم چه دیداری نشد برخیزد از جایش به پیش پای پیغمبر به دنیای تو اول راه می‌یابند و بعد از آن جوان‌ها انس می‌گیرند با دنیای پیغمبر @nohe_sonnati
دوبیتی دل ارباب ما تاراج رفته پی زلفش جهان محتاج رفته علی اکبر در آغوش حسین است پیمبر باز هم معراج رفته @nohe_sonnati
دوبیتی در دست برات دارد امشب ارباب شادی و نشاط دارد امشب ارباب شکرانه ی میلاد علیِ اکبر ختم صلوات دارد امشب ارباب @nohe_sonnati
دوبیتی ای گرمی بازار تو چون وادی طف! یوسف به تماشای تو آید در صف توصیف تو چون کنم؟ علیّ اکبر! وصف تو بُوَد "اکبرُ مِن اَن یوصَف" @nohe_sonnati
به جهان بار دگر لطف دگر داده خدا تا که بر دوحه ی دین باز ثمر داده خدا قمری سر زده از بُرج ولایت کامشب جلوه بر دهر از این طرفه قمر داده خدا شب میلاد علی‌اکبر و زهرا شاد است که به نور بصرش نور بصر داده خدا به حسین‌بن‌علی داده خداوند علی پسر فاطمه را نیز پسر داده خدا پدری همچو حسین و پسری همچو علی گهری پاک به این پاک‌گهر داده خدا به تو یا فاطمه تبریک و تهیت بادا که به فرزند تو فرزند دگر داده خدا رحمت و مکرمت و علم و حیا، فضل و کمال این همه حُسن به این تازه پسر داده خدا اَشبَه‌ُالنّاس به پیغمبر و ماتم که مگر باز پیغمبر دیگر به بشر داده خدا؟ صاحب شوکت و فر، اوست که ملک دین را از شکوه قدمش شوکت و فر داده خدا ای که قد قامت عشاق بُوَد قامت تو! ز قیامت به قیام تو خبر داده خدا خُلق و خَلق نبوی، علم و کمال علوی ای علی جان!همه را بر تو مگر داده خدا؟ در شجاعت چو حسین و به صبوری چو حسن ارث بر تو ز عمو و ز پدر داده خدا حکم‌بردار تو گردیده قضا هم چو قدر آری‌آری به تو این گونه هنر داده خدا ناصر دین خدایی تو و دِین خود را به فداکاری تو فتح و ظفر داده خدا شاهد زنده ی جانبازی تو کرب و بلاست بر تو میراث شجاعت ز پدر داده خدا بهتر از دولت مهر تو و آبائت نیست هر متاعی که بر ابناء بشر داده خدا همه دردی به دوا می‌رسد از خاک درت وه که در خاک تو این قدر اثر داده خدا من تو را فطرسم ای آن‌که ز مهد پدرت! باز بر فطرس پر سوخته پر داده خدا از دو عالم به تو دل بستم و دارم ز تو چشم حَمدلله به من این حُسن نظر داده خدا دست از دامن لطفت نکشم تا به ابد که مرا مهر تو در عالم ذر داده خدا این هم از نعمت شیرینی تمجید شماست که سخن‌های مرا شهدِ شکر داده خدا بر «مؤید» ز غم عشق تو همچون «خسرو» سینه ی سوخته و دیده ی تر داده خدا بهر مدّاحی اجداد کرام تو بُوَد طبع وارسته که بر این دو نفر داده خدا @nohe_sonnati
آسمان دل ارباب قمر می خواهد شجر طیّبه ی عشق ثمر می خواهد هرچه نیرو به دو بازوی حسین بن علیست هرچه بوده ست دو بازوی پسر می خواهد وقت بر لشکر دشمن زدنش فهمیدند جگر شیر دوتا بال سفر می خواهد بچه شیری ست که شیران همگی مبهوت اند پسر این است ، پس ای وای ، پدر می خواهد... الفرار از دم شمشیر بنی هاشمیان الفرار از دم این صید که سر می خواهد هیبت تیر نگاهش به عمویش رفته دیدنش در صف پیکار جگر می خواهد کار از نیزه و شمشیر و سنان بگذشته که عدو روبرویش چند تبر می خواهد هرکه آماده ی جنگ است ز پا افتاده رزم با دلبر ارباب کمر می خواهد هرکه دلتنگ پیمبر شده این جا باشد هرکسی حیدر کرّار اگر می خواهد... شاهزاده ست ولی جلوه ای از شاه شده اشهد ان علیاً ولی الله شده @nohe_sonnati
دوبیتی هستم همه شبْ یادِ تو ای شه زاده محتاج به امداد تو ای شه زاده ای کاش که امر فرج امضا بشود از برکت میلاد تو ای شه زاده @nohe_sonnati
چون گشودند زهم دفتر دانائی را زمزمه کرد ملک نغمه ی شیدائی را کرد پُر ،نور خدا این شب رؤیائی را تا ببینند همه جلوه ی زیبائی را هاتفی گفت در رحمت حق وا شده است خلقت روی علی اکبر لیلا شده است این گل سرخ که رخساره ی احمد دارد خال بر گونه ی خود، ابروی ممتد دارد رنگ و بو از چمن گلشن ایزد دارد صورت و سیرت خود را زِ محمد دارد همه گل ها بنشستند به نظارّه ی او تا که بابا بزند بوسه به رخساره ی او شاد شد قلب همه از دل خرسند حسین شد زمین محو جمال گل دلبند حسین آسمان مات شد از چهره ی فرزند حسین مثل غنچه زده لبخند به لبخند حسین ام لیلا همه دم غنچه ی خود می بوید با حسین بن علی شکر خدا می گوید مادر افکند نظر تا به مه دلجویش دید یک هاله ی نوری به رخ نیکویش که گل انداخته از بوسه ی بابا رویش بوسه زد بر رخ او کرد چو غنچه بویش گفت ای نوگل من، یوسف لیلا هستی بهتر از ماه شب عید تو زیبا هستی خوب رویان جهان محو جمالش هستند با کمالان نه همین مات کمالش هستند عرشیان با خبر از قدر و جلالش هستند فرشیان عاشق دیدار وصالش هستند بنگرد هـرکه ورا جلوه ی سرمد دیده هم علی اکبر و هم روی محمّد دیده در وجودش زِ ازل روح عبادت دیدند روی پیشانی او نور سعادت دیدند در قد و قامت او شور قیامت دیدند قدسیان در دل او شوق شهادت دیدند شادی و غم شب میلاد علی درهم شد غم چو آمد طرب و شوق و مسّرت کم شد کاش ما آینه دار گُل مولا باشیم همه جا آبروی اهل توّلا باشیم ای «وفائی» همه آسوده به فردا باشیم گر محبّان علی اکبر لیلا باشیم هرکه در راه خدا با علی اکبر باشد روز محشر همه جا با علی اکبر باشد @nohe_sonnati
دوبیتی بر کشتی عشق ناخدا آمده است ایّوب به طوفان بلا آمده است خشنودی قلب نازنیش صلوات میلاد «جوان کربلا» آمده است @nohe_sonnati
نبی فطرت،علی سیرت،خدا مَظهر علی اکبر حسن عادت، حسین آیت،مَلَک مَنظر علی اکبر من از نور زمین و آسمان فهمیدم این را که به امر صادر اوّل شده مصدر علی اکبر اگر زهرا ، تماماً مثل طاها بوده ، باید گفت که بوده جلوه ی صدّیقه ی اطهر علی اکبر فراتر از تصوّرها، چنان که در گمان من بُوَد واضح ترین توضیحم از محشر علی اکبر علی اکبر ، علی اوسط ، علی اصغر به زعم من سه تایش شد علی اکبر علی اکبر علی اکبر چنان غرق است در اللهُ اکبر که به چشم گوش تجسّم می شود وقت اذان بهتر علی اکبر پی حفظ توازن در حریم حضرت میزان شده هم قامت عبّاس نام آور علی اکبر بُراقش بوده جبریلی که هر بالش فلک پیماست چه خوش طیّ السّما کرده ست بی شهپر علی اکبر یکی ((اُمّ اَسَد)) شد دیگری((اُمُّ البَنین))بعدش شد از تو((اُمّ لیلا))کُنیه ی مادر علی اکبر فقط کافی ست از چشم فریبای تو یک غمزه که از پا در بیاید صف به صف لشکر علی اکبر اگرچه غالباً در شکل پیغمبر شدی ظاهر تو را در کربلا دیدند چون حیدر علی اکبر چنان رفتی به سمت اردوی دشمن که شد تکرار شکوه داستان حیدر و خیبر علی اکبر عجب شوری عجب عزمی عجب شیری عجب رزمی که پُشته ساختی از کُشته بی خَنجر علی اکبر به شمر و خولی و زجر و سنان حاجت نبود آن روز که جان می داد بابا از غمت آخر علی اکبر گُلاب از فرق تو پاشید بر روی عقاب آن دم که با ضرب عمودی شد سرت پرپر علی اکبر پدر افتاد وقتی در کنارت بین دار الحرب تو را سوزاند سوز گریه ی خواهر علی اکبر رکاب دیگر زینب ببین که با چه احوالی عقیله پای نعشت می زند بر سر علی اکبر @nohe_sonnati
دوبیتی امشب به حسین،حق چه ماهی بدهد باشد که به ما اذن نگاهی بدهد عیدی ولادت علیِّ اکبر امشب زِ حسین هرچه خواهی بدهد @nohe_sonnati
دوبیتی امشب همه های و هو علی می گوید لب های حسین گو علی می گوید با آمدن علیِ اکبر، دیگر زینب به حسین ابوعلی می گوید @nohe_sonnati
دوبیتی مرغ دل من میل پریدن دارد آوای علی علی شنیدن‌دارد با دیدن صورت علیِّ اکبر لبخند لب حسین‌دیدن دارد ▪️ آیینه ی طلعت پیمبر آمد این است نبی وَ ‌یا که حیدر آمد با دسته گلی برو به دیدار حسین تبریک بگو علیِّ اکبر آمد ▪️ بر آینه ی حضرت طاها صلوات بر نور دل حسین زهرا صلوات شاد است دل حسین و‌ ام لیلا بر روی علی اکبر لیلا صلوات ▪️ امشب سخن از عشق ولی می گوییم تبریک به نور ازلی می گوییم ناز قدم علیِّ اکبر امشب همراه حسین علی علی می گوییم ▪️ امشب به علی نور دو عین آمده است مرآت رسول عالمین آمده است بَه بَه چه ‌تبسمی است بر روی حسین آرامش سینه ی حسین آمده است @nohe_sonnati
نَبی خَلق و نَبی خُلق و نَبی سیما،علی اکبر چه غوغایی نموده حق تعالیٰ با علی اکبر! جمالش حضرت طاها،جلالش رَبِّیَ الاعلا رخش‌جنت،لبش کوثر،قدش طوبی،علی اکبر امیرالمؤمنین بر حضرت زهرا تبسم کرد همین که خنده زد بر صورت لیلا،علی اکبر خدا دیدم،نبی دیدم،علی دیدم به یک صورت شدم مجنون،زدم فریاد مولانا علی اکبر... نمی دانم بگویم یا علی بن ابیطالب؟ و یا گویم رسول الله حالا،یا علی اکبر؟ تمنا دارد این لحظه،تماشا دارد این صحنه روی دست علــیِّ عــالیِ اعـــلا،علی اکبر بنی هاشم وصال مصطفی راذخواستند از حق نــدا آمــد کــه «اِنّا نَحنُ نَزَّلنٰا» علی اکبر بنازم این شرافت را،بنازم این اصالت را علی بن حسین بن علی ،آقا علی اکبر قمر می گفت لٰاحَولَ ولٰا...تا دید خوابیده به روی دست های حضرت سقا،علی اکبر شبی در محفلی ذکر علی بود،عاشقی فرمود علی مولا علی مولا علی مولا علی اکبر اَوَلَسْنا عَلیَ الحَق گفت،با این جمله ثابت کرد که حیدر جای خود دارد،بگو حق با علی اکبر حسین بن علی اسم علی را دوست می دارد دلش می خواست گیرد از خدا صدها علی اکبر حسین بن علی مَمسوسْ فی ذات اللَّهَش گوید عجب نزدیک شد با حضرت مولا،علی اکبر اگر مَمسوسْ در ذات خداوند است،پس حتماً بود عالِم به عِلمِ عَلَّمَ الاَسمٰا،علی اکبر چنان مانند حیدر یک تنه می تاخت در میدان که لشکر نعره می زد«لافتی الا»علی اکبر اَنابنُ قاتلُ الکُفار،انابن حیدرِالکَرّار بود ذکر رجزخوانیِّ مولانا علی اکبر نوای اشهد اَنَّ علیـّــاً حُجت اللَّــه را شنیدن دارد از لعل لب آقا علی اکبر قسم ‌بر حرمت ‌مُصحَف،ابوفاضل ‌به ‌یُومُ الطَٓف کَفیلِ زینبِ الحَوراست، اما با علی اکبر هم آقایی هم آقازاده، اِی جانم به قربانت چه نسلی!هل اتی،تطهیر،اعطینا،علی اکبر سِزد گوئی به گهواره سَلامُ الله عَلَیّْ یَومَ وُلِدتُ وَ اَموتْ ، وَ اُبعَثُ حَیّٰا،علی اکبر نقابی زن به سیمایت.که ترسم جای پیغمبر بَرَندَت تا مقام قُربِ اَو اَدنی،علی اکبر! چه کردی با دل زینب،چه کردی با دل لیلا چه کردی با پدر با این قد و بالا علی اکبر دلت انگور اگر خواهد،خداوند امر فرماید شود انگور کل جنت الاعلی علی اکبر همیشه سفره ات مثل امام مجتبی پهن و زِ هر دروازه نور خانه ات پیدا،علی اکبر حرم رفتم،زیارت خواندم و عرض ادب کردم و پرسیدم‌ چرا خوابیده ‌پایین‌پا،علی‌اکبر؟ ندایی آمد از پایین پا،این است جُبرانِ محبت های پایانی بابا، با علی اکبر پدر بوسید رویم ‌را میان‌ خاک ‌و خون،باید ببوسد پای بابای غریبش را،علی اکبر مرو میدان که بابایت به حال احتضار افتاد ترحم کن به اشک زینب کبری،علی اکبر به یوم الطف تمامیِ شهیدان،لحظه ی آخر در آغوش حسین جان باختند،الاّ علی اکبر دو چشم او سیاهی رفت،و مرکب اشتباهی رفت خدایا مانده بین لشکری تنها...،علی اکبر پسر تنهای تنها شد،زمین خورد ارباً اربا شد پدر بر سر زنان می گفت واویلا علی اکبر @nohe_sonnati
دوبیتی در کربلا شمیم گل یاس آمده لرزه به جان دشمن خناس آمده از میمنه به میسره طوفان به پا شده شاگرد رزم حضرت عباس آمده ▪️ هر دم که لب به لعل لبت وادکنم علی اسرار عشق خویش هویدا کنم علی از بس شبیه مادرمان راه می روی قدری قدم بزن که تماشا کنم علی ▪️ در سرزمین عشق تو سامان عالمی جان حسین فاطمه جانان عالمی ارباب زاده ای و همه نوکر توییم تو سرور تمام جوانان عالمی ▪️ امشب سخن ز جام می ناب می کنم کی اعتنا به صورت مهتاب می کنم نذر قدوم یوسف لیلائی حسین خود را ذبیح خانه ی ارباب می کنم @nohe_sonnati
ایا سلاله ی ابرار، یا علی اکبر شبیه احمد مختار، یا علی اکبر ز جای خالی جدّت به تو برند پناه همه مهاجر و انصار یا علی اکبر ندیده دیده ی بیننده‌ای به گلشن حسن شبیه تو گل بی‌خار یا علی اکبر غلام حلقه به گوش تواند تا به ابد وفا، حیا، ادب، ایثار یا علی اکبر هوای ماه جمالت هزار یوسف را کشانده بر سر بازار یا علی اکبر شگفت از آن که جمال تو را بدید و هنوز خدای را کند انکار یا علی اکبر به روز معرکه، رزمِ تو داد گیتی را نشان ز حیدر کرار یا علی اکبر به پیش تیغ شرربارت آتش دوزخ به عجز خود کند اقرار یا علی اکبر قضا چو نامِ نبی با علی نوشت، نوشت تو را کنار علمدار یا علی اکبر تویی که چشم حسین از نظاره ی سفرت چو ابر گشت گهربار یا علی اکبر حسین کوه ثبات است، پس چه کردی تو که قلبش افتاد از کار یا علی اکبر؟! به لرزه آوردی پشت نامداران را ز حمله‌های علی‌وار یا علی اکبر نشسته بود پدر، منتظر که بازآیی سلامت از صف پیکار یا علی اکبر صدای «یاابتا»یت چو آمد از میدان جهان به چشمش شد تار یا علی اکبر چو دید پهلوی خونین تو به روی زمین ز ضرب نیزه ی اشرار یا علی اکبر، مقابل نظرش باز هم مجسّم شد حکایت در و دیوار یا علی اکبر... @nohe_sonnati