eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
7.3هزار دنبال‌کننده
538 عکس
4 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
عشق از روز ازل آینه دار زینب است صبر ما از صبر و عزم استوار زینب است در جهان آفرینش بین زن ها روزگار تشنه شهد ولایت از وقار زینب است جدّ او باشد محمّد باب او باشد علی عصمت کبریِ حق، آموزگار زینب است کس ندیده داغ رو داغ و غم بر روی غم آنکه دیده قلب زار و داغدار زینب است از دم گرمش نفس ها می شود در سینه حبس اختیار جان مگر در اختیار زینب است کوفه را تبدیل کردن بر دیار مردگان نیست کار هیچ کس این کار کار زینب است هر که فیض از چشم مستش می کند شرم و حیا شرم از فرط خجالت شرمسار زینب است هر بهاری را خزانی هست امّا در جهان گر بهار بی خزان خواهی بهار زینب است @raziolhossein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
با قلب کباب می‌فرستم صلوات با دیدن آب می‌فرستم صلوات چشمم که به چشم کودکی می‌افتد بر روح رباب می‌فرستم صلوات اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم @raziolhossein
با روضه خطبه خواند به لحن محن رباب زینب ترین روایت یک شیرزن رباب رویم ندیده روی سپیدم نموده ای با توست روی فاطمه در این سخن رباب یکسال گرچه سوخته ای زیر آفتاب در سایه ات نشسته بهشت عدن رباب با اینکه کربلا وطنش شد پس از حسین دیگر نماند بعد پسر در وطن رباب در مجلسی که مرثیه خوانش رقیه است زینب خطیب میشود و لطمه زن رباب در راه شام خیره به گهواره ی فراق گاهی سکینه است ولی عمدتا رباب بر نیزه رفته است ولی بی کفن که نیست قنداقه شد به قامت طفلت کفن رباب قربان سوز آذری روضه های تو "سولموش علیِّ اصغره لای لای دیَن رباب" بس کن عروس فاطمه از دست میروی تازه عروس را چه به لطمه زدن رباب @raziolhossein
آزاد گشت آب امان از دل رباب افزون شد التهاب امان از دل رباب افسوس می‌خورَد که دعاهای دیشبش شد دیر مستجاب امان از دل رباب احساس شیر کرد و برون شد ز خیمه‌گاه با هول و اضطراب امان از دل رباب در بین قتلگاه چو زینب گلایه کرد با قبر بوتراب امان از دل رباب می‌گفت ای فرات حلالت نمی‌کنم شد خانه‌ام خراب! امان از دل رباب دیدی برای جرعه‌ی آبی عدو گرفت از غنچه‌ام گلاب امان از دل رباب لبهای بی تبسم و آغوش بی علی لالای بی جواب امان از دل رباب نزدش چو می‌رود سخن از آب، شعله سان افتد به پیچ و‌ تاب امان از دل رباب امشب بعکس دیشب، گوید به طفل خویش: «بیدار شو‌ ز خواب!» امان از دل رباب پیراهن دو سالگی‌اش را گرفت و رفت تا افکند به آب... امان از دل رباب تا شام، نیشِ زخم زبانهای حرمله او را دهد عذاب امان از دل رباب تا شام، روز و شب نِگَرد قرص ماه را همراه آفتاب امان از دل رباب با پیکرش وداع کند، با سرش رود تا مجلس شراب امان از دل رباب گویند بانوان حرم جمله یکصدا وای از دل رباب امان از دل رباب حاجت روا روی تو از این درگه ای «فقیر» کن ناله بی‌حساب: امان از دل رباب @raziolhossein1
حال او سخت خراب است مراعات كنيد دلش از داغ كباب است مراعات كنيد نكش اينقدر!زمين خورد،زمين خورد رباب دست و پايش به طناب است مراعات كنيد اين عروس پسر دختر پيغمبر ماست فرض كن اهل كتاب است مراعات كنيد همه ي طايفه اش تشنه به خون غلتيدند درد او ديدن آب است مراعات كنيد خواهشأ پاي نكوبيد،گمان كرده به ني كودكش خسته و خواب است مراعات كنيد نيزه ي راس علي اصغر او را ببريد اينكه اينجاست رباب است مراعات كنيد نگذاريد به سر حرمله نزديك شود بي حيا مست شراب است مراعات كنيد لب گزيدي كه نگو،چشم،نميگويم،چشم ادب روضه ثواب است مراعات كنيد @raziolhossein
دادم پس از تو ديگر از كف راه چاره من ماندم و يك آسمان بي ستاره فرقي ندارد زنده باشم يا نباشم وقتي ندارم روي دوشم شيرخواره آغوش مادر بود روزي جايت اما حالا سرت بر نيزه،دست آن سواره ديگر صداي هر دوتاي ما گرفته تو پلك بر هم ميزني من با اشاره تو سهم آغوش خودم هستي عزيزم آخر بغل ميگيرمت يك شب دوباره از نيزه مي آئي كمي هم پيش مادر تا بوسه گيرم از گلوي پاره پاره اصغر دعا كن تا بميرم در غم تو تا كي كنم راس تو را بر ني نظاره @raziolhossein
دو جرعه آب ندیدی رباب را کُشتی سه جرعه تیر مکیدی رباب را کُشتی نگاه سمتِ حرم نه، به سویِ علقمه کن بگو عمو نرسیدی رباب را کُشتی برات رو زدم و رویِ من زمین اُفتاد تو خواهشم نشنیدی؟ رباب را کُشتی نشست ضربه ی تیر و کمی تو را چَرخاند زِ خوابِ ناز پریدی رُباب را کُشتی صدایِ حنجرِ تُردَت رسید زینب گفت سه شعبه را چو کشیدی رُباب را کُشتی بگو به تیر کمی جا برای بوسه نماند چرا عمیق بُریدی رُباب را کُشتی به رویِ دست چرا جمع  کرده ای خود را زِ دردِ تیر خمیدی رُباب را کُشتی تو را نهان کنم اما من این عبا چه کنم از این لباس چکیدی رُباب را کُشتی امانتیِ ربابم،بگو به مادرِ من چه جایِ شیر چشیدی؟رباب را کُشتی همین که گریه نکردی حسین را کُشتی همین که آب ندیدی رباب را کُشتی @raziolhossein
چرا قهری مگر تقصیر دارم بِجایت بر کَفَم زنجیر دارم کفِ آبی فقط خوردم عزیزم بیا از نیزه پایین   شیر دارم دلم مِیلِ دو اَبروی تو دارد ببین که شانه‌ام مویِ تو دارد در آغوشم فقط پیراهنِ توست لباس تازه‌ات بویِ تو دارد  نمی‌آید پس از توخواب ، ای کاش... که می‌مُردم منِ بی تاب ای کاش دوباره شیر آوردم ولی حیف... نمی‌خوردم پس از تو آب ای کاش  مرا آزار با زنجیر می‌داد به من او نان با تحقیر می‌داد زنِ شامی مرا سوزاند وقتی کنارم طفل خود را شیر می‌داد  دوباره روضه می‌گیرم عزیزم در این ویرانه می‌میرم عزیزم دوباره حرمله رد شد از اینجا دوباره خشک شد شیرم عزیزم  نگفتند آه داغِ بچه دیده‌است نگفتند از بلا پُشتش خمیده است ولی گفتند این تازه عروسان عروسِ فاطمه مویش سفید است  گُلِ یاسِ مرا از ساقه بستند مرا با ریسمان بر ناقه بستند نمی‌ماندی به نیزه چاره کردند سَرَت را با نخِ قنداقه بستند چه حسرتها جشیدم بچه‌ام را چه سختیها کشیدم بچه ام را کنارِ بچه‌های  نیزه دارش به روی نیزه دیدم بچه ام را  فقط لالا کنم لالا بخوابی ندارم غصه دیگر تا بخوابی از آغوشم جدا گشتی و رفتی که رویِ سینه‌ی بابا بخوابی  نه رحمی بر پدر ، نه شرم کردند بساطِ غارتش را گرم کردند برای آنکه راحت‌تر بخوابی زدند و سینه‌اش را نَرم کردند سرم شد خاکِ عالم نیزه رَد شد به پشتِ خیمه دیدم نیزه رَد شد به دنبالِ تو می‌گشتند بر خاک.‌‌.. چنان زد از تنت هم نیزه رَد شد به پشتِ خیمه‌ام قلبم گرفته تمام چهره‌ام را غم گرفته زِ بس نازی که تیری با سه‌شعبه در آغوشش تو را محکم گرفته  عبا را روی تو افکند بابا دلش را از غمت آکند بابا چنان با تیر چسبیدی به قلبش تو را  از سینه‌ی خود کَند بابا @raziolhossein
علیِ اصغر من، طفل ناز و شيرينم چگونه رأس تو را بر فراز نی بينم گداخت اين دل من بعد رفتنت جانا ز بعد تو من و اين روضه هاي سنگينم سرت به روي ني و پيكرت به پشت خيام فداي تو، به كنار كدام بنشينم؟ چه ناله هاي جگر سوز بعد تو بكشم چه خواب هاي پريشان كه بعد تو بينم نشد كه بشنوم حرفي از اين دو غنچه ي لب مگر به خواب دهي اندكي تو تسكينم از اين به بعد من و ناله هاي پي در پي من و خيال تو و لاي لاي غمگينم @raziolhossein
ای طفل شیرخواره ی من،یاس پرپرم با دیدن سرت،سر نی سوخت حنجرم شرمنده ام که بی تو کمی آب خورده ام این آب آتشی شده بر قلب مضطرم حالا که شیر آمده در سینه ی رباب از چه به روی نیزه نشستی برابرم این نیزه ها توان سر کوچکت نداشت نیزه بزرگ تر ز سرت،خاک بر سرم آندم که حرمله به تنم تازیانه زد از روی نیزه داد زد ای وای مادرم @raziolhossein
سپاه را چقدر سیر کرد آب فرات چه زود این همه تغییر کرد آب فرات چه کرد با جگر تشنه‌ها؟ نمی‌دانم رباب را که زمین گیر کرد آب فرات رباب را چقدر در حرم خجالت داد همان دو لحظه که تأخیر کرد آب فرات سفید شد همۀ گیسویش یکی به یکی عروس فاطمه را پیر کرد آب فرات همان که آبرویت را ز گریه‌اش داری سه شعبه در گلویش گیر کرد آب فرات دو قطره آب ندادی و شاه عطشان را چقدر حرمله تحقیر کرد، آب فرات! دوباره آب رسید و دوباره شیر آمد ولی چه سود، کمی دیر کرد آب فرات تمام اهل حرم تشنه، اسب‌ها سیراب سپاه را چقدر سیر کرد آب فرات @raziolhossein
رباب بودی با گریه رَبِّ آب شدی در این یکی دوسه ماهه چقدْر آب شدی بجای جعده شدی هدیه بر بنی الزهرا دعای فاطمه بودی که مستجات شدی بنا نبود که جلوه کنی در این عالم کنار نور عقیله تو در حجاب شدی زبسکه خاک سرت ریختی زداغ حسین ترک ترک شده همرنگِ با تراب شدی عروس فاطمه بودی که رفتی از یثرب همین مدینه !!!کنیز حرم خطاب شدی زگریه زیر دو چشمت شیار افتاده بیاد لب لبِ ششماهه ات کباب شدی چنان حسین عوض گشته شکل صورت تو زبسکه سوخته در زیر آفتاب شدی دمی که  حنجرِ پاشیده را بغل کردی توهم زخون گلوی علی خضاب شدی به دست ِ خالی و لالایی تو خندیدند به روی ناقه تو یک لحظه غرق ِ خواب شدی زنی مقابل تو شیر داد؛ طفلش را چقدر یادعلی اصغرت عذاب شدی میان طشت، خجالت کشید از تو حسین دمی که وارد آن مجلس شراب شدی اشاره کرد یکی بر سکینه دختر تو برای حفظ امانت در اضطراب شدی عروسِ حضرت زهرا زمانه با تو چه کرد به شهر شام زنِ خارجی خطاب شدی @raziolhossein
لالا بر آن که خواب ندارد چه فایده ماندن بر آن که تاب ندارد چه فایده گیرم تو را حسین بگیرد، بغل کند وقتی دو قطره آب ندارد چه فایده احساس مادری به همین شیر دادن است آری ولی رباب ندارد چه فایده انداخته حِرز، اگر چه به گردنت تا صورتت نقاب ندارد چه فایده پرسش نکن سه شعبه برایم بزرگ بود وقتی کسی جواب ندارد چه فایده با چه سر تو را به نی بند می کنند زلفی که پیچ و تاب ندارد چه فایده @raziolhossein
بدون معجر هم می‌کند حجاب رباب ز نور فاطمه دارد به خود نقاب رباب کدام قافیه خوب است شعر مرثیه را بدون وقفه دلم داد زد رباب رباب ز داغ سینه‌ی خشکیده از عطش بی شک تمام عمر به خود می‌دهد عذاب رباب به التماس، اباالفضل زیر لب می‌خواند به گوش مشک علی و به گوش آب رباب از آن زمان که به دنبال آب رفته حسین ندیده است علی را مگر به خواب رباب پس از امام که مانده‌ست پیکرش بر خاک نشسته است فقط زیر آفتاب رباب نجات بخش حسین است از جفای یزید چه کرده است در آن مجلس شراب رباب به گوش او نرسد کاش گریه‌ی نوزاد که از صداش میوفتد به اضطراب رباب @raziolhossein
در عزایت آیه ی تطهیر گریه میکند دوست‌‌ و دشمن ، جوان و پیر گریه میکند زود میفهمم که حال و روزم اصلا خوب نیست تا که چشمم پیش نامت دیر گریه میکند روضه خوان تا گفت یا مظلوم، دیدم فاطمه بر تو ای مظلوم بی تقصیر گریه میکند گریه‌کن‌ها رفته اند اما حسینیه هنوز در سکوتی محض دارد سیر گریه می‌کند گوشه ای تنها نشسته اشک میریزد رباب آه، این زن واقعاً دلگیر گریه می کند یاد آن ساعت که پشت خیمه ها شاه غریب قبر را میکَند با شمشیر.... گریه میکند بین خیمه ناله میزد ظهر از بی شیری اش شب چرا با سینه ی پر شیر گریه میکند سنگ ها بوسه به پیشانی طفلش میزنند مادرانه پای این تصویر گریه میکند @raziolhossein
شکسته پشت غم از بار غصه های رباب از آن زمان که شنیده است ماجرای رباب به سوز سینه ی گهواره داغ غم زده است شرار زخم دل خون لای لای رباب و تار صوتی آتش گرفته می فهمد که آمده چه بلایی سر صدای رباب برای کودکش آنقدر آه و ناله نکرد که چشم مشک پر از اشک شد بجای رباب به جان گریه ی شش ماهه روی دست حسین کسی نریخته اشکی مگر به پای رباب قنوت صبر گرفته برای حلق علی خدا کند به اجابت رسد دعای رباب میان هلهله ی چنگ و های و هوی رباب سه شعبه زخم زد و ناله شد نوای رباب و ناگهان پر و بال فرشته ها تر شد به خون کشته ی مظلوم کربلای رباب "رقیه" آمده از یک فرشته می پرسد پیام تسلیت آورده ای برای رباب؟ و فکر می کنم آب فرات گل شده است که ریخته به سرش خاک، در عزای رباب خدا به داد دل خاطرات او برسد چه می کشند خیالات انزوای رباب @raziolhossein
از تیر بر گلو بود، بغضی که در گلو داشت یادش بخیر روزی ، این مادر آرزو داشت با یاد حنجری که شد پاره گریه می کرد لالا همین که می خواند گهواره گریه می کرد دندان نداشت وقتی ،  جان داد طفل شیری از حنجرش در آمد ، دندانه های تیری تیر از کمان که آمد، اول به حنجرش خورد  بعد از گلو در آمد ، بر قلب مادرش خورد یک سال داغدار پاشیدن گلو بود با کودکی خیالی مشغول گفتگو بود ... از زه صدا در آمد ، از حلق پاره ات  نه ! بر نیزه بند آمد ، اشک از نظاره ات ؟ نه ! در معرکه به دور از چشم رباب رفتی آغوش من چه کم داشت ،بر نیزه خواب رفتی سنگت زدند و حتی ، یک آه هم نگفتی بالا نشینم ای کاش ، از روی نی نیفتی @raziolhossein
آه یا رباب دارد رباب صحبت سربسته با فرات لب تشنه بود اصغرم ای بی وفا فرات @raziolhossein @raziolhossein1
در آسمان کرببلا، کم ستاره نیست امّا به دل‌رباییِ این ماه‌پاره نیست گهواره‌اش به بحر گنه، دست‌گیر ماست این کشتی نجات بُوَد، گاهواره نیست "در یک شکوفه نیز شکوه بهار هست" نامش علی است، شیر بخوان، شیرخواره نیست قنداقه را به معرکه‌ی عشق می‌برند "در کار خیر، حاجت هیچ استخاره نیست" با یک نظر گرفت گلوی سه‌شعبه را نازم به تیغ طفل که جز یک نظاره نیست! با گریه‌اش ز مادر و با خنده از پدر اشکی گرفته است که آن را شماره نیست بر غربت حسین، گلوی علی گواست با هیچ کس چنین سند پاره پاره نیست دیشب صدای گریه‌‌اش از عرش هم گذشت امشب علی کجاست که در گاهواره نیست؟ باید کنار گریه، صبوری کند رباب جز اشک، غیر صبر، دگر راه چاره نیست با نی بگو که زخمیِ تیر سه شعبه است این حلق را که طاقت زخم دوباره نیست در آسمان که سرخ شود موقع غروب آیا به یاد حنجر او یادواره نیست؟ "تربت"! بس است شرح غم بی کرانه‌اش بحری است بس عمیق که آن را کناره نیست غزلی عاشورایی در ۱۲ بیت از ۹ شاعر، به ترتیب آقایان: + + @raziolhossein
.     عجب شبی است شب جمعه کربلا غوغاست      شب زیارت مخصوص سیدالشهداست          🌷السلام علیک یا اباعبدالله🌷           وعلی الارواح التی حلت بفنائک علیک منی سلام الله ابدا ما بقیت وبقی اللیل والنهار ولاجعله الله اخرالعهد منی لزیارتکم                  السلام علی الحسین                وعلی علی ابن الحسین                  وعلی اولادالحسین                وعلی اصحاب الحسین                       لبیک یاحسین             🌸اللهم عجل لولیک الفرج🌸       هدیه به حضرت زهرا و مادر بزرگوارشان      ام المومنین حضرت خدیجه کبری صلوات .
. رجب! که ماه تو را فیض روز و شب دادند رجب! که نهر بهشتی تو را لقب دادند: حسین بین دو تا نهر آب عطشان بود فرات اگر چه به دشت بلا خروشان بود خروش اشک من از خشکی لبش باشد حضور قلب من از فیض یا ربش باشد همیشه از کرمش زیر منت اویم به جانب حرمش السلام می گویم سلام کرب و بلا! حاجتم شده این بار زیارت رجبیّه! به زیر قُبّه ی یار سلام کرب و بلا! کاش نیمه ی این ماه به یاد داغ عقیله رِسَم به قربانگاه شکست این دل عاشق به رسم هر روزی دوباره آمده یادم چه بیت جانسوزی: «چه کربلاست که آدم به هوش می آید هنوز ناله ی زینب به گوش می آید» @raziolhossein
آقای من که فخر بنی آدمی حسین نه عشق من که عشق همه عالمی حسین بر روی هر کسی در دل وا نمیکنم تنها شما به خانه دل محرمی حسین نوکر همیشه فخر به آقاش می کند من فخر میکنم که تو اربابمی حسین هرکس شبی گدای کرم خانه تو شد فردا شود برای خودش حاتمی حسین باب الحسین روز قیامت قیامت است هر کس حسینی است ندارد غمی حسین جمع اند دور تو همه نوکران تو جنت کجا و لذت دورهمی حسین از من بگیر زندگی بی حسین را ای وای اگر جدا شوم از تو دمی حسین نصب است کهنه پیرهن تو به عرش حق داری عجب حسینه و پرچمی حسین ای کعبه ای که سوختی از سوز تشنگی هر چشم ماست در غم تو زمزمی حسین آب فرات مهریه مادر تو بود دشمن نداد بر تو از آن یم نمی حسین لعنت به حرمله که به طفلت نکرد رحم بر قلب تو گذاشت عجب ماتمی حسین یک طفل شیر خواره چقدر آب می خورد بس بود بهر غنچه تو شبنمی حسین هی سمت خیمه رفتن و برگشتن تو چیست شرمنده رباب شدی ، درهمی حسین @raziolhossein
شیرینیِ داغت به دلی گر بنشیند پای غم تو تا دمِ آخر بنشیند جز تو چه کسی لایق این نام..؛ "حسین"..،است... تنها به تو این واژه یِ دلبر بنشیند آن آه که از سینه ی عُشّاق تو برخاست هیهات که تا لحظه ی محشر بنشیند بر خاکِ حسینیّه دو خط روضه نوشتم حیف است که داغ تو به دفتر بنشیند غیر دمِ این خانه محال است بسوزیم... خاکستر ما پشت همین در بنشیند یک عُمر میان دل او عشق تو جوشد یکبار کسی پای سماور بنشیند جز رخت عزاداری ات ای شاه..،ندیدیم این‌قدر لباسی تن نوکر بنشیند چشمی که محرم ز غمت خوب بگرید مِهرش به دل فاطمه بهتر بنشیند آن گریه ثواب است،که زهرا بپسندد آن روضه‌ قبول است،که مادر بنشیند یک واعطشای تو بس است ای پسر آب در سوگ لبت زمزم و کوثر بنشیند ای ابر! چه می شد وسط ظهر بباری یک قطره ی تو بر لب اصغر بنشیند . . شش‌ماهه‌گُلی را تبر حرمله ای چید... نگذاشت به روی بدنش سر بنشیند حلقوم نحیفی که علی داشت..،گمان کن... تیری که سه‌شعبه شده،تا پر بنشیند @raziolhossein
السلام آقاجان ، یاسَیّدَنَاالعَطشان ای پادشه خوبان ، یاسَیّدَنَاالعَطشان از آب شدی محروم ، یاسَیّدَنَاالمَظلوم لب تشنه شدی قربان ، یاسَیّدَنَاالعَطشان از داغ تو ای بی سر ، ای غریب بی مادر عالم شده بی سامان ، یاسَیّدَنَاالعَطشان هرکس که شود امروز ، در عزای تو گریان فرداست لبش خندان ، یاسَیّدَنَاالعَطشان هم آب حیاتی تو ، هم فلک نجاتی تو دیگر چه غم از طوفان ، یاسَیّدَنَاالعَطشان این خطّ و نشان یک روز ، از داغ تو میمیرم هستم سرِ این پیمان ، یاسَیّدَنَاالعَطشان گفتی که بود اشکم ، بر زخم تنت مرهم گریم به تو چون باران ، یاسَیّدَنَاالعَطشان من سینه زنِ شاهم ، پیرهن نمیخواهم یاد آن تنِ عریان ، یاسَیّدَنَاالعَطشان سینه میزنم یادِ ، سینه ای که بشکستند در زیرِ سمِ اسبان ، یاسَیّدَنَاالعَطشان جبرئیل بر آدم ، روضه عطش خوانده با اشک و دلِ سوزان ، یاسَیّدَنَاالعَطشان هیچ جای این عالم ، هیچ کس نمی بندد آب بر روی مهمان ، یاسَیّدَنَاالعَطشان بعد کربلا دیگر ، آب هم گوارا نیست شعله میزند بر جان ، یاسَیّدَنَاالعَطشان مادرت چه حالی داشت ، آن لحظه که میگفتی یا قوم اَناَالعطشان ، یاسَیّدَنَاالعَطشان شمر و مرکبش سیراب ، اصغر از عطش بی تاب ای دریغ از باران ، یاسَیّدَنَاالعَطشان یَابنَ ساقی کوثر ، مجبور شدی آخر رو زدی به نامردان ، یاسَیّدَنَاالعَطشان حرمله جوابت داد ، با سه شعبه آبت داد من بمیرم آقاجان  ، یاسَیّدَنَاالعَطشان تیر بوده یا خنجر ، یک لحظه سرِ اصغر شد به پوست آویزان ، یاسَیّدَنَاالعَطشان هی سمت حرم رفتی ، هی دوباره برگشتی حیرانی و سرگردان ، یاسَیّدَنَاالعَطشان با دست خودت کَندی ، قبر شیرخوارت را از چشم همه پنهان ، یاسَیّدَنَاالعَطشان مادرش چه حالی داشت ، روی نیزه وقتی دید آن ستاره تابان ، یاسَیّدَنَاالعَطشان این سر از روی نیزه ، با نسیم می افتاد سنگی نخورد بر آن ، یاسَیّدَنَاالعَطشان @raziolhossein
ای صورت قرص ماهت آیینه ی من دشمن چو گرفت در دلش کینه ی من یک تیر سه شعبه رفت در حنجر تو یک تیر سه شعبه رفت در سینه ی من… @raziolhossein
گفتم "حسین"، صفحه‌ی دل، پرستاره شد راهِ نجات، دامنِ یک شیرخواره شد گفتم که کیست، اکبرِ آیاتِ کردگار؟ فوراً به گاهواره‌ی اصغر، اشاره شد باب‌الحوائج است و زود گره باز می‌کند با اذنِ او، امورِ دو دنیا، اداره شد هرچند کودک است، ولی بهرِ دردها با دست کوچکش بنِگر، راهِ چاره شد ... می‌سوخت در غمش همه‌ی هفت آسمان، تیر از کمان پرید و جهان در نظاره شد تیر از کمان پرید و گلوی علی که نه... قلبِ پدر برای پسر، پاره پاره شد بر ماتمش زمین و زمان، نوحه می‌کنند دستِ حسین، مقتلِ این شیرخواره شد @raziolhossein
دست و پا میزنه تقصیر نداره  شیرخواره تحمل تیر نداره  تقصیر منه که منت کشیدی بمیرم که مادرش شیر نداره اونیکه میره دلم براش میاد  آبو خورده داره با باباش میاد واسه اینکه زیر آفتاب نباشه  بچه مو گرفته توو عباش میاد تشنگی برده قرار و توونم  سخته راه برم با قد کمونم یکمی زمان بده منم بیام  تا براش نماز میت بخونم عرق پیشونیت از شرمه حسین خون بچه مون هنوز گرمه حسین  خاکو آروم رو تنش بریز آخه  استخون شیش ماهم نرمه حسین الهی براش بمیره مادرش جای دستم خاک اومد زیر سرش  نگا کن که روی صورتش هنوز  مونده جای بوسه های خواهرش خاک میگن سرده، نه خاک اصغرم تشنه کشتنش، نمیشه باورم روی میوهی دلم خاک نریزی  خاکو باید بریزی روی سرم  @raziolhossein
چگونه داغ تو باشد جگر کباب نباشد چگونه نام تو باشد سخن از آب نباشد به رغم خواندن لالایِ عمه خواب نرفتی زمان غربت بابا که وقت خواب نباشد به حنجر پسری اینچنین سه شعبه نخورده محاسن پدری اینچنین خضاب نباشد ز گبر و کافر و از هر شکارچی که بپرسند  بریدن گلوی نازکی صواب نباشد خراب کرد گلوی تو را سه شعبه ی داغی چگونه حال دل مادرت خراب نباشد نداشت شیر تو بودی و شیر داشت نبودی  برای مادر از این سخت تر عذاب نباشد کنار نیزه ی تو مادری دوباره کتک خورد خدا کند که عروس ابوتراب نباشد سرت به نیزه بلند است در مقابل محمل خدا کند که فقط محمل رباب نباشد نجات می دهد از دست نیزه دار سرت را  اگر رباب اسیر غل و طناب نباشد شده ست مشکل زینب شده ست حاجت زینب عروس فاطمه دیگر در آفتاب نباشد @raziolhossein
افسوس کبوترم دگر پر نگرفت هر قدر دعا نمودم آخر نگرفت نفرین به تو ای حرمله که طفلی را با تیر ز شیر هیچ کافر نگرفت @raziolhossein