#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #دوبیتی #عامیانه
نمیخوای پیشم بشینی؟ پس نرو
گل اشکامو بچینی؟ پس نرو
عروسی هیچ کدوم از گلاتو
نمیخوای باشی ببینی؟ پس نرو
#جواد_هاشمی_تربت
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_مدح
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه
این عرش و فرش باشد یک سر برای زهرا
قرآن برای زهرا ، کوثر برای زهرا
گردیده خلق پیش از ، حوا و آدم اصلا
زهرا برای حیدر ، حیدر برای زهرا
بیچاره بچه های آن خانه که نباشند
مرد و زنش کنیز و نوکر برای زهرا
دارد چه قدر دیدن ، کوری چشم دشمن
سنگ تمام خالق ، محشر برای زهرا
ما آمدیم دنیا دور سرش بگردیم
ما را بزرگ کرده ، مادر برای زهرا
از فاطمیه ها ما شرمنده ایم خیلی
ای وای جان ندادیم ، آخر برای زهرا
لعنت بر آن خلیفه ، لعنت بر آن چهل تن
واویلتا کشیدند لشکر برای زهرا
دین را خلیفه ی دین ، می برد دست بسته
چشم یهودی شهر ، شد تر برای زهرا
جای رسول خالی ، آتش ، غلاف ، سیلی
اجری نبود از این، بهتر برای زهرا
#محمدحسین_رحیمیان
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#حضرت_محسن
لبریز شوق بود که در گوش محسنش
یک روز علی اقامه بخواند ولی نشد
#امیرحسین_ثابتی
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #بستر
درد من اين روزها از درد پهلو بدتر است
دردهاي مرتضي از درد بازو بدتر است
حال من خوب است وقتي خوب باشد حال او
حال من وقتي بگيرد سر به زانو بدتر است
گوئيا مانده سلامش بي جواب اين روزها
تازه وقتي بشنود حرف دو پهلو بدتر است
كاش ميزد بي حيا خنجر فقط از پشت سر
خنجر از اين نامسلمان خوردن از رو بدتر است
من براي او فقط اينقدر گريه ميكنم
از تمام دردهايم گريه ي او بدتر است
ميكشم بار غم حيدر به تنهائي به دوش
درد من اين روزها از درد پهلو بدتر است...
#محسن_صرامی
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #احراق_بیت #هجوم
اجر و پاداش رسالت، شعلهی آذر نبود
این همه آزار، حق دخت پیغمبر نبود
چهرهی انسیة الحورا و ضرب دست دیو
فاطمه آخر مگر محبوبهی داور نبود؟
فاطمه نقش زمین گردید و مولا گفت: آه!
حیف! حیف! آنجا جناب حمزه و جعفر نبود
از فشار در همه اعضای او درهم شکست
فضه را میخواند و بالای سرش مادر نبود
دست او بشکست اما دست مولا را گشود
غیر او کس را توانِ یاریِ حیدر نبود
فاطمه تنهای تنها در پس در اوفتاد
هیچکس جز فضه آن مظلومه را یاور نبود
در میان آن همه دشمن که زهرا را زدند
سنگدلتر هیچکس از قنفذ کافر نبود
قاتل بیدادگر با پا صدف را میشکست
در میان آن صدف، آخر مگر گوهر نبود
بر تسلای دل صاحبعزا گُل میبرند
گوییا اینجا ز هیزم دسته گل بهتر نبود!
«میثم!» این مصراع را ترسیم کن بر بیت وحی
تازیانه احترام سوره ی کوثر نبود
#غلامرضا_سازگار
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
شده روشن از تو سرای دل، که تو شمع خلوت حیدری
به تو مانده چشم امید ما، که تو نور چشم پیمبری
تو مهی به اوج سپهر دین، پدر تو خاتم و تو نگین
شده محو حسن تو حورعین که تو رشک زهرهٔ ازهری
تو کجا و مسئلهٔ فدک؟ که گذشتی از فلک و ملک
چه بخوانمت؟ که فَدَیتُ لَک، تو ز حدّ وصف فراتری
ز تو گشت ناطقه منفعل، ز تو ماند پای خرد به گل
قلم از بیان تو شد خجل، که تو خود یگانهسخنوری
ز بهشتِ نسل رسول ما، چه گلی بوَد چو بتول ما؟
تو فراتری ز عقول ما، تو ز بوی قدس معطّری
چو توئی به حشر پناه ما، چه غمی ز روی سیاه ما؟
که توئی شفیع گناه ما که مهینحبیبهٔ داوری
سخن تو نور مبین بوَد، نظر تو عین یقین بود
همه «افتخار» من این بوَد که تواَم شفیعهٔ محشری
#سید_جلال_الدین_میرآفتابی
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #دوبیتی
مرابه عشق تومحک می زدند
به زخم سینه ام نمک می زدند
پیش دو چشم حسن و زینبم
دروسط کوچه کتک می زدند
#شیدا_نیشابوری
@raziolhossein
#امام_زمان_فاطمیه
#امام_زمان_مناجات
پروانه سوخت در دل شعله...، پری نداشت
فرجام عشق عاقبت بهتری نداشت
ایمان به بازگشت تو کمرنگتر شده
این شهر مثل قبل به تو باوری نداشت
گشتم سراغی از تو بگیرم ولی چه سود
جز نرخ نان کسی خبر دیگری نداشت
از این به بعد یکنفری آه می کِشَم
دیگر مگو که داغ تو غمپروری نداشت
پیرم ولی به درد ظهور تو می خورم
شاید کسی برای تو چشم تری نداشت
سر را برای آمدنت نذر می کنم
شرمندهام ، گدای تو سیم و زری نداشت
طوفانِ نفس ، قایق روح مرا شکست
کشتیِ موجدیده ی من لنگری نداشت
آنقَدر بی ملاحظه ام وقت معصیت!...
اصرار بر گناه مرا کافری نداشت
من را ببخش ، خادمِ خوبی نبوده ام
این روسیاه ظرفیت نوکری نداشت
در اوج بی توجهی ام ، دوست دارمت!
دلداده ات شبیه به تو دلبری نداشت
بیچاره می شدیم اگر فاطمه نبود
سَرخورده بود کودک اگر مادری نداشت
کیفی نداشت عالم اگر که نجف نبود
لطفی نداشت خِلقَت اگر حیدری نداشت
فریاد می زنم دمِ ایوان طلا : عــلــی!
طعم مِی ضریح تو را ساغری نداشت
آشفته ام ، علاج دلم خاک کربلاست
شهری که پادشاه شریفش سری نداشت
.
.
آقا تو را قسم به پناهِ علی ، بیا
یاسی که تاب حملهی زجرآوری نداشت
با ضربهی لگد دو سه تا دنده خُرد شد...
دیگر مدار اهل کسا محوری نداشت
#بردیا_محمدی
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
اگر چه غرق خطا هستم و اگر چه بدم
بجز تو سنگ کسی را به سینه ام نزدم
سرم به سنگ نخورده است، سر به راهم کن
سر مرا بطلب تا نخورده بر لحدم
سوال اگر که بپرسی از اعتقاداتم
فقط محبت ذریهی تو را بلدم
دم نماز رسیدم دم در خانه
که از قنوت نماز تو پُر شود سبدم
ولی علیست ولی بوده ای ولی علی
حدیث قدسی لولاک بهترین سندم
گدای لقمهی نان علی من الازلم
فقیر پشت در خانه ات الی الابدم
اگر تراب قدوم ابوتراب شوم
سپرده ای که کنند از پل صراط ردم
به جز تو هیچکسی نیست شافع برزخ
به لطفِ مِهرِ تو خوب است برزخ جسدم
زمان قحطی اشک آتشم دوچندان است
ببین برای تباکی چقدر در صددم
به سادگی نه که از پشت درب شعله وری
رسیده از تو به من ذکر یا علی مددم
میان روضهی احراق باب و کوچهی تنگ
مرا ببخش که محکم به صورتم نزدم
مسیر خانه به مسجد شده پُر از لاله
مشخص است اذیّت شدی قدم به قدم
کنار جعبهی خیاطی تو گریهکنِ
حصیر کهنهی اهداییِ بنی اسدم
#یامظلوم
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه #تبری #رباعی
اوج ملکوت، منزل فاطمه است
گنجینۀ راز در دل فاطمه است
با محسن شش ماهه همآواز شوید
لعنت به کسی که قاتل فاطمه است
مرحوم #سیدحسن_خوشزاد
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#بعد_از_شهادت
#فاطمیه #رباعی
یک عُمر شکستِ دشمنش را دیدند
آن جلوهی خیبر شکنش را دیدند
افسوس که داغِ فاطمه کاری کرد
زانو به بغل گرفتنش را دیدند
#علی_ذوالقدر
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #احراق_بیت #هجوم
غنچه پرپر گشته بود و گل جدا افتاده بود
پشت در جان علی مرتضی افتاده بود
دست مولا بسته و بیت ولایت سوخته
آیهای از سورۀ کوثر جدا افتاده بود
گوش ناموس خدا شد پاره همچون برگ گل
گوشواره من نمیدانم کجا افتاده بود
دست قنفذ رفت بالا بازوی زهرا شکست
پای دشمن باز شد زهرا ز پا افتاده بود
مجتبی در آن میانه رنگ خود را باخته
لرزه بر جان شهید کربلا افتاده بود
فاتح خیبر برای حفظ قرآن در سکوت
کل قرآن در میان کوچهها افتاده بود
کاش ای آتش بسوزی در شرار قهر حق
هرم تو بر صورت زهرا چرا افتاده بود
مادر مظلومه میپیچید پشت در به خود
دختر معصومه زیر دست و پا افتاده بود
غیر زهرا غیر محسن غیر آتش غیر در
کس نمیداند که پشت در چهها افتاده بود
فاطمه نقش زمین گردید میثم آه آه
فاطمه نه بلکه ختمالانبیا افتاده بود
#غلامرضا_سازگار
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_مدح
#فاطمیه
طبیب جان پیغمبر که بود امّابیهایش
هنوز عقل بشر مات است در حلّ معمایش
خدا را خواستیم اوّل به حقّ فاطمه یعنی
حدیث قدسی لولاک اینجا خورده معنایش
نبی معراج را حسّ کرده امّا خوب میداند
بلندش میکند گلبوسه بر دستان زهرایش
به جز چشم علی، باید که روی از خلق برگیرد
چرا که چشمها را میزند خورشید سیمایش
جمال نوریاش در قبل خلقت زیر ساق عرش
خدا را وجد میآورده با تهلیل زیبایش
ملک قبل از نظر بر وجههی نورانیاش هرگز
نمیدانست تسبیح خداوند تعالایش
کسی که شوکت او، شهره بر هفتآسمان باشد
بخوانیمش بشر یا انسیه یا آنکه حورایش؟
چه معراجی است سقف خانهاش؛ جبریل میدانست
که عرشیتر ندید از فرش زهرا، چشم بینایش
و ما ادراک ما زهرا! چه زهرایی که مجهول است
شبیه قبر مخفی از نظرها قدر والایش
#حسن_کردی
@raziolhossein
#امام_زمان_فاطمیه
#حضرت_اباالفضل
آمد محرّم علی و ماه فاطمه
آتش گرفته جان تو از آه فاطمه
با ذوالفقارِ خون جگر خورده در نيام
بازآی خون فاطمه خونخواه فاطمه
بازآی تا تو روضه بخوانی برايمان
با هاى هایِ گريهی جانکاه فاطمه
بیشک سه ماه خوانده تو را با دو چشم تر
بالای قبر محسن ششماهه، فاطمه
آه از ميان آن در و ديوار شد شروع
بعد از نبی، سلوک إلى الله فاطمه
پشت در و کنار بقيع و به روی نی
معنا شدهست سرِّ فديناه فاطمه
محشر، به پاست روضهی مولای بیکفن
پيراهنیست کهنه به همراه فاطمه
دارد به روی دست، دو دست قلم شده
دستی که در مقام شفاعت علم شده
#یوسف_رحیمی
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه
در بین کوچه های مدینه شهید شد
آن مادری که یک شبه مویش سپید شد
در، هم زبان به شکوه گشود و در آن غروب
آتش برای فتح حریمش کلید شد
در گیر و دار جزر و مد تازیانه ها
باران لطف اهل مدینه شدید شد
با آتشی که شعله کشید از در بهشت
آماده ی تسلی پهلو، حدید شد
دستش شکست و دامن حق را رها نکرد
بانوی خسته بانی رازی رشید شد
سیلی دست سنگی دیوار و دست باد
یعنی دو گوشواره ی او ناپدید شد
انداخت سایه دست کبودی به روی ماه
وقتی که آفتاب خدا بی مرید شد
این گونه بود عاقبت غربت امام
یک جامعه تباهِ دو فکر پلید شد
مشرک شدند بعد نبی مردمان شهر
تنها ببین مظاهر بت ها جدید شد
ریشه دواند در دل دین انحراف ها
دستان کینه نیز بر علت مزید شد
تا منبر رسول خدا نیم قرن بعد
جای شراب خواری ده ها یزید شد
آری حسین فاطمه در قتلگاه نه
در بین کوچه های مدینه شهید شد
#یوسف_رحیمی
@raziolhossein
#حضرت_محسن #فاطمیه
#رباعی
هر زخم که همنشین این خسته تن است
همسایۀ تازه وارد این بدن است
محسن سند سیاه رویی شماست
اما سند سپید رویی من است
#ایوب_پرند_آور
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#حضرت_زهرا_وداع
#فاطمیه
طی شد زمان دیدار ، علی خدا نگهدار
خانه نشینِ بی یار ، علی خدا نگهدار
در موسم جوانی ، سیرم ز زندگانی
از بس که دیدم آزار ، علی خدا نگهدار
من می شوم زدستِ اهلِ مدینه راحت
تو می شوی گرفتار ، علی خدا نگهدار
شانه زدم به مویِ حسین و زینبینم
برای آخرین بار ، علی خدا نگهدار
چرا تو سر به زیری ، زانو بغل نگیری ...
منم به تو بدهکار ، علی خدا نگهدار
حلال کن نمودم ، در این سه ماهِ آخر
من زحمت تو بسیار ، علی خدا نگهدار
ببخش اگر به کوچه دست تو وا نکردم
افتاد دستم از کار ، علی خدا نگهدار
فکر دل تو بودم ، اگر نگفته بودم
از ماجرای مسمار ، علی خدا نگهدار
امشب که خورد دستت به جای تازیانه
بگذار سر به دیوار ، علی خدا نگهدار
تابوت یار خود را ، مانند بار شیشه
با احتیاط بردار ، علی خدا نگهدار
تا چشم تو نیفتد ، بر صورتم ، شبانه
تنم به خاک بسپار ، علی خدا نگهدار
.
.
شبها به جای مادر ، بالاسرِ حسینم
یک ظرف آب بگذار ، زینب خدا نگهدار
قرار بعدی ما باشد میان گودال
کنار جسم خونبار ، زینب خدا نگهدار
سربسته با تو گویم در کربلا که رفتی
معجر اضافه بردار ، زینب خدا نگهدار
#عبدالحسن_رضایی
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه
فاطمه هستي حق بود كه تكرار نشد
چشم حق بود كه در ديدن حق تار نشد
فاطمه كيست؟همان باعث خلق دو جهان
خلق جز خاطر او احمد مختار نشد
بود علي فاطمه و فاطمه هم بود علي
مهر او خرج كسي جز شه ابرار نشد
او همان حبل متين است كه حق فرموده
آنكه زد چنگ به اين حبل گرفتار نشد
ديد آزار فقط از در و از همسايه
با وجودي كه دمي باعث آزار نشد
گر چه از درد نمي رفت به خواب اين مدت
كسي از درد و غم فاطمه بيدار نشد
ديد مشغول نگاه است به مادر زينب
پا شد اين بار ولي دست به ديوار نشد
از خدا جاي شفا مرگ خودش را ميخواست
روي پا از غم او حيدر كرار نشد...
#محسن_صرامی
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه
درون سینه ی شان کینه در تلاطم بود
عزیز من وسط دود و شعله ها گم بود
کنار خانه ی ما چند ماه بعد هجوم
برای خانه ی اهل مدینه هیزم بود
مدینه آتش خود را به جان من انداخت
دلیل گریه ی من خنده های مردم بود
برای دیدن تاثیر ضربه اش آمد
کجا عیادت ضارب سر ترحم بود؟
محله ی خودمان هم محل به من نگذاشت
سلام کردم و هر بار بی علیکم بود
مراسم شبِ هفتِ زن جوانم آه
درست مثل همان خلوتی سوم بود
سه ماه آخرش از بس ضعیف و لاغر شد
عروس خانه ی من بین بسترش گم بود
اگر چه بغض بدی داشت در گلوی خودش
ولی به روی لبش پیش من تبسم بود
خودش نگفت به من از جراحت پهلوش
لباس تازه ی خونیش در تکلم بود
دلیل گریه ی شبهای آخر زهرا
حسین و چکمه ی شمر و چهل عدد سُم بود
#یامظلوم
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه
چون شمع، قطره قطره، وجود تو آب شد
آخر دعای نیمه شبت، مستجاب شد
پروانهوار دور تو گشتم ولی دریغ
پروانه مانْد و در بر او، شمع، آب شد
با بودنت، سلام علی یک جواب داشت
آن یک سلام هم پس از این بیجواب شد
با من حساب داشت عدو از غدیر خم
از من، تو را گرفت و دگر بیحساب شد
یاد جوانی تو، مرا پیر میکند
آخر چه کس خمیده به عهد شباب شد؟
خانهنشینِ روزم و خانه به دوشِ شب
گر چه علی بدون تو، خانه خراب شد
گلچین به طعنه گفت که دیدی به دست من
هم غنچهی تو پرپر و هم گل، گلاب شد
دیگر شبی به خواب، دو چشمم نمیرود
چون چشم تو برای همیشه به خواب شد
#جواد_هاشمی_تربت
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه
نیمه شبها بلند گریه کنید
بی مدارا...بلند گریه کنید
نیمه شب برگزار شد مردم-
دفنِ زهرا ...بلند گریه کنید
گریه کردند بیصدا آنجا
تا که اینجا بلند گریه کنید
چشم ها را به سیلِ اشک دهید
مثلِ دریا بلند گریه کنید
فاطمیه اگر که، هر جا شد-
روضه برپا...بلند گریه کنید
بینِ مان فرقهٔ مخالف نیست
بی محابا...بلند گریه کنید
هر کجا نام ِ مادر آمد از-
داغِ زهرا بلند گریه کنید
تکیه گاهِ یتیم ها، دیگر
مانده تنها...بلند گریه کنید
کودکانش شدند بی مادر
جانِ مولا بلند گریه کنید
بغضِ زینب ، سکوت هایِ حسن-
کشته ما را...بلند گریه کنید
اشک های حسین شد جاری
گریه کن ها بلند گریه کنید!
#م_عاطفی
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_مدح
#فاطمیه
ای نور خداجویی در آینۀ جانت
باز این دل شیدا شد مجنون و غزلخوانت...
تو روح تولّایی، تو زهرۀ زهرایی
تو اُمّ اَبیهایی، عالم همه حیرانت...
اخلاص و یقین تنها با نام تو معنا شد
ایثار شکوفا شد در پرتو ایمانت
حق خوانده تو را کوثر در آیۀ اَعطَینا
ای خیر کثیر تو گلهای فراوانت
هستی به سجود آمد جنت به وجود آمد
وقتی که رسولالله زد بوسه به دستانت
دستاس صبوریها با دست تو میگردد
هر چند که میچرخد افلاک به فرمانت
در عشق و جهانسوزی، در معرفتآموزی
شد جان و دل زینب آیینۀ عرفانت
مَهریه تو آب است مِهر تو جهانتاب است
ذرات جهان دارند سر در خط پیمانت
شرح سعۀ صدری، معنای شب قدری
ای گسترۀ هستی سجادۀ ایمانت
ای خطبۀ تو سوزان، در مسجد پیغمبر
آهنگ فدک دارد فریاد گلافشانت
بر غربت و غمهای مولای خداجویان
پهلوی تو شد شاهد، بازوی تو بُرهانت
گلبرگ شقایقها تا رنگ شفق دارد
یا انسیةالحورا! چشم من و احسانت...
#محمدجواد_غفورزاده #شفق
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #بستر
چشمی شبيه چشم تو گريان نمی شود
زهرا حريف چشم تو باران نمی شود
گيرم که نان بعد خودت هم درست شد
نان بدون فاطمه که نان نمی شود
برخيز و باز مادری ات را شروع کن
فضه حريف گريه ی طفلان نمی شود
بدجور جلوه کرده کبودی چشم تو
طوری که زير دست تو پنهان نمی شود
معجر بزن کنار و علی را نگاه کن
خورشيد زير ابر که تابان نمی شود
فهميده ام ز سرفه ی سنگين سينه ات
امشب نفس کشيدنت آسان نمی شود
ای استخوان شکسته ی حيدر چه می کنی؟
با کار خانه زخم تو درمان نمی شود
من خواهشم شده ست که زهرای من بمان
تو با اشاره گفتی علی جان نمی شود
گفتم که روی خويش عيان کن ببينمت
گفتی به يک نگاه به قرآن نمی شود
#مجتبی_صمدی
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه
سند محکم مظلومیت حیدر بود
چادر سوختۀ فاطمه، روشنگر بود
کاش اسلام نمیدید چنین روزی را
آنکه میسوخت جگرگوشۀ پیغمبر بود
یاس یاسین پسری داشت خدایا پسری
عمر آن غنچۀ نشکفته ز گل کمتر بود
گاه ای علّت ایجاد! به خود میگویم
من و ما کاش نبودیم ولی مادر بود
پیر شد بعد تو آقای جوانان بهشت
دیدن قاتلت از بسکه عذاب آور بود
آه مادر! چه از آن کشتۀ عطشان گفتی
زینبت گفت که این توصیۀ آخر بود
آنچه با دیدن آن پشت حسین تو شکست
بعدِ پهلوی تو، پهلوی علی اکبر بود
#مسعود_یوسف_پور
@raziolhossein
#امام_زمان_مناجات
#امام_زمان_فاطمیه
آه دلم به آینه زنگار میزند
پیراهن وصال، تنش زار میزند
عمرم، جوانیام، همه خرج گناه شد
این گریهها زیان مرا جار میزند
دیگر چرا اجل؟ به خدا که همین فراق
عکس مرا به سینۀ دیوار میزند
حالم شبیه حال بد مجرمیست که
سیلی نخورده دست به اقرار میزند
چون ورشکستهای شدهام که به هستیاش
چوب حراج از سر اجبار میزند
بر روی من حساب نکن جمعۀ ظهور
سنگت به سینه، نوکر غمخوار میزند
خون هزار عاشق این شهر پای توست
خال لب تو دست به کشتار میزند
با اینکه رو به قبله شدم، دلخوشم هنوز
گاهی سری طبیب به بیمار میزند
شرمندهام نمردهام از رنج روضهها
خیلی بد است، کارگر از کار میزند
لعنت به نانجیب مدینه که بیهوا
سیلی به پابه ماه عزادار میزند
چون روز روشن است از امروز کوچهاش
فردا سهساله را سر بازار میزند
پنجاه سال بعد به اسم سهشعبهای
مسمار را به چشم علمدار میزند
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #حضرت_فضه
از زبان فضهی خادمه علیها سلام
از زیرِ در، وقتی که زهرا را در آوردم
گشتم به سختی، غنچهای را پرپر آوردم
اصلاً نمیدانستم آن لحظه، چه باید کرد
ناگاه، پیشِ چشمِ زینب سر در آوردم
او خیره خیره دید، وحشت کردنِ من را
من بارِ زهرا را، به نزدِ حیدر آوردم
او غنچه را دید و نظر بر باغچه انداخت
قبری پِیِ دفنِ جَنینِ مادر آوردم
از سینهی سوراخ، چادر غرقِ در خون بود
رفتم برایش چادر و هم معجر آوردم
وضعِ بدی دیدم، علی فرمود: ای سلمان!
رویش عبا اَنداز، عبایش را درآوردم
با بردنِ مولا، دوباره او ز جا برخاست
خود را پیِ زهرا بحالِ مضطر آوردم
با دیدنِ دستانِ بینِ ریسمان مُردم
بیدست و پا، دستی کمک بر کوثر آوردم
مَردی یهودی، صحنه را دید و مسلمان شد
گفتا: به ذهنم، یادِ فتحِ خیبر آوردم
زهرا کمربندِ علی را میکشید، اما
ناباورانه، قتلِ او را باور آوردم
زیرِ غلافِ تیغِ قنفذ، دست و پا میزد
دستم بزیرِ بازوانِ اَطهر آوردم
خون بود کز، پهلو و دست و سینهاَش میریخت
چادر نمازِ خویش را، چون بستر آوردم
یکسو، حسین و مجتبی را در بغل گیرم
یکسو، فغان از گریههای دختر آوردم
روزی رسید، این ماجرا در کربلا دیدم
هرچه دعا کردم، اجابت کمتر آوردم
میخواستم بهر اسیران، آب و نان آرَم
اما ز صبرِ بانویم، چشمِ تر آوردم
#محمود_ژولیده
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه
کوکب روشن من، ای مه منظومه ی من
آه ای دخترک خسته ومظلومه ی من
مدتی می گذرد خواب نداری بنشین
به روی پای خودت تاب نداری بنشین
ازچه بردیده ی من دیده ی خود دوخته ای
توچه دیدی به رخ من که چنین سوخته ای
گرچه روزمحن من شب یلدای شماست
این کبودی سند غربت بابای شماست
سعی کن غم به دلت اینهمه غالب نشود
دخترم چون توکسی ام مصائب نشود
آنقدرداغ ببینی که دلت داغ شود
لاله های جگرت زینت هرباغ شود
چهره ی غرق به خونی زپدر می بینی
آه ازآن لحظه که در تشت جگرمی بینی
دل شرر دارد وچشمان ترم می سوزد
تا تو را می نگرم من، جگرم می سوزد
شدسرشته غم واندوه به آب وگل تو
همه فریاد برآرند امان از دل تو
گل یاس چمنم، ای گل دردانه ی من
گوش کن برسخنم روشنی خانه ی من
دل تو چون دل من همدم اندوه وبلاست
پیش روی تو عزیزم سفرکرب وبلاست
باخبرباش که من پیرهنی دوخته ام
پیرهن که چه بگویم، کفنی دوخته ام
گرچه دربین مصیبات وبلا تنهایی
تودرآن وادی طف نایبة الزهرایی
روشنی بخش دلم دل زغمت تاریک است
دخترم گریه مکن روز دهم نزدیک است
صحبت ازقتلگه وسینه ی افروخته است
لب فروبند «وفایی» جگرم سوخته است
#سیدهاشم_وفایی
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #کوچه
تا سمت گلستان، گذرِ راهزن افتاد
با ضربهی پا شاخه گلی بر چمن افتاد
هر روز در این خانه غذا پخته شد اما
هر روز در این خانه غذا از دهن افتاد
سخت است تماشای زمین خوردن مادر
ای وای که این قرعه به نام حسن افتاد
این واژهی «افتاد» پر از غصه و درد است
حالا به دلم روضهی یک بی کفن افتاد
زهرا و حسن هردو مدینهاند ولیکن
همواره حسین است که دور از وطن افتاد
ای کاش نیاید، برود از لب گودال
آن کس که نگاهش به عقیق یمن افتاد
#حسن_معارف_وند
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_مدح
#فاطمیه
چکیدۀ گل رخسار مصطفی زهراست
عصارۀ نفحات خوش خدا زهراست
سلالۀ خلف ختم مرسلین یعنی
خلاصۀ همه آیات انبیا زهراست..
زلال نور رسالت در او نمایان است
چرا که آینۀ مصطفینما زهراست
کسی که ذکر دعایش میان هر دو نماز
شدهست ورد زبان فرشتهها زهراست
گلی که باغ شهادت از او به بار نشست
چراغدار شهیدان کربلا زهراست
دلا چو غنچه شکایت ز کار بسته مکن
امیدوار که باشی، گرهگشا زهراست
اگر که کوه غم افتاده روی شانۀ تو
علاج کار تو یک یا علی! و یا زهراست!
اگر چه کشتی پهلو گرفته میماند
تو را چه باک ز توفان که ناخدا زهراست
مگو که راه رسیدن به عشق طولانیست
چرا که فاصلهاش از حسین تا زهراست
مراقبت کن از آن مضجع شریف، ای عشق
به هوش باش که دار و ندار ما زهراست
چنین غریب اگر در بقیع پنهان است
مسلّم است که گنجی گرانبها زهراست
مدینه! گوهر ما آرمیده در دل تو
گواه باش که گنجینۀ حیا زهراست
اگر در آتش کین سوختهست خانۀ او
تو دردمند بیا خانۀ شفا زهراست..
دلا سراغ مگیر از مزار پنهانش
نگاه کن ز کجا تا به ناکجا زهراست
#سعید_بیابانکی
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #بستر
جانی نمانده در تنت از بس گریستی
هم بین بستری و هم انگار نیستی
این بار چندم است به دیوار رو زدی
تا حیدرت به در نرسیده بایستی
این رَخت چیست رج به رجش آه میکشی؟!
مادر به فکر روز مبادای کیستی؟!
پیراهنت ز فرط تقلا به خون نشست
تا نخ برای پیرهن کهنه ریستی
زینب ببیند آتش اگر، گریه میکند
مادر چرا تو آب که دیدی، گریستی؟
#م_نعیم_امینی
@raziolhossein