eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
7.6هزار دنبال‌کننده
587 عکس
5 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
درياب بابا اين زماني را كه داري پنهان نكن اشك نهاني را كه داري در خود نريز اينقدر درد و داغ و ماتم بيرون بريز آتش فشاني را كه داري محكم بغل كن اكبر خود را دوباره از خاك بردار اين جواني را كه داري بگذار روي صورتم تا جان بگيرم دستان گرم و مهرباني را كه داري جاي وداعي كه نشد دلچسب باشد بوسه بزن باغ خزاني را كه داري عمه چرا اينجاست،اينجا بين لشگر ابري كن اينجا آسماني را كه داري كم كم مرا بين عبا بگذار ديگر بابا صدا كن دوستاني را كه داري تو وعده داري با خدا بايد رساني تا قتلگاهت نيمه جاني را كه داري... @raziolhossein
ای که هستی در جدالِ با علَم این را بدان سخت سنگین است آهِ حضرت أمّ البنین! @raziolhossein
تیغه به تیغه‌ی علمی که پر از شفاست یادآور رشید علمدار کربلاست سبزه به سبزه پر شده روی تنش دخیل دانه به دانه‌ی گره هایش گره گشاست پر باز می‌کنیم و به پرواز می‌رسیم تا لحظه‌ای‌که بار علم روی دوش ماست اینها همیشه اول هر دسته می‌روند دست علم کشان خدا رایة‌الهداست موسی پیمبر است و عصا نیز معجزه‌ش اینجا به دست نوکر عباس هم عصاست آن لب که بر ضریح علمدار بوسه زد گر کمتر از مسیح خطابش کنم خطاست حکم نجات ما همه در دست ساقی است در کشتی حسینیه عباس ناخداست باید میانه را به اباالفضل داد و بس هرجا زهیر سمت چپ است وحبیب راست رخصت اگر به جنگ بگیرد چه می‌شود آتش همیشه دستخوش کام اژدهاست دستش اگر بریده شده از سرحرم تا روز حشر پرچم عباس روی پاست هر پرچمی که نابه حق آمد خراب شد اما هنوز زیر علم ها برو بیاست @raziolhossein
یکبار به عشق بند کردند مرا صدبار نیازمند کردند مرا زیر علم عزا که رفتم دیدم از روی زمین بلند کردند مرا @raziolhossein
یادآورِ شهامت و ایثاری ای علم یعنی که یادگار علمداری ای علم گلزارِ عشق، بزم غم شاه کربلاست تو سروِ این مبارک‌گلزاری ای علم هر مقتلی نوشتنی و خواندنیست لیک تو مقتلِ مصوّرِ سیّاری ای علم آن را که گوشها ز دهانها شنیده‌اند در دیده‌ها منصّۀ اظهاری ای علم «اربابِ فهم» را ز مصیباتِ شاه دین در چشمِ دل، نشانه و تذکاری ای علم از آهنی، ولی ز اثرِ کیمیای عشق زر را شکستِ رونق بازاری ای علم با قدّ راست، در دل کافر چو نیش کج چون ذوالفقار حیدر کراری ای علم بر دوش می‌کِشیمت اگر، از قصور ماست ورنه به فرق و دیده سزاواری ای علم بر مؤمنین شفایی و بر ظالمین خسار خاصیّت کتاب خدا داری ای علم نقشت به شکل شعله از آن روی زد قضا کاندر دل خسان، شرر ناری ای علم چشمِ ندیده غیر ظواهر، کجا شود روشن به تو که مجمع اسراری ای علم؟ نادان سخن ز «بارکشی» میکند، ولیک بر دوش ما نه، بر دل او باری ای علم این مملکت پر است ز فحشا و منکرات واندر میان، تو مورد انکاری ای علم؟! گلرنگ باد هردم از آسیب روزگار آن چشمِ کج‌نظر که در او خاری ای علم @raziolhossein1
حرم می سوزد و کاری ز دستم بر نمی آید در این دنیا دگر مانند من مضطر نمی آید رسانید این خبر را بر سر آشفته روی نی که خار رفته در پای رقیه در نمی آید نمی دانم چه باید کرد کار خواهر تو نیست میان دیده ی انظار بی معجر نمی آید عقیقی از تو غارت رفته و خلخال هم از ما به دست و پای اولاد علی زیور نمی آید بیا آرام کن قلب ربابت را بگو بانو رها کن فکر آن قنداقه را اصغر نمی آید خبر بردن به لیلا از علی اکبر بود مشکل خودت هر طور می خواهی بگو اکبر نمی آید تو را هر طور باشد می برم آخر به جایی که دگر نعل سُتوری بر تن بی سر نمی آید سری را که به روی دامن زهراست جای او تنور خانه ی خولی و خاکستر نمی آید @raziolhossein
گریه کردم بس که از داغ تو بیمارم حسین تار می بیند دو چشمانِ عزادارم حسین می نشیند با شروعِ روضه چشمانم به اشک تا ابد این رزق را از مادرت دارم حسین پای کارت ایستادم! چون بدون فوتِ وقت- آمدی! تا که گره افتاد در کارم حسین دست هایت را رها کردم، زمین خوردم! ببخش... بد نمک نشناسم آقا، سهل انگارم حسین جا نمانم! این بلا از هر بلایی بدتر است جا نمانم اربعین! مشتاقِ دیدارم حسین مشکلات من فقط کنج حرم حل میشود دعوتم کن کربلا! خیلی گرفتارم حسین جانِ آن خواهر که با دستانِ بسته رفت و گفت: راهیِ دروازۂ ساعات و بازارم حسین سنگباران بود و نامحرم! خدا صبرش دهد گفت چشم از چشمهایت برنمیدارم حسین @raziolhossein1
يا اين دل شكسته ی ما را صبور كن يا لا أقل به خاطر زينب ظهور كن ديگر بتاب از افق مكه ، ماه من! اين جاده هاي شب زده را غرق نور كن با ذوالفقار حضرت مولا ، بيا و بعد دلهاي شيعه را پرِ حسّ غرور كن با كوله بار غربت و اندوه خود بيا از كوچه هاي سينه زني مان عبور كن امشب بيا كه روضه بخواني برايمان امشب بساط گرية ما را تو جور كن يا چند صفحه مقتل كرب و بلا بخوان يا خاطرات عمه تان را مرور كن هم از وفاي ساقي لب تشنگان بگو هم يادي از مصيبتِ سرخ تنور كن @raziolhossein
به بزم ماتم جدّت ، بیا اباصالح شده محرّم جدّت ، بیا اباصالح شعار صبح ظهور تو یالثارات است به زیر پرچم جدّت ، بیا اباصالح به اشک چشم محبان سیدالشهدا که ریخت در غم جدّت ، بیا اباصالح هنوز خون گلوی حسین می جوشد به حُرمت دَم جدّت ، بیا اباصالح چقدر خجلت بابا ز کودکش سخت است به اشک نم نم جدّت ، بیا اباصالح به لحظه ای که به زانو ، کشان کشان آمد کنار علقمه ، جدّت ، بیا اباصالح نوای " انکسر ظهری " اَش به گوش آید به قامت خم جدّت ، بیا اباصالح قسم به غربت شیب الخضیب کرببلا به ذبح اعظم جدّت ، بیا اباصالح به جا به جا شدن آیه های یک سوره به جسم در هم جدّت ، بیا اباصالح یکی لباس تنش برده و یکی دیگر ربوده خاتم جدّت ، بیا اباصالح دعای آخر او در میان گودالی نموده زَمـزَمه جدّت : بیا اباصالح @raziolhossein
یگانه حامی خون خدا، بنفسی انت! سلالۀ سرِ از تن جدا، بنفسی انت! بیا که می‌گذرد قرن‌ها هنوز دهند تو را هماره شهیدان ندا، بنفسی انت! بیا که حضرت صدیقه چارده قرن است کند برای ظهورت دعا، بنفسی انت! بیا که از جگر چاه، اشک می‌جوشد ز بس گریست علی بی صدا، بنفسی انت! بیا که طشت بود مثل باغ لاله هنوز ز پاره‌های دل مجتبی، بنفسی انت! بیا که چشم به راه ظهور توست هنوز سر بریدۀ خون خدا، بنفسی انت! بیا که نالۀ «عجل علی ظهورِ» حسین رسد به عرش، ز طشت طلا، بنفسی انت! بیا دعای فرج بشنـو از لب زینب به شهر کوفه و شام بلا، بنفسی انت! بیا که دیده "میثم" به عارضت نگرد کنار تربت پاک رضا، بنفسی انت! @raziolhossein
بجز نگاه تو بر زخم سينه مرهم نيست اسير عشق تو را كار با دو عالم نيست ببين كه غرقه ی درياى اشك شد دل من به بيقرارى چشمم فرات و زمزم نيست تو اى مسافر صحراى ناکجا برگرد كه قرن‎ها غم و دلواپسى ما كم نيست اگر که حال من خسته را سوال کنی به غیر دوری دیدار روی تو غم نیست عنایتی که تحمل کنیم هجران را مقدمات وصالت اگر فراهم نیست براى منتظران ظهور تو مولا جگر گدازتر از روضه ی محرم نيست @raziolhossein
آن کار که در مرامشان واجب بود آزار به اولاد ابوطالب بود جایی اگر اهل بیت راحت بودند انگار فقط صومعۀ راهب بود @raziolhossein